• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 5
تعداد نظرات : 1
زمان آخرین مطلب : 3230روز قبل
شهدا و دفاع مقدس
شهید مصطفی چمران هنوز از قلب مردم لبنان بیرون نرفته است. تصایرش در جای جای روستاهای جنوب به چشم می‌خورد. حتی بعضی‌ها اسم فرزندشان را چمران گذاشتند. البته لبنانی ها چون چ ندارند به چمران، شَمران می‌گویند.
 
گروه جهاد و مقاومت مشرق - شهید دکتر مصطفی چمران را شاید لبنانی ها بیشتر از ما بشناسند. آن‌ها در سخت ترین زمان‌ها و مشکل ترین وضعیت‌ها با او زندگی کرده‌اند. در هجوم رژیم صهیونیستی و مبارزه بر ضد اشغالگران، در جنگ های داخلی و هجوم مسیحیان تندروی کتائب و قتل عام شیعیان، در سقوط نبعه و تل زعتر، در گرسنگی و تشنگی، در محاصره، در گرما و رطوبت مدیترانه، در ....
 
 
شمران؛ همان چمران لبنانی هاست/نام شهید چمران بر روی فرزندان لبنانی

سالیان درازی را دکتر، با بچه‌های هنرستان فنی صور سر و کله زده و با آن‌ها شبانه روز زندگی کرده است. با مشکلاتشان آشنا بوده و با لهجه فارسی اش با آن‌ها حال و احوال کرده است. او آنقدر خالصانه و برای خدا به خدمت محرومان درآمد که هنوز از قلب مردم لبنان بیرون نرفته است. تصایرش در جای جای روستاهای جنوب به چشم می‌خورد. حتی بعضی‌ها اسم فرزندشان را چمران گذاشتند. البته لبنانی ها چون چ ندارند به چمران، شَمران می‌گویند.

تمثال شهید چمران در جنوب لبنان هنوز تصویر شهید چمران در دفاتر حرکت امل در کنار تصویر امام موسی صدر و نبیه بری به چشم می‌خورد.
 
 
 
 
البته نام ماندگار این مرد الهی فقط در این موارد خلاصه نمی‌شود. نام وی در جاهای مختلفی تزئین بخش شده که با هم مرور می‌کنیم:
 
 
 
کشافة الرسالة فوج شهید شمران

عموما مدارس یا موسسات تربیتی، گروه پیشاهنگی دارند و کودکان و نوجوانان را در قالب این گروه ها، تعلیم می دهند و مهارت‌های مختلف برای زندگی را به آن‌ها می آموزند. کشافة الرساله متعلق به حرکت امل است و یگان شهید چمران، یگانی است که به نیروهای امدادی (الدفاع الوطنی) داوطلبانه کمک می کند.
 
 
 
هکرهای گروه شهید چمران

گروهی از هکرها با معرفی خود به نام شهید چمران، آن مبارز نسوه، تلاش دارند تا در جبهه سایبری با دشمن صهیونیستی مقابله کنند. آنها در تاریخ 10 بهمن 1393 همزمان با سخنرانی سید حسن نصرالله در مراسم یادبود شهدای قنیطره، 500 سایت رژیم صهیونیستی را هک کردند. تا لحظه قرار دادن تصویر شهید چمران در صفحه اول این سایت‌ها که مصادف با پخش مستقیم سخنرانی سید حسن نصرالله در مراسم انجام گرفت، دشمن صهیونیستی متوجه این نفوذ نشده بود. بعد از 11 دقیقه و 21 ثانیه مجموعه های آی تی صهیونیست‌ها توانستند تصویر را بردارند. سایت‌های مذکور در دامنه‌های دولت صهیونیستی آدرس داشتند.

 
 
 
 
 
مجموعه خیریه شهید چمران

یک مجموعه خیریه که توسط برخی از خیرین لبنانی ایجاد شده خدمات مختلفی به مردم ارائه می‌کند. از جمله درمانگاه متحرک. در واقع یک آمبولانس بسیار مجهز، به همراه دکتر و داروهای مختلف به مناطق دورافتاده و دهکده‌های کم امکانات رفته و بطور مجانی خدمات پزشکی به بیماران ارائه می‌دهد. 
 
 
 
 
 
مدرسه شهید چمران

این مدرسه در بیساریه قرار دارد. مدیریت قوی و برنامه‌های مناسب آن باعث شده از سطح علمی و تربیتی خوبی برخوردار باشد. این مدرسه در مسابقات علمی و هنری لبنان مقام‌های گوناگونی کسب کرده است. همچنین در ماه مبارک رمضان برای ایتام مجلس افطاری گرفته و شبی پرخاطره را برای آن‌ها رقم می‌زند. چند سال پیش، این مدرسه برنده جایزه مسابقه «مدرسه بین المللی» شد و با حضور وزیر آموزش و پرورش لبنان و سفیر بریتانیا جایزه خود را دریافت کرد.
 
 
 
ورزشگاه شهید چمران

این ورزشگاه در کنار مدرسه شهید چمران با حضور وزیر جوانان و ورزش افتتاح شد. سالن بزرگ و مجهز این ورزشگاه در رشته‌های مختلف ورزشی برنامه دارد. تیم والیبال این باشگاه، تیم اول والیبال در منطقه جنوب شد. پینگ پنگ، کاراته، فوتبال و بسکتبال، از دیگر رشته‌های ورزشی قابل استفاده در این ورزشگاه هستند. 
 
 
 
 
 
جاده شهید چمران

به تازگی در جنوب لبنان جاده ای به اسم شهید چمران مورد بهره برداری قرار گرفت. جاده شهید چمران دهکده برج قلاویه و قاسمیه را به نبطیه متصل می‌کند. این جاده که در سالروز شهادت مهندس حسام خوشنویس توسط سفیر جمهوری اسلامی ایران جناب آقای محمد فتحعلی افتتاح شد، پس از جنگ 33 روزه سال 2006 توسط هیئت بازسازی لبنان در دست احداث قرار گرفت. 
 
