تبیان، دستیار زندگی

ایـن شـکست اخـلاقی از کجا بوجود آمد؟!

ما عبد الله بشی‌ء افضل من‌ عفة‌ بطن‌‌ و فـرج (کـافی از امـام محمد باقر-علیه السلام): پروردگار جهان هرگز به برتر و بالاتر از عفت شکم‌ و فرج عبادت نشده است‌.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
ایـن شـکست اخـلاقی از کجا بوجود آمد؟!
کلمه «زنده و مرده» نوعا در موجودات جاندار گفته می شود. اگر در موجود جانداری جنبش و حرکت دیدند گویند: زنده است، می جنبد؛ فعالیت‌ دارد و اگر عین و اثری از حرکت در او ندیدند می گویند مرده است.

کـلمات مـرده و بی جان

اگر از مـوجودات جاندار بگذریم دیده می شود که این کلمه زنده و مرده در حقایق بی جان‌ هم استعمال می گردد مثلا‌ می گویند‌ زبان بر دو گونه است زبان زنده و آن عبارت است از زبانی که نوشتن و خواندن و حرف زدن ملتی و یـا مـلت هائی بوسیله آن صورت پذیرد هر کس‌ این زبان را‌ بلد‌ باشد به هر کجا که برود می تواند مقاصد خود را نمایان سازد.
ولی قسم دوم زبان مرده است و آن عبارت است از زبانی که نوعا سخنگوئی بـه این زبـان‌ پیدا نشود‌. چنین‌ زبانی مرده است گرچه آن زبان دارای اسلوب صحیح و قواعد متقنی باشد. چه وقتی زبانی از گفتن و نوشتن افتاده باشد چنین زبانی را باید مرده دانست. تعالی و انحطاط‌ مـلت‌ هـا‌ در زنده و مرده بودن زبان‌ ها‌ اثر‌ عمیقی دارد چه بسیار است شکست های‌ نظامی که شکست های زبان را بوجود آورده است.

کلمه «زنده و مرده» نوعا در موجودات جاندار گفته می شود. اگر در موجود جانداری جنبش و حرکت دیدند گویند: زنده است، می جنبد؛ فعالیت‌ دارد و اگر عین و اثری از حرکت در او ندیدند می گویند مرده است.


این حقیقتی که بدان اشاره‌ شد‌ در‌ خود یک زبان هم وجـود دارد بـرخی از‌ کـلمات‌ روی برخی از علل رونق و رواج بیشتری مـی یابد و در عـوض بـرخی از کلمات دیگر همین زبان از رواج افتاده‌ در‌ گفت‌ و شنود نام و نشانی از آن کلمه دیده نمی شود.
آنچه ما‌ به خاطر داریم در زمان های پیشین برخی از کـلمات اسـتعمالات فـراوانی داشته‌ ولی امروزه در اثر پیشرفت هائی‌ که‌ نصیب‌ نـسل حـاضر شده عین و اثری از آنها دیده نمی شود ... در سابق‌ کلمه‌ برده و غلام و کنیز زیاد استعمال می شد در اجتماعات بشری افرادی به این‌ کـلمات خـوانده مـی شدند.
یکی از‌ امتعه‌ بازار‌ در گذشته برده فروشی بود و قلم درشتی از صـادرات‌ تجارتی شمرده می شد‌ ولی‌ زمانی‌ که برده فروشی ممنوع و منسوخ گردید این کلمه نیز استعمال‌ خارجی خود را از‌ دسـت‌ داده در خـانه خود (کتب لغت) به تقاعد نشست.
مشابه این کلمات که در دیروز گـذشته‌ در‌ ردیـف کلمات زنده جای داشتند و اکنون دوران‌ احتضار خود را می گذرانند بسیار است‌ یکی‌ از‌ آنها کلمه «عفت» اسـت. پیـش از آنـکه تمدن کاباره‌ ی غرب به سرزمین ما وارد شود‌ این‌ کلمه در تمام شئون اجتماعی مـا جـای داشـت، همه جا استعمال‌ می شد.خاصه‌ در‌ میان‌ طبقات زنان اعم از زن و دختر این کلمه موقعیت خـاصی داشـت.
دخـتران شوهر نکرده درباره‌ این‌ کلمه بسیار اندیشه می کردند افعال و حرکات خود را با این کـلمه مـطابقت‌ می دادند‌، در‌ اجتماع احترام زیادی برای این کلمه قائل بودند. اگر احیانا در گوشه و کـناری حـرکتی زشـت‌ و زننده‌ دیده‌ می شد نوع افراد اجتماع به عنوان اینکه‌ این حرکت با عفت عمومی سـازگاری‌ نـدارد‌ به مخالفت برمی خاستند و آن عمل را ممنوع و حرام می دانستند.
این کلمه در تمام شئون اجتماعی راه داشت‌ در‌ خـانه؛ در کـوچه، در بـازار، در گفت و شنود آثار وجودی آن نمایان‌ بود‌ وقتی دختری می خواست به خانه شوهر برود بزرگترین‌ جهیزیه‌ای‌ کـه‌ تـازه عروس به خانه داماد می برد عبارت‌ بود‌ از سرمایه‌ عفت و عصمت ولی از آن روزی که آزادی بـی بـند و بار غـربی در‌ اجتماع‌ و شئون زندگی ما راه پیدا‌ کرد‌ آغاز محدودیت‌ این‌ کلمه‌ بود.
هر چه مظاهر تـمدن غـربی‌ در‌ اجـتماع ما بیشتر می شد محدودیت این کلمه فروان تر می گردید. امروزه کار‌ بدان جا کشیده شده است‌ که‌ می بایستی بدون اغراق اعتراف کرد‌ که‌ بـسیاری از مـواردی که این کلمه بکار می رود استعمال خود را از دست‌ داده‌ است آثار وجـودی ایـن کلمه‌‌ از‌ میان‌ رفته است. عفت‌ دختران‌ و پسـران، عـفت زنـان و مردان‌؛ عفت‌ فردی و اجتماعی‌ عفت زبان و عـفت قـلم همه و همه از میان رفته است و اگر گفته‌ شود‌ که باز این کلمه از اسـتعمال‌ نـیفتاده‌ است چه‌ در‌ اجتماع‌ کنونی بـاز در سـر‌ زبان ها آورده مـی شود در جـواب بـاید گفت متأسفانه معنائی که امروز از کـلمه نـجابت و عفت‌ به خاطره‌ ها‌ می گذرد با آن مفهومی که در‌ دیروز‌ گذشته‌ از‌ این‌ کلمه بدست مـی آمد‌ مـغایر‌ می باشد.
چه امروزه اگر دختری بـه تمام آداب‌ و رسوم تمدن عـصری آشـنائی داشته و به طرز معاشرت و رفت و آمـدهای‌ اجـتماعی‌ آشنا‌ باشد گویند دختری است باادب و اگر دختری‌ از‌ چنین‌ مسائلی‌ اطلاع‌ نداشته‌ و از ایـن نـوع معاشرت ها بیزار باشد گـویند دخـترک بـی‌ ادب و بی‌ حیائی می باشد...چـنین دخـتری نامش در ستون‌ دختران امـل ضـبط خواهد شد...البته ناگفته نماند که این‌ پدیده عصری در طبقه خاصی رواج‌ کامل دارد ولی در بـسیاری از خـانواده ها هنوز اصول اصلی و اساسی عـفت رعـایت می گردد...

ایـن شـکست اخـلاقی از کجا بوجود آمد؟!...

به یـقین می توان‌ گفت‌ که یکی از عواملی که در شیوع این بی عفتی و بی حیائی مؤثر بوده‌ و تأثیرات عـمیقه‌ ی آن را حـتی ملل جهان تصدیق دارند عبارت از «سـینما و تـلویزیون»... تـعلیم و تـربیتی کـه‌ به وسیله‌ دیدن حـاصل مـی شود هرگز قابل مقایسه با شنیدن و استماع‌ کردن نمی باشد و علاوه بر این اثرات این عوامل در موقعی کـه دخـتران و پسـران اجتماع‌ در‌ بحرانی ترین دوران عمر خود‌ می باشند‌ بـسیار شـدید مـی باشد.
و هـمین آشـنائی بـا محیط سینماست که اذهان دختران و پسران را مشوب می کند و نتیجتاً این گروه از جوانان صحنه های زندگی خود‌ را‌ بر روی رفتار و حرکات‌ هنرپیشگان‌ سینما قرار می دهند در اصول اخلاقی و کیفیت مـعاشرت از آنها پیروی و تقلید می نمایند و بنا به گفته‌ یکی از شخصیت های برجسته هنوز بسیاری از زنان و دختران اجتماع ما نمی دانند که وضع‌ و حال‌ زنان غربی با هنرپیشگان مغایرت دارد.
چه این گروه از هنرمندان‌ بـرای بـدست آوردن منافع مادی مانند عروسکان خود را بزک کرده با وضع زننده‌ای خود را در سینما ظاهر‌ می سازند‌ و وظیفه هنرمندی‌ خود را انجام می دهند و چیزی که در نظر این گروه‌ از هنرمندان ارزشی ندارد همان مـسائل اخـلاقی‌ و عصمت و عفت فردی و اجتماعی است.
آری یکی از خطاهای دختران ما‌ این است‌ که‌ دروس زندگی خود را از سینما شروع‌ می کنند و این خطای بزرگی است که زیان هـای جـبران ناپذیری ‌‌دارد‌ روی همین نکته‌ است کـه پسـران ادای هنرپیشگان مرد و دختران ادای هنرپیشه‌گان زن‌ را‌ در‌ می آورند.
غافل از اینکه شاید به همان مقداری که برخی از زنان و دختران اجتماع ما آرزوی‌‌ دیدار و برخورد بعضی از هنرپیشگان را دارند و دلشـان مـی خواهد که از نزدیک قد‌ و بـالای بـرخی‌ از هنرپیشگان‌ را‌ ورانداز کنند.
به همین نسبت و شاید هم بیشتر بسیاری از زنان غرب از دیدار هنرپیشگان نفرت داشته در هنگام برخورد با آنها روی خود را از آنها بر می گردانند چه اینان‌ عفت و حیای اجتماعی و فـردی را بـازیچه قرار داده‌اند.

کاسه از آش داغ تر

یکی دیگر از علل این فساد و تباهی آزادی بی حد و حصر دختران و پسران ما می باشد کسانی که به کشورهای‌ غربی‌ سفر کرده و وضع و روحیات افراد آن ممالک را بررسی‌ کرده مـورد مـطالعه قرار داده اند، همگی به اتفاق می گویند که در ممالک غرب دختر تا مادامی که به خانه شوهر نرفته است آزاد‌ است‌ ولی چون قـدم در زندگی خانوادگی گذارد و به خانه شوهر وارد شد دوران مقید بودن او آغاز می شود در ایـن وضـع دیـگر عین و اثری از آزادی‌ بی بند و بار دیده‌ نمی شود‌.
در زمان گذشته وضع خانواده‌ها چنین ایجاب می کرد که دخـتران ‌ ‌مـا روی تعالیم دینی‌ و تربیت خانوادگی اصولا از آزادی مطلق محروم بودند و قوانین اخلاقی و مذهبی حدود اخـتیارات آنـها را‌ تـعیین‌ کرده‌ بود و اگر به خانه شوهر می رفت‌ باز‌ این‌ وضع چندان تفاوتی‌ نمی کرد ولی آنچه مسلم اسـت این نکته است که در برخی از خانواده‌ ها این تعالیم اخلاقی از میان‌‌ رفته‌ و سنن‌ و آداب غـربی جای آن را گرفته اسـت روی ایـن‌ اقتباس‌ دختران پیش از ازدواج از آزادی مطلقی برخوردار می باشند و از همه جالب تر اینکه این بهره برداری از آزادی‌‌ پس‌ از‌ ازدواج هم ادامه دارد و اینجاست که یکبار دیگر مثل معروف‌ کاسه از آش داغ‌ تر خودنمائی می نماید.

میعادگاه های عشاق تـهران

برای اینکه خوانندگان ارجمند گفتار ما را مبالغه‌ آمیز‌ ندانسته‌ و تصدیق کنند که این‌ امر واقعیت داشته و گوشه کوچکی از فساد‌ اخلاقی‌ اجتماعی عیان گردد ناچار خوانندگان‌ عزیز را به مقاله‌ای که «در اطلاعات هفتگی» تـحت عـنوان «میعاد گاه های‌ عشاق‌‌ تهران‌ کجاست» متوجه می کنیم و چون این مقاله مفصل است لذا به فرازهائی از آن‌ اکتفا می شود‌: عده‌ای‌ از دختران و پسران بی آنکه از حقیقت زندگی بوئی برده باشند اسیر احساسات خود‌ شده‌‌ بـه دنبال‌ هـوس های زودگذر و بچگانه خود می روند و به قول خود عاشق می شوند هیچ شکی نیست‌ این عشق ها‌ خیلی‌ زود فراموش می شود و غالبا اثر و نتیجه جز ندامت و پشیمانی ندارد.
سپس نویسنده از‌ میعاد‌ گاه‌ های عـشاق تـهران نام برده نام خیابان ها را یکایک می شمارد و طرز برخورد آنها را‌ بیان‌ می کند و ضمنا اعتراف می کند که سینماهای تهران نقش عمده‌ای را در زندگی عاشقانه‌ مردم‌ عاشق‌ پیشه تهران بازی می کند و بـهترین اوقـات بـرای اینکار از ساعت‌ 2 تا 4 بعد از ظـهر اسـت‌ در‌ ایـن ساعات تمام صندلی ها بوسیله‌ ی عشاق اشغال شده است آن وقت این نویسنده‌ از‌ خیابان ها‌ و سینماها و اتومبیل گذشته می گوید تلفن هم یکی از وسائل روابـط عـاشقانه اسـت و طبق اظهار یک‌ مقام‌ مطلع‌ از اداره تلفن روزانه بـیش از ده هـزار تلفن‌ عاشقانه در تهران‌ می‌ شود و اگر روزی این تلفن ها کنترل شود بسیاری از روابط عاشقانه و اسرار مگو برملاء می‌ شـود‌.
در خـاتمه نـویسنده از مدار انصاف خارج نشده اعتراف‌ می کند که در‌ تهران‌ روی هم رفـته صدی چهل روابط عاشقانه‌ به علت‌ اخلاق‌ متنوع پسند مردان پس از یکی دو‌ ماه‌ سرد و خاموش می شود. صدی چهل نـیز بـه اختلاف و نـزاع و دادسرا می کشد و صدی بیست‌ به‌ ازدواج منجر می گردد و متأسفانه فراوان‌ دیده‌ شـده اسـت‌ که‌ اینگونه‌‌ ازدواج ها نیز پایان خوشی نداشته و به جدائی‌ انجامیده‌ است یکی از نکات برجسته این مقاله‌ اعـترافی اسـت کـه نویسنده ضمنا‌ نموده‌ می گوید هشتاد و پنج درصد این جوانان‌ را دانشجویان؛ دانش آمـوزان‌ و کـارمندان‌ ادارات تـشکیل می دهند، البته آغاز‌ این‌‌ صحنه‌ها یا از سینما یا از مجله و یا از دانشگاه و بالاخره از جلوی‌ در‌ دبـیرستان دخـترانه‌ مـی باشد.

یکی از خطاهای دختران ما‌ این است‌ که‌ دروس زندگی خود را از سینما شروع‌ می کنند و این خطای بزرگی است که زیان هـای جـبران ناپذیری ‌‌دارد‌ روی همین نکته‌ است کـه پسـران ادای هنرپیشگان مرد و دختران ادای هنرپیشه‌گان زن‌ را‌ در‌ می آورند.

غافل از اینکه شاید به همان مقداری که برخی از زنان و دختران اجتماع ما آرزوی‌‌ دیدار و برخورد بعضی از هنرپیشگان را دارند و دلشـان مـی خواهد که از نزدیک قد‌ و بـالای بـرخی‌ از هنرپیشگان‌ را‌ ورانداز کنند.
به همین نسبت و شاید هم بیشتر بسیاری از زنان غرب از دیدار هنرپیشگان نفرت داشته در هنگام برخورد با آنها روی خود را از آنها بر می گردانند چه اینان‌ عفت و حیای اجتماعی و فـردی را بـازیچه قرار داده‌اند.

از‌ همه‌ بدتر‌ اینکه نویسنده می گوید‌ اکنون‌ دختران و زنان خود را‌ در‌ ابراز عشق علنی‌ مـحق دانـسته بسیاری از جوانان نامه های متعددی از جانب دختران‌ دریافت‌ می کنند که در آن‌ جوانان را‌ بـه میعادگاه‌ عـشق دعـوت‌ کرده‌اند‌.
در‌ اینجا خوبست رشته سخن‌ را متوجه زنان بیدار و هشیار که دم از آزادی زده برای‌ رسیدن به کرسی وکـالت تـلاش‌ می کنند‌ نموده از آنها سؤال شود آیا‌ شرکت‌ در‌ مجلس‌ شوری‌‌ و قبول وکالت برای‌ شـما‌ ارزش واقـعی دارد یـا اینکه هر یک از این بانوان مجانی و بلاعوض‌ به عنوان راهنمای دختران در‌ دبیرستان‌ های‌ دختران شرکت کـرده و حـقایق زندگی را برای‌‌ آنها‌ تدریس‌ می کردید‌ و بی‌ اساسی‌ هوس های‌ زودگذر آنان را تشریح می نمودید؟
کدامیک از این دو ضـروری اسـت و اگـر از پذیرفتن این سمت افتخاری معذور بودید لااقل از بنیان گذاران‌ فرهنگ تقاضا می کردید که خوب است یـک صدم‌ از مـخارجی کـه برای تربیت جسمی‌ دختران بعنوان ورزش به مصرف می رسد برای تربیت روحی دختران و پسـران اخـتصاص‌ داده میشد و اما راجع به آزادی زنان شوهردار عفت قلم و موقعیت مجله ارجمند اجازه‌ نمی دهد‌ در این باره سـخن بـه میان آید ولی خوانندگان عزیز خود می دانند و در روزنامه ها خوانده‌ اند که‌ افسر جوانی در شـمیران زن خـود را هدف گلوله قرار داد و خود نیز‌ با‌ دو گـلوله خـودکشی کـرد و هر دو فدای بهره برداری از آزادی های بی حـد و حـصر شدند چه می گویند این افسر با غیرت زن‌...
منبع:
«درس هایی از مکتب اسلام » آذر 1340، سال سوم - شماره 10


مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.