تبیان، دستیار زندگی
دختر پیغمبر نالان در بستر افتاد. در مدت بیمارى او، از آن مردان جان بر كف، از آن مسلمانان آماده در صف، از آنان كه هر چه داشتند از بركت پدر او بود، چند تن او را دلدارى دادند و یا به دیدنش رفتند؟ هیچ كس! جز یك دو تن از محرومان و ستمدیدگان چون بلال و سلمان.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

زنان انصار در خانه دختر پیامبر

حضرت فاطمه

"الذین ضل سعیهم فى الحیوة الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا" ؛ آنان كه كوشش ایشان در زندگى دنیا تباه شد و مى‏پندارند كه كارى نیك مى‏كنند. (الكهف /104)

دختر پیغمبر نالان در بستر افتاد. در مدت بیمارى او، از آن مردان جان بر كف، از آن مسلمانان آماده در صف، از آنان كه هر چه داشتند از بركت پدر او بود، چند تن او را دلدارى دادند و یا به دیدنش رفتند؟ هیچ كس! جز یك دو تن از محرومان و ستمدیدگان چون بلال و سلمان.

اما هر چه باشد زنان عاطفه و احساسى رقیق‏تر از مردان دارند، به خصوص كه در آن روزها، زنان بیرون صحنه سیاست‏ بودند و در آنچه مى‏گذشت دخالت مستقیم نداشتند.

صدوق به اسناد خود كه به فاطمه دختر حسین بن على علیهماالسلام مى‏رسد می‌نویسد:(2)

زنان مهاجر و انصار نزد او گرد آمدند. اما در عبارت احمد بن ابى طاهر تنها (زنان) آمده است از مهاجر و انصار نامى نمى‏برد.(3)

شگفتا! روزگار چه ابوالعجب‏ها در پس پرده دارد و چه بازیچه‏ها یكى از پس دیگرى برون مى‏آرد. راستى مردان شما چرا چنین كردند؟ و چه عذرى آوردند؟ دوست نمایانى غدار. در حق دوستان، ستمكار و سرانجام به كیفر ستمكارى خویش گرفتار. سر را گذاشته به دُم چسبیدند. پى عامى رفتند و از عالم نپرسیدند. نفرین بر مردمى نادان كه تبهكارند. و تبهكارى خود را نیكوكارى مى‏پندارند.

اگر هم از زنان مهاجران كسى در این دیدار شركت داشته، مسلما وابسته به گروه ممتاز و دست در كار سیاست نبوده است. اما انصار موقعیت دیگرى داشته‏اند. آنان از آغاز یعنى از همان روزها كه پیغمبر را به شهر خود خواندند، پیوند خویش را با خویشاوندان او نیز برقرار و سپس استوار ساختند.

و بیشتر آنان این دوستى را با على و فرزندان او، و خاندان او برقرار کردند. بهر حال پاسخى را كه دختر پیغمبر از آنان پرسیده است، نشان‌دهنده روحیه رنگ‌پذیر مردم آن زمان است، كه با دیگر زمان‌ها یكسان است. دختر پیغمبر از رفتار مردان آنان گله‏مند است.

گفتار زهرا علیهاالسلام پاسخ احوالپرسى آنان نیست. خطبه‏اى بلیغ است كه اوضاع آن روز مدینه را روشن مى‏سازد، و از آنچه پس از یك ربع قرن پیش آمد خبر مى‏دهد. دیرینه‏ترین متن این گفتار را كه نویسنده در دست دارد كتاب ‏«بلاغات النساء» است. اما این گفتار در كتاب‏هایى چون امالى شیخ طوسى كشف‌الغمه، احتجاج طبرسى و بحار الانوار مجلسى و دیگر كتاب‏ها آمده است. من عبارت احمد بن ابى طاهر را به فارسى برگردانده‏ام و چون این گفتار نیز صنعت‏هاى لفظى و معنوى را در بردارد كوشیده‏ام تا ترجمه نیز از آن زیورها عارى نباشد. لكن:

گر بریزى بحر را در كوزه‏اى                                                       چند گنجد قسمت ‏یك روزه‏اى (4)

به خدا على را نه پسندیدند، چون سوزش تیغ او را چشیدند و پایدارى او را دیدند. دیدند كه چگونه بر آنان مى‏تازد و با دشمنان خدا نمى‏سازد.

گفتگوی بین زنان مهاجر و حضرت زهرا علیهاالسلام

- دختر پیغمبر چگونه‏اى؟ با بیمارى چه مى‏كنى؟

- به خدا دنیاى شما را دوست نمى‏دارم و از مردان شما بیزارم! درون و برونشان را آزمودم و از آنچه كردند ناخشنودم! چون تیغ زنگار خورده نابُرّا، و گاه پیش روى واپس گرا، و صاحبان اندیشه‌اى تیره و نارسایند. خشم خدا را به خود خریدند و در آتش دوزخ جاویدند. (1)

حضرت فاطمه

ناچار كار را بدان‌ها واگذار، و ننگ عدالت كشى را بر ایشان بار كردم نفرین بر این مكّاران و دور بودن از رحمت‏ حق این ستمكاران.

واى بر آنان. چرا نگذاشتند حق در مركز خود قرار یابد؟ و خلافت ‏بر پایه‏هاى نبوت استوار ماند؟

آنجا كه فرود آمد نگاه جبرئیل امین است. و بر عهده على كه عالم به امور دنیا و دین است. به یقین كارى كه كردند خسرانى مبین است. به خدا على را نه پسندیدند، چون سوزش تیغ او را چشیدند و پایدارى او را دیدند. دیدند كه چگونه بر آنان مى‏تازد و با دشمنان خدا نمى‏سازد. (6)

دیرى نگذشت كه آنچه دختر پیغمبر در بستر بیمارى و نیز روزهاى پیش در جمع مسلمانان از آن خبر داد، و مردم را از پایان آن ترساند تحقق یافت. آن روز گفتند پیمبرى و رهبرى نباید در یك خاندان بماند. گفتند قریش، این تیره خودخواه و برترى‏جو، باید همچنان مهترى كند. آن روز پایان كار را نمى‏دیدند. ندانستند كه مهترى از قریش به خاندان امیه و سپس به فرزندان ابوسفیان و تیره حكم بن عاص و مروانیان مى‏رسد.

به خدا سوگند، اگر پاى در میان مى‏نهادند، و على را بر كارى كه پیغمبر به عهده او نهاد مى‏گذاردند، آسان، ایشان را به راه راست مى‏برد. و حق هر یك را به او مى‏سپرد، چنانكه كسى زیانى نبیند و هر كس میوه آنچه كِشته است‏ بچیند. تشنگان عدالت از چشمه معدلت او سیر و زبونان در پناه صولت او دلیر مى‏گشتند. اگر چنین مى‏كردند درهاى رحمت از زمین و آسمان به روى آنان مى‏گشود. اما نكردند و به زودى خدا به كیفر آنچه كردند آنان را عذاب خواهد فرمود. (7) بیایید! و بشنوید:

شگفتا! روزگار چه ابوالعجب‏ها در پس پرده دارد و چه بازیچه‏ها یكى از پس دیگرى برون مى‏آرد. راستى مردان شما چرا چنین كردند؟ و چه عذرى آوردند؟ دوست نمایانى غدار. در حق دوستان، ستمكار و سرانجام به كیفر ستمكارى خویش گرفتار. سر را گذاشته به دُم چسبیدند. پى عامى رفتند و از عالم نپرسیدند. نفرین بر مردمى نادان كه تبهكارند. و تبهكارى خود را نیكوكارى مى‏پندارند. (8)

واى بر آنان. آیا آن كه مردم را به راه راست مى‏خواند، سزاوار پیروى است، یا آن كه خود راه را نمى‏داند؟در این باره چگونه داورى مى‏كنید؟

به خدایتان سوگند، آنچه نباید بكنند كردند. نواها ساز و فتنه‏ها آغاز شد. حال لختى بپایند، تا به خود آیند، و ببینند چه آشوبى خیزد و چه خون‌ها بریزد! شهد زندگى در كام‌ها شرنگ و جهان پهناور بر همگان تنگ گردد. آن روز زیانكاران را باد در دست است و آیندگان به گناه رفتگان گرفتار و پاى بست. (9)

اكنون آماده باشید! كه گرد بلا انگیخته شد و تیغ خشم خدا از نیام انتقام آهیخته. شما را نگذارد تا دمار از روزگارتان بر آرد، آنگاه دریغ سودى ندارد.

جمع شما را بپراكند و بیخ و بنتان را بر كند. دریغا كه دیده حقیقت‏بین ندارید. بر ما هم تاوانى نیست كه داشتن حق را ناخوش مى‏دارید. (10)

این سخنان كه در آن روز درد دل و گله و شكوه بانوئى داغدیده و ستمدیده مى‏نمود، به حقیقت اعلام خطرى بود. خطرى كه نه تنها مهاجر و انصار، بلكه رژیم حكومت و آینده نظام اسلامى را تهدید مى‏كرد.

