سلام خداوند به حضرت خديجه
«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم»
الّلهم صل على محمّد و آل محمّد و عجل فرجهم الهى انطقنى بالهدى و الهمنى التقوى
امسال ماه رمضان بحثمان سيره پيامبر واهلبيتش «عليهم السلام» بود كه ببينيم پيامبر «صل الله عليه واله وسلم» چه جورى زندگى مىكرد، جلساتى صحبت كرديم، البته نمىتوانيم كاملاً بگوئيم اشاره مىكنيم والا برخورد پيامبر با كفار با منافقين، با دوست و با دشمن، با همسايه و خانواده و بچه همهاش حرف دارد، از هر كدام يكه فرازى مىگوئيم و مسائل خانوادگى پيامبر را مطرح مىكرديم، كه پيامبر در خانه چه جورى بود، جلسه اول (قبلى) درباره حضرت خديجه «سلام الله عليها» مقدارى صحبت كرديم كه شب رحلتش شب دهم ماه رمضان به طور متوسط هست كه بينندهها مىبينند، راجع به حضرت خديجه دو، سه تا نكته هست كه بايد خدمتتان بگوييم؛
يكى: پيامبر «صل الله عليه وآله وسلم» مدت سه سالى در محاصره اقتصادى بود، يعنى مشركين گفته بود كسى با اينها داد و ستد نكند نه چيزى از آنها بخرد و نه بفروشد، در محاصره بودند در شعب ابى طالب، ولى همان ايام كه پيامبر و مسلمين در محاصره اقتصادى بود، اموال خديجه مسلمين را از بن بست نجات مىداد و حدود 25 سال هم همسر پيامبر بود و سن 65 سالگى هم از دنيا رفت. عبدالرحمن شافعى نقل كرده كه: جبرئيل مىگويد: هر وقت خدمت پيامبر مىرسيد، خدا به پيامبر مىگفت: سلام مرا به خديجه برسان، واقعاً كسى راجع به زن مىخواهد حرف بزند خوب است اينطورى حرف بزند، زن به جائى مىرسد كه خدا سلامش را مىرساند. مقام زن را كسى مىخواهد تعريف كند خوب است سعى صفا و مروة را بگويد خدا انشاا... قسمت همه بكند رفتهها و نرفتهها آنهايى كه مىروند مكه چند تا كار انجام مىدهند، يكى از كارهاى واجب اين است كه كنار مسجد الحرام يه خيابان سر پوشيده چهارصد مترى است.يك طرف كوه صفا و طرف ديگر مروة بايد هفت بار اين خيابان را بروند (دوتا هفت تا چهارده تا) هفت بار كه قرآن هم؛
«ان الصفا و المروة من شعائرالله»
ياد هاجر در مراسم حج
توى اين چهارصد متر چهل مترش را بايد ورجند يعنى بايد همچين باهروله بروند يعنى همه بدن تكان بخورد اين چهل متر براى اين بوده كه يه زمانى يه خانمى آن هم نه يك خانم آزاد، كنيزى، برده، يه خانمى، كنيزى بچهاى داشته بنام اسماعيل خدا به ابراهيم گفته اين بچه را، آخه حضرت ابراهيم تا صد سالگى حدوداً بچه دار نشد بعد از صد سالگى از اين خانم بچه دار شد، حالا هم كه بچه دار صدسال است چشم براه بوده و دوستش دارد، خدا بهش گفت اين را بگذار توى بيابانهاى مكه، آمد ديد يه مشت كوه داغ هيچ چى به بساط نيست، آبى، چشمهاى مزرعهاى، يعنى چه؟ باشد، بچه را گذاشت و بازنش خداحافظى كرد، بچه را بگذار و برگرد، يك زن تنها بين يه مشت كوه داغ، وحشت زده شد، بچه تشنهاش شد، بچه را گذاشت دويد رفت روى كوه صفا، ببينيد چشمهاى، درختى، گنجشكى، پرندهاى ديد هيچى ديد بچه دست و پا مىزند دويد رفت كوه مروه، هفت بار اين تكه را آمد و رفت، بعد از هفت بار از زير دست بچه يه آبى جوشيد بنام آب زمزم آن وقت خداوند در طول تاريخ به همه پولدارها گفته برويد جاى اين خانم ورجهايد، چون اين خانم اينجا ورجسته شما هم برويد همچين كنيد. اين مقام زن است. زن كه ايثار و فداكارى كرد. خدا نامش را در تاريخ اينگونه زنده نگه مىدارد.
بنابر اين مىارزد كه ما نام افرادى و زنانى كه. حالا.
خديجه سلامش را مىرساند. خود خدا مستقيم با مريم حرف مىزند؛ «يامريم اقنتى لربك و اسجدى».
يعنى زن به جايى مىرسد كه خدا مستقيم با او حرف مىزند. خوب اما همه اينها يك سمت، اين را بايد بگويم كه اينكه ما بگوئيم زن پيامبر هستيم به تنهايى كافى نيست. بگوئيم نه ما سيد هستيم، نسلمان به كيه مىرسد. اين را معذرت مىخواهم ديگه قرآن مىگويد: نه خيلى، زن پيغمبر بودن به تنهايى كافى نيست. قرآن مىخواهم بخوانم؛ «ومن يقنت منكن»
موضوع بحث: سيره پيامبر اسلام و اهلبيت «عليهم السلام» (همسران پيامبر)
قرآن راجع به همسران پيامبر مىگويد: «و من يقنت منكن» اول آيه قبل را بخوانم؛ سوره احزاب، يه صلواتى بفرستيد (صلوات حضار) (بايك صلوات پيدا نشد (صلوات حضار) پيدا شد)
«يا نساءالنبى»: اى زنهاى پيامبر حالا اين آيه را براى چى مىخوانم به خاطر اينكه خودتان را به القاب گير ندهيد.
كه مثلاً بگوئيم ايشان آقازاده است، سيد است، وصل به فلان امام زاده، متولى است، نمىدونم، قرآن مىگويد؛ «يانساءالنبى» اى خانمهاى پيامبر «من يأت منكن بفاحشه مبينم» اگر شما فحشائى انجام بدهيد «يضاعف لها العذاب»عذايتان دوبله است چون هم گناه كردهايد و هم باقى زنها از شما ياد مىگيرند «ضغفين» يعنى اگر زن پيامبر هم گناه كند نه اينكه بگوئيم بدنش به بدن پيامبر خورده، نه خير حتى زن پيامبر خراب كند دو برابر است. پشت سرش مىفرمايد كه؛
تأثير رفتار الگوها بر ديگران
«ومن يقنت منكن» «قنوت» يعنى تواضع «به ورسوله و تعمل صالحا» عمل صالح انجام بدهد، آن هم «نؤتها اجرها مرقين» بهش مىدهيم اجر اين خانم را دو برابر، خلاف كند دو برابر خوب هم دو برابر چون يك پز الگويى دارد. يعنى اگر معلم سيگار بكشد غير از آدمى است كه توى خيابان سيگار بكشد، يه معلم وقتى سيگار مىكشد شاگردش هم سيگارى مىشود، مادر اگر روبروى دختر جسارت كند به شوهرش، دختر هم فردا كه عروس شد به شوهرش، و همچين پدر، اگر روبروى بچه دست بلند كند روى خانمش، پسرش هم فردا به خانمش كتك مىزند بعضى كارها، ديگران هم فتوكپى مىگيرند حالا.
از اين آيه استفاده مىشود كه هر كسى زن پيامبر شد، زن پيامبرى به تنهايى كافى نيست. خاندان رسالت مهم نيست فقط ارزش هست اما تنهايى كافى نيست.
«قنوت من يقنت منكن» يعنى اطاعت همراه با خضوع.
شخصى به امام سجاد (عليه السلام) گفت خوشا به حالت، گفت چطور؟ بالاخره شماكه اهلبيت پيغمبر هستيد خدا شما را مىبخشد. امام سجاد فرمود: نه خير ما همان آياتى را مىخوانيم كه درباره زنهاى پيامبر است. خدا نسبت به زنههاى پيامبر چى مىگويد: بد كرديد 2 برابر، خوب كرديد 2 برابر. امام زين العابدين هم خلاف كرد 2 برابر خوب انجام داد دو برابر، يعنى صرف اينكه ماخاندان پيامبر هستيم كافى نيست. حالا
از اين آيات استفاده مىشود كه تشويق و تهديدبايد هر دو باشد، اول گفت تهديد كرد «من يأت منكن بفاحشته» اگر شما فحشاء انجام بدهيد دو برابر، اينجا مىگويد اگر شما خوب بوديد دوبرابر. از اين استفاده مىشود كه هم تشويق و هم تهديد بايد پهلوى هم باشد
عبادت، همراه با معرفت
اطاعتى ارزش دارد كه همواره با معرفت و فروتنى باشد. بعضىها عبادت مىكنند ولى سطحى است. ممكن است گريه هم بكنند ولى سطحى است. قرآن مىگويد: «مع مما عرفوا» يه آيه داريم در قرآن «دمع» يعنى اشك «تفيضى من الدمع» اشك مىريزد منتهى «مما عرفوا»: يعنى اشك بر اساس معرفت، وگر ممكن است بچه را هم شكولاتش گم بشود گريه كند، اشك براى گم شدن شكولات است. اشك. «مماعرفوا». خوب
عرض كنم به حضور شما كه، يه عمل صالح هم كافى نيست، دائماً بايد كار صلاح كند، وگرنه هر مجرمى يه بار پول به فقير مىدهد، مىگويد «تعمل صالحا» فعل مضارع است كه دلالت بر دائماً هست. دائماً كارش صالح باشد.
- از «منكن» معلوم مىشود كه همه زنها هم خوب نبودهاند. چون مىگويد: از شما هركس آدم خوبى بود شما وقتى مىگوئيد كه: به شاگرد اولها جايزه مىدهم يعنى همه هم شاگرد اول نيستند همه زنها يه جور نيستند «منكن» بعضى از شما
- كار صالح هم بايد دائمى باشد. خيلى خوب وگرنه هر زن به حجابى حتى زمان شاه، زن شاه كه مىرفت حرم امام رضا(عليه السلام) چادر سر مىكرد. بالاخره زن شاه توى حرم امام رضا (عليه السلام) چادر سر مىكند يعنى خيلى از افراد مكه نماز، مىخوانند اين فايده ندارد كه مكه نماز مىخوانند، امام رضا(عليه السلام) كه مىرود مثلاً حجابش كذائى است، بايد كار خير دائمى باشد؛
نقش زمان و مكان در انتخاب عمل صالح
تبعيض نباشد. 2- زمان و مكان، كوچكى و بزرگى عمل مهم نيست. صالح بودن است. مىگويد «تعمل صالحاً»عمل صالح انجام بدهد عمل صالح كم باشد يا كوچك، بزرگ مهم نيست فقط بايد عمل صالح باشد، چه زمانى چه مكانى ملاك عمل صالح است عمل صالح هم در هر زمانى فرق مىكند، يه بار عمل صالح جهازيه دادن است، و يه بار داماد كردن دو جوان است و يه زمانى آب انبار ساختن بود ويه زمانى چراغ روشن كردن توى خيابانها بود. الان كه خيابانها را دولت اسفالت، و لامپهاى كوچهها را هم مىزند. بايد ببينيم عمل صالح چه كارى زمين مانده. بنده اگر آمدم توى شهرى ديدم چهارتا واعظ منبر مىروند براى بزرگها دعا بچهها توى كوچه بازى مىكنند و آخوند ندارند بايد بشوم پزشك اطفال. چطور مىشويم پزشك اطفال مىشويم آخوند اطفال. يعنى يه كار كه زمين مانده. بسيارى از افراد كارهاى تكرارى مىكنند و بسيارى از واجبات همچنان زمين مانده عمل صالح بسيارى از عملها ممكن است در زمانى صالح و در زمان ديگر صالح نباشد، در برابر شاه گفتن مرگ بر شاه تضعيف رژيم طاغوتى بود. الان برو سر قبر شاه بگو مرگ بر شاه لگد هم بزن به قبر ديگه صالح نيست كه. عمل صالح كدش اين است كه چه زمانى. شما اگر زمستان يك پوستين به يك نفر دادى عمل صالح است. اما شما يه پوستين ببر بندر عباس توى هوى داغ تو مرداد بده به يه نفر. پوستين و هواى بندرعباس و وسط مرداد. اين خيلى وقتها مىتواند كارى عمل صالح باشد و يا نباشد. در يه زمانى ممكن است باشد و يا نباشد.
يه آقايى بالا منبر بود يه نفر پاى منبرش نشسته بود تسبيح دست گرفته همچين مىكرد. گفتيم بابا صلوات كه مىفرستى اصلاً حواس من پرت مىشود. مثل اينكه به كسى بيايد پاى منبر منبر هى همچين كند خوب اين. يعنى به نظر خودش عمل صالح است ولى، گاهى توى مساجدها ديدى آقا بالا منبر است سخنرانى مىكند يه كسى مىآيد و مىگويد: سلام عليكم حواس همه را پرت مىكند اين سلام عمل صالح نيست در سلام حواس پرت كن است .
- خود عمل صالح هم فهم و شعور مىخواهد كه اين عمل صالح بود، يا مثلاً سر سفره نشسته مىگويد مستحب است سر سفره با نمك، آقايه نمكدان بياور. حالا نمكدان گم شد و نمكها سابيده نيست. نمىدانيم كجا گذاشتهايم، افطارى و شلوغى است، آقا نمك خواسته آقا يك ول ولهاى مىافته براى نمكدان بابا اينجا ديگه مستحب نيست مردم آزارى است. بى نمك بخور برو، خيلى از افراد مادر عبادا نشان هم نمىدانند چه جورى عبادت كنند، با صداى بد اذان مىگويد كه مردم از اين صدا تنفر دارند. بلندگوى مسجد را جورى قرار مىدهد كه مردم از خانههاى بغل مسجد فرار مىكنند، اينها عمل صالح نيست، منار را به قدرى بلند مىسازد كه هيچ كس تا آخر تاريخ روى اين منار نرود جز همان بنائى كه ساخته، اين منار عمل صالح نيست. گاهى وقت مىگويد من نذر كردهام يه شتر اينجا بكشم خوب. بى خود نذر كردهاى كوچه و خيابان است، نجس مىشود، بهداشتى و آخه درست نيست، نه نذر كردهام بى خود نذر كردهاى مگر هر كس نذر كرده، فكر مىكند عملش صالح است ما اگر بخواهيم از اين مصداقها را بگوئيم طول مىكشد آقا مىخواهد روضه خوانى كند شب عاشورا ميخ را مىكوبد به كاشىهاى مسجد، آقاجون اين مسجد رانمى شود ميخ بهش كوبيد. آقا مىخواهيم روضه بخوانيم سياه پوش كنيم سوراخ كردن ديوار مسجد گناهش از(ثواب) سياه پوش، مىخواهد سينه بزند وسط خيابان راه بندان كرده به نظر خودش عمل صالح است ولى راه مردم را بند آورده، عمل صالح خيلى فهميدنش مشكل است، يعنى چه كارى و در چه زمانى عمل صالح است و چه زمانى عمل صالح نيست.
شبهاى قدر، كم كم بينندهها نزديك شب قدر هم هست بحث ايام ماه رمضان است به شب قدر، شب قدر آقا قرآن سر مىگيرد، خوب، وسط «بك يا الله» همه روضهاى مىخواند اين هى خوابش مىبرد قرآن مىافتد زجر مىكشد يك شكنجهاى مىشوند بابا ول كن مردم را، قرآن سرگرفتن ده دقيقه است بعد قرآن را بگذاريد زمين حالا مصيبت بخوانيد آخه وقتى شما مىگوئى به امام سجاد و يكى يكى اسم ائمه اطهار «عليهم السلام» را مىبرى وسط اينها كلام يك از امامها روضه خواندهاند. شما «بك ياالله» را بگو تمام بشود بعد هم مىخواهى ذكر مصيبت كنى، بين دو نماز سخنرانى گروگانگيرى است بابا من آمدهام نماز جماعت بخوانم بروم چرا وسط نماز سخنرانى مىكنى؟ كار دارم بارها من گفتهام من خودم اينطورم وسط نماز استخاره هم براى كسى نمىكنم چون يه نفر مىگويد آقا استخاره كن 200 نفر بايد معطل شوند كه يك نفر استخاره دارد. گناه آن دويست نفر چيه چرا 200 نفر الاف استخاره تو شوند بگذار نماز تمام شود بيا بگو آقا يه استخاره كن چرا بين دو نماز گروگاگيرى مسئله تعبير خواب، استخاره، اذان بد، منار دراز، الان شمع روشن كردن بسيارى از جاها اسراف است عمل صالح نيست. ما خيلى از جاها بايد حساب كنيم كه عمل صالح چى چيه.
خلاصه خدابه زنها پيامبر مىگويد شما فكر نكنيد كه زن پيامبر هستيد. كافى است. «من يقنت منكن» از شما هر كه اهل قنوت باشد. قنوت را معنى كردم چى بود؟ «قنوت»: اطاعت همراه با خضوع و ادب. يعنى اطاعت عاشقانه، آخه بعضى وقتها عبادت مىكنند مثل ما، عاشقانه نيست و لذا عاشقانه نيست ديدهايد ما چه مىكنيم؟ نمازت را بخوان راحت شوى، ما كه نمازمان را خوانديم و راحت شديم اين قنوت نيست. گاهى وقتها دو نفر باهم قهرند اينها را توى كوچه و خيابان مىگيرند كه با هم آشتى كنيد اينها همديگر را براى آشتى مىبوسند اما سفت نمىبوسند يك ساعت پيش به هم فحش دادهاند اما يه وقت مادر بچهاش را مىبوسد قرآن مىگويد كه:
در كارها بايد بانشاط باشد (اصلاً اگر حالى ندارى نماز بخوانى بگير بخواب هر وقت نشاط دارى نماز بخوان (!؟!) نماز شب مىخوانى منتهى نگاه مىكنيم سحرى را خوردهام چند دقيقه هم به اذان است مىگويد مىبينى نمىارزد بخوابيم خوابمان ببرد سنگين مىشويم پس نماز شب مىخوانيم تا اذان شود. اين عشق نيست چالهها را مىخواهيم پر كنيم مثل تق تقهاى راديو مثلاً ده ثانيه داريم به اخبار مىگويد: تق تق.....كه 8 بشود اخبار را بگويد اين نماز شب ما تق تق است يعنى مىخواهيم صبح بشود نماز صبح را بخوانيم.)
«ومن يقنت» قنوت يعنى چه؟ يعنى عبادت عاشقانه خيلى قرآن معنا دارد «من» يعنى هر كس، هر شخص بدون هيچ گونه امتياز، هركس مىخواهد باشد «يقنت»: يعنى عبادت بايد عارفانه، عاشقانه، آگاهانه، آزادانه، اين عبادت است (والما سربازها را هم مىشود با چوب برد توى سرباز خانه بى وضو مىآيد، ويشگون به بغل دستىاش هم مىگيرد، آزادانه، آگاهانه، عاشقانه، عارفانه، خاضعانه، عبادت اين است بايد اين رقمى باشيم) «منكن» يعنى بعضى از شماها بعضى از زنان يعنى همه زنان پيامبر «صل الله عليه واله وسلم» اهل قنوت نيستند. مازن داريم كه در مقابل على بن ابيطالب (عليه السلام)جنگ جمل راه مىاندازد. همه يه جور نيستند پس ببينيد. هر كس بدون امتياز عبادت آگاهانه، «منكن» بعضى نه همه، تازه خدا ورسول بايد باهم باشند. بعضى گوش به حرف خدا مىدهند ولى گوش به حرف رسول نمىدهند، مخلص امام زمان (عليه السلام) است نيمه شعبان چراغانى هم مىكند، اما امام زمان (عليه السلام) گفته زمانى كه من غايب هستم بعد از زمان غيبت من برو ببين فقيه و مجتهد عادل كيست؟ زمانى كه دستت به من نمىرسد جانشين من عادل كه هوى و هوس نداشته باشد و اهل دنيا هم شود، برو پيدا كن خودت مىدانى يا گروهى كه به آنها ايمان و اعتماد دارى و بله ما چراغانى مىكنيم اما، اين آيه مىگويد چه، مىگويد:
زن پيامبر، خاندان آن حضرت صرف اينكه در خانه او هستند به خونه پيامبرى قناعت نكنند رئيس هئيت است ولى ميخى كه كوبيدى بيخود است پولى كه گرفتى. ما همه امام حسين، ابالفضل نمىگذارد باباجون قربون ابالفضل بروم اما كار تو هيچ كدام ابالفضل نيست، رئيس هئيت ابالفضل در يكى از شهرها قالى مسجد را آوردند توى حسينيه شروع كردند سينه زدن. گفتند آقا اين قالى وقف مسجد است تو اين قالى را از مسجد آوردى بيرون يه چيزى كه وقف يه جايى هست نمىشود آورد بيرون، مال همانجاست، گفت: برو آشيخ، برو، همينطور كيلوئى فكر مىكنيم همينكه ابالفضل دوتا دستهايش را داد.
شما خود كار بانك ملى را ببرى بانك ملت، بانك ملت را ببرى صادرات تخلف ادارى تو مىگيرند، مهر اين مسجد را مسجد ديگر نمىشود نماز خواند، چيزى كه وقف عاشوراست نمىشود تاسوعا گفته اين شكر را مال تاسوعاست حق ندارى عاشورا بدهى عاشورا بدهى بايد روز تاسوعا بدهى. بايد دستورات اسلام مو به عمل شود. توى ارتش هم همينطور است مىگويد دست را بگذار اينجا. بگو من خيلى به شما ارادت دارم اجازه بده من دوتا دستهايم را بگذارم روى كلهام مىزندت، مىگويد اگر مىخواهى از ما احترام بگذارى همانطور كه گفتهام حالا. آيه بعد مىفرمايد
مراعات تقوا در سخن گفتن
«يا نساء النبى لستن كاحد من النساء» اى زنهاى پيامبر حساب شما با باقىها فرق مىكند «ان اتقيتن فلاتخضن» اگر تقوا داريد «فلا تخضعن بالقول» يعنى با كرشمه حرف نزنيد «فيطمع الذى فى قلبه مرض» خدا به زنهاى پيامبر مىگويد با كرشمه حرف نزنيد حالا زنهاى پيامبر هم سالمند، عيالوار، بيوه، من قبلاً گفتهام حالا تازه اينها كرشمه يك پيرزن و 6050 ساله با كرشمه يك دختر، تازه «فيطمع الذى فى قلبه مرض» مىگويد: با كرشمه حرف زدن تقوا نيست من بتوانم دو دقيقه اين را سريع بگويم؛
قرآن مىفرمايد كه: «ان اتقيتن» اگر شما تقوا داريد «فلا تخضعن بالقول» درقول خضوع نكنيد، نرمش حرف نزنيد «فيطمع» طمع مىكند «الذى فى قلبه مرض» اين هم مال زنهاى پيامبر است كه بايد مال همه امت. اى خانمها اگر تقوا داريد «فلا تخضعن بالقول» قول يعنى كلام، توى كلماتتان خضوع نكنيد يعنى با نرمش و كرشمه حرف نزنيد براى اينكه كسى كه در قبلش مرض است يه خورده دهنش پر از آب مىشود، نرم حرف نزنيد اونيكه مريض است هوس مىكند. از اين هم يك نكاتى است كه من فهرستوار برايتان.
بسم الله الرحمن الرحيم:
با كرشمه سخن گفتن بىتقوايى است، چون مىگويد «ان اتقين فلا تخضعن» اگر تقوا داريد با كرشمه حرف نزنيد اگر يك خانمى توى تلفن يا ضمير آن با كرشمه حرف بزند بىتقوايى است.
- قرآن دارد كه سخن گفتن هم آدابى دارد به خصوص گفتن خانمها حالا
- هم گناه نكنيد و هم سبب گناه ديگران نشويد، ممكن است خود شما گناه نكنيد اما اين حركت و لباس باعث مىشود كه «فى قلبه مرض» كسى كه مشكل دارد او به گناه آلوده شود.
- افراد آلوده از مقدسات هم دست برنمى دارند. نمىگويد اين زن پيامبر است شما كه زن پيامبر هم هستيد «فيطمع الذى فى قلبه مرض» افراد آلوده از هيچ كجادست برنمى دارند حتى از زن پيامبر، طمع مىكنند.
- هر گونه سخن، لباس، عمل كه تحريك كننده باشد ممنوع است؛
وقتى سادهترين كارها و كلمات كه حرف زدن است، مىگويد حرف را اگر سبب تحريك است نگو، پس بليز و قيافه چى پس والى آخر.
- در جامعه «نبوى» همه افراد سالم نيستند حتى زمان پيامبر، يك عده «فى قلبه مرض» اينكه مىگويد «فى قلبه مرض» پيداست زمان پيامبر هم همه مردم سالم نيستند. آخه بعضىها مىگويند آقا اين چه حكومت اسلاميه من رفتم خانه يكى از بزرگان ديدم يك حرفهايى مىزند حرفهاى ضد انقلاب، گفتم شما ديگه چرا، گفت مىدانى فلانى و فلانى و فلانى چه كرد؟ شروع كرد يك مشت عيب هايى كه هست گفت، گفتم شما اجازه مىدهى؟ شما بفرمائيم حضرت امام و مقام معظم رهبرى مهمتر است يا حضرت سليمان. گفت: سليمان پيامبر معصوم است. گفتم: قرآن در آيه 101 سوره بقره، آيه 101 مىفرمايد اينكه: «واتبعوا تبعيت كردند ماتتلواالشياطين» تبعيت كردند آنها شياطين تلاوت مىكنند، يك عده پيروز به آنچه شياطين تلاوت مىكنند «على ملك سليمان» يعنى حتى در زمان ملك سليمان «ملك» يعنى حكومت، در زمان حكومت حضرت سليمان يك عدهاى دنبال شياطين هستند. اين آيه را شما چكار مىكنيد يعنى حتى اگر حكومت، حكومت حضرت سليمان هم باشد يك عدهاى گوششان جاى ديگر است شما فكر مىكنيد وقتى جمهورى اسلامى شد همه مردم يك مرتبه از خواب بلند مىشوند و عادلند، نه باز هم او دروغ مىگويد و اين بى خود عصبانى مىشود و بىخود حرف مىزند، كم فروشى و گناه است، شما فكر نكنيد در حكومت حضرت مهدى (عليه السلام) تا مىروند دروغ بگويند همه لال مىشوند، دو مرتبه همه از خواب بلند شده و عادل مىشوند، در زمان امام زمان (عليه السلام) هم خلاف هست منتهى حكومت حق است، مردم اينطور نيست كه تا برود نگاه به كند كور شود، حرف به بزنيد لال شود، سيلى بزند فلج شود تا اين آيه را خوانده با اينكه خيلى مقام مهمى بود گفتن من توجه به اين آيه نداشتم گفتم خداوند مىگويد:
«على ملك سليمان» حتى در زمان حضرت سليمان ممكن است، خوب، نبايد كارى كنيم كه حتى يك نفر دچار فتنه شود، نمىگويد «فيطمع الذين فى قلوبهم مرض»«الذين» نگفته، «الذى فى قلبه مرض» حتى يك نفر.
(راننده جوان براى دخترت مىگيرى «فيطمع الذى فى قلبه مرض» دخترت مىرود خانه همسايهها تلفن مىكند «فيطمع الذى قلبه مرض» سوار يك ماشينى مىشوى كه رانندهاش را نمىشناسى «فيطمع الذى فى قلبه مرض» فيلم، عكست را آزاد مىگذارى دكان عكاسى «فيطمع الذى فى قلبه مرض» از هر شرايطى عكس بر مىدارى «فيطمع الذى...» خيلى بايد در رابطه با اين مسئله مواظب باشيم، بستر گناه را براى افرادى آسيبپذير هستند فراهم نكنيم زن پيامبر هم با باقى زنها فرق مىكند، تو بايد هم با كرشمه حرف نزنى اگر خلاف كنى جهنمى هستى،) خاندان پيامبران با باقى زنها فرقى زنها فرق مىكند، كسى نگويد من سيد هستم مىروم بهشت اينطور نيست.
امام سجاد (عليه السلام) گفت: من هم مثل باقىها هستم. خوب بودم دو برابر
خدايا: تو را به محمد ال محمد رفتار ما را رفتار قنونى. عبادت ما را عبادت عارفانه، عاشقانه، آگاهانه، آزادانه، خاضعانه و مارا پيرو خداو رسول و عمل صالح ما را عمل صالح دائمى قرار بده.
«والسلام عليكم و رحمة الله»
«اللهم صل على محمد و ال محمد و عجل فرجهم »