يارى خداوند در بن بستها
«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم»
اللهم صل على محمد و ال محمد الهى انطقنى بالهدى و الهمنى التقوى
سوره قصص را شروع كرديم كه همراه با مسابقات مليونى باشد در تابستان امسال و رسيديم به آياتى كه مربوط به خانم هاست «و اوحينا الى ام موسى» سوره قصص آيه 7، موضوع بحث: ادامه سوره قصص، آيه 7 «و اوحيناالى ام موسى ان ارضعيه»
«فاذا خفت عليه فالقيه فى اليم و لا تخافى و لا تحزنى انا رادوه اليك و جاعلوه من المرسلين»
ماجرا اين بود به فرعون گفته شد امسال يك زنى يك پسرى مىزايد، پسرى مىآورد كه حكومت را سرنگون مىكند ايشان هم گفت هر زنى پسر زاييد بچهاش را بكشيد مادر موسى پسر زاييد ترسيد چه كند حالا خواهند كشتش، «اوحينا الى ام» ما به مادر موسى وحى كرديم «ان ارضعيه» بچّه ات را شير بده «فاذا خفت عليه» همين كه مىترسى كه بيايند و بكشنش «فالقيه فى اليم» توى يك جعبه بگذار بندازش توى دريا «لا تخافى» نترس «ولا تحزنى» حزنى، غمى نداشته باش
«انا رادوه اليك» من اين بچهاى، نوزادى كه توى جعبه گذاشتى رد مىكنم به تو، به تو بر مىگردونم نه اين كه بچه را به تو برمى گردونم «و جاعلوه من المرسلين» آن را از انبياء قرارش مىدهم نكات زيادى در اين آيه است كه... در اين آيه دو تا امر است و دو تا نهى است «ارضعيه»،«القيمه» شيرش بده يك امر است، توى دريا بيانداز يك امر است 2 تا نهى است «لا تخافى»،«لا تحزنى» توى اين آيه دو نا امر است دو تا نهى شيرش بده دستور مىدهد دستور مىدهد توى دريا بيانداز دو تا دستور است دو تا هم مىگويد اين كار را نكن «لا تخافى»،«لا تحزنى» مراد از «اليم» رود هم كه مىگويد بياندازش توى دريا رود نيل بوده است كه به خاطر بزرگيش دريا مىگويند عرض كنم كه: در س اول اينكه در اضطرابها و بن بستها خداوند هادى و حامى افراد است وقتى آدم درمانده شد گاهى وقتها الهام به انسان مىشود بعضى الهامات الهى است درس اول، «اوحينا» از كلمه«اوحينا» استفاده مىشود در بن بستها، خداوند به اولياء خود الهام مىكند اين خودش يك درس است آخرهايى...شاه فرار كرده بود آخرهاى حكومت بختيار بود حكومت نظامى شد يعنى گفتند هيچ كس از خانه بيرون نيايد وقتى مىگويند حكومت نظامى هيچ كس از خانهاش بيرون نيايد معنى اش اين است كه هر كس بيايد بيرون خونش دست، بگير، خودش است گفتند مىگوييم هيچ كس بيرون نيايد خيابانها خلوت بشود مىريزيم خيابان ايران مقدّى كه حضرت امام هست با تانك و توپ و همه را نابود كنيم همه را از دم، فلك را مىكنيم يك 5 هزار نفر را مىكشيم تموم مىشود خوب مانده كه چه كتر كنند امام فرمود كه همه بريزيد بيرون توى خيابان خوب در مقابل اينكه هيچ كس توى خيابان نيايد همه بريزند توى خيابانها هم كه به امام گفتند كه آقا: خيلى خطرناك است همه بريزيد توى خيابان يك وقت مىبينى 1 ميليون آدم كشته شد فرمود از جاى ديگر من مأمور شدم، مضمون اين كلمه، گاهى وقتها اصلاً نمىداند چه كند بهش وحى مىشود در زندگى هر كسى يكى دو بار از اين جرقّهها شده است مثلاً به سرش مىافتد يك كارى بكند بعد هم مىبيند اِ چه خوب شد كه... مثلاً دارد مىرود حواسش هم پرت است همان يك ثانيه آن يك ثانيه هم مثل ساعتهاى قبل بود در يك لحظه خدا مىگويد نگاه كن در بن بستها به اوليا خودش وحى ميكند اين يك درس است درس دوم به زن هم الهام مىشود زن مىتواند از اولياء خدا باشد زن مىتواند مثل مرد از اولياء خدا باشد و خدا بهش وحى كند حالا اينجا مىخواهم يك چيزى بگويم، لطيف است
تفاوت الهام الهى با وسوسههاى شيطانى
گاهى آدم يك چيزى به سرش مىافتد يك كارى بكند اين خداست با شيطان چون دو تا «او حينا» داريم اينجا يك اوحينا داريم كه خدا مىگويد ما وحى كرديم يك آيه هم داريم «ان الشياطين» يعنى شيطانها «ليوحون الى اوليا ئهم» شيطانها وحى مىكنند به دوستانشان حالا اگر يك چيزى به ذهن ما آمد نمىدانيم وحى خداست يا وحى شيطان اگر چيزى به سرت زد به سرت افتاد يك كارى بكنى اين نمىدانى خدا به سرم انداخته يا شيطان از كجا بفهمم؟ خط كشى كه ما مىتوانيم بفهميم شيطان است يا الهى اين است كه اگر بعد از آنى كه چيزى به سرت افتاد باز شدى، يك كار خداپسند كردى معلوم مىشود وحى وحى... اگر گرفته شدى، معلوم مىشود الهام، الهام... يكوقت مىگويد بابا خداراچه ديدى حالا بهش بده نگو فردا ممكن است نداشته باشم، پيرى دارم، كورى دارم، پول را نگه دار براى روز مبادا، حالا فعلاً مشكل دارد بهش بده فردا خدا بزرگ است اگر نتيجه اين بود كه خدا بزرگ است، طورى نيست، به هر حال خدا ديد كه ما مشكل مردم را حل كرديم عوض يك روزى مشكل مارا حل خواهد كرد اگر نتيجهاش سخاوت حل مشكل مردم، عفو و اغماض شد پاشيم برويم خونش باهم قهريم بگيم آقا ببين ما دو تا مسلمانيم خوب نيست با هم قهر كنيم بيا حالا يا حق با توست يا حق با من هر چى بوده بگذريم گيرم حق با تو گيرم مقصر من، معذرت مىخواهم اگر نتيجه آن عفو و گذشت و بزرگوارى بود معلوم مىشود وحى، وحى الهى است اما اگر نتيجهاش... نخير پدرش را در مىآورم به آن هم زنگ مىزنم اگر نتيجه اينئجرقّه ها پاپيچه درست كردن تله درست كردن دام درست كردن اذيت كردن در منگنه قرار دادن شد آنوقت مىشود وحى، وحى شيطانى پس اگر چيزى به ما رسيد كه نتيجهاش باز شدن و عفو و اغماض و گذشت است اگر چيزى به ذهن ما رسيد گير كردن و گير دادن است وحى شيطانى است «الشيطان يعدكم الفقر» شيطان مىگويد كمك نكنى فردا خودت پيرى دارى، كورى دارى «و يأمركم بالفحشاء» پدرش را در بيار حالا كه آبرويت را ريخته من هم آبرويش را مىريزم، حالا كه گفت من هم مىگويم مىخواهم ببينم آن زرنگتر است يا من اگر هى چيزهايى كه به ذهنت آمد نتيجهاش غيظ و عصبانيّت و گير دادن بود وحى شيطانى است خوب «و اوحينإ؛ّّيغ الى ام موسى
امداد الهى در كنار امكانات مادى
مسئله سوم اين است كه امداد الهى هيچ منافاتى با بهرهگيرى از امكانات مادى ندارد آخر بعضىها مىگويند خدا بزرگ است ولى بايد درس هم خواند اينجا مىگوييم خدا بزرگ است، خدا بهش وعده مىدهد كه «انّا رادوه اليك» من بچه را به تو باز مىگردانيم اما معنايش اين نيست كه جعبه نداشته باشد بچهاى كه مىخواهى بياندازى توى آب بايد از جعبه هم استفاده كرد يعنى نمىشود گفت خدا حفظ مىكند در خانه را باز گذاشت در خانه را قفل كن روى ديوار خانه هم نرده بگذار نمىدانم... همه كارهاى لازم را بكن خدا بزرگ است بعضىها مىگويند خدا بزرگ است خوب خدا بزرگ است اين پسر نماز نمىخواند چرا دخترت را بهش دادى حالا خدا بزرگ است بعد انشاء الله خواهد خواند حالا عرق مىخورد حالا بلكه انشاءالله توبه كند خدا بزرگ است خدا بزرگ است معنايش اين است كه دخترت را به آب و آتش بزنى اين درس سوم
امداد غيبى همراه با استفاده از امكانات
الهام و امداد الهى در كنار استفاده از امكانات
امكانات اينجا چى بود بگوييد جعبه، من بى مطالعه بيايم پشت تلويزيون بعد بگويم خدا بزرگ است بله خدا بزرگ است ولى بايد شما هم خودت را آماده كنى ايم هم يكى
در هيچ شرايطى نبايد شير مادر را از فرزند دريغ داشت «ارضعيه» نبايد بگوييم حالا كه بچه مىافتد توى آب معلوم نيست يك ساعت ديگر ساعت ديگر هم كسى را اعدام مىكنى بايد الان شامش بدهى نبايد بگويم بابا حالا 1000750 تومان خرجش كنيم يك ساعت ديگر مىخواهيم تير بارانش كنيم چو اسير توست اكنون با اسير كن مدارا، زندانى تا دقيقه آخر هم بايد صبحانهاش را بخورد زندانى اعدامى، يعنى در هر شرايطى شير مادر - حالا بچه كه انسان است حيوان هم همينطور است حديث داريم اگر حيوانى از يك جايى دارد مىرود به جوب آبى رسيد خواست برود سمت اب شما حق نداريد افسارش را بكشى حديث داريم اگر حيوانى خواب است شما حق نداريد برويد سراغش، بيداريش كنيد حديث داريم شير مىروى بدوشى يكذره شير توى پستون گاو بگذار براى بچهاش، همه شير راندوش، سفارش شده مىرويد شير بدوشيد ناخنتان را بگيريد يك وقت ناخنتان گاو را اذيت مىكند هنگام شير دوشيدن، حيوان حق دارد، انسان حق دارد خوب، درد دستورات الهى اسرارى نهفته كه شايد در نظر ابتدايى معقول نباشد اين هم يك دستورات
درس چهارم :
ما همه اسرار فرمانهاى الهى رانمى خدانيم از نظر عقلى ممكن است بگوييم يعنى چه؟ ادم بچهاش را بينداز توى آب، اين چه كاريه؟ اين چه كاريه؟ از اين دستورها داريم در قرآن چند تا از اين دستورها داريم يك باد به خضر الهام مىشود كه اين بچه را بكش، موسى مىگويد! مىگويد«قتلت نفسا زكيه»،«قتلت»آيا مىخواهى بكشى، «نفساً زكيه» بچه بى گناه را دارى مىكشى! به ابراهيم مىگويد:«انى ارى اذبحك» من مأمورم گردن تو را ببرم اينجا مىگويد:«القيه اليم» بچه نوزاد، بچه يك روزه را بينداز توى دريا، آن جا مىگويد كشتى را سوراخ كن آخه سوراخ كردن كشتى، كشتن انسان، ذبح اولاد، انداختن بچه،اينها هيچكدام با خطكشهاى ما جور در نمىآيد دستورات الهيد يك اسرارى است سر ان كشتى اين است كه خود سوره كهف دارد يك پادشاهى بود كه هر كشتى سالمى را مىگرفت خضر گفت من اين كشتى را معيوب مىكنم تا بگويد اين به درد نمىخورد از خيرش بگذرد، آن بچه را كشتم چون پدر و مادر خوبى داشتند اين بچه اگر بزرگ شود يك بچه كافرى است و پدر و مادر هم كافرى كنند من مأمور شدم اين را بكشم عوض خدا يك بچه ديگر بهشان مىدهد جعبه بچه نوزاد مىآيد پيشش جعبه را مىگيرند غرعون هم بچه دار نمىشد مىگويد حالا كه بچه دار نمىشوم اين بچه بچه خودمان باشد اين را آب آورده همه بچهها را مىكشند اين بچه را نمىكشند. همين دشمن فرعون را توى دامن فرعون توى خانه فرعون مىخواهند بزرگ كنند به ابراهيم مىگويد اسماعيل را بكش مىخواهم ببينم تو حاضرى دل بكنى يا نه چاقو را مىگذارد به گردن مىگويد نه چاقو را بردار نمىخواستم خون آن ريخته شود مىخواستم ببينم تو دل مىكنى يا نه بحث دل كندم توست نه او ريختن پس در دستوراتى الهى يك اسرارى است ما نمىدانيم
هر چه در راه خدا برود باز مىگردد
خوب هر چه در راه خدا دادى خدا برمى گرداند «القيه» «رادوه» تو توى دريا بيانداز من برمى گردانم يك چيزى مىگويد تو نيكى كن و... آه... خدا مىگويد تو نيكى كن و در دجله انداز اين را شاعر مىگويد خدا مىگويد «القيه» چيزى كه در راه خدا دادى برمى گرداند فكر نكنيم كه كم شد اگر كسى آبرويش را... شما برو زير سم اسب گنبدد طلا مىشود كه امام حسين، هر چى در راه خدا داديم برمى گرده،«القيه»،«رادوه»اين هم يك درس است آخه بعضى وقتها ممكن است بگويد آقاى قرائتى اين سوره قصص چه به درد ما مىخورد حالا يك فرعونى بوده يك موسى بوده يك خاطرهاى بوده، نه همهاش درس امروز است ببينيد.
كلمه اول: در بن بستها خدا بع اوليايش الهام كرد امروز مردم توى بن بست قرار نمىگيرند؟ چرا زن مىتواند از اولياء خدا باشد الان هم زنها مىتوانند از اوليا خدا باشند
الهام و امداد الهى بايد در كنار استفاده از امكانات باشد امروز هم معناى ايمان و توكل اين اشت كه تز امكانات... به درد امروز هم مىخورد.
ما همه اسرار خدا را نمىدانيم الان هم همينطور است
بده در راه خدا خدا به بهترين وجه بر مىگرداند امروز هم هينطور است هر چى داريم بر مىگرداند
اينها... قرآن هنرش اين است كه قصّه مىگويد اما در تمام كلمات قصّه درسهاى زندگى امروز را هم مىگويد مىگويد امروز زندگىات اينطور است
پس، پنجم آنچه در راه خدا فرمان الهى داده شود برمى گردد. «القيه »بندازش توى دريا «رادوه» هر چى در راه خدا بدهى بيشتر مىگردد، برگشت همراه با اضافه، تو يك بچّه مىاندازى من همين بچّه را برمى گردانم علاوه بر اينكه «انا رادوه»،«جاعلوه من المرسلين »از پيغمبرش هم قرار مىدهم ما چه قدر با چشمانمان ببينيم كه يك دانه مىدهيم، يك خوشه گندم مىدهد يك دانه مى دهيم، يك مزرعه هندوانه مىدهد قرآن آياتى دارد مىگويد اگر كارى بكنى «ضعف»،«ضعف» يعنى دو برابر سوابت مىدهم يك آيه داريم مىفرمايد:« اضعاف» چند برابر مىدهم «اضعاف» مثل ضعف است دو برابر، «اضعاف) يك آيه داريم (فله عشر امثالها» ده برابر مىدهم يك آيه داريم هفتصد برابر مىدهم يك آيه داريم بيش از هفتصد مىدهم جملهاى داريم يك آيه داريم كه هيچ كس نمىداند كه چقدر بهش مىدهم يعنى ندان و نپرس، مسئله نيليارد نيست «فلا تعلم نفس ما قدمت» هيچ كس نمىداند كه چيزى برايش در نظر گرفتيم به خاطر اين كارى كه كرد پس هر كارى براى خدا بشود دو برابر عربى اش چه بود كلمه دو برابر من مىگويم عربىاش چه بود امتحان هوش «ضعف» چند برابر؟ «اضعاف» فارسى اش را من مىگويم عربى اش را شما بگويى ده برابر «عشر و امثالها» تا هفتصد برابر و بيشتر از هفتصد برابر و ندان و نپرس «فلا تعلم نفس ما قدمت» اين هم يك نكته
امكان آگاهى بشر بر اخبار غيبى
مسئله ديگر اينكه خداوند اخبارى از غيب را در اختيار افرادى كه بخواهد قرار مىدهد فلانى آيا مىشود انسان از غيب خبر داشته باشد بله اينجا مادر موسى از غيب خبر داشت و خدا به موسى گفت: «و جاعلوه من المرسلين» اين بچه كه بزرگ بشود پيغمبر خواهد شد يعنى به مادر خبر از آينده بچه را هم داد ممكن است زن به جايى برسد كه خداوند متعال اخبار آينده را به اين بگويد البته به شرط اين كه زن از اولياى خدا باشد اخيراً يك مشت زنها دكان دار شدند مىگويد رفتم جمكران سيد بزرگوارى را ديدم شخص امام زمان تنگ گوش من هم اين را گفت، گفت برو به فلانى بگو برو به فلانى بگو همچين كن، همچين كن خيلى دكان باز شده يك زنهاى حقه بازى، يك مردهاى حقه بازى ازسادگى مردم استفاده مىكنند بله ما داريم آن هايى كه امام زمان را مىبيند اما به اين گله و گشادىها نيست داديم افرادى كه غيب خبر دارند منتهى ممكن است توى هر قرنى يكى دوتا آدم باشند اين كه توى هر شهرى 15، 16 تا حاجيه خانم و 15، 16 تا حاج آقا توى هر شهرى 60، 70 نفر امام زمان را مىبينيد اينها بسيارى شان دكان است و بايد چشمتان را باز كنيد و از سادگى مردم استفاده مىكنند
ما داشتهايم آدم هايى كه حتى بعضى از مسوولين بزرگ مملكتى را رفتند اقبال كنند رفتند گفتند آقا اين جنگ چنين مىشود آينده ايران چنين مىشود چنان مىشود يك اخبارى گفتند و من يك رابطهاى دارم با سحر و جادو نمىدانم گاو، ورد و حرفهايشان را كه زدند بالاخره فرستاد خدمت حضرت امام، امام فرمود: خوب شما از آينده مثل اينكه خبر داريها، خوب نمىخواهند از آينده من يك دفتر شعر گم كردم مثلاً 40 سال پيش به ما بگو دفتر شعر كجاست ؟تو اگر خبر دارى بگو ببينم دفتر شعر كجاست آمد و خلاصه يك نامه بياورد بد وزشت و پر از فحش داد حالا ما چه كارداريم افرادى هستند پايشان را توى جمعه نمىگذارد پايشان را توى جماعت نمىگذارند پايشان را توى جبهه نمىگذارند حالا اينها رابطه شدند بين مردم و امام زمان يك مشت هم مريد احمق دور اينها را گرفتند به هر حال اصل كار را قبول داريم سوال، آقاى قرائتى از نظر قرآن مىشود افرادى علم غيب بدانند بله، ولى يك كسى مثل مادر موسى يك همچين خبرى بدهند اونوقت مادر موسى به قدرى ايمان دارد كه وقتى خدا مىگويد «القيه» بچه ات را بيانداز بچهاش را مىاندازد اين حاجيه خانم اگر بگويد از اين محله برو قهر مىكند از خشت خانهاش نمىگذرد عوض سوارى بگويند برو توى مينى بوس قهر مىكند اين حاج خانم كه غيب نمىداند كه، يك كسى كه حاضر شد بچهاش را در راه خدا توى دريا بياندازد كسى كه اينقدر بزرگوارى دارد خدا يك خبر غيبى بهش مىدهد كه بچه ات چى مىشود خبر غيبى را خدا به افرادى مىدهد اما به كى به زنانى در حد مادر موسى، نرخ بازار آزاد است خيلى تعاونيش نكنيد كه هر كسى بگويد بله من هم غيب بلدم
سوءاستفاده از احساسات مذهبى
اگر زنى در حد مادر موسى شد .2- اگر در راه خدا حاضر شد بچهاش را در دريا بياندازد و، اين ممكن است ولى حاج خانمى كه دارد سخنرانى مىكند از وسط منبرش پا مىشى مىروى قهر مىكند پولش كم مىدهى قهر مىكند محله پولدارها دعوت را قبول مىكند محله فقرا دعوت را قبول نمىكند آدم هايى كه گفتى شان كور و كابشود كوكاشون كانادا بشود قهر مىكنند اينها كه علم غيب ندارند مادر موسى بچهاش را در راه خدا توى دريا انداخت علم غيب دارد اين هم يك كلمه غيب نه همه غيب ها
خوب وقتى خدا بخواهد طفل بى دست و پا توى دريا حفظ مىكند فرعون با دست و پا را توى دريا غرق مىكند يعنى خيلى به دست و پا... خالا چه زبانى دارد اينقدر آدمها خيلى خوش زبان بودند گشنگى خوردند اينقدر آدمها بى زبان و بى دست و پا زندگى شان خوب بوده به زرنگى نيست به تيزى نيست به قاتاقى نيست خداوند خدايى است كه، اين توحيد است آدم خواسته باشد توحيدش زياد شود خدا قصه مىگويد ولى درس توحيد است قصه مىگويد درس هوش است مىگويد باهوش باش هر كس علم غيب نمىداند مادر موسى است در آن حد بايد باشد خداوند كيست؟ خدا كسى است كه پيغمبرى را، بچه بى دست و پا را حفظ مىكند آدم با دست و پا را رها
گر نگهدار من آنست كه من مىدانم شيشه را در بغل سنگ نگه مىدارم
خواست انسان در مقابل اراده الهى چيزى نيست اين هم درس توحيد است، اراده انسان اين بود كه همه پسرهاى كه زاييده مىشود بكشد خواست خدا اين بود كه اين پسره كشته نشود اراده حكومت بنى عباس اين بود كه هر كس پسر امام يازدهم بود بكشد خواست خدا اين بود كه حضرت مهدى را زنده نگه دارد خواست شاه اين بود كه عكس امام هيچ كجا نباشد خواست خدا اين بود كه عكس امام به همه اسكناسها...
عمامه به سرى روى كره زمين به اندازه امام عكسش چاپ نشد يكبار ديگرى گويم، روحانى عالمى در تاريخ طول تاريخ به اندازه امام عكسش چاب نشد و اين، به خاطر اين بود كه شاه و آمريكاى گفت عكس امام چاپ نشود هيچ عالمى را به اندازه حاج شيخ عبدالكريم حائرى سر قبرش فاتحه نمىخوانند قم كه مىرويد حرم حضرت معصومه مسجد بالا سر سه، چهار تا قبر بزرگ است يكى از اين قبرها قبر حاج عبدالكريم حائرى است هر كس مىرود قم سر قبر او فاتحه مىخواند هيچ عمامه به سرى به اندازه حاج شيخ عبداكريم حائرى سر قبرش فاتحه نمىخوانند اين به خاطر اين بود كه وقتى حاج شيخ عبدالكريم حائرى مرد مسجد امام قم، قمىها فاتحه گرفتند سماورهاى بزرگ ذغالى بود پاسبانهاى زمان شاه آمدند آب ريختند روى آنتن گفتند حق فاتحه... چون رضاشاه گفت فاتحه نخوانيد از همه بيشتر مردم فاتحه خواندند اينها درس خداشناسى است فرعون گفت همه بچه پسرها بود، خدا همين پسر را حفظش كرد
درس توحيد خواست بر خواست - بله، اين ماجرا تا اينجا يك بار ديگر بگويم «و اوحينا الى ام موسى» ما به مادر موسى وحى كرديم «ان ارضعيه» شيرش بده، اين معلوم مىشود كه بهترين غذاى بچه هم شير مادر است بهترين غذا شير مادر است خيلى اشتباه كردند اينها شير مادر را تبليغ كردند البته حالا تبليغاتش كنترل شده و وزارت بهداشت و درمان هم مرتب كنگره و سمينارى گذارد كه شير غذا بهترين غذاست از اول گفتند بهترين غذا شير مادر بهداشتىترين غذا هم هست قيف نمىخواهد سر شيشهاى نمىخواهد گرم كردن نمىخواهد سردكردمن نمىخواهد، تزريق ويتامين نمىخواهد خودش قند كافى دارد گرماى كافى دارد جايگاهش توى سينه مادر است زير دوربينهاى چشم مادر است نوزاد فوت كردن را بلد نيست ولى مكيدن را بلد است حالا اگر يك زنى زائيد داره به سينه مادر فوت مىكند حالا همه اساتيد دانشگاه جمع بشوند با مراجع تقليد زنمان زائيده بچه فوت مىكند با چه فرمولى مىخواهى مكيدن را ياد دهى دندان ندارد كه سينه را گاز بزند اون استخوان ندارد كه دندان را اذيت كند خود شير دادن، راه خروج شير چندتا سوراخ ريز است كه يك مرتبه بچه گلو گير نشود. صداى آهنگ قلب مادر در زير سينه مادر است كه اون آهنگ كه بچه توى شكم بوده و با اين آهنگ، قلب بوده حالا هم با همان آهنگ باشد سه شيفته، بدون اضافه كار بدون مرخصى همراه با عشث و محبت همه ويتامينهايى كه بدن مىخواهد توى شير هست «ارضغيه» خدا به مادر موسى وحى كرد شيرش بده توى جعبه بگذار توى دريا بيانداز از من بر مىگردانم پيغمبرش مىكنم تا اينجا، جلسه بعد ادامه قصه را خواهيم گفت
«السلام و عليكم و رحمة الله»
«اللهم صل على محمد وال محمد و عجل فرجهم»