شناخت ظرفيّتها و لياقتهاى بشر
«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم»
اللهم صل على محمد و ال محمد الهى انطقنى بالهدى والهمنى التقوى
بينندگان بحث را شب كه مىبينند 29 فروردين است كه هم تولد آقا امام كاظم عليه السلام است هم روز ارتش جمهورى اسلامى، يه جمله براى ارتش و يه جمله براى امام كاظم عليه السلام بگويم و بعد هم بحث خودمان را بكنيم
اما هديهاى از امام كاظم عليه السلام فرمود كه:
اسكلت و استخوان بندى علم 4 چيز است كه اين چهار تا را بايد انسان بداند.
مثل اينكه مىگوئيم كه: لباس پيراهن و شلوار است و غذا نان و آب است .منتهى هر چيز ديگه هم بود چه بهتر .
اما نان و آب بايد باشد، اسكلت بايد باشد .كلّ علم بند به يك چهار چوب بايد باشد .
1 - ان تعرف ربّك: بفهمى بند به كجا هستى خداشناسى
ديروز يه جوانى لمد پهلوى من گفت: در يك لحظه درباره خدا شك مىكنم. مىدانم شيطان است ولى چه كنم؟ گفتم: تا شك كردى درباره خدا نگاه به خودت كن، درباره خود هم شك مىكنى؟ گفت نه ،پس براى خودم شك نمىكنم يعنى هستم. در خودم شك نمىكنم، گفتم: خودت خود را ساختى ،گفت: نه من اگر خودم، خودم را مىساختم. يه جورى مىساختم كه مريض نشوم، پير نشوم، خوشگلتر بشوم.
پس من هستم و خودم، خودم را نساختهام. پس همان كس كه تو را ساخته خداست. ««ان تعرف ربك»» بدانى كه دارد تو را تربيت مىكند.
2 - ان تعرف ما صنع بك: بفهمى خدا در تو چه كرده، اعضاء تو ارتباط اعصاب و چشم و گوش و گوارش و استخوان بندى، قرار دادن غرائز، استعدادهايى كه در تو قرار داده، انسانشناسى، چه از نظر كالبد و چه از نظر، رشدى كه مىتوانى بكنى، كه مىتوانى از فرشته برتر بشوى. ظرفيّتى كه انسان دارد و مىتواند علوم زيادى را در خود جا بدهد، گاهى از وقتها بسيارى از علوم بند به دو سلّول است كه شايد تا ده قرن ديگر هم كامپيوتر هر چى پيش بيايد و تجهيزات سريعتر و مختصرتر بشود نتواند مثلا علم را در دو سلّول جاى بدهد كه گاهى وقتها يه ضربه به مغز مىخورد به خاطر يه ضربه انسان همه چيزهايى را كه بلد بود فراموش مىكند و چطور اينهمه تجربه در يه جاى كوچك. بدونيم خدا چه كرده،
3 - «ان تعرف ما ارادمنك»: امام كاظم «عليه السلام» كه در شب تولدش بحث را گوش مىدهيد فرمود كه: آدم بداند كه خدا از ما چى اراده كرده، آمدهام در دنيا چه كنم؟ يعنى آمدهام يه زندگى درست كنم بروم، بخورم اگر هدف خوردن بود كه زنده باد گاو، هم بيشتر مىخورد و راحتتر و پوست كندن و سرخ كردن و مسموميّت غذليى هم كمتر. آمدم لباسم شيك باشد تازه وقتى لباسم شيك است پشت گردنم پوستى مىزنم به لباسم از يا كرگدن، كرگدن كلّش از اين پوست هاست تازه مىخواهى پرواز كنى حيوانهاپرواز مىكنند بدون فرودگاه مخصوص و. آمديم ببينيم بعضى حيوانها زير برف را هم مىبينند، براى شهوت. خروس و مرغ شهوت رانى آنها از انسانها بيشتر است. يعنى نر نه براى پوشاك و نه، چون اينها در حيوان هم هست. بفهميم هدف چيه؟ آمدهايم چه كنيم هدر ندهيم خود را.
