به بهانه روز مقاومت اسلامی
مقاومت در اندیشه لیبرال جایگاهی ندارد/اسلام در مقاومت موفقتر است یا ناسیونالیسم؟
مقاومت و ایستادگی گرچه امروز در محور مقاومت منطقه بیشتر معنا و مصداق پیدا کرده، اما این مفهومی است که هر کشوری ممکن است روزی به آن احتیاج پیدا کند. در اینجا شاید سوال پیش بیاید که مقاومت در مکاتب فکری مختلف چه وضعیتی دارد؟ به طور مثال اسلام در استقامت و متحد کردن مردم برای مقاومت موفقتر است و یا کشورهای غربی و با تفکر رایج لیبرالیسم یا ناسیونالیسم؟
در اندیشه غربی کمتر به بررسی مفهوم مقاومت پرداخته شده، ولی اگر در پارادایم فکری آنها قرار بگیریم میتوانیم میزان موفقیت آنها در زمینه بسیج کردن افراد جامعه برای مقاومت در برابر تهدیدات را بسنجیم.
پاسخ به این سوال دو ثمره مهم دارد؛ یکی اینکه با شناخت ماهیت مقاومت اسلامی، پررنگ بودن عنصر انساندوستی آن در مقابل مکاتب مدعی حقوق بشر مشخص میشود؛ علاوه بر اینکه معلوم میشود نسبت دادن عباراتی همچون محور شرارت به نیروهای مقاومت اسلامی تا چه میزان اعتبار دارد.
ثمره دیگر این سوال درک شکننده بودن کشورهای غربی در قبال تهاجم به آن هاست. فرض کنید روزی ورق برگردد و با اتحاد مسلمانها، کشورهایی که ایامی سلطهگر بودند، نیاز به مقاومت پیدا کنند، در اینصورت با توجه به جایگاه ایستادگی و مقاومت در تفکر آنها، علیرغم تجهیزات قدرتمندی که در دست دارند، به راحتی از کشورهای مسلمان شکست خواهند خورد و این انگیزه را برای مقاومت افزایش میدهد.
کدام مقاومت ؟
برای مقاومت ابعاد مختلفی ترسیم شده؛ به خصوص در چند دهه اخیر که جنگها از حالت سخت نظامی به حوزه اقتصاد و فرهنگ هم توسعه داده شدهاند و به همین جهت مقاومت اقتصادی و فرهنگی هم قابل فرض است. همچنین مقاومت مدنی به معنای جنبشی اجتماعی در برابر قدرت مطلقه و استبدادی نیز از مصادیق مقاومت است؛ اما آنچه که در این نوشته در پی کشف آنیم، مقاومت به معنای جهاد دفاعی و ایستادگی در برابر تهاجم نظامی دشمن است و اگر این معنا درست ترسیم شود، مقاومت در مسائل دیگر قابل برداشت است.استقامت در اندیشه غرب استعمارگر
مقاومت مفهومی است که به ایستادگی کشورهای منطقه در برابر اسرائیل و آمریکا اطلاق میشود؛ اما فارغ از اصطلاح محور مقاومت یا مقاومت اسلامی، میخواهیم به این سوال پاسخ دهیم که در شرایطی که خاک یک کشور مورد تهدید نظامی قرار میگیرد کدام ایدئولوژی میتواند موفق تر عمل کند؟ پس این سوال ناظر به شرایط کنونی جهان نیست؛ چراکه کشورهای غربی معمولا نقش متجاوز و شروع کننده جنگ را دارند و به همین جهت کمتر نیازی به بحث کردن از مقاومت و ایستادگی داشته اند و در حقیقت کشورهای مستعمره و جنگ زده بیشتر به استفاده کردن از این مفاهیم نیاز دارند.
با این وجود در اندیشه غربی کمتر به بررسی مفهوم مقاومت پرداخته شده، ولی اگر در پارادایم فکری آنها قرار بگیریم میتوانیم میزان موفقیت آنها در زمینه بسیج کردن افراد جامعه برای مقاومت در برابر تهدیدات را بسنجیم. در ادامه به بررسی سه مکتب فکری لیبرالیم، ناسیونالیسم و اسلام خواهیم پرداخت.
لیبرالیسم، سختترین راه را برای مقاومت در پیش دارد
اگر روزی کشورهای لیبرال به مقاومت نیروی انسانی نیاز پیدا کنند، شاید در بین مکاتب مختلف جهان، سختترین راه را در پیش داشته باشند. این ادعا را می توان از مؤلفه های فکری اندیشه لیبرالیسم استنباط کرد.یکی از مولفههای مهم تفکر لیبرالیسم، فردگرایی و اصالت بخشیدن به فرد در مقابل جامعه است. فردگرایی ارزش اخلاقی ویژهای برای فرد قائل است به طوری که فرد را آزاد میگذارد تا به هر نحوی عمل کند و از هر چیزی که به نفع شخصی خودش است حمایت کند.
زیگموند فروید میگوید: «هیچ چیز به اندازه فرمان آرمانیِ «همنوع خود را همچون خویش دوست بدار» با طبیعت اصلی نوع بشر مغایرت ندارد».
توماس هابز میگوید: «ما با گروهی از آدمیزادگان منفرد رویاروییم...آنچه خیر و شر را برای فرد معین میدارد، همانا خواهشها و بیزاریهای اوست.»
یکی از نتایج قطعی فردگرایی «اصالت فائده» است؛ اصالت فائده میگوید هر چیزی که انسان از آن لذت ببرد خوب است و هرچه که موجب کاهش لذت شود بد بوده و باید از آن اجتناب کرد.
با این مولفه فکری که البته در غرب طرفدار دارد و در بین افراد جوامع غربی نیز جریان دارد، کار لیبرالیسم در بسیج افراد منفعتطلب سخت است؛ مردمی که جنگ را مغایر با منافع شخصی خود میبینند پس احتمالا هر کاری میکنند تا از زیر بار مقاومت شانه خالی کنند.
فردگرایی تنها مشکل اندیشه غرب نیست؛ برخی از اندیشمندان لیبرال به گزارههایی باور دارند که با اعتقاد به آن اصلا ایستادگی و مقاومت بیمعنا خواهد بود. به طور مثال هابز میگوید: «انسان، گرگِ انسان است»، این گزاره را با یک جمله از فروید بهتر میتوان درک کرد؛ زیگموند فروید میگوید: «هیچ چیز به اندازه فرمان آرمانیِ "همنوع خود را همچون خویش دوست بدار" با طبیعت اصلی نوع بشر مغایرت ندارد». طبیعی است اگر کشوری لیبرال باشد باید برای روز مبادا چارهای بیندیشد.
بیشتر بخوانیم: آینده مقاومت اسلامی در منطقه و تاثیر تحولات سوریه بر آن مقاومت های اسلامی مقاومت اسلامی حزب الله لبنان |
ناسیونالیسم مقاوم خودخواه
ناسیونالیسم را به ملتگرایی یا ملیگرایی تعریف کردهاند. در این تفکر یک آگاهی گروهی و حس همبستگی در بین افراد جامعه وجود دارد که آنها را وادار به احساس مسئولیت در قبال سرنوشت ملی و وفاداری و فداکاری نسبت به ملت میکند.بنابراین تعریف ناسیونالیسم از لیبرالیسم در متحد کردن مردم جلوتر است به خصوص اینکه در بسیاری از اندیشههای ناسیونالیستی مبارزه علیه استعمار و امپریالیسم ارزش محسوب میشود.
ملیگرایی فقط به حفظ و پاسداری از مرز جغرافیای خود پایبند است و نسبت به هر فاجعهای خارج از محدوده مرزی خود بی تفاوت است. حتی شاید حاضر باشد کشورهای دیگر برای بقای آنها فدا شوند.
اما این همه ماجرا نیست؛ ناسیونالیسم گرچه در استقامت و ایستادگی میتواند موفق عمل کند، اما با بیان چند اشکال درخواهید یافت که ملی گرایی هم نسخه کاملی برای استقامت افزایی نیست.
اول اینکه ملیگرایی با تفکرات مختلف جمع میشود؛ به همین دلیل برخی گفتهاند ملیگرایی را نمیتوان یک ایدئولوژی مستقل تلقی کرد؛ چراکه به طور مثال هم سوسیالیستها خود را ناسیونال و ملیگرا میخوانند و هم گاهی لیبرالها چنین ادعا میکنند و این نشان میدهد که ملیگرایی یک احساس و شوق است، نه ایدئولوژی؛
همچنین ملیگرایی تبعات افراطی بدی دارد؛ مثلا معمولا ملیگراها به نژادپرستی و خودبرتر بینی نسبت به دیگر ملتها معتقدند و یا ملیگرایی فقط به حفظ و پاسداری از مرز جغرافیای خود پایبند است و نسبت به هر فاجعهای خارج از محدوده مرزی خود بی تفاوت است. حتی شاید حاضر باشد کشورهای دیگر برای بقای آنها فدا شوند. اوج این افراط را میتوان در حزب نازیسم آلمان مشاهده کرد.
اسلام، مقاومت و انساندوستی
در بین مکاتب فکری، به نظر میرسد اسلام میتواند موفقتر عمل کند. اسلام نه مانند لیبرالها اصالت را به فرد میدهد، در عین اینکه برای فرد فرد جامعه ارزش قائل است و نه مانند ملیگراها تنها به انسانهای یک جغرافیا، زبان و یا نژاد خاص بها میدهد.اسلام محور اتحاد انسانها را نوع نگرش هستی شناسی آنها قرار میدهد؛ به تعبیر دیگر اسلام محور اتحاد را در درجه اول دین توحیدی قرار میدهد و به همه اقوام و ملتها، نژاد و زبان ها یکسان نگاه میکند، چرا که « ان اکرمکم عند الله اتقاکم»
مقابله با دشمنان اسلام امر محالی نیست و اگر این مقاومتها ادامه پیدا کنند، شکست کشورهایی که نیروی انسانی آنها منفعتطلب، فائدهگرا و خودخواه است و مقاومت و فداکاری در آن جایی ندارد قطعی خواهد بود.
اسلام دائما جامعه انسانی را به استقامت در برابر دشمنان دین و جامعه انسانی فرا میخواند: «فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ » و نتیجه استقامت را پیروزی میداند چرا که «اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم».
اسلام اهل سلطهگری و کشورگشایی نیست
اسلام اهل سلطهگری و کشورگشایی نیست و اگر دستور میدهد «اَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ»، برای دفاع در برابر دشمن است.حالا «دولت مقاومت» یعنی چه؟ یعنی تسلیم زورگویی نشدن، تسلیم زیادهطلبی نشدن، در موضع اقتدار ایستادن. دولت مقاومت در موضع اقتدار قرار میگیرد. دولت مقاومت نه اهل تجاوز است، نه اهل سلطهطلبی و دستاندازی به ملّتها و کشورها است.
مسلمانان به خصوص در زمان غیبت از اساس با جهاد ابتدایی و حمله به کشورهای دیگر مخالفند و نشان داده اند که مرز جغرافیایی برخلاف ملیگراها مانع از انسان دوستی آنها نمیشود و هر کجا انسان مظلومی باشد باید به او کمک کرد.
ایمان دینی جزو مهمترین عناصر مقاومت و تحرّک است؛ و لازم نیست که حتما مردم استخدام نیروهای نظامی باشند تا مقاومت و فداکاری کنند، بلکه فداکاری در راه نجات انسانها در اسلام یک ارزش است.
بنابراین مقاومت در اسلام یک اصل مسلم است و فرد فقط منفعت شخصی خود را نمیبیند بلکه جامعه انسانی را مد نظر قرار میدهد. همچنین امتیاز اسلام نسبت به ملیگراها در محدود نشدن به یک نژاد خاص یا جغرافیای خاص است و همچنین مانند آن ها حاضر نیست برای راحتی خودش کشور های دیگر را فدا کند. این محدود نبودن میتواند بیشترین اتحاد را در کشورها پدید آورد تا در مقابل قدرت مطلقه جهان بایستند.
پس حالا میتوانیم نتیجه بگیریم که استقامت اسلامی عین صلحطلبی و خیرخواهی برای همه مردم جهان است و از طرفی مقابله با دشمنان اسلام امر محالی نیست و اگر این مقاومتها ادامه پیدا کنند، شکست کشورهایی که نیروی انسانی آنها منفعتطلب، فائدهگرا و خودخواه هستند و مقاومت و فداکاری در آن جایی ندارد قطعی خواهد بود.
منابع:
1. کتاب "دانشنامه سیاسی"؛ داریوش آشوری؛
2. کتاب "بنیادهای علم سیاست"؛ عبدالرحمن عالم؛
3. کتاب "آموزش دانش سیاسی"؛ حسین بشیریه؛
4. مقاله "فردگرایی و نظام لیبرال_سرمایه داری" به قلم ناصر جهانیان که در شماره 11 مجله کتاب نقد منتشر شده است؛
5. مقاله "ملی گرایی یا ایدئولوژی معجزه گر: تناقضهای ایدئولوژیک جنبش های ملی گرا" به قلم حسین کچوییان که در شماره 19 مجله "جامعه شناسی ایران" منتشر شده است؛
6.بیانات مقام معظم رهبری درباره مفهوم مقاومت.