تبیان، دستیار زندگی
چو نورش در بسیط ارض از عرش برین آمد خدا را هر چه رحمت بود نازل بر زمین آمد ز نورش رحمت از ربّ المشارق تافت بر عالم چو زهرا را ظهور از رحمةٌ للعالمین(1) آمد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

محور هستی

زكیه

چو نورش در بسیط ارض از عرش برین آمد

خدا را هر چه رحمت بود نازل بر زمین آمد

ز نورش رحمت از ربّ المشارق تافت بر عالم

چو زهرا را ظهور از رحمةٌ للعالمین(1) آمد

به رشک آسمان طالع شد از روی زمین ماهی

که از شرم رخش خورشید، خاکسترنشین آمد

هویدا گشت بر چرخ نبوّت کوکبی تابان

که مهرش مشتری چون زهره بر ماه جبین آمد

ز عرش کبریا برفرش چون نورش هویدا شد

ملایک در طوافش از یسار و از یمین(2) آمد

چو از جان آفرین در صورت آمد نقش این دختر

هزاران آفرین بر نقش، از جان آفرین آمد

جمالی در تجلی آمد از پیراهن امکان

که صد خورشید و ماهش جلوه‌گر از آستین آمد

چو خورشید است پیدا از دو روشن گوشوار او،

که این کرسی نشین را منزلت عرش برین آمد

در او نور علی ممزوج با نور محمد شد

مه و خورشید از این مشرق صباح واپسین آمد

علی عین محمد بود در عین فؤاد اما

تعیّن(3) بود کاینجا پرده بر عین دو بین آمد

از آن تاری که چرخش رشت با دست عبودیت

میان حق و جبریل امین حبل المتین آمد

علی مرآت یزدان بود و ذاتش بی‌قرین آری

خدای بی‌قرین مرآت ذاتش بی‌قرین آمد

بتول آیینه شد آیینه اوصاف یزدان را

چنان آیینه را آیینه در عالم، چنین آمد

چو از رنگ تعین (3) صاف شد اوصاف این دختر

ز بیرنگی رخش آیینه سلطان دین آمد

نجویند اهل بینش استعانت جز به نور او،

که در هر ورطه نورش مستعان و مستعین آمد

ملایک را از آن شد سجده واجب بر گِل آدم

که این نور خدا را جلوه اندر ماء و طین آمد

یقین در حق ندارد هر که شک در حق او دارد

بلی حق الیقین (4) از دولت عین الیقین (5) آمد

ولایش آب حیوان است جاری در عروق دل

حیات جان انسانی از این ماء معین (6) آمد

ز حسن طلعتش افتاد عکسی آفرینش را

ز عکس روی او پیدا بهشت و حور عین آمد

نمود از سایه قدّش تجلی نخله طوبی(7)

بیانات لبش نهرین شیر و انگبین آمد

چنان از ماه رویش روشن آمد ظلمت غَبرا

که گوئی بر زمین مهر از سپهر چارمین آمد

کنیزش را نباشد اعتنا بر تخت بلقیسی

غلامش را سلیمان بنده تاج و نگین آمد

در اوصاف کمال او همین کافیست بر دانا

که این دوشیزه را شوهر امیرالمؤمنین آمد

فؤاد از جان و دل چون دوست دارد آل احمد را

به سمع جان اهل دل کلامش دل نشین آمد

"فؤاد کرمانی"

پی‌نوشت‌ها:

1. رحمة للعالمین: منظور پیامبر اکرم است. (اشاره است به آیه 107 سوره انبیاء).

2. یسار و یمین: چپ و راست.

3. تعین: مخصوص شدن چیزی از میان چیزها – گاهی مراد از هستی و وجود نیز می‌باشد. (غیاث)

4 و 5. حق الیقین، عین الیقین: یقین را سه مرتبه است، اول – علم الیقین: دانستن و شناختن امری؛ دوم – عین الیقین: دیدن چیزی است به چشم خود؛ سوم – حق الیقین: داخل شدن در آن چیز یا خود آن چیز شدن و در آن محو شدن، مانند: شناختن آتش و دیدن آتش و سوختن در آن.

6. ماء معین: آب جاری.

7. نخله طوبی: درختی است در بهشت.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.