4 - «اِن تعرف ما يخرجك من ديتك» بدانيم چه چيزى ما رااز مرز بيرون مىكند - آفتشناسى پس اين «اولى را» خداشناسى و اين را «دومى»انسان شناسى، و اين را «سومى» هدفشناسى و اين را «چهارمى» آفتشناسى
شناخت خطرات و آفات رشد بشر
چه ويروسى پيدا مىشود انسان را زمين مىزند چه آفتى، چه چيزى مرا از دين بيرون مىكند. چه مجلهاى و چه سخنرانى و چه فيلمى، چه دوستى و كتابى، چه همسايه و همسرى و فرزندى، يعنى آدم بفهمد كه اين دارد مرا از هدف پرت مىكند. امام كاظم عليه السلام، خيلى حديث قشنگى است، فرمود: علم در چهار چيز است.
يعنى اگر تمام فيزيك و شيمى و فقه و اصول و ادبيات و شعر و طراحى و خطاطى و اينترنت را بدانى و خلبان و مهندس و دكتر باشى، اما اگر ندانى چى تو را از خط بيرون مىكند. يك وقت مىبينى تمام استعدادهايت هست. مثل آدمى كه ماشينش خيلى خوب است ولى بيراهه مىرود. يا مثلاً همه امكانات تخصصى، تكنولوژى را دارى امّا نمىدانى كه خدا چه چيزى مىخواهد.
مثل زنى كه همه چيزى دارد ولى نمىداند كه مهمانش چه كسى است؟ يا همه چيز را مىدانم ولى خودم را نشناختهام الآن بشر خودش را شناخته، اگر انسان خودش را بشناسد. مثلاً يك جوان اسير ترياك و هروئين مىشود. و يا عاشق و پاگير شود. تو خليفه خدا هستى پاگير چه كسى شدهاى، براى چه قهرو گريه مىكنى. اصلاً اى را بفهمد كه خليفه خداست و چه توانى دارد و چه هدفى دارد و چه خطراتى جلوى اوست. اين علوم علوم اصلى است كه هر كس بايد بداند. اين سخن از امام كاظم «عليه السلام» است و براى اينكه از اينجاهديهاى به كاظمين و روح آن حضرت بدهيم صلواتى بفرستيد.
و جمله دوم كه مربوط به ارتش است ما راجع به ارتش، امام خمينى «ره» خيلى به گردن ارتش حق دارد. استكبار با ايادى و داخالتش مىخواست روز اول انقلاب، ارتش محو شود و گفتند: ما اصلاً ارتش نمىخواهيم، امام فرمود: نه ارتش بايد باشد.تنها جنازهاى را كه مقام معظم رهبرى بوسيد، جنازه صيّاد شيرازى «ره» بود، يك ارتشى سردار. و ما به امثال بابايىها افتخار مىكنيم و زندگى اش براى خواص درس است. به هر حال بايد اين را هم بدانيم كه كشورى كه دورش خطر است و هيچ كس يا بسيار كم افراد از عمق دوستش دارند. دشمنانش خيلى بيشتر است اين همه مردمش پسرها، مردها، زنها و دختر هايش بايد مسلّح باشند يعنى بايد با آموزش نظامى آشنا باشند حديث داريم: خدا سه تا صدا را دوست دارد. من يك بحث دارم بحث صداها، بحث خيلى قشنگى هم هست نمىدونم، مىخواستم توى يكى از اين بحثهاى اين دوره بگويم بهش نرسيدم، بحثى دارم بحث صدا، اصلاً صدا در اسلام حديث داريم: سه تا صدا را دوست دارد.
1- صداى قلم دانشمند، چون دانشمندان قديم با نى مىنوشتند، نى كه به كاغذ كشيده مىشد تق تق مىكرد.
2- صداى چرخ پير زن، چون قديم پشم و پنبه را با چرخهاى دستى نخ مىكردند.
3- صداى پاى سرباز را هم خدا دوست دارد.
البته چون حالا تكنولوژى بالا رفته، قلم دانشمند شده چاپخانه و چرخ پير زن شده كارخانه و پاى سر باز شده توپخانه يعنى خدا سه تا صدا را دوست دارد - كارخانه، چاپخانه، توپخانه به يك معناى ديگر دوست دارد جامعه اقتصادش رشد كند - كارخانه و هم قواى نظامى اش روز به روز بهتر شود، توپخانه، و هم فرهنگش پيش برود، يعنى جامعهاى عزيز است كه اقتصاد و فرهنگ و قواى نظامى اش در حال رشد باشد. كارخانه، چاپخانه، توپخانه، قواى مسلح، فرهنگى، نظامى، اقتصادى، در آن بيان اين باشد، صدا چرخ پيرزن، به هر حال اين روز را هم تبريك مىگوييم. و اما بحثى كه داريم. حالا يك صلواتى بفرستيد تا بحثى كه داريم مىخواهيم بگويم. (صلوات حضار
جايگاه دانش و دانشمند در اسلام
در بحث احكام دستورات الاهى سوال اين بود در جلسات قبل آيا ما هر چه دستورمان مىدهند بايد بفهميم يا نه، هم اره و هم نه، يعنى هم بايد بفهميم چون اسلام گفته بايد برويد سراغ علم.
حديث: پهلوى دانشمند روى خاك نشينى شرف دارد كه پهلوى آدمِ بى سواد روى قالى بنشينى. سر خط آدم دانشمند لم بدهد بر ادم بى سواد كه عبادت كند «؟!» دو ركعت نماز دانشمند از ركعات نماز زياد افراد غير دانشمند بهتر است. اسلام همه اش گفته:«لاولى الالباب»،«يتفكرّون»،«يعقلون»،«يعلمون» ديگه اينها را ترجمه اش را بلديد «يتفكّرون»: يعنى؟ «يعقلون»:؟ «يعقلون»:؟ «يعلمون»:؟ «يفقهون»:؟
فقه، اين اصلاً شما مىدانيد كه به مراجع تقليد چه مىگويند. اصلاً كلمهاى كه مراجع تقليد مىگويند عمقى است مثلاً به مرجع تقليد نمىگويند مجتهد، مستنبط، فقه، اينها همه بارى دارند، «مجتهد» از جهد است، جهد يعنى كوشش، نهايت كوشش را بايد بكنند اگر يك مقدار مجتهد كوشش كرد و فتوايى داد به درد نمىشود از او نمىشود تقليد كرد، مجتهد، از كسى بايد تقليد كرد كه آخرين درجه جهد و كوشش خودش را كرده باشد.
«مستنبط» استنباط - نَ بَطَ - آنقدر بايد بكنى تا به آب برسى «نبط» يعنى كَند تا آب رسيد، عمق داشته باشد به آب برسد. فقيه فقه، غير علم است، علم يعنى دانستن فقيه عميق دانستن .
پس ببينيد در اين و اين و اين واين عمق است اصلاً كلماتى كه به مرجع تقليد مىگويند: عمق، عمق، عمق، الفاظ، الفاظى است كه بار دارد. ما گاهى وقتها همينطور يك چيزى مىگوئيم. در روايات و در اصطلاح هر كلمهاى يك بارى دارد. ما مثلاً مىگوئيم: آخوند، بعد مىگوئيم نه، سيّد نه بعد مىگوئيم. مثلاً اينكه سرگرد، استوار، تيمسار اينها كدامش فرق مىكند، هر كلمه يك بارى دارد. اداره داراى مىآيد پهلوى شما ماليات بگيرد مثلاً مىگويد: آقا در امد شما چقدر است؟ در آمد من اين است كه فرض كنيد اينقدر به من مىدهند، ماليات بايد بدهيد اگر بگويى ماهى اينقدر هديه مىدهند ماليات. اين دارد و اين ندارد. تا چه تعبيرى باشد يك وقت يك كسى مىآيد مىگويد من اين پول را به شما هديه كردم كه خرج اين كار بكنى، ماليات ندارد، يه مىگويد: اين درآمد است. كلمه هديه و درآمد هر دو ممكن است پول دست آدم بيايد چه درآمد و چه هديه منتهى يكى ماليات دارد و يكى ندارد.
شما مسافرت مىروى اگر به قصد حق برويد دو ركعتى مىشود و شكسته و اگر به قصد باطل «؟!!»نمازت چهار ركعتى، 8 فرسخ، 8 فرسخ است به بالا ولى هدفها فرق مىكند اين كلمات كلماتى است كه بار دارد.
ما احكام را بايد فلسفهاش را بدانيم يا نه؟ مثلى كه در جلسه قبل زدم اين بود كه بيمار اسرار اين نسخه را بداند يا نداند،همه گفتهاند تلاش كن بدان، هم اگر خواسته باشى بيمار به دكتر بگويد: آقا شما گفتى اين شربت را بخور تا راز اين شربت و قرص را نفهمم نمىخورم، ميگويد پس برو، بمير«؟!» ما بايد به حرف دكتر گوش بدهيم منتها در تلاش هم باشيم كه اسرار را بفهميم، يعنى يه كوتاه مدت فعلاً نسخه را عمل كن، و يه دراز مدت ممكن است به مرور زمتن چند سالى يكى از اسرار كشف شود. شما نگاه كن تلوزيون هر يه مدتى يكبار يك خبر علمى، يك دانشمند در يك كشورى. يعنى چيزهاى هستى، علوم هستى، مدت به مدت، به مرور زمان كشف مىشود. نمىشود گفت: تا اين را نگويى. اسلام هر چه گفته گوش بدهيم خلاص، منتها، خوشبختانه دينى داريم كه هر چه پيش مىرود اسرارش كشف مىشود يك سرى چيزها، اسرار را در روايات گفتهاند، حالا من چند حديثى كه امروز صبح ياد گرفتهام. اين حديثها را تا به امروز صبح بلد نبودم، يعنى داغ داغ و نو است. تا امروز صبح بلد نبود«!!» از امام صادق «عليه السلام» مىپرسيد يك كسى كه مرد نماز مرده چرا پنج دفعه الله اكبر مىگويند. شما كه مىدانيد اول مىگويند: الله اكبر، اشهد ان لااله الله و محمد رسول الله، دو باره مىگويند: الله اكبر باز يك دعايى مىخوانند دوباره مىگويند: الله اكبر دعا مىكنند الله اكبر، دعا مىكنند پنجمه را مىگويند: الله اكبر خلاص، مىگويند: يك كسى كه مرده پنج تا الله اكبر مىگويند: «لم جعل التكبير على المّيت خمسا»: مرده را در نماز مرده چرا پنج تا الله اكبر مىگوئيم: «فقال ورد لكُلِ صلوة تكبيره» چون نمازهاى واجب به گردن ما پنج تا است، نمازهاى يوميه پنج تا است صبح، ظهر، عصر، مغرب، عشاء چون بر هر مسلمان پنج نماز است هر الله اكبر اشاره به يكى از اين نمازهاست.
سئوال شد كه شما مىگوييد: وقت نماز ظهر زمانى است كه يك ذراغ، دوزراغ، از زوال، چون وقت نماز ظهر وقتى است كه خورشيد از وسط آسمان برود سمت مغرب، منتهى مىگويند :6 حالا تا رفت نماز نخوان مثلاً به چند دقيقهاى صبر كن، اين چند دقيقه صبر كردن براى چيه خوب براى اينكه اگر خواست نافله بخواند، نافلهاش را قبل از ظهر نخواند، يك چند دقيقه براى نافله.
مثل اينكه مىگويند ك موزائيليهايى كه كار مىكنند، تيرهاى ريل راه آهن كه كار مىگذارند بين آنها يك مقدار فاصله مىگذارند براى اينكه يك وقت تابستان راه آهن كش آمد يك خورده جا كشش را، الآن مثل اينجا چرا اينجا پوست زيادى است براى اينكه گاهى مىخواهد دستش را همچين كند بايد يك خورده اينجا پوست زاپاس، و لذا اين ور پوست نيست در طول تاريخ انسان هيچ وقت كارى نداشته كه بخواهد از اينور خم بشود. چون از اينور نياز نداريم خدا اينجا گوشت زاپاس نگذاشته، چون از اينور ميواهيم خم كنيم زاپاس گذاشته. روى زانو يك خورده زاپاس گذاشته ولى هيچ كس نخواسته زانويش را از اينورى خم كند. در طول عمر آدم، اين حكمت خداست كه آنجا كه مىخواهد هست و آنجا كه نمىخواهد نيست بچه وقتى به دنيا مىآيد مكيدن را مىخواهد چون نتواند بمكد مىميرداما فوت كردن را مىخواهد به چه چيزى فوت كند. ولذا نوزاد فوت كردن را بلد نيست اما مكيدن، كارهاى خدا همينطور است اين بايد ابروى من مشكى باشد كه وقتى نور مىتابد اين ابرو جلو فشار نورذ را بگيرد. كارهاى خدا حساب كتاب دارد. دستورات خدا هم همينطور است همه حكمت دارد منتهى معناى حكمتش اين نيست كه من امروز بفهمم به ما مىگويند:آب انار نخور آب انار را با هستهاش بخور براى اينكه آب انار جذب مىشود و هسته انار مثل شن جذب بدن نمىشود آنوقت آين هستهها به ديوار معده كشيده مىشود مثل چيه ظرف شورها مثل سيم مثل سنگ پا اين دانههاى انار آبش جذب مىشود دونه هايش به ديوار معده كشيده مىشود و جرمگيرى مىكند .
حديث: امام «عليه السلام» فرمود: انار را با دانهاش بخور، با هستهاش بخور براى اينكه «يدّبغ المعدة»: يعنى معده را دباغّى مىكند.
يعنى جرمگيرى مىكند، اگر گفتند: اين رقمى و اين رقمى بخور همهاش اسرار دارد منتهى همه اسرار را ما نمىفهميم
رابطه علوم بشرى و احكام الهى
حديث: مسواك در نور چشم اثر دارد. - ماقبلاً مىگوئيم مسواك براى اينكه دندانهاسفيد مىشود من از يكى از فوق تخصصهاى چشم پرسيدم گفت درست است. مثلاً داريم دم غروب مطالعه نكنيم من از يكى از اين فوق تخصصها پرسيدم؟ گفت: دم غروب شيفت سلولهاى چشم عوض مىشود و آن سلولهايى كه شيفت عوض مىكنند سلولهاى شلى هستند آنوقت مطالعه به چشم فشار مىآيد. حالا شيفت عوض شدن و سلول و اين چيزها هزاو چهارصد سال بايد بگذرد تا ما بفهميم، اسلام از اول گفته مطالعه نكنيم، هر چه اسلام گفته بايد عمل كنيم ممكن است هزار سال ديگر سرى از اسرار آن كشف شود اگر خواسته باشيم بگوئيم: بسم الله الرحمن الرحيم - دنيا، دنياى علم است، كسانى هم مىگويند دنياى علم كه خودشان هم سواد ندارند، يه ديپلمى است كه هيچ، ديپلم سواد نيست، ديپلم مثل پيراهن تنبان است .نداشتن آن زشت است، داشتن آنهم من تنبان دارم من پيراهن دارم، دارى كه دارى اين ديپلم كه هيچى ليسانس هم خيرى بهش نيست صد تا كتاب خوانده ليسانس گرفته، چنان چهار تا كتاب خوانده كلهاش باد گرفته، آقا قرآن مىگويد همه تان با هم بى سواديد، بخوانم: «وما اوتيتم من العلم الا قليلا»: همه با همه سوادهايتان قليل است يعنى چى؟ كم است. صد تا كتاب كه چيزى نيست. بو على سينا سفارش كرده مىگويد: هر چى شنيديد نَه نگوئيد. بگوئيد من نمىفهمم ممكن است در آينده بفهميم
تفاوت زن و مرد در سهم ارث
سوال شد چرا نماز ظهر چند دقيقه بعد از زوال؟ فرمود: براى اينكه جاى نافله باشد. -خوب سوال مىشود چرا عرس زن نصف است؟!-اينها حكمتش توى رويا هست؟- امام باقر عليه السلام فرمود: براى اينكه زن نه جهاد به گردن اش است نه خرجى، نه ديه عاقله، حالاديه عاقله يه چيزى است كه مىترسم بگويم وقتم تمام شود، و بعد هم:
«لان النساء يرجعن عيالاً على الرجال»:
فرض كنيد مردم زمين 30 تومان دارند مردم زمين كه مردند 20 تومان به پسرهاى فردا مىرسد و 10 تومان به دختران مرد دو برابر، اسلامى كه كى مىگويد: دختر 10 تومان در عوض هيچ بارى به گردنش نيست پس 10 تومان پس انداز مىشود براى او، خوب دخترها با پسرها ازدواج مىكنند شد اين 20 تومان وارد زندگى هر دو مىشوداين دختر خانم 10 تومان از اين 20 تومان ده تومان هم سوائى دارد. اين است امام مىفرمايد كه: اگر به شما گفتم نصفه، نصفى گفتهاند كه ديگر هيچ خرجى ندارد. اين حديث اين است «لان النساء يرجعن رجالاً على العيال»: زنها مىروند سر سفره مردها همان خانهاى كه مرد ساخته توى همان خانه زندگى مىكند و از همان فرش و رختخواب و مرد پول آب و برق و گاز برف اينه
سوال وقتى سجده مىكنيم به زمين و گفتهاند به خوردنىها سجده نكنيد.
به برگ درخت سجده كن اما به برگ اسفناج و كاهو و سبزى سجده نكن چرا به برگهاى خوردنى نمىتوان سجده كرد.؟
مىفرمايد: براى اينكه مردم دنيا خيلىها بنده شكم هستند سر نماز مىخواهى بنده خدا باشى اونهاى كه بنده شكم هستند معبودشان خوراك باشد، ديدى كه مىگويد: امروز روز خوشيه، چيه؟ مىگويد صبح ابگوشت كله خوردهايم، صبحانه عسل خوردهايم و امروز روز نحسى است، چرا، دو تا امتحان دارم يعنى روز درس، روز نحسى و روز خوردن، روز خوشى، بعضىها شكمو، و خدايشان شكمشان است. بعد تو كه مىخواهى سجده كنى نبايد نبايد سجده كنى به معبود شكموها، چى شد. بگذار عربى اش را بخوانم «لان انباء الدنيا عبيد ما يأكلون و ما يلبثون»: بعضى مردم دنيا بنده شكم و لباسند «و الساجد فى بحوده لا ينبغى از يضع جبهتد»: پيشانيش را بگذارد روى چيزى كه، آن معبود شكموهاست. تكرار كنم؟ نه ديگه خوب.
حاجىها كه مىروند مكه روز عيد قربان سه تا كار بايد بكنند، يكى 7 تا سنگ قدّ سنگهايى كه به نانوائى سنگكى هست 7 تا سنگ پرتاب كنند به يك پايه يكى بيايند گوسفند بكشند و يكى هم سرشان را بتراشند.
حديث مىگويد: «سوال مىكنند» اين سنگ چيست كه ما پرت مىكنيم؟ يه سنگ كوچك را مىزنى به يك سنگ بزرگ اينكه دردش نمىآيد.
بحث در نيست شاه كه مىرفت خارجه بچه مسلمانها گوجه پرت مىكردند به ماشين ضد گلولهاش، بنز ضّد گلوله از گوجه دردش مىآيد بحث درد نيست بحث اظهار تنفر است. كسى كه مىخواهد، مگر كسى كه آب دهان پرتاب مىكند، دردش مىآيد، بحث اين است كه ابراهيم «عليه السلام» در يك درگيرى شيطان مىآمد وسوسهاش مىكرد ابراهيم به او سنگ مىانداخت و به حاجى مىگويند تو هم برو آنجا كه آن درگيرى با شيطان يادت نرود مانور بايد باشد اگر جنگ نيست. اگر جنگ نباشد ارتش بايد مانور، خلبانهارا مىدانيد يا نه؟ هر ماهى بايد پرواز كنند و لو جنگى، چون اگر جنگ «مانور» نكنند يه ذره،ذره يادش مىرود اينها يك كارهاى مديريتى است. كه آدم حضور ذهنى داشته باشد. الان.
الان شكم مديريت مىخواهد، چيزى خوردن پروازها مسافربرى دو خلبان دارد حق ندارند دو خلبان يك غذا بخورند يكى بايد كتلت و يكى بايد ماست بخورد يكى اگر نان سبزى مىخورد ديگرى بايد ساندويچ بخورد .چون اگر هر دو ساندويچ خورده، گوشت يا تخم مرغ اش فاسد بود، هر دو خلبان در يك لحظه درد دل و هواپيما مىافتد بايد همين طور كه هواپيما دو موتوره است شكمها هم دو موتوره باشد، اگر يك غذا شد ديگرى سالم بماند وقتى بشر به عقلش مىرسد در شكم مديريت راه بيندازد، خدا نبايد در احكام حكمت داشته باشد؟ منتهى همه حكمتها را ما نمىفهميم، مسافرها مىگويند: يعنى چه كه يك هواپيما تو آسمانها نيز تبعيض است اين گوشت مىخورد اين پنير آخه نمىداند. خوشا بحال كسى كه نمىداند بپرسد و اگر هم نفهميد نگويد اين، بگويد من فعلاً نفهميدم شايد بعد بفهمم، اصلاً خيلى عقل ما محدود و علم هم محدود است. اجازه به خودمان ندهيم كه همه چيز را ما نمىدانيم ميگويم كه آنوقتها كه خوب مىفهميم مىگوييم و الله بالله، والله، تالله، اين كار درست است. آن وقتها كه يقين داريم درست است بعد پشيمان نمىشويم به تعداد آدم هايى كه در روى زمين پشيمان شدهاند كه هر يكى از ما صد دفعه پشيمان شدهايم، به تعداد هر پشيمانى دليل بر اين است كه آن وقتى هم كه خوب مىفهميم، خوب نمىفهميم ما گاهى وقتها خوبيهايمان بدى است. قران امام حسين عليه السلام بروم مىفرمايد: الهى من كان محاسنه و مساويه فكيف لا يكون مساويه، مساويه: خدا يا خوبيهاى من بدى، بديها كه ديگه هيچى
رعايت حقوق مردم در مراسم مذهبى
الان ببين ايام محرم چه مىكنند؟ لخت مىشوند روبروى زنها سينه مىزنند لخت شدن روبروى زنها درست است بعد براى سياه كوبى بر مىدارند ميخ را به مسجد به كاشى كارىها سياه پوش مىكنند، بابا وقف است، كاشى كارى همين طور ميخ را مىكوبد يعنى به هواى عشق به امام حسين «عليه السلام» اموال موقوفه را، بعد بلندگوى مسجد مردم آزارى مىكند، جز اذان احدى حق ندارد صدايش را بلند كند، چه قرآن و چه مناجات و چه مداح، هيچ كس جز اذان كسى حق ندارد صدايش را بلند كند. صداى بلندگو و ميخ كوبيدن، سياه پوشيدن و راه بندان يعنى گاهى وقتها كارهاى خوبمان خلاف است، بنابراين،
از امام رضا عليه السلام پرسيدن چرا نماز ظهر و عصر را يواش مىخوانيم و نماز ظهر و مغرب را؟ اين هم تا امروز صبح بلد نبودم.
امام رضا فرمود: مىدانى نماز بايد جلوه داشته باشد روز چون هوا روشن است نماز ظهر و عصر قيافه نماز جلوه نماز است اما شب كه تاريك و صبح كه تاريك، روشن، بايد با صداى بلند بخوانيم. كه اگر كسى با چشمهايش نمىبيند، با صدا بفهمد يه كسى دارد اين جا نماز مىخواند، نماز بايد علنى باشد ظهر و عصر چون با چشم جلوه دارد با صدا نياز به جلوه نيست ولى وقتى هوا تاريك شد چون جلوه چشمى ندارد بايد جلوه صوتى داشته باشد.
البته باز اينها حكمت است كسى نگويد پس حالا كه چراغها روشن است ديگه الان مغربِ و چراغ روشن، يواش بخوانيم ديروز «هفته گذشته يا جلسه گذشته» مثال زدم:
اين چراغ قرمز لب چهار راه براى اين است كه تصادف نشود، اصلش اين است حالا اگر نصف شب هم رسيديم و ماشين نبود باز هم بايد براى حفظ قانون ايستاد. نگوى مگر اين چراغ قرمز براى تصادف نيست؟ و الان دو بعد از نصف شب است و كسى هم توى خيابانها نيست پس گازش بدهيم باز هم خلاف است. يعنى يك چيزى كه قانون شد وقتى هم كه مورد نيست به خاطر حفظ قانون بايد ما عمل كنيم.
خوب خدايا: تو را به حق محمّد و ال محمّد روز به روز دين و عقل و علم و فهم و عمل و اخلاص و عمق و اتحاد و كمالات ما را روز به روز بيشتر بگردان.
خدايا: رهبر و دولت و امت و ناموس و نسل و آب و خاك و عزت و انقلاب ما را حفظ كن.
خدايا: عيدى تولد امام كاظم عليه السلام. امام كاظم فرمود: روز به روز معرفت ما را به خودت زياد كن بدانيد كه خدا از تو چه مىخواهد، خدايا: آنچه كه از ما مىخواهى ياد ما بده بگو و توفيق و خلوصى كه عمل كنيم. بدانى كه چى چى از دين بيرونت مىكند. الان انواع هجومهاى فرهنگى، ماهواره، اينترنت، ويديو، سمپاشى، انواع شايعه. ابرو باد مه خورشيدو فلك در كارند كه يك جريانى به وجود آورند ايجاد شك كنند و نسل را از دين خارج كنند.
خدايا: همه طرحها و توطئهها را خنثى و نسل ما را در اين خطرها حفظ بفرما.
خدايا: قلب آقا امام زمان «عليه السلام» را از ما رازى بدار.
از تك تكتان متشكرم
«والسلام عليكم و رحمة الله»
«اللهّم صّل على محمّد و ال محمّد»