• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
جلد دهـم - صفحه 319 -  تجربيات انقلاب
سخنراني
زمان : 1 آبان 1358 / 1 ذي الحجه 1399
مكان : قم
موضوع : توطئه هاي گروهكها - لزوم همراهي و همگامي با ملت
حضار: اهالي مسجد ارباب تهران
صفحه : 319
تجربيات انقلاب
انسان بايد بتدريج تجربه پيدا بكند. ما قبل از انقلاب نمي دانستيم كه بعد از انقلاب چه خواهد شد، تجربه نداشتيم . حالا كه انقلاب شده است مي بينيم كه يكي از ثمرات انقلاب هرج و مرج است ! هركس هرچه دلش مي خواهد مي گويد. هركس هر عملي را كه مي خواهد انجام مي دهد. و ابدا در فكر اين نيستند كه آيا اين حرفي كه مي زنند در مسيرملت است ؟ آنكه ملت خواستش بود و راي مثبت به او داد؛ يعني راي اكثريت قاطع ، كه تمام مخالفين وقتي يك طرف شدند و ملت هم يك طرف ، صد، صدي نود و هشت ،ملت راي داشتند، دو تمام مخالفين (1)، و ملت ما با فرياد و با راي ، راي به جمهوري اسلامي داد.
جمهوري اسلامي كه ملت ما مي خواهد اين است كه محتواي اين جمهوري احكام اسلام باشد و تمام مملكت روي احكام اسلامي اداره بشود، و آنچه كه خداي تبارك وتعالي فرموده است به وسيله پيغمبر اكرم و به ما رسيده است به وسيله ائمه اطهار آنها بايدتحقق پيدا بكند. حالا كه راي را مردم دادند و تمام كارها با نظر مردم انجام گرفته است ،حالا مي بينيم كه گروههاي مختلفي ، آراي مختلفي پيدا شده است ، و هركس هر جوردلش مي خواهد صحبت مي كند. وقتي هم كه از آن سئوال بكنند، جواب اين است كه انقلاب است ! هر كه هر خلافي بكند، برهانش اين است كه انقلاب شده است ! چون
بسم الله الرحمن الرحيم
صفحه : 320
توطئه براي انحلال مجلس خبرگان
انقلاب شده است ، ديگر بايد همه كارها انقلابي باشد، و معني انقلابي هم اين است كه موازين ديگر ندارد! ميزان عقلي ، يك ميزان انساني يك ميزان اسلامي ، ديگر در كارنيست . نطقها مي شود، كاغذها نوشته مي شود، قلمها به كار افتاده است در گوشه و كناركشور، و هركس هرچه به نظرش مي آيد مي نويسد، و مي خواهد تحميل كند به يك ملت سي و چند ميليوني .
همين آقاياني كه فرياد مي زنند كه بايد دمكراسي باشد، بايد آزادي باشد، همين آقايان مي نشينند دور هم و يك چيزي پيش خودشان مي گويند و مي خواهند تحميل كنند به ملت . مثلا مجلس خبرگان با اكثريت ملت رفته است و مشغول كار است ، حالامي بينيم كه يك دسته چند نفري دور هم جمع مي شوند و مي گويند مجلس خبرگان بايدمنحل بشود! من نمي دانم كه اين آقايان "بايد منحل بشود" چه كاره اند كه مي گويند بايدمنحل بشود. براي چه بايد منحل بشود؟ براي اينكه اين آقايان معمم هستند؟ براي اينكه اين آقايان اهل علم هستند؟ براي اينكه آقايان به اسلام عقيده دارند، احكام اسلام رادارند جاري مي كنند؟ چون گفتند كه ولايت فقيه بايد باشد، نظارت فقيه بايد باشد؟ اينهااز نظارت فقيه در امور مي ترسند. مي گويند قدرتمند مي شود فقيه ؛ وقتي قدرتمند شد،هرج و مرج مي شود، و عرض مي كنم كه - از آن مسائل كه مي گويند. لكن مضايقه ندارندكه مثلا يك قدرتي دست نخست وزير باشد؛ يا قدرتي دست رئيس جمهور باشد؛ لكن معمم نباشد؛ غربي باشد، هرچه مي خواهد باشد! منطق ، تقريبا به حسب واقع اين است ،لكن صورت يك صورت ديگر است . ما مي گوييم كه شما مي توانيد كه يك اقليت ده نفر، صد نفر، هزار نفري مي تواند كه حالا بگويد ملت راي داده است به جمهوري اسلامي ، لكن بايد جمهوري باشد، نه اسلامي ؟ اين "بايد" يعني چه ؟ "بايد اين كار بشود!اين "بايد" [براي چيست ؟] اين صد نفر، هزار نفر، چه كاره اند كه در مقابل يك ملت "بايد" مي گويند؟ مجلس خبرگان را مردم تعيين كردند؛ تهران بيش از دو ميليون به
صفحه : 321
آزادي ملت در راي دادن
مرحوم آقاي طالقاني راي دادند، بيش از دو ميليون به آقاي منتظري راي دادند؛ قريب دو ميليون به ديگران راي دادند؛ يك ميليون و چه قدر به ديگران راي دادند، اكثريت آوردند؛ در شهرهاي ديگر هم اكثريت آوردند؛ اكثريت قاطع آوردند؛ و ديگران دراقليت بودند؛ حالا كه در اقليت واقع شدند اين آقايان روشنفكر و اين آقاياني كه ادعاي دمكراسي مي كنند، حالا كه در اقليت واقع شدند، مي خواهند كه بگويند نه ، راي اكثريت ميزان نيست ، بايد منحل بشود!
من مي پرسم از اين آقايان كه چرا بايد منحل بشود؟ چه شده است ؟ چه طور شما"بايد" مي گوييد؟ شمايي كه - گوش كن - شمايي كه مدعي اين هستيد كه بايد آزادي باشد؛ شما مي گوييد راي آزاد ندادند مردم ؟! شما مي گوييد كه مردم آزاد نبودند در راي و راي درست ندادند؟! فرض اين است كه از اول شما اين مطلب را نگفتيد آن وقتي كه مردم راي دادند، و همه مردم هم ديدند كه راي آزاد، مردم دادند. اينها خيال مي كنند كه اگر مجلس منحل بشود، مجلس ديگر نمي خواهيم ؛ يا دوباره بايد از سر انتخابات بشود.اگر صد مرتبه انتخاب بشود، مردم علمايشان را انتخاب مي كنند، صد مرتبه . اگر صد مرتبه انحلال پيدا كند مجلس ، و دوباره مردم [حاضر] باشند، مردم اشخاصي كه متدين اند واشخاصي كه شناخته شده اند و اشخاصي كه - عرض مي كنم كه - غربزده نيستند واشخاصي كه توجه به اسلام دارند، اينها [را] تعيين مي كنند. شما باورتان بيايد كه اينطورنيست كه شما خيال مي كنيد كه اگر چنانچه منحل بشود - اولا انحلال نمي شود همچو،كسي حق انحلال ندارد، خود ملت حق دارند و ثانيا - اگر منحل بشود، يك وقت بگوييدكه خوب ، ما قانون ديگر نمي خواهيم ، بس است ! شما حق همچو چيزي نداريد. يك وقت مي گوييد كه قانون مي خواهيم ، قانون هم ملت بايد تعيين كند، مجلس موسسان باشد؛ ملت متدينين را، علمايشان را، متدينينشان را تعيين مي كند. وكلا هم وكلاي دارالشورا هم باشد، باز همين طور است .
صفحه : 322
همگامي و همراهي با ملت
من اعتقادم اين است كه آقايان بايد فكر بكنند. آقاياني كه علاقه مي گويند داريم به اسلام ، علاقه مي گويند داريم به ملت ، علاقه داريم به كشور، بايد فكر بكنند. بايد درهمين مسيري كه اين سيل دارد مي رود خودشان را وارد كنند. اگر بخواهند برخلاف همين مسير بروند، سيل آنها را خواهد برد از بين . اينها بر همان مسير ملت راه بروند. وخيال نكنند كه اين ملت نمي فهمد چيزي . نخير، ملت بهتر از ماها مي فهمد. همان طور راه
اسلامخواهي ملت
شماها بايد عزا بگيريد! براي اينكه نه در مجلس خيلي راه داريد؛ و نه در مجلس موسسان خيلي راه داريد؛ و نه در جاهاي ديگر خيلي راه داريد. و علتش هم اين است كه يك ملتي است فرياد زده است كه ما اسلام را مي خواهيم ، و دنبال اين است كه اسلام رابه دست بياورد؛ وقتي دنبال اين است كه اسلام را به دست بياورد، صد دفعه هم كه شما به هم بزنيد آن را - با اينكه نمي توانيد به هم بزنيد - صد دفعه هم كه به هم بزنيد آن را، بازمردم همان اسلام را [مي خواهند] بله ، مي توانيد شما تبليغ بكنيد كه يك وقتي مردم ازاسلام برگردند، همه ملت برگردند، آن وقت دست شما مي افتد. اما مادامي كه مردم فريادمي زنند كه ما اسلام را مي خواهيم ، هر روز هم دارند باز داد مي كنند كه ما اسلام وجمهوري اسلامي را مي خواهيم ، مادامي كه اين مسئله هستش ، ديگر نمي شود اين راتغييرش داد. و معنا ندارد كه يك اقليتي بخواهد تحميل كند به يك اكثريتي ؛ اين خلاف دمكراسي است كه شما به او عقيده داريد، و خلاف آزادي است . خلاف همه انسانيت است كه بخواهند يك عده معدودي - كه اقليت هستند - تحميل كنند بر يك عده [بيشتر].اين همان است كه زمان رضاخان هم بود، كه يك عده معدودي بودند و با سرنيزه تحميل مي كردند بر ملت يك چيزهايي را. حالا سرنيزه تبديل شده است به نطق ، و تبديل شده است - عرض مي كنم - به قلم ، و تبديل شده است به توطئه و اينها. و اينطوري بخواهند كه به مردم اغفال كنند، تحميل كنند، اين صحيح نيست .
صفحه : 323
خودش را پيدا كرده و دارد مي رود. و آن معنايي كه شما خيال كرديد كه ملت تحصيل نكرده است ، تحصيل اگر كدورت در ذهنها و در قلوب اشخاص نياورد؛ معلوم نيست كه آن تحصيلهايي كه شما مي گوييد يك هدايتي بكند، مردم هدايت شدند، و هدايت كردند مردم را. الان هم همه مطلع هستند كه چي مي خواهند. آن وقت مي گوييدنمي دانند چه مي خواهند. نخير، مردم مطلعند كه چه مي خواهند. اگر چنانچه همين ولايت فقيه را، كه معنايش اين است كه آني كه خداي تبارك و تعالي تعيين كرده است براي نظارت در امور و تعيين مراكز قدرت ، آن عبارت از فقيه جامع الشرايط است ، اگرهمين را شما به رفراندم ملت بگذاريد، همان رايي كه او آورد [و ديديد] اين راي را هم بدهيد.
حل مشكلات در گرو آرامش كشور
مردم همين را مي خواهند، مردم آن چيزي را كه خدا مي خواهد مي خواهند، آن چيزي را كه پيغمبر خدا فرموده مي خواهند، بيخود نبايد دست و پا بكنند اينها، بايد به مسير ملت بيايند. و اگر واقعا علاقه مندند كه اين مملكت يك مملكت صحيحي بشود،بگذارند يك آرامشي پيدا بشود؛ توطئه در اطراف نشود؛ توطئه در مركز و در كردستان ودر ساير جاها نشود؛ تا يك آرامشي پيدا بشود. وقتي كه اين آرامش پيدا شد، آن وقت همه چيز ملت به جاي خودش هست ؛ همه چيز ملت درست مي شود؛ دست اجانب كوتاه مي شود، و نمي توانند ديگر برگردند. اما الان يك دسته در تهران توطئه كنند، يك دسته در كردستان توطئه كنند، يك دسته در بلوچستان توطئه كنند، هر دسته در يك جايي ديگر، ممكن است يك وقتي با اينطور چيزها يك نهضت ، خداي نخواسته شكست بخورد. و اگر شكست بخورد، همه چيزتان از بين خواهد رفت .
همه با هم باشيد. همه در مسير ملت باشيد. همه دست به دست هم بدهيد. همان طوري كه از اول با هم اين نهضت را آنهايي كه شركت داشتند نهضت را رساندند تااينجا، باز هم با هم باشيد تا اين نهضت ان شاءالله به ثمر برسد؛ و ان شاءالله آن چيزي را كه
صفحه : 324
خدا و رسول خدا مي خواهد و آن چيزي را كه قرآن مجيد مي خواهد، آن چيزها عملي بشود. و اين صلاح دين و دنياي همه ملت است و صلاح همه مملكت است . هيچ وقت خيال نكنيد كه ديكتاتوري در اسلام است ؛ يا ديكتاتوري در روحانيت است ؛ ياروحانيت در اينطور چيزها[است ]. ابدا اين حرفها در كار نيست ، و ديكتاتوري دركار نيست . شماها ديكتاتوري نكنيد، ملت ما ديكتاتور نيستند! علماي ما هم ديكتاتورنيستند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته