قصاص قاتل، عامل حيات و امنيّت جامعه
«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم»
اللهم صل على محمّد ال محمّد الهى انطقنى بالهدى والهمنى التقوى
در دو جلسه قبل، دو سه جلسه است به نظرم جلسه سوّم، چهارم باشد كه فلسفه احكام داريم صحبت مىكنيم يعنى دليل اين كار چيه، و در هر جلسه من اين را تذكّر مىدهم كه نبايد منتظر باشيم همه اسرار را همين امروز همه ما بفهميم.ما پاى تلويزيون هستيد هر يه چند وقتى يك كشورى، يك دانشمندى، يك مسئلهاى را كشف مىكند. دنيا پر از اسرار است، بسيارى از اسرار به مرور زمان كشف مىشود، اگر خواسته باشى بگويى همه اسرار را من بايد بفهمم و الّا عمل نمىكنم، مثل كسى، بيمارى است كه به دكتر بگويد: تا اسرار اين نسخه را نگويى من اين نسخه را نمىخورم پس بميرى، ما بايد دارو را مصرف بكنيم و دنبال تحقيق هم باشيم، فعلاً براى اينكه نميريم به دستورهاى كارشناس عمل مىكنيم ولى خوب مطالعه هم مىكنيم كه چى را بفهميم «الحمدالله». در عين گفتيم كه يك سرى دستورات و اسرار توى خودِ روايات آمده كه داريم بحث مىكنيم مثلاً.
قصاص چرا، قبله چرا، نماز خوف چرا همچين، چراها هم در روايات است، هر جلسهاى چندتا چرا را مىگوييم. اول:
قصاص چرا؟ ادامه بحث دليل و فلسفه احكام. قصاص چرا؟
قرآن مىفرمايد: «و لكم فى القصاص حيوة يا اولى الالباب»:
يعنى اگر قاتل را به قصاص مىرسانديد قاتل را كشتيد جامعه تان زنده است اى كه عقل داريد .
جامعهاى كه از قصاص، يعنى آدم مىكشد و صاف، صاف توى خيابان راه مىرود اين جامعه مرده است. ماچند رقم حياة داريم: انواع حياة:
1 - حيات نباتى نباتات 2 - حيات حيوانى حيوانات 3 - حيات انسانى 4 - حيات عقلى و فكرى 5 - حيات سياسى
- حيات نباتات همينكه مىگوئيم اين زنده است. يك درخت انگور را كه قيچى مىكنى هر شاخهاى را كه مىكارى همان شاخه تبديل به درخت مىشود اين پيداست كه يك حياتى در آن است كه مىتواند خودش را رشد بدهد. بعضى از كرمها را قطعه، قطعه مىكنى باز قطعاتش، خون از بدن ما كه مىرود خودش آب و شير كه مىخوريم باز بدن خون سازى مىكند اين حيات توى نباتات است
- حياة حيوانى: زاد و ولد توى حيوانات هم هست .
- حياة انسانى: كه قرآن مىفرمايد: پيامبر«دعاكم لما يحييكم»: پيغمبر دعوت مىكند براى چيزى كه شما را زنده مىكند.
مگر ما مردهايم نه نفس مىكشيم زاد و ولد هم داريم اما از نظر فكرى ممكن است فكر ما مرده باشد. پيامبر «صل اللهعليه والهو سلم» مىآيد دعوت مىكند براى چيزى كه شما را احياء مىكند. اين حياة سياسى است. حياة، يعنى اگر جامعه نفس مىكشد معده و چشمش هم كار مىكند، اما توى اين جامعه قاتل راه مىرود و هيچ كس كاريش ندارد. جامعه از نظر سياسى مرده است. «ولكم فى القصاص» .
حالا اگر اين حياة «قصاص نباشد» چى مىشود؟ گاهى وقتها يك قانونى داريم توى طلبهها مىگويند:
«تعرف الاشياء باضدادها»: يعنى اگر بخواهى قدرش را بدانى ضدّش را ببين قدرش را مىدانى .
مثال: مىخواهى ببينى چشم چيه؟ چشمت را به هم بگذار راه برو، همان يك دقيقه مىتوانى، ما اگر بخواهيم نعمتها را بدانيم، چه كنيم آن وقت قدرش مشخّص مىشود.
مثال: آب مىخوريم، اصلاً يك دفعه تا حالا نگفتى «الحمدالله» آب شيرين است.
قرآن مىگويد: اگر مىخواهى قدر آب شيرين را بدانى فرض كن اين آب تلخ باشد:
«لو نشاء لجعلناه اجاجا» عربى هايى كه مىخوانم قرآن است - اگر بخواهم آب را تلخ مىكنم گ
به چه كسى تلگراف مىكنى شيرينش كن؟ اگر بخواهيم پائيز كه شد در ختها را سبز نمىكنيم «!!؟ بهار» :
«ولو نشاء لجعلناه حطاماً»: اگر بخواهيم درختها را خشك نگه مىداريم.
به چه كسى تلگراف مىزنى سبزش كنى. بخواهيم اى پيامبر جبرئيل نازل نمىشود. به چه كسى تلگراف مىكنى نازل مىكنى جبرئيل نازل شود. «لونشأ لنذهبنّ بالذى او حينا اليك» .
ما اگر خواستيم بفهميم قصاص چه نقشى دارد. قصاص را از جامعه بردار، اگر برداريم، آفاتى پيدا مىشود.
1 - اول اگر مردم احساس آرامش نكنند هر كسى براى حفظ خودش مجبور است يك دارو دسته و تشكيلاتى راه بياندازد. وقتى ببينيم جان من در خطر است يك باندى درست مىكنم، آن هم، چون كسى به كسى نيست همه همديگر را مىكشند. اگر ببينيم واقعاً كسى، كسى را بكشد قصاص نمىشود آنوقت همه براى همديگر حفاظت يك دارو دسته اين رقمى پيدا مىشود. بعد اگر قصاص نباشد افراد عقده اى مىشوند انتقام مىگيرند.
انتقام هم يكى به يكى نيست. مردم على «عليه السلام» نيستند كه در باره ابن ملجم فرمود: ضربه به ضربه« يكى به يكى». مردم خيلىها مثل آمريكا هستند «!!؟؟» به خاطر يك بن لادن راست يا دروغ يك كشور را بمباران مىكنديعنى اگر قصاص نباشد انتقام وعقده پيدا مىشود. ديگه جلوى او را نمىشود گرفت.
اگر قصاص نباشد خود قاتل جرأت پيدا مىكند. حالا كه كشتيم طورى نشد يكى ديگر هم.
اگر قصاص نباشد غير قاتل، باقى مردم هم جرأت پيدا مىكنند، و هم طرفى كه مىبيند خونش ريخته و قصاص نشده عقدهاى مىشود و دست به انتقام و انفجار مىزند سه، هر گروهى براى حفظ جان خود دارو دسته و تشكيلات راهمى اندازد چهار، به هر حال «ولكم فى القصاص حياة يا اولى الالباب». حالا يه مُشت از اينها ك دروغ مىگويند. چون دنياى ما دنياى دروغ هاست، در هيچ زمانى در تاريخ بشر اگر كسى بگويد: دروغ به اندازه حالا نبود باور كنيد و احتمال بدهيد راست مىگويد
رحمت يا خشونت براساس عدالت
همه جا هم خوب نيست تنها صفتى كه همه جا خوب است عدالت است، عدالت با دوست، با بچّه، با دشمن، با همسايه، با حكومت، بالا دست، عدالت صفتى است كه هميشه خوب است. غير از عدالت تمام صفات هميشه خوب نيست مثلاً سخاوت هميشه خوب نيست، همه جا آدم سخاوت داشته باشد نه بعضى از جاهاهم بايد مشتش هم باشد عبادت همه جا خوب نيست.
يه كاروان از مكّه آمدند گفتند: آقا يه كسى توى كاروان ما بود چقدر گريه مىكرد ،هر جا مىرسيديم نماز مىخواند.
حضرت فرمود: كار هايش را چه كسى مىكرد؟ گفت: من گفت: نمىخواست، از زير كار در مىرفت براى اينكه ظرف بشويد مىرفت نماز مىخواهند.
بعضى بچّه هامى خواهند توى خانه كار نكنند مىدوند، ميدوند، كتابخانه، مادرشان توى صف نانوايى است اين آقا مطالعه مىكند. تحصيل همه جا خوب نيست.
امام حسين «عليه السلام» را كربلا كشتند. آمد نو توى مسجد كوفه بحث راه انداختند كه خون پشه، بعضى از بحثهاى علمى چيز است يادم رفت كلمهاش را، سبب مغالطه كردن و گيج كرده مردم است. مثلاً يه كارى مىخواهند بكنند. فرض كنيد يك بازىهاى بين المللى راه مىاندازند توى همان برنامه كه مردم و جوانهافكر او هستند يك كارى را انجام دهند مثل بنده من خودم اين كار را انجام مىدهم مثلاً مطالعه مىكنم و بچّه يا نوه هايم مىخواهد مزاحم شود من براى اينكه او را سرگرم كنم انگشترم را در مىآورم مىاندازم اون اطاق برو بردار تا اين را سرگرم انگشتر مىكنم خودم مطالعه مىكنم. خيلى وقتها جامعه ما را به يك چيزى سرگرم مىكنند كه كار ديگرى انجام بدهند، از اين شيطنتها بوده، در بقيع چهار امام ما امام سجاد و امام باقر و امام صادق و امام حسن مجتبى «عليهم السلام» گنبد و بارگاه داشت، آنها را خراب كردند، ايران راهپيمايى راه افتاد رضا شاه عكس راهپيمايى را برداشت فرستاد براى اربابهايش گفت مردم راهپيمايى مىكنند كه ما احمد شاه را نمىخواهيم رضا شاه را مىخواهيم اصلاً از چى به چى .
قبرستان بقيعرا خراب مىكنند مردم از غم اهلبيت «عليهم السلام» راهپيمايى مىكنند عكس غم اهلبيت «عليهالسلام»را رضا شاه مىفرستد براى اينكه مردم راهپيمايى مىكند كه ما رضا شاه مىخواهيم. گاهى وقتها از همه چيز سوء استفاده مىكنند، تحريف مىكنند همه چيزى را. يك چيزه ديگه بوديك چيزه ديگه، «اصلاً 180 درجه نه دو، سه درجه گاهى وقتها مردم منحرف مىشوند .
من به يك كسى گفتم قبله چه جورى است گفت، مثل خودتان كنى انحراف دارد« خنده حضار»
گاهى يك كسى كمى انحراف دارد طورى نيست وقتها هم 180 درجه، يعنى كچل،كچل است ميگويند زلفى «خنده حضار» هيچى اش به هيچى نمىخورد.
فلسفه قصاص: پس ببينيد قصاص دستورى است حق، و خشونت هم بعضى جاها درست است.
ولى اصل با رحم است، رحمت سر جايش و خشونت هم، در نماز مىگوييم «الرحمن الرحيم» هم مىگوييم «مغضوبعليهم» يعنى مورد غضب شده. پس در يك سوره حمد اوّلش رحمت و آخرش مغضوب، البتّه رحمتش بيشتر است، رحمتش 6 تا يكبار در حمد مىگوييم «بسم الله الرحمن الرحيم» دوباره بعد از «الحمد» مىگوئيم «الرحمن الرحيم»چهار تا توى قل هوالله هم مىگوئيم«بسم الله الرحمن الرحيم». يعنى 6 تا رحم است اما يك مغضوب هم هست با همه نمىشود با رحم رفتار كرد. بعضىها اصلاً نمىشود، قاتل است آقا با قاتل مىخواهى چكار كنى.. ضمناً همين آقايى كه مىگويد قاتل را نكشيد. هيجانى است، بفرستيد كارگاه كار كند. همين آقا اگر بچّه خودش را بكشى حاضر است بگويد. چون برادر مرا كشته مىگويد، هيجانى است. اگر برادر خودش باشد مىگويد نه تنها خودش را بايد كشت. خانهاش راهم بايد خراب كرد. چون برادر مرا كشته حالا حالا روانشناسى و دامپزشك و جامعه شناس شده امّا اگر جوجههاى خانهاش را بكشى از مغول بدتر است و اسب همسايه ببخشيد مرغ همسايه غاز است
قبله، رمز استقلال از كفّار
قبله چرا؟ دليل قبله را من اشاره مىكنم چون بحث قبله را مفصّل كردهايم. يهوديها اينور نماز مىخوانند و مسيحىها اينور مسلمانها بايد يك سمتى نماز بخوانند جزء دين و آن نباشد، قبله رمز استقلال است. چون اوّل هم كه ما رو به بيت المقدس نماز مىخوانديم و قبله اوّل ما بود. يهودىها هى هى مىكردند، حضرت فرمود، ناراحت شد و آمد به اطراف آسمان نگاه كرد و خدا گفت: چرااين طورى مىكنى؟ «قد نرى تقلب وجهك فى السماء»: و جهت را، صورتت را در آسمانها همچين مىكنى، يهوديها هى هى بهت مىگويند: چشم «و انو ائنك قبلة مرضيها» به خاطر به خاطر گل روى تو قبلهاى مىدهيم كه تو راضى باشى. در هر كجا هستى سمت كعبه بايست كه كه ديگر يهوديها هى هى بهت نگويند، فبله رمز استقلال است ما اينور مىايستيم براى اينكه نه اينور باشيم و نه آنور يا آنور، توى اينور يك امتيازى است اين هم مال قبله.
نماز خوف: نماز خوف مثل نماز صبح دو ركعت است منتهى مىگويند: با كلاه خود و اسلحه باشد يك نماز خاص است. چون فعلاً الحمدالله جنگى نيست نمىگويم نماز خوف چگونه است؟ منتهى توى نماز خوف هم كه آيه 100 از سوره نساء است من يادم هست كه توى تفسير نور 20 تا از نكته از اين آيه كشيدم بيرون. تازه اين 20 تا طلبهاى كه من كم سواد هستم شايد اگر چند تا بوعلى سينا دور هم بنشينند 100 تا نكته بكشند بيرون اينقدر نكته توى اين آيات است «الله اكبر» مىگويى اينقدر حرف دارد قرآن، بعد مىفرمايد مىدانى چرا؟ اينكار را كرديم، نمازتان را اينطورى بخوانيد كه دشمن به شما حمله نكند: «فيسلون عليكم ميلة واحدة»: اگر نمازهاى شما، نمازهاى رسمى باشد دشمن به شما.
حالا بد نيست يك نكتهاش را بگو يم فقط، نه اينكه جنگ است فقط ببينيد كه اسلام چقدر لطيف است آخر لطافت انسان «اسلام» آدم را مىكشد خيلى لطيف است، ببينيد چقدر لطيف است.
مىگويد: نماز خوف آقايان ركعت اول فقط اسلحه همراهتان باشد ركعت دوّم غير از اسلحه كلاه خود هم بايد سر بگيريد، يعنى ركعت اوّل بى كلاه خود بگذاريد بگويم، يك صلوات بگوييد «صلوات حضار» فقط بايد يك خورده تيز باشيد كه بگيريد چون من مىخواهم سريع بگويم و شما بايد تيز باشيد، همه وجودتان هوش باشد كه هست الحمدالله
نماز جماعت در ميدان جنگ
ماجرا به اين صورت است كه كه در جنگ حديبيّه پيغمبر «صل الله و عليه واله و سلم» رفت سر نماز همه مسلمانانها هم اقتدا كردند به جماعت. دشمنان گفتند: عجب مراسمى دارد خيلى خوب راحت شديم. بعداً مىخواهند نماز بخوانند مىروند به سجده همه را توى سجده به رگبار مىبنديم خلاص، عجب طرح خوبيه، جون پيدا شد پيدا شد، خط را پيدا كرديم اين در ذهنش آمد به كسى نگفت رهبر دشمن به ذهنش آمد در ركعت بعد همه را رگبار ببندد، فورى آيه نازل شد: پيغمبر ديگر اين طورى نماز نخوان، شما فرض كنيد كه هزار نفريد تا بگوئيد «الله اكبر» 500 نفر اقتداء كنند 500 نفر با اسلحه در مقابل دشمن بايستند «غيرالمغضوب عليهم والالضالين»،«قل هوالله»، ركوع و سجود، ركعت دوّم آقايان قصد جماعت نكنند براى خودشان حمد و سوره بخوانند و زودتر از پيغمبر ركوع و سجود، سلام بدهند .بدوند جاى آن پانصد نفر و اون پانصد تا خوشان را به ركوع ركعت دوم برسانند منتهى دوّمىها كه مىآيند به ركعت دوّم اقتدا مىكنند، ركعت دوم هم تا آقا ركوع است آدم بايد بگويد الله اكبر فورى خم شود. منتهى گروه پانصدتاى دوم كلاه خود سرشان باشد، اوّلىها را مىگويد «اسلحتهم» و دومىها را مىگويد «اسلحتهم و حزرهم» كلاه خود هم باشد؟ براى اينكه فاصله ركعت اول و دوم يك دقيقه و دو دقيقه فاصله است و ممكن است توى همين دو دقيقه دشمن طراحى كند از بالا كلّه يك چيزى بهشان پرت كند، ركعت اول گيج اسلحه دارند، ركعت دوّم فرصت فكر براى دشمن هست شما قدرت حفاظت را بيشتر كن.
حالا از اين چى مىفهميم. بگو آقاى قرائتى حالا كه جنگ نيست اين حرفها را براى چى؟ اين حرفها را مىزنم براى حاج خانمها «حاجيه» يه بار مسجد و يه بار خانه بايست عروسى و دخترت برود «!!؟؟» الآن دختر توى خانه مىايستند و اين حاج خانم پير مىرود مسجد. در يك نماز دو ركعتى يك ركعت اون پانصد تا و در يك ركعت، اين را مىگويند تقسيم عادلانه. يعنى ما جمهورى اسلامى درست نكرديم كه پنير و كره تقسيم كنيم. بايد پيش نمازى را هم. و الآن من اعلام مىكنم اينجا، اينجا تمام روحانيونى كه در نهادهاى دولتى هستند. اين را به عنوان پستى كه دارم مىگويم لازم است گوش بدهيد، به تمام روحانيونى كه در نهادها هستند به فرموده مقام معظم رهبرى اينها بايد هفتهاى يك روز بايد بروند اين دبيرستان بغل، ما داريم توى كلانترى يك طلبه، هر روز براى 20 تا پليس نماز مىخواند، پشت كلانترى 800 تا جوان هستند پيش نماز ندارند، اين عدالت نيست. كى گفته بچّههاى «!؟» سپاه هر روز آخوند داشته باشند بچّههاى پشت سر سپاه آخوند، اين كارخانه هر روز آخوند دارد دبيرستان ندارد، يك تقسيم بايد شود. اگر طرفدار عدالت هستيم، هفتهاى يك روز، دو روز بروند، و اين قانون هم نياز به مقرّرات ندارد. من از مقام معظم رهبرى پرسيدم توى ادارهها نقش دارم يا ندارم فرمود:
شما در مسئله نماز در همه جا مسئوليّت دارى حتّى كه من نماينده دارم
و به نمايندگان مقام معظم رهبرى هم عرض كردم. جاهايى كه، يك كسى نگويد من از تهران ابلاغ بگيرم، اين كه من الآن توى تلويزيون مىگويم ابلاغ است. ما بايد همه جا دكترها بايد تقسيم شوند، در يك خيابان 4 تا روضه خوانى است و در يك جا اصلاً.
ما با چندتا طلبه بوديم رفتيم در يك روستا. اين روستايى گفت اوه،اوه،اوه چه خبره؟ چهار تا آخوند آمدهايد ما گاهى وقتها يك كسى مىميرد، يك نفر نيست نمازش بخواند اون هم يك چيزى گفت: البتّه يك چيز بدى گفت «!؟» گفت: تا ما اينجا هستيم هر كه مىخواهد بميرد، تقصير خودتان «خنده حضار» است كه بى وقت مىميريد. البتّه حرف طلبه بى خود بودها، حق با روستايى بود و طلبه اشتباه كرد.
به هر حال يك تقسيم عادلانه اين است، عرض كنم كه. خوب ببينيد اين نماز اسمش نماز خوف است ولى فرمولهاى نظامى، حفاظتى، عدالت، در آن است، يعنى سرباز مسلمان بايد هميشه با وضو باشد «!؟» چون اگر با وضو نباشد كه به نماز دوم نمىرسد. از اين معلوم مىشود كه سرباز اسلامى بايد با وضو باشد و احكام جماعت را بايد بلد باشد بعضىها مىگويد«بسم الله الرحمن الرحيم الحمدالله رب العالمين»، اون نستعين، مستغينها را بلد نيستم گيج مىشوند نه سرباز بايد احكام را بلد باشد. و همچنين سرباز اسلامى بايد چابك باشد كه به فاصله يك قل هوالله شيفت عوض كند، ببين چه اصولى؟ تعويض شيفت در نيم دقيقه، آگاهى به مسائل فورى، عدالت حتّى در جماعت، نماز جماعت حتّى در برابر دشمن، معلوم مىشود در برابر دشمن هم نماز جماعت را از دست ندهيم، جماعت هستى در مقابل دشمن عدالت حتّى در جماعت و تقسيم دو ركعت نماز، تعويض شيفت حتّى در نيم دقيقه، آنهانكاتى است كه آدم فكر مىكند آيه مال جنگ است «!؟ كه هست» امّا همه چيز، مثلاً توى بازار يك مشت حاجى بازارى داريم هر روزى مىروند مسجد شاگرد پسرش هر روز در دكّان است. بگو آقا زاده يك روز من مىروم مسجد يك روز تو، يامن ظهر را مىخوانم مىآيم براى نماز عصر تو برو اقتداء كن اينطور نباشد كه مسجدى يك قشر باشند ما بايد با هم باشيم. قرآن مىفرمايد :
«بعضكم من بعض»: - من بايد توى نماز جمعه به فوتباليستها دعا كنم، فوتباليستها هم بعد از گل زدن همانجا نماز جماعت برقرار كنند، اينطور نباشد كه يك گل بزنند و يك قشر هم نماز جمعه بروند، هم اينها اينطور البتّه هستندها، كم رنگ است بايد پر رنگ شود. خوب
- چرا ربا حرام است؟
آقا ربا سر و كلّهاش پيدا شده و خيلىها هم روشن.، آخه بعضى وقتها گناه، گناه گناه است ولى بى حيايى در گناه خيلى بد است، مثلاً بعض از گناهها بوده در زمانهاى مختلف. اما قرآن مىفرمايد:
«فى ناديكم المنكر»: منكر يعنى كار زشت هميشه بوده امّا اينكه قرآن حسّاس است مىگويد: توى جمعيّت روبروى چشم مردم منكر. ربا هميشه بوده امّا آدم اينقدر پر رو بشود كه بگويد: آقا يك ميليون اينقدر كمتر باشد نمىدهد قشنگ، اين طى كردنش «!؟» خيلى بد است. مثلاً براى تبليغات خوب است پول بگيريم چون بالاخره: يك كسى گفت: شما آخوندها هم پول مىگيريد گفتم: بله بدهند مىگيريم، گفت: چرا اخلاص نداريد؟ بهش گفتم: ابالفضل «عليه السلام» توى كربلا مگر براى خدا نجنگيد، گفت: چرا قربون ابالفضل بروم، گفتم: همان ابالفضل هم كه براى خدا جنگيد اسبش جو مىخواهد. آدم به ابالفضل بروم مىتواند بگويد براى خدا باشد ولى به اسبش كه مىتواند به او كه نمىشود گفت: قصد قربت كن جو نخور «؟!» من نماز جماعت را براى خدا بيايم ولى تاكسى مىخواهد. بايد من پول رابدهم به تاكسى كه مرا ببرد مسجد رفت و برگشت را كرايهام را بدهيد يا ماشين مرا ببرد يا هر وقت، وقت كردم بيايم، اگر تو مىخواهى هر روز من اسير تو باشم «!؟؟» سر وقت بيايم و بروم يا پول تاكسى يا خودت يك ماشين بفرست. آدم جالب اين است كه خودشان تكان مىخورند يك پول مىگيرند، سرفه مىكنند يك پول مىگيرند، من سراغ دارم آدمى كه در يك جا چند تا مسئوليّت داشت. عيد كه مىخواست عيدى بردارد، يك سكّه برمى داشت براى اينكه رئيس آرد است و «!؟» و يك سكّه برمى داشت رئيس اون مسئوليّت هم هستم، مىگفت: اين مال عطسه اون مال سرفه «خنده حضار» يعنى انواع، آنوقت همين آدمى كه از 6 جا عيدى مىگيرد به پيش نماز گير مىدهد كه شما چرا پول تاكسى مىگيرى. آقا من نماز جماعت مىآيم هر وقت، وقت داشتم، اگر مىخواهى هر روز كارهايم را تعطيل كنم بيايم يك ماشين بفرست بيايم.
قرآن هم نمىگويد از مردم پول نگيريد، مىگويد ازمردم نگو پول «لا اسئلكم عليه اجراً» آيه قرآن است يعنى من از شما در خواست پول نمىكنم، اما اگر داريد كه چه بهتر. اگر نداريد هيچى، طى كردنش زشت است .
ربا خوب است «!؟» من به شما وام مىدهم بعد حديث داريم كه اگر كسى به شما وام داد وقتى مىخواهيد بهش پس بدهيد خودتان يك چيزى رويش بگذاريد. مثلاً من دو ميليون از شما گرفتهام وقتى مىخواهم پس بدهم يك سكّهاى، كت و شلوارى، پتويى، عبائى، قبائى، جارو برقى، يك چيزى بخرم رويش بگذارم .
حديث داريم: اگر كسى وام به شما داد خودت وقتى پس بدهى خودت يك چيزى رويش بگذار امّا طىّ كردنش بد است
آفات ربا خوارى در جامعه
ربا خيلى بد است، اما ربا چرا حرام است؟ فلسفه احكام
ميفرمايد؟ اگر ربا حلال باشد، «لترك الناس التجارت»: مردم ديگر دنبال تجارت نمىروند. و كار توليدى ديگر نمىكنند. «و ما يحتاجون اليه» (و ديگه» مردم كار به نيازهاى جامعه ندارند فكر مىكنند كجا پولشان سود دارد.
- چرا گوشت مرده حرام است ؟
حديث داريم: گوشت مرده «انقطع النسل»: انسان، نسل انسان را قطع مىكند. «ضعف بدنه» ضعف بدن
خون حرام است؟: قساوت دل
مرد حق حكومت دارد نه تحكّم
چرا مردها در خانه حق حكومت دارند؟: البته فرق است مرد توى خانه حق حكومت دارد نه حق تحكّم .
اين هم بد نيست خانمها بدانند. «تحكّم» يعنى زور گويى من مرد هستم و هرچه گفتم بايد گوش بدهى، اين «تحكّم» و ممنوع است. «حكومت» يعنى صلاح انديشى، مصلحت اين است كه اين كار را بكنم بالاخره وقتى دو نفر هستند يكى بايد حرف آخر را بزند منتهى اينكه حق را داده به مرد و مىگويند: «الرجال قوامون على النساء»:
مىدانيد چرا؟ مىگويد: «بنا انفقوا» خرجىِ خانه دست اوست. بايد منتهى مىتواند روى مصلحت حرف بزند حق زور گوئى ندارد. آخه گاهى وقتها ما مىگوئيم مرد توى خانه حق دارد. فكر مىكند يعنى حق «تحكّم» دارد. نه من مرد هستم و تو بايد اطاعت كنى، مرد، مرد است اما حق زور گوئى ندارد. خوب مىگويند وقت تمام شد، حرفهايم تمام نشد. خوب
خدايا: تو را به حق محمد و ال محمد هر چه به عمر ما اضافه مىكنى به عمر و ايمان و عقل و علم و عمل و اخلاص و عمق و بركت كار ما بيفزا .
خدايا: نا خداى اين كشتى حضرت مهدى «عجل الله تعال فرجه» عليه السلام قلب مطهّرش را از ما راضى بفرما .
خدايا: مار ا از ياران امام زمان «عليه السلام» قرار بده
خدايا: در زمانى كه در زمين و آسمان، در زمين شايعه، در آسمان ماهواره، امواج، اينترنت، نمىدونم راديوهاى داخلى و خارجى، ابرو بادو مه و خورشيد و فلك، براى ضعيف كردن نسل و بى اعتقاد كردن است چون فهميدند كسى كه مىتواند به آمريكا سيلى بزند، ولايت فقيه با امت حزب الله است، گفتند يا ولايت فقيه را بشكنيم، نشستهاند، جلسهاى غرب، در اسرائيل تشكيل شده، چه كنيم براى شكستن شيعه گفتهاند چهارتا اهرم دارند.
1 - عاشورا دارد: نمىشود شكست همه گريه مىكنند و هيجانى هستند، نمىشود
2 - غدير دارد: نمىشود شكست، - مىگويد پس ولايت فقيه را بشكنيم، يعنى اون چيزى كه استخوان بندى فكر ما است، عاشورا، غدير، ولايت فقيه و اينها را رويش فكر كرده
خدايا: هر كه مىخواهد جمهورى اسلامى را بشكند اگر قابل نيست نابود و خودش را بشكن.
خدايا: به ناشيكاريهاى ما توفيق بده جبران كنيم و تدبيرمان جورى باشد، چون گاهى هم دسته گلهايى آب مىدهيم مردم هم اين دسته گلها را مىبينند، مثلاً 28 شب سحرى مىخورد به هيچ كس نمىگويد فهميدى ما 28 شب سحر خورديم اما دو شب سحرى نخورده فهميدى چى شد ما سحرى نخورديم. يعنى اگر مردم يك شب سحرى نخورند، به همه مىگويند. مثلاً فرض كنيد توى اين شهر 30 تا روحانى است 29 تا خوب يكى خراب در آمد، فهميدى چى شد اين هم آخوندهامون بابا 29 تا كه خوب است اصولاً اينطوريه كه شما آمدى. شهر ما كاشون كلاه سر شما گذاشت بعد بر مىگردى به همه كاشيها، بابا اين دوتا بد بودند. بشر يك جورى است كه يك نقطه كه ديد اين را گسترش مىدهد من تقاضا مىكنم كه افراد را با هم ديگر نسوزانيد. نكند كه به خاطر يك قاضى همه قاضىها، و يك امام جمعه، همه پاسوز هم شوند يكى يكى بررسى كنيد هرچى به مقدارى كه هست باهاش برخوردى موج راه نياندازيم يك شهر را مسخره كنيم يك صنفى، يك بار دانشگاه يك بار حوزه، دولتى، يك بار شهردارها، هر روزى هم يك فحش به يك سمتى مىرود. مواظب دينتان باشيد.
«والسلام عليكم و رحمةالله»
«اللّهم صل على محمد وال محمد»
حّق وتو، ناقض حقوق بشر
حقوق بشر: كلمهاى كه دروغى به اندازه، دروغ بيشتر نبود، چه بشرى، چ حقوقى؟ مثلاً الان 50 سال است فلسطين حقّش از بين رفته. كى چى كرده و اين حقوق بشر چه كرده؟ در مقابل تجاوزات بين المللى چه حقّى؟ حق «وتو» يعنى چه؟ يعنى همه نمايندگان كشورها «الف» چهار و پنج كشور مىگويند: «ب» و حتى «الف» رأى همه را مىتواند از بين ببرند. «حق وتو» يعنى هر چى بگوئيد من مىگويم كشك. «حق وتو» يعنى گفتن به تمام افكار و مغزها، منطقها بگويد كشك، همه منطقها را روى هوا كند. بزرگترين توحّش است «حق وتو». بنابراين از دروغهايى كه مىگويند. يه مشت از اين دروغگوهايه مشت از اين حرفها زدند بد نيست برايتان بگويم. زود رد مىشوم چون كهنه است.
مىگويم: خوب شما قاتل را اعدامش نكن، قاتل كه زده، كشته است يه حالت روانى، هيجانى بهش دست داده و اين آدم مريض است و مريض را كه نبايد كُشت.
مىگويم: خيلى خوب اگر اين بهانه است فردا همه مردم مريض مىشوند، اگر هيجان كافى است كه من يك نفر را بكشم همه مىشوند هيجانى.
مىگويند: قاتل را به عوض كشتن يه كارگرى، نجّارى و مكانيكى كند، به نفع توليد، توليد برود بالا.
مىگويند: بسيارى كه دكان و جنس مىخواهند، سرمايه و مغازه ندارد ميزنند يه كسى را ميكسند توى زندان هم سالن كار بهشان مىدهند و ابزار توليد، خيلى از نجّارهاكه توى خيابان را مىروند، نه دكان دارند و نه ارّه و چوب مىزند يه كسى را مىكشد تا آنجا هم سالن و هم ارّه و هم چوب هست. اين چه منطقى است مُخ را ببين، اسمش هست دنياى علم، بعضىها حرفهايى كه مىزنند ادّعا مىكنند دنياى علم است چقدر پوك است.
قاتل را بفرستيم كارگرى خوب خيلى از كارگرها جا ندارند آدم مىكشند. هيجانى، همه هيجانى مىشوند، كه نشد مىگويد: قاتل كه يكى را كشت بد كرد تو هم كه او را مىكشى بد مىكنى بد به بد. او اول بود، من او را بكشم جلو ديگران كُشته گرفتم مىشود، اجمالاً قصاص يكى از احكام درست اسلام است. بايد عمل شود، البتّه حقوق و حساب و كتاب دارد و اين هم معنايش خشونت نيست.
ترحم بر پلنگ ستمكارى بود بر گوسفندان