تبیان، دستیار زندگی

شکاکیت هیوم چه عواقبی داشت؟

عصر روشنگری و چالش انهدام اندیشه مسیحی

عصر روشنگری دوره ای است؛ که انسان غربی به اندیشه «خود اتکایی» افتاد و به دنبال بی نیازی از هدایت و راهنمایی دیگران سوق داده شد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عصر روشنگری

همراه یک گروه مستندساز برای ساخت مستندی به آسایشگاه سالمندان رفتم. پرستار آسایشگاه با گروه همراه شد و وضعیت هر یک از ساکنان سالخورده ی آسایشگاه را تشریح کرد. در میان آن پیر زن ها و پیر مرد های سالخورده؛ ظاهر شیک و اتو کشیده ی یکی از پیرزن ها توجه گروه را جلب کرد. پیر زن حدود هشت سال پیش، از یک بیمارستان دولتی به آسایشگاه منتقل شده بود. در طول این هشت سال حتی یک نفر هم به عیادتش نیامده بود، اما او گمان می‌کرد که دو پسر و تنها دخترش یک روز در میان به ملاقاتش می‌آیند و ساعت‌های متوالی مشغول بازی با نوه‌هایش است. به همین خاطر روزهایی که گمان می‌کند  فرزندانش قرار است به ملاقاتش بیایند، صبح زود از خواب بیدار می‌شود و دستی به سر رویش می‌کشد و با همین خیال تا شب سر می‌کند.

واقعیت آن چیزی است که از سوی ذهن پیرزن به او تحمیل می‌شود

«واقعیت آن چیزی است که از سوی ذهن پیرزن به او تحمیل می‌شود.» این گزاره ای است که ایده‌آلیست ها به آن معتقدند و در حقیقت ساختار واقعیت را تنها در چارچوبی که ذهن برای انسان ایجاد می‌کند تبیین می‌کنند. اما آیا در مورد پیر زنی که دچار چنین توهمی است این نوع برداشت از واقعیت حقیقت دارد؟

عصر روشنگری دوره ای است؛ که انسان غربی به اندیشه «خود اتکایی» افتاد و به دنبال بی نیازی از هدایت و راهنمایی دیگران سوق داده شد.


تحلیل جایگاه و فعالیت‌های ذهن، به خصوص در بحث شناخت از جمله موضوعات مهمی است که چه در فلسفه غرب و چه در فلسفه اسلامی پیرامون آن تحلیل های مختلف و بعضا ارزشمندی انجام گرفته است؛ به نوعی می‌توان تفاوت مکاتب فلسفی مختلف را در تفاوت آن‌ها در اینگونه تحلیل ها و ارزش‌گزاری ها دانست.

فرض بنیادی و مسلم فلسفه‌های عقل گرا به رسمیت شناختن توانایی عقل برای شناخت اموری است که در حوزه ادراک حسی قرار نمی‌گیرند. در این دسته از نظام‌های فلسفی، معمولا هستی‌شناسی خاصی معرفی می‌شود که با توسل صرف به روش تجربی متعارف نمیتوان گزاره‌های مربوط به آن را اثبات کرد.(1)


تقابل فلسفه های تجربه‌گرا و فلسفه های عقل‌گرا

در مقابل فلسفه های تجربه‌گرا هستند؛ که شناخت را محدود به حس کرده و بعضا در مسائلی مثل ماوراء‌الطبیعه که ناتوان از تجربه حسی آن هستند راه انکار را درپیش می گیرند.

کانت: روشنگری مسیری برای فاهمه بدون اتکا به دیگری است

عصر روشنگری دوره ای است؛ که انسان غربی به اندیشه «خود اتکایی» افتاد و به دنبال بی نیازی از هدایت و راهنمایی دیگران سوق داده شد. به گفته اندیشمندانی همچون کانت روشنگری مسیری برای فاهمه بدون اتکا به دیگری است. بدین گونه گذشتن از اندیشه‌های پیشینیان و اشتیاق به خود اتکایی، از آن نشأت میگیرد که انسان در اندیشه ی غرب موجودی آگاه، مختار و مقتدر است و چون آگاهی و اختیار و اقتدار از صفات الوهیت است در نظر او انسان موجودی الهی است.(2)

شکاکیت هیوم و انهدام ساختمان اندیشه مسیحی غرب

این دوره برای غرب با شکاکیت شروع شد. شکاکیتی که با هیوم به اوج خود رسید و ساختمان اندیشه مسیحی انسان غربی را با خاک یکسان کرد. یکی از اندیشمندان مهم و تاثیرگذار عصر روشنگری که تجربه‌گرایی و عقل‌گرایی را درهم آمیخت؛ ایمانوئل کانت آلمانی است. او همانند سایر فلاسفه هم‌عصر خود عالمِ علوم طبیعی بود و به خوبی از اصول و روش‌های علمی آگاه بود؛ به همین خاطر محدودیت‌های شناخت علمی و ناتوانی آن در شناخت مسائلی که فراتر از تجربه است، را به درستی می‌دانست.(3)

بطور کلی رویکرد فلسفی ایده‌آلیسم آلمانی از کانت تا هگل را باید ادراک معقول دوره مدرن و بالاخص عصر روشنگری دانست.


کانت، هیوم را به خاطر بیداری جامعه علمی نسبت به جزم اندیشی متجلی در فلسفه لایب نیتس و به طور کلی عقلگراها می‌ستود. اما با این حال برای فرار از منجلاب شکاکیت فلسفه هیوم و رهایی از آن در کتاب «نقد عقل محض» به مقابله با او پرداخته است.

کانت معتقد است پدیده‌ها صورت‌های خیالی هستند که ادراک حسی ما این صورت‌ها را  به وسیله مفاهیم محض فاهمه ی ما، همانند «شیءعینی» اندیشیده است، که البته واقعیت هایی هم وجود دارند که با وجود اینکه موضوع قوه فهم ما بشمار می روند، خارج از محدوده ی هرگونه تجربه‌ی ممکنی نیز هستند. که همچون واقعیتی عقلی برای ما غیرقابل شناخت هستند. امروزه تمامی تاریخ نگاران فلسفه، کتاب «نقد عقل محض» را اوج تفکر فلسفی غرب می دانند. (4)

یکی از نقدهای مهمی که نسبت به نظریه ادراک ایده‌آلیست ها طرح کرده‌اند این است که این نگرش به "خود تنها انگاری" منجر می‌شود و به عبارتی دیگر یگانه چیزی که برای فرد ایده‌آلیست وجود دارد ذهن خود او است،


بطور کلی رویکرد فلسفی ایده‌آلیسم آلمانی از کانت تا هگل را باید ادراک معقول دوره مدرن و بالاخص عصر روشنگری دانست. البته در این رویکرد، دریافت واحدی از روشنگری در میان نبود و از دهه 1780م مباحث سختی پیرامون آن در گرفت. از یک سو ایده آلیسم استعلایی کانت و ایده آلیسم اخلاقی فیخته در پی تثبیت اصول روشنگری بودند و از سوی دیگر رمانتیسم و ایده‌آلیسم مطلق شلینگ و هگل این اصول را با رهیافت‌های متفاوتی به چالش می‌کشیدند.

در نتیجه، عقل در این دوره جامه نقادی و تاریخی به تن کرد، طبیعت آلی دیده شد و ایده پیشرفت از تلقی «خطی» آن به در آمد و شکل «دوری» به خود گرفت(5). ایده آلیسم یا همان ایده باوری متعالی کانت را در یک جمله خلاصه، می توان بر آن دانست؛ که معنی در جهان بیرونی ذاتی نمی باشد بلکه تنها از سوی ذهن مدرک به انسان تحمیل می‌شود.

ایده‌آلیست و چالش خودتنها انگاری

یکی از نقدهای مهمی که نسبت به نظریه ادراک ایده‌آلیست ها طرح کرده‌اند این است که این نگرش به "خود تنها انگاری" منجر می‌شود و به عبارتی دیگر یگانه چیزی که برای فرد ایده‌آلیست وجود دارد ذهن خود او است، و یا هرچیز دیگری که از قوه خلاقه او می‌جوشد. در نتیجه این نگرش، هیچ عین مادی وجود ندارد و حتی دیگران هم از وجود حظی ندارند و چه بسا کل عالم و مافیها آفریده ذهن فرد باشد. فلذا به نظر می‌رسد که خودتنها انگاری بیش از آن که به موضع فلسفی قابل دفاعی شبیه باشد به نوعی بیماری روانی یا صورتی از جنون خودبزرگ بینی، شباهت دارد.(6)

پی‌نوشت:
1.سعادتی خمسه، اسماعیل. (1394)، کانت معرفت شناسی و نفس شناسی، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی(ص 43و 47)
2.صناعی دره بیدی، منوچهر. (1392)، جایگاه انسان در اندیشه کانت، تهران، ققنوس(ص 9)
3.ماهروزاده، طیبه. (1379)، فلسفه تربیتی کانت، تهران، سروش، چاپ سوم1389 (ص 130-131)
4.جهانبگلو، رامین. (1377)، شوپنهاور و نقد عقل کانتی، ترجمه محمد نبوی، تهران، نشر نی(ص56-58)
5.کانت و بحران شناخت در عصر روشنگری، نویسنده: علی مرادخانی؛ تابستان 1385 - شماره 50 علمی-پژوهشی/ISC (از 175 تا 192)
6.واربرتون، نایجل. (1383)، الفبای فلسفه، ترجمه مسعود علیا، تهران، انتشارات ققنوس، چاپ دهم 1395(ص 120-124)
 
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.