احكام شرعی راههایی به سوی مقصدند و نه این كه خود هدف باشند.
در روایات و اظهارات بزرگان دین، ضرورت نظم اجتماعی برای رسیدن به اهداف دین و حتی زندگی سالم مورد تأكید قرار گرفته است، و تمام ادعای ادیان الهی این است كه بی توجهی به دستورات دینی سبب سرگشتگی و دورماندن از اهداف حقیقی خلقت میگردد.
بنابراین شریعت ، راههای بهتر و گاه منحصر به فردی برای رسیدن به مقصد را معرفی میكند تا از گمراهی بشر پیشگیری نماید .
احكام شرعی راههایی به سوی مقصدند و نه این كه خود هدف باشند.
در هر عصر و زمانی یكی از ملاكها برای كشف دقیق تر احكام اجتماعی این است كه با مصالح زندگی اجتماعی انسان و كمال معنوی او متناسب باشد، كه این خود از یك نظر به معنای فطری بودن كلیات احكام الهی است .
اصل در فروع احكام، انسجام هر حكمی با سایر احكام و باورهای دینی و تناسب و هماهنگی آن در یك مجموعه منظم و با قاعده است ; و اگر به گونه ای باشد كه سایر احكام را مورد تعرض قرار داده و به تعارض و تناقض با دیگر باورها و احكام و اهداف دین منجر شود، خود دلیل بر عدم انطباق آن با منظور شارع مقدس و غیرشرعی بودن آن حكم است .
الف - ضرورت هماهنگی و قاعده مند بودن احكام اجتماعی
در هر نظام اجتماعی ، محور نظم و آهنگ اجتماع ، قوانین آن جامعه است ; و اگر قوانین خود دچار ناهماهنگی باشند، نظام اجتماعی را دچار اختلال و بی ثباتی و ناهماهنگی میكنند.
دین كه دستورات خود را مبتنی بر فطرت ارائه كرده است، نمی تواند در درون خود ناهماهنگی داشته باشد; چرا كه بی نظمی و اختلال برخلاف فطرت است .
امیر مؤمنان (ع) از رسول خدا(ص) نقل میكند كه : " اذا اتاكم الحدیث متجاوبا متفاوتا، فما یكذب بعضه بعضا، فلیس منی و لم اقله و ان قیل قد قاله ، و اذا اتاكم الحدیث یصدق بعضه بعضا فهو منی و أنا قلته"1
"وقتی گفتاری متفاوت و متعارض پیش شما آوردند توجه كنید، آنچه را كه متضاد و به گونه ای است كه برخی از آن بعضی دیگر را تكذیب میكند ، از من نیست و من آن را نگفته ام، اگر چه گفته شود كه پیامبر گفته است ; و اگر بعضی از گفته ها دیگر گفته ها را تأیید و تصدیق میكرد از من است و من آن را گفته ام ."
از امام رضا(ع) نیز نقل شده است كه :
"... انا عن الله و عن رسوله نحدث و لانقول قال فلان و فلان فیتناقض كلامنا. ان كلام آخرنا مثل كلام اولنا و كلام اولنا مصدق لكلام آخرنا فاذا اتاكم من یحدثكم بخلاف ذلك فردوه علیه"2
"... ما از خدا و رسول او نقل میكنیم و نمی گوییم فلانی و فلانی چنین گفته اند تا گفتارمان متناقض باشد; همانا گفتار آخرین ما مثل گفتار اولین ماست، و كلام اولی تأیید كننده گفتار آخری ماست . پس اگر كسی چیزی برخلاف آن آورد و نقل كرد آن را نپذیرید."
در قرآن كریم نیز آمده است كه :
"و لو كان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلا فا كثیرا" 3
" اگر قرآن از جانب غیر خدا میبود، اختلاف و تناقض زیادی در آن پدیدار میشد."
با توجه به این امور ، تشخیص ضرورت هماهنگی احكام شرع باید مورد توجه قرار گیرد، و با این ملاك محكم ، احكام فقهی و نظریات فقها و قوانین موجود بازنگری و تنظیم شود.
ب - طریقیت احكام شرعی
قوانین ، وسیله ای برای رسیدن به اهداف هستند; خواه قوانین الهی باشند یا بشری . ولی گاهی اتفاق میافتد كه راه رسیدن به یك هدف خاص ، منحصر به یك مورد مشخص میگردد كه در این صورت اهمیت طریق به اندازه اهمیت هدف جلوه میكند .
ظاهرا احكام عبادی از این نوع است كه راه انحصاری برای رسیدن به هدف است، و اندكی تخلف از آن امكان رسیدن به هدف را به شدت تقلیل میدهد یا منتفی میگرداند.
اما احكام غیرعبادی ، تابع مصالح و مفاسد واقعی هستند و نوعا ملاك پنهانی كه غیر قابل دسترس باشد ندارند; چرا كه برای بهبود زندگی بشر در دنیا وضع شده اند. 4 هرچند آثار و تبعات اخروی آن هم مورد نظر شارع است .
دلیل قاطعی در دست نیست كه تمامی احكام غیرعبادی اسلام احكامی ثابت اند و موضوعات آنها تأثیرناپذیر از تغییرات و شرایط زمان و مكان میباشند و به عنوان راههای انحصاری رسیدن به مقصود و هدف تشریع شده اند، بلكه پذیرش برخی پدیده های جدید مثل معاطات در عقود و معاملات یا اذعان به تغییر یافتن موضوعات برخی احكام مثل مجسمه سازی، تصویر و اتكا به بینه علمی و عرفی در كنار دلایل شرعی در كشف جرایم و امثال این امور از سوی فقهای عظام، نشان میدهد كه موضوعات این گونه احكام با تحولات اجتماعی و متغیرات زمانی و مكانی دستخوش تغییر میشوند و در نتیجه احكام آنها نیز متناسب با آنها تغییر میكنند.
به عبارت دیگر وقتی عقل را به عنوان یكی از ادله احكام شرعی پذیرفته ایم و سیره عقلا - كه ردع آن از سوی شارع احراز نشده باشد - را در همین جهت ، معتبر و حجت میدانیم، هر روش عقلانی كه به نحو اطمینان بتواند مقصود شارع مقدس را برآورده سازد روشی شرعی نیز هست، و همه این امور بر طریقیت (وسیله بودن) احكام شرع مقدس در عموم امور غیر عبادی دلالت میكنند و نه موضوعیت (هدف بودن) آنها.
اصولا عنوان و لفظ "شرع و شریعت" به معنای نهر یا راهی است كه از یك رودخانه بزرگتر یا بزرگ راهی ، جدا میشود، به گونه ای كه مناطقی خاص از آن بهره مند میشوند; و در اصطلاح نهر و راهی است كه از بزرگراه یا رودخانه عظیم دین خدا سرچشمه میگیرد، و لذا در قرآن كریم آمده است :
" لكل جعلنا منكم شرعة و منهاجا" 5
"برای هر قوم از شما انسانها یك شریعت و راه قرار دادیم ."
تفاوت شرایع صرف نظر از خصوصیات زمانی و مكانی، معلول كمال شرایع متأخر نسبت به شرایع متقدم است ; و لذا شریعت محمدی (ص) از سایر شرایع كامل تر است .
" الیوم أكملت لكم دینكم و أتممت علیكم نعمتی و رضیت لكم الاسلا م دینا" 6
"امروز دینتان را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام ساختم و اسلام را به عنوان دین شما پسندیدم ."
خداوند در قرآن میفرماید:
" قل فأتوا بكتاب من عند الله هو أهدی منهما أتبعه ان كنتم صادقین " 7
"بگو: كتاب و شریعتی برتر و هدایتگرتر از آن دو [قرآن و تورات ] بیاورید تا از آن پیروی كنم اگر راستگو هستید."
آیه فوق ظاهرا ضرورت پیروی از معقولترین و بهترین روشها را برای رسیدن به اهداف دین بیان میكند.
البته نباید بدون دلیل و برهان و تنها به خیال و توهم این كه روشی برتر پیدا شده، دست از طرق و روشهای شرعی برداشت ; بلكه به اصطلاح فقها باید با منقح كردن مناط، آن هم از نوع قطعی آن، و یا مناط و ملاك مطمئن و منصوص، در خصوص رساندن به مقصود شرع به روش جدید و مورد تأیید و تجربه عقلا مراجعه شود.
زیرنویسها :1- الطبرسی، مشكاة الانوار، ص 153) . 2- رجال كشی، زندگینامه مغیرة بن سعید، ص 224 و 225، حدیث 401 . 3- سوره نساء (4)، آیه 82 . 4- ر.ك : دراسات فی ولایة الفقیه، ج 2، ص 438 . 5- سوره مائده (5)، آیه 48 . 6- سوره مائده (5)، آیه 3 . 7- سوره قصص (26)، آیه 49 . منبع : کتاب " اسلام دین فطرت - حضرت آیت الله منتظری ص 702 تا 705 "محمد صالحی 20/ 6 / 91 mahsan / عبادت ، بندگی عاشقانه خداست
وقتی که خداوند انسان را آفرید ، او را از برای خود برگزید ،آنجا که در حدیث قدسی می فرمایند :
" یابن آدم ......... خلقتك لاجلی و انت تفرمنی " 1
ای فرزند آدم ! ...... تو را برای خودم آفریدم، در حالی كه تو از من می گریزی ؟
و این ، فقط به آن خاطر بود که گنجینه عالی و گوهر گرانسنگ خدایی اش ، که از دیگر مخلوقات غیر انسانی مخفی مانده بود ، به عرفان و کشف این انسان درآمده و آنگاه ، خداوند ، خود را در آئینه معرفت او بیند ،آنجا که در حدیث قدسی دیگر می فرمایند :
" كنت كنزاً مخفیاً فأحببت أن أعرف فخلقت الخلق لكی أعرف " 2
" من گنج پنهان بودم . دوست داشتم كه آشكار شوم . پس خلق را آفریدم تا شناخته شوم "
و این مهم ، میسر نخواهد شد ، جز آنکه ، انسان ، تنها به عبادت عاشقانه او جلوه گر شود ،آنجا که می فرمایند :
" و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون " 3
" من جنّ و انس را نیافریدم جز براى اینکه عبادتم کنند ! "
و این عبادت ، مفهوم و بروندادی جز متخلق و متصف شدن به اخلاق خداوندی ندارد ،آنجا که در کلام رسول مکرم (ص) داریم :
" تخلقوا باخلاق الله " 4
" به اخلاق الهی متصف و به شاکله او درآیید . "
حال ، سوال اینجاست که :
آیا تخلق به اخلاق خداوندی و متصف شدن به اوصاف حضرتش و به شاکله او در آمدن ، از کدام منظر در عبادت ، محقق می شود ؟
1- عبادت تجارت مابانه ؟
2- عبادت از ترس و بیم؟
3- یا عبادت آزاد از هر دو قید ؟آنچه که از سیره و صراحت کلام معصومین (س) و اولیا الهی ، فهمیده می شود ، آنها رابطه خود و خداوند را نه در یک معامله می دیدند که پیوند شان بمعنای حضور در بر یار بود و رابطه شان در حد عشق بازی ،آنجا که امام حسین(ع) به خداوند عرض می کند:
" اللهم اجعلنی اخشاک کانی اراک " 5
" خدایا مرا آن چنان به خشیت در مقابل بزرگیت متصف گردان که گویی تو را می بینم .
"و یا امام علی (ع) می فرمایند :
" ما کنت اعبد ربا لم اره " 6
" من خدایی را که ندیدم ، نپرستیدم . "
و به همین دلیل است که وقتی به عبادت انسانها می نگریستند ، آنها را از سه حالت فوق الذکر خارج نمی دیدند ،آنجا که در کلام امام علی (ع) داریم :"
ِانَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ- وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِیدِ- وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ " 7
" همانا عدّه اى خداوند متعال را به جهت طمع و آرزوى بهشت عبادت مى کنند که آن یک معامله و تجارت خواهد بود .و عدّه اى دیگر از روى ترس ، خداوند را عبادت و ستایش مى کنند که همانند عبادت و اطاعت نوکر از ارباب باشد .و طائفه اى هم به عنوان شکر و سپاس از روى معرفت، خداوند متعال را عبادت و ستایش مى نمایند; و این نوع ، عبادت آزادگان است ."
حال سوالی که همگان باید به جواب درست آن برسند و ما نیز قصد بازگفت آنرا داریم ، اینست که :آیا در اخلاق خداوندی ، رفتار معامله گرانه و یا ترس از دست دادن چیزی هست که ما نیز باید چنان کنیم ؟
- وقتی خداوند ، جهان خلقت را به تمام و کمال ، برای بنی آدم خلق کرده ، بدون هیچ منت و یا انتظار ،
آنجا که در حدیث قدسی می فرمایند :
" یابن آدم : خلقت الاشیاء كلها لاجلك " 8
ای فرزند آدم ! همه چیز را از برای تو و بخاطر تو آفریدم .
- و یا همه چیز را در تسخیر او درآورده بدون طلبی از او ،
آنجا که می فرمایند :
" ا لم تروا ان الله سخر لکم ما فی السماوات و ما فی الارض و اسبغ علیکم نعمه ظاهرة و باطنة" 9
" آیا ندیدید خداوند آنچه را در آسمانها و زمین است مسخّر شما کرده، و نعمتهاى آشکار و پنهان خود را به طور فراوان بر شما ارزانى داشته است؟! "
- و یا وقتی که رحمت عامش ، شامل همه کس از کافر و مسلم می شود ، بدون اخم و ناراحتی ،
آنجا که صدها بار فرموده است :
" هوالرحیم " " و او بر همگان رحیم و مهربان است "
- و یا بندگانش را علیرغم تخلفاتشان ، به بخشش ، بشارت می دهد ،
آنجا که می فرمایند :
" و ان ربک لذو مغفرة للناس على ظلمهم . " 10
" و پروردگار تو نسبت به مردم -با اینکه ظلم مىکنند- داراى مغفرت است؛ "
و ...
پس متصف شدن به اوصاف حضرتش و جلوه حق شدن با تخلق به اخلاق الهی ، چگونه با امر معامله گری با او جمع می شود ، وقتی که :
** بسیار ما مسلمانها ، در اعمال خود ، دائم به امید پاداش بهشت و لذات آن بسر می بریم و خدای را به فراموشی سپرده ایم .
** هر عمل که قصد انجامش داریم ، و یا توصیه ای برای آن می کنیم ، اول و آخر کلاممان ، جمله " ثواب دارد " را بر زبان می آوریم ، و وقتی او را می خوانیم ، از او بهشت و حورالعین می خواهیم نه خودش را ،آنجا که در دعاهایمان عاجزانه می خوانیم :
" رَبّاهُ یا اَللهُ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَافْعَلْ بِنا ما اَنْتَ اَهْلُهُ، وَ نَجِّنا مِنَ النّارِ بِعَفْوِکَ، وَ اَدْخِلْنَا الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِکَ، وَ زَوِّجْنا مِنَ الْحُورِ الْعِینِ . " 11
" پروردگارا اى خدا درود فرست بر محمّد وآل محمّد و انجام ده درباره ما آنچه را تو شایسته آنى و ما را با عفو خود از آتش نجات ده و به رحمت خویش ما را داخل بهشت گردان و با جود خود ما را به حورالعین تزویج فرما "
** و یا بسیار دیگرمان ، نه در طلب بهشت ، که از ترس عذاب و جهنم ، خلافی را انجام نمی دهیم ، بی آنکه بدانیم در محضر بزرگ و عزیزی بنام حضرت دوست قرار داریم و خلاف و حرام ، جایی در میدان جاذبه کبریائیش ندارد .
و از آنجا که انسان در انجام اعمال خود ، نتیجه گراست و در معاملات خود ، بدنبال نتیجه و سود سریع و در دسترس می باشد ، باعث می شود که :
این هر دو تلقی از محرکه اعمالمان ( معامله با شراب و حور بهشت و یا ترس از شعله های سرکش عذاب جهنم ) ، بدلیل امکان سالیان سال زنده ماندنمان قبل از مرگ و زود نبودن دست یافتن به بهشت و یا افتادن در جهنم ، ما را به خلافهایی می کشاند که ذره ای با هدف عبادت گونه خداوند از هستی همخوانی ندارد .
- اگر به نماز می ایستیم ، فقط به ظاهر چند رکعت نشست و برخاست اکتفا می کنیم ، چرا که شنیده ایم ، نحوه نشست و برخاست تکلیف گونه مان در نماز ، چگونه جبران شک کردن ، کجا بلند و آهسته خواندن و... بطلان و صحت نماز را معلوم می کند . و این در حالیست که خداوند ، در نماز ، توجه ما را می خواهد و هشیاری را ، چرا که هر چه هست ، کلام گویی با حضرت اوست و این با بیقراری دنیوی و یا نعشه جسمانی ، سازگاری ندارد ،
آنجا که می فرمایند :
" یا ایها الذین امنوا لا تقربوا الصلاة و انتم سکارى حتى تعلموا ما تقولون . " 12
" اى کسانى که ایمان آوردهاید! در حال مستى به نماز نزدیک نشوید، تا بدانید چه مىگویید! "
او ، نماز را نمی خواهد ، مگر با هشیاری و توجه ، و الا حفظ ظاهر آن ، ارزشی جز انجام یک تکلیف نداشته و نه تنها جلوه ای از عشق بهمراه ندارد که اخطار و توبیخ خداوند را نیز یدک خواهد کشید ،آنجا که می گوید :
" فویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون الذین هم یراؤن و یمنعون الماعون . " 13
" پس واى بر نمازگزارانى که... در نماز خود سهلانگارى مىکنند، همان کسانى که ریا مىکنند، و دیگران را از وسایل ضرورى زندگى منع مىنمایند! "
- و اگر به روزه می پردازیم ، فقط هم و غممان آنست که چیزی نخوریم و یا عمل لذت گونه ای انجام ندهیم ، چرا که هر چه شنیده ایم ، ثواب تشنگی در آفتاب بمنزله جهاد در راه خدا و یا .. بوده است و یا خوابمان هم با ارزش .
- و یا وقتی قصد حج می کنیم ، باید اموالمان را به محاسبه بگذاریم تا خمس آنرا بگیرند و حلال شود ، حال در رفتارهای فردی و اجتماعی خود از چه کسی باید حلالیت بطلبیم و کجا جبران چه چیز را بنماییم و کدام قهر را باید به آشتی مبدل کنیم ، و یا دستگیری کدام نیازمند را باید انجام دهیم و ... دیگر مهم نیست ، چرا که با پرداخت سهم خمس ، سفرت مجاز می شود و حجت مقبول .
- و یا آنگاه که به تکلیف امر بمعروف و نهی از منکر می پردازیم ، جز خشونت و نادانی ، به چیز دیگری فکر نمی کنیم ، و این در حالیست که ، خودمان غرق در ریا و تظاهر بوده و از انجام مثلا وظیفه مان ، هم کرامت انسانی را زیر سوال برده ایم و هم نفرت عمومی را به ارمغان آورده ایم .
- و هم چنین دیگر اعمال عبادی فروع دین ، که انتقال و تعلیم آنها از منظر فقهی ، همگی از دو چهره تجارت مابانه منتج به بهشت و یا از ترس و بیم از جهنم برخوردار بوده و جایی برای عبادت عاشقانه خداوند نگذاشته اند .
و اینها همه منتج به آن شده اند که جامعه اسلامی ما که متشکل از فرد فرد ما مسلمانهاست ، علیرغم انجام همه آن عبادات ، غرق در رذایل اخلاقی دروغ ، ریا ، رشوه ، ربا ، توهین و غیبت ، تهمت ، خودخواهی و تکبر ، خشونت ، تجاوز به حقوق دیگران و ... بوده ، آنچنان که زشت ترین چهره ها را از معصومین به دنیا عرضه کرده ایم ، بگونه ایکه مصداق فریاد امام صادق شده ایم ،آنجا که می فرماید :
" معاشر الشیعه كونوا لنا زینا و لا تكونوا علینا شینا قولوا للناس حسنا احفظوا السنتك . " 14
" اى گروه شیعه! براى ما زینت باشید نه ننگ و عار، با مردم خوش گفتار بوده و از سخنان بیهوده و زشت برحذر باشید . "
و این یعنی ، نه تنها آئینه تجلی اخلاق خداوندی نشده ایم ، که نمایشگر بسیار کریه و زشتی از حضرات معصومین گشته ایم .و خود به قضاوت بنشینیم ، آیا هدف خداوند را از خلقت ما ، که به آن مباهات کرده است ، به انجام رسانده ایم .؟آنجا که می فرماید :
" فتبارک الله احسن الخالقین . " 15
" پس مبارک باد بر خدایی که نیکوترین خلق را آفرید . "
هر چند اگر هم معامله می کنیم ، باید بدانیم خریدار کسی است که همه چیز را شاهد است و ترازوی قضاوت هم بدست اوست ،آنجا که در کلام امام علی (ع) داریم :
" فان الشاهد هو الحاکم " 16
" پس همان کس که شاهد اعمالست ، خود نیز به داوری خواهد بود . "
پس بیائیم و اگر معامله ای هم می کنیم در آن خیانت نکرده و کم فروشی نکنیم که ،خداوند می فرماید :
" ویل للمطففین . " 17
" وای بر کم فروشان "
جز آنکه یاد بگیریم ، فقط عبادت عاشقانه که عبادت احرار و آزادگان از قید و بند بهشت و جهنم است ، ما را به سر منزل مقصود می رساند و لایق بهشت خداوندی که همنشین آن خود خداوند می باشد و رضوان بنده و معبود ، نه باغ انگور و حور وشراب .آنجا که می فرماید :
" یا ایتهاالنفس المطمینه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی –" 18
" تو اى روح آرامیافته ! به سوى پروردگارت بازگرد در حالى که هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است ، پس در سلک بندگانم درآى ، و در بهشت من وارد شو ! ."
چرا که در عشق ، نه معامله با معشوق جایی دارد ، که از او در و دیوار و باغ و بوریای او را بخواهد و نه ترس از اخم و عذاب معشوق .
که در عشق ، هر چه هست ، معاشقه است و همبازی و همراهی است .آنجا که در حدیث قدسی می فرمایند :
" یا داود بلغ اهل الارض انی حبیب من احبنی و جلیس من جالسنی و مونس لمن انس بذکری و صاحب لمن صاحبنی و مختار لمن اختارنی و مطیع لمن اطاعنی و ما احبنی احد من خلقی عرفت ذلک من قلبه الا احببته حبا لایتقدمه احد من خلقی . من طلبنی بالحق وجدنی و من طلبه غیری لم یجدنی . فارفضوا یا اهل الارض ما انتم علیه من غرورها و هلموا الی کرامتی و مصاحبتی و مجالستی و مؤانستی و آنسوا بی أو انسکم و اسارع الی محبتکم؛19
" " خداوند به حضرت داود می فرماید: ای داود من دوست کسی هستم که مرا دوست بدارد، همنشین کسی هستم که با من همنشینی کند، مونس کسی هستم که با ذکر من مأنوس باشد، همراه کسی هستم که با من همراهی کند، برگزیده کسی هستم که مرا برگزیند، مطیع کسی هستم که از من اطاعت کند و دوست نمی دارد مرا هیچ کس از بندگانم که من این دوستی را از قلب او بدانم ، مگر این که او را دوست می دارم دوست داشتنی که هیچ کس از خلق من قبلا او را دوست نداشته . هر کس به راستی مرا طلب کند خواهد یافت و هر کس غیر مرا جستجو کند مرا نخواهد یافت . پس ای اهل زمین دور بیندازید از خودتان آنچه را بر آن هستید از غرور دنیایی و بشتابید به سوی کرامت من و همراهی و همنشینی و انس با من و با من مأنوس شوید تا با شما انس بگیرم و بشتابم به سوی محبت شما "
- دیگر کسی نماز به جماعت نمی خواند تا ثواب 70 سال نماز فرادی را طلبکار شود .
- دیگر کسی به زیارت نمی رود تا ثواب حج را به طلب بستاند .
- دیگر کسی حج نمی کند تا ثواب بهشت را طلب کند و نام حاجی را ( به ریا ) از مردمان طلبکار شود .
- دیگر کسی روزه نمی گیرد تا ثواب جهاد را طلبکار شود .
و ...چرا که می داند ، دین ، جز محبت و عشق بین بنده و معبود و جلوه آن بین مردمان نیست ،آنجا که امام صادق (ع) می فرماید :
" هَلِ الدّینُ اِلّا الحُبُّ . " 20
" آیا دین غیر از دوستی و محبت است؟ "
و نیز می داند ، برای تخلق به اخلاق الهی ، باید هر آنچه نفس اماره می خواهد و به غیر خدا می خواند ، همه را به فنا بسپارد و آرام آرام وجود خود را به شکل رحیم و علیم و حکیم و غفور و کریم و شاکر و محب و ... آذین کند و آنگاه در جوار حضرت حق در بارگاه ملکوتیش ، به بقا و جاودانگی برسد ،آنجا که می فرماید :
" فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر . " 21
" در جایگاه صدق نزد خداوند مالک مقتدر! "
و این مهم میسر نخواهد شد ، جز آنکه بر نفس اماره و اعمال خود مراقبه کند و لحظه لحظه های خود را به یاد حضرتش ، به عبادات بسپارد ، چه آنجا که حلاوت گفتمان با خدایش را در نماز می چشد و چه آنجا که لذت نه گفتن به خواهشهای نفسانی در سختی روزه را با وجود خود عجین می کند و چه آنجا که شوق دیدار حضرتش او را به صحنه دفاع از مظلوم در جهاد می کشاند و یا ...
و این همه که گفته شد ، فقط مسئولیت راهبران دینی را بلندتر می کند ، چرا که دیگر ،
نه آن زمانست که مردمان را با وعده های بهشت و حوری و ثواب های جانبی خداوندی ، آنهم معامله گرانه ، به انجام عبادات رساله ای فراخوانیم ، بلکه به یاد آوریم که این احکام و عبادات ، برای مراقبه نفس و تزکیه آن بوده ، تا زمینه شکل گیری اخلاق خداوندی در وجود ما انسانها فراهم شده و آنگاه ، عبادت ، عبادت عاشقانه خداوند خواهد شد .
