• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2
تعداد نظرات : 4
زمان آخرین مطلب : 3502روز قبل
ادبی هنری

 

اخمهایت را تو کی وا می کنی

با همه این گونه تو تا می کنی

در کنارم می نشینی در کلاس

زیرکی ما را تماشا می کنی

چپ چپی تا من نگاهت می کنم

دفترت بیهوده امضا می کنی

سرخ فوری می شوی مثل لبو

هی سرت پایین و بالا می کنی

گفته ای از پیش من تو می روی

پس چرا این پا و آن پا می کنی

می روی، پس زودتر لطفا برو

پس چرا امروز و فردا می کنی

به خیالت التماستمی کنم

که برایم ناز حالا می کنی

عکس هایم پاره کن با نامه هام

بهتر از من باز پیدا می کنی؟

هیچ حرف آشتی دیگر نزن

می زنی؟ بسیار بی جا می کنی

زود فهمیدم که خیلی بچه ای

در ننو شاید تو لالا می کنی

گر بیفتد از دهان پستانکت

مثل بچه قشقرق پا می کنی

علی دولتیان

سه شنبه 25/6/1393 - 12:3
ادبی هنری
خجالت چیست غرقم کن تو در امواج چشمانت

چه قابل دارد این جانم که باشد باج چشمانت

تو چون فرمانده ی عشقی به چشمانت بگو آتش

بیفتم روی دستانت شوم آماج چشمانت

به دریا می بری من را که تا تشنه ترم سازی

برای دیگران نان می پزی با ساج چشمانت

و رنگ گونه ام بی تو همیشه رنگ پاییز است

به رویش مثل اولها، نشا کن کاج چشمانت

بهاری باش! با من مهربانی کن تو یادت هست

من از این مهربانی ها شدم محتاج چشمانت

اجازه می دهی یک گل فقط یک گل بچینم من

از آن لبهای میگونت و یا از تاج چشمانت
 
علی دولتیان

شنبه 22/6/1393 - 17:8
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته