تبیان، دستیار زندگی
سعد بن عبدالله می‌گوید: بعد از درگذشت (شهادت) ابومحمد (امام عسکری علیه السلام) حسن بن نضر، ابوصدام و گروهی (از شیعیان) درباره اموالی که در دست وکلای حضرت بود به گفتگو پرداختند و تصمیم گرفتند ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نجات دوستان از سرگردانی

امام زمان عج

سعد بن عبدالله می‌گوید: بعد از درگذشت (شهادت) ابومحمد (امام عسکری علیه السلام) حسن بن نضر، ابوصدام و گروهی (از شیعیان) درباره اموالی که در دست وکلای حضرت بود به گفتگو پرداختند و تصمیم گرفتند (راجع به امام عصر) تفحص کنند. حسن بن نضر به سراغ ابوصدام رفت و اظهار داشت که تصمیم رفتن به حج دارد، ابوصدام از وی خواست حج خود را تا سال بعد به تاخیر اندازد (و ظاهراً هدفش این بوده که قبل از هر کار مسأله جانشین امام عسکری علیه السلام روشن شود). حسن در پاسخ اظهار داشت که: من خواب‌هایی دیده‌ام (و نگرانم که مبادا تا سال آینده زنده نمانم) و ناچار حرکت خواهم کرد، وی آنگاه درباره اموالی که به ناحیه مقدسه مربوط بود به احمد بن یعلی وصیت کرد که بعد از ظهور (یعنی روشن شدن مساله امامت) آنها را به دست حضرت برساند.

بقیه ماجرا را از زبان خود حسن بن نضر بشنویم:

به بغداد که رسیدم خانه‌ای کرایه کردم و در آن سکنی گزیدم. در همان حال یکی از وکلای امام عسکری علیه السلام اموالی را نزد من آورد. پرسیدم: اینها چیست؟ گفت: همین است که می‌بینی (و بدین وسیله مرا متوجه کرد که مربوط به امام عصر است). به دنبال وی عده زیادی به آن خانه هجوم آوردند و اموال فراوانی را که مربوط به امام عصر(عج) بودند به آن جا آوردند، طولی نکشید احمد بن اسحاق (قمی) نیز همه اموالی را که در نزدش بود بدان جا منتقل کرد؛ من سخت متعجب و سرگردان شدم و در اندیشه فرو رفتم (که با این اموال چه کنم).

این سرگردانی زیاد طول نکشید، زیرا از ناحیه حضرت (ولی‌عصر) نامه‌ای به دستم رسید که در آن آمده بود: «در فلان ساعت همه اموال را نزد ما بیاور»، اموال را برداشتم و حرکت کردم؛ با این که در راه شصت راهزن راه را بسته بودند من از کنار آنها گذشتم و خداوند مرا و اموال را حفظ کرد؛ وارد عسکر (سامرا) که شدم حضرت دوباره به وسیله نامه‌ای از من خواست اموال را نزد وی ببرم. اموال را توسط عده‌ای از حمّال‌ها به خانه امام عصر علیه السلام منتقل کردم. در آن جا غلام سیاهی پرسید: حسن بن نضر تو هستی؟ گفتم: آری، گفت: داخل شو، وارد خانه شدم و اموال را در جایی قرار دادم.

در گوشه‌ آن خانه نان فراوانی بود. به هر یک  از حمّال‌ها دو گِرده نان دادم و آنها را مرخص کردم. از اتاقی که پرده‌ای بر در آن آویخته بود صدایی به گوشم رسید که: «حسن بن نضر! خدای را برای این نعمتی که با آن بر تو منت گذاشته ستایش کن و تردید مکن که شیطان دوست دارد تو را به تردید و شک اندازد»، سپس دو جامه برایم فرستاد و فرمود: بگیر اینها را که بدان‌ها نیاز پیدا خواهی کرد، آنها را گرفتم و بیرون آمدم.

سعد بن عبدالله (راوی این داستان) می‌گوید: حسن بن نضر بعد از مراجعت در ماه رمضان همان سال از دنیا رفت و در همان دو جامه اهدایی حضرت، کفن شد.(1)

یَکونُ تِسعَةُ ائمةٍ بعدَ الحُسینِ بن علیٍ تاسِعُهم فائِمهُم.(2)

بعد از حسین بن علی علیهماالسلام نُه امام خواهند بود که نهمین آنان قائمشان (عج) خواهد بود.

امام باقر علیه السلام

پی‌نوشت‌ها:

1- اصول کافی، ج 1، صص517 - 518.

2- همان، ج 1، ص 533.

منبع:

جلوه‌های تقوا، ج 3، محمدحسن حائری یزدی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.