 
 
 
 
گره خوردن نام شهید چمران با امام موسی صدر، دکتر شریعتی و انقلاب ایران

باید گفت شهید چمران بدون آشنایی با امام موسی صدر، شهید چمران نمی‌شد. او بود که مصطفی را به مدیریت مدرسه گمارد و روحیه ظلم ستیزی او را جهت داد و به او خط داد تا با تربیت جوانان شیعه، کادر آینده حرکت محرومین را پایه ریزی کند. شهید چمران که به اذعان همگان، دست راست و یار و یاور امام موسی صدر بود، تنها کسی بود که امام موسی صدر را با تمام وجود می‌فهمید و به او ایمان داشت و دنباله روی حقیقی او بود. مصطفی محرم اسرار امام موسی صدر بود و خالصانه به پروژه محرومیت زدایی امام موسی صدر از مردم محروم لبنان کمک می کرد. 
 
 
  
 
 
دکتر چمران از سوی دیگر ارتباطی هم با شریعتی داشت. در مراسم ختمی که در بیروت برای دکتر شریعتی گرفته شد، وی متن بلندبالایی در رثای وی قرائت کرد.
 
 
ترجمه قسمتی از متن را با هم بخوانیم:

ای علی! همیشه فکر می‌کردم که تو بر مرگ من مرثیه خواهی گفت، و چقدر متاثرم که اکنون من بر تو مرثیه می‌خوانم!

ای علی من آمده‌ام که بر حال زار خود گریه کنم، زیرا تو بزرگتر از آنی که به گریه و لابه ما احتیاج داشته‌باشی...

ای علی! گفتی که هر کس گفتنی‌هایی دارد و شخصیت هر انسانی به اندازه ناگفتنی‌های اوست. و من اضافه می‌کنم که درجه دوستی و محبت من با انسانی دیگر، به‌اندازه ناگفتنی‌هایی است که می‌توانم با او در میان بگذارم و از این ناگفتنی‌ها که می‌خواستم با تو بازگو‌ کنم. بی‌نهایت داشتم...

ای علی! تو را وقتی شناختم که کویر تو را شکافتم و در اعماق روحت و قلبت شنا کردم و احساس خفته و ناگفته خود را در آن یافتم. قبل از آن خود را تنها می‌دیدم و حتی از احساسات و افکار خود خجل بودم، و گاهگاهی از غیر طبیعی بودن خود شرم می‌کردم اما هنگامی‌که با تو آشنا شدم در دوری دور از تنهایی به در آمدم و با تو همراز و همنشین شدم.

ای علی! تو مرا با ‌‌«خویشن» آشنا کردی، من از خود بیگانه بودم، همه ابعاد روحی و معنوی خود را نمی‌دانستم، تو دریچه‌ای بسوی من باز کردی و مرا به دیدار این بوستان شور انگیز بردی وزشتی‌ها و زیبایی‌های آن را به من نشان دادی.

ای علی! شاید تعجب کنی اگر بگویم که همین هفته‌ گذشته که به میدان جنگ «بنت‌جبیل» رفته بودم و چند روزی را در سنگرهای خط مقدم «تل‌مسعود» در میان جنگندگان «امل» گذراندم، فقط یک کتاب با خود بردم و آن «کویر» تو بود. کویری که یک عالم معنی و غنا داشت، و مرا به آسمان‌ها می‌برد و به ازلیت و ابدیت رسانید، کویری که در آن آوای عدم را شنیدم، از فشار وجود ‌آرمیدم، به ملکوت آسمان‌ها پرواز ‌کردم، و در دنیای تنهایی به درجه وحدت ‌رسیدم. کویری که گوهر وجود مرا ‌گداخت و مرا لخت و عریان در برابر آفتاب سوزان حقیقت قرار داد، و همه ناخالصی‌ها را دود خاکستر ‌کرد و مرا در قربانگاه عشق، فدای پروردگار عالم ‌نمود.

ای علی! همراه تو به کویر می‌روم، کویر تنهایی، زیر آتش ‌سوزان عشق، در طوفان سهمگین تاریخ، که امواج ظلم و ستم، در دریای بی‌انتهای محرومیت و شکنجه، بر پیکر کشتی شکسته حیات و وجود ما می‌تازد...

در لبنان هرکسی که بخواهد جلوی یک ایرانی، اظهار دوستی کند و بگوید من ایران و ایرانی را می شناسم، اول نام چمران است که بر زبانش جاری می‌شود. می‌گوید او وزیر دفاع ایران بود. او انقلابیون فراری از چنگ ساواک را به دستور امام موسی صدر راهنمایی و جابجا می‌کرد و اوضاعشان را مرتب می‌کرد. هرجا بخواهند از ایرانی تعریف کنند، از چمرانِ نابغه، چمران خلاق، چمران هنرمند، چمران مبارز، چمران فرمانده، مثال می‌زنند و به او اشاره می‌کنند.
 
 
شهید چمران در منوی رستوران لبنانی - شهید چمران در رستوران

شهید چمران را حتی در رستوران هم می‌توان دید! اینجا رستورانی است که صفحات منوی غذای خود را با تصویر و جملات شخصیت‌های برجسته مقاومت در جهان مزین کرده است. 
 
 
 
 
 
اینجاست که می توان به عمق آیه أَلَمْ تَرَ‌ کَیْفَ ضَرَ‌بَ اللَّـهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَ‌ةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْ‌عُهَا فِی السَّمَاءِ پی برد. اخلاص ، از خود گذشتگی و فداکاری یک انسان است که امروز جامعه مقاوم شیعیان لبنان را پایه ریزی کرده است و این درخت مقدس که با خون شهدای مظلوم آبیاری شده، ثمره مجاهدت‌های افرادی چون چمران است.

 
يکشنبه 31/3/1394 - 20:47
شهدا و دفاع مقدس
به گزارش خبرنگار حوزه فرهنگی باشگاه خبرنگاران - میلاد جلیل‌زاده؛ دکترای فیزیک داشت و چریک بود، خطاطی و نقاشی می‌کرد اما با خرده غراضه‌های جیپ و لودر، نفربر هم می‌ساخت.

مصطفی چمران جزو همان غرائبی است که فقط از انقلاب اسلامی بر می‌آیند و او خلق نمی‌شد و چنین مصطفی نمی‌گردید، اگر این اتفاق تاریخی و دوران‌ساز نمی‌افتاد.

31 خرداد ماه روز شهادت مصطفی چمران است؛ کسی که امروز نه صدای گلوله‌هایش و نه گرد شن کش نفربرهایی که ساخته بود، بل‌که بیشتر از هر چیز مناجات‌های عارفانه‌اش ماندگار شده و در گوش فطرت‌ها نجوا می‌کند.

آنچه در ادامه می‌خوانید، قسمتی از نجواهای عارفانه‌ی مصطفی چمران است که به مناسبت شهادت این اسطوره‌ی جهاد و عرفان منتشر شده

پرگشایم
خوش دارم که در نیمه های شب در سکوت مرموز آسمان و زمین به مناجات برخیزم. با ستارگان نجوا کنم و قلب خود را به اسرار ناگفتنی آسمان بگشایم. آرام آرام به عمق کهکشانها صعود نمایم، محو عالم بی نهایت شوم . از مرزهای علم وجود در گذرم و در وادی ثنا غوطه ور شوم و جز خدا چیزی را احساس نکنم.
 
 
توکل و رضا
" ترا شکر می کنم که از پوچی ها ، ناپایداری ها ، خوشی ها و قید و بندها آزادم کردی و مرا در طوفانهای خطرناک حوادث رها ننمودی، و درغوغای حیات، در مبارزه با ظلم و کفر غرقم کردی، لذت مبارزه را به من چشاندی ، مفهوم واقعی حیات را به من فهماندی... فهمیدم که سعادت حیات در خوشی و آرامش و آسایش نیست ، بلکه در جنگ و درد و رنج و مصیبت و مبارزه با کفر و ظلم و بالاخره در شهادت است.

خدایا ترا شکر می کنم که به من نعمت " توکل " و " رضا" عطا کردی، و در سخت ترین طوفانها و خطرناکترین گردابها، آنچنان به من اطمینان و آرامش دادی که با سرنوشت و همه پستی ها و بلندیهایش آشتی کردم و به آنچه تو بر من مقدر کرده ای رضا دادم.

خدایا در مواقع خطر مرا تنها نگذاشتی ، تو در کویر تنهایی، انیس شبهای تار من شدی، تو در ظلمت ناامیدی، دست مرا گرفتی و کمک کردی... که هیچ عقل و منطقی قادر به محاسبه پیش بینی نبود، تو بر دلم الهام کردی و به رضا و توکل مرا مسلح نمودی، و در میان ابرهای ابهام و در مسیری تاریک مجهور و وحشتناک مرا هدایت کردی."
 
 
می خواستم شمع باشم
" همیشه می خواستم که شمع باشم ، بسوزم ، نور بدهم و نمونه ای از مبارزه و کلمه حق و مقاومت در مقابل ظلم باشم . می خواستم همیشه مظهر فداکاری و شجاعت باشم و پرچم شهادت را در راه خدا به دوش بکشم. می خواستم در دریای فقرغوطه بخورم و دست نیاز به سوی کسی دراز نکنم. می خواستم فریاد شوق و زمین وآسمان را با فداکاری و آسمان پایداری خود بلرزانم. می خواستم میزان حق و باطل باشم و دروغگویان ومصلحت طلبان و غرض ورزان را رسوا کنم. می خواستم آنچنان نمونه ای در برابر مردم به وجود آورم که هیچ حجتی برای چپ و راست نماند، طریق مستقیم روشن و صریح و معلوم باشد، و هر کسی در معرکه سرنوشت مورد امتحان سخت قرار بگیرد و راه فرار برای کسی نماند..."
 
 
در سرزمین کفر ، تو بودی
" خدایا می دانی که در زندگی پرتلاطم خود، لحظه ای تو را فراموش نکردم.همه جا به طرفداری حق قیام کرده ام. حق را گفته ام. از مکتب مقدس تو در هر شرایطی دفاع کرده ام. کمال و جمال و جلال تو را به همه مخالفان و منکران وجودت عرضه کرده ام و از تهمت ها و بدگویی ها و ناسزاهای آنها ابا نکردم. در آن روزگاری که طرفداری ازاسلام به ارتجاع و به قهقراگری تعبیر می شد و کمتر کسی جرأت می کرد که از مکتب مقدس تو دفاع کند، من در همه جا، حتی در سرزمین کفر، علم اسلام را بر می افراشتم و با تبلیغ منطقی و قوی خود، همه مخالفین را وادار به احترام می کردم و تو ای خدای بزرگ! خوب می دانی که این فقط بر اساس اعتقاد و ایمان قلبی من بود و هیچ محرک دیگری جز تو نمی توانست داشته باشد."
 
 
دنیا
" دنیا میدان بزرگ آزمایش است که هدف آن جز عشق چیزی نیست. در این دنیا همه چیز در اختیار بشر گذاشته شده، وسایل و ابزار کار فراوان است، عالیترین نمونه های صنعت، زیباترین مظاهرخلقت، از سنگریزه ها تا ستارگان، از سنگدلان جنایتکار تا دلهای شکسته یتیمان، از نمونه های ظلم و جنایت تا فرشتگان حق و عدالت، همه چیز و همه چیز در این دنیای رنگارنگ خلق شده است. انسان را به این بازیچه های خلقت مشغول کرده اند. هر کسی به شأن خود به چیزی می پردازد، ولی کسانی یافت می شوند که سوزی در دل و شوری در سر دارند که به این بازیچه راضی نمی شوند. این نمونه های زیبای خلقت را دوست دارند و می پرستند.
 
 
تو مرا عشق کردی
" خدایا تو مرا عشق کردی که در قلب عشاق بسوزم. تو مرا اشک کردی که در چشم یتیمان بجوشم. تو مرا آه کردی که از سینه بینوایان و دردمندان به آسمان صعود کنم. تو مرا فریاد کردی که کلمه حق را هر چه رساتر برابر جباران اعلام نمایم. تو مرا در دریای مصیبت و بلا غرق کردی و در کویر فقر و حرمان تنهایی سوزاندی. خدایا تو پوچی لذات زودگذر را عیان نمودی، تو ناپایداری روزگار را نشان دادی. لذت مبارزه را چشاندی. ارزش شهادت را آموختی."
 
 
سه طلاقه
" من دنیا را طلاق دادم. خدای بزرگ مرا در آتش عشق و محبت سوزاند. مقیاسها و معیارهای جدید بر دلم گذاشت و خواسته های عادی و مادی و شخصی در نظرم حذف شد. روزگاری گذشت که دنیا و مافیها را سه طلاقه کردم و ازهمه چیز خود گذشتم. از همه چیز گذشتم و با آغوش باز به استقبال مرگ رفتم و این شاید مهمترین و اساسی ترین پایه پیروزی من در این امتحان سخت باشد."
 
 
آرامش غروب
" خوش دارم آزاد از قید و بندها درغروب آفتاب بر بلندای کوهی بنشینم و فرو رفتن خورشید را در دریای وجود مشاهده کنم و همه حیات خود را به این زیبایی خدایی بسپارم و این زیبایی سحرانگیز، با پنجه های هنرمندش با تار و پود وجودم بازی کند، قلب سوزانم را بگشاید، آتشفشان درد و غم را آزاد کنم، اشک را که عصاره حیات من است، آزادانه سرازیرنمایم، عقده ها و فشارهایی را که بر قلب و روحم سنگینی می کنند بگشایم . غم های خسته کننده ای را که حلقومم را می فشرند و دردهای کشنده ای که قلبم را سوراخ سوراخ می کند، با قدرت معجزه آسای زیبایی تغییر شکل دهد و غم را به عرفان و درد را به فداکاری مبدل کند و آنگاه حیاتم را بگیرد و من دیوانه وار همه وجودم را تسلیم زیبایی کنم و روحم به سوی ابدیتی که نورهای زیبایی می گذرد پرواز کند و در عالم آرامش و طمأنینه از کهکشانها بگذرم و برای لقاء پروردگار به معراج روم و از درد هستی و غم وجود بیاسایم و ساعتها و ساعتها در همان حال باقی بمانم و از این سیر ملکوتی لذت ببرم."
 
 
آفرینش دریا
" خدایا تو را شکر می کنم که دریا را آفریدی ، کوهها را آفریدی و من می توانم به کمک روح خود در موج دریا بنشینم و تا افق بی نهایت به پیش برانم و بدین وسیله از قید زمان و مکان خارج شوم و فشار زندگی را ناچیز نمایم. خدایا تو را شکر می کنم که به من چشمی دادی که زیباییهای دنیا را ببینم و درک زیبایی را به من رحمت کردی تا آنجا که زیباییهایت را و پرستش زیبایی را جزیی از پرستش ذاتت بدانم."
 
 
سوگند
" خدایا به آسمان بلندت سوگند، به عشق سوگند، به شهادت سوگند، به علی سوگند، به حسین سوگند، به روح سوگند، به بی نهایت سوگند، به نور سوگند، به دریای وسیع سوگند، به امواج روح افزا سوگند، به کوههای سر به فلک کشیده سوگند، به شیپور جنگ سوگند، به سوز دل عاشقان سوگند، به فداییان از جان گذشته سوگند، به درد دل زجرکشیده گان سوگند، به اشک یتیمان سوگند، به آه جانسوز بیوه زنان سوگند، به تنهایی مردان بلند سوگند که من عاشق زیبائیم. چه زیباست همدردعلی شدن، زجر کشیدن، از طرف پست ترین جنایتکاران تهمت شنیدن، از طرف کینه توزان بی انصاف نفرین شنیدن، چه زیباست در کنار نخلستان های بلند در نیمه های شب، سینه داغدار را گشودن و خروشیدن و با ستارگان زیبای آسمان سخن گفتن، چه زیباست که دراین موهبت بزرگ الهی که نامش غم و درد است، شیعه تمام عیارعلی شدن."
 
 
قربانی فرزند آدم
" ای خدای بزرگ ، ای آنکه نمونه ی بزرگی چون حسین علیه السلام را به جهان عرضه کرده ای، ای آنکه برای اتمام حجت به کافران وجودت... سیاهی ها و تباهی ها را به آتش وجود حسین ها روشن نموده ای، ای آنکه راه پرافتخار شهادت را، برای آخرین راه حل انسانها باز کرده ای، ای خدا، ای معشوق من، ای ایده آل آرزوهای مردم عارف، به من توفیق ده تا مثل مخلصان و شیفتگان ، در راهت بسوزم و ازین خاکستر مادی آزاد گردم. ای حسین علیه السلام، من برای زنده ماندن تلاش نمی کنم و از مرگ نمی هراسم ، بلکه به شهادت دل بسته ام و از همه چیز دست شسته ام ، ولی نمی توانم بپذیرم که ارزشهای الهی و حتی قداست انقلاب بازیچه دست سیاستمداران و تجار ماده پرست شده است.

قبول شهادت مرا آزاد کرده است، من آزادی خود را به هیچ چیز حتی به حیات خود نمی فروشم.
خدایا ابراهیم را گفتی که عزیز ترین فرزندش را قربانی کند، و او اسماعیل را مهیای قربانی کرد...

هنگامی که پدر کارد را به گلوی فرزندش نزدیک می کرد، ندا آمد دست نگه دار . ابراهیم آزمایش خود را داد، ولی اسماعیل هنوز به آن درجه تکامل نرسیده بود که قربانی شود، زمان زیادی گذشت تا قربانی کاملی که عزیزترین فرزندان آدم بود، به درجه ارزش قربانی شدن رسید، و در همان راه خدا قربانی شد و او حسین بود. خدایا تو به من دستور دادی که در راه تو قربانی شوم، فوراً اجابت کردم و مشتاقانه به سوی قرارگاه عشق حرکت کردم... اما تو می خواستی که این قربانی هر چه باشکوه تر باشد، لذا دوستانم را و فرزندم را و عزیزترین کسانم را به قربانی پذیرفتی... و مرا در آتش اشتیاق منتظر گذاشتی..."
 
 
شرف شیعه
" خدایا تو را شکر می کنم که شیعیان را با اسلحه شهادت مجهز کردی که علیه طاغوتها وستمگران و تجاوزگران قیام کنند و با خون سرخ خود ، ذلت هزار ساله را از دامن تشیع پاک کنند و ارزش و اهمیت شهادت را در معرکه حیات بفهمند و با ایمان خدایی و اراده آهنین، خود را از لجنزار اسارت جسدی و روحی نجات بخشند. علی وار زندگی کنند و در راه سرخ حسین علیه السلام قدم بگذارند و شرف و افتخار راستین تشیع را که قرنها دستخوش چپاول ستمگران بود دوباره کسب کنند."
 
 
افزایش ظرفیت
" خدایا از تو می خواهم که طبع ما را آنقدر بلند کنی که در برابر هیچ چیز جز خدا تسلیم نشویم. دنیا ما را نفریبد، خودخواهی ما را کور نکند. سیاهی گناه و فساد و تهمت و دروغ وغیبت ، قلب های ما را تیره و تار ننماید. خدایا! به ما آنقدر ظرفیت ده که در برابر پیروزی ها سرمست و مغرور نشویم. خدایا به من آنقدر توان ده که کوچکی و بیچارگی خویش را فراموش نکنم و در برابرعظمت تو خود را نبینم."
 
 
فقر مرا پروراند
" فقر و بی چیزی بزرگترین ثروتی بود که خدای بزرگ به من ارزانی داشت. همت و اراده مرا آنقدر بلند کرد که زمین و آسمان ها نیز در نظرم ناچیز شدند. هنگامی که شهیدی خون پاکش را در اختیارم می گذارد و فقر اجازه نمی دهد که یتیمانش را نگبهانی کنم. هنگامی که مجروحی در آخرین لحظات حیات به من نگاه می کند و با نگاه خود از من تقاضای کمک دارد ، من می سوزم، آب می شوم و قدرت ندارم کمکش کنم. هنگامی که در سنگر خونین ترین قتالها و جنگ آوری، از گرسنگی شکمش خشک شده و نمی تواند آب را از گلو فرو بدهد من که اینها را می بینم و صبر می کنم دیگر ترس و وحشتی از فقر ندارم. این قفس آهنین را شکسته ام و آنقدر احساس بی نیازی می کنم که زیر سخت ترین ضربه ها و کوبنده ترین هجوم ها از هیچ کس تقاضای کمک نمی کنم. "
 
 
گذشت
" من اینقدر احساس بی نیازی می کنم که در زیر شدیدترین حملات هم از کسی تقاضای کمک نمی کنم ، حتی فریاد بر نمی آورم حتی آه نمی کشم در دنیای فقر آنقدر پیش می روم که به غنای مطلق برسم و اکنون اگر این کلمات دردآلود را از قلب مجروحم بیرون می ریزم برای آنست که دوران خطر سپری شده است و امتحان به سر آمده و کمر فقر شکسته و همت و اراده پیروز شده است."
 
 
بی نیاز
" خدایا از آنچه کرده ام اجر نمی خواهم و به خاطر فداکاریهای خود بر تو فخر نمی فروشم، آنچه داشته ام تو داده ای و آنچه کرده ام تو میسرنمودی، همه استعدادهای من، همه قدرتهای من، همه وجود من زاده اراده تو است، من از خود چیزی ندارم که ارائه دهم، از خود کاری نکرده ام که پاداشی بخواهم.

خدایا هنگامی که غرش رعد آسای من در بحبوحه طوفان حوادث محو می شد و به کسی نمی رسید، هنگامی که فریاد استغاثه من در میان فحش ها و تهمت ها و دروغ ها ناپدید می شد... تو ای خدای من، ناله ضعیف شبانگاه مرا می شنیدی و بر قلب خفته ام نورمی تافتی و به استغاثه من لبیک می گفتی. تو ای خدای من، در مواقع خطر مرا تنها نگذاشتی، تو در تنهایی، انیس شبهای تار من شدی، تو در ظلمت نا امیدی دست مرا گرفتی و هدایت کردی. در ایامی که هیچ عقل و منطقی قادر به محاسبه نبود، تو بر دلم الهام کردی و به رضا و توکل مرا مسلح نمودی... خدایا تو را شکر می کنم که مرا بی نیاز کردی تا از هیچکس و از هیچ چیز انتظاری نداشته باشم.
 
 
مغموم
خدایا عذر می خواهم از اینکه در مقابل تو می ایستم و از خود سخن می گویم و خود را چیزی به حساب می آورم که تو را شکر کند و در مقابل تو بایستد و خود را طرف مقابل به حساب آورد! خدایا آنچه می گویم از قلبم می جوشد و از روحم لبریز می شود. خدایا دل شکسته ام، زجر کشیده ام، ظلم زده ام، از همه چیز ناامید و از بازی سرنوشت مأیوسم، در مقابل آینده ای تیره و مبهم و تاریک فرو رفته ام، تنها ترا می شناسم ، تنها به سوی تو می آیم، تنها با تو راز و نیاز می کنم.
 
 
خدایا ، فقط تو
" هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی، خدایا، به هر که و به هرچه دل بستم، تو دلم را شکستی، عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی، هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، در سایه امیدی، و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را برهم زدی، و در طوفان های وحشتزای حوادث رهایم کردی، تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیری نداشته باشم و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم... تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم، و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم، و جز در سایه توکل به تو، آرامش و امنیت احساس نکنم... خدایا ترا بر همه این نعمتها شکر می کنم."
 
 
من آه صبحگاهم
" من فریادم! که در سینه مجروح جبل عامل در خلال قرنها ظلم و ستم محفوظ شده ام. من ناله دلخراش یتیمان دل شکسته ام که درنیمه های شب از فرط گرسنگی بیدار می شوند و دست محبتی وجود ندارد که برای نوازش آنها را لمس کند، از سیاهی و تنهایی می ترسند. آغوش گرمی نیست که به آنها پناه بدهد. من آه صبحگاهم که از سینه پر سوز بیوه زنان سرچشمه می گیرم و همراه نسیم سحری به جستجوی قلبها و وجدانهای بیدار به هر سو می روم و آنقدر خسته می شوم که از پای می افتم. نا امید و مأیوس به قطره اشکی مبدل می شوم و به صورت شبنمی در دامن برگی سقوط می کنم. من اشک یتیمانم که دل شکسته در جستجوی پدر و مادر به هر سو می دوند، ولی هر چه بیشتر می دوند کمتر می یابند. وای به وقتی که یتیمی بگرید که آسمان به لرزه در می آید."
 
 
افتادگی
ای خدای من! من باید از نظر علم از همه برتر باشم تا مبادا دشمنان، مرا از این راه طعنه زنند. باید به آن سنگ‌ دلانی که علم را بهانه کرده و به دیگران فخر می‌فروشند ثابت کنم که خاک پای من نخواهند شد. باید همه آن تیره دلان مغرور و متکبر را به زانو درآورم، آنگاه خود، خاضع‌ترین و افتاده‌ترین فرد روی زمین باشم.


عقل و دل
روز قیامت بود. همه فرشتگان در بارگاه خدای بزرگ حاضر شده بودند. روزی پرابهت. صفوف فرشتگان، دفتر اعمال و درجه بزرگان! هر کس به پیش می‌آید و در حضور عدل الهی، ارزش و قدر خود را می‌نمایاند... و به فراخور شان و ارزش خود در جایی نزدیک یا دور مستقر می‌شد... همه اشیا، نباتات، حیوانات، انسان‌ها و عقول مجرده به پیش می‌آمدند و ارزش خویش را عرضه می‌کردند.

مورچه آمد از پشتکار خود گفت و در جایی نشست. پرنده آمد، از زیبایی خود گفت از نغمه‌های دلنشین خود سرود و در جایی مستقر شد. سگ آمد از وفای خود گفت و گربه آمد از هوش و منش خود گفت. غزال آمد از زیبایی چشم و پوست خود گفت. خروس آمد از زیبایی تاج و یال و کوپال خود گفت. طاووس آمد از زیبایی پرهای خود گفت. شیر آمد از قدرت و سرپنجه خود گفت... هرکس در شان خود گفت و در هر مکانی مستقر شد.

گل آمد از زیبایی و بوی مست‌کننده خود شمه‌ای گفت .درخت آمد و از سایه خود و میوه‌های خود گفت. گندم آمد از خدمت بزرگ خود به بشریت گفت... هر کس شان خود بگفت و در جای خود نشست. انسان‌ها آمدند، آدم آمد، حوّا آمد و از گذشته‌های دور و دراز قصه‌ها گفتند. لذت اولیه را برشمردند و به خطای اولیه اعتراف کردند، خدای را سجده نمودند و در جای خود قرار گرفتند. آدم‌های دیگر آمدند، نوح آمد از داستان عجیب خود گفت، از ایمان، اراده، استقامت، مبارزه با ظلم و فساد و تاریخ افسانه‌ای خود گفت. ابراهیم آمد، از یادگارهای دوره خود سخن گفت، چگونه به بتکده شد و بت‌ها را شکست، چگونه به زندان افتاد و چطور به درون آتش فرو افتاد و چطور آتش بر او گلستان شد. موسی آمد، داستان هجرت و فرار خود را نقل کرد، و از بی‌وفایی قوم خود و رنج‌ها و دردهای خود سخن راند. عیسی مسیح آمد، از عشق و محبت سخن گفت، از قربان شدن خویش یاد کرد. محمد- صلی‌الله علیه و آله و سلّم- آمد، از رسالت بزرگ خود برای بشریت سخن راند، علی- علیه‌السلام- آمد، همه آمدند و گفتند و در جای خود نشستند.

فرشتگان آمدند، هر یک از عبادات و تقرّب خود سخن گفتند و در جای خود نشستند. چه دنیایی بود و چه غوغایی، چه هیجانی، چه نظمی، چه وسعتی و چه قانونی.

آن‌گاه عقل آمد، از درخشش آن چشم‌ها خیره شد، از ابهت آن مغزها به خضوع در آمدند. پدیده عقل، تمام مصانع آن از علم و صنعت و تمام احتیاجات بشری و دانش و غیره او را سجده کردند، عقل هم‌چون خورشید تابان، در وسط عالم بر کرسی اعلایی فرو نشست.

مدتی گذشت، سکوت بر همه جا مستولی شد، نسیم ملایمی از رایحه بهشتی وزیدن گرفت، ترانه‌ای دلنشین فضا را پر کرد و همه موجودات به زبان خود خدای را تسبیح کردند.

باز هم مدتی گذشت، ندایی از جانب خدای، عالی‌ترین پدیده خلقت را بشارت داد، همه ساکت شدند، ولوله افتاد، نوری از جانب خدای تجلی کرد و دل هم‌چون فرستاده خاص خدای بر زمین نازل شد. همه او را سجده کردند جز عقل که ادّعای برتری نمود!

عقل از برتری خود سخن گفت. روزگاری را برشمرد که انسان‌ها چون حیوانات در جنگل‌ها، کوه‌ها و غارها زندگی می‌کردند و او آتش را به بشر یاد داد. چرخ را برای نقل اشیای سنگین در اختیار بشر گذاشت، آهن را کشف کرد، وسایل زندگی را مهیا نمود، آسمان‌ها را تسخیر کرد تا به اعماق دریاها فرو رفت. از گذشته‌های دور خبر داد و آینده‌های مبهم را پیش‌بینی کرد و خلاصه انسان را بر طبیعت برتری بخشید. عقل گفت که میلیون‌ها پدیده و اثر از خود به جای گذاشته است و در این مورد چه کسی می‌تواند با او برابری کند؟

یک‌باره رعد و برق شد، زمین و آسمان به لرزه درآمدند، ندایی از جانب خدای نازل شد و به عقل نهیب زد که ساکت شو و گفت که تمام خلقت را فقط به‌خاطر او خلق کردم. اگر دل را از جهان بگیرم، زندگی و حیات خاموش می‌شود، اگر عشق را از جهان بردارم، تمام ذرات وجود متلاشی می‌گردد. اگر دل و عشق نبود، بشر چگونه زیبایی را حس می‌کرد؟ چگونه عظمت آسمان‌ها را درک می‌نمود؟

چگونه راز و نیاز ستارگان را در دل شب می‌شنید؟ چگونه به ورای خلقت پی‌می‌برد و خالق کل را در می‌یافت؟

همه در جای خود قرار گرفتند و عقل شرمنده بر کرسی خود نشست و دل چون چتری از نور، بر سر تمام موجودات عالم خلقت، به‌نام اولین تجلی خدای بزرگ قرار گرفت.

از آن پس، دل فقط مأمن خدای بزرگ شد و عشق یعنی پدیده آن، هدف حیات گردید. دل، تنها نردبانی است که آدمی را به آسمان‌ها می‌رساند و تنها وسیله‌ایست که خدا را در می‌یابد. ستاره افتخاری است که بر فرق خلقت می‌درخشد.

خورشید تابانی است که ظلمت‌کده جهان را روشن می‌کند و آدمی را به خدا می‌رساند. دل، روح و عصاره حیات است که بدون آن زندگی مفهوم ندارد. عشق، غایت آرزوی انسان است. بقیه زندگی فقط محملی برای تجلی عشق است.

فاجعه بزرگ
هستند کسانی که جز به مصالح خود نمی اندیشند و احساس آنها، از ابعاد حجم‌شان تجاوز نمی‌کند و از روی ضعف، شکست، تنبلی و خودخواهی به پوچی می‌رسند زیرا خودشان پوچند اگر یک انقلابی راستین مایوس گردد، کسی که سراسر حیاتش مبارزه، فداکاری، عشق، شور، سوز، درد، غم، تحمل، حرمان، استمرار و نشاط است دچار پوچی شود، آنگاه فاجعه‌ای بزرگ رخ داده است.
 
 
 
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
 

يکشنبه 31/3/1394 - 20:22
شهدا و دفاع مقدس

 
 
 
 
به گزارش حوزه دفاعی- امنیتی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران، ستاد کل نیروهای مسلح در بیانیه‌ای با گرامیداشت 31 خرداد ماه سی‌ و چهارمین سالگرد شهادت مصطفی چمران، نخستین وزیر دفاع جمهوری اسلامی ایران، وی را الگوی جهاد فی سبیل‌الله و پرچمدار تحول در نگاه به صنعت دفاعی کشور دانست.

در بخشی از این بیانیه آمده است: زندگی و کارنامه درخشان شهید دکتر مصطفی چمران در عرصه‌های دفاعی و فعالیت‌های جهادی سرشار از نکات و برجستگی‌های الهام‌بخش برای نسل‌های مدافع انقلاب و میهن اسلامی است، بصیرت نافذ، آگاهی عمیق و رهگشا نسبت به حوادث و وقایع زمانه و نیز هوشمندی و ذکاوت در طرح‌ریزی‌های دفاعی و نظامی با تکیه بر معنویت و توکل به نصرت الهی شخصیت وی را مثال‌زدنی و فراتر از زمان و مکان در دسترس نسل‌های این سرزمین قرار داده است.

در ادامه این بیانیه آمده است: شهید چمران با درک صحیح رسالت و مسئولیت‌های خطیر امت اسلامی در دوره تهاجم جاهلیت مدرن به اسلام عزیز پای به عرصه جهاد و مبارزه‌ای نهاد که گستره‌ آن فراتر از جغرافیای ایران به سرزمین‌های تحت اشغال رژیم صهیونیستی در فلسطین و لبنان و همچنین مصر می‌رسید.

در ادامه این بیانیه با اشاره به نقش‌آفرینی‌های بالنده و تأثیرگذار شهید چمران در صحنه آموزش و فراگیر فنون و شیوه‌های مبارزه مسلحانه و جنگ چریکی به رزمندگان جبهه مقاومت اسلامی برای مصاف با صهیونیست‌های جلاد و اشغالگر آورده است: با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و پدید آمدن فتنه‌های استکبار جهانی و ضد انقلاب، شهید چمران تجارب ارزشمند خود را با لبیک به فرمان امام راحل (ره) به میدان‌های مصاف با گروهک‌های ضد انقلاب در کردستان و سپس در جبهه نبرد با رژیم بعثی - صهیونیستی صدام آورد و دستاوردهای بزرگی را برای نظام و میهن اسلامی رقم زد.

این بیانیه ولایت‌مداری و اطاعت همه‌جانبه شهید چمران از ولایت‌فقیه و رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) و پیشتازی در پذیرش مأموریت‌های پرخطر را از شاخصه‌های ویژه آن مجاهد فی سبیل‌الله و انقلابی وارسته و دلاور قلمداد و تصریح کرده است: نقش شهید چمران در مدت کوتاه تصدی وزارت دفاع جمهوری اسلامی ایران در یکی از حساس‌ترین مقاطع تاریخی کشور بسترهای لازم برای ایجاد تحول ساختاری با تکیه بر سرمایه‌های بومی و تزریق روح استقلال و خودباوری در حوزه صنعت دفاعی کشور را پی‌ریزی کرد، عرصه‌ای که هم‌اکنون با پیشرفت‌های معجزگون و خیره‌کننده خود از یک سو قدرت بازدراندگی ایران اسلامی را به رخ جبهه دشمن کشیده است و از سوی دیگر وجبات اقتدار و اعتماد به نفس ملی ایرانیان را مایه امید امت اسلامی در عرصه مقابله با نظام سلطه و استکبار و فتنه‌های مشترک ارتجاع منطقه و رژیم صهیونیستی قرار داده است.

در پایان این بیانیه با تجلیل از شخصت علمی، معنوی و جهاد شهید چمران و تحسین نقش مؤثر آن شهید در طول دوران نمایندگی امام(ره)‌در شورای عالی دفاع و معرفی وی به عنوان الگویی تمام عیار برای مجامع علمی و دانشگاهی و نیز نیروهای مسلح کشور آمده است: مطالعه حیات پرحماسه و مخاطره شهید دکتر چمران و دیگر شهدای والامقام دوران انقلاب و هشت سال دفاع مقدس، مشغل هدایت نسل جوان و پیروان مکتب اسلام ناب محمدی(ص) و عاشقان فرهنگ و تفکر بسیجی در آوردگاه‌های مبارزه با جاهلیت مدرن و جبهه استکبار و صهیونیسم جهانی است و بی تردید خواهد توانست رزمندگان اسلام در منظومه مقاومت اسلامی از ایران اسلامی تا سرزمین‌های اشغالی فلسطین و جبهه‌های نبرد با داعش و تروریست‌های تکفیری در جنگ‌های نیابتی و تحمیلی در عراق، سوریه و یمن را یاری بخشد.
 
يکشنبه 31/3/1394 - 20:22
معرفی کتاب و بازی های آموزشی
به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران؛ کتاب "خدا بود و دیگر هیچ نبود" در واقع مجموعه تاریخ دار از دست نگاشته های شهید مصطفی چمران، بدون در نظر گرفتن موضوعی خاص است که فقط بر طبق زمان نگارش آنها دسته بندی شده است. آنچه در این نوشته ها نمایان است حرکت شهید چمران در طول زندگی خویش ( آمریکا، لبنان و ایران) در مسیر الهی و نشان دهنده حالات عرفانی و عاشقانه اوست.

این کتاب با مقدمه گردآورنده یعنی مهدی چمران آغاز می شود که در آن خلاصه ای از زندگانی شهید مصطفی چمران گنجانده شده است. در قسمت های بعد یادداشت های آمریکا، یعنی یادداشت هایی که در زمان تحصیل در آمریکا داشته است، دیده می شود.
 
 
 
 
 
اولین نوشته این قسمت در اوایل تابستان 1959 نگاشته شده است که در آن تصمیم شهید بر پرهیز از گناه و تسلیم در برابر خدا مشاهده می شود. در قسمت های بعدی یادداشتهای لبنان درج شده است که بخش اعظم این کتاب را در بر دارد و در انتهای آنها یادداشتهای ایران گرد آمده است. در این قسمت تاریخ ها به صورت هجری شمسی است و تاریخ قسمت های گذشته همگی مطابق با تاریخ میلادی بوده است.

دو دست نوشته نیز به خط خود شهید در انتهای کتاب وجود دارد که اولین دست نوشته با عبارت "خدا بود و دیگر هیچ نبود" آغاز می شود و گردآورنده بر اساس این دست نوشته نام کتاب را انتخاب کرده است و پس از این دو دست نوشته عکس هایی از شهید چمران در حالات نماز، رزم و تحصیل وجود دارد.

نوشته های آن شهید بزرگوار بسیار پر شور است و او گاه خداوند را و گاه امام حسین(ع) و ائمه اطهار را و گاه نفس خویش را مخاطب قرار می دهد که همگی حکایت از دل پر درد و روح مشتاق او دارد. در زیر قسمتی از نوشته او را که پس از شب قدر به قلم درآمده می خوانیم:

چه فرخنده شبی بود شب قدر من. شب معراج من به آسمان ها.

از طغیان عشق شنیده بودم و قدرت معجزه آسای عشق را می دانستم، اما چیزی که در آن شب مهم بود، این بود که وجود من، روح شده بود و روح من آتشفشان کرده بود. می خواست، همچون نور از زمین خاکی جدا شود و به کهکشان پرواز کند... آن گاه آتش عشق به کمک آمده بود و جسم خاکیم را سوزانده بود و از من فقط دود مانده بود و این دود همراه با روح من به آسمان ها اوج می گرفت...

شب قدر من، شبی که سلول های وجودم، در آتش عشق، تغییر ماهیت داده بود و من چیزی جز عشق گویا نبودم. دل من، کعبه عالم شده بود، می سوخت، نور می داد و وحی الهی بر آن نازل می شد و مقدس ترین پرستش گاه خدا شده بود. امواج خروشان عشق از آن سرچشمه می گرفت و به همه اطراف منتشر می شد. از برخورد احساسات رقیق و لطیف با کوه های غم و صحراهای تنهایی و آتش عشق، طوفان های سهمگین به وجود می آمد که همه وجود مرا تا صحرای عدم به دیار نیستی می کشانید و مرا از زندان هستی آزاد می کرد.

ای کاش می توانستم همه خاطرات الهام بخش این شب قدر را به یاد آورم. افسوس که شیرازه فکر و طغیان احساس و آتشفشان روح من، آن قدر سریع و سوزان پیش می رفت که هیچ چیز قادر به ضبط آن نبود....

نوری بود که در آن شب مقدس، بر قلبم تابید، بر زبانم جاری شد و به صوررت اشک، بر رخسارم چکید. من همه زندگی خود را به یک شب قدر نمی فروشم و به خاطر شب های قدر زنده ام. و تعالای شب قدر عبادت من و کمال من و هدف حیات من است.*
من تصمیم دارم كه از این به بعد آدم خوبