• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 9
تعداد نظرات : 2
زمان آخرین مطلب : 3490روز قبل
شخصیت ها و بزرگان

مجتبی حیدری[1]

 با آغاز جنگ تحمیلی، ابراهیم که آموزش های امدادگری و جراحی را گذرانده بود مسئولیت بهداری سپاه رشت را پذیرفت و همزمان با خدمت در سپاه برای ارائه خدمات بهداشتی و در مانی به روستاهای دور افتاده عزیمت و به مداوای بیماران نیازمند و تهیدست به صورت رایگان می پرداخت …

 

 

نام و نام خانوادگی: ابراهیم(احمد) فرقان بین

تاریخ و محل تولد: 1338- شهرستان رشت

تاریخ و محل شهادت : 31/4/1361 – شلمچه، عملیات رمضان

رشته و سطح تحصیلات : دیپلم

مسئولیت در جبهه : بهیار

شهید فرقان بین2

سر آغاز

پاسدار شهید ابراهیم فرقان بین شهریور ماه 1338 در شهرستان رشت در خانواده ای دین دار و با ایمان دیده به جهان گشود. عشق به اسلام از همان دوران کودکی در وجودش نقش بست و به همراه پدر به مسجد باقر آباد می رفت. دوران ابتدایی و راهنمایی را در مدرسه رضا جعفری سپری کرد و دبیرستان را به مدرسه مشفق رفت.

ابراهیم جوانی سرشار از محبت و صفا بود و همیشه لبخند بر لب داشت. متانت و وقار در وجود ابراهیم موج می زد. احترام به والدین سر لوحه کردارش بود. با اوج گیری شعله های انقلاب اسلامی به فعالیت های ضد رژیم اقدام نمود.

فعالیت های انقلابی

یک روز از طرف مدیردبیرستان به ما نامه ای رسید تا به مدرسه مراجعه کنیم. وقتی پدرم به مدرسه رفت،آنها علت غیبت های برادرم را جویا شدند. پدرم با شنیدن حرف های مدیر مدرسه جا خورد. وقتی به منزل آمد از ابراهیم علت را سوال کرد و او در جواب گفت:«کلاس قرآن می رفتم و به همین دلیل در مدرسه غیبت می کردم.»

بعدها که نسبت به کارهای برادرم دقیق تر شدیم که علت نرفتن به مدرسه فعالیت های انقلابی بود که به همراه سایر دوستان خود به دور از چشم دیگران اقدام پیاده کردن نوار های سخنرانی و تکثیر دست نویس اعلامیه ها و پوستر های حضرت امام(ره) نیمه شب آنرا در منازل مردم پخش می نمود.

ابراهیم کتاب های شهید مطهری، شهید دستغیب و سایر کتب دینی را مطالعه می کرد و مسیر اعتقادی و انقلابی خود را به شایستگی ترسیم می نمود.

در آستانه پیروزی انقلاب، ابراهیم به اتفاق دیگر اقشار مبارز در تظاهرات و راهپیمایی ها شرکت فعال داشت. یک بار هم توسط مامورین ساواک در لاهیجان دستگیر و پس از شکنجه و زندانی شدن آزاد گردید.

 

با پیروزی انقلاب اسلامی، ابراهیم دریافت که برای خدمت بیشتر به انقلاب باید به صف پاسداران بپیوندد. علاقه مندی وی در خدمت به امام وانقلاب باعث شد تا تلاش های خود را گسترش دهدو به کمک تعدادی از دوستان پاسدار برای تشکیل سپاه پاسداران رشت زحمت فراوانی کشید

تلاش و همت والای او آنقدر زیاد بود که بعضی مسئولین وقت استان پیشنهاد پذیرفتن مسئولیت شهرداری کوچصفهان و بندر انزلی را به وی دادند اما نپذیرفت.

از خصوصیات بارز ابراهیم در برخورد با مشکلات این بود که همیشه با حوصله و چهره ای بشاش و خندان به استقبال خطر می رفت و در همه وقت نشاط و شادابی در صورتش نمودار بود.چه هنگام خوشی و چه هنگام گرفتاری و مصیبت،خدا را فراموش نمی کرد.

یکی از دوستان شهید می گوید بعد از پیروزی انقلاب تلاش کرد تا نو جوانان و جوانان محله باقر آباد را به مسجد هدایت کند. با برگزاری کلاس های آموزش قرآن و اصول اعتقادی و مذهبی، سعی در ارتقای سطح آگاهی جوانان محله داشت و برای تشویق انان می گفت: «هرکدام که هنگام نماز به مسجد بیاید و در اینجا نماز بخواند هدیه به او خواهم داد.»

خواهر شهید می گوید: یک روز برادرم ابراهیم مرا صدا زد و گفت: «دوست دارم برای سایر همسالان خود در مسجد الگو باشی و مرتب هنگام نماز و کلاس قران شرکت کنی.»

آن زمان دوم راهنمایی بودم و برای آنکه لطمه ای به درسم وارد نشود برایم برنامه ریزی دقیقی کرد. بعد از مدتی  از اینکه با نظم و به خوبی خواندن قرآن را یاد گرفته بودم مرا با خرید یک جفت کتانی تشویق کرد.

در دفاع مقدس

با آغاز جنگ تحمیلی، ابراهیم که آموزش های امدادگری و جراحی را گذرانده بود مسئولیت بهداری سپاه رشت را پذیرفت و همزمان با خدمت در سپاه برای ارائه خدمات بهداشتی و در مانی به روستاهای دور افتاده عزیمت و به مداوای بیماران نیازمند و تهیدست به صورت رایگان می پرداخت. اخلاص و عشق به امام و انقلاب روز به روز در وجود ابراهیم پر رنگ تر می شد و خشم ضد انقلاب و منافقین افزون تر می کرد و چندین بار توسط گروهک ها تهدید شد اما بدون آنکه ذره ای در او تاثیر بگذارد همچنان مقاوم و استوار بود.

یکی از  همرزم شهید  می گوید: ابراهیم بسیار فروتن و ریز بین بود . زمانی که از کمبود های آشنایان و مستمندان آگاه می شد تا حد امکان سعی در رفع مشکل و گرفتاری آنها داشت و به گونه ای آنان را یاری می کرد که باعث شرمندگی و خجالت ایشان نشود.

ابراهیم در دوران تحصیل همیشه ساعی بود  اما ادامه تحصیلش با تحولات انقلاب و جنگ مصادف شد و باعث وقفه ای در درس خواندنش وجود آید. همیشه می گفت: «بعد از جنگ ادامه تحصیل می دهم زیرا بعدها کشورمان به اشخاص باسواد و تحصیل کرده بسیار نیازمند است.»

اوایل سال 1360 بود که تصمیم گرفت همگام با یاوران انقلاب و امام به صف رزمندگان اسلام بپیوندد و از طرف بهداری سپاه به عنوان امدادگر  راهی مناطق کردستان شد.

چند ماهی در بهداری سپاه خدمت کرد بعد از مراجعت از رفتارش پیدا بود که گمشده خود را یافته است و دیگر نمی توان او را پشت جبهه نگه داشت همان سال دو مرحله دیگر عازم جبهه ها شد و هر باز پرشور تر و مشتاق تر به نظر می رسید.

خواهر شهید خاطره ای را از او نقل می کند: یک بار که از جبهه به مرخصی می آمد  ساکش را باز کردم تا مادرم لباس هایش را بشوید وقتی لباس های برادرم ابراهیم را از ساک در آوردم پراز خاک بود،و وقتی علت را پرسیدم  با تبسمی جواب داد: «خواهرم، یک روز توسط دشمن مورد حمله قرار گرفتیم و چون نمی خواستم دست دشمن اسیر شوم  مدت 24 ساعت زیر خاک مخفی شدم تا اینکه نیرو های رزمنده به آنجا آمدند و عراقی ها را به عقب راندند.»

وقتی حرف های برادرم ابراهیم تمام شد ناخود آگاه اشک در چشمانم حلقه زد  و به یاد روز هایی افتادم که به پدر و مادرم می گفت: «برایم دعا کنید تا شهید شوم، دوست ندارم مجروح یا اسیر دشمن شوم.»

آخرین رفتن

آخرین بار اردیبهشت سال1361 بود که مهیای رفتن به جبهه می شد. زمانی که پدر و مادرم از او خواستند تا در پشت جبهه خدمت کند در جواب گفت: «پدر و مادر عزیزم، من فرزند امامم و باید امروز ایشان را تنها نگذارم.»

ابراهیم می خواست رسالت خود را در کمال لیاقت در قبال انقلاب و جامعه ایفا کند و از سخنان رهبر فرزانه ی خود پند و الهام می گرفت.

چند روز بعد از اعزام ابراهیم، مطلع شدیم که به جبهه جنوب رفته و در منطقه شلمچه مستقر شده است. چند هفته ای از رفتن او می گذشت که یک شب مادرم سراسیمه از خواب پرید و هر چه علت نگرانی و تشویش وی را پرسیدم چیزی نگفت.

تحمل دوری برادرم ابراهیم این بار برای همه سخت تر شده بود. یاد لحظاتی می افتادم که می خواست از ما خداحافظی کند. به تک تک برا دران و خواهران سفارش کرد تا احترام والدین را حفظ کنیم و سنگر نماز جمعه و حمایت از انقلاب و امام را فراموش نکنیم.

روزها به دشواری سپری می شد تا اینکه چند نفر از سپاه به منزل ما آمدند و خبر شهادت برادرم ابراهیم را به ما دادند. وقتی مادرم خبر شهادت پسرش را شنید گفت: «من چند روز است که از شهادت پسرم آگاهم.»

 

وصیت نامه شهید

بسمه تعالی

وصیت نامه پاسدار شهید ابراهیم (احمد) فرقان بین

چون می شنیدیم که می گویند اینها به خاطر مادیات به سپاه می روند، ولی ای برادر و ای تو خواهر من به مقدسات قسم می خورم که با اراده خود به اینجا (سپاه پاسداران) آمده ام. این راه را انتخاب کرده ام چون قرآن را خوب فهمیده بودم که می فرماید: «آنانکه در راه خدا کشته می شوند مرده مپندارید، بلکه آنان زندگانی هستند که در پیش خدای خود روزی می خورند.

و خود را برای مرگ نیز آماده ساخته ام اگر در راه هدفم کشته شدم روی سنگ قبر من کلمه شهید را ذکر نکنید زیرا من که لیاقت آن را ندارم کلمه شهید روی من گذاشته شود. شهیدان آن کسانی هستند که همیشه یار ویاور امام بودند، مثل رجائی ها، باهنرها، دکتر بهشتی ها و سید مصطفی ها و غیره …

به خواست خدا اگر در راه هدفم که همان پیروزی انقلاب است کشته شدم اگر جنازه ام تشییع شد در تشییع من برای آمریکا و ابر قدرتهای دیگر مرگ را آرزو کنید که به فرموده رهبر کبیرمان امام خمینی، عامل همه بدبختی ها آمریکا و ابر قدرتهاست.

چند کلمه درد و دل با برادران پاسدار من و برادران مسئول سپاه، موقعیت حساس خود را درک کنید دشمنان انقلاب می کوشند تا برای شما خط هایی را ایجاد کنند و شما را در میان خودتان درگیر و سرگرم کنند از این حالت به شدت دوری کنید هوشیار باشید همیشه هدف خود را که پاسداری از انقلاب اسلامی و جلو گیری از انقلاب اسلامی و حمایت از مستضعفان جهان می باشد بخاطر داشته باشید تنها در خط امام باشید و خط امام تنها خواندن شعار نیست بلکه باید روشهای امام را شناخت. امام همیشه به مستکبران نه گفته است و آنها را از خود رانده است و همیشه دست مستضعفان را بوسیده است. باید سعی کنیم ما هم مصطفی باشیم برای امام.

با تشکر از کلیه برادران سپاه که زحمات زیادی برای ما کشیده اند در آخر وصیت نامه از پدر و مادر عزیزم می خواهم که برای گناهان من دعا کنند و مرا ببخشند.

خداوند دست همه مستکبران را از انقلاب اسلامی جهان کوتاه فرما.

خدانگهدارتان باشد

والسلام

 



[1] . با تشکر از ایشان که این مطلب را به همراه چند قطعه عکس و وصیتنامه شهید برای رنگ ایمان ارسال کردند.

http://www.rangeiman.ir/?p=1825

شنبه 1/12/1394 - 0:49
مهدویت

تاریخچه تفصیلى
مهمترین پایگاه شیعیان شیفته و عاشقان دل سوخته حضرت بقیة الله، ارواحنا فداه، مسجد مقدس جمكران، در شش كیلومترى شهر مذهبى قم است. مطابق آمار، همه ساله، بیش از پانزده میلیون عاشق دل باخته، از سر تا سر میهن اسلامى و جهان، در این پایگاه معنوى، گرد مىآیند، نماز تحیّت مسجد و نماز حضرت صاحب الزمان، عجل الله تعالی فرجه الشریف، را در این مكان مقدس به جاى مىآورند، با امام غایب از ابصار و حاضر در امصار و ناظر بر كردار، رازِ دل مىگویند، استغاثه مىكنند، نداى «یا بن الحسن!» سر مىدهند، از مشكلات مادّى و معنوى خود سخن مىگویند، با دلى خونبار، از طولانى شدن دوران غیبت، شكوهها مىكنند.
آنان كه از شناخت عمیقترى برخوردارند، به هنگام تشرف به این پایگاه ملكوتى، همه حوائج شخصى خود را فراموش مىكنند و همه مشكلات دست و پاگیر زندگى را به فراموشى مىسپارند و تنها «ظهور سراسر سرور منجى بشر، امام ثانى عشر، حضرت ولى عصر، روحى و ارواح العالمین فداه» را مسئلت مىكنند؛ زیرا، اگر این حاجت برآورده شود، دیگر مشكلى نخواهد ماند، و اگر این حاجت روا نشود، حلّ دیگر مشكلات، مشكل اساسى را حل نخواهد كرد.

 

  تاریخچه مسجد مقدس جمكران
آن چه مسلم است، این است كه این مسجد، بیش از یك هزار سال پیش به فرمان حضرت بقیة الله، ارواحنا فداه، در بیدارى، نه در خواب تأسیس گردید و در طول قرون و اعصار، پناهگاه شیعیان و پایگاه منتظران و تجلّىگاه حضرت صاحب الزمان (علیه السلام)  بوده است.
علامه بزرگوار، میرزا حسین نورى، (متوفاى 1320 هجری) در كتاب ارزشمند نجم الثاقب كه به فرمان میرزاى بزرگ، آن را تألیف كرد و میرزاى شیرازى، در تقریظ خود، از آن ستایش فراوان كرد و نوشت: «براى تصحیح عقیده خود، به این كتاب مراجعه كنند تا از لمعانِ انوار هدایتاش، به سر منزل یقین و ایمان برسند»   تاریخچه تأسیس مسجد مقدس جمكران را به شرح زیر آورده است:
شیخ فاضل، حسن بن محمد بن حسن قمی، معاصر شیخ صدوق، در كتاب تاریخ قم از كتاب مونس الحزین فی معرفة الحق و الیقین ـ از تألیفات شیخ صدوق ـ بناى مسجد جمكران را به این عبارت نقل كرده است:

جمکران

 

 

شیخ عفیف صالح حسن بن مثله جمكرانی  می گوید:
شب سه شنبه، هفدهم ماه مبارك رمضان 373 هجری،   در سراى خود خفته بودم كه جماعتى به درِ سراى من آمدند. نصفى از شب گذشته بود. مرا بیدار كردند و گفتند: «برخیز و امر امام محمد مهدى صاحب الزمان  ، صلوات الله علیه را اجابت كن كه ترا مىخواند».
حسن بن مثله مىگوید: «من، برخاستم و آماده شدم» چون به در سراى رسیدم، جماعتى از بزرگان را دیدم. سلام كردم. جواب دادند و خوشآمد گفتند و مرا به آن جایگاه كه اكنون مسجد (مقدس جمكران) است، آوردند».
چون نیك نگاه كردم، دیدم تختى نهاده و فرشى نیكو بر آن تخت گسترده و بالشهاى نیكو نهاده و جوانى سى ساله، بر روى تخت، بر چهار بالش، تكیه كرده، پیر مردى در مقابل او نشسته، كتابى در دست گرفته، بر آن جوان مىخواند.
بیش از شصت مرد كه برخى جامه سفید و برخى جامه سبز بر تن داشتند، برگرد او روى زمین نماز مىخواندند.
آن پیر مرد كه حضرت خضر (علی نبینا و آله و علیه السلام) بود، مرا نشاند و حضرت امام  (علیه السلام) مرا به اسم خواند و فرمود: «برو به حسن بن مسلم   بگو: «تو، چند سال است كه این زمین را عمارت مىكنى و ما خراب مىكنیم. پنج سال زراعت كردى و امسال دیگر باره شروع كردی، عمارت میكنی، رخصت نیست كه تو دیگر در این زمین زراعت كنی، باید هرچه از این زمین منفعت بردهای، برگردانی تا در این موضع مسجد بنا كنند».
به حسن بن مسلم بگو: «این جا، زمین شریفی است و حق تعالی این زمین را از زمینهای دیگر برگزیده و شریف كرده است، تو آن را گرفته به زمین خود ملحق كردهای! خداوند، دو پسر جوان از تو گرفت و هنوز هم متنبّه نشدهای! اگراز این كار بر حذر نشوی، نقمت خداوند، از ناحیهای كه گمان نمیبری بر تو فرو میریزد».
حسن بن مثله عرض كرد: «سیّد و مولای من! مرا در این باره، نشانی لازم است؛ زیرا مردم سخن مرا بدون نشانه و دلیل نمیپذیرند».
امام (علیه السلام) فرمود: «تو برو رسالت خود را انجام بده، ما در این جا علامتی میگذاریم كه گواه گفتار تو باشد. برو به نزد سیّد ابوالحسن، و بگو تا برخیزد و بیاید و آن مرد را بیاورد و منفعت چند ساله را از او بگیرد و به دیگران دهد تا بنای مسجد بنهند، و باقی وجوه را از رهق   به ناحیة اردهال كه ملك ما است، بیاورد، و مسجد را تمام كند، و نصفِ رهق را بر این مسجد وقف كردیم كه هر ساله وجوه آن را بیاورند و صرف عمارت مسجد كنند.
مردم را بگو تا به این موضع رغبت كنند و عزیز بدارند و چهار ركعت نماز در این جا بگذارند: دو ركعت تحیّت مسجد، در هر ركعتی، یك بار «سورة حمد» و هفت بار سورة «قل هو الله احد» (بخوانند) و تسبیح ركوع و سجود را، هفت بار بگویند.
و دو ركعت نماز صاحب الزمان بگذارند، بر این نسق كه در (هنگام خواندن سورة)حمد چون به «ایّاك نعبد و ایّاك نستعین» برسند، آن را صد بار بگویند، و بعد از آن، فاتحه را تا آخر بخوانند. ركعت دوم را نیز به همین طریق انجام دهند. تسبیح ركوع و سجود را نیز هفت بار بگویند. هنگامی كه نماز تمام شد، تهلیل (یعنی، لا إله الاّ الله)   بگویند و تسبیح فاطمة زهرا(علیها السلام)  را بگویند. آن گاه سر بر سجده نهاده، صد بار صلوات بر پیغمبر و آلاش، صلوات الله علیهم، بفرستند».
و این نقل، از لفظ مبارك امام (علیه السلام)  است كه فرمود:
«فَمَنْ صلاّهما، فكأنّما صلّی فی البیت العتیق».
هركس، این دو ركعت (یا این دو نماز) را بخواند، گویی در خانة كعبه آن را خوانده است.
حسن بن مثله میگوید: «در دل خود گفتم كه تو این جا را یك زمین عادی خیال میكنی، این جا مسجد حضرت صاحب الزمان (علیه السلام)  است».
پس آن حضرت به من اشاره كردند كه برو!
چون مقداری راه پیمودم، بار دیگر مرا صدا كردند و فرمودند: «در گلّة جعفر كاشانی چوپانـ بُزی است، باید آن بز را بخری. اگر مردم پولاش را دادند، با پول آن خریداری كن، و گرنه پولاش را خودت پرداخت كن. فردا شب آن بُز را بیاور و در این موضع ذبح كن. آن گاه روز چهارشنبه   هجدهم ماه مبارك رمضان، گوشت آن بُز را بر بیماران و كسانی كه مرض صعب العلاج دارند، انفاق كن كه حق تعالی همه را شفا دهد.
آن بُز، ابلق است. موهای بسیار دارد. هفت نشان سفید و سیاه، هر یكی به اندازة یك درهم، در دو طرف آن است كه سه نشان در یك طرف و چهار نشان در طرف دیگر آن است».
آن گاه به راه افتادم. یك بار دیگر مرا فرا خواند و فرمود: «هفت روز یا هفتاد روز ما در اینجاییم.
حسن بن مثله میگوید: «من، به خانه رفتم و همة شب را در اندیشه بودم تا صبح طلوع كرد. نماز صبح خواندم و به نزد علی منذر رفتم و آن داستان را با او در میان نهادم.
همراه علی منذر، به جایگاه دیشب رفتیم. پس او گفت: «به خدا سوگند كه نشان و علامتی كه امام (علیه السلام)  فرموده بود، این جا نهاده است و آن، این كه حدود مسجد، با میخها و زنجیرها مشخص شده است».
آن گاه به نزد سیّد ابوالحسن الرضا رفتیم. چون به سرای وی رسیدیم غلامان و خادمان ایشان گفتند:
«شما از جمكران هستید؟» گفتیم: «آری». پس گفتند: «از اول بامداد، سید ابوالحسن در انتظار شما است».
پس وارد شدم و سلام گفتم. جواب نیكو داد و بسیار احترام كرد و مرا در جای نیكو نشانید. پیش از آن كه من سخن بگویم، او سخن آغاز كرد و گفت: «ای حسن بن مثله! من خوابیده بودم. شخصی در عالم رؤیا به من گفت:
«شخصی به نام حسن بن مثله، بامدادان از جمكران پیش تو خواهد آمد، آن چه بگوید اعتماد كن وگفتارش را تصدیق كن كه سخن او، سخن ما است. هرگز، سخن او را ردّ نكن». از خواب بیدار شدم و تا این ساعت در انتظار تو بودم.
حسن بن مثله، داستان را مشروحاً برای او نقل كرد. سید ابوالحسن، دستور داد بر اسبها زین نهادند. سوار شدند. به سوی دِه (جمكران) رهسپار گردیدند.
چون به نزدیك دِه رسیدند، جعفر شبان را دیدند كه گلهاش را در كنار راه به چرا آورده بود. حسن بن مثله، به میان گله رفت آن بز كه از پشت سر گله من آمد، به سویش دوید. حسن بن مثله، آن بُز را گرفت و خواست پولش را پرداخت كند كه جعفر گفت: «به خدا سوگند! تا به امروز، من این بز را ندیده بودم و هرگز در گلة من نبود، جز امروز كه در میان گله، آن را دیدم و هرچند خواستم كه آن رابگیرم، میسّر نشد».
پس آن بُز را به جایگاه آوردند و در آن جا سر بریدند.
سید ابوالحسن الرضا به آن محل معهود آمد و حسن بن مسلم را احضار كرد و منافع زمین را از او گرفت.
آن گاه وجوه رهق را نیز از اهالی آن جا گرفتند و به ساختمان مسجد پرداختند و سقف مسجد را با چوب پوشانیدند.
سید ابوالحسن الرضا، زنجیرها و میخها را به قم آورد و در خانة خود نگهداری كرد. هر بیماری صعب العلاجی كه خود را به این زنجیرها میمالید، در حال، شفا مییافت.
ابوالحسن الرضا وفات كرد و در محلة موسویان (خیابان آذر فعلی) مدفون شد، یكی از فرزنداناش بیمار گردید. داخل اطاق شده سر صندوق را برداشت زنجیرها و میخها را نیافت».

 

منبع شناسی مسجد جمكران
منابع تأسیس مسجد مقدس جمكران به فرمان حضرت صاحب الزمان، ارواحنا فداه بر اساس تسلسل زمانی، به شرح زیر است:
1. نخستین كسی كه این مطالب را در كتاب خود آورده، ابو جعفر محمد بن علی بن بابویه، مشهور به شیخ صدوق (متوفای 381هجری) است. ایشان، مشروح آن را در كتاب مونس الحزین فی معرفة الحق و الیقین درج كرده است.
باتوجه به این كه تأسیس این مسجد در عصر شیخ صدوق ؛  واقع شده، و ایشان در قم زندگی میكرد، طبعاً همة جزئیات آن را بدون واسطه از حسن بن مثله، و سیّد ابوالحسن الرضا و دیگر شاهدان عینی، شنیده و نقل كرده است.
كتاب مونس الحزین، همانند دهها اثر گران بهای دیگر شیخ صدوق، در طول زمان، از بین رفته و به دست ما نرسیده است.

2. حسن بن محمد بن حسن قمی، معاصر شیخ صدوق، صاحب كتاب گران سنگ تاریخ قم، شرح آن واقعه را از كتاب شیخ صدوق نقل كرده است.
كتاب تاریخ قم در عصر شیخ صدوق، به سال 378 هجری، در بیست باب به رشتة تحریر درآمده است.
3. حسن بن علی بن حسن بن عبدالملك قمی، به سال 865 هجری آن را به فارسی ترجمه كرده است.

4. متن عربی كتاب، به دست مولی محمد باقر مجلسی، (متوفای 1110 هجری) نرسیده، ولی ترجمة فارسی آن به دست ایشان رسیده   و احادیث مربوط به قم را در جلد «السماء و العالم» از آن روایت كرده است.

5. سید نعمت الله جزائری، صاحب انوار نعمانیه (متوفای 1112هجری) ترجمة فارسی آن را دیده و داستان تأسیس مسجد مقدس جمكران را با خط خود، از آن استنساخ كرده است.

6. شاگرد فرزانة علامه مجلسی، میرزا عبدالله افندی، (متوفای 1130هجری) نسخهای از ترجمة فارسی آن را در بیست باب، در قم مشاهده كرده و گزارش آن را در تألیف گران بهای خود آورده و تصریح كرده كه این ترجمه، به سال 865 هجری، به دستور خواجه فخرالدین ابراهیم، انجام یافته است.

7. سید امیر محمد اشرف، معاصر و شاگرد علامه مجلسی، صاحب كتاب فضائل السادات (متوفای 1145هجری) متن عربی آن را دیده و از آن نقل كرده است.

8. سید محمد بن محمد هاشم رضوی قمی، به سال 1179 هجری، بنا به خواهش محمد صالح معلم قمی، كتابی در این رابطه تألیف كرده و آن را خلاصة البلدان نام نهاده است. این كتاب، احادیث مربوط به شرافت قم و تاریخچة تأسیس مسجد مقدس جمكران رادر بر دارد.

9. شایستة تأمل است كه آقا محمد علی كرمانشاهی، فرزند وحید بهبهانی، (متوفای 1216 هجری) به متن عربی تاریخ قم دست رسی داشته و در حاشیة خود بر كتاب نقد الرجال تفرشی، شرح حال «حسن بن مثله» و خلاصة داستان تأسیس مسجد مقدس جمكران را به نقل از متن عربی آن آورده است.

10. محقق و متتبع بینظیر، میرزا حسین نوری، موفای 1320هجری، پس از جست و جوی فراوان، به هشت باب از ترجمة تاریخ قم دست یافته (جنة المأوی، ص 47 و بحار، ج 53، ص 234) و مشروح داستان تأسیس مسجد مقدس جمكران را از ترجمة تاریخ قم، از روی دست خط سید نعمت الله جزائری، در آثار ارزشمند خود آورده است:

1. جنة المأوی، چاپ بیروت، دار المحجة البیضاء، 1412هجری، ص 42 ـ 46.
2. همان، به پیوست، بحار الانوار، چاپ بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403 هجری، ج 53، ص 230 ـ 234.
3. نجم ثاقب، چاپ تهران، علمیة اسلامیه، بیتا، ص 212 ـ 215.
4. كلمة طیبه، چاپ سنگی، بمبئی، 1303 هجری، ص 337.
5. مستدرك الوسائل، چاپ قم، مؤسسة آل البیت : ، 1407 هجری، ج 3، ص 432 و 447.

11. شیخ محمد علی كچویی قمی (متوفای 1335هجری) مشروح آن را از كتابهای خلاصة البلدان، نجم ثاقب، كلمة طیّبه، در كتاب ارزشمند أنوار المشعشعین، چاپ قم، كتابخانة آیة الله مرعشی، 1423 هجری، ج اول، ص 441 ـ 449 (چاپ سنگی 1327 هجری، جلد اول، ص 184 ـ 189)، نقل كرده است.

12. حاج شیخ علی یزدی حائری (متوفای 1333هجری) مشروح آن را در كتاب الزام الناصب، چاپ بیروت، مؤسسة اعلمی، 1397 هجری، جلد دوم، ص 58 ـ 62، به نقل از محدث نوری، از ترجمه تاریخ قم آورده است.

13. همة كسانی كه بعد از محدث نوری دربارة تاریخ قم كتاب نوشتهاند، مشروح داستان تأسیس مسجد مقدس جمكران را از ایشان نقل كردهاند. شیخ محمد حسن ناصر الشریعه، متوفای 1380 هجری، در تاریخ قم، چاپ قم، مؤسسة مطبوعاتی دار العلم 1342 شمسی، ص 147 ـ 156، یكی از آن افراد است.

14. همة علمای معاصر كه در این رابطه كتاب نوشتهاند، همانند علامة معاصر آیة الله حاج شیخ محمد غروی، در كتاب گران سنگ المختار من كلمات الامام المهدی 7 ، چاپ قم، 1414 هجری، جلد یكم، ص 440 ـ 448، نیز به این واقعه اشاره كرده است.

15. در این اواخر، در كتابهای مستقل و مستندی ـ مانند موارد زیر ـ به شرح و بسط داستان تأسیس مسجد مقدس جمكران پرداخته شده است:
1. تاریخ بنای مسجد جمكران
2. تاریخ مسجد مقدس جمكران
3. تاریخچة بنای مسجد جمكران
4. توجه امام زمان به مسجد جمكران
5. توشة مسجد جمكران
6. در بارگاه منتظر
7. در حریم جمكران
8. سیمای مسجد جمكران
9. فیض حضور برای گمشدگان
10. مباحثی چند دربارة مسجد جمكران
11. مسجد مقدس جمكران
12. مسجد جمكران المقدس
13. مسجد صاحب الزمان
14. معجزهای مسجد جمكران
برای كسب معلومات وسیعتر در مورد آثار یاد شده، به كتابنامه حضرت مهدی (عج) تحت عناوین فوق، مراجعه فرمایید.

 

پیشگویی امیرمؤمنان (علیه السلام) از مسجد مقدس جمكران
مطابق نقل خلاصة البلدان از كتاب مونس الحزین شیخ صدوق، امیرمؤمنان (علیه السلام)  از مسجد مقدس جمكران سخن گفته است.
محمد بن محمد بن هاشم حسینی رضوی قمی، به تقاضای مولی محمد صالح قمّی، به سال 1179هجری، دربارة فضیلت شهر قم و تاریخچه تأسیس مسجد مقدس جمكران، كتاب ارزشمندی تألیف و آن را خلاصة البلدان نام نهاده است.
شیخ آقا بزرگ تهرانی، این كتاب را مشاهده كرده و گزارش آن را در الذریعه آورده است.
مرحوم كاتوزیان، این كتاب را در اختیار داشته که فرازهایی از آن را در كتاب أنوار المشعشعین آورده است.
وی در این رابطه، حدیثی از امیرمؤمنان علی (علیه السلام)  آورده كه فرازهایی از آن را در این جا میآوریم ( علاقه مندان به تفصیل بیشتر می توانند به كتاب انوار المشعشعین مراجعه نمایند) او میگوید:
در كتاب خلاصة البلدان از كتاب مونس الحزین ـ از تصنیفات شیخ صدوق با سند صحیح و معتبر، از امیرمؤمنان (علیه السلام) روایت كرده كه خطاب به حذیفه فرمود: «ای پسر یمانی! در اول ظهور، خروج نماید قائم آل محمد (علیه السلام)  از شهری كه آن را قم گویند   و مردم را دعوت به حق میكند، همة خلائق از شرق و غرب، به آن شهر روی آورند و اسلام، تازه شود…
ای پسر یمانی! این زمین مقدس است، از همة لوثها، پاك است…
عمارت آن، هفت فرسنگ در هشت فرسنگ باشد. رایت وی بر این كوه سفید بزنند، به نزد دهی كهن، كه در جنب مسجد است، و قصری كهن ـ كه قصر مجوس است ـ و آن را «جمكران» خوانند. از زیر یك منارة آن مسجد بیرون آید، نزدیك آن جا كه آتش خانة گبران بوده…».
از این حدیث شریف، استفاده میشود به طوری كه مسجد سهله در دوران ظهور حضرت بقیة الله، اروحنا فداه، پایگاه آن حضرت خواهد بود، مسجد مقدس جمكران نیز در عصر ظهور، جایگاه خاصّی دارد و پایگاه دیگری برای آن حضرت است.
مرحوم كاتوزیان، پس از نقل متن كامل حدیث، به شرح و تفسیر آن پرداخته، دربارة كوه سفید و قصر مجوس و دیگر تعبیرهایی كه در حدیث شریف آمده و ما به جهت اختصار نیاوردیم، به تفصیل سخن گفته است.
خوانندگان گرامی، توجه دارند كه احادیث ملاحم، چندان نیازی به تحقیق در سند ندارند؛ زیرا معصومان :  كه با سرچشمة وحی مربوط بودند، شخص دیگری نمیتوانست خبری بگوید كه صدها سال بعد تحقق پیدا كند.
روزی كه امیرمؤمنان (علیه السلام)  به حذیفه از مسجد جمكران خبر میداد، در سرزمین حجاز، عراق، كمتر كسی نام قم را شنیده بود، لذا میبینیم كه در احادیث فراوانی، به هنگام بحث از قم، به «در نزدیكی ری» تعبیر شده تا به این وسیله، موقعیت جغرافیایی شهر قم، برای اصحاب ائمه :  روشن گردد.
از این رهگذر، احتمال نمیرود كه احدی از مردم حجاز، نام جمكران را به عنوان یكی دهات قم شنیده باشد.
نكات ریزی كه در مورد قصر مجوس و آتش خانة گبران آمده، مطلبی نبود كه در حجاز و عراق، كسی از آن آگاه باشد.
به هنگام صدور این حدیث از مولای متقیان (علیه السلام) ، كسی نمیتوانست پیش بینی كند كه كنار ده جمكران، در آینده، مسجدی ساخته خواهد شد و با حضرت بقیة الله (علیه السلام)  كه روز متولد نشده بود، ارتباط خواهد داشت.
هنگامی كه شیخ صدوق، این حدیث را در كتاب مونس الحزین درج میكرد، بدون دید، این مسجد، مناره نداشت.
هنگامی كه صاحب خلاصة البلدان، در قرن دوازدهم، این حدیث را از مونس الحزین نقل میكرد باز هم مسجد مقدس جمكران، منارهای نداشت؛ زیرا، برای نخستین بار، در سال 1318 هجری، یك مناره در زاویة جنوب شرقی مسجد ساخته شد.
هنگامی كه مرحوم كاتوزیان، این حدیث را در كتاب انوار المشعشعین مینوشت، مسجد جمكران، فقط یك مناره داشت و تا چند سال پیش نیز به همین منوال بود، ولی در حدیث آمده است كه «از زیر یك منارة آن، مسجد بیرون آید».
این تعبیر، صریح است در این كه به هنگام ظهور حضرت بقیة الله ارواحنا فداه، مسجد مقدس جمكران، بیش از یك مناره خواهد داشت، در حالی كه به هنگام چاپ كتاب 1327 هجری) مسجد، فقط یك مناره داشت.

فرآوری و تنظیم مطلب  : سایت رهبران شیعه ، مجتبی حیدری

يکشنبه 6/7/1393 - 15:2
مهدویت

جهان و عصر ظهور در احادیث ائمه(ع)

مهدویت

رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم):

«والذى بعثنى بالحق بشیراً لولم یبق من الدنیا الا یوم واحد، لطول الله ذلك الیوم حتى یخرج فیه ولدى المهدى، فینزل روح الله عیسى بن مریم فیصلى خلفه، وتشرق الارض بنور ربها، ویبلغ سلطانه المشرق والمغرب».

اكمال الدین، ص 163.

سوگند به آن كسى كه مرا به حق براى بشارت (به رحمت خویش) مبعوث فرموده، اگر جز یك روز از عمر عالم باقى نماند، هرآینه خداوند آن روز را آن چنان طولانى سازد تا در آن روز فرزندم مهدى از پرده غیبت خارج گردد، سپس روح الله عیسى بن مریم نازل گردد و پشت سر او نماز گذارد، و زمین به نور پروردگارش (از ظلمتهاى ظلم و تاریكیهاى فساد و جهل) به روشنائى گرآید، و قدرت و حكومت او تا شرق و غرب عالم گسترش یابد.

 رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم):

«یا اُبى! طوبى لمن لقیه و طوبى لمن احبه و طوبى لمن قال به، ینجیهم من الهلكة وبالاقرار بالله وبرسوله و بجمیع الائمة یفتح الله لهم الجنة، مثلهم فى الارض كمثل المشك الذى یسطع ریحه فلا یتغیر ابداً، و مثلهم فى السماء كمثل القمر المنیر الذى لایطفا نوره ابداً».

(عیون اخبارالرضا، ج 1، ص 59).

اى اُبى! خوشا به حال كسى كه با او دیدار نماید، خوشا به حال آنكه او را دوست بدارد، خوشا به حال آنكه به او معتقد باشد، خداوند آنان را از هلاكت نجات بخشد، و بواسطه اقرار و اعتقاد به خدا و به رسولش و به تمام امامان، خداوند درهاى بهشت را برایشان بگشاید! آنان در زمین همانند مُشك اند كه بوى خوشش در فضا پخش و پراكنده گردد و هیچ گاه فاسد نشود، و در آسمان هم چون ماه درخشنده اند كه هیچ گاه خاموشى نمى پذیرد.

 رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم):

«یكون فى امتى المهدى، تنعم امتى فى زمانه نعیماً لم یتنعم مثله قط».

الزام الناصب، ص 163.

مهدى در امت من است و امتم در عصر او از موهبت و نعمت فراوان برخوردار گردند بگونه اى كه هیچ گاه آن چنان بهره مند نشده باشند.

 امیرالمؤمنین (علیه السلام):

«… ویذهب الشر و یبقى الخیر و یزرع الانسان مداً و تخرج له سبعة امداد كما قال الله تعالى، و یذهب الزّنا و شرب الخمر، و یذهب الرّبا، و یقبل الناس على العبادات، و الشرع والدیانة، والصلاة فى الجماعات، و تطول الاعمار، و تؤدى الامانات و تحمل الاشجار، و تتضاعف البركات، و تهلك الاشرار و تقى الاخیار ولایبقى من یبغض اهل البیت(علیهم السلام)»

(عقد الدرر به نقل از منتخب الاثر، ص 474).

شرّ از جهان رخت بربندد و خیر و نیكى بجاى ماند و انسان یك مدّ بذر كشت نماید و هفت مدّ برایش محصول دهد چنانچه خداى تعالى فرموده است. زنا و شراب و ربا از بین برود، و مردم به عبادت و دیانت و نماز جماعت روى آورند، عمرها طولانى، امانتها به صاحبانشان مسترد، درختان بارور، خیرات و بركات مضاعف گردد. اشرار از میان

بروند و نیكان باقى مانند و از دشمنان اهل بیت(علیهم السلام)كسى باقى نماند.

 امیرالمؤمنین (علیه السلام):

«ولو قد قام قائمنا لانزلت السماء قطرها، ولا خرجت الارض نباتها، ولذهبت الشحناء من قلوب العباد».

(بحارالانوار، ج 52، ص 316).

وقتى كه قائم ما قیام نماید، آسمان قطرات بارانش را فرو بارد و زمین روئیدنیها و گیاهانش را برویاند و كینه و عداوت از دلهاى بندگان زائل گردد.

 امام باقر (علیه السلام):

اذا قام قائمنا وضع یده على رووس العباد فجمع به عقولهم و اكمل به اخلاقهم

(بحارالانوار، ج 52، ص 336).

زمانى كه قائم ما قیام نماید، دست خویش بر سر بندگان گذارد و بدین وسیله نیروهاى مردم را تمركز بخشیده و اخلاقشان را كامل سازد.

 امام باقر (علیه السلام):

حضرت باقر (علیه السلام) در مورد رشد فرهنگى مردم در عصر ظهور فرمود:

«وتؤتون الحكمة فى زمانه حتى ان المراة لتقضى فى بیتها بكتاب الله تعالى و سنة رسول الله صلى الله علیه و آله».

بحارالانوار، ج 52، ص 352.

علم و حكمت به همه شما در زمان مردى از خاندان ما آموخته شود، بطورى كه حتى زن در خانه اش بر طبق كتاب خدا و سنت رسول الله (صلى الله علیه وآله وسلم) قضاوت نماید.

 امام صادق (علیه السلام):

«لن تذهب الدنیا حتى یخرج رجل منا اهل البیت یحكم بحكم داود و آل داود لایسأل الناس بیّنة».

كافى، ج 1، ص 397.

دنیا به پایان نرسد جز اینكه مردى از خاندان ما اهل بیت خروج نماید و به حكم داود و آل داود حكم كند و از كسى بیّنه و گواه نطلبد.

فرآوری و تنظیم مطلب  : سایت رهبران شیعه،مجتبی حیدری

يکشنبه 6/7/1393 - 15:1
مهدویت

 اسامی و القاب حضرت مهدی(عج)

حسن-عسگری

مرحوم ثقة الاسلام نورى در بیان اسماء شریفه امام عصر (علیه السلام)، با استناد به آیات و روایات و كتب آسمانى پیشین و تعبیرات راویان و تاریخ نگاران تعداد یكصد و هشتاد و دو اسم و لقب براى حضرت مهدى(علیه السلام)ذكر مىكند و مدّعى است كه در این مقام، از استنباطهاى شخصى و استحسانهاى غیر قطعى خوددارى نموده است كه در غیر این صورت چندین برابر این اسماء و القاب، قابل استخراج از كتب مختلفه بود. كه از آن جمله است:

محمّد، احمد، عبداللّه، محمود، مهدى، برهان، حجّت، حامد، خلف صالح، داعى، شرید صاحب، غائب، قائم، منتظر و... .

كنیههاى آن حضرت عبارتند از: ابوالقاسم (هم كنیه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم))، ابوعبداللّه، اباصالح كه مرحوم نورى ابو ابراهیم، ابوالحسن و ابوتراب را نیز از كنیههاى ایشان شمرده است.

در اینجا به ذكر پارهاى عناوین و صفات كه در ضمن زیارتهاى مختلفه و ادعیه مربوط به حضرت مهدى (علیه السلام) مورد تصریح قرار گرفته است اشاره داریم، با این امید كه دقّت و تأمّلى در آنها، ما را با شئونات مختلفه آن بزرگوار آشنا ساخته و مقاماتى را كه غالباً از لسان معصومین(علیهم السلام) در ضمن این دعاها و زیارتها براى امام دوازدهم(علیه السلام)بر شمرده شده براىمان روشنتر سازد.

قابل ذكر اینكه تمام این عناوین و اوصاف بطور خاص در مورد حضرت مهدى(علیه السلام)وارد گردیده، اگرچه بسیارى از آنها در مورد سایر امامان بزرگوار اسلام(علیهم السلام)نیز مىتواند مصداق داشته باشد.

دیگر اینكه، آنچه ذكر مىشود نه به ادّعاى اسم یا لقب آن حضرت، بلكه به عنوان بهرهورى از تعابیر موجود در نصوص زیارت و دعاست، اعم از اینكه واژهاى مفرد یا جملهاى توصیفى باشد.

بقیّة اللّه: باقیمانده خدا در زمین.

خلیفة اللّه: جانشین خدا در میان خلایق.

وجه اللّه: مظهر جمال وجلال خدا، سمت و سوى الهى كه اولیاى حق رو به او دارند.

باب اللّه: دروازه همه معارف الهى، درى كه خدا جویان براى ورود به ساحت قدس الهى، قصدش مىكنند.

داعى اللّه: دعوت كننده الهى، فرا خواننده مردم به سوى خدا، منادى راستین هدایت الى اللّه.

سبیل اللّه: راه خدا، كه هركس سلوكش را جز در راستاى آن قرار دهد سر انجامى جز هلاكت نخواهد داشت.

ولى اللّه: سر سپرده به ولایت خدا و حامل ولایت الهى، دوست خدا.

حجة اللّه: حجّت خدا، برهان پروردگار، آن كس كه براى هدایتِ در دنیا، و حسابِ در آخرت به او احتجاج مىكنند.

نور اللّه: نور خاموشى ناپذیر خدا، ظاهر كننده همه معارف و حقایق توحیدى، مایه هدایت رهجویان.

عین اللّه: دیده بیدار خدا در میان خلق، دیدبان هستى، چشم خدا در مراقبت كردار بندگان.

سلالة النّبوّة: فرزند نبوّت، باقیمانده نسل پیامبران.

خاتم الاوصیاء: پایان بخش سلسله امامت، آخرین جانشین پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم).

علم الهدى: پرچم هدایت، رایت همیشه افراشته در راه اللّه، نشان مسیر حقیقت.

سفینة النّجاة: كشتى نجات، وسیله رهایى از غرقاب ضلالت، سفینه رستگارى.

عین الحیوة: چشمه زندگى، منبع حیات حقیقى.

القائم المنتظر: قیام كننده مورد انتظار، انقلابى بىنظیرى كه همه صالحان چشم انتظار قیام جهانى اویند.

العدل المشتهر: عدالت مشهور، تحقق بخش عدالت موعود.

السیف الشاهر: شمشیر كشیده حق، شمشیر از نیام بر آمده در اقامه عدل و داد.

القمر الزّاهر: ماه درخشان، ماهتاب دلفروز شبهاى سیاه فتنه و جور.

شمس الظلاّم: خورشید آسمان هستى ظلمت گرفتگان، مهر تابنده در ظلمات زمین.

ربیع الأنام: بهار مردمان، سر فصل شكوفایى انسان، فصل اعتدال خلایق.

نضرة الأیّام: طراوت روزگار، شادابى زمان، سرّ سرسبزى دوباره تاریخ.

الدین المأثور: تجسّم دین، تجسید آیین بر جاى مانده از آثار پیامبران، خودِ دین، كیان آیین، روح مذهب.

الكتاب المسطور: قرآن مجسّم، كتاب نوشته شده با قلم تكوین، معجزه پیامبر در هیئت بشرى.

صاحب الأمر: دارنده ولایت امر الهى، صاحب فرمان و اختیاردار شریعت.

صاحب الزمان: اختیار دارِ زمانه، فرمانده كل هستى به اذن حق.

مطهّر الأرض: تطهیر كننده زمین كه مسجد خداست، از بین برنده پلیدى و ناپاكى از بسیط خاك.

ناشر العدل: برپا دارنده عدالت، بر افرازنده پرچم عدل و داد در سراسر گیتى.

مهدى الامم: هدایتگر همه امّتها، راه یافته راهنماى همه طوایف بشریت.

جامع الكَلِم: گردآورنده همه كلمهها بر اساس كلمه توحید، وحدت بخش همه صفها.

ناصر حق اللّه: یاریگر حقِ خدا، یاورِ حقیقت.

دلیل ارادة اللّه: راهنماى مردم به سوى مقاصد الهى، راه بلد و راهبر انسانها در راستاى اراده خداوند.

الثائر بأمر اللّه: قیام كننده به دستور الهى، بر انگیخته به فرمان پروردگار، شورنده بر غیر خدا به امر خدا.

محیى المؤمنین: احیاگر مؤمنان، حیاتبخش دلهاى اهل ایمان.

مبیر الكافرین: نابود كننده كافران، درهم شكننده كاخ كفر، هلاك كننده كفار.

معزّ المؤمنین: عزّت بخش مؤمنان، ارزش دهنده اهل ایمان.

مذلّ الكافرین: خوار كننده كافران، درهم شكننده جبروتِ كفر پیشگان.

منجى المستضعفین: نجات دهنده مستضعفان، رهایى بخش استضعاف كشیدگان.

سیف اللّه الّذى لاینبو: شمشیر قهر خدا كه كندى نپذیرد.

میثاق اللّه الّذى أخذه: پیمان بندگى خدا كه از بندگان گرفته شده.

مدار الدهر: مدار روزگار، محور گردونه وجود، مركز پیدایش زمان.

ناموس العصر: نگهدارنده زمان، كیان هستى دوران.

كلمة اللّه التامه: كلمه تامّه خداوند، حجّت بالغه الهى.

تالى كتاب اللّه: تلاوت كننده كتاب خدا، قارى آیات كریمه قرآن.

وعداللّه الّذى ضمنه: وعده ضمانت شده خدا، پیمان تخلّف ناپذیر الهى.

رحمة اللّه الواسعة: رحمت بىپایان خدا، لطف و رحمت بىكرانه پروردگار رحمت گسترده حق.

حافظ اسرار رب العالمین: نگهبان اسرار پروردگار، حافظ رازهاى ربوبى.

معدن العلوم النبویّه: گنجینه دانشهاى پیامبرى ـ خزانه معارف نبوى.

نظام الدین: نظام بخش دین.

یعسوب المتقین: پیشواى متقین.

معزّ الاولیاء: عزت بخش یاران.

مذلّ الأعداء: خوار كننده دشمنان.

وارث الانبیاء: میراث بر پیامبران.

نور ابصار الورى: نور دیدگان خلایق.

الوتر الموتور: خونخواه شهیدان.

كاشف البلوى: بر طرف كننده بلاها.

المعد لقطع دابر الظلمه: مهیّا شده براى ریشه كن كردن ظالمان.

المنتظر لاقامة الأمت و العوج: مورد انتظار براى از بین بردن كژیها و نادرستىها.

المترجى لازالة الجور و العدوان: مورد آرزو براى بر طرف كردن ستم و تجاوز.

المدّخّر لتجدید الفرائض و السنن: ذخیره شده براى تجدید واجبات و سنن الهى.

المؤمّل لاِحیاء الكتاب وحدوده: مورد امید براى زنده ساختن دوباره قرآن و حدود آن.

جامع الكلمة على التقوى: گرد آورنده مردم بر اساس تقوى.

السبب المتصل بین الأرض و السماء: واسطه بین آسمان و زمین، كانال رحمت حق بر خلق.

صاحب یوم الفتح و ناشررایة الهدى: صاحب روز پیروزى و بر افرازنده پرچم هدایت.

مؤلف شمل الصلاح و الرضا: الفت دهنده دلها بر اساس رضایت و درستكارى.

الطالب بدم المقتول بكربلا: خونخواه شهید كربلا.

المنصور على من اعتدى علیه وافترى: یارى شده علیه دشمنان وافترا زنندگان.

المضطرّ الّذى یجاب اذا دعى: پریشان و درماندهاى كه چون دعا كند دعایش مستجاب شود

فرآوری و تنظیم مطلب : سایت رهبران شیعه- مجتبی حیدری

http://www.jamkaran.info/Page_View.aspx?id=86

يکشنبه 6/7/1393 - 15:0
مهدویت

 حضرت مهدی (عج) در قرآن

ظهور

 

در قرآن، آیات بسیارى وجود دارد كه به شهادت روایات مستند و معتبر، در باره حضرت مهدى(علیه السلام) و قیام جهانى او نازل گردیده است.

در كتاب شریف «المحجّة فى ما نزل فى القائم الحجّة(علیه السلام)» كه توسط محدث بزرگوار، مرحوم سید هاشم بحرانى و با بهرهگیرى از دهها جلد كتب تفسیر و حدیث، تألیف گردیده، مجموعاً (132) آیه از آیات كریمه قرآن ذكر شده كه در ذیل هر كدام یك یا چند روایت در تبیین كیفیت ارتباط آیه با آن حضرت(علیه السلام) ، نقل شده است.

در اینجا به ذكر چند روایت در این مورد، بسنده مىكنیم:

1 ـ امام صادق (علیه السلام) در باره قول خداى عزّوجلّ: «هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحق لیظهره على الدّین كلّه و لو كره المشركون» فرمود:

«به خدا سوگند! هنوز تأویل این آیه نازل نشده است و تا زمان قیام قائم (علیه السلام) نیز نازل نخواهد شد. پس زمانى كه قائم (علیه السلام)به پا خیزد، هیچ كافر و مشركى نمىماند مگر آنكه خروج او را ناخوشایند مىشمارد.»

2 ـ امام باقر (علیه السلام) در باره آیه شریفه «و قل جاء الحق و زهق الباطل إن الباطل كان زهوقاً» فرمود:

«زمانى كه قائم(علیه السلام) قیام نماید، دولت باطل از بین خواهد رفت.»

3 ـ امام صادق (علیه السلام) در بیان معناى آیه كریمه «و لقد كتبنا فى الزبور منبعدالذكر أنالأرض یرثها عبادى الصّالحون»فرمود:

«تمام كتب آسمانى، ذكر خداست، و بندگان شایسته خدا كه وارثان زمین هستند، حضرت قائم(علیه السلام) و یاران او مىباشند.»

4 ـ امام باقر (علیه السلام) در باره قول خداى عزّوجلّ: «الذین إن مكّنّاهم فى الأرض اقاموا الصلوة و آتوا الزكاة…» فرمود:

«اینآیه درحق آل محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) است در حق حضرت مهدى(علیه السلام)و یاران او كه خداوند شرق و غرب زمین را تحت سلطه آنان قرار مىدهد و به وسیله آنان دین را پیروز گردانده و بدعتها و باطلها را مىمیراند.»

5 ـ امام سجاد(علیه السلام) زمانى كه این آیه شریفه را قرائت نمود: «وَعَد اللّه الّذین آمنوا منكم و عملوا الصالحات لیستخلفنَّهم فى الأرض كما استخلف الذین من قبلهم و لیمكّننّ لهم دینهم الّذى ارتضى لهم و لیبدِّلنّهم من بعد خوفهم أمناً یعبدوننى و لایشركون بى شیئاً» فرمود:

«به خدا سوگند! آنان شیعیان ما اهلبیت هستند، خداوند ـ آن خلافت در زمین و اقتدار بخشیدن به دین را ـ به وسیله آنان و به دست مردى از ما، كه مهدى این امت است، تحقق خواهد داد و هم اوست كه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)در بارهاش فرمود: اگر از عمر دنیا جز یك روز باقى نمانده باشد، خداوند همان روز را آنچنان طولانى خواهد كرد كه مردى از خاندان من كه همنام من است فرا برسد و زمین را آنچنان كه از ظلم و جور پر شده باشد، از عدل و داد آكنده سازد.»

6 ـ امام صادق (علیه السلام) فرمود: «آیه «أمّن یجیب المظطرّ اذا دعاه و یكشف السّوء و یجعلكم خلفاء الأرض»در باره قائم از آل محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) نازل شده است. به خدا سوگند، او همان مضطرّ درماندهاى است كه چون در مقام ابراهیم دو ركعت نماز گزارد و فرج خویش از خدا بخواهد، خداوند دعایش را اجابت كند و بدیها را برطرف سازد و او را در زمین خلیفه قرار دهد.»

 

فرآوری و تنظیم مطلب : سایت رهبران شیعه،مجتبی حیدری

يکشنبه 6/7/1393 - 14:59
مهدویت

امام مهدی (عج) در آیینه حدیث

حضرت-امام-مهدی-(عج)

1ـ رسول اللّه (صلى الله علیه وآله وسلم) :

«لاتقوم الساعة حتى یقوم القائم الحق منّا و ذلك حین یأذن اللّه عزّوجلّ له و من تبعه نجا و من تخلّف عنه هلك. اللّه اللّه عباد اللّه فأتوه و لو على الثلج فانّه خلیفة اللّه عزّوجلّ و خلیفتى

«روز قیامت فرا نمىرسد مگر آنكه از بین ما «قائم حقیقى» قیام نماید. و آن قیام، زمانى خواهد بود كه خداى عزّوجلّ او را اجازه فرماید. هركس پیرو او باشد نجات مىیابد و هركه از فرمانش تخلّف ورزد، هلاك مىشود. اى بندگان خدا ! خدا را، خدا را; بر شما باد كه به نزدش آیید اگرچه بر روى یخ و برف راه روید. زیرا او خلیفه خداى عزّوجلّ و جانشین من است.»

2 ـ امیرالمؤمنین على (علیه السلام) :

قال للحسین(علیه السلام) : «التاسع من ولدك یا حسین! هو القائم بالحق، المظهر للدین، الباسط للعدل»،قال الحسین (علیه السلام)فقلت: یا امیرالمؤمنین و إنّ ذلك لكائن؟ فقال (علیه السلام): «اى و الذى بعث محمداً بالنبوة و اصطفاه على جمیع البریّه و لكن بعد غیبة و حیرة لاتثبت فیها على دینه اِلاّ المخلصون المباشرون لروح الیقین الذین أخذ اللّه میثاقهم بولایتنا و كتب فى قلوبهم الایمان و ایّدهم بروح منه».

«به حسین (علیه السلام) فرمود: نهمین فرزند تو اى حسین! قیام كننده به حق و آشكار سازنده دین و گستراننده عدالت است.

امام حسین (علیه السلام) گوید: پرسیدم: یا امیرالمؤمنین! آیا حتماً چنین خواهد شد؟

فرمود: آرى! قسم به كسى كه حضرت محمد (صلى الله علیه وآله وسلم)را به پیامبرى بر انگیخت و او را بر تمام خلایق برگزید، چنین خواهد شد، امّا بعد از غیبت و حیرتى كه در آن كسى ثابت قدم بر دین نمىماند مگر مخلصین و دارندگان روح یقین آنان كه خداوند نسبت به ولایت ما از آنان پیمان گرفته و ایمان را بر صفحه دلشان نگاشته و با روحى از جانب خود تأیید فرموده است.»

3 ـ حضرت زهرا (علیها السلام):

«قال لى رسول اللّه (صلى الله علیه وآله وسلم) أبشرى یا فاطمة، المهدىّ منك».

«رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) به من فرمودند: اى فاطمه! ترا بشارت باد به اینكه حضرت «مهدى (علیه السلام) » از نسل توست.»

4 ـ امام حسن مجتبى (علیه السلام) فرمود:

«ما منّا احدٌ اِلاّ ویقع فى عنقه بیعة لطاغیة زمانه اِلاّ القائم الّذى یصلّى روح اللّه عیسى بن مریم خلفه فان اللّه عزّوجلّ یخفى ولادته و یُغیّب شخصه لئلاّ یكون لأحد فى عنقه بیعة».

«هیچ یك از ما اهلبیت نیست مگر آنكه بیعتى از طاغوت زمانش را اجباراً بر عهده دارد. مگر حضرت «قائم» كه عیسى بن مریم، روحاللّه پشت سر او نماز مىگذارد.

خداوند ولادت او را مخفى مىدارد و شخص او را از دیدگان، غایب مىگرداند، تا بیعت هیچ كس را بر گردن نداشته باشد.»

5 ـ امام حسین (علیه السلام):

«منّا اثنا عشر مهدیّاً اوّلهم امیرالمؤمنین على بن ابیطالب(علیه السلام)و آخرهم التاسع من ولدى و هو الامام القائم بالحق. یحیى اللّه به الأرض بعد موتها و یظهر به دین الحق على الدین كلّه و لو كره المشركون».

«دوازده هدایت شده هدایتگر از بین ما هستند، اولین آنان امیرالمؤمنین على بن ابیطالب (علیه السلام) و آخرین آنان، نهمین فرزند من است كه پیشواى قیام كننده به حق خواهد بود، خداوند به وسیله او زمین را پس از موات شدنش زنده مىكند و به دست او دین حق را بر تمامى ادیان پیروز مىسازد، اگرچه مشركان را ناخوشایند باشد.»

6 ـ امام زین العابدین (علیه السلام):

«إن للقائم منّا غیبتین، احداهما أطول من الأخرى… فیطول أمرها حتى یرجع عن هذا الامر اكثر من یقول به، فلایثبت علیه اِلاّ من قوى یقینه و صحّت معرفته و لم یجد فى نفسه حرجاً ممّا قضینا و سلّم لنا اهل البیت

«براى قائم ما دو غیبت هست. یكى از آن دو طولانىتر از دیگرى است… و آن قدر طول خواهد كشید كه اكثر معتقدین به ولایت، از او دست خواهند كشید. در آن زمان كسى بر امامت و ولایت او ثابت قدم و استوار نمىماند مگر آن كه ایمانش قوى، و شناختش درست باشد و در نفس خویش نسبت به حكم و قضاوت ما هیچ گرفتگى و كراهتى احساس نكند و تسلیم ما اهلبیت باشد.»

7 ـ امام باقر (علیه السلام) :

راوى گوید از امام (علیه السلام) در باره آیه شریفه «فلا أقسم بالخنّس الجوار الكنّس تكویر: 15 و 16» سئوال كردم. فرمود: «هذا مولود فى آخر الزمان. هو المهدى من هذه العترة. تكون له حیرة و غیبة، یضلّ فیها اقوام و یهتدى فیها أقوام. فیاطوبى لك إن أدركته و یا طوبى لمن أدركه

«مراد این آیه، مولودى در آخر الزمان است كه همان مهدى از این خاندان است. او را حیرت و غیبتى هست كه در آن گروههایى گمراه شوند و گروههایى دیگر هدایت پذیرند. خوشا به حال تو اگر او را درك كنى و خوشا به حال هركسى كه او را درك كند.»

8 ـ امام صادق (علیه السلام) :

«إنّ لصاحب هذا الامر غیبة، فلیتّق اللّه عبد و لیتمسّك بدینه».

«همانا براى صاحب این امر غیبتى هست، پس بنده خدا در آن دوران باید تقواى الهى پیشه كند و به دینش چنگ زند.»

9 ـ امام كاظم (علیه السلام) :

«صاحب هذا الامر، هو الطرید الوحید الغریب الغائب عن أهله الموتور بأبیه».

«صاحب این امر ـ حضرت مهدى (علیه السلام) ـ رانده شده، تنها، غریب، غائب و دور از اهل و خونخواه پدر خویش مىباشد.»

10 ـ امام رضا (علیه السلام) :

«… و بعد الحسن ابنه الحجّة القائم المنتظر فى غیبته، المطاع فى ظهوره، لو لم یبق من الدنیا اِلاّ یوم واحد لطوّل اللّه ذلك الیوم حتى یخرج فیملأها عدلا كما ملئت جوراً».

«و بعد از امام حسن عسكرى(علیه السلام) فرزندش حضرت حجّت قائم، امام خواهد بود آن كس كه در دوران غیبتش مورد انتظار، و در زمان ظهورش مورد اطاعت مؤمنان است. اگر از عمر دنیا جز یك روز باقى نمانده باشد خدا همان روز را چنان طولانى كند كه قیام فرماید و زمین را از عدالت پر كند چنانكه از ستم پر شده باشد.»

11 ـ امام جواد (علیه السلام) :

در باره اینكه چرا حضرت مهدى (علیه السلام)«منتظَر» نامیده مىشود فرمود:

«إن له غیبة یكثر ایامها و یطول امدها فینتظر خروجه المخلصون و ینكره المرتابون و یستهزئ به الجاحدون و یكذَّب فیها الوقاتون و یهلك فیها المستعجلون و ینجو فیها المسلّمون».

«او را غیبتى هست كه زمانش زیاد است و پایانش به طول مىانجامد. پس مخلصین چشم انتظار قیام او مىمانند و شك كنندگان به انكار او بر مىخیزند و منكرین به استهزاى او مىپردازند و تعیین كنندگان وقت ظهور مورد تكذیب قرار مىگیرند و عجله كنندگان در آن هلاك مىشوند و تسلیم شدگان نجات مىیابند.»

12 ـ امام على النقى (علیه السلام) :

«اذا غاب صاحبكم عن دار الظالمین، فتوقّعوا الفرج».

«زمانى كه صاحب و امام شما از دیار ستمگران غایب گشت، چشم انتظار فرج باشید.»

13 ـ امام حسن عسكرى (علیه السلام) :

«المنكر لولدى كمن اقرّ بجمیع أنبیاء اللّه و رسله ثم انكر نبوّة محمد رسول اللّه (صلى الله علیه وآله وسلم) و المنكر لرسول اللّه (صلى الله علیه وآله وسلم) كمن انكر جمیع الانبیاء لأن طاعة آخرنا كطاعة اوّلنا و المنكر لآخرنا كالمنكر لأوّلنا».

«كسى كه فرزندم ـ مهدى (علیه السلام) ـ را انكار كند مانند كسى است كه تمام پیامبران و رسولان الهى را قبول داشته باشد، اما نبوت حضرت محمد رسول اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم)را انكار كند. و انكار كننده رسول اللّه مانند كسى است كه همه انبیاء را انكار نماید. چون اطاعت آخرین امام ما به منزله اطاعت اولین امام است و منكر آخرین امام ما به منزله منكر اولین امام است.»

فرآوری و تنظیم مطلب : سایت رهبران شیعه،مجتبی حیدری

يکشنبه 6/7/1393 - 14:58
مهدویت

از آن زمان كه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) سخن از جهانى شدن آیین توحید، به دست حضرت مهدى(علیه السلام)، به میان آورد و نوید غلبه اسلام بر تمامى ادیان را به مسلمانان داد، و بهترین عبادت را انتظار فرج اسلام و مسلمین به حساب آورد، مسلمانان دیده انتظار به راه دولت كریمهاى دوختند كه در آن اسلام و اسلامیان عزّت مىیابند و كفر و نفاق به ذلّت و زبونى گرفتار مىآیند.

 

انتظار

 

 

در دوران پس از پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) نیز، هر زمان كه فتنه خلفاى جور شدت مىگرفت، پیشوایان معصوم (علیهم السلام) مىكوشیدند با انگیزش انتظار، امید را در دلهاى ستم دیدگان زنده نگه دارند وشور مقاومت و مبارزه را در وجودشان بر انگیزانند.

چنانكه امیرالمؤمنین على (علیه السلام) به اصحاب خویش مىفرمود:

«انتظروا الفرج، و لاتیأسوا من روح اللّه، فاِنَّ احب الاعمال الى اللّه عزّوجلّ انتظار الفرج (إلى أن قال:) الأخذ بأمرنا معنا غداً فى حظیرة القدس و المنتظر لأمرنا كالمتشحّط بدمه فى سبیل اللّه.»

«چشم انتظار فرج باشید و از یارى و رحمت خدا نا امید نشوید، به یقین، محبوبترین كارها در نزد خدا، انتظار فرج است (تا آنجا كه فرمود:) كسى كه به امر ولایت ما چنگ زند، فرداى قیامت در روضه رضوان با ما خواهد بود و كسى كه د رانتظار امر ما به سر ببرد، مانند كسى است كه در راه خدا به خون غلطیده باشد».

تأكید بر امر انتظار فرج، از طرف پیشوایان دین تا آنجا بود كه بسیارى از اصحاب، شرایط موجود زمان خود را براى حصول فرج كافى دانسته، امام آن دوران را به عنوان صاحب الامر مىپنداشتند و در این باره از او سئوال مىكردند. چنین توهمى در دهها روایت، از جمله روایت شعیب بن ابى حمزه در برابر امام صادق (علیه السلام) و ریّان بن الصلت، در برابر امام رضا(علیه السلام) مطرح گردیده كه مىپرسد:

أنت صاحب الأمر؟

و نیز در همان زمانها، كسانى از موالیان اهلبیت (علیهم السلام) بودند كه بر سنّت انتظار فرج آنچنان پافشارى مىكردند كه به ترك كسب و كارشان مىانجامید. بطور نمونه مىتوان از شخصى به نام عبدالحمید واسطى نام برد كه خدمت امام محمد باقر (علیه السلام)مىرسد و مىگوید: «اصلحك اللّه، لقد تركنا اسواقنا انتظاراً لهذا الامر».

خدا امرت را اصلاح كند، ما به خاطر انتظار این امر، كار و كسب خویش در بازارها را رها كردهایم.

امام صادق (علیه السلام) به عنوان تأیید و تصدیق موضع منتظرانه او مىفرماید:

«یا عبدالحمید! أترى من حبس نفسه على اللّه عزّوجلّ، لا یجعل اللّه له مخرجَاً؟ بلى، واللّه لیجعلنَّ له مخرجاً».

«اى عبدالحمید! آیا به نظر تو كسى كه خودش را وقف براى خداى عزّوجلّ نموده باشد خداوند برایش فرج و گشایشى حاصل نمىفرماید؟ چرا، به خدا سوگند كه حتماً براى او گشایش و رهایى قرار مىدهد».

سنّت انتظار در دوران غیبت حضرت مهدى(علیه السلام) به حق، جلوهاى ویژه دارد. منتظران حقیقى این دوران، هیچ شبى را بدون حالت انتظار به صبح نرساندند، انتظار تا آنجا كه شمشیر بر زیر بستر خود مىنهادند تا اگر فردا روز ظهور باشد، بىدرنگ به یارى مولاىشان بشتابند.

فرآوری و تنظیم مطلب  : سایت رهبران شیعه،مجتبی حیدری

يکشنبه 6/7/1393 - 14:56
مهدویت

 

دوران پس از ظهور حضرت مهدى (علیه السلام)، بدونشك، والاترین، شكوفاترین وارجمندترین فصل تاریخ انسانیّت است. دورانى كهوعدههاى خداوند در خلافت مؤمنان و امامت مستضعفان وراثت صالحان عملىمىگردد و جهان با قدرت الهى آخرین پرچمدار عدالت و توحید، صحنهشكوهمندترین جلوههاى عبادت پروردگار مىشود.

در احادیث مختلفه، گوشههایى از عظمت آن دوران به تصویر كشیده شده است:

1 ـ حاكمیت اسلام در سراسر هستى:

امام باقر (علیه السلام) در تفسیر این آیه از قرآن كریم: «و قاتلوهم حتى لاتكون فتنة و یكون الدّین للّه» مىفرماید:

«تأویل این آیه هنوز نیامده است. پس زمانى كه تأویل آن فرا رسد، آنقدراز مشركین كشته مىشوند تا بقیّه، خداى عزّوجلّ را به آیین توحید پرستشنمایند و هیچ آثارى از شرك باقى نماند، و این امر در قیام قائم ما، تحققخواهد یافت».

امام صادق (علیه السلام) نیز فرمود: «اذا قام القائم لایبقى أرض اِلاّنودى فیها شهادة أن لا اِله اِلاّ اللّه و أنّ محمداً رسول اللّه».

«زمانى كه حضرت قائم قیام كند، هیچ سرزمینى نمىماند مگر اینكه نداىشهادتین ـ لا اِله اِلاّ اللّه و محمد رسول اللّه ـ در آن طنین اندازد».

2 ـ اقامه كامل حدود الهى:

امام كاظم (علیه السلام) در تفسیر آیه شریفه «یحیى الأرض بعد موتها» با اشاره به قیام حضرت مهدى (علیه السلام) فرمود:

«مراد این نیست كه خداوند زمین را با باران زنده مىكند، بلكه خداوندمردانى را بر مىانگیزد كه زمین را با احیاى عدالت و اقامه حدود الهى زندهمىسازند».

3 ـ احیاى قرآن و معارف قرآنى:

امیرالمؤمنین (علیه السلام) با اشاره به قیام حضرت مهدى (علیه السلام) فرمودند:

«كأنّى أنظر إلى شیعتنا بمسجد الكوفة. و قد ضربوا الفساطیط یعلّمون النّاس القرآن كما أنزل.»

«گویا شیعیان ما اهلبیت را مىبینم كه در مسجد كوفه گرد آمده و خیمههایىزدهاند و در آنها قرآن را آنچنانكه نازل شده است به مردم مىآموزند».

مولا على (علیه السلام) در خطبهاى دیگر، در باره عمل كَردِ حضرت مهدى(علیه السلام) پس از ظهور فرمودند:

«یعطف الهوى على الهدى اذا عطفوا الهدى على الهوى و یعطف الرأى على القرآن اذا عطفوا القرآن على الرأى.»

«آن هنگام كه مردم هدایت را تابع هواى خویش قرار داده باشند، او مىآید و خواستههاى نفسانى را به تبعیّت از هدایت مىكشاند.

و آن زمان كه مردم قرآن را مطابق نظر و رأى خود توجیه كرده باشند، اومىآید و رأى و اندیشه را به خدمت قرآن مىگیرد و آن را در مطابقت با قرآنشكل مىبخشد».

4 ـ گسترش عدالت و رفع ستم:

رسول اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: «المهدى من ولدى، تكون لهغیبة. ادا ظهر یملأ الأرض قسطاً وعدلا كما ملئت ظلماً و جوراً.»

«مهدى(علیه السلام) از فرزندان من است. او را غیبتى هست. زمانى كه ظهوركند، زمین را از قسط و عدل پر سازد چنانكه از ظلم و جور پر شده باشد».

این حدیث و نظایر آن، در كتب شیعه و سنى، از شهرت و تواتر فوق العادهاىبرخودار است. و در اغلب آنها عناوین قسط و عدل در كنارهم آمده است كهیقیناً فرقهایى با یكدیگر دارند. مانند اینكه گفتهاند: عدل اعم از قسطاست. قسط فقط رعایت حق دیگران است و عدل، رعایت حق همه چیز و همه كس; قسطفقط در مورد دیگران بكار مىرود و عدل در مورد رابطه انسان باخود، باخدا وبا دیگران; قسط ضد جور است و عدل ضد ظلم.

5 ـ تجدید اسلام:

امام صادق (علیه السلام) فرمود: «اذا قام القائم (علیه السلام) دعا الناس إلى الاسلام جدیداً».

«زمانى كه حضرت قائم (علیه السلام) قیام مىكند مردم را مجدّداً به اسلام فرا مىخواند».

دوران پر فراز و نشیب پس از رحلت پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) وروى كار آمدن اسلام خلافت، موجبات تحریف و توجیه مبانى اسلامى و معارفدینى را فراهم كرد. و دور ماندن مردم از اهلبیت (علیهم السلام) كهپاسداران حریم اسلام ناب محمّدى بودند، خصوصاً در دوران غیبت طولانى امامزمان(علیه السلام)، چنان فكر و اندیشه مسلمین را با حقایق وحى بیگانه كردكه امام صادق (علیه السلام) به دنبال همان فرمایش فوق مىفرماید:

«او دو باره مردم را به اسلام دعوت مىكند و به امرى هدایت مىكند كه ازمیان رفته است و مردم، از مسیر آن گمراه شدهاند. همانا حضرت قائم (علیهالسلام)، «مهدى» نامیده شده است به خاطر آنكه به امرى گم شده هدایت مىكندو «قائم» نامیده شد از آن رو كه به «حق» قیام مىكند».

امام باقر(علیه السلام) در باره سیره حضرت مهدى(علیه السلام) فرمود:

«آنچه را پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) انجام داد او نیز انجاممىدهد، بنیانهاى پیشین را در هم مىشكند، چنانكه رسول اللّه(صلى الله علیهوآله وسلم) امر جاهلیت را در هم شكست، و او اسلام را دو باره از سرمىگیرد. «و یستأنف الاسلام جدیداً».

6 ـ كمال دانش و معرفت:

امام صادق (علیه السلام) فرمود: «علم بیست و هفت حرف است ـ بیست و هفتقسمت دارد ـ همه معارفى كه پیامبران صلوات اللّه علیهم آوردهاند، دو حرفاست. پس مردم تا امروز بیش از این دو حرف را نشناختهاند. «فاذا قام قائمناأخرج الخمسة و العشرین حرفاً فبثَّها فى النّاس و ضممّ الیها الحرفین» پسزمانى كه قائم ما قیام كند بیست و پنج حرف دیگر را ظاهر ساخته و با آن دوحرف قبلى ضمیمه ساخته و در بین مردم منتشر گرداند».

ابزار دانش اندوزى آنچنان گسترش مىیابد و فراگیرى معارف آنقدر آسانمىشود كه همگان در همه جا به زینت علم و معرفت دست مىیابند و از دانشیكدیگر بىنیاز مىشوند.

امام باقر (علیه السلام) فرمود:

«تؤتون الحكمة فى زمانه، حتّى أنّ المرأة لتقضى فى بیتها بكتاب اللّه تعالى و سنّة رسول اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم)».

«در زمان حضرت مهدى (علیه السلام)، به دانش و حكمت دست مىیابید تا آنجاكه زن در خانهاش، بر اساس كتاب خداى تعالى و سنّت رسولخدا (صلى الله علیهوآله وسلم) قضاوت مىكند».

و امیرالمؤمنین (علیه السلام) در باره دوران پس از ظهور مهدى (علیه السلام)فرمود:

«یُقذف فى قلوبهم العلم، فلایحتاج مؤمن إلى ماعند اخیه من علم».

«دانش در دلهاى مؤمنین انداخته مىشود، در آن زمان مؤمن، نیازى به دانش برادر ایمانى خویش پیدا نمىكند».

7 ـ رشد عقلى:

امام باقر (علیه السلام) فرمود: «اذا قام قائمنا وضع اللّه یده على رئوس العباد فجمع بها عقولهم و كملت به احلامهم».

«آن زمان كه قائم ما (علیه السلام) قیام كند، خداوند دستش را بر سربندگان گذارد و بدین وسیله عقول آنان را جمع كند و سامان بخشد و فكر واندیشه آنان را كامل گرداند».

اگر پذیرفته باشیم كه «همه خوبىها را به عقل مىتوان دریافت».(

و «دین انسان به عقل اوست و هر كه عقل ندارد دین ندارد».

و «عقل راهنماى انسان مؤمن است».

و «دین شخص، استقامت نیابد مگر آنكه عقل وى استقامت یابد».

و دین شخص را باید به میزان عقل او سنجید كه «نباید اسلام كسى شما را به شگفت آورد، مگر زمانى كه كنه و عمق عقل او را در یابید».

و ارزش عمل خیر را باید به مقدار عقل شخص دریافت كه «مردم كارهاىشایسته مىكنند، امّا پاداش خویش را روز قیامت به قدر عقولشان دریافتمىدارند».

اگر كلام پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) را ـ در آنچه نسبت به اهمیتعقل و نقش حیاتى آن ذكر شد ـ باور داشته باشیم، بهترین رهآورد ظهور حضرتمهدى(علیه السلام)را در همین ویژگى جستجو مىكنیم. از آن رو كه ریشه همهمشكلات ما ـ در نفس ابتلاى به غیبت و در خسارتهایى كه به دنبال غیبتمولایمان دامنگیرمان شده ـ در كم سویى نور عقل، و تیرگى آیینه اندیشه صحیحاست.

8 ـ امنیّت و آسایش:

در زمان او «گوسفند وگرگ» و «گاو و شیر» و «انسان و مار» به امنیت مىرسنداز صحف ادریس (علیه السلام) نقل شده:

«در زمان خروج قائم آل محمد (صلى الله علیه وآله وسلم)امنیت به زمینبخشیده مىشود، ضرر رسانیدن و ترس از یكدیگر از بین مىرود. درندگان وحیوانات اهلى بین مردم زندگى مىكنند و برخى از آنان برخى دیگر را آزارنمىرسانند».

امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «تمشى المرئة بین العراق و الشاملاتضع قدمیها اِلاّ على النبات و على رأسها زینتها. لایهیجها سبعولاتخافه».

«در دولت حضرت مهدى (علیه السلام) زنى بین عراق و شام راه مىپیماید درحالى كه گامش را ـ از كثرت آبادانى زمین ـ جز بر سبزه و گیاه نمىنهد. و بااینكه زینت و زیور خویش را بر سر و چهره دارد هیچ درندهاى به او حملهنمىكند و آن زن ـ در اثر اطمینان به امنیّت موجود ـ ترسى به دل راهنمىدهد».

9 ـ یگانگى و اتحاد و محبّت:

امیرالمؤمنین (علیه السلام) از رسول اللّه (صلى الله علیه وآله وسلم) مىپرسد: آیا مهدى (علیه السلام)از بین ما، خاندان محمد (صلى الله علیهوآله وسلم) است یا از غیر ماست؟ رسولخدا مىفرماید:

«نه; بلكه از بین ماست. خداوند دین را به او خاتمه مىبخشد چنانكه به ماآغاز فرمود. و مردم به وسیله او از فتنهها رهایى مىیابند چنانكه به وسیلهما از شرك نجات یافتند. و خداوند به وسیله او بعد از دشمنى و فتنه، الفتبرادرانه ایجاد مىكند چنانكه بوسیله ما بعد از دشمنى شرك، الفت در دینایجاد فرمود.»

و امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «و یؤلّف به بین القلوب المختلفه».

«و خداوند به وسیله حضرت مهدى (علیه السلام) بین دلهاى مخالف، الفت و دوستى ایجاد مىكند».

و در حدیثى دیگر فرمود: «لوقد قام قائمنا، لأنزلت السماء قطرها ولأخرجت الأرض نباتها و اذهبت الشحناء من قلوب العباد».

«اگر قائم ما قیام نماید، آسمان، بارانش را نازل كند و زمین، گیاهانش را برویاند و كینه و دشمنى و ستیزهجویى از دلهاى بندگان برود».

10 ـ تطهیر زمین از گناه:

امام صادق(علیه السلام) در بیان حال مردم پس از ظهور مهدى(علیه السلام)فرمود:

«و لا یعصون اللّه عزّوجلّ فى ارضه»در زمین به نافرمانى خدا نمىپردازند.

فرآوری و تنظیم مطلب : سایت رهبران شیعه – مجتبی حیدری

يکشنبه 6/7/1393 - 14:55
شهدا و دفاع مقدس

نام و نام خانوادگی:ابراهیم(احمد) فرقان بین

تاریخ و محل تولد:۱۳۳۸- شهرستان رشت

تاریخ و محل شهادت : ۳۱/۴/۱۳۶۱ – شلمچه- عملیات رمضان

رشته و سطح تحصیلات : دیپلم

مسئولیت در جبهه : بهیار

 

پاسدار شهید ابراهیم فرقان بین شهریور ماه۱۳۳۸در شهرستان رشت در خانواده ای دین دار و با ایمان دیده به جهان گشود.عشق به اسلام از همان دوران کودکی در وجودش نقش بست و به همراه پدر به مسجد باقر آباد می رفت . دوران ابتدایی و راهنمایی را در مدرسه رضا جعفری سپری کردو دبیرستان را به مدرسه مشفق رفت.

ابراهیم جوانی سرشار از محبت و صفا بود و همیشه لبخند بر لب داشت. متانت و وقار در وجود ابراهیم موج می زد.احترام به والدین سر لوحه کردارش بود.با اوج گیری شعله های انقلاب اسلامی به فعالیت های ضد رژیم اقدام نمود.

یک روز از طرف مدیردبیرستان به ما نامه ای رسید تا به مدرسه مراجعه کنیم.وقتی پدرم به مدرسه رفت،آنها علت غیبت های برادرم را جویا شدند.پدرم با شنیدن حرف های مدیر مدرسه جا خورد .وقتی به منزل آمد از ابراهیم علت را سوال کردواو در جواب گفت:«کلاس قرآن می رفتم و به همین دلیل در مدرسه غیبت می کردم»

بعدها که نسبت به کارهای برادرم دقیق تر شدیم که علت نرفتن به مدرسه فعالیت های انقلابی بود که به همراه سایر دوستان خودبه دور از چشم دیگران اقدام پیاده کردن نوار های سخنرانی و تکثیر دست نویس اعلامیه ها وپوستر های حضرت امام(ره)نیمه شب آنرا در منازل مردم پخش می نمود.

ابراهیم کتاب های شهید مطهری ،شهید دستغیب و سایر کتب دینی را مطالعه می کردو مسیر اعتقادی و انقلابی خود را به شایستگی ترسیم می نمود.

در آستانه پیروزی انقلاب ، ابراهیم به اتفاق دیگر اقشار مبارز در تظاهرات و راهپیمایی ها شرکت فعال داشت.یک بار هم توسط مامورین ساواک در لاهیجان دستگیر و پس از شکنجه وزندانی شدن آزاد گردید.

با پیروزی انقلاب اسلامی ،ابراهیم دریافت که برای خدمت بیشتر به انقلاب باید به صف پاسداران بپیوندد.علاقه مندی وی در خدمت به امام وانقلاب باعث شد تا تلاش های خود را گسترش دهدو به کمک تعدادی ازدوستان پاسدار برای تشکیل سپاه پاسداران رشت زحمت فراوانی کشید.

تلاش و همت والای او آنقدر زیاد بود که بعضی مسئولین وقت استان پیشنهاد پذیرفتن مسئولیت شهرداری کوچصفهان و بندر انزلی را به وی دادند اما نپذیرفت.

از خصوصیات بارز ابراهیم در برخورد با مشکلات این بود که همیشه با حوصله و چهره ای بشاش و خندان به استقبال خطر می رفت و در همه وقت نشاط و شادابی در صورتش نمودار بود.چه هنگام خوشی و چه هنگام گرفتاری و مصیبت،خدا را فراموش نمی کرد.

راوی همرزم شهید:

بعد از پیروزی انقلاب تلاش کرد تا نو جوانان و جوانان محله باقر آباد را به مسجد هدایت کند.

با برگزاری کلاس های آموزش قرآن و اصول اعتقادی و مذهبی ، سعی در ارتقای سطح آگاهی جوانان محله داشت و برای تشویق انان می گفت:«هرکدام که هنگام نماز به مسجد بیاید و در اینجا نماز بخواند هدیه به او خواهم داد»

راوی خواهر شهید:

یک روز برادرم ابراهیم مرا صدا زد و گفت:«دوست دارم برای سایر همسالان خود درمسجد الگو باشی و مرتب هنگام نماز و کلاس قران شرکت کنی»

آن زمان دوم راهنمایی بودم و برای آنکه لطمه ای به درسم وارد نشود برایم برنامه ریزی دقیقی کرد. بعد از مدتی  از اینکه با نظم و به خوبی خواندن قرآن را یاد گرفته بودم مرا با خرید یک جفت کتانی تشویق کرد.

  با آغاز جنگ تحمیلی عراق و ابراهیم که آموزش های امدادگری و جراحی راگذرانده بود مسئولیت بهداری سپاه رشت را پذیرفت وهمزمان با خدمت در سپاه برای ارائه خدمات بهداشتی و در مانی به روستا های دور افتاده عزیمت و به مداوای بیماران نیازمند و تهیدست بصورت رایگان می پرداخت.اخلاص و عشق به امام و انقلاب روز به روز در وجود ابراهیم پر رنگ تر می شد و خشم ضد انقلاب و منافقین افزون تر می کرد و چندین بار توسط گروهک ها تهدید شد اما بدون آنکه ذره ای در او تاثیر بگذارد همچنان مقاوم و استوار بود.

راوی همرزم شهید :

ابراهیم بسیار فروتن و ریز بین بود . زمانی که از کمبود های آشنایان و مستمندان آگاه می شد تا حد امکان سعی در رفع مشکل و گرفتاری آنها داشت و به گونه ای آنان را یاری می کرد که باعث شرمندگی و خجالت ایشان نشود.

ابراهیم در دوران تحصیل همیشه ساعی بود  اما ادامه تحصیلش با تحولات انقلاب و جنگ مصادف شدو باعث وقفه ای در درس خواندنش وجود آید.

همیشه می گفت :«بعد از جنگ ادامه تحصیل می دهم زیرا بعدها کشورمان به اشخاص با سواد و تحصیل کرده بسیار نیازمند است»

اوایل سال ۱۳۶۰ بود که تصمیم گرفت همگام با یاوران انقلاب و امام به صف رزمندگان اسلام بپیوندد و از طرف بهداری سپاه به عنوان امدادگر  راهی مناطق کردستان شد.

چند ماهی در بهداری سپاه خدمت کرد بعد از مراجعت از رفتارش پیدا بود که گمشده خود را یافته است و دیگر نمی توان او را پشت جبهه نگه داشت همان سال دو مرحله دیگر عازم جبهه ها شد و هر باز پرشور تر و مشتاق تر به نظر می رسید.

راوی خواهر شهید:

یک بار که از جبهه به مرخصی می آمد  ساکش را باز کردم تا مادرم لباس هایش را بشوید وقتی لباس های برادرم ابراهیم را از ساک در آوردم پراز خاک بود،و وقتی علت را پرسیدم  با تبسمی جواب داد :

«خواهرم،یک روز توسط دشمن مورد حمله قرار گرفتیم و چون نمی خواستم دست دشمن اسیر شوم  مدت ۲۴ ساعت زیر خاک مخفی شدم تا اینکه نیرو های رزمنده به آنجا آمدند و عراقی ها را به عقب راندند»

وقتی حرف های برادرم ابراهیم تمام شد ناخود آگاه اشک در چشمانم حلقه زد  و به یاد روز هایی افتادم که به پدر و مادرم می گفت :«برایم دعا کنید تا شهید شوم،دوست ندارم مجروح یا اسیر دشمن شوم»

آخرین بار اردیبهشت سال۱۳۶۱ بود که مهیای رفتن به جبهه می شد. زمانی که پدر و مادرم از او خواستند تا در پشت جبهه خدمت کند در جواب گفت:«پدر و مادر عزیزم ،من فرزند امامم و باید امروز ایشان را تنها نگذارم.»

ابراهیم می خواست رسالت خود را در کمال لیاقت در قبال انقلاب و جامعه ایفا کند و از سخنان رهبر فرزانه ی خود پند والهام می گرفت.

چند روز بعد از اعزام ابراهیم،مطلع شدیم که به جبهه جنوب رفته و در منطقه شلمچه مستقر شده است.چند هفته ای ازرفتن او می گذشت که یک شب مادرم سراسیمه از خواب پرید.و هرچه علت نگرانی و تشویش وی را پرسیدم چیزی نگفت.

تحمل دوری برادرم ابراهیم این بار برای همه سخت تر شده بود. یاد لحظاتی می افتادم که می خواست از ما خداحافظی کند . به تک تک برا دران و خواهران سفارش کرد تا احترام والدین را حفظ کنیم و سنگر نماز جمعه و حمایت از انقلاب و امام را فراموش نکنیم.

روزها به دشواری سپری می شد تا اینکه چند نفر از سپاه به منزل ما آمدند و خبر شهادت برادرم ابراهیم را به ما دادند. وقتی مادرم خبر شهادت پسرش راشنید گفت :«من چند روز است که از شهادت پسرم آگاهم.

وصیت نامه پاسدار شهید ابراهیم (احمد) فرقان بین

چون می شندیم که می گویند اینها به خاطر مادیات به سپاه می روند ،ولی ای برادر و ای تو خواهر من به مقدسات قسم می خورم که با اراده خود به اینجا (سپاه پاسداران) آمده ام. این راه را انتخاب کرده ام چون قرآن را خوب فهمیده  بودم که می فرماید:«آنانکه در راه خداکشته می شوند مرده مپندارید،بلکه آنان زندگانی هستند که در پیش خدای خود روزی می خورند.

و خود را برای مرگ نیز آماده ساخته ام اگر در راه هدفم کشته شدم روی سنگ قبر من کلمه شهید را ذکر نکنید زیرا من که لیاقت آن را ندارم کلمه شهید روی من گذاشته شود. شهیدان آن کسانی هستند که همیشه یار ویاور امام بودند ، مثل رجائیها ،باهنر ها ،دکتر بهشتی ها و سید مصطفی ها و غیره …

به خواست خدا اگر در راه هدفم که همان پیروزی انقلاب است کشته شدم اگر جنازه ام تشییع شد در تشییع من برای آمریکا و ابر قدرتهای دیگر مرگ را آرزو کنید که بفرموده : رهبر کبیرمان امام خمینی عامل همه بدبختی ها آمریکا و ابر قدرتهاست،چند کلمه درد و دل با برادران پاسدار من و برادران مسئول سپاه ،موقعیت حساس خود را درک کنید دشمنان انقلاب می کوشند تا برای شما خطهایی را ایجاد کنند و شما را در میان خودتان درگیر و سرگرم کنند از این حالت به شدت دوری کنید هوشیار باشید همیشه هدف خود را که پاسداری از انقلاب اسلامی و جلو گیری از انقلاب اسلامی و حمایت از مستضعفان جهان می باشد بخاطر داشته باشید تنها در خط امام باشید و خط امام تنها خواندن شعار نیست بلکه باید روشهای امام را شناخت .امام همیشه به مستکبران نه گفته است و آنها را از خود رانده است وهمیشه دست مستضعفان را بوسیده است . باید سعی کنیم ما هم مصطفی باشیم برای امام.

با تشکر از کلیه برادران سپاه که زحمات زیادی برای ما کشیده اند در آخر وصیت نامه از پدر و مادر عزیزم می خواهم که برای گناهان من دعا کنند و مرا ببخشند.

خداوند دست همه مستکبران را از انقلاب اسلامی جهان کوتاه فرما.

خدانگهدارتان باشد

والسلام

تصاویر:

http://upload7.ir/images/40942277257064320694.jpg

http://upload7.ir/images/90645525452792649550.jpg

سردار نقدی و شهید فرقان بین

گردآوری و تنظیم: مجتبی حیدری

جمعه 8/6/1392 - 22:23
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته