• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
1381/08/21 ÏÑíÇÝÊ ÝÇíá
سيره پيامبر اسلام (صلی الله و عليه و آله)

قناعت پيامبر در زندگى

دنباله اين راجع به يك تقاضاهايى است كه در سوره احزاب هست اين آيه را من از تفسير نور برايتان مى‏خوانم اين 9 است كه هنوز از چاپ بيرون نيامده است راجع به همسردارى جنگ‏ها وقتى پيروز مى‏شوند غنيمت جنگى مى‏گيرند زنها ديدند پيغمبر غنيمت جنگى گرفته گفتند يك خورده هم براى ما طلا بگير خوب تو وضعت خوب شده به ما هم برس ديگر آيه نازل شد كه وضع من خوب شده اما غنيمت جنگى مال زن پيغمبر نيست غنيمت جنگى مال همه مسلمان‏ها است من هم يكى از آن مسلمان‏ها هستم اين كه حالا من رهبر و فرمانده جنگ و نظامى هستم فكر مى‏كنيد شما كيسه بدوزيد كيسه ندوزيد قرآن مى‏فرمايد كه: برخورد با توقعات همسر تازه پيامبر، پيامبر و برخورد با توقعات همسر سوره احزاب آيه 28 مى‏فرمايد كه «يا ايها النبى يا ايها النبى» اى پيامبر «قل لازواجك» به خانمهايت بگو «قل لازواجك» زوج به خانمت بگو «ان كنت لتردن الحيات الدنيا» «امن كنت لتردن الحيات الدنيا» شما واقعاً حدفتان رسيدن به دنيا است و مى‏گويند حالا كه جبهه پيروز شده از غنيمت جنگى من جيب شما پر كنم اين خبرها نيست «زينتها» اگر حرفتان زينتهاى دنيا است «فتعالين» تشريف بياوريد «فتعالين» بياييد «و متكعين» بياييد تا شما را با مهربانى بهره‏مند سازم امتعكن يعنى كاميابتان كنم يعنى پولتان بدهم برويد «و اسرههن» «سراحاً جميراً» بدون اينكه قهر كنيم قهر نمى‏كنيم اگر من نمى‏توانم رهبر مسلمانها باشم ولى خانم كامياب از طلا و نقره باشد زن پيغمبر هم بايد همين طور باشد حالا اگر يك زمان من استاندار شدم مغاندار شدم امام جمعه شدم قاضى شدم وكيل شدم رئيس جمهور شدم رهبر شدم اگر يك جا به جايى رسيدم فكر نكنيد بايد زنم بايد فرق بكند زنم بايد مثل باقى زنها باشد


مبارزه با اشرافيت

نكاتى كه دراين آيات نوشتم برايتان بخوانم 1- زندگى رهبر مسلمين بايد ساده باشد ما خدارا شكر مى‏كنيم كه تو مسئولين كه حالا بعضى‏ها هم وضعشان متأسفانه آن طور كه بايد باشد نيست اما رهبرمان زندگى ايشان ساده است كسى تا حالا راجع به رهبر ما چيزى نگفته است چون من با ايشان رابطه خانوادگى دارم يعنى يك نسبى هم با اخوى ايشان داريم زندگى ايشان انصافاً بچه هايش خودش دامادش خيلى ساده زندگى مى‏كند مثل يك آدم صد در صد عادى رهبر مسلمان بايد زندگى‏اش ساده باشد باز هم نمى‏خواهم بگويم مسئولين ما پيغمبر نيستند با پيغمبر فاصله ما زياد است منتهى در خط پيغمبر باشيم بس است ضد پيغمبر نباشيم ماكه نمى‏توانيم عالى باشيم يعنى بايد عباى من گران‏تر از كت شما نباشد كفش من نبايد گرون‏تر باشد يعنى الان آخه بعضى‏ها يك جورى زندگى مى‏كنند كه هر كس نگاهش مى‏كند صوت مى‏كشد سوسوسو.... زندگى شما نبايد يك جورى باشد كه صوت بكشد بازاريها يكى پژو دارد يكى ندارد يكى خانه‏اش 100 متر است يكى 200 متر يكى نمى‏دانم به هر حال همه مردم يك جور يكى يخچالش 9 فوت و 12 فوت يكى 4 تا پتو دارد يكى 5 تا پتو دارد يك كمى زندگى قابل تحمل است زندگى نبايد اين رقمى باشد زندگى بايد طبيعى باشد بايد مسئولين تحت تأثير تقاضاى همسر خود قرار نگيرند همسر نيازهاى طبيعى بايد تأمين شود اما توقعاتش كه توق توقعاتش باقيات بايد كنترل شود كسب غنائم نبايد توقع انسان را بالا ببرد حالا كسب غنائم توقع را بالا ببرد مرجع تقليد ممكن است مثلاً فرض كنيد كه به ما 100 ميليون خمس بگيرد حالا زنش 100 ميليون هو.... 5ميليون را بده به ما مثل سد است سد هر چه آب بيايد پشت سد بايد بايستد بايد به مقدار مصرف جلو برود بيت المال مثل آب سد است هر كه كم باشد زياد بايد پشت سد بايستيد مقدار مصرفى خوب زن آزاد است مى‏تواند زندگى سالم با تقواى را انتخاب كند يا رفاه زود گذر همراه با بى‏تقوايى يا زندگى ساده همراه با تقواى يا اصلاً قصه سوره كهف يعنى زندگى در كوه باتقواى بهترين اينكه زندگى كنى در شهر ولى خوب شرك و كفر شديم چند تا خداپرست بودند در يك شهرى كه همه منحرف بودند اينها گفتند ما در اين شهر حذف مى‏شويم ما چند تا خوب اللهى برويم در غار زندگى كنيم ولى از جامعه فاسد حذف نشديم غارنشينى با حفظ دين شرف دارد بر شهرنشينى كه آدم دينش از بين برود


ساده زيستى مراجع دينى

بله به هر حال كسب غنائم دليل اين نيست كه زندگى را تغيير دهيم با دست رسى به بيت المال و غنائم اول كسى كه تقاضاى تغيير زندگى مى‏كنند همسرها هستند همين كه وضع آدم خوب شد اول همسر مى‏گويد خيلى خوب يالا بده ببينم مى‏گويد بايد خودت را نگه دارى مال، مال بيت المال است غنائم جنگى مال كل مسلمان‏ها است و بايد رهبر مراقب تمايلات و گرايشات افراطى باشد اگر زنى حاضر نيست با رسول خدا و كمالات زندگى كند بايد زندگى عادى اين را با رضايت مجبور به ادامه زندگى‏اش نكند بگو اختيار با خودت است اگر مى‏خواهى با من زندگى كنى شرايط اين است عادى بودى اگر مى‏خواهى بلند پرواز مى‏كنى اختيار باشماست زن آزاد است خوب اين برخورد پيغمبر با خانمهايش است بيت المال هست در جنگ هم پيروز شديم غنايم جنگى هم گرفتيم اما زندگى شماها بايد زندگى عادى باشد حالا چون اينجا خرم آباد است از استان شما يك خاطره بگويم آيت الله العظمى بروجردى در بروجرد در قم مرجع تقليد مهمى بود يعنى تقريباً بايد گفت مهم مرجع تقليد تاريخ شايد بشود گفت او بود ايشان مريض مى‏شود شاه هم براى خود شيرينى پزشك متخصص از غرب مى‏آورد ايشان وقتى وارد ايران مى‏شود فكر مى‏كند رهبر مسلمين هم رهبر مسيحى‏ها است آخه رهبر مسيحى‏ها خوب من رفتم ايتاليا و آتكان خيلى شرائطشان اشرافى است خيلى شرائط آنها اشرافى است آنجا كه مى‏ايستند سان مى‏بينند از مردم چه مشكلاتى دارد چه بودجه او فكر مى‏كرد چون دكتر مسيحى بود رهبر مسلمانها مثل رهبر مسيحى‏ها آمد قم هى به ديوارهاى قم نگاه كرد ديد ديوارهاى قم هم مثل ديوارهاى باقى شهرها است آمد رفت توى كوچه آقاى بروجردى باز هى نگاه به كوچه مى‏كرد رفت در خانه رفت در اتاق گفتند اين است جا خورد پير مرد مثل نور ريش‏ها سفيد آقاى بروجردى قيافه خيلى جذبه داشت قيافه خيلى جذبه داشت وقتى اين را ديدش برق او را گرفت پير مرد 100 ساله آنقدر خوش تيپ اينجايش گل زده بود سرخ ريش‏ها مثل برق صورتش سرخ خيلى پاك و با جلال و عظمت بود گفتند ايشان است هى نگاه كرد به لحاف ديد لحاف پنبه است كرسى چوب است اصلاً گيج شد وقتى ايشان را معاينه كرده بود و رفته بود معنويت يعنى اين دين يعنى اين جا خورده بود هر كسانى كه مى‏آيند حسينيه جماران چون امام وصيت كرد و گفت تا زنده هستم راضى نيستم حسينيه جماران را سفيد كنيد من وقتى آمدم گچ و خاك بوده است حالا هم بايد گچ و خاك باشد آنكه تكان مى‏دهد مردم را مهمان‏هاى خارجى كه مى‏آيند خيلى جارا ديدند در ايران آنجا كه تحت تأثير قرار مى‏گيرند و بعضى از آنها منقلب مى‏شوند و بعضى از آنها گريه مى‏كنند خانه حضرت امام هستند عزت ما به سادگى مااست از زمانى كه بلال ساده اذان مى‏گفت اسلام در اروپا رفت از وقتى كه ما به جاى بلال منا راساختيم و منا را كاشى كرديم ديگر بلالى وجود هر چى منار درازتر شد بلال كوتاهتر شد و پيغمبر بگو خلاصه عظمت مابه صفاى ما است


توجه به اولويت‏ها براى جوانان

ما يك چيزهايى داريم كه نمى‏دانيم فقط بايد تلويزيون نشان بدهد به دنياى عرب صادر كنيم حيف كه ارزشهاى خودمان را نمى‏دانيم چى است همين الان قبل از اين تقريباً يك ربع پيش كه من بيايم اينجا برادر پاسدارى آمد پهلوى من گفت يك بيسواد بود تو جبهه رفتم الان ديپلم گرفتم 10 تا بچه دارم يك ماه سه تا دخترهايم را شوهر دادم يكى از دخترهايم رادادم به كسى كه چشمش را در جبهه داده يك دخترهايم را دادم به كسى كه دستش را در جبهه داده يك دخترهايم را دادم به كسى كه پايش را در جبهه داده از هر كدام از اينها خدا يك نوه پسر به من داده اصلاً يك خورده حرف زد من ما شدم گفتم اين را بايد بگذاريم جزء ديدنيها يعنى كيست روى كره زمين يك سه تا دخترش را شوهر بدهد مهريه حداقل انتخاب پسر حذب اللهى مى‏گفت چون اين در خدا چيزى داده من هم گفتم دختر رفعت بردار برو تو جونت جوانيت را دادى من هم دخترم را مى‏دهم اينها در اروپا نيست در آمريكا نيست گاهى وقتها زنها مى‏روند شكايت مى‏كنند از اينكه چرا شوهرش آرغ مى‏زند يعنى يك آرغ را تحمل نمى‏كند طلاق گرفتن در آمريكا مثل تاكسى گرفتن در ايران است سر چيز جزئى يك همه پرسى كرده بودند در اتريش 85 درصد از مردم گفته بودند ما مشكلمان اين است كه زن و شوهرها نظام زنها گسسته شده نظام خانواده از هم پاشيده شده قدر خودمان را داشته باشيم.ارزشهايى داريم سادگى حالا پيغمبر مى‏گويد زندگى من ساده بود مى‏نشست كسى كه وارد مى‏شد مى‏گفت «ايكم رسول الله» كداميك از شما پيغمبر است اين طور نبودكه صندلى پيغمبر يا تشك پيغمبر طورط باشد كه سوسو... آن طورى نه طبيعى بود ما فكر مى‏كنيم اگر مدير هستيم بايد اتاقمان چند متر باشد بايد چراغمان چنين باشد انسان متأسفانه از اول انقلاب هر چى رد مى‏شويم تجملات هى اضافه مى‏شود و دل ما هم الكى خوش است كه نون نداريم بخوريم كاشانى‏ها يك مثلى مى‏زنند نمى دانم شهرهاى ديگر هم مى‏زنند اين مثل رايانه مى‏گويد نون ندارد بخورد ترب مى‏خورد اشتها بيايد شما هم مى‏گويد نون ندارد بخورد ولى ترب مى‏خورد اشتهايش زياد شود حالا توى استان دهها هزار گرسنه بيكار فلان، فلان ما مى‏آييم بودجه هايمان را خرج يك چيزهايى مى‏كنيم الك و دولك مثل يك بچه‏اى كه گرسنه است شير مى‏خواهد هى مادرش راست آن: برقصد خوب حالا گيرم وايستادى راستش رقصيدى يك برنامه‏اى هم برايش پياده كردى و دوسه دقيقه‏اى هم بچه سير بود اما باز دوباره وقتى گرسنه شود ببينيد واقعيات را نمى‏بينيم كه الان مشكل چيست مشكل جوانان كشور دو مسأله است غفلت، شهوت خلاص بيشترين مشكل آنها اين است غفلت از خودشان يعنى نمى‏داند جوانى چه سرمايه‏اى است همين طور نشسته الكى عمرش را تلف مى‏كند غفلت از جوانى غفلت از رسالت غفلت از اين كه اين ديپلم ليسانس‏ها در دنياى امروز ديگر كافى نيست يك زمانى ليسانس و ديپلم بس بود يك زمان حجة الاسلام بس بود امروز حجة الاسلام دبير رياضى دبير فيزيك دبير شيمى دبير تعليمات دينى الان دبير ليسانس سر كلاس كم مى‏آورد يعنى بچه‏ها بقدرى اطلاعاتشان رفته بالا كه گاهى معلم باقى مى‏آورد الان من روى منبر كم مى‏آورم چون رفتم مسجد يك مشت پير مرد بى سواد بودند الان هم تحصيل كرده‏اند اين ليسانسه‏ها و حجة الاسلام‏ها امروز كافى نيست خيلى مطالعه كنيم، نشسته چهار ساعت يك چيزى مى‏بينيد كه هيچ خاصيتى ندارد غفلت از جوانى غفلت از مسئوليت غفلت از قيامت غفلت از خدا غفلت از فقرا غفلت از آينده خودش غفلت مهم است يكى هم شهوت داروى غفلت تحصيل و نماز است و داراى شهوت ازدواج است و ما بايد همه ما بسيج شويم مشكل غفلت و شهوت را حل كنيم ازدواج غيرها و آداب و رسوم را بايد برداريم ازدواج هارا مى‏شود، آسمان كرد خيلى مى‏شود ازدواج‏ها را آسمان كرد خيلى راحت مى‏شود زندگى را انجام داد ما تراشيده‏اى «تعبدون ما تنحتون» با دست خودت تراشيدى اشك مى‏ريزى ما با دست خودمان آداب و رسوم را تراشيديم خودمان توى آداب و رسوم گير كرده‏ايم يك ابراهيمى مى‏خواهد كه تمام اين بتها و خرافات را بشكند اول انقلاب اين دخترها و پسرها پيدا مى‏شدند همه قيدها را بر مى‏داشتند ساده ساده


دورى از تجملات در خانه و اداره

آيه دوم «ان كنتن تردن الله و رسوله» آيه 29 به خانمهايش مى‏گفت اگر اراده كنى خدا ورسول دارى «والدار الاخره» اگر هدفتان «ان كنتن» آيه اون اون «ان كنتن تردن الحيات الدنيا» اينجا ان كنتن «تردن الله و رسوله والدار الاخره» اگر خدا و رسول و قيامت را مى‏خواهى بسم الله «فان اردن اجراً اعد لكل المحصنات اجراً عظيما» خداوند براى خوبهايتان اجر قرار داده اجباراً زندگى من زندگى ساده خواهد بود فكر نكنيد اگر در جبهه‏ها پيروز شديد غنائم جنگى گرفتيد من بسات شمارا غنيمت مى‏شمردم شيخ انصارى آمد دكان سلمانى، آرايشگاهى اصلاح كند 10 شاهى داد اين سلمانى اين آرايشگاهى ناراحت شد گفت آقا كلبه بودى 10 شاهى با سواد شدى حجة الاسلام 10 شاهى با سواد ترشدى شدى حجة الاسلام باز شده شاهى شبى حجة الاسلام و المسلمين باز هم 10 شاهى شدى آيت الله باز هم 10 شاهى شدى آيت الله العظمى باز هم 10 شاهى شدى مرجع تقليد باز هم 10 شاهى مى‏دهى شيخ انصارى گفت بابا سوادم زياد شده مساحت سوم كه زياد نشده حالا اين آقا آن برادر ديروزى بوده حالا مثلاً قم، قم ديروزى بود حالا شد استان حالا اگر شد استان نه حالا كه استان نه حالا كه استان شده بايد چنين من عرض كردم آن روزى كه قم استان شد دوستان مادر نهضت سواد آموزى گفتند آقا قم استان شده گفتم شده كه شده به ما چه گفت بدو گفت آش مى‏پزند گفتم هرچى مى‏خواهند بپزند گفت براى تو مى‏پزند به تو چه هيجانى شده‏اى اگر آش مى‏پزند به من چه براى من مى‏پزند به تو چه قم استان شده بايد چه خاكى برسرمان كنيم نه نهضت سواد آموزى 11 نيرو بايد اضافه كند گفتم ببينم قم ديوارهايش دراز شده بى سوادهايش زياد شدند چى چى زياد شدند (ديروز چقندر بوده امروز گفته‏اند لبو پخته‏اند گوشت نپخته بود حالا گفته گوشت پخته پخته گوشت همان گوشت است حالا اين چى چى شده مثلاً مگر يك چيزى استان شدند گفتند نه سطحش مى‏رود بالا خلاصه‏اش نشستم حساب كردم ديدم ماهى چند ميليون تومان چول بيت المال را در نهضت سواد آموزى آتش مى‏زنند گفتم من نيستم گفتند نمى‏شود گفتم من نيستم گفتند همه هستند گفتم من نيستم من خودم آدم هستم يك نفر هم نبايد به آنها اضافه كنيد) چون بى سوادهاى قم اضافه شده‏اند معلمها هم اضافه نشدند همان بى سوادها همان معلمها حالا تابلوشان است كه عوض شهرستان قم بنويسيد استان قم تابلوشان را عوض كنيد در حدى كه تابلو من حرفى ندارم ما گاهى وقتها تا فكر مى‏كنيم رئيس شديم بايد يك راننده‏اى يك ماشين يك سكلتر نمى‏دانم يك خيلى پولهايمان آتش مى‏گيرد خيلى از پولها حرام مى‏شود اگر يك نهضتى شود در ايران نهضت صرفه جويى هروزات خانه‏اى پول خرج نكند خرج نكند همين آموزش و پرورش اين كتابهاى درسى آنها معاون وزير آموزش پرورش مى‏گفت كه ماند باد كتابهايشان را مى‏خوانند چون توليد كننده و صادر كننده كاغذ در دنيا هستند يعنى كاغذ توليد مى‏كنند به دنيا صادر مى‏كنند اما كتاب درسى شان را نه بار مى‏خوانند شهرهايى هم كه داريم بچه‏ها حالا نمى‏گويم آن شهر كجاست خودتان مى‏دانيد شهرهايى داريم كه بچه‏ها روز آخر كه از مدرسه مى‏آيند بيرون كتابهايشان را در خيابان دور مى‏ريزد اصلاً جر مى‏زنند كاغذ را يك سال اگر بچه‏ها كتاب داشته باشند و كتاب را تميز نگه دارند سال بعد هم بچه بخواند 40, 30 تا شهرك آموزش و پرورش مى‏توانند بسازند هزاران مدير بى خانه مى‏توانند يك 5, 6 ميليون وام بدهند نمى‏خواهند حل كنيم نمى‏خواهيم حل كنيم اينقدر پول ولخرجى مى‏شود) اگر كاشيكارى مساجد را قطع كنيم آن بعد همه روستاها مسجد داريم اگر تجملات را حذف كنيم همه مردم خانه دار هستند منتهى وقتى سفت كارى تمام شد تازه ما مى‏آييم به اندازه پول سفت كارى پول تجملات ميدهيم ولخرجى‏ها بايد عده‏اى خانه ندارند عده‏اى مسجد ندارد عده‏اى كفش ندارد عده‏اى وام ندارند يك نهضتى لازم است كه جلو اين بريز و بپاش‏ها را بگيريم زنهاى پيغمبر آمدند گفتند يا رسول الله جنگ پيروزشد غنائم گرفتى يالا وضع ما را خوب كنى فرمود وضع بى وضع همين طور كه بودى زندگى عادى هر كه مى‏خواهد بماند هر كه مى‏خواهد برود من مقاومت مى‏كنم در مقابل تمايلات همسر اين برخورد اگر آن طورى كه پيغمبر به خانمهايش را گفت برخورد كرد ما هم اين رقمى با بيت المال برخورد كنيم 70، 80 درصد مشكلات جمهورى اسلامى حل مى‏شود منتهى نمى‏خواهيم برخورد كنيم رسم، رسم خوب مى‏روى خارج خدا مى‏داند كه من بودم 30 تا كشور خارج تقريباً رفته‏ام هيئت هايى كه مى‏روند خارج مى‏توانند در همان سفارت خانه بخوانند مى‏روند در هتل 5 ستاره هر شبى هم كه مى‏خوابند 100 دلار 200 دلار مى‏دهند خوب بابا جون توى همين اتاق بخواب ديگر نه خير من مدير كل اداره سه گنج هستم بايد بروم هتل فلانى همين طورى ولخرجى ولخرجى بيت المال را نبايد توپ در آن انداخت به پيغمبر گفتند يا رسول الله حالا كه پيروز شدى بيت المال دستت آمده است وضع مارا خوب كن فرمود زندگى زندگى عادى هر چى هم پول اضافه باشد بايد خرج كل مسلمان‏ها شود من به شما نمى‏دهم. خدايا تو را به حق محمد و آل محمد ولخرجى‏هاى ما اسرافهاى مت توقع‏هاى نابه جاى ما كه در بعضى از ماهست اينها را خودت حفظ بفرما. آمين ما را با پيغمبر و راه و روش او آشنا و توفيق رفتن در راه او بفرما، آمين والسلام عليكم و رحمة الله و بركاة اللهم صل على محمد و آل محمد


عدالت ميان همسران

«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم» اللهم صل على محمد و ال محمد اللهى انطقنى بالهدى و للهمنى التقوى بحث ماه رمضان امسال سيره پيغمبر بود چون قرآن مى‏فرمايد ببينيد پيغمبر چه طورى بود الگو و مدل شما پيغمبر است «ولقد كان لكم فى رسول الله اسوة» سيره سيره يعنى روش سيره پيامبر اكرم و اهلبيت او «ولقد كان لكم فى رسول الله اسوة» برخورد پيغمبر با دوست بادشمن با بچه باجوان بازن با همسايه جلسه قبل راجب زنها صحبت كرديم و گفتيم كه پيغمبر ما اول چرا چند تا زن داشت (گفتيم اين زنهايش به دليل مسائل شهوتى و جنسى نبود زيرا از 25 سالگى كه ازدواج كرد بازنى به نام خديجه 40 ساله كه خانمش 15 سال بزرگتر بود تا 53 سالگى هم يك همسر داشت از 53 سالگى تا 63 سالگى ده سالگى بودكه حضرت در مدينه بود در مدينه هم 50، 60 رقم جنگ پيش آمد كه بعضى جا حضرت بود بعضى جاها نبود و زنهايى هم كه گرفت زنهايى بود از قبيله‏هاى مختلف كه اين يك طرحى بود كه براى اينكه آن زمان مردم از دامادهايشان حمايت مى‏كردند قبيله‏ها حضرت مى‏خواست داماد قبيله‏هاى مختلف شود تا به حمايت از دامادشان به اسلام ايمان بياورند يعنى يك بستر سازى بود كه هم از شر قبيله‏ها محفوظ بماند و هم از تعصب چون اگر يك پيغمبر داماد يك قبيله بود باقى قبيله‏ها چون با هم بد بودند روى تعصب ايمان نمى‏آوردند اين يك طرحى بود طرح ارزان و ساده و طبيعى و زنهايى كه پيغمبر گرفت بعضى از آنها را اصلاً نديد مثل خواهر معاويه كه باشوهرش رفتند حبشه كه شوهر مسيحى شد ابوسفيان معاويه هم هنوز شرك هستند اين زن فكرى بود كه چه كار كند فاميل‏هايش بت پرستند خودش هم مسيحى شده يك زن غريب در يك شهر غريب بعد پيغام داد زن خودم باش اين به خاطر جبران ضربه فنى‏ها كه شده بود بعضى زنها عيال وار بودند بيوه بودند متروكه بودند مطلقه بودند شوهر مرده بودند اينها زنهايى بودندكه كسى ديگر سراغشان نمى‏آمد منتهى هر كدامى بند به يك فاميل بودند اين بند به فاميل بودن بسترى بود براى تبليغات پيامبر والا يك آدم 53 ساله كه 50 رقم جنگ توى اين 10 ساله داره و لذا از هيچ كدام هم بچه دار نشد جز يكى اگر انسان قصه شهوت بود و مسائل جنسى هم جوانى‏اش زن مى‏گيرد هم دختر جوان مى‏گرفت نه زن پير بيوه عيال وار نه در بعد از 53 سالگى نه در ايام جبهه و جنگ اين نسبت‏ها به پيغمبر نمى‏شود منتهى مى‏خواستيم برخوردش را بگوييم اينها را در جلسه قبل گفتيم برخوردش راجع به به برخورد مى‏خواهم يك صحبتى بكنم برايتان يك صلوات بفرستيد (صلوات حضار) اول اينكه مهريه همه يكى بود امام صادق مى‏فرمايد كه «ما تزوج» رسول الله «صل الله عليه و آله و سلم» «شيأ من نسائه و تزوج من نباته على اكثر من اثنه عشوة اوقيه الا يقه اربعون» تقريباً حدود 400 و خورده‏اى در هم تمام خانمهايش مهريه يكى بود همه مساوى بودن مهريه نشانرى آيين همسردارى است همسرهايش را هم با يك چشم سفيد مهريه همه يك جور بود مسأله دوم هزينه همه خانمها يك جور بود اين طور نبود كه به يك خانم پول بيشترى بدهد به يك خانم كمتر مسأله سوم بعداز نماز صبح به هر سر مى‏زد مسأله چهارم احدى از اين زنها تقاضاى طلاق نمى‏كردند شبهابين زنها تقسيم مى‏كرد و هر وقت عرض كنم به حضور جنابعالى كه چون قرآن مى‏گويد «فان خفتم الا تعدلو فواحدة» كسى كه نمى‏تواند عادل باشد يك زن بايد بگيرد و ملاك زن دارى هم در جلسه قبل يك جمله گفتم كه مى‏ارزد كه همه زن و مرد ايران حفظ كنند كه ملاك آيين همسردارى سه تا جمله است كه مى‏فرمايد كه «ذالك اذنى ان تقر اعيهن» اين تكرارى است من اين را با عنايت تكرار مى‏كنم «ان تقر اعيهنن» «قرة عين» يعنى بايد آيين همسردارى جورى باشد كه زنها نور چمششان يعنى چشمشان نورانى شود «ولا يحزن» حزن نداشته باشند «ويرضين» راضى باشند اصول زن دارى است كسى اگر چند تا زن دارد يك بايد عدالت باشد اصل عدالت زندگى آنها «وعاشرو هن بالمعروف» زندگى با خانمها بايد طبيعى باشد كارهاى ناهنجارى در آن نباشد اين آياتى است راجيع به همسردارى عدالت خانم چمشش روشن شد غمى نداشته راضى باشد زندگى با خانم توش هيچ گونه ناهنجارى نباشد اين 5 كلمه از آيين همسردارى است منتهى گفتيم بعضى از زنها تندروى كنند راضى نمى‏شويم مگر اينكه نه اين رضايت و نور چشمى در چهار چوب دستورات الهى بايد باشد يعنى اگر مى‏خواهم درس نخوانى مى‏خواهم نمى‏دانم چه نكنى يعنى نه اين مى‏خواهم مى‏خواهم‏ها را بايد بگذارى كنار رضايت و غم نداشتن در چهار چوب اينكه حكم خدا از بين نرود بگوييد نرود محدوده شادى تا مادامى است كه خلاصه حكم اللهى ضربه ببيند و لذا يك بار هم پيغمبر براى رضاى خانمشان تصميم گرفت عسل نخورد آيه نازل شد چرا؟ حالا خانمت گفته عسل نخور تو هم نبايد بخورى؟ «يا ايها النبى لم تحرم» 12 تا يا ايها النبى توى قرآن است 4 تا از آن مال مسائل خانوادگى است «لم تحرم» چرا حرام كردى؟ «ما احل الله لك» عسل خدا حرام كردى حالا خانمت گفته نخور تو نبايد بخورى؟ شما حق ندارى براى رضاى خانم نه حلالى را حرام كنى و نه حرامى را حلال كنى؟ اين حرفهاى بل