• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
1381/04/06 ÏÑíÇÝÊ ÝÇíá
زكات در اسلام (5)

آداب پرداخت زكات

«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم» اللهم صلى على محمد و آل محمد الهى انطقنى بالهدى و الهمنى به التقوى‏ اسلام با خاطر جامعيتى كه دارد براى هر كارى آداب و رسومى دارد. از چيزهاى خيلى ساده و پست به نظر ما، كه هيچ آيت الله و استاد دانشگاه و آدم تحصيل كرده‏اى حاضر نيست درباره آن حرف بزند مى‏گويد اين خيلى پست است. از آن چيزهاى خيلى پائين و جزئى حرف دارد تا مسائل بسيار بزرگ. امام صادق عليه السلام خواست قصه را بيان كند به يكى از يارانش گفت: اجازه مى‏دهى دستت را فشار دهم گفت: خواهش: خواهش مى‏كنم در خدمت شما، امام صادق عليه السلام دست ايشان را گرفت و يك كمى فشار داد، دستش را برداشت گفت: ببين جا برداشت. اسلام براى همين مقدارى كه جاى فشار انگشت حكم دارد. كه اگر كسى دست كسى را فشار داد به جورى كه جا برداشت حكمش چيست؟ براى گرفتن ناخن دستور داد.چه روزى بگير. بعد بين ناخن پسر و دختر فرق گذاشته. براى رنگ ناخن و گرفتن آن زمان ناخن، ناخن گرفته راچكار كن، واقعاً هيچ مكتبى به اين مسائل جزئى نمى‏پردازد، مسئله‏اى نيست مگر اينكه اسلام روى آن نظر دارد، شايد هيچ مكتبى حاضر نباشد مثلاً راجع به مسئله دستشويى قانون وضع كند. توهين و زشت است. ولى براى اين اسلام شايد پنجاه تا دستور داده، ايستاده و رو به باد، و رو به خورشيد و ماه، پاى درخت ميوه، و مسير راه مردم كوچه، نهر آب و رو به قبله، رو به كعبه، رو به قبله، رو به انسان نباشد. يه چيزهايى انسان فكر مى‏كند اين هم دستور است ولى اسلام است ديگر، از ناخن گرفته تا دستشوئى كه خيلى جزئى و پست است تا برخورد با سران كفر كه قرآن مى‏فرمايد: «فقاتلو الكفر» تا روابط بين المللى با كب باشه با كى نباش، حتى دست از مرده افراد بر نمى‏دارد «!!» مى‏كويد: اگر مرده منافق است به جنازه‏اش نماز نخئان . «لاتصل على احد منهم مات ابدا» اين‏ها كه از جبهه فرار كرده‏اند اگر مردند تشع جنازه‏اش نرو. براى عيادت و تشيع جنازه، داد و ستد كه اوه چند هزار حديث داريم و براى خوردنى‏ها و آشاميدنى‏ها چند هزار حديث داريم برا يمسائل پزشكى و بهداشت. شايد دويست عنوان داشته باشيم فقط درباره لباس رنگ و جنس و دوخت و اسراف و بهداشت و تجمل و تفاخر، لباس، لباس باران ئ احراو و جنگ و عروسى و آخرين لباس كفن اوه لباس نوزاد، جنس لباس، پنبه يا كتان يا پشم رنگ لباس يا خيلى اسلام ظريف است. حالا يكى از دستوراتى اسلام گفته، كمك كردن و كمك گرفتن چه آدابى دارد؟ به مناسبت بحث خمس و زكات مى‏خواهيم اين را بگوئيم آداب كمك دادن و گرفتن. آداب پرداخت و گرفتن خمس و زكات، و انفاقات. اصل پول دادن نشانه توحيد است. چ.ن يكى كه موحّد است هر چه ايمان و عشقش به خدا بيشتر شود راحت‏تر دل از پول مى‏كند. كسى كه مى‏گويد: خدا هست ولى اين پول را دوست دارم اين پيداست كه خدا را دوست ندارد آدم يه چيزى را دوست دارد ببينيد، چرا ده زكات گفته‏اند: صدقه «صدقه علامت صداقت است يعنى كسى كه مى‏گويد من قيامت را قبول دارم علامت اينكه صداقت دارى اين است كه يه كمكى كنى، اگر گفت نه من قيامت را قبول دارم پول را هم دوست دارم يه خورده از اون كم رنگ شده، كسى كه: «و يطعمو الطعام على حبّه» «على حبه» سه جور معنى شده: «على حبّ الطعام» غذا را با اينكه گرسنه بودند دادند «على حبّ الله» يا «على حب المسكين» سه جورى مى‏شود معنى كرد اين را «و يطمون الطعام على حبّه»«على حب الطعام» يعنى با اينكه، آخه وقتى سير شديم، زياديهايش را مى‏دهيمبه كسى يا دوست نداشتيم، نه دوست داشتيم. امام حسن و امام حسين، امير المومنين و حضرت زهرا «سلام الله عليهم» دم افطار با اينكه خودشان ميل داشتند غذا را دادند، اونكه دوست داشت داد. يا روى عشق به خدا داد يا روى عشق به مسكين. يه وقت آدم، بگير برو حرف نزن ديگه، اينطور نيست كه هم مسكسين را دوست دارم هم خدا و هم غذا را با اينكه ولى سه جور مى‏شود معنى كرد . هر چه توحيد قوى‏تر باشد آدم راحت‏تر مى‏گذرد. شما وقتى مى‏روى، داماد مى‏رود پهلوى عروس، هر چه عروس را دوست داشته باشد خواسته‏هاى عروس را بيشتر انجام مى‏دهد، اگر گفت: مى‏خواهيم برويم مسافرت، مهريه اينقدر باشد، اين شرط باشد، عاشق عروس شده تا توان دارد خواسته‏هاى عروس را تن مى‏دهد. اگر به عرئس گفت: دوستت دارم ولى اين حرف هايت را گوش نمى‏دهم ايئ را قبول مى‏كند


پرداخت سهم امام زمان (عجل اللّه تعالي فرجه شريف)

نمى‏شود گفت يا حجة بن الحسن من تو را دوست دارم، «عجّل على ظهورك» تشريف بياوريد، پول بهت نمى‏دهم هميطور تشريف بياوريد. يعنى كسى بگويد يا حجة بن الحسن، اسم بچه‏اش را مهدى مى‏گذارد، اما حق حضرت مهدى «عليه السلام» را مى‏گويد مشكل دارم . اين‏ها يك مقدارى در صداقت‏ها گير داريم. البته نه اينكه مردم بنده‏ام مثل مردم هستم، بعضى از مردم و خود بنده گير دارم. مسكل داريم. زكات يك شكر عملى است، قرآن مى‏فرمايد: انّا اعطيناك الكوثر فصّل لربك و النحر حال كه من به تو كوثر و خير كثير، زياد داده‏ام «صّل» شكر زبانى و هم «والنحر» يه شتر ذبح كن بده، ذبح هم كافى نيست‏ شتر بايد بدهى چون كوثر است كوثر هم يعنى خير زياد كسى كه خير زياد دارد بايد كوثر بدهد، يعنى كسى كه خيلى دارد، بايد خيلى بدهد. بله يه وقت مال در جا مى‏زند هميشه آدم يه جور پول دارد آدم هميشه هم يه جور پول مى‏دهد حقوقش ثابت است بله، اما اگر حقوق و كلاست رفت بالا، انفاقت هم بايد برود بالا ، نقل مى‏كنند شيخ انصارى «ره» از مراجع و علمايى است كه حدود صد سال است همه ملاها كه ملا شده‏اند كتاب ايشان را هم خوانده‏اند ملّا شده‏اند. رسائل و مكاسب شيخ انصارى معروف است. ايشان طلبه بود رفت سرش را اصلاح كند ده شاهى داد نيم ريال، بعد هم با سوادتر شد باز هم نيم ريال داد، شد حجة الاسلام نيم ريال، و المسلمين نيم ريال، آيت الله نيم ريال العظمى نيم ريال مرجع تقليد نيم ريال دلّاك «اصلاگر و آرايشگر» آقا شما سى سال است پهلوى من اصلاح مى‏كنى همه‏اش ده شاهى مى‏دهى ايشان گفت: من سواد زياد شده مساحت سرم كه زياد نشده حالا گاهى وقتها طرف رشد كرده، خوب بابا حقوق شما چند بوده چند شده سوادتان چند بوده چند شده، تو كه كوثر دارى ديگه گوسفند و بز كافى نيست «والنحر» «نحر» يعنى شتر. يعنى كلاسى كه از شما توقع بيشترى است ما نبايد نگاه كنيم بله ديگه، آدابى دارد


اخلاص در پرداخت زكات

آداب پرداخت كننده: اول: شرطش اخلاص است. براى خدا بدهيم. قرآن در سوره هل اتى وقتى مى‏گويد: اين‏ها وقتى كمك كردند «و يطعمون الطعام على حبّه مسكينا و يتيما» گفتند: «لا نريد منكم جزاءً» با كه به شما كمك كرديم اراده نكرديم «جزاءً و لا شكرا». اخلاص اين است كه آدم از مردم توقّعى نداشته باشد براى خدا مگر جبهه نبوده‏اى؟ خيلى خوب، آقا من اينقدر سابقه جبهه دارم. خوب حالا مى‏خواهى چه كنى؟ بله نظام بايد افرادى كه جبهه بوده‏اند سابقه شان را حفظ كند، اما شما خوب نيست چو نه بزنى، ما شهيد داديم خوب است، خوب شهيد براى خدا داديد. نظام بايد خانواده شهدا را احترام بگذارد خود خانواده شهدا خوب نيست كه بگويد من شهيد داه‏ام. اين «لا نريد» اصلا اراده ندارد نمى‏گويد: «لا نقول» اراده يعنى توى دلمان هم نمى‏گوييم، گاهى وقتها آدم توى دلش مى‏گويد، به زبان نمى‏آورد، مى‏گويد نه به زبان كه نمى‏آورى هيچ توى دلم هم واقعا توقّع نداشته باشم، «لا نريد»گاهى وقتها يكى از اين كانديداها مى‏گويد: خواستيد بدهيد يا ندهيد اختيار با خودتان است. اين را به زبان مى‏گويد امّا توى دلش با تمام سلولهايش مى‏گويد: تو را به حضرت عباس به من راى بدهيد اين «لانريد»يعنى توى دلملن هم نگوئيم اين خيلى مهم است. توى دلمان هم نم گوئيم اين اخلاص . 2 -بايد فورى باشد، كسى كه مى‏خواهد كمك كند زودتر كمك كند. حال باشد بعد، حالا باشد بعد، چون وقتى ماند رسوب پيذا مى‏كند مال دنيا غفلت مى‏ش‏ود به روح و ديگه نمى‏شود. مى‏خواهيد بدهيد، زود بدهيد، هى نگوئيد باشد بعد، باشد بعد، مكّه مى‏خواهيد برويد. زودتر. من تعجّب مى‏كنم افرادى سرمايه دارند، اما موتور هوندا خرج پيغمبر نمى كند. بابا مكّ حالا كه گران شده يه ميليون شده، پول يه موتور هوندا است، قبر رسول الله، سلام بر پيغمبر به انندازه يك موتور هوندا نمى‏ارزد؟ چه وجودى هستى تو؟ چه جورى فكر مى‏كنى؟ «اخلد الى الارضا» فورى اقدام كنيد . در منطقه خودتان، چقدر الان روستا داريم كه مشكل دارد. از همان روستا افرادى آمده‏اند توى شهر، يا دكتر يا مهندس، يا آيت الله يا تاجر شده‏اند، اگر اينها جمع بشوند، روستاى خودشان را احياء مى‏كنند. ما متأسفانه روستا داريم كه دهها طلبه فاضل در قم دارد، ولى روستا مسجد هايش خاموش است. گناه اين روستا به گردن اين طلبه است. بايد اين طلبه مثلاً آقا ببيند يه دهه تو برو بر گرديد، البته اخيراً الحمدالله بعضى از طلّاب عزيز اين كار را كرده‏اند، طلبه‏هاى منطقه گفته‏اند بابا ما از اونجا هستسم، آمده‏ايم با سواد شده‏ايم، بيائيم. آيت الله جوادى آملى، آيت الله بزرگى است، هر سال چند روز ميرود آمل براى مردم آمل صحبت مى‏كند، هر كس منطقه خودش را در يابد. چند تا سخنرانى، چند تا، پزشكى است مثلاً پزشك است 5 روز، يك هفته برود اونجا بگويد: آقا من بچه شما، و اين محلّه هستم، آمده‏ام يك هفته براى شما، اگر اين كار را بكنيم هجرت روستائى‏ها كم مى‏شود، رفاقت و محبّت بيشتر مى‏شود يادمان نرود كه ما چى چى بوديم، ما تو همين كوچه بوديم. «الم يجدك يتيما» يادت نرود پيامبر خودت هم يتيم بودى. پس «فأما اليتيم فلاتنهر» «و وجدك عائلاً فأغنى» پس «فاما السائل فلاتنهر


پنهانى بودن پرداخت زكات

پنهانى: در قران هر وقت بين پنهانى و آشكار است،اول پنهانى را مى‏برد، قرآن هميشه مى‏گويد: «سراًو علانيه» يعنى اول اسم «سر» را مى‏آورد بعد اسم «علانيه» را، قرآن هميشه، اين يك كدى است، قرآن هر كلمه‏اى رااوّل برد گرا مى‏دهد يعنى اين مقدّم است: مثلا مى‏گويد: «ان الصفا و المروة شعار الله» نمى‏گويد: «ان المروة و» مى‏گويد «ان الصفا و المروه» اينكه مى‏گويد «صفا و مروه» شما هم كه مكّه رفتى شروعت از صفا باشد. «اِبدأ بما بدأ الله» به قول حديث، چون خدااسم صفارا اول برده، شماهم در سعى صفا و مروه از كوه صفا شروع كن «سّرا و علا نيه» اسم سّر جلوتر آمده، مخفى باشد. فيض كاشانى يه خاطراتى نوشته، نوشته كه: اصلاً بعضى‏ها به خاطره كه «سّر» باشد، كمكهايشان را به افراد نابينا مى‏كردند. كه اين فرد شكمش سير بشود و اين آقا نابيناست و طرف را نبيند، بعضى صدقه را در محل نشستن فقير قرار مى‏دادند مى‏رفتند كه دهنده شناخته نشود. بعضى‏ها وقتى مى‏آمدند كه فقير خواب است صدقه را در يك كيسه‏اى مى‏گذاشتن به لباس او گره مى‏زدند، پا مى‏شود مى‏ديد كه، يعنى اين قدر احتياط مى‏كردند كه كسى نفهمد. بعضى‏ها هم يك سطل زباله براى كوچه شان مى‏دهند مى‏نويسند بانى اين سطل زباله محسن قرائتى، بر پدر و مادر كسى كه سيگار بيندازد لعنت اى بابا، يعنى ل‏آدمهاى هستند كه اگر يه سطل زباله بدهند تا اسمشان روش نباشد قانع نمى‏شوند، و آدمهايى هستند كه هيچ. البته خدا هم جبران مى‏كند. نقل شد كه آيت الله العظمى بروجردى «ره» مسجد اعظم قم را كه شروع كرد آيت الله العظمى گلپايگانى «ره» يه تكه زمين از ارث پدرش داشت، فروخت و يواشكى داد پول مسجد، يعنى يه آيت الله ديگه مسجد مى‏سازد يه آيت الله ديگه آمد پولش را، داشتيم آدمهاى را كه قرض كسى را داده‏اند طب كار گفته‏اند بهش بگو فقط پولى را كه طلب دارى پرداخته شد، كسى نفهمد، هر چى ميشود. فقط يكجا گفته‏اند: «علانيه» انجام بدهد و آن هم آنجايى كه متهميد. اگر كسى مورد اتهام است كه فلانى، خمس نمى‏دهد، اونجا بگو ببين اين خمس من است، بعضى جاها علنى خوب است. ما داريم بعضى تجّارى كه مى‏خواهند خمس بدهند بچه هايش را مى‏برد خونه مرجع تقليد مى‏گويد: ببينيد، من خمسم را به اين آقا مى‏دهم بعد از مردن من شما هم بايد خمستان را به مرجع تقليدتان بدهيد، خمس دادن را به بچه هاش هم ياد مى‏دهد و القا مى‏كند، البته بعضى‏ها هم به بچه هاشان نمى‏گويند، مى‏گوييند: اگر به بچه هايمان بگوييم تصميم خطرناك مى‏گيرند


دورى از منّت گذاردن

بدون منّت پنهانى بى منّت، منّت اجر را از بين مى‏برد، «لاتبطلوا صدقاتهكم بالمنَّ والأذى» يادت رفت من به تو وام دادم، يادت رفت براى عروسى‏ات، يادت رفت براى دامادى، در كنكور، يادت رفت، يادت رفت، هر كسى منّت بگذارد خدماتش «اجر و پاداشت» از بين مى‏رود، ممكن است منّت زن و شوهرى باشد. يادت رفت تو گدا بودى من زن تو شدم، حالا پولدار شدى بد مستى مستى مى‏كنى شوهر منّت سر زن مى‏گذارد يادت رفت كه نمى‏دونم جهازيه‏ات چنين بود، نمى‏دونم فرض كنيد، من پول دادم تو درس خواندى، من، تو شش كلاس درس خوانده بودى، به كمك من تو ديپلم گرفتى، و ليسلنس شدى منّتهايى كه زن و شوهر در خانه به هم مى‏گذارند من بودم كه، اخلاص تباه مى‏شود، منّت، بگوييم من بودم كه، يادت رفت كه، آتش مى‏زنيم بر همه خدمات،اينقدر اين استخرها را آبش مى‏كنند و آب توش نيست «؟؟!» به خاطر دارد كه از بين مى‏رود، سوراخ دارد و لذا يكى از دعاها مى‏گويد: «اللهمّ سددّنى»يعنى خدايا مرا سد سازى كن. چون آدم اگر از نظر ايمان سد سازى نشود، هر جه هم عبادت كند عبادتش از بين مى‏رود، بى منّت كارش را كم بشمارد


كوچك شمردن كارهاى نيك

پنج ميليون، ده، بيست ميليون هر چى هم كمك كرديد كارتان را كم بشماريد، عبادت هم همينطور است، مطالعه هم همينطور است، بعضى افراد هستند، من خونه يه آقايى بودم مى‏خواست بخواند مى‏نوشت كه من امشب دو ساعت 2 دقيقه مطالعه كرده‏ام، امشب سه ساعت و هفده دقيقه، گفتم براى چى مى‏نويسى، حال دارى مطالعه كن و حال ندارى بگير بخواب مثلاً مى‏خواهد بگويد اين كتاب دو هزار و هفتصد و سى و چهار ساعت و سى و پنج ثانيه روش كار شد، اگر مردم استفاده كردند خداكه مى‏داند مردم هم بدانند دو هزار ساعت يا سه ساعت كه چى؟ مثلاً، خدا كسانى را كه بى حساب كار ميكنند خداهم بى حساب به انا مى‏دهند، و كسانى كه متّه به خشخاش مى‏گذارند خدا هم به اين‏ها متّه به خشخاش مى‏گذارند چون قرآن داريم كه: «حساباً شديداً»، يك آيه مى‏گويد، و ديگر مى‏گويد: «حساباً يسيراً» هر دو در قرآن هست. كسانى كه سخت مى‏گيرند خدا هم به آنها سخت مى‏گيرد، و كسانى كه نرم مى‏گيرند خدا هم به آنها، كارش را كم بشمارد. امام سجّاد «عليه السلام» مى‏فرمايد: «و استقلال الخير»، «استقلال» يعنى قليل، خدايا كمكم كن و خيرم را كم بشمارم. «و ان كثر من قولى و فعلى» يعنى خدايا خيرم را كم بشمارد اگر چه زياد است. «و استكثار الشرّ»: شرّم را زياد بشمارم «و ان قلّ من قولى و فعلى»: و اگر چه كم است . امام سجّاد «عليه السلام» مى‏فرمايد: انسان كامل اين است كه كارش را كم بشمارد و خوبى هايش را، اصولاً در مديريّت يك مدير خوب اين نيست كه هى نگاه به پشت سرش كند، اوه ببين چقدر آمده‏ام، نگاه كن چقدر نرفتى، به نرفته‏ها نگاه كنيد كه برويد، به رفته‏ها نگاه نكنيد كه غرور بگيرتان، من دكترم، حالا دكترى چندتا كتاب مطالعه كرده‏اى؟ 300 تا، فوق ليسانس، 200 تا، 150 تا، ديپلم، 100 تا كتاب خوانده‏اى به صدو دويست كتاب خوانده نگاه نكنيد كه فكر كنيد خيلى هستيد به كتابهايى كه تا حالا مطالعه نكرديد نگاه كنيد كه آدم احساس اوه اوه . به امير المؤمنين «عليه السلام» مى‏گفتند: خيلى عبادت مى‏كنى!! مى‏فرمود: من، من، من كجا و على كجا؟ به امام سجاد «عليه السلام» گفتند خيلى عبادت مى‏كنى!! من كجا على كجا؟ به امير المؤمنين «عليه السلام» گفتند خيلى عبادت مى‏كنى!! من كجا و رسول الله «صل الله عليه و اله و سلم» كجا؟ به رسول‏الله «صل الله عليه و اله و سلم» مى‏گفتند: چقدر عبادت مى‏كنى؟ مى‏گفت: من كجا و شكر خداكجا؟ مگر من مى‏توانم شكر كنم؟! يكى از آداب اين است كه آدم كارش را، هفتم: از بهترين‏ها بدهد: «لن تنالوا ابّرحتّى تنفقوا ممّا تحبّرن» از بهترين‏ها بدهد، لباس بهتر، غذاى، نه اينكه اين لباس را رنگش را دوست ندارم. شكل و دوختش را، از مد افتاده، از بهترين‏ها بده. به كسى كه كمك به او ثواب بيشترى دارد بدهد، به افراد با تقواترى، اگر دو فقيرند، با تقوا و بى تقوى، به اون كسى كه با تقواتر است بدهد، به كسانى بده كه مردم فكر مى‏كنند غنى است، ولى در درون فقير است. افرادى هستند به قول ما مى‏گويند: صورتشان را به، يعنى به پول، حالا چه خمس و زكات، سهم امام و افاق، و هر رقم كمكى كه، براى خدا باشد، فورى در منطقه خودمان، يواشكى، بى منّت، بزرگ نشماريم، اين هم هفت. از بهترين‏ها باشد، هشت به كسى كه كمال بيشترى دارد كمك كنيم. نُه به كسى كه در ظاهر فقير نيست. افرادى هستند. اخر آمد گفت: آقا پولش مى‏دهيم بچه‏اش دانشجوست، فكر مى‏كند اگر كسى بچه‏اش در دانشگاه قبول شد فقير است. افرادى هستند، چند تا دانشجو دارند بينى و بين الله هم فقيرند، نه ديروز پسرش را عروس «داماد» كرده، پسرش، پسرش را داماد كرده، دخترش را عروس كرده، خوب باشد اگر كسى پسرش را داماد و دخترش را عروس كرد، آقا رفته مشهد، مگر نمى‏شودكسى فقير با شد، آقا قايقرانى دارد. قرآن دارد مى‏گويد: «قايق لمساكين يعلمون فى البحر» يعنى چند تا فقير بود قايق را شركتى داشتند. كار هم مى‏كردند، اما در عين حال به كسانى كه قايق دارند و شريك شده‏اند خدا مى‏گويد: «لمساكين» يعنى اسم مسكين رويش باشد، يعنى وانعى ندارد كه هم مسكين باشد و هم يه تاكسى با هاش كار بكند، منتهى با اين تاكسى و وانت، قايق و كار چقدر گيرش مى‏آيد و خرجش چقدر است؟ افراد تنگ نظر يه كسى، امام «عليه السلام» خرما داد يه كسى، يه نفر نشسته بود گفت: خدا مثل تو را زياد نكند، من مى‏دهم تو نمى‏توانى ببينى؟! مقدار كمك بايد حتّى «يلحقهم بالناس»اين تو حديث است. يعنى زندگ ى اش عادى شود، مى‏شود داد به طرف به طرف تا زندگى‏اش عادى شود، آقا رو موكت نشسته پولش داد؟چون فعلاً مالى ماشين عمومى است، يعنى اينقدر مى‏توان بهش بدهى تا موكتش را بكند فرش ماشين مثلاً «؟!» نه بابا پولش دادم رفت فرش خريد، مى‏خواستى چه كند؟ تا زندگى عادى مى‏شود به فقرا كمك كرد، تنگ نظرى نكنيم، دانشجو دارد، دخترش را عروس كرده، پسرش را داماد كرده، و مشهد رفته كمك نكنيم، بسيارى از افرادهايى هستند كه واقعاً نياز به كمك دارند، گر چه به حسب ظاهر هم دست گدائى دراز نمى‏كند. خوب حالا اين آداب پرداخت زكات يه چيزهاى ديگرى هم هست كه در جلسه بعد خواهم گفت. «انشاء الله» «و السلام عليكم و رحمة الله» «اللّهم صّلى على محمّد و آل محمّد و عجّلِ فرجهم»