تبیان، دستیار زندگی
مطهری به تصویرهایی كه اینان از دین ترسیم می‏كردند، حساس بود. در عین اینكه متانت و تواضع خود را حفظ می‏كرد و هیچ وقت‏بی‏انصافی نمی‏كرد و جوانب بحث را خلط نمی‏كرد، اما، كوتاه هم نمی‏آمد. نسبت‏به مرحوم مهندس بازرگان، احترام قائل بود. اما با شجاعت و صراحت در
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

استاد شهید مرتضی مطهری و آسیب‏شناسی دین و دینداری

شهید مطهری و علامه طباطبایی

آسیب‏شناسی دینی

«آسیب‏شناسی دینی‏» اصطلاح جا افتاده‏ای نیست. در میان اهل فضل و نویسندگان و دانشگاهیان، یك عنوان جدید است. به همین جهت ممكن است ذیل این عنوان مطالب مختلفی مطرح شود; این اصطلاح گفته شود و هر كس از آن چیزی اراده كند; اتفاق كلمه‏ای بر سر این اصطلاح حاصل نشده است; تا معنای واحد و - در واقع - پذیرفته شده‏ای، در نزد همگان داشته باشد.

این اصطلاح از علم پزشكی وام گرفته شده است. آسیب‏شناسی در علم پزشكی، ترجمه اصطلاح «پاتولوژی‏» به معنای «دانش شناخت‏بافتهای آسیب دیده‏» در بیماریهاست، كه معمولا پاتولوژی یا هیستولوژی یا بافت‏شناسی را تداعی می‏كند. بافت‏شناسی، علم شناخت‏بافتهای بدن است از آن حیث كه سالم هستند. و اگر از حیث‏بیماریها و اختلالاتی كه در بافت‏حاصل می‏شود: بافت را مطالعه كنند، آسیب‏شناسی یا پاتولوژی می‏گویند.

وقتی این اصطلاح را، ما در حوزه اندیشه‏های دینی و بحثهای دینی به كار می‏بریم، لابد مرادمان این است كه چه اشكالات و مسائلی در كار دین و دینداری جامعه، ممكن است‏بروز كند و به دین آسیب برساند بنده از آسیب‏شناسی دینی به معنای وسیع كلمه این معنی را می‏فهمم.

اگر مقصود از آسیب‏شناسی دینی این باشد، باید بگوییم كه همه فعالیتهای استاد شهید مطهری را می‏توانیم مربوط به آسیب‏شناسی دینی بدانیم. تالیفات، سخنرانیها و اقدامات اجتماعی ایشان و همچنین درسهایی كه می‏دادند، همه اینها، یا در جهت‏شناخت آسیبهایی بود كه به دین و دینداری وارد می‏شد یا مسبوق به آن شناخت و نتیجه آن شناختها بود; یعنی یا در جهت دردشناسی بود و یا در جهت درمان آن دردها. درمان هم، بعد از شناخت درد است. اگر درد و آسیب را به معنای وسیع كلمه بگیریم ایشان، تمام عمر، كارش این بود كه ببیند كجا دردی هست و آفتی هست و در كار دین و دینداری، چه درمانی می‏باید توصیه كرد. ایشان برازنده همان وصفی بود كه امیرمؤمنان در نهج البلاغه به كار می‏برد «طبیب دوار بطبه‏». (1)

به همین معنی، می‏توانیم بگوییم كه فعالیت همه صاحب‏نظران و اهل بصیرت در عالم دین و دینداری، باز به آسیب‏شناسی دینی مربوط می‏شود; یعنی این امری نیست كه اختصاص به شهید مطهری داشته باشد، بلكه هر آدم دردمند خردمندی، در عالم دیانت، باید به فكر آسیب‏شناسی دینی و درمان آن باشد.

احیای فكر دینی

نكته دیگر این است كه هر چند این اصطلاح، اصطلاح جدیدی است، اما ما یك اصطلاح دیگری داریم كه مفهوم متضایف این اصطلاح و نسبتا جا افتاده است و آن «احیای فكر دینی‏» است.

آقای مطهری می‏گفت: هر عقیده و جهادی مطلوب نیست; پس برای شما فرق كند مبارزه به نام اسلام و مبارزه به اسم ماركسیسم. ایشان، این حرف را بالای منبر گفته بود، چه وقت؟ آن وقت كه بازار این حرفها در دانشگاه داغ بود. یادم هست، فردای آن روز یكی از دانشجویان مذهبی آمد نزد من (چون ارادت بنده را به ایشان می‏دانست) با یك دامن گله از آقای مطهری كه: ایشان اصلا حساب نمی‏كند. الآن وقت این حرفها نیست. عده‏ای را می‏رنجاند و.... اما مطهری اهل این حرفها نبود.

ما مدتی است كه در جامعه‏مان با اصطلاح احیای فكر دینی آشنا هستیم; كتابها و مقالاتی در این زمینه نوشته شده است; شخصیتهایی به عنوان احیاگران اندیشه دینی مطرح شده‏اند، بخصوص در یك قرن اخیر، احیاگرانی پیدا شده‏اند.

خلاصه، اصطلاح احیای فكر دینی، از مفهوم مقابلش جا افتاده‏تر است و پیداست كه احیای فكر دینی و آسیب شناسی دینی، دو روی یك سكه هستند; یعنی، دو وجهه از یك واقعیت‏اند، دو مفهوم مخالف‏اند كه هم عنان و همدوش هم‏اند; آن كسی كه می‏خواهد دین را احیا كند، در واقع می‏خواهد دین را از آسیبها و آفتهایی كه به آن رسیده، درمان كند و آن را از نو بسازد; پس، آسیب‏شناسی در واقع كار هر كسی است كه قدم در راه احیای فكر دینی می‏گذارد.

گاه با شخصیتهای متعددی روبرو می‏شوید كه درصدد احیای فكر دینی بوده‏اند. در میان اینها مهمتر از همه، به لحاظ تاریخی، مرحوم سید جمال‏الدین اسدآبادی است; سید جمال الدین چهره‏ای است كه فرق او با سایر علمای زمانش، همین وجهه مت‏خاص احیاگری او بود، شما در آثار سید جمال، اشارات فراوانی به آسیبهایی كه به دین و دینداری رسیده، می‏بینید. و این اشاره‏ها، برای كسی كه می‏خواهد قدم در راه احیای دین بگذارد، كاملا طبیعی است. از این گونه شخصیتها در عالم اسلام زیاد بودند در ایران هم بوده‏اند. استاد شهید ما مرحوم مطهری بحق یكی از چهره‏هایی است كه ما می‏توانیم بگوییم عمر خود را در راه احیای اندیشه دینی صرف كرد.

بنده‏این‏اصطلاح آسیب‏شناسی‏دینی را برای سهولت‏بحث‏به دو بخش تقسیم كرده‏ام:

الف) آسیب‏شناسی دینداری;

ب) آسیب‏شناسی دینی.

مقصودم از آسیب‏شناسی دینداری، شناخت آفات و موانعی است كه مانع دینداری مردم می‏شود. و مراد از آسیب‏شناسی دینی، شناخت آفاتی است كه به اصل دین لطمه می‏زند.

پیداست كه آسیب‏شناسی دینداری یك قشر با قشر دیگر فرق می‏كند: برای جوانها، آنچه مانع دینداریشان می‏شود یك چیز است، برای میانسالان و سالخوردگان چیزهای دیگر. آسیب‏شناسی دینداری در شهر ممكن است‏حكایت از یك دسته از عوامل بكند و در روستا حكایت از عوامل دیگر. یا مثلا آسیب‏شناسی دینداری زن و مرد فرق می‏كند، همچنین آسیب‏شناسی دینداری طلاب با دانشجویان; بازاریان با...

ارتباط آسیب‏شناسی دینداری با جامعه‏شناسی

پس آسیب‏شناسی دینداری، به همان اندازه كه می‏تواند یك مقوله دینی باشد، یك مقوله اجتماعی هم هست. و این از آن جاهایی است كه جامعه شناسی دینی، موضوعیت پیدا می‏كند; یعنی می‏بینید یك بحثی هست كه از یك سو به منابع اصیل دینی و به گوهر و حقیقت دین مربوط می‏شود و از سوی دیگر با اختلاف قشرهای مختلف اجتماعی، حكمش فرق می‏كند. این بحث در جامعه شناسی دینی مطرح می‏شود.

شهید مطهری یك طبیب روحانی بود كه تخصصش در همین آسیب‏شناسی دینداری و تخصص ویژه‏اش در آسیب‏شناسی دینداری جوانان، بود.

شهید مطهری بیش از هر كس دیگری و بیش از هر موضوع دیگری، علاقه‏مند بود كه بداند چه علل و عواملی و چه آفاتی جوانان را از دین دور می‏كند. ایشان بعد از اینكه به تهران آمد، بدون اینكه از ارزشهای روحانی قم اعراض كند، به سراغ دانشگاهها و جوانان و قشر تحصیل كرده رفت و بیش از هر كس دیگری مسائل و مشكلات این قشر را می‏دانست.

عوامل آسیبهای دینداری از دیدگاه شهید مطهری

تصور بنده این است كه ایشان دو چیز را عامل اصلی در آسیب‏شناسی دینداری جوانان می‏دانست:

الف) ناآگاهی جوانان از حقیقت دین;

ب) آلودگی اخلاقی.

حال ببینیم ایشان در زمان خودشان چگونه تشخیص می‏دادند كه جوانها اسلام را نمی‏شناسند; چگونه است كه دانشگاهیها، دانش‏آموزان سالهای بالا كه اهل فكرند و جستجوگرند، از حقیقت دین بی‏خبرند و تصوری از دین ندارند یا اینكه تصور غلطی دارند.

یكی از نشانه‏های عامل اول، این بود - و شاید بتوان گفت این هست - كه خیلیها دین را یك امر غیرمعقول و غیرمنطقی می‏پنداشتند; خصوصا قشرهایی كه با اندیشه‏های غربی و علم و فلسفه غربی آشنا بودند. عده‏ای از آنها تصورشان این بود كه اصولا در دین نباید دنبال یك نظام منطقی و یك نظام عقلایی بود; یعنی دین بر نمی‏تابد كه به محك تفكر عقلایی و منطقی زده شود و سربلند از بوته آزمایش بیرون آید.

یكی از كوششهای سترگ مطهری این بود كه این تصور را از اذهان پاك كند و نشان دهد، اسلام نظامی است كه یك انسان خردمند فرهیخته منطقی هم می‏تواند به آن باور داشته باشد. دین مجموعه‏ای از اوهام و تحكمات نیست كه كسی بنابر سلیقه‏ای، عشقی، سابقه‏ای دنبال آن باشد اما قابلیت تجزیه و تحلیل و عرضه به محك علم و منطق را نداشته باشد.

شهید مطهری بیش از هر كس دیگری و بیش از هر موضوع دیگری، علاقه‏مند بود كه بداند چه علل و عواملی و چه آفاتی جوانان را از دین دور می‏كند. ایشان بعد از اینكه به تهران آمد، بدون اینكه از ارزشهای روحانی قم اعراض كند، به سراغ دانشگاهها و جوانان و قشر تحصیل كرده رفت و بیش از هر كس دیگری مسائل و مشكلات این قشر را می‏دانست.

این وجهه نظر، ستون فقرات نظام فكری شهید مطهری بود; همت ایشان این بود كه این تهمت را از دین دور كند و به عنوان یك فیلسوف، هیچ وقت اعتماد خودش را به عقل از دست نمی‏داد و همواره در طرح مباحث و ارتباط با مخاطبان خودش، راهی را كه مبتنی بر تفكر عقلانی بود، برمی‏گزید. بخش قابل توجهی از آثار شهید مطهری را همین دفاع از جنبه عقلانی اسلام تشكیل می‏دهد، ایشان آن اندازه كه به فلسفه اسلامی غیرتمند بود برای این بود كه می‏خواست این توهم را كه جهان‏بینی دینی مبتنی بر یك نظام عقلانی نیست دور كند.

در آسیب‏شناسی دینداری جوانان، تصور غلط دیگر كه به ناآگاهی جوانها از حقیقت دین مربوط می‏شود «خرافی پنداشتن دین‏» است; یعنی دین را مجموعه‏ای آمیخته و همراه با خرافات می‏دانستند.

ایشان در لابلای آثارشان هر جا كه فرصت‏به دست آورده‏اند، با شجاعت‏به آن خرافاتی كه دامان دین را آلوده و چهره دین را در نظر جوانها، زشت كرده، اشاره و اعتراض كرده‏اند و با صراحت آنها را نفی كرده‏اند تحریف زدایی از واقعه عاشورا از این نمونه است.

یكی دیگر از آسیبهایی كه در این بخش مطرح است، منافی دانستن دین با علوم جدید و پیشرفت و صنعت و توسعه و امثال آن است.

البته امروز دیگر این مساله حل شده ولی شاید هفتاد سال پیش، یك گره كور بوده است. تصور بسیاری از كسانی كه با علوم غربی كم و بیش آشنا بودند، این بود كه علم، رقیب دین است و آنجا كه علم نباشد، دین مطرح است و آنجا كه علم مطرح است دیگر جایی برای تفكر دینی باقی نمی‏ماند. و خیلیها فكر می‏كردند كه دوران علم فرا رسیده و دوران دین سپری شده است.

مطهری سعی كرد با این درد مبارزه كند و تفهمیم بكند كه شناخت قانونمندیهای طبیعت، تحت عنوان علوم تجربی و بیان آن در قالب قوانین ریاضی، هیچ منافاتی با دین و دینداری ندارد، بلكه این از لوازم جامعه اسلامی است; لذا بخشی از آثار خود را به این اختصاص داده بود.

یكی دیگر از آفاتی كه در این باب بود و هست، این تصور است كه دینداری با زندگی سعادتمندانه در دنیا منافات دارد. خیلیها از دینداری و دین فرار می‏كردند و حرفشان این بود كه: با دین و دینداری نمی‏شود خوشبخت‏بود و زندگی درست و حسابی داشت. این كشورها و شهرهای اسلامی را ببینید، همه چیزشان آشفته و بی‏نظم است، قوانینشان عمل نشده است، نه نظمی، نه نظافتی، نه بهداشتی; اما آنهایی كه دین را در حاشیه قرار داده‏اند زندگیشان سعادتمندانه و مرتب و منظم است. مطهری، در این زمینه هم كار كرد.

یكی دیگر از مباحث در همین زمینه، تصور ناتوانی دین در اداره جامعه در مسیر تحولات زمانه بود، خیلیها انتقاد می‏كردند و این تصور را داشتند كه چگونه ممكن است‏با تحولات شگرفی كه در روزگار ما به ظهور می‏رسد، دین همچنان بتواند درمان دردها باشد و تناسب خود را با نیازهای بشر حفظ كند.

ایشان سخنرانیهای متعددی تحت این عنوان كردند، كتاب و مقاله نوشتند، بحث‏خاتمیت‏به همین مساله مربوط می‏شود و یا سخنرانیهایی كه بعد از شهادتش به نام «اسلام و مقتضیات زمان‏» به چاپ رسید، به همین مطالب مربوط است.

موضوع مهم دیگری كه جوانها را از دین و معنویت و خداشناسی و خداپرستی دور می‏كند و از مقوله شبهات فكری و نظری نیست، مشكل اخلاقی است كه یك بلیه‏ای است كه خصوصا دامنگیر جوانان، به لحاظ سن و سال و بحران غرایز و مقتضیات موجود و موانع مفقود در جامعه آن روز بود. مطهری، از این باب خیلی رنج می‏برد.

ایشان در كتاب علل گرایش به مادیگری - كه از نام این كتاب پیداست كه یك نوع آسیب‏شناسی است - یكی از علل گرایش به مادیگرایی را همین مفاسد اخلاقی ذكر می‏كنند و می‏گویند: وقتی یك كسی در مسیر مفاسد اخلاقی افتاد، فساد اخلاق زمینه اعراض او از دین می‏شود; چون دین را مزاحم تمنیات خود می‏بیند و اگر جامعه‏ای پاك باشد به انحای گوناگون، مستعد دینداری می‏شود و اگر در جامعه‏ای فساد باب شود، مردم از دین دور می‏شوند خصوصا جوانها.

نمونه‏هایی از اقدامات درمانی شهید مطهری

از اقدامات درمانی شهید مطهری برای این بیماری، سخنرانیها و كتابهایی است كه در باب مسائل جنسی و حجاب و ازدواج و اخلاق جنسی نوشته است. ایشان تشخیص می‏دادند كه چگونه بی‏حجابی، یك مفسده اخلاقی است و یك آسیبی به دینداری جوانان است، این بود كه آن كتاب مساله حجاب را نوشتند.

یكی دیگر از خصوصیات شهید مطهری، توجه به «دو جنسی بودن جامعه‏» است. ایشان توجه داشتند كه زنان، به یك معنی قربانی بی‏توجهی شده‏اند و هم به یك معنی ابزاری برای دور شدن جامعه از دینداری‏اند. ایشان معتقد بود كه باید برای زنان در جامعه اسلامی، سرمایه‏گذاری كافی شود تا لااقل جبران بی‏توجهیهای گذشته بشود،

كتاب حقوق زن در اسلام ناظر به همین توجه ایشان به این قشر جامعه بود.

شهید مطهری و آسیب شناسی دین

مطهری در كار آنهایی كه مدعی بودند دارند دین را معرفی می‏كنند دقیق می‏شد و سعی می‏كرد اشكالات آنها را كشف كند.

موضع‏گیری استاد مطهری در برابر سه گروه

در این زمینه شهید مطهری، حداقل با سه گروه مواجه بود:

1) آن دسته از روحانیانی كه گرفتار جمود بودند، آنهایی كه الان هم، انقلاب با آنها مشكل دارد، آن عده كه امام در این اواخر، بث و شكوای خود را از آنها بیان داشت.

مطهری سعی می‏كرد با جمود حاكم بر افكار و اذهان این دسته از روحانیان، مخالفت كند. مطالب مفصلی كه ایشان در مقام مخالفت‏با تفكر اخباری بیان كرده، در همین زمینه است.

2) یكی دیگر از آن قشرها، روشنفكران مذهبی بودند; كسانی كه روحانی نبودند، از حوزه برنخاسته بودند ولی متدین بودند، مسلمان بودند، می‏نوشتند، سخنرانی می‏كردند و دین را به جامعه و جوانان معرفی می‏كردند.

مطهری به تصویرهایی كه اینان از دین ترسیم می‏كردند، حساس بود. در عین اینكه متانت و تواضع خود را حفظ می‏كرد و هیچ وقت‏بی‏انصافی نمی‏كرد و جوانب بحث را خلط نمی‏كرد، اما، كوتاه هم نمی‏آمد. نسبت‏به مرحوم مهندس بازرگان، احترام قائل بود. اما با شجاعت و صراحت در مقدمه جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئالیسم انتقادات جدی خودش را به نظام فكری مهندس بازرگان - آنجایی كه در كتاب راه طی شده دین را معرفی می‏كند - مطرح می‏كند و چون مقام، مقام دفاع از دین بود، ایشان ملاحظه اشخاص را نمی‏كرد.

یكی از كوششهای سترگ مطهری این بود كه این تصور را از اذهان پاك كند و نشان دهد، اسلام نظامی است كه یك انسان خردمند فرهیخته منطقی هم می‏تواند به آن باور داشته باشد. دین مجموعه‏ای از اوهام و تحكمات نیست كه كسی بنابر سلیقه‏ای، عشقی، سابقه‏ای دنبال آن باشد اما قابلیت تجزیه و تحلیل و عرضه به محك علم و منطق را نداشته باشد.

همین روش را در مورد دكتر شریعتی داشت. با اینكه خیلیها سكوت می‏كردند یا مایل نبودند كه ایشان اشتباهات دكتر شریعتی را ذكر كند، در محافل مذهبی، اشكالات خود را می‏گفت. بنده یادم هست در عید فطری كه فكر می‏كنم سال 56 بود، بعد از نماز به منزلشان رفتیم; عده‏ای از اعضای انجمن اسلامی پزشكان به دیدن ایشان آمده بودند; از جمله صحبتهایی كه مطرح كردند این بود كه شما چرا با دكتر شریعتی مخالفید؟ ایشان خیلی خونسرد گفتند:

فلان موضوع جزء مسلمات اسلام هست‏یا نه؟ جزء احكام اسلام هست‏یا نه؟ گفتند: بله. گفت: خوب. این نوشته‏ها را شما بخوانید. اگر من بگویم كسی با خواندن اینها فكر می‏كند، اصل این موضوع در اسلام نیست، حق دارم این اعتراض را بكنم یا نه؟ گفتند: بله. گفت: حرف من ازا ین قبیل است.

شیوه ایشان، در مورد بعضیهای دیگر هم همین طور بود.

خلاصه، ایشان از ناحیه روشنفكران مذهبی، بیشتر نگران التقاط بود. بارزترین و كریه‏ترین چهره التقاط را در آثار مجاهدین خلق می‏دید و شاید از آنها بدتر، در آثار گروه فرقان.

یك عده قلم برداشته بودند و تحت عنوان اسلام، كتاب و مقاله می‏نوشتند تفسیر قرآن می‏كردند اما یكسره آمیخته با شوائب مكتبهای مادی، یك چهره التقاطی به نام اسلام راستین از اسلام معرفی می‏كردند. مطهری، با شجاعت، در مقابل این آسیبها ایستادگی می‏كرد و این، خیلی كار سختی بود; برای اینكه بعضی از این گروهها با فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی وجهه‏ای - خصوصا در بین جوانهای دانشگاهی - كسب كرده بودند، اگر روز روشن را می‏گفتند شب است، عده‏ای مصلحت‏اندیشی می‏كردند و می‏گفتند: نباید گفت اینها اشتباه می‏كنند; چون دشمن استفاده می‏كند.

یادم هست، شبی ایشان در ایام محرم، در مسجدی گفته بودند: جمله ان الحیاة عقیدة و جهاد حدیث نیست، ما در منابع خودمان گشتیم، سندی برای این عبارت پیدا نكردیم. پس دانشجویان فكر نكنند كه این كلام معصوم است.

آقای مطهری می‏گفت: هر عقیده و جهادی مطلوب نیست; پس برای شما فرق كند مبارزه به نام اسلام و مبارزه به اسم ماركسیسم. ایشان، این حرف را بالای منبر گفته بود، چه وقت؟ آن وقت كه بازار این حرفها در دانشگاه داغ بود. یادم هست، فردای آن روز یكی از دانشجویان مذهبی آمد نزد من (چون ارادت بنده را به ایشان می‏دانست) با یك دامن گله از آقای مطهری كه: ایشان اصلا حساب نمی‏كند. الآن وقت این حرفها نیست. عده‏ای را می‏رنجاند و.... اما مطهری اهل این حرفها نبود. در مقدمه چاپ هشتم علل گرایش به مادیگری دقیقا، به سمت افكار التقاطی هدفگیری و به گروه فرقان اعلام جنگ كرده است. بنده می‏توانم بگویم جزء اخیر علت تامه برای شهادت ایشان، همین مخالفت‏با گروه فرقان بود كه بیش از همه در این مقدمه منعكس است.

3) سومین گروه «تحریفگران‏» بودند. اینجا، مخاطب مطهری، وعاظ و گویندگان و اهل منبر بودند. ایشان به سخنان گویندگان مذهبی، خیلی حساس بودند و دیده‏اید كه با چه شهامتی به تحریفات آنها در واقعه عاشورا اعتراض می‏كند.

بنده، شجاعت مطهری را در مقابل گروهی كه در واقع مطهری خود را متعلق به آنها می‏دانست كمتر از شجاعت او در مقابل دستگاه طاغوت نمی‏دانم.

چیزهایی را كه عادی شده بود، همه قبول و یا حداقل سكوت می‏كردند، ایشان اعتراض می‏كرد. و این همه، ناشی از ایمان و اخلاص آن بزرگوار بود كه در بند خوشایند این و آن نبود، كار را برای رضای خدا می‏كرد و در مقام بندگی، كارها را كوچك و بزرگ نمی‏كرد. اگر یك وقت‏شان دین اقتضا می‏كرد كه ایشان یك سری كارهای كم اهمیت هم بكند، ابایی نداشت.

شهید مطهری در واقع، درخشنده‏ترین گوهری است كه حوزه به دانشگاه تحویل داده است آیا نباید رابطه با شهید مطهری را جدی بگیریم؟ امروز درست است كه با پیروزی انقلاب اسلامی امكانات تازه‏ای در اختیار ما قرار گرفته و نعمت‏بزرگی عاید ما شده است، اما فكر نكنید، خطرهایی كه شمردم، همه‏اش، از میان رفته است. ببینیم چقدر با آثار استاد شهید كه زبده اندیشه‏های امام، علامه طباطبایی و بزرگان دیگر است، انس داریم.

امیدوارم خداوند به همه ما توفیق ایمان و عمل صالح و خدمتگزاری به انقلاب اسلامی را عنایت‏بكند و ما بتوانیم در حوزه و دانشگاه، در همه جا، وظیفه خودمان را انجام دهیم.

پی‏نوشت:

1) خطبه 108، صبحی صالح.

منبع:

ماهنامه پیام حوزه، شماره 5،‌ غلامعلی حداد عادل

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.