تبیان، دستیار زندگی
فرشته با دوست قدیمی اش رویا تماس می گیرد و به او خبر می دهد كه شوهرش در بیمارستان قلب بستری است. رویا مهندس یك شركت ساختمانی است، و در طول راه
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فیلم سینمایی دو زن

فیلم سینمایی دو زن

 نویسنده و كارگردان: تهمینه میلانی

مدیر فیلمبرداری: حسین جعفریان

تدوین: مصطفی خرقه پوش

موسیقی: بابك بیات

طراح صحنه: ملك جهان خزاعی

طراح چهره پردازی: مهری شیرازی

صدابردار: پرویز آبنار

عكس: غوغا بیات

بازیگران:

نیكی كریمی، مریلا زارعی، آتیلا پسیانی، محمدرضا فروتن، رضا خندان، حسن جوهرچی، امیر انوریان، زهرا شهبازیان، گلاره سمندریان، نازیلا جمشیدی، حبیب الله ثامنیه، گیتی معینی، مصطفی كریمی، سورنا صفری، سیاوش رعد پارسا، نصرالله مهاجر، ساقی حیدری، آرش جوادزاده، ونوس ارژنگی، محسن گل آبادی، رضا نصیرسلامی، مهدی فروزش، رامین فیروز آذر

سال ساخت: 1377

تاریخ نمایش: 2 تیر 1378

فروش در سینماهای تهران: 312 میلیون تومان

خلاصه داستان:

فرشته با دوست قدیمی اش رویا تماس می گیرد و به او خبر می دهد  كه شوهرش  در بیمارستان قلب بستری است. رویا مهندس یك شركت ساختمانی  است، و در طول راه  تا رسیدن به بیمارستان خاطرات مشتركش با فرشته را از سال 1359 مرور می كند: آن دو دانشجوی  دانشگاه هستند و به دنبال  انقلاب  فرهنگی و تعطیل شدن دانشگاه ها  فرشته به شهرستان زادگاهش (اصفهان) باز می گردد.

در روزهایی كه او در تهران است جوانی به نام حسن مزاحم او می شود. حسن ، فرشته را تا زادگاهش  تعقیب می كند و باعث تصادف و كشته شدن پسری در خیابان شده و به زندان می افتد. فرشته كه در این ماجرا درگیر شده  ناخواسته تن به ازدواج با مردی به نام احمد می دهد كه در آزادی  او از پاسگاه به وی كمك كرده است. احمد به فرشته قول می دهد كه از ادامه تحصیل او خودداری نكند. اما از نخستین روزهای  زندگی مشترك فرشته را تحت  فشار  قرار میدهد، و به او گوشزد می كند كه فرشته آبرو و زندگی خویش  را مدیون فداكار  احمد است و محدودیت های زیادی  برای او فراهم  می كند. سال ها بعد حسن از زندان  آزاد می شود و  دوباره به سراغ  فرشته می آید. فرشته  كه صاحب دو فرزند شده است  فرار می كند  و احمد و حسن گلاویز می شوند. احمد به سختی مصدوم می شود. فرشته او را به بیمارستان قلب در تهران  منتقل می كند و پس از فوت  همسرش نگران آینده خود  و  فرزندانش است چرا كه در كنار  احمد زندگی  كردن را فراموش  كرده است.