آداب پرداخت زكات
«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم»
اللهم صلى على محمد و آل محمد الهى انطقنى بالهدى و الهمنى به التقوى
چندين جلسه است كه درباره كمك از زكات و خمس تا انفاق صحبت كرديم، در جلسه قبل آداب پرداخت كننده را گفتيم كه بايد فورى باشد، اين فورى بودن يه بركتى دارد، بركات فورى بودن را نگفتم.
آداب پرداخت: پرداخت خمس و زكات و انفاق
در جلسه قبل گفتم فورى، بركات فورى بودن، فورى باشد، اين فورى بركاتى دارد. فورى باشد زيرا:
1 - تا شيطان وسوسه و پشيمانت نكند. اگر آدم زود تصميم نگيرد شيطان و وسوسهاش مىكند.
قرآن يه آيه دارد مىگويد: «انّ الشيطان يعدكم الفقر»شيطان وعدهفقر مىدهد. حالا نمىخواهد كمك كنى پيرى دارى كورى دارى، روز مبادا دارى، شيطان مىآيد و سوسه مىكند. «و فى التأخير آفات»
2 - تا رفع اضطراب از فقرا: زئدتر بده تا فقرا.
آن زمانها كه ما سخنرانى مىكرديم پول بهما مىدادند. الآن مىگويند: «صّلى على محمد يار امام خوش آمد» ولى وقتى پول به ما مىدادند دغدغه داشتيم كه چقدر تو پول، توى پاكت است اين خيلى، دلمان مىگفتيم اين چند است. حالا خودم كه پول مىدهم به كسى مىگويم ببخشيد اين مقدار است. ديگه طرف را، اين رفع اضطراب خودش يه چيزيه، اين دلدله، ببين آمپول دردش كمتر است سرم هى چك چك، جون آدم در مىآيد. يكى از شكنجههاى جهنم چك چكى است، قرآن مىگويد: «يَتَجَرَّعُهُ»: يعنى توى جهنم جرعه جرعه. يه ديگ آب جوش سر آدم مىريزند آدم يه جيغ مىكشد، يه بار ديگ را مىگذارند، چك چك، مىچكد روى مغز آدم اين «يتجرعه»، اين كگار را بايد، خير رابايد يه جورى انجام داد كه طرف، سوغاتى مىآورد همانطور سريع تقسيم مىكن، حالا باشد بعد، در جعبه را باز نكن باشد بعد، بچهها بال بال مىزنند مىگويد: باشد بعد، كار فورى رفع اضطراب است،
حفظ آبروى محرومان
3 - تا فقرا به سئوال كردن و ريختن آبرو مجبور نشوند.
پدرها خودشان يه پولى كيسه بچههايشان بگذارند، نگذارند پسر بگويد آقا پول دارى به من بدهى؟ پسرها يه پولى زير تشك مادرشان بگذارند، نگذارند پدر و مادر بگويد خوب دارى مىروى پول اگر دارى به من بده، آقا اگر مىشود يه خورده گوشت بستان، نگذار مادرتان بهتان بگويد، خيلى سخت است مادر و پدر به بچّه بگويند پول بده، آنقدر سخت است كه در دعا ديدم امام مىگويد: خدايا نبايد آن روزى كه من پير بشوم و نياز داشته باشم به بچه بگويم كمكم كن.
چون بچه وقتى به بابايش مىگويد بده خجالت نمىكشد وقتى پدر و مادر مىگويد بده خجالت مىكشد.
امام در دعا مىگويد: خدايا نبايد آن روزى كه، «اعوذُ» كلمه «اعوذُ» دارد، «اعوذبك» پناه مىبرم به تو كه روزگارى بيايد كه من داشته باشم به بچّهام بگويم كمكم كن.
بالاخره جوان خرج دارد. پدر و مادر خرج دارد، جورى بدهيد كه نگذاريد او بگويد بده، حتّى من اين حديث را ممكن است كه گفته باشم از اونهايى است كه اگر اجازه بدهيد تكرار كنم.
امام از يكى پرسيد زكاتت را چه مىكنى؟ گفت: مبرم خانه فقرا مىآيند مىگيرند. فرمود: خيلى كار غلطى مىكنى تو، خوب فقير كه مىآيد بگيردخوار مىشود، تو در خانه فقير ببر، بگذار فقير دم خنه ات صف بكشد، حضرت امام «خمينى ره»در تحرير الوسيله دارد، بعضىها اگر بگويى آقا اين خمس است، بگو آقا اين هديه است، عيدى است، به اسم عيدى بده، منتهى در نيّتت، توى ذهنت نيّت زكات كن، خيلى آبرو مهم است، حفظ آبروى مردم خيلى مهم است، حديث دارم: امام باقر «عليه السلام» فرمود: اگر از كلمه زكات خجالت مىكشد به او نگو زكات است. ما داشتيم بعضىها را كه مىرفت دكان بقالى از اين كاهوهاى زرد و سبزيهاى پلاسيده مى خريد و پول مىداد و مىگفت: آقا اينها را مىخرم براى حيوان: چون از خوردن انسان تاريخ مصرفش گذشته ولى من مىخواهم يك چيزى بدهم به اين شبزى فروش، اين عيال بار است، از آن طرف اگر اگر پول صدقه هم بهش بدهم ناراحت مىشود. از اين چيزهاى، خيارهاى زرد و هندوانههاى خرابش را مىخرم، مىدهيم به مرغها، به حيوانات، غَرَضَم اين است كه يك پولى بدهم به اين، به هر بايد مواظب باشيم كه يك وقت يك چيزى مىدهيم، همينطور يك چيزى نباشد كه 20 هزار تومان مىدهيم كمك مىكنيم، 100 هزار تومان اين له مىشود
از چيزهاى خوب در راه خدا بدهيم
درباره اينكه مىگويد، از چيز خوب بدهيد يك آيه داريم توى قرآن، غير او آيهاى كه توى او جلسه خواندم «لن تنالوا البرّ حتى تنفقوا مما تحبّون» يك آيه ديگر هم داريم، مىگويد
يك چيزى كه مىدهيد به فقير، فرض كن اگر خودت فقير بودى بهت مىدادند مىگرفتى؟ قرآن مىگويد «استم بآخذيه» يعنى اگر خودت فقير بودى نمىگرفتى، چون اين كهنه است و از بين رفته، يك چيزى بده به فقير كه اگر تو فقير بودى، به تو مىدادند، تو مىگرفتى، اگر يك چيزى را كه خودت، «لستم بآخذيه» يعنى اگر خودت اخذ نمىكنى اورا، اگر خودت اخذ نمىكنى او را خودت او را نمىگيرى، تو اين جنس نا مرغوب را تحويل نده. و يك آيه داريم كه مىفرمايد، باز اين دنبال همان «لن تنالوا البرّ» است. ببين چند تا آيه داريم در قرآن، يكى كه مىگويد جنس خوب بده توى اون جلسه گفتم، نى فرمايد: «لن تنالوا البرّ» يعنى به نيكى نمىرسيد «حتّى تنفقوا» انفاق كنيد، «ممّا تحبّون» هر چه را دوست دارى بده، اين يك آيه، آيه جلسه قبل، آيه دوّم «لستم بآخذيه» يك چيزى بده كه اگر به خودت مىدادند مىگرفتى، آيه سوم انتقاد مىكند مىفرمايد:
«يجعلون الله ما يكرهون»:
بعضى مسجدها رفتى؟ مثلاً آقا قالى خريده است، اطاق مهمانخانهاش سرويس قالى هايش بهم مىخورد يك قاليه رنگش با باقى قالىها، مىگويد ببريم توى مسجد، مىروى توى مسجد مىبينى،اوه اوه 97 رقم فرش است. يعنى مسجد شده مثل زير زمين، رفتى توى زير زمين خونهها، بعضى خونهها كه زير زمين دارد وقتى مىروى زير زمينش مىبينى كه ترشى، زغال، نرده بان، اين پيداست هر چه بالا زيادى است مىگذارد. مسجد شده جاى آقايانى كه، چيزهاى خانه شان تا و نيم تاست بعد هم يك وقف خواستى مىكنند، مىگويد: اين بايد، «الله اكبر» زير پاى آقا باشد.
دقّت در نذر و وصيّت
من يك جايى رفتم ديدم، اين فرش را، چهارتا فرش زير پاى آقا گذاشتهاند، گفتند: آقا نذر كردند گفتند: اين نذرها غلط است، مىگويد مىخواهم آقا روى آن نماز بخواند، بابا يك بار موكت شده مسجد، روى موكت قالى، بعد يك قاليچه هم براى آقا پيشنماز مىاندازند، و دوباره روى قاليچه آقا سجّاده مىاندازند. همه هم نظر است و نظرها همه غلط، و آن وقت يك بچّه مىآيد نماز بخواند، مىبيند عجب آقا چهارتا قالى زير پايش است. حالا بعد از نماز هم درباره عدالت اجتماعى صحبت مىكند، يه چه؟ مىخندند، اين خنده، آقا هم مقصّر نيست، اون كه بايد نظر كند مخ مشكل دارد. مانه بلديم نظر كنيم. يك كسى آمده بود مىگفت: من نظر كردهام اين گوسفند را اينجا بكشم، گفتند: بابا آخر اينجا خونش مىپاشد باران مىآيد مردم نجس مىشوند، من نظر كردم، آخر تو نظر كردهاى، نمىتوانى بهداشت جامعه را به خاطر نظر تو بهم بزنيم، نظرت غلط است، نظرى درست است كه آفتى نداشته باشد. و الّا بگو من نظر كردم بيايم كولت، آخر من نمىتوانم بيايى، نظرهايى درست است كه خلاف شرع نباشد، مصلحت درش لحاظ شده باشد. خانم نذر مىكند كه يك گوسفند بدهد، شوهرش مىگويد بابا ندارم، پول آب و برقم را دارند قطع مىكنند، مىگويد: من نظر كردهام، قهر مىكند، شوهر غصّه مىخورد براى پول آب و برق، خانم نذر كرده، نذر با هماهنگى، وصيّتها هم همينطور است، وصيّت كرده مرا ببريد مشهد دفن كنيد، بابا آخر هواپيما، فرودگاه، ماشين، قطار است، مردم يك وقت ماشينشان سر مىخورد، زنده ات اينقدر اذيّت مىكردهاى، مردهات زجر نده به مردم، آقا مشكل است حضرت عباسى ما خيلى از كارهايمان را بايد كلاس ببينيم من نگاه مىكنم و هرچى مىروم توى مردم، عزاداريمان را بايد كلاس ببينيم و دين ما دين خوبى است. آموزشهاى ما اصلاً، اگر آموزشهاى ما، كلاسهاى قرآن ما شيرين باشد. هيچ دليل ندارد كه بچّه بگويد، مىخواهم بروم موسيقى ياد بگيرم، اين پيداست كه از دين يك خشونت و سنگينى ديده، كهبعد حالا مىخواهد در رود. ديدن ما دين خوبى است جلسات ما چه اشكال دارد خنده توش باشد، قرآن مىگويد: «و انه هو اضحك و ابكى»: هم مىگرياند و هم مىخنداند. ما «اضحك»اش را رها كرده و «ابكى» را گرفتهايم، تنبك را دادهايم به وزارت ارشاد اون تنبك مىزند آخوندها هم مىگريانند خوب بچه مىگويد برويم آنجا حق هم با بچهاست قرآن مىگويد: «و انه هو اضحك و ابكى» خداهم مىخنداند و هم.
ما اگر نيازهاى طبيعى را در مسجدها تأمين كنيم مشكل حل مىشود اينقدر مىشود مسجدها پر از جوان باشد به شرطى كه هيئت امناء اجازه بدهند يك آدم روشن فكر هم قاطيه شان باشد، بعضى از هيئت امناء مثل بتون آرمه هستند كه قلف شدهاند به هم، پنج تا هم سليقه راه به سومى «ششمى» نمىدهند و گرنه اگر يك پزشك در هيئت امناء باشد، بهداشت مسجد را تأمين مىكند يك آموزش و پرورشى باشد نسل نو را مىكشاند، خيلى كارهاى قشنگى مىتوان كرد خيلى، يك انقلابى بايد توى مساجد و محلهها و بحثها و هيئتها و كلاسهاى ما .
مثلاًاز دختر بدشان مىآمد به غلط دختر كه قرآن راجع به دختر خيلى سفارش كرده، اسم دختر را قبل از پسرها برده، مىگويد: «يهب لمن يشاء اناثاً و يهب لمن يشاء ذكوراً» خداوند به هر كس خواسس هديه مىدهد دختر اصلاً حديث داريم: كه از سعادت انسان است كه اولاد اولش دختر باشد.
بعضى، به بعضى كه مىرسند همه بچه هايت دختر است؟ پو... خدا يه پسرت بدهد، بايد گفت: خدا يه جو عقلت بدهد، خدا حكيم است، او كه حكيم است بهتر از من مىداند، كسى كه اعتراض دارد به پسر و دختر، به خدا اعتراض دارد، اين چه فكرى؟ اينها، مشركين به ناحق از دختر بدشان مىآمد مىگفتند: خوب دخترها مال خدا.
قرآن مىگويد: بله «يجعلون لّله ما يكرهون»: حالا اين نمىدانم كه اين مال دختر است يا مال اجناس حالا الان آيهاش را نمىدانم سوره نحل آيه 62.
اولويت با بستگان محروم است
بستگان اولويت دارند در پرداخت،
حديث داريم: «لا صدقه و ذورحم محتاج»: اگر فاميلت محتاج است جاى ديگر خرج كنى ارزش ندارد. افرادى هستند تمام كس و كارهايش هشتشان گرو 19 ولى اين دارد بريز و به پاش مىكند.
يك چيزى در روايت است ديگه امروز كامپيوتر پيدا شده است قشنگ مىشود پيدا كرد، «ليس» اين «بل» اين، اينكه مىگويند مال آخوندهاست، برادرهاى طلبه عزيز، پاى كامپيوتر هستيد، كلمه «ليس» بيا مثلاً مىگويد: «ليس» اين «بل» اين، يعنى معلوم مىشود كه فرهنگ جامعه به سمتى مىرفت كه اعمه ما «عليه السلام» مىگفتهاند بابا اين، اون نيست، غلط است «ليس عالم» اين بلكه عالم اين، «ليس» سخى اين بلكه سخى اين، «ليس» زهد اين بلمه زهد اين يعنى معلوم است مردم، مثلاً مىگفتند: آدم خوب اين نيست بلكه آدم خوب اين است، حزب اللهى اين نيست بلكه حزب اللهى اين است. كه حديثهايى داريم كه اين نيست اون هست. يكى از جاها اين است كه مىگويد: «ليس السخى» اونى نيست كه بريز و بپاش كند، فلان جا وقف كرد، فلان جا نمىدانم اطعام داد، فلان جا عمره رفت، فلان جا بريز و بپاش كرد، فلان جا، فلان جا، آيا خمسش را هم مىدهد؟ امام كاظم عليه السلام فرمود: سخى كسى نيست كه پولش را اين ور و آنور بريز و بپاش كند، سخى آن است آنچه خدا گفته بدهد.
حالا چون شما، به من گفتند، 60، 70 تا از شما پزشك هستيد. حالا كه پزشكيد، اگر شما يك دستورى داديد به مريض كه مىگويد من اين قرص را نه عوضش 5 تا قرص مىخورم، مىگويد بخور تا مريض شوى. بايد هرچه دكتر گفته گوش بدهد. و گرنه مىگوييم اين آمپول را نزن عوضش، عوضش ندارد، گاهى شما بخه پرستار مىگوييد يك باندى بياور من بپيچم برود تو تا لاحاف كرسى «كه براى خيلى مفهوم نيست بياورد»، مىزنى توى گوشش بابا من باند مىخواهم تو رفتى لاحاف كرسى آوردهاى؟ بسيارى از افراد اونى را كه خدا مىخواهد انجام نمىدهند، در مقابلش
شيطان به خدا گفت: آقا، خدايا سجدهاى كه به آدم مىگى بكن اين را بردار، در مقابلش يك سجدههايى مىكنم، من اينى كه من مىخواهم انجام بده اينكه تو مىخواهى كه عبادت نيست، معناى عبادت ايت است كه خدا مىخواهد، اما هر چه خوشت آمد انجام دادى اون كه عبادت نيست كه،
- به كمك مالى هم اكتفا نكند. از علم خود و آبروى خود مىتواند، گيرنده هم صفاتى دارد.
شرايط گيرندگى: انكه مىگيرد، عنوان را عوض كرديم تا حالا پول پرداز بود، خمس يا زكات يا كمك يا انفاق حالا گيرنده، شرايط گيرنده:
- آنچه مىگيرد در موارد ضرورى صرف كند ما يك مشت فقير داريم سيگارى خوب نكش، گدايى مىكند سيگار مىكشد، در موارد ضرورى.
- از دهنده تشكّر كند. چشمش كور بايد بدهد اصلاًاين مال ماست كه جيب اينهاست، مىگيرد قر هم مىزند. خدا به پيامبر «صل الله و عليه و اله و سلم» مىفرمايد: «خذ من اموالهم صدقه» زكات را گرفتى تا «و صل عليهم» .
خدا به پيامبر مىگويد: صلوات بفرست به آنهايى كه كمك مىكنند،
اين مىگويد: نخير بايد بدهد، خوب از استادت مىآيدبگو برپا، نخير، پول گرفته بايد درس بدهد. خيلى بى ادبى است. استادت است، برپا بگو،
- چيزى كه مىگيرى دهندهاش را تحقير نكنيد.
نه اون جنس را تحقير كنيد، اين، اين، تحقير نكن، نه اون چيزى كه مىگيريد، مهمانى هم همينطور است شما مىروى مهمانى، شما حق ندارى بگويى قابل نيست، چرا قابل نيست؟ اگر به شما كم و زيادى، من معذرت مىخواهم، غذا قابل است، بگو اگر من كم خدمتى كردهام كم خدمتى خودت را بگو ولى نگو اين غذا قابل شمارا ندارد.
- اموال شبهه ناك را نگير، بعضى وقتها كمك مىكنند ولى مال شبهه ناك است، اما شبه ناك را نگير. حلواى شيرين آوردند براى يكى از شيعيان امير المؤمنين «عليه السلام» معاويه فرستاد، اين حلوا را خورد اين بچّه ولى وقتى گفتند از طرف معاويه است و مىخواهد با اين حلوا عشقش را در دلت بكارد حلوا را برگردانيد. مال شبهه ناك نگيرد.
- بيش از نيازش هم نگيرد. اصلاً بعضىها آدمكند و لو فقيرند و بعضىها هم آدم نيستند ولو پولدار باشند، آدم بودن غير از اسكناس است .
يكى از برادرها مىگفت: در بازار برادرى بود جنس حل و نقل مىكرد، بار روى دوشش مىگرفت، گفتم بيا آقا اين فرش را براى من ببر، گفت: آقا من صبح تا حالا سه، چهار نفر به من فرش دادهاند كلّى كاسبى كردهام، اين بنده خدا بغل من ايستاده است هيچ كس صداش نمىزند، شما صداى اين بزن و يك چيزى هم بيشتر بهش بده تا به من برسد .
ببين چه اشكالى دارد، حالا مثلاً فرض كنيد كه، يك پزشك كارش مىگيرد يك پزشك هم سوادش خوب است ولى كارش نمىگيرد، بگويد برو به اون مراجعه كن اون هم سوادش بيش از من است يا مثل من است. ما فكر مىكنيم كه امروز در باز مىشود و فردا بسته مىشود، پائيز اين مىشود بهار اون مىشود فردا به عكس مىشود. يك مقدارى اين طور نكنيم. فكر كنيم كه، به هر حال بيش از رفع نياز نگيرد، اموال شبهه ناك را نگيرد .چيزى كه گرفته تحقير نكند از دهنده تشكّر كند، آنچه مىگيرد در موارد ضرورى صرف كند. اين هم چيزهايى كه كتاب علّامه نراقى كه اين ايّام هم بزرگداشتش گذاشته شد استفاده كردم.
فقرزدائى نه گداپرورى
خوب گدا پرورى نباشد، بعضى از افراد را اگر پولشان بدهى گدا پرورى است، مىگويند: هر كس را دوست ندارى ماهى بهش بده، از قديم گفتهاند، هر كس را دوست ندارى تور بهش بده كه خودش ماهى بگيرد. و هركس را خيلى دوستش دارى تور بافى يادش بده. ما بايد در كمكهايى كه به فقرا مىكنيم يك كارى كنيم كه با پاى خودش راه برود.
يك فقيرى آمد نزدپيامبر «صل الله و عليه و اله و سلم» و گفت: من فقيرم، فرمود: من يك تومان به تو مىدهم ولى به شرطى كه نبرى آن را خرج كنى، يك درهم بهت مىدهم بشرطى كه بروى ريسمان بخرى بروى هيزم بكش و گدايى نكن.
«لئن يحطب احدكم على ظهره خير من سيئل احداً فيعطيهام نمينه»
«اگر با اين طناب هيزم بكشى و حمّالى كن، حمل و نقل هيزم كنى شرف دارد كه گدايى كنى حالا يا بهت بدهند يا ندهند.
اصلاً حديث داريم كه: شما حق ندارى با يه كسى مسافرت بروى كه خرجى تو را مىدهد.
وقتى با يه كسى رفتى كه خرجى تو را مىدهد، اصلش نگاه مىكند، اين به خرج من آمده من بردمش مكه، من بردمش عمره.
حديث داريم: با كسى نرويد كه او خرج شما را بدهد، تحقير مىشوى
خوب حالا اين خمس و زكات و بحثهاى دقيقههاى آخر بدهيم آقا يا خودمون بدهيم. اين هم يه مسئلهاى است كهمن در دو سه دقيقه بگويم، صلواتى بفرستيد.
تقسيم زكات، زير نظر مرجع تقليد
ما دو دسته روايت داريم يك دسته كه امام مىفرمايد: «اخرجها من مالك» ماليات، خمس و زكات است، مورد زكات است، زكات را از مالت خارج كن.
«ثم اعطها كيف شئت»: يعنى اعطا كن هر جورى كه دوست دارى، اين حديث را داريم در وسائل، اما بسيارى از فقها و هم مثل مرحوم طوسى، مرتضى، مقدس اردبيلى، مرحوم نراقى، صاحب جواهر، محقق، اينها گفتهاند كه انسان خودش مىتواند زكات را بدهد به فقرا.
اما در مقابل اين عدّه جمعى ديگر از بزرگان گفتهاند، بده به مرجع تقليد او بدهد.
حضرت امام خمينى «رحمة الله عليه» مىفرمايد: بهتر اين است كه بدهد به مرجع تقليد، احتياط اين است كه اگر خودت هم فقير سراغ دارى، به مرجع تقليد بگويى من خودم فقير دارم، شما، من نماينده شما كه بدهم به...، يعنى هم جمع ما بين اينكه خودت با دست خودت بدهى زكات را، البته زكاتبا خمس فرق مىكند، چون زكات مال فقير است، اگر فقير را مىشناسى، فقير شناسايى كن به آقا بگو من پول دارم، شما به من اجازه بده، بدهم به فقيرى كه او را مىشناسم، و آقا هم اجازه مىدهد،چون حالا در مقابل اينها، مىگويند: اين روايتى كه مىگويد بده، به فقير زمانى بوده است كه امامان ما «عليه السلام» در رمان حكومت بنى اميه و بنى عباس دستشان باز نبوده، و لذا گفته هى نگوئيد پول را بدهيد به كى،يه بار هم امام كاظم «عليه السلام» از توى زندان فرمود: خمس را بخشيدم. چون مردم مىرفتند خمس را بدهند به آقا گير مىكردند، ساواكيهاى هارون الرشيد اينها را مىگرفت، و آنها از هر فرصتى براى شيعهشناسى در كمين بودند كه چه كسى شيعه هست و پول مىرساند، به همين جهت هم جنازه امام كاظم «عليه السلام» را دستور دادند سه روز روى پل بغداد بگذارند، برويد كنار بأيستيد هر كس مىآيد جيغ مىزند معلوم مىشود كه شيعه است، اصلاً براى شناسايى شيعه گفتند: بدن امام كاظم «عليه السلام» را سه روز روى پل بگذارند ببينيد كى جيغ مىزند، اصلاً آنها دنبال اين بودند كه كى جبغ مىزنه، و كى گريه مىكنه، كى زيارت امام حسين «عليه السلام» مىرود. تمام قدرتشان براى محو بنى، قدرتشان براى محو بنى هاشم بود. از كشتن سادات و غير. و لذا امام كاظم «عليه السلام» گفت: خمس را بخشيدم. بعد امام رضا «عليه السلام» كه امام شد مردم يه گوشه ايران، مردم منطقه فارس نامه نوشتند كه پدر بزرگوارتان، خمس را بخشيد شماهم مىبخشيد؟ حضرت فرمود: خمس را نمىشود بخشيد مال كيست كه من ببخشم؟ خمس را بايد بگيرم بدهم.
آخه ما روايتهايى داريم، «على الامام» يعنى به گردن امام است. «على الامام» كه چه كند. بارها اين كلمه، اجازه بدهيد ببينم دارم، به نظرم نوشتم، يه صلواتى بفرستيدها مثلاً داريم كه: «فعلى الامام ان يعطيهم»: به گردن امام است كه بدهد به فلان گروه، اين يك جا، مثلاً داريم: اگر كسى زكاتش را از امام دور بدارد، منافق است.
امير المومنين «عليه السلام» فرمود كه: (نهى ان يخفى المرء زكاته عن امامه و قال اخفائه من ذلك من النفاق» اگر كسى پولش را خودش بدهد و به امام گزارش ندهد اين نفاق است.
ما روايت زيادى اينجا يادداشت كردهام، مثلاً در روايت داريم كه: امام اين كار را بكند. پس اگر امام اين خرج را بدهد پس بايد از يك جائى داشته باشد، اينكه پول را بدهيد به امام به خاطر اين است كه رواياتبودجههاى را به گردن امام گذاشته، جانشين امام هم مراجع تقليدند. كه مرجع تقليد بايد اين كار راا بكند. حالا كه مراجع تقليد يا امام بايد اين كار را بكند. از يه جايى هم داشته باشد.
و يه گلهاى هم از طلبهها بكنم، طلبههاى ما هم بحث زكات را كم رنگ گرفتهاند، بنده رفتم قم، طلبه هايى را جمع آورى كرده بوديم گفتيم آقا اين همه طلبه بى، 22 و 23 سال از انقلاب مىرود و صادرات خرما هم از بم است لا قل شما طّاب بمى حكم زكات را براى مردم بم بگوئيد. مردم ما همان مردمى هستند كه دو تا حديث خوانديم جوان به جبهه دادند يه حديث هم بخوانيم زكات و خمس مىدهند، ما هم در ابلاغ حكم خدا نگرانم كوتاهى كرده باشيم.
خدايا: كوتاخى گوينده و شنونده و دهنده و گيرنده، هر كسى هر كوتاهى كرده، توفيق توبه و جبران رحمت بفرما
خدايا: مال و فكر و جامعه و از همه آلودگيها پاك بفرما، و رحم ما را زيادتر بفرما.
و حديث داريم: خدا آدم هايى را كه دوستشان دارد روح بزرگى به آنها مىدهد كه پول دادن در راه خدا براى آن ما مزه كند. و امّا افرادى را كه دوستشان ندارد. قفل مىكند روحشان را به پول، دل كندشان مشكل مىشود.
خدايا: آن سمامت وسعه صدر و بزگوارى و رحم و عطوفت و بازى كه بتوانيم جامعه فقير را مپل خودمان احساس كرده و به آنها هم كمك كنيم آن رقم ايمان و دين را به ما مرحمت بفرما.
«و السلام عليكم و رحمة الله»
«اللّهم صل على محمد و آل محمد»