از طرف دیگر ، ما نیز باید بفهمیم ، در این دنیا ی زمینی ، نیامده ایم تا بهشت آخرت را معامله کنیم ، بلکه خداوند ما را برای جلوه گری خود ، خلق کرده و زندگی چندساله دنیای زمینی را بستر شکل گیری آن جلوه گری قرار داده است ،آنجا که در کلام زیبای امام علی (ع) داریم :
" ان الدنیا دار صدق لمن صدقها- و دار عافیة لمن فهم عنها- و دار غنى لمن تزود منها- و دار موعظة لمن اتعظ بها- مسجد احباء الله و مصلى ملائکة الله- و مهبط وحی الله و متجر اولیاء الله- اکتسبوا فیها الرحمة و ربحوا فیها الجنة . " 22
" همانا دنیا سراى راستى براى راست گویان، و خانه تندرستى براى دنیا شناسان، و خانه بىنیازى براى توشهگیران، و خانه پند، براى پندآموزان است. دنیا سجدهگاه دوستان خدا، نمازگاه فرشتگان الهى، فرودگاه وحى خدا، و جایگاه تجارت دوستان خداست، که در آن رحمت خدا را به دست آوردند، و بهشت را سود بردند. "
پس بیائیم ، فقط به رضایت حق که منجر به رضایت باطنی خودمان خواهد شد ، و نهایتا دخول در جنت خداوند و همنشینی با او ، بیندیشیم ، و اعمالمان نه برای دیگرانی از جنس خودمان و نه برای باغهای بهشتی که تمام دارائیش ، شراب و حور است و خدا نیست ، تباه نکنیم .
آنجا که در ظزیفه ای از حضرت عارف بالله کل احمد آقا شنیده ایم که می گفت :
" من یک زمانی یکی از زهاد را در خواب دیدم که در بهشت ، سلطنتی برای خودش داشت و از همه نعمات بهشتی برخوردار بود ،اما در عین حال ، خیلی ناراحت و افسرده به نظر می رسید .نزدیک او رفته و از احوال و اوضاع وی سوال کردم و گفتم : چرا در میان این همه نعمات بهشتی افسرده و دلگیری ؟او سری تکان داد و گفت :فلانی ! من در اینجا همه چیز دارم ، ولی افسوس که خدا را ندارم ! چون من در دنیا در گروه کسانی بودم که همه اعمالشان را تنها برای ثواب و پاداش انجام می دهند ، و به همین خاطر ، در اینجا نیز به من آنچه را که می خواستم دادند و نتیجه اش هم این شد ، ولی الان خوب که نگاه می کنم ، می بینم فر یب خورده ام و اصل کاری را از دست داده ام . " 23
و اگر اینگونه عمل کردیم ، آنچه در آخرت ، عایدمان خواهد شد ، فقط حسرت است و حسرت ، که بهشت و شراب و حور داریم ، اما آنچه نداریم ، خداوند است و همنشینی با او در بهشت خداوندیش ، و التماس که به دنیای زمینی برگردیم و راه بدرستی بپیمائیم ،آنجا که می فرماید :
" حتى اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعون لعلی اعمل صالحا فیما ترکت . " 24
" (آنها همچنان به راه غلط خود ادامه مىدهند) تا زمانى که مرگ یکى از آنان فرارسد، مىگوید: «پروردگار من! مرا بازگردانید! شاید در آنچه ترک کردم (و کوتاهى نمودم) عمل صالحى انجام دهم! "
اما رفع یک ابهام :
آیات و روایاتی که احکام و اعمال را از منظر ثواب بهشت و ترس از جهنم به مخاطب القا می کنند ، چه می شوند ؟پاسخ :
اولا : آیات احکام و عبادات قرآن کمتر از 10% آیات آن می باشد و نوعا دستور به انجام و یا نحوه آنهاست ، اما عمده تکیه قرآن ، مبانی خداشناسی ، جهان بینی الهی و سوق انسان بسوی جایگاه حقیقی اش از مسیر تخلق به اخلاقیات و فضایل می باشد . و اگر در سطح ثواب و عقاب نیز سخنهایی دارد ، در بیان نتیجه اعمال انسان است و به مخاطبینی می اندیشد که در ابتدای راه بوده و از اعراب بادیه نشینی هستند که به شوق رسیدن به لذاتی که هرگز نداشته اند ، در عوض کارهایی که می کنند ، مسلمان شده اند ،آنجا که می فرماید :
" قالت الاعراب امنا قل لم تؤمنوا و لکن قولوا اسلمنا و لما یدخل الایمان فی قلوبکم و ان تطیعوا الله و رسوله لا یلتکم من اعمالکم شیئا ان الله غفور رحیم ." 25
" عربهاى بادیهنشین گفتند: «ایمان آوردهایم» بگو: «شما ایمان نیاوردهاید، ولى بگویید اسلام آوردهایم، امّا هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است! و اگر از خدا و رسولش اطاعت کنید، چیزى از پاداش کارهاى شما را فروگذار نمىکند، خداوند، آمرزنده مهربان است.» "
اما وقتی سخن خداوند با مومنان حقیقی است ،
- تنها از کرامت انسانی سخن می گوید ،
آنجا که می فرماید :
" و لقد کرمنا بنی ادم . " 26
" و محققا که بنی آدم در تکریم خداوند است "
- و دنیا را محل رشد و تعالی و خداگونه شدن او می داند ،
آنجا که حضرتش در حدیث قدسی می فرمایند :
" عبدى اطعنى اجعلك مثلى ؛ انا حىّ لا اموت اجعلك حىّ لا تموت ؛ انا غنى لا افتقر اجعلك غنیاً لا تفتقر ؛ أنا مهما أشاء یكون اجعلك مهما تشاء یكون " 27
" بنده من ، مرا اطاعت كن تا تو را مانند خود سازم . من زنده اى هستم كه مرگ ندارم ، پس به تو نیز حیاتى جاودانه مى دهم . من بى نیازى هستم كه فقر ندارم ، تو را چنان غنا بخشم كه محتاج نگردى . من هر چه اراده كنم هستى مى یابد ، تو را مقامى مى دهم كه هر چه اراده كنى پدید آید . "
- و مقصد را بارگاه ملکوتی خود معرفی می کند ،
آنجا که می فرماید :
" فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر . " 28
" در جایگاه صدق نزد خداوند مالک مقتدر! "
- و همنشینی با خود را اوج لذتی می خواند که انسان می یابد ،
آنجا که می فرماید :
" یا ایتهاالنفس المطمینه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی –" 29
" تو اى روح آرامیافته ! به سوى پروردگارت بازگرد در حالى که هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است ، پس در سلک بندگانم درآى ، و در بهشت من وارد شو ! ."
و همه اینها ، نتیجه شدت محبت و عشق به خدا ست ،آنجا که می فرماید :
" و الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلّهِ . " 30
" کسانی که ایمان آورده اند، در دوستی و محبت خدا سخت تر و شیداترند . "
و عشق نه با ترس می سازد و نه به امید ثواب معامله .بلکه هرچه هست لذت است و شور و شیدایی ،آنجا که می فرماید :
" انما المؤمنون الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم و اذا تلیت علیهم ایاته زادتهم ایمانا و على ربهم یتوکلون ." 31
" مؤمنان، تنها کسانى هستند که هرگاه نام خدا برده شود، دلهاشان به وجد و شور آید؛ و هنگامى که آیات او بر آنها خوانده مىشود، ایمانشان فزونتر مىگردد؛ و تنها بر پروردگارشان توکل دارند. "
ثانیا : وقتی که انسان عصر ظهور اسلام ، در سرزمینی زندگی می کرد که حتی در امور بهداشتی اولیه اش ، حضرات معصومین (س) برای ترغیب آنها ، مجبور به استفاده از عبارات مستحب و مکروه و شیطانی بودن و .. بوده اند ، آنجا که امام علی (ع)می فرمایند :
" الشیطان مولع بالغمر، و اذا اوى احدكم الى فراشه ، فلیغسل یدیه من ریح الغمر " 32
" شیطان علاقه زیادى به بوى چربى (غذا) دارد، پس هرگاه یكى از شما خواست به بستر خواب برود باید، دستانش را از مانده چربى غذا بشوید ."
آیا در امور عبادات واجب چه می توانستند بگویند ؟
هرچند خیل عظیم روایات و ادعیه از معصومین (س) در دست داریم که وقتی با خواص و نخبگان جامعه صحبت می کنند ، دیگر هر چه هست ، سخن از عشق الهی است و جذبه و شور و یگانگی با معبود ،آنجا که امام علی (ع) در دعای کمیل چنین مناجات می کنند :
" َاللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ وَ کُلَّ خَطِیئَةٍ أَخْطَأْتُهَا . اللَّهُمَّ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِذِکْرِکَ وَ أَسْتَشْفِعُ بِکَ إِلَى نَفْسِکَ وَ أَسْأَلُکَ بِجُودِکَ أَنْ تُدْنِیَنِی مِنْ قُرْبِکَ وَ أَنْ تُوزِعَنِی شُکْرَکَ وَ أَنْ تُلْهِمَنِی ذِکْرَکَ .... إِلَهِی وَ رَبِّی مَنْ لِی غَیْرُکَ .... إِلَهِی وَ سَیِّدِی وَ رَبِّی أَ تُرَاکَ مُعَذِّبِی بِنَارِکَ بَعْدَ تَوْحِیدِکَ وَ بَعْدَ مَا انْطَوَى عَلَیْهِ قَلْبِی مِنْ مَعْرِفَتِکَ وَ لَهِجَ بِهِ لِسَانِی مِنْ ذِکْرِکَ وَ اعْتَقَدَهُ ضَمِیرِی مِنْ حُبِّکَ وَ بَعْدَ صِدْقِ اعْتِرَافِی وَ دُعَائِی خَاضِعاً لِرُبُوبِیَّتِکَ هَیْهَات َ أَنْتَ أَکْرَمُ مِنْ أَنْ تُضَیِّعَ مَنْ رَبَّیْتَهُ أَوْ تُبَعِّدَ مَنْ أَدْنَیْتَهُ أَوْ تُشَرِّدَ مَنْ آوَیْتَهُ أَوْ تُسَلِّمَ إِلَى الْبَلاَءِ مَنْ کَفَیْتَهُ وَ رَحِمْتَهُ وَ لَیْتَ شِعْرِی یَا سَیِّدِی وَ إِلَهِی وَ مَوْلاَیَ تُسَلِّطُ النَّارَ عَلَى وُجُوهٍ خَرَّتْ لِعَظَمَتِکَ سَاجِدَةً وَ عَلَى أَلْسُنٍ نَطَقَتْ بِتَوْحِیدِکَ صَادِقَةً وَ بِشُکْرِکَ مَادِحَةًوَ عَلَى قُلُوبٍ اعْتَرَفَتْ بِإِلَهِیَّتِکَ مُحَقِّقَةً وَ عَلَى ضَمَائِرَ حَوَتْ مِنَ الْعِلْمِ بِکَ حَتَّى صَارَتْ خَاشِعَةً وَ عَلَى جَوَارِحَ سَعَتْ إِلَى أَوْطَانِ تَعَبُّدِکَ طَائِعَةً وَ أَشَارَتْ بِاسْتِغْفَارِکَ مُذْعِنَةً مَا هَکَذَا الظَّنُّ بِکَ وَ لاَ أُخْبِرْنَا بِفَضْلِکَ عَنْکَ یَا کَرِیمُ یَا رَبِ " 33
" خدایا هر گناهى که مرتکب شدهام و هر خطایى از من سر زده همه را ببخش . اى خدا ، من به یاد تو بسوى تو تقرب مىجویم و تو را سوى تو شفیع مىآورم و از درگاه جود و کرمت مسئلت مىکنم که مرا به مقام قرب خود نزدیک سازى و شکر و سپاست را به من بیاموزى و ذکر و توجه حضرتت را بر من الهام کنى ..... خدایم و پروردگارم ، چه کسی جز تو را دارم ؟ ... اى خداى من اى سید و مولاى من آیا باور کنم که مرا در آتش مىسوزانى با وجود آنکه به توحید و یکتائیت گرویدم و با آنکه دلم به نور معرفتت روشن گردید و زبانم به ذکرت گویا شد و در باطنم عقد محبت استوار گردید و بعد از آنکه از روى صدق و خضوع و مسکنت به مقام ربوبیتت اعتراف کردم . بسیار دور است که تو کریمترى از اینکه از نظر بیاندازى کسى را که پرورش دادهاى آن را ، یا آنکه دور کنى کسى را که نزد خود کشیده ، یا برانى آنکه را که به او جا دادهاى ، یا بسپارى بسوى بلاء آنکه را که به او کفایت کردهاى و رحم نمودهاى . و اى کاش اى خداى من و سید و مولاى من بدانستمى که تو آتش قهرت را مسلط مىکنى بر آن رخسارها که در پیشگاه عظمتت سر به سجده عبودیت نهادهاند یا بر آن زبانها که از روى حقیقت و راستى ناطق به توحید تو و گویا به حمد و سپاس تواند یا بر آن دلها که از روى صدق و یقین به خدایى تو معترفند یا بر آن جانها که از علم و معرفت در پیشگاه جلالت خاضع و خاشعند یا بر آن اعضایى که مشتاقانه به مکانهاى عبادت و جایگاه طاعتت مىشتابند و به اعتقاد کامل از درگاه کرمت آمرزش مىطلبند و هیچکس به تو این گمان نمىبرد و چنین خبرى از تو اى خداى با فضل و کرم به ما بندگان نرسیده " .
اما در عصر امروز ، که بشر در ورای کشف کهکشانها پای گذارده ، شاهد آن هستیم که سیر در درون خود و کشف حقیقت معنوی جهان هستی را نیز به کنکاش در آورده و به این حقیقت معتقد شده که نه تنها خودش ، که تمام جهان هستی از یک پیکره واحد بسوی جایگاهی بس متعالی در حرکت است و امکانات مادی دنیایی برای زندگی در رسیدن به آن مقصود می باشد ، و به همین دلیل است که خودش ، هر روز در پی ایجاد و فراخوانی به یک مکتب و مشرب عرفانی جدید ، جهت تعیین مسیر و نحوه حرکت در آن می باشد .او دیگر بدنبال عاقبتی که لذات مادی ، شاخصه آن باشد نیست ، چرا که آن را همین جا و سریعتر یافته است ،آنجا که حکیم عمر خیام می سراید :
" گویند : بهشت و حور عین خواهد بود و آنجا می و حور و انگبین خواهد بود گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک چون عاقبت کار چنین خواهد بود "
و یا حافظ شیرازی نیز می سراید :
" من که امروزم بهشت نقد حاصل می شود وعده فردای زاهد را چرا باور کنم "و بلکه ، او بدنبال مقصدی است که روحش را به لذت آرامش ابدی در جایگاه اصلی که از آن آمده است ، برگرداند ،آنجا که حضرت مولانا می فرماید :
هر نفس آواز عشق میرسد از چپ و راست ما به فلک میرویم عزم تماشا که راست ما به فلک بودهایم یار ملک بودهایم باز همان جا رویم جمله که آن شهر ماست خود ز فلک برتریم و ز ملک افزونتریم زین دو چرا نگذریم منزل ما کبریاست گوهر پاک از کجا عالم خاک از کجا بر چه فرود آمدیت بار کنید این چه جاست
پس وقتی در تربیت فرزندان ، صراحت بزرگان دینی ، ما را به توجه به شرایط ، اقتضائات و نیازهای آینده جامعه فرامی خواند و از روشها و گفتمانهای گذشته ، در برخورد با آنها حذر می دارد ،آنجا که امام علی (ع)می فرمایند :
" لاتقسرو اولادکم علی آدابکم فانهم مخلوقون لزمان غیر زمانکم؛" 34
" فرزندانتان را برآداب خود تربیت نکنید؛ چرا که آنها برای [آینده و] زمانی غیر از زمان شما آفریده شده اند."
بنابراین ، در این جهان پرغوغا ، که انسان بدنبال معنویت ، در مسیری پرشتاب می باشد ، و علاوه بر ادیان ابراهیمی موجود و مکاتب فلسفی تاریخی ، صدها مشرب عرفانی و مسلکهای معنوی ، طرح ریزی شده و هر کدام نیز حرفهایی برای گفتن دارند ، و هزاران راهرو را جلب خود کرده اند ، بر راهبران دینی ماست که :
از لاک دفاعی بیرون آمده و از همان شیوه خداوند و پیامبر الگو گرفته که عقل جمعی جهانی را با عنوان " یا ایها الناس " ، مخاطب قرار داده و به شیوه های استدلالی قابل فهم با آنها سخن گویند ، تا بتوانند ذهن کاوشگر آنها را قانع و نگاهشان را به اینسو برگردانند .
و از سنگر هجوم به شعور نسل جوان و تحصیلکرده امروزی خارج شده و هر روزه با همان شیوه های مخاطب نگری دیروزی ، او را از دایره ایمان شعاری خود خارج ندانسته و دائم فریاد و انگ بی دینی و بی خدایی به آنها نزنند .و اگر چنین تحول و رنسانسی در فهم خود از دین و روشهای بیان آن و نحوه خطاب های خود بوجود نیاورند ، مطمئن باشند ، فردا در پیشگاه حضرت ربوبی ، هیچ عذر و بهانه ای از آنها پذیرفته نخواهد شد .
زیرنویسها :1- المواعظ العددیه ، الباب الثانی عشر ، الفصل الثانی ص 255 به نقل از كتاب گنج حكمت2- بحارالانوار، ج 84، ص 1983- سوره ذاریات – آیه 564- بحارالانوار- ج 58- ص 1295- فرازی از دعاهای عرفه6- اصول كافى جلد 1 ص :131 روایة: 67- نهج البلاغه ، آیه 2378- المواعظ العددیه ، الباب الثانی عشر ، الفصل الثانی ص 255 به نقل از كتاب گنج حكمت9- سوره لقمان ، آیه 2010- سوره رعد ، آیه 611- بلدالامین، صفحه 33212- سوره نسا ، آیه 4313- سوره ماعون ، آیه های 4 تا 714- امالى صدوق / 32715- سوره مومنون ، آیه 1416- نهج البلاغه – حکمت 32417- سوره مطففین ، آیه 118- سوره فجر - آیه 27 تا 3019- الجواهر السنیه، ص 94 - بحارالانوار، ج 67، ص 2520- تفسیر صافى، ص 87.21- سوره قمر – آیه 5522- نهج البلاغه ، حکمت 13123- کتاب تندیس عشق – خاطراتی از عارف فرزانه کل احمد آقا – ص 7224- سوره مومنون ، آیات 99 و 10025- سوره حجرات ، آیه 1426- سوره اسرا ، آیه 7027- جواهر السنیة فى الاحادیث القدسیه، محمد بن حسن بن على بن حسین حرّعاملى، ص 284.28- سوره قمر – آیه 5529- سوره فجر - آیه 27 تا 3030- سوره بقره ، آیه 16531- سوره انفال ، آیه 232- موسوعه احادیث طبیه حدیث 129433- دعای کمیل34- ابن ابی الحدید، معتزلی، شرح نهج البلاغه، ج20، ص267
تحقیق : محمد صالحی – 1 / 5 / 91 مصادف با اول ماه مبارک رمضان – mahsan
احکام جزایی اسلام فقط بعنوان مصداق بیان شده است
آیه محاربه ( که در زیر آمده است ) یک دستور کلی برای همه فسادهای اجتماعی داده و آن این است که باید برای هر فسادی مجازات متناسب با آن تعیین شود .
" انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا من الارض ذلک لهم خزی فی الدنیا و لهم فی الآخرة عذاب عظیم ، الا الذین تابوا من قبل ان تقدروا علیهم فاعلموا ان الله غفور رحیم " 1
" یعنی همانا کسانی که با خدا و رسولش می ستیزند و در زمین به فساد می کوشند ، جزایشان این است که کشته شوند یا به دار روند یا دستها و پاهایشان بر خلاف یکدیگر قطع گردد و یا از آن سرزمین رانده شوند; این رسوایی آنان در دنیاست و در آخرت برایشان عذاب بزرگی خواهد بود; مگر کسانی که توبه کنند پیش از آنکه بر آنان دست یابید; پس بدانید که خدا آمرزنده و رحیم است. "
قراین نشان می دهد که مقصود آیه بیان حکم نوعی از محاربه است که شرش دامنگیر جامعه می شود و از مصادیق فساد در زمین به شمار می رود ; شاهد این مدعا این است که به دنبال «یحاربون الله و رسوله » جمله «و یسعون فی الارض فسادا» ذکر شده که در حقیقت تفسیر محاربه ای است که در این آیه منظور است . و شاهد دیگر اینکه مجازاتهای مقرر در آیه یعنی اعدام و به دار آویختن و قطع دست و پا برخلاف یکدیگر و تبعید با جرمهای اجتماعی که شر آنها به جامعه می رسد مناسب است .
ملاک اصلی برای مجازاتهای مذکور در آیه ایجاد فساد در جامعه است ... بنابراین ، بدون تردید آیه محاربه همه انواع جرائم اجتماعی را که عنوان فساد در جامعه بر آنها صادق است شامل می شود; چه جرایمی که اکنون ما می شناسیم و چه جرایمی که احیانا در آینده با تکنیک های جدید ابداع خواهد شد . قرآن جعل اصطلاح نکرده است.
به نظر می رسد ذکر مجازاتهای ( چهارگانه در آیه ) از باب قضایای مانعة الخلو است; یعنی هیچ فساد اجتماعی نباید خالی و معاف از مجازات باشد; ولی اگر مفسدی دو جرم اجتماعی انجام دهد و مثلا هم آدم بکشد و هم مال ببرد، در مقابل غارت مال ، دست و پای او قطع شود و در مقابل آدم کشتن ، اعدام گردد ....
معلوم است که دستور فوق یک مطلب تعبدی القا نمی کند ، بلکه یک مساله عقلایی و حقوقی را گوشزد می کند که " مجازات باید متناسب با جرم باشد " . ضمنا مقصود از به دار آویختن ، اعدام مجرم بوده و ذکر صلب از باب مثال است; پس اگر به گونه ای دیگر نیز اعدام شود دستور اجرا شده و بعید است ذکر صلب در روایت از باب تعبد باشد.
( از طرف دیگر )" ذکر این مجازاتها از باب مثال است " .... " لازم نیست حتما یکی از مجازاتهای مذکور در آیه درباره مفسد اجرا شود " ، بلکه آنچه لازم است ، رعایت تناسب بین جرم و مجازات است که هم حکم عقل است و هم درجه بندی مجازاتها در آیه به آن اشعار دارد . البته تعیین دقیق میزان جرم و تشخیص تناسب بین جرم و مجازات یک کار فنی و تخصصی است که قاضی با راهنمایی متخصصان جرم شناسی به آن دست می یابد و بر مبنای آن رای صادر می کند.
از آنچه گفته شد این نتیجه به دست می آید که در آیه محاربه تعبد خاصی اعمال نشده و ذکر چهار مجازات از باب نمونه و ذکر مثال است و مجازاتهای دیگری نیز متناسب با جرمهایی که واقع می شود می توان در نظر گرفت ؛ چنانکه از بعضی روایات نیز تایید این مطلب استفاده می شود; ... مثلا در روایتی از امام جواد (ع) آمده که اگر محارب فقط سلب امنیت کرده و مال نبرده و آدم نکشته است زندانی می شود و این معنای نفی او است. 2
بنابراین از ذکر چهار مجازات در آیه، تعبد خاصی منظور نبوده است. اساسا طبیعت مسائل حقوقی و جزائی با تعبد تناسب ندارد و سیره عقلاء در همه زمانها چنین بوده و خواهد بود که برای جرم اجتماعی ، مجازات تعیین می کنند و تناسب بین جرم و مجازات را در نظر می گیرند و آیه محاربه نمی خواسته از این طریقه عقلائی عدول کند و یک حکم تعبدی را القاء نماید بلکه می توان گفت: عبارت «یسعون فی الارض فسادا» در آیه، که می فهماند علت مجازات مفسد افساد است، مؤید سیره عقلاست; زیرا همه عقلا قبول دارند که جرم اجتماعی مجازات لازم دارد; چون زیان آن دامنگیر جامعه می شود; بنابراین باید گفت: آیه محاربه تعبد خاصی را القاء نکرده است، بلکه هماهنگ با سیره عقلا مجازات مفسد را متناسب با جرم او لازم دانسته است و از طرفی مصادیق مجازات ، قابل احصا نیست; زیرا مجازات تابع فسادی است که به دست مجرم به وجود می آید و فساد طیف بسیار وسیعی دارد و از بزرگترین جنایت اجتماعی مانند اهلاک حرث و نسل تا کوچکترین خرابکاری از قبیل شکستن شاخه های درختهای پارک عمومی را شامل می شود و مصادیق فساد داخل در این طیف وسیع را نمی توان احصا کرد; پس مصادیق مجازات را نیز که متناسب با فساد تعیین می شود نمی توان احصا کرد.
از آیه محاربه چند مطلب استفاده می شود :
1- اینکه ملاک اصلی برای مجازات محارب ، افساد است.
2- اینکه مجازاتها در آیه ، درجه بندی شده و از شدید به خفیف منتقل گشته یعنی از قتل شروع و به تبعید منتهی شده است.]
3- اینکه فساد درجه بندی نشده است; زیرا فساد درجات بسیار زیادی دارد که قابل احصا نیست; علاوه بر اینکه درجه بندی فساد در آیه لزومی ندارد بلکه هر فسادی که واقع شود مقدار زیان اجتماعی آن سنجیده می شود و متناسب با آن مجازات تعیین می گردد.
4- اینکه درجه بندی مجازات برای اشاره به این است که مجازات شدید برای جرم شدید و مجازات خفیف برای جرم خفیف است و مقصود احصای همه مجازاتها نبوده است، زیرا مجازات به تناسب جرم تعیین می شود.
5- هدف از تشریع قوانین جزایی ، احیای عدالت است و اگر قانونی ناقض عدالت باشد از اول نباید تشریع شود . ( به همین دلیل ) اجرای عدالت به حاکم واگذار شده وبه او اختیار داده اند که به حکم " ان الله یامر بالعدل 3 " با رعایت تناسب بین مجازات و جرم، مجرم را به کیفر برساند .
زیرنویسها :1- سوره مائده/ آیه های 33 و 342- وسائل، ج 18، ص 536، ح 83- سوره نحل / آیه 90
منابع :
1- تفسیر آیه محاربه و احکام فقهی آن – مرحوم آیه اله صالحی نجف آبادی ، فصلنامه نامه مفید، شماره 9،
2- کتاب " حدیث های خیالی در مجمع البیان – ص 350 به بعد "محمد صالحی 25 / 5 / 91
mahsan