تبیان، دستیار زندگی
سخن از پروانه‏هایى است كه گرد شمع وجود امام جمع شدند و از گرمى ولایت و پرتو انوار خورشید درخشان حضرتش بهره‏ها بردند و از یار سفركرده و خاطرات جاودان پیوندش با ساحت مقدس عترت سخن ‏گفتند تا همه نسل ها با پیروى از حضرتش در شمار ارادتمندان‏ اهل‏بیت: جاى گیرند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

امام خمینى(ره) در محضر معصومان علیهم السلام

سخن از پروانه‏هایى است كه گرد شمع وجود امام جمع شدند و از گرمى ولایت و پرتو انوار خورشید درخشان حضرتش بهره‏ها بردند و از یار سفركرده و خاطرات جاودان پیوندش با ساحت مقدس عترت سخن ‏گفتند تا همه نسل ها با پیروى از حضرتش در شمار ارادتمندان‏ اهل‏بیت: جاى گیرند. در این‏بخش به فرازهایى از آن خاطرات اشاره‏ مى‏شود. باشد تا از سیره عملى این اسوه علم و عمل جرعه‏اى ‏برگیریم و مشعلى فرا روى نسل جوان بر افروزیم. ان‏شاءالله.

ائمه

زیارت امام رضا(ع)

آقاى سیدحمید روحانى مى‏گوید:

یكى از علما براى من نقل مى‏كرد كه یك سال تابستان به اتفاق ‏امام و چندتن دیگر از روحانیون به مشهد مشرف شدیم و خانه‏ دربستى گرفتیم. برنامه ما چنین بود كه بعد از ظهرها، پس ازیكى دو ساعت استراحت، از خواب بلند مى‏شدیم و به طور دسته‏جمعى ‏روانه حرم مطهر مى‏شدیم و پس از زیارت و نماز و دعا به خانه‏ مراجعت و در ایوان باصفایى كه در آن خانه بود، مى‏نشستیم و چاى‏مى‏خوردیم. برنامه امام این بود كه با جمع به حرم مى‏آمدند، ولى ‏دعا و زیارتشان را خیلى مختصر مى‏كردند و تنها به منزل‏ برمى‏گشتند؛ و آن ایوان را آب و جارو مى‏كردند، فرش پهن‏مى‏كردند، سماور را روشن مى‏كردند و چاى را آماده مى‏ساختند؛ و وقتى ‏كه ما از حرم باز مى‏گشتیم، براى ما چاى مى‏ریختند.

یك روز من از ایشان سوال كردم كه این چه كاریه، زیارت و دعا را به خاطر آنكه براى رفقا چاى درست كنید مختصر مى‏كنید و باعجله به منزل باز مى‏گردید؟ امام در جواب فرمودند: من ثواب این ‏كار را كمتر از آن زیارت و دعا نمى‏دانم.

ائمه

زیارت قبر حضرت على(ع)

آقاى سید حمید روحانى مى‏نویسد:

امام در آن حدود پانزده سالى كه در نجف مى‏زیستند، جز در موارد استثنایى، هر شب ساعت 3 بعد از نصف شب در كنار قبر حضرت‏على(ع) بودند؛ و حتى وقتى حكومت نظامى اعلام مى‏شد و رفت و آمد در خیابان ها ممنوع بود، به پشت‏بام مى‏رفت و از دور امام خود رازیارت مى‏كرد.

زیارت مرقد مطهر امام حسین(ع)

آقاى سید حمید روحانى مى‏نویسد:

«... در اغلب ایام زیارتى در كنار قبر امام حسین(ع) بودند، در دهه عاشورا هر روز زیارت عاشوراى معروفه را با صدمرتبه سلام‏ و صد مرتبه لعن مى‏خواندند.» 2مرحوم آقاى املائى مى‏فرمود:2 روزى‏ در حرم مطهر امام حسین(ع) امام خمینى را دیدم كه در میان‏انبوه زوار گیر كرده و قدمى ‏نمى‏تواند پیش بگذارد. به جلو دویده‏ به كنار زدن مردم و بازكردن راه پرداختم. امام با تعرض و تغیرمرا منع مى‏كردند. ومن بى‏توجه به منع ایشان به كار خود ادامه‏ مى‏دادم. یكباره متوجه شدم كه امام از مسیرى كه من براى ایشان ‏بازكرده‏ام نیامده و تغییر مسیر داده، در لابه لاى جمعیت‏به راه‏ خود ادامه مى‏دهد.

انس با حرم مطهر امیر المؤمنین(ع)

آقاى سید حمید روحانى مى‏گوید:

در سحرگاه وحشتزاى آخرین شبى كه امام در نجف بودند، خدمت امام ‏رسیدم كه دستور العملى از ایشان بگیرم.

یك حالت تاثرى به من دست داده بود از اینكه مى‏دیدم ایشان نجف‏ را ترك مى‏كنند؛ و او پس از خدا و حرم مطهر امیرالمومنین(ع) تنها پناهگاه ما بود.

عرض كردم: آقا، نمى‏شود از این سفر صرف ‏نظر كنید؟! شما الان ‏دارید تشریف مى‏برید كویت و آنجا جاى امنى نیست، سوریه جاى‏ امنى نیست، ایران وضعش آنچنان است؛ كجا مى‏خواهید بروید؟! امام ‏فرمودند: «ناگزیر از اینجا باید بروم.» سپس فرمودند: «من‏ در اینجا با حرم مطهر امیرالمومنین مانوس بودم.»

ائمه

زیارت هاى امام(ره)

آقاى محمد على انصارى، یكى از اعضاى دفتر امام خمینى(ره)،مى‏گوید:

علاقه امام به اهل‏بیت‏ علیهم السلام وصف ناشدنى است؛ امام عاشق ‏آنها است. عاشقى كه تا صداى یا حسین بلند مى‏شود، او بى‏اختیاراشك مى‏ریزد. امام با اینكه در برابر مصیبت‏ها صابر است و حتى ‏در برابر مشكلاتى چون شهادت حاج آقا مصطفى اشك نمى‏ریزد اما به‏ مجرد اینكه یك روضه ‏خوان بگوید: «السلام علیك یا اباعبدالله‏»، قطرات اشك از دیدگانش فرو مى‏چكد؛ و این واقعا علاقه كمى‏ نیست؛ و در همان مواقعى كه بسیارى از شبه ‏روشنفكران قبل از انقلاب به‏ عزادارى و سینه‏زنى مى‏تاختند و اگر این فرهنگ رشد پیدا مى‏كرد،آثارى از شعائر اسلام باقى نمى‏ماند و ما را از درون بى‏محتوا مى‏كرد. امام شدیدا به ترویج همان سنت‏هاى دیرینه عزادارى‏ مى‏پرداخت و مردم را به برگزارى هرچه باشكوهتر عزادارى‏هاى ‏اهل‏بیت‏علیهم السلام سفارش مى‏كند.

ائمه

علاقه امام به آقا امام زمان (عج)

آقاى محمدعلى انصارى در این باره مى‏گوید:

یك روز یكى از طلاب در مدرسه رفاه به امام عرض مى‏كند كه: شما چرا در بین صحبت هایتان از امام زمان كمتر اسم مى‏برید؟

امام به محض شنیدن این سخن درجا ایستادند و فرمودند:

چه مى‏گویى؟ مگر شما نمى‏دانید ما آنچه داریم از امام زمان است‏ و آنچه من دارم از امام زمان(عج) است و آنچه از انقلاب داریم ‏از امام زمان است.

ائمه

ذكر صلوات

آقاى محمد حسن رحیمیان مى‏نویسد:

روزهاى ملاقات عمومى در حسینیه جماران، كه مردم از یكى دو ساعت ‏قبل تدریجا جمع مى‏شوند، گاه و بیگاه صداى صلواتشان بلند مى‏شد و طبعا صداى این صلوات ها در داخل به گوش امام مى‏رسید.

یك وقتى متوجه شدیم كه امام با شنیدن صداى صلوات و نام مبارك ‏پیغمبراكرم(ص) آهسته صلوات مى‏فرستند؛ و مدت ها دقت داشتم وهیچ‏گاه ندیدم كه ایشان صداى صلوات را بشنوند و صلوات نفرستند.

احترام به عزادارى امام حسین(ع)

آقاى محمد حسن رحیمیان مى‏نویسد:

حضرت امام مدظله در یك مراسم ملاقات در حسینیه جماران به طوراستثنایى به جاى آنكه در جایگاه روى صندلى بنشیند... روى زمین‏نشستند، آن هم روز عاشورا و به احترام عزادارى امام حسین(ع) بود.

شركت در دعاى توسل

آقاى محمدحسن رحیمیان در این باره مى‏گوید:

یك روز به مناسبت ‏یكى از وفیات ائمه‏ علیهم السلام چند نفرى، به‏عنوان خواندن دعاى توسل، به اتاق امام رفتیم.

همه رو به قبله نشستند و شروع به دعا كردند. بعد از شروع ، امام وارد شدند و صف نشستند و همراه با همه دعا خواندند.

در اثناى دعاى توسل، یكى از آقایان ذكر مصبیت مختصرى كرد. با آنكه ذاكر روضه ‏خوان ماهر نبود و با حضور امام دستپاچه شده بود و صدایش هم مرتعش و بریده بریده بود، همین كه شروع به روضه‏ كرد با آنكه هنوز مطلب حساسى را بیان نكرده بود، امام چنان به‏ گریه افتادند كه شانه‏هایشان به شدت تكان مى‏خورد و بنده وقتى ‏زیر چشم به سیماى امام نگاه كردم، دانه‏هاى متوالى اشك را كه‏از زیر محاسن معظم ‏له روى زانویشان فرو مى‏افتاد، دیدم.

توجه امام به زیارت عاشورا

آقاى سیدعلى‏اكبر محتشمى مى‏گوید:

از جمله حوادثى كه در فرانسه اتفاق افتاد در رابطه با آن حالت ‏خلوص و علاقه و محبتى كه امام به ائمه اطهار داشتند، ما روزها كه مى‏شد كلیه گزارش هاى شب گذشته را كه به وسیله تلفن از ایران ‏رسیده بود، مى‏نوشتیم و احیانا آنهایى كه لازم بود عین صدا را امام بشنوند، جمع‏آورى مى‏كردیم و خدمت امام مى‏رسیدیم و این‏گزارش ها را خدمتشان تقدیم مى‏كردیم و اگر توضیح هم لازم بود، توضیح مى‏دادیم.

اول محرم شده آن روز طبق معمول وقتى گزارش ها را بردیم خدمت ‏امام، دیدیم امام در اتاق قدم مى‏زنند و با تسبیح ذكرى مى‏گویند و مشخص شد كه امام زیارت عاشورا را طبق معمول كه در سال هاى‏ گذشته هر سال در ایام عاشورا صبح مشرف مى‏شدند حرم و زیارت‏ عاشورا را در حرم حضرت امیرالمؤمنین(ع) مى‏خواندند، در پاریس‏هم همان برنامه را ادامه داده بودند و زیارت عاشورا را مى‏خواندند. امام تذكر فرمودند كه از این به بعد در این ساعت ‏گزارش ها را نیاورید كه در این ساعت من مشغول هستم و این ‏برنامه ادامه داشت در ایام عاشورا.

ائمه

دستور امام به روضه‏خوانى در پاریس

آقاى سیدعلى‏اكبر محتشمى در این باره مى‏گوید:

روز تاسوعا من در محوطه قدم مى‏زدم كه آقاى اشراقى آمدند و گفتند: كه امام فرمودند: «كه شما آماده باشید یك ساعت ‏به ظهر من مى‏خواهم بیایم بیرون و باید امروز روضه‏ بخوانى.» من متحیرشدم، چون یك همچون آمادگى نداشتم كه در آن شرایط  و محیط  روضه ‏بخوانم. عرض كردم كه: خدمت ایشان عرض كنید كه من آمادگى‏ ندارم تا روضه‏اى كه مناسب این شرایط و در جو پاریس و در میان‏ دانشجویان باشد، خدمت امام بخوانم. روضه‏اى كه من مى‏دانم همان ‏روضه‏هایى است كه در مجالس معمولى ایران خوانده مى‏شود. یك‏ همچنین روضه‏اى من مى‏توانم بخوانم. بعد امام پیغام دادند كه ‏بگویید:

« به فلانى كه همان روضه را مى‏خواهم و همان روضه باید اینجا خوانده بشود. » من از این جریان حس كردم كه امام در هرحال آن‏علاقه‏اى كه به ائمه‏ اطهار دارند و به آن محیطى را كه براى آن ‏محیط مبارزه مى‏كنند، احترام مى‏گذارند و همان محیط را مى‏خواهند و همان آداب و رسومى كه از متن اسلام هست و بیش از هزار سال‏ مسلمان ها با آن بودند را مى‏خواهند ولو اینكه در پاریس و درقلب سرزمین غرب باشد. در آن روز جمعیت زیاد بود، خبرنگاران‏فراوانى هم آمده بودند، ساعت ‏یازده امام تشریف آوردند و امام ‏بسیار محزون بود. من خدمت امام نشستم. امام اشاره كردند به من ‏كه روضه‏ بخوان و من شروع كردم روضه ‏خواندن.

براى كسانى‏ كه از سراسر كشورهاى غرب آمده بودند براى دیدن امام ‏بسیار غیرمترقبه بود این منظره، در شرایطى كه امام در مقابلش‏ شاه و آمریكاست و مبارزه مى‏كند، روز تاسوعا بنشیند و براى‏امام حسین(ع) گریه كند.

جمعیت‏ خیلى زیاد بود و خبرنگارها هم این مجلس را ضبط مى‏كردند.

از همان اولى كه شروع كردم به روضه، امام گریه كردند. در وسط روضه بود كه متوجه شدم تمامى جمعیتى كه در آنجا بودند، یكپارچه گریه مى‏كردند و حتى یادم مى‏آید كه شاید در حدود یكربع‏ بعد از اینكه روضه ما تمام شده بود، هنوز عده‏اى گریه مى‏كردند؛ و یكى از برادرهایى كه آنجا بود، برادرمان دكتر فكرى بود. آمد و صورت مرا بوسید و گفت: كه من بیست و پنج‏ سال در فرانسه هستم ‏و از فرهنگم جدا شده بودم، از دینم جدا شده بودم، از مسائل ‏مكتبى و مذهبى جدا شده بودم، از ائمه اطهار هم جدا شده بودم و امروز با این برنامه و روضه كه تو خواندى مرا به همه چیزبرگرداندى، به مذهبم، به مكتبم، به فرهنگم. و تا آن لحظه هم‏ من دیدم چشم هایش اشك‏آلود بود؛ و این روضه‏خوانى، شب عاشورا خوانده شد.

ائمه

توسل به ثامن الحجج(ع)

آقاى سید محمد جواد علم‏الهدى مى‏گوید:

یكى از خاطرات شخصى من با حضرت امام این بود كه آن موقعى كه(در) مجلس شوراى ملى آن عصر به فرمان استعمارگران مطلبى مطرح‏ شد به عنوان «انجمنهاى ایالتى و ولایتى...» و اینكه نام مقدس ‏قرآن و قسم به قرآن كه وظیفه هر نماینده‏اى است كه قسم بخورد و متعهد شود، برداشته شود و به جایش كتاب آسمانى گفته شود؛ و اینكه اسم اسلام از روى این كشور به گونه‏اى برداشته شود به ‏بهانه اینكه بتوانند ملت هاى دیگر هم دراین كشور دست‏اندر كارباشند.

تنها این سه جمله نبود؛ بلكه امام هشدار مى‏داد كه این یك نوع ‏رقیت و استعمار خانمانسوزى است كه همه مقدسات اسلام را لگدكوب ‏مى‏كند. حضرت امام لازم دیدند كه شب ها... استادان حوزه علمیه قم‏ را جمع كنند و در این باره شور و مشورت هایى بشود. ..، به دولت ‏وقت هشدار بدهند و مى‏دادند و اعلامیه‏هایى صادر مى‏شد. من به اذن‏ امام مامور شدم كه بلادى كه در قسمت ‏شرق ایران قرار گرفته(یعنى استان خراسان) را از مشهد مقدس تا زاهدان كه دورترین ‏شهربود، بروم و علماى بلاد را ببینم؛ و براى بعضى از بزرگانشان‏ كه حائزاهمیت ‏خاصى از حیث نفوذ مردمى بودند با قلم مقدسشان‏ نامه نوشتند. شبى كه عازم بودم، خدمت ایشان شرفیاب شدم و امام‏ از اندرون تشریف آوردند بیرون و نامه‏ها را به من لطف كردند واین جمله را فرمودند: «شما قبل از اینكه با هركس ملاقات كنید،اول مشرف بشوید حرم مطهر ثامن الحجج على‏ابن موسى‏الرضا(ع) و از زبان من به آن حضرت بگویید كه آقا! كار بسیار عظیم و مساله‏ خطیرى پیش آمده و ما وظیفه دانستیم قیام كنیم، چنانچه مرضى‏شماست ما را تایید كنید.»

گریه بر اهل بیت علیهم السلام

آقاى على دوانى مى‏گوید:

یكى از خاطرات جالبى كه از امام دارم این است كه معظم‏له به ‏قدرى مسلط برخود هستند و خویشتن‏دار مى‏باشند كه شاید حدى نتوان ‏براى آن تصور نمود.

... بارها مى‏دیدم كه در مسجد بالاى سرحضرت معصومه(س) یا خانه ‏بعضى از آقایان علما كه در مجلس روضه نشسته بودند، هرچه واعظیا هركس مى‏گفت، چه شیرین و چه تلخ، چه حزن‏انگیز و چه خنده‏دار،عده‏اى تبسم مى‏كردند یا مى‏خندیدند و جمعى تحت تاثیر مطالب حزن‏انگیز سر تكان مى‏دادند و با صداى بلند گریه مى‏كردند؛ ولى امام‏ همچنان آرام و بى‏تفاوت نشسته و فقط گوش بودند كه واقعا باعث‏ تعجب هر بیننده بود؛ ولى همین كه لحظه ذكر مصیبت اهل‏بیت ‏علیهم‏السلام فرا مى‏رسید، امام دستمال از جیب در مى‏آوردند و آرام و بى‏اختیار مى‏گریستند و اشك مى‏ریختند.

گاهى مى‏دیدم كه دستمال را با دست تا حدود دهان گرفته بودند و به سخنان واعظ یا روضه‏خوان گوش مى‏دادند و در همان حال قطرات ‏درشت و پى‏ درپى اشك از دو سمت صورتشان جارى بود.

احترام به مداح اهل بیت‏علیهم السلام

آقاى محمد فاضلى‏اشتهاردى مى‏گوید:

حضرت امام تواضع عجیبى نسبت ‏به طلبه‏هایى كه درس‏خوان بودند، داشتند. طلبه، روضه‏خوان، مداح اهل‏بیت‏ علیهم السلام را كه ‏مى‏دیدند، تمام قد بلند مى‏شدند و موقعى كه مى‏خواستند از پیش‏استاد بروند، از او بدرقه مى‏كردند و بالاخره با اصرار میهمان ‏باز مى‏گشتند.

ائمه

شركت در جشن امام حسن مجتبى(ع)

آقاى سیدحسن طاهرى خرم آبادى مى‏گوید:

ما در شب هاى نیمه ماه رمضان، یك جشنى به عنوان حضرت امام حسن‏مجتبى(ع) در خانه مى‏گرفتیم كه آقایان طلبه‏ها و علما را هم‏دعوت مى‏كردیم و من مقید بودم كه حضرت امام را در این جشن دعوت‏كنیم و ایشان هم اظهار لطفى مى‏كردند و در این جشن شركت‏ مى‏كردند.

گریه امام براى على‏اكبر(ع)

آقاى على دوانى مى‏گوید:

آقاى حاج سیدمحمد كوثرى، ذاكر معروف قم، از دوستان صمیمى كه ‏از سال ها قبل در قم روضه‏ خوان خاص امام بود و در سنوات اخیر هم‏ ایام عاشورا در حضور جمع در حسینیه جماران به یاد ایامى كه ‏امام در قم اقامت داشتند و ایشان ذاكر خاص امام بود و ذكرمصیبت وى مطلوب امام بود، نقل مى‏كرد كه پس از شهادت مرحوم حاج‏ آقا مصطفى، فرزند ارشد امام، وارد نجف اشرف شدم. رفقا گفتند:

خوب به موقع آمدى، امام را دریاب كه هرچه ما كردیم در مصبیت‏ حاج آقا مصطفى گریه كنند، از عهده برنیامده‏ایم. مگر تو كارى ‏بكنى.

من خدمت امام رسیدم و عرض كردم: اجازه مى‏دهید ذكر مصیبتى ‏بكنم؟ امام اجازه دادند. هرچه نام حاج آقا مصطفى را بردم تا با آهنگ حزین امام را منقلب كنم كه در عزاى پسراشك بریزد، امام ‏تغییر حال پیدا نكردند و همچنان ساكت و آرام بودند؛ ولى همین‏كه نام حضرت على‏اكبر(ع) را بردم هنگامه شد، امام چنان گریستند كه قابل وصف نیست.

سید عباس رفیعى‏پور