واى بر آنان. چرا نگذاشتند حق در مركز خود قرار یابد؟ و خلافت ‏بر پایه‏هاى نبوت استوار ماند؟

دیرى نگذشت كه آنچه دختر پیغمبر در بستر بیمارى و نیز روزهاى پیش در جمع مسلمانان از آن خبر داد، و مردم را از پایان آن ترساند تحقق یافت. آن روز گفتند پیمبرى و رهبرى نباید در یك خاندان بماند. گفتند قریش، این تیره خودخواه و برترى‏جو، باید همچنان مهترى كند. آن روز پایان كار را نمى‏دیدند. ندانستند كه مهترى از قریش به خاندان امیه و سپس به فرزندان ابوسفیان و تیره حكم بن عاص و مروانیان مى‏رسد، ندانستند كه تند باد این تصمیم عجولانه گردى را كه بر روى اخگر سوزان دشمنى دیرینه عراقى و شامى انباشته است ‏به یكسو خواهد زد. ندانستند كه همچشمى قحطانى و عدنانى از نو آغاز مى‏شود، دو گروه، برابر هم خواهند ایستاد و خلیفه‏هائى جان خود را در این راه خواهند داد و سرانجام آتشى سر مى‏زند كه سراسر شرق و سپس حجاز و شام و مغرب اسلامى را فرا گیرد. كه «ان الله لا یغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم.‏» (11)

پى‏نوشت‌ها:

1. بحارالانوار، ج 43، ص 158.

2. بلاغات النساء، ص 32.

3. مثنوى با ترجمه نیكلسن، دفتر 21، ص 4.

4. كیف اصبحت من علتك یا بنت رسول الله؟

- اصبحت و الله عائفة لدنیاكم. قالیة لرجالكم. لفظتهم بعد ان عجمتهم و شناتهم بعد ان سبرتهم. فقبحا لفلول الحد. و خور القناة و خطل الراى ‏«و بئسما قدمت لهم انفسهم ان سخط الله علیهم و فى العذاب هم خالدون.»

5. لا جرم لقد قلدتهم ربقتها. و شننت علیهم عارها. فجدعا و عقرا و بعدا للقوم الظالمین. ویحهم انى زحزحوها عن رواسى الرسالة. و قواعد النبوة. و مهبط الروح الامین. الطبین بامور الدنیا و الدین. الا ذلك هو الخسران المبین. و ما الذى نقموا من ابى الحسن؟ نقموا و الله نكیر سیفه. و شدة وطاته. و نكال وقعته و تنمره فى ذات الله.

6. و بالله لو تكاقؤوا عن زمام نبذه الیه رسول الله(ص) لساربهم سیرا سجحا لا یكلم خشاشه. ولا یتعتع راكبه. ولا وردهم منهلا نمیرا فضفاضا تطفح ضفتاه. ولا صدرهم بطانا قد تحیر بهم الرى. غیر متحلى بطائل. الا بغمر الناهل. وردعة سورة الساغب. و لفتحت علیهم بركات من السماء و الارض، و سیاخذهم الله بما كانوا یكسبون.

7. الا هلمن فاسمعن. و ما عشتن اراكن الدهر عجبا. الى اى لجا استندوا. و باى عروة تمسكوا؟ «و لبئس المولى و لبئس العشیر. و لبئس للظالمین بدلا.» استبدلوا والله الذنابى بالقوادم. و العجز بالكاهل. فرغما لمعاطس قوم یحسبون انهم یحسنون صنعا الا انهم هم المفسدون ولكن لا یشعرون.

8. ویحهم! فامن یهدى الى الحق احق ان یتبع امن لا یهدى الا ان یهدى فما لكم كیف تحكمون. اما لعمر الهكن لقد لقحت فنظرة، ریثما تنتج. ثم احتلبوا طلاع القعب دما عبطا و ذعافا ممقرا هنالك یخسر المبطلون و یعرف التالون غب ما اسس الاولون.

9. ثم طیبوا عن انفسكم نفسا. و طامنوا للفتنة جاشا و ابشروا بسیف صارم. و بقرح شامل و استبداد من الظالمین. یدع فیئكم زهیدا و جمعكم حصیدا فیا حسرة لكم و انى بكم و قد «عمیت علیكم انلزمكموها و انتم لها كارهون. (از آیه 28 سوره هود) »

10. خدا آنچه را كه مردمى دارند دگرگون نمى‏سازد مگر آن كه آنان خود دگرگون شوند. (الرعد/ 11)

منبع:

کتاب زندگانی فاطمه زهرا، جعفر شهیدی .

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.