• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
جلد نـهـم - صفحه 202 -  وابسته نمودن كشور با ادعاي "تمدن بزرگ "
صفحه : 202
به مواد مخدره عادت مي كنند، ديگر نمي توانند يك انسان جدي باشند كه بتوانند درمسائل سياسي فكر بكنند. فكر انسان را موسيقي جوري مي كند كه ديگر نتواند در غيرهمان محيط موسيقي و مربوط به شهوات و مربوط به موسيقي نتواند اصلا فكر بكند. ازاين جهت اينكه پافشاري داشتند به اينكه راديو آن طور باشد و تلويزيون آن طور باشد ومجلات آن طور باشند و روزنامه ها آن طور باشند و سينماها آن طور باشند؛ و همه روي هم رفته دست به دست هم بدهند و اين ملت را سرگرم كنند به اين امور، و همه مخازن مارا ببرند؛ كه الان كه رفتند و گم شدند براي مملكت ما يك چيز سالم نمانده ؛ هر جايش دست بگذارند ناسالم است .
وابسته نمودن كشور با ادعاي "تمدن بزرگ "
هياهو كردند، فرياد كردند كه ما مي خواهيم شما را به دروازه "تمدن بزرگ " برسانيم وواقع مطلب دور كردن ملت بود از اصل تمدن ، تا چه رسد به "تمدن بزرگ "! همه را دوركردند از تمدن ؛ از آني كه استقلال انسان را درست مي كند؛ استقلال فكري انسان . تاانسان استقلال فكري نداشته باشد، نمي تواند يك فرد مفيدي باشد، و اينها مي خواستندفرد مفيد پيدا نشود، اصلا از انسان مي ترسيدند. اينها ديدند كه يك مدرس ، (1) در زمان رضا خان يك مدرس بود كه در مجلس بود - نگذاشت رضا خان آن وقت كه جمهوري را مي خواست درست بكند، مدرس نگذاشت درست بكنند. ولو برخلاف مصالح شد، واگر شده بود بهتر بود، لكن آن وقت اينها نظر سوء داشتند. يعني او به سلطنت كه نرسيده بود، او مي خواست رئيس جمهور بشود؛ و بعدش حالا كارهاي ديگر بكند و كسي كه جلوي او را گرفت مدرس بود كه نگذاشت اين كار عملي بشود. كسي كه تا آخر ايستاد درمقابلش و بالاخره هم جانش را از دست داد، مدرس بود كه نگذاشت او كارهايي رابكند، لكن آخرش هم در يك جايي (2) شهيدش كردند.