تبیان، دستیار زندگی
الهی چه خوش روزی که خورشید جلال تو به ما نظر می کند، چه خوش وقتی که مشتار از مشاهده جمال تو ما را خبری دهد، جان خود را طعمه باز سازیم که در فضای طلب تو پروازی کند و دل خود نثار دوستی کنیم که بر سر کوی تو آوازی دهد ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جلال عزت تو جای اشارت نگذاشت

مناجات

الهی نامت نور دیده آشنایان، یادت آیین منزل مشتاقان، یافتنت چراغ دل مریدان...

الهی چه خوش روزی که خورشید جلال تو به ما نظر می کند، چه خوش وقتی که مشتار از مشاهده جمال تو ما را خبری دهد، جان خود را طعمه باز سازیم که در فضای طلب تو پروازی کند و دل خود نثار دوستی کنیم که بر سر کوی تو آوازی دهد.

الهی نصیب این بیچاره از این کار همه درد است. مبارک باد که مرا این درد فرد است حاق که هر کس بدین درد ننالد جوانمرد است.

هر درد که زین دلم قدم برگیرد                           دردی دگرش بجای دربر گیرد

زان با ما در صحبت از سر گیرد                       کآتش چو رسد به سوخته اندر گیرد

الهی شاد بدانم که اول من نبودم تو بودی. آتش یافتنی با نور شناختن تو آمیختی، از باغ وصالم نسیم قرب تو انگیختی، باران وحدانیت بر گرد بشریت تو ریختی، به آتش دوستی آب و گل سوختی تا دیده عارف به دیدار خود آموختی.

گر روز وصال باز بینم روزی                         با او گله های روز هجران نکنم

الهی جلال عزت تو جای اشارت نگذاشت و محو اثبات تو را اضافت برداشت تا گم گشت آنچه بنده در دست داشت.

مناجات خواجه عبدالله انصاری

مطالب مرتبط :

جان زهره ندارد که بماند بی تو

آن کن که سزاوار آنی

بادا روزی که باز رهم از زحمت حوا و آدم

مرغ سبكبال عشق

غلام آن معصیتم که مرا به عذر آرد

بهشت بی دیدار تو زندان است