نزول آيه تبلغ در حجّة الوداع
«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم»
الّلهم صل على محمّد و آل محمّد و عجل فرجهم الهى انطقنى بالهدى و الهمنى التقوى
«الحمد للّه الذى جعلنا من المتمسكين بِوِلاية اميرالمؤمنين (عليه السلام) و ائمة المعصومين»
خدا را شكر كه ما را از علاقمندان و پيروان آقا اميرالمؤمنين قرار داد بينندگان عزيز بحث را زمانى مىبينيد كه عيد غدير است. راجع به عيد غدير يك سرى حرفهاى قديمى دارم يه سرى هم حرفهاى تازه، توى اين 27، 28 ده دقيقهاى كه هست، 12 دقيقه كه ماجراى غدير را مىگويم گرچه گفتم ولى خوب بالاخره من 24 سال كه توى تلويزيونم چند روز بعد از انقلاب آمدم توى تلويزيون تا حالا و به لطف خدا هيچ شب جمعهاى از طرف من تعطيل نشده. براى غدير گفتم ولى خوب خيلىها عوض شدند بچه هايى بودند كه نشنيدند بزرگ شدند ديگه حالا يا افرادى شنيدند و مىخواهند يكبار ديگر تجديد عهدى بشه. ماجراى غدير را برايتان بگم با اينكه مىدونيد ولى يكبار هم از من بشنويد در ظرف 7، 8 دقيقه و بعد هم يك مطالب تازهاى هم دارم مىگويم:
پيغمبر اسلام در مكه متولد شد 40 سال زندگى كرد به پيغمبرى رسيد 3 سال مخفيانه تبليغ كرد، 10 سال علنى تبليغ كرد شد 53 سال، 53 سال پيغمبر در مكه بود اين قسمت در مكه بود بعد هجرت كرد از مكه آمد به مدينه فاضله 80 فرسخ 53 سالگى (صداى تحته سياه) وارد مدينه شد. (مكث كوتاه) 54 سالگى جنگ بدر شد 55 سالگى جنگ احد شد همينطور سال اول هجرى، سال دوم هجرى تا بالاخره سال دهم هجرى. 10 سال هم در مكه ماند شد 63 سال، پيغمبر بره مكه كه مناسك حج را از پيغمبر ياد بگيره. جمعيتى همراه پيغمبر آمدند مكه بر مىگشتند رسيدند به يه همچنين چهار راهى يه راه مىرفت يمن يه راه مىرفت عراق يه راه مىرفت مصر يه راه مىرفت مدينه يه راه مكه اينجإ؛ ّّ. يك نگاهى بود، اينجا كه رسيدند آيه نازل شد؛ «يا ايها الرسول» نگفت «يا ايها النبى، يا ايها الرّسول» چرا؟ براى اينكه خداوند اونجايى كه كار به رسالت داره يعنى پيام رسونى بايد بگه «يا ايها الرسول» يك وقتى آدم مىخواد وزنه بلند كنه مىگه پهلوون يه وقتى مىخواد پول قرض كنه مىگه حاجى آقا يه وقتى يك سؤالى داره مىگه استاد يعنى نياز با خطاب به هم بخوره. اگه مىگه «والرحمنى» مىگه «الراحمين» اگه مىگه «وارْزُقْنى» مىگه «و أَنت خير الرازقين» اگه مىگه «وأَغْفرنى» مىگه «و انت خير الغافرين» يعنى بايد تناسب داشته باشد اينجا چون يك كار رسالتى است گفت: «يا ايها الرسول» نگفت «يا محمد» و نگفت «يا ايها النبى» گفت «يا ايها الرسول، بلِّغ» نگفت «أَبْلِغ» گفت «بَلِّغ»، «بَلِّغ» زورش از «أَبلِغ» بيشتر است مثل اينكه مىگوئيم رفت يا اينكه فرار كرد فرار كرد بارش با رفتن فرق مىكند «بَلَّغ» نگفت «أَبْلِغ»، «يا ايها الرسول بَلِّغ» ما، ما چيزى را ابلاغ كن چى، «ما اُنْزِلَ اِليك» ابلاغ كن چيزى را كه نازل شد به سوى تو نازل شده به مردم بگو. اى رسول دارى از مكه بر مىگردى دم چهار راه حاجىها پخش مىشوند مىروند مصر، يمن، عراق، مدينه و اينها تا هنوز پخش نشدند بگو اونى كه بايد بگى «يا ايها الرسول» فقط رسالتت حالا، بگو، چى چيو بگم «ما انزل اليك» اونى كه به تو نازل شد، از كجا، «من رَبَّك» از طرف خدا نازل شد خوب بگم چى مىشه «و إِن لَمْ تَفْعَل» اگر نگويى «فما بَلَّغْتَ الرسالة» رسالت خدا را نرساندى اگر نگويى زحمات 23 ساله ات پوچ مىشه تو سال آخر عمرت سال 63 هستى، 2، 3 ماه ديگه از دنيا مىروى، بگو نگى زحماتت از بين مىرود «و إِن لَمْ تَفعل» اگه نگى «فما بَلَّغتَ الرسالة» چرا مىترسى «واللّه» به درستيكه خدا، «يَعْصِمُك» عصمت حفظ مىكند مىگن فلانى معصوم يعنى محفوظ «يعصمك» يعنى تو را حفظ مىكند از مردم نترس. حالا من دست مىزارم رو كلمه شما معنا كنيد. «يا ايها الرسول» اى (جواب دادن مخاطبان) «بَلِّغ» يعنى (صحبت مخاطبان) ابلاغ كن يعنى (صحبت مخاطبان) «اُنزِلَ» (صحبت مخاطبان) «إِلَيكَ» (صحبت مخاطبان) «من رَبك» (صحبت مخاطبان) اى رسول بگو چيزى كه نازل شد از طرف پروردگار «و إِنْ لَمْ تَفعَل» و اگر نگى «فما بَلَّغتَ رسالة» رسالت خدا را ابلاغ نكردى (صحبت مخاطبان) باقى زحماتت هم هيچى و خداوند تو را از شر مردم حفظ مىكند (صحبت مخاطبان) اينجا چند نكته است يكى: اين ما چيه؟ برويم سراغ ما. آره رسول بگو اونى كه نازل شد ما تمام اصول دين و فروع دين را مىريزيم روى تخته سياه ببينيم ما چيه بگيد «يا ايها الرسول بلغ ما» يعنى بگو توحيد، بگو «لا اله الا اللّه» يا «بَلِّغ» ما بگو نبوت، بگو من پيغمبرم يا «بَلِّغ» ما بگو معاد يا «بلِّغ» ما بگو نماز ما چيه ابلاغ كن اونى كه نازل شد يعنى نماز، روزه، جهاد، خمس، زكات (صداى تخته سياه)،
امر به معروف و نهى از منكر چى چيه اينها را ما مىخواهيم امروز بفهميم بگو اونى كه بهت گفتم چى چيه اين ما را اگه امروز بفهميم قصد حل شده خدا لب چهار راه به پيغمبر گفت تا مردم پخش نشدند بگو اونى كه گفتند اون چى چيه يك يك شما نظر بدهيد بگيد اونى كه گفتم يعنى بگو «لا اله الا اللّه» مىشه اين باشه يعنى مىشه پيغمبر تا آخر عمرش به مردم «لا اله الا اللّه» را نگفته با سه بابا سال آخر عمرش اين حاجىها رفتند مكه برگشتند آخه حاجى بى «لا اله الا اللّه» كه نداريم (خنده) قطعاً توحيد نبوده پس اين هيچى. «يا ايها الرسول» بگو اونى كه گفتم بگو نبوت خودت رو مىشه پيغمبر تا عمر نبوت خودش رو به مردم نگفته باشه، مىشه؟
بررسى موضوعات مناسب تبليغ پيامبر در غدير
«يا أيّها الرّسول» بگو معاد را، معاد و روز اول كه نماز آورد تو نماز گفت: «مالك يوم الدّين» اصلاً معاد را روز اول «إذا زُلْزِلَ» سورههاى مكى توش معاد بود قطعاً اين «ما» اصول دين نيست بيام سراغ فروع دين «يا أيّها الرّسول بلّغ ما أُنزِل» بگو مردم نماز بخوانند يعنى پيغمبر تا سال آخر عمر به مردم نماز نگفته بود قطعاً نيست.
يك نكته من اينجا كمك شما كنم قانون روزه، قانون جهاد، قانون خمس، قانون زكات اين چهار تا قانون سال دوم هجرى نازل شد و الان كه پيغمبر از مكه بر مىگرده چندم هجريه؟ دهم، دهم هجريه (توسط حضار گفته شد) باهم بگيد دهم هجريه، قطعاً اين چهار تا را 8 سال پيش گفته پس قطعاً روزه نيست، قطعاً جهاد نيست، خمس نيست، زكات نيست بگيم امر به معروف و نهى از منكره «يا أيّها الرّسول بلّغ ما أنزل» يعنى بگو مردم امر به معروف كنند مىشه اين باشه؟ نه. براى اينكه يه چيزى كه مىترسه مىگه نترس خدا ترا از مردم حفظ مىكند پيغمبر اگر مىخواست از امر به معروف و نهى از منكر بترسه بايد روزى مىترسيد كه تنهايى بود و با خداها و بتها مبارزه كرد و نترسيد حالا كه صد هزار حاجى دنبالش هستند اون روزى كه تنهايى بود نترسيد بين صد هزار تا مريد بترسه؟ گوش داديد پيغمبر داره از مكه برميگرده حدود صد هزارتا حاجى باهاشن. چطور به پيغمبر مىگه با صدهزارتا مريد نترس. مگه اگر بناس، اولاً كه پيغمبر يكى بود و در مكه تنهايى بود نترسيد حالا بين صد هزار تا مريدهاش بترسه، قطعاً امر به معروف و نهى از منكر نيست، اللّه اكبر، چى چيه اين «ما» چيه؟
«يا أيّها الرّسول»«بلّغ» بگو اونى كه گفتند چى چيه؟ نه اصول نه فروع بين يه چيزيه يه موتوريه يه يك منبع اينجا، كه مىگه اينو بگو «ما» يعنى همين، بعد هم مىگه اين منبع به همه اين لامپها نورسيده كه اگر اين قطع بشه همه لامپها خاموش مىشه «و إنْ لم تَفْعَلْ» اگر انجام ندى تمام زحمات 23 سالهات پوچ مىشه معلوم مىشه اين لامپها نيست اما يك موتوريه كه به همه اين لامپها نور مىده
نقش امام در اداره امور جامعه اسلامى
امامته، امامت كه بود توحيد توحيد مىشه، اگر امام حق نبود توحيد طاغوت مىشه.
اگر امام نبود سيره پيغمبر و راه پيغمبر زنده مىمونه و گرنه خاموش مىشه.
اگر امام بود مردم ياد معاد مىكنند و گرنه «نسّوا يوم الحساب»
اگر امام بود نماز به جا اداره مىشه، خمس گرفته مىشه، زكات گرفته مىشه، كسى امر به معروف مىكنه نمىترسه جهاد فرمانش دست امام هست يعنى اين «ما» نه اصول است نه فروع ولى هم «ما» در اصول و هم «ما» در فروع، هيچكدام از اين لامپها نيست. اما كنتورى است كه به همه اين لامپها منبعى است كه به همه نور مىده.
خوب بعدم ببين شما ديگه حالا تحصيلكردهايد بايد حرفخا به هم بخوره، مىگه «بَلّغ» بگو بعد باز مىگه «و إنْ لمْ تُبَلِّغ» بگو و اگر نگى مىگم «و إنْ لم تَفْعَلْ» حالا اينجا يه خورده آخوندى هستشا حالا شما هم مىفهمين الحمدللّه ببينيد قانونش مثلاً اينكه مىگه بگو بايد بگم اگر نگى بخور بايد بگم اگر نخورى، بپوش اگر نپوشى اينجا بايد بگد «بلِّغ» بگو بايد بگد «وإنْ لم تبلّغ» اگر نگى، عوض اينكه بگد «و إنْ لم تُبلّغ» گفته «و إنْ لم تَفْعَلْ» پيداست كارم بايد فعل باشد يعنى معرفى على با سخنرانى نيست بايد تحت يك مراسمى باشد يك عمليات لازمه صرف بيان نيست اگر صرف بيان بود مثل واعظى كه روضه مىخواند بايد بگه روضهات را بخوان و اگر نخوانى، مقاله ات را بخوون و اگر نخوونى، انشات رو بنويس اگر ننويسى «بلّغ و إِنْ لم تُبلِّغ» گفته «و إنْ لم تَفْعَلْ» از اينكه مىگه «تَفْعَلْ»، «تَفْعَلْ» از فعل است، فعل يعنى انجام كار، يعنى بايد معرفى على بن ابيطالب (عليه السلام) با زبون نباشد و طى يك تشريفاتى و عملياتى باشد، گرفتى چى گفتم؟ تعبير رو عوض كرد وگرنه فرمش اين بود مىگه «بلّغ و إنْ لم تبلّغ» مىگه «بلّغ و إنْ لم تَفْعَلْ» حالا پيغمبر گفت: خيلى خوب يالا يالا (مكث كوتاه) تو راه هميشه جوانان جلو مىدوند فرمود اين جلوئيا كه توى راه مكه، تو راه مدينه، تو راه يمن، تو راه عراق، فرمود هر كس جلوى بگويش برگرده، برگشتند اومدند اينجا فرمود يك مشت پيرم عقبم واستين تا پيرا هم برسند، رسيدند. جمعيت در غدير خم چندتا گفتند؟ تو عددا يك عدد تو ذهنتون قلاب مىشه مىمونه ما عدد انبياء را حفظيم 124 هزار پيغمبره، يكى از اقوال اينه كه جمعيت در غدير خم 124 هزار نفر بودند حالا اين چون عددش با اون عدد گير مىخوره،ها، چون يكى از راههاى آموزش و پرورش اينه كه ذهن بچه را قلاب كنى به چيزى كه تو ذهن بچه هست يكى از فقهاى شوراى نگهبان مىگفت من وقتى قرآن مىخواندم اين آيه را مىخواندم «و مِن المعزِ اثنين و مِنَ الَّضأن اثنين»، نمىدانستم كدوما بزه و كدوما ميشه آخرش گفتم معز بزه، آه رو حسابى كه آخرش مىگفت: چون بز، (ز) داشت اين «معز» را با بز قلاب كردم كه ديگر از ذهنم نرود، قلاب كنيم، يه چيزى رو تصو، جمعين وارد شد جمعيت چيز شدند و جمع شدند و بعد خطبهاى خواند، خطبه متصل است. سخنرانى پيغمبر در غديرخم اولا كه بعد از نماز بود، يك؛ 2- هوا داغ بود، شنا مىسوزند، لباسهاشون را كندند زير پاشون گذاشتند بعضى مغزشون، آخه حاجيها سرشون را مىتراشند سال اوليها، سرهاى تراشيده آفتاب تو كله شون مىخورد بعضيها لباسشون را رو كله انداختند، زير پا انداختند، سه روز، چه خطبهاى، چه سخنرانى. آخرش فرمودك «مَنْ كُنْتُ مولاه فَهذا علىٌّ مولاه» اصلاً امامت رو بايد خدا تعيين كنه. ما شيعهها مىگيم امامت رو بايد خدا تعيين كند با نمىدونم اجماع و زنده باد و مرده باد نيست.
تعيين امام معصوم به عهده خداست
به چه دليل؟ دليل شيعه اينه كه امامت را بايد خدا تعيين كنه چون خدا تو قرآن اين آيئكه آيه قرآنه دليل ما اينه، قرآن مىگه: «إنّى جاعِلُك للنّاس اماماً» خود يه آيه قرآنه. خداوند مىگه به درستيكه من جعل، نصب مىكنم ترا براى مردم امام، يعنى امامت نصب است، با انتخابات نيست كه رأى بديم كى امام بشه، رئيس جمهور، رئيس جمهور رو مىشه با انتخابات رأى داد ولى امام منصوب خداست بوعلى سينا هم حرف قشنگى مىزنه، بوعلى سينا مىگه امام بايد معصوم باشه و عصمت رو ما نمىتونيم تشخيص بدهيم خدايى كه آفريده است مىدانه كى معصومه؟ او بايد بگه كه امام كيه، دست على بن ابى طالب (عليه السلام) رو گرفت بلند كرد، همونجا بيعت كردند. آقايونى كه غديرخم را قبول ندارند اولا خيلى ظلم كردند، اللّه اكبر، يه چيزى بگم كه دلتون بسوزه، در اين سفرى كه پيغمبر مىرفت به مكه قدم به قدم تاريخ ثبت كرده، كجا شب بود؟ كجا روز بود؟ كجا نماز بود؟ كجا نماز خوندند؟ غذا چى خوردند؟ چند نفر بودند؟ قدم به قدم خاطرات سفر رفتن به مكه را گفتند، برگشتن چون صحنه غدير خم توش بوده يك ضرب قورتش دادند. يعنى رفتن را قدم به قدم تاريخش را قفل كردند برگشتن را اصلاً هيچى به هيچى (دست زدن حاج آقا به هم) آخه آدم وقتى تاريخ رو مىخونه جزقاله مىشه كه چقدر تاريخ مىتونه خيانت كنه. دوم، اى كاش اون جادهاى كه از غديرخم بود، يادگار بود اگر اون جاده هم بين مكه و مدينه تغيير پيدا نمىكرد، خود اون جاده هم يك كلامى بود. اى كاش در احد پادگان بود كه مردم وقتى مىرن ياد احد بيفتند در بدر. ما كه، عربستان سعود ى كه پادگان داره محل اين پادگانها رو بگذاره همين جو جاها. آخه اينها يك عقديه، مثلاً خانه امام در قم، اين بايد باشه، وگرنه حالا خانه امام را بفروشيم بستنى فروشى بكنيم، اين ديگه كمال بى عقليه، پفك نمكى بفروشيم. خونه امام يكى از مراجع منزل مؤسس حوزه علميه قم آيةاللّه حائرى رو خريده بعنوان اينكه بنيانگذار حوزه علميه قم خونش اينه، اين عقل رو كمونيستها دارند، اونا كه خدا رو قبول ندارند پيغمبر رو قبول ندارند. من رفته بودم كره شمالى خونه كيميلسونگ تو يكى از اين روستاها بود. خونه كيميلسونگ رهبر اونجا بود كه مادرش اينجا نشسته بود، كه اين چرخ نخبافىاش بود اينجا تنورش بود، اينجا اتاقش بود.
كمونيستها كه به هيچى اعتقاد ندارد خاطراتشون رو، بزرگانشون رو پاسدارى مىكنند. البته كاخ شاها را هم بايد نگه داشت كه بگيم يك زمان پول مردم اينجورى خرج بشه يعنى بايد خونه امام باشه جمارون كاخ شاهم باشه يك كسى بياد هر دو جا رو ببينه، بگيم اين حكومت شاهنشاهيه اين حكومت جمهورى اسلاميه.
الان اگر دو هزار تا دليل هم بنده براى خوبى اسلام بياورم شما مىگين مىدونيم فلان مسؤول چهار سال مدير بود، وكيل بود، سفير شد ببين خونهاش از كجا رفت به كجا، همه استدلالهاى من با يك عمل برخورد او همهاش مىرود رو هوا همينطوره كه عمل حرفها رو رو هوا مىكنه عمل حق هم بسيارى از استدلالها را از بين مىبره. من اين چند دقيقه آخر مىگم، ولايت همتاى نمازه، تعبيرات ولايت و نماز رو با هم بگم خيلى بحث قشنگيه براى خودم ابتكاريه، نو...
مىگن كه آقايون كه بحث غدير رو بى مهرى مىكنند مىدونى ميگن چى؟ مىگن ما غدير رو قبول داريم اما اينكه پيغمبر مىگه «من كُنْتُ مولاه فهذا علىٌّ مولاه» مولا يعنى دوستش داشته باشيم، معناى مولا يعنى محبوب يعنى هركس من و دوست داره على هم دوست داشته باشه خيل و خوب ما على رو دوستش داشته باشيم مىگن بگذار بيا بيا بيا على رو دوست داشته باش تبريك مىخواد، اونجا تبريك گفتند مسأله سياسيه
مولا، محبّت يا ولايت؟
على رو دوست داشتن بيعت مىخواد، اونجا با على بيعت كردند به اميرالمؤمنين تبريك گفتند آخه دوستش داشته باش سه روز معطلى زير آفتاب داغ نگه داشتن، دوستيه اصلاً دوستى بيعت مىخواد، تبريك مىخواد خوب نخواستن قبول كنن اما بحثى كه اينجا دارم نماز و اهل بيت است. تعبيرات نماز و اهلبيت يه جوره مثلاً راجع به نماز داريم كه، راجع به نماز داريم، «إنْ قَبِلْت إنْ قُبِلَتْ» اگر نماز قبول شد «قُبِل ما سِوها» اگر نماز قبول شد باقى كارها هم قبول مىشود. نماز مثل تمبره، اگر تمبر پشت پاكت بود، پاكت به مقصد مىرسه اگر تمبر نبود هر چى هم پاكت و خط و مطالب مهم باشه چون تمبر نچسبيده نمىرسه. اگر نماز قبول شد باقى كارها هم قبول مىشه راجع به ولايت هم داريم اهلبيت داريم كه «بموالاتكم تُقْبَل الطّاعة» يعنى بخاطر يعنى اطاعتها قبول مىشه بشرطيكه ولايت على بن ابيطالب و شما رو داشته باشه شرط قبولى نماز است شرط قبولى ولايت است.
در قرآن داريم «استعينوا بالصبر والصلوة»«استعينوا» يعنى اگر گرفتار شديد كمك بخواهيد «بالصبر والصّلوة» اگر گرفتار شديد با نماز كمك بخواهيد يعنى اگر فشار رويتان آمد نماز بخوانيد، در روايت داريم كه «إذا نُزِلَتْ بكم شديدة» اگر يك كار شديد و سختى به شما نازل شد «استعينوا بنا. استعينوا بنا» اگر سختى به شما هجوم كرد به ما اهلبيت متوسل شيد
مقايسه نماز و ولايت اهل بيت (عليهم السلام)
درباره نماز داريم، «الصّلوة حِصْن» نماز قلعه است، دژه، داريم «ولاية علىّبن ابيطالب حِصْنى» ولايت، محبت و اطاعت على بن ابيطالب «حِصْن» يعنى قلعه نماز قلعه است ولايت هم قلعه است.
داريم، اول چيزى كه در روز قيامت سؤال مىكنند نمازه، «اوّل ما يُحاسب» اول چيزى كه روز قيامت مىپرسند نمازه، «اوّل ما يُحاسب» اول چيزى كه حساب مىشه نمازه.
«اوّل ما يُحاسَب حبِّ أَهلبيت، اوّل ما يُحاسب» اول چيزى كه روز قيامت سؤال مىكنند حب اهلبيته، با پرچم كى سينه زدى؟
حالا اين اولاً، اول است، حالا اين اول يا اون اول يعنى اصل چيز اوله يعنى هر دو در رأسند مثل اينكه دو تا نمره بيست داريم.
در روايت داريم «بُنى الإسلام على خمس» گنبد اسلام رو پنج تا پايه هست. سقف اسلام «بُنى الإسلام» بناى اسلام «على خمس» رو پنج تا چيز هست. «الصّلوة»: نمازه
يكى هم زكات و حج، يكى هم «الولاية»، يعنى همينطور كه نماز پايه اسلامه ولايت هم پايه دينه. داريم نماز وسيله تقربه
«الصلوة قربان كُلّ تقىّ» كسيكه مىخواد به لطف خدا نزديك بشه «الصلوة قربان»«الصلوة» يعنى نماز، «قربان» يعنى وسيله تقرب به خداست داريم، داريم «إنّى متقرّبٌ بكم»
در زيارت داريم خدا (مقدارى نامفهومى و يا خرابى نوار) به اهلبيت مىگيم «إنّى متقربٌ بكم»، من توسط شما بواسطه شما متقرب قرب به شما پيدا مىكنم يعنى با اهلبيت (عليهم السلام) بوسله امام رضا(عليه السلام) بوسيله امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف) به عشق و اطاعت امام زمان من با اهلبيت به خدا نزديك مىشوم با نماز هم به خدا نزديك مىشم در نماز داريم «كفارةٌ لذنوبنا» راجع به نماز داريم «إنَّ الحسنات يُذهِبْنَ السّيئات» كار خوب يعنى نماز كه خوانديد گناهان قبلى از بين مىره، داريم ولايت اهلبيت هم «كفارةٌ لذنوبنا» ببينيد نماز گناهان قبلى رو محو مىكنه علاقه به اهلبيت و اطاعت اهلبيت هم گناهان قبلى رو محو مىكنه.
نماز قلعه است.
فرق بين قلعه و زندان مىدونيد چيه؟
قلعه رو از تو درش رو مىبندند، زندان و از بيرون درش رو مىبندند. آدم تو قلعه كه هست درامانه يك ديوار محكمه، ميگه اگر دستت رو گذاشتى تو دست على بيمه هستى. ديديد بچّهها مىترسند بچّه تنها كه راه مىره يك آدم هرزه كه نگاش مىكنه مىترسه اما اگر همين بچّه دستش رو بده تو دست بابا تا يه هرزه نگاش كرد به هرزه مىگه اين بابا دارد اينكه امام فرمود دستتون را بذاريد تو دست ولايت فقيه بيمه مىشويد يعنى ديگه هرچى گرگهاى بين الملل، لاتهاى بين الملل دندونش و نشون بده امام فرمود: آمريكا هيچ غلطى نمىتونه بكنه، اينكه امام فرمود آمريكا هيچ غلطى نمىتونه بكنه يعنى وقتى مردم دستشون رو تو دست امام گذاشتند، گفتند: مرگ بر آمريكا وگرنه قبلاً اگر پشت سفارت آمريكا آب دهن كسى مىريخت، فورى با دستمال كاغذى (هيس هيس آه سفارت آمريكاست) اگر به آجر آمريكا جسارت مىشد خودش سكته مىكرد با فاستونى كتش پاك مىكرد ولى از وقتيكه دستشون را گذاشتند تو دست آمريكا گفتند آمريكا هيچ غلطى نمىتواند بكند اينكه امام فرمود دستتون رو تو دست ولايت فقيه بذاريد بيمه مىشيد اگر دستتون رو برداريد با يك تشر تلاش مىشويد معناش اينه. بچّه وقتى، ولايت فقيه همينطوره امام هم كه از خودش نيست امام دستش رو گذاشته تو دست حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف). امام زمان پيغام داد به مراجع تقليد از زمان قديم گفت شما به وظيفتون عمل كنيد دمه به زنگاه من هستم.
حديث داريم كه شما به وظيفتون عمل كنيد وقت خطرناك اون چى مىگن فوتباليستها دقيقه 90 (همراهى مخاطبين) من هستم، منتها به شرطى كه شما كمش نگذاريد شما كمش نگذاريد، شما بنده خوبى باش، دم بزنگاه خدا، قرآن بخوانم، «إِنَّ اللّهَ يُدافِعُ عن الذين ءامنوا»، ممكنه مثلاً يه ابر قدرتى به يك كشور حمله كنه به اون كشور حمله كنه، به اون كشور حمله كنه، به هر جا مىخواد حمله كنه، اما ايران صاحب داره، ايران كشور شيعه هست. ايران دستش و تو دست اميرالمؤمنين گذاشته، دستش و تو دست حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف) گذاشته، ما صاحب داريم، حساب ما با همه جا فرق مىكنه اگر دستمون رو تو دست ولى فقيه گذاشتيم يعنى رهبر معصوم و بعد از زمان غيبتم ديگه از افراطها و تفريطها دور مىشيم، از تملقهاو حسادتها از مقام فراز و نشيبها چون «إهدنا الصراط المستقيم» امام صادق فرمودراه مستقيم مائيم، مگر شما در نماز نمىگوئيد «إهدنا الصراط المستقيم»، راه مستقيم ما هستيم، الگوى راه مستقيم ما هستيم كه نه حسادت مىورزيم كه خوبيها رو ناديده بگيريم چون حسوديم نه تملّق مىگيم كه نيكى رو خوبى رو ده كيلو بگيم كه تملّقه آخه بعضيها خوبى رو كم مىبينن حسودن، بعضيها خوبى رو خيلى پررنگش مىكنند، متملّقند، عيد غدير بر همه مبارك باشد خدايا اين كشور على بن ابيطالب را، اين كشور امام زمان را به حق اميرالمؤمنين و به حق فرزندش مهدى كشور را، انقلاب را، نسل را، ناموس را، آبرو را، عزّت را جووناش رو، مرزش و، آب و خاكش و هر چى كه به اين امّت دادى حفظ بفرما (الهى آمين حضار)
بدخواهان ما را شاد نكن (الهى آمين حضار)
هر توطئهاى عليه مسلمين هست، توطئهها را خنثى، توطئه گران نااهل را نابود بفرما (الهى آمين)
هرچى به عمر ما اضافه مىكنى به ايمان ما، به معرفت ما، به عشق و محبّت ما نسبت به خودت و اولياء خودت بيشتر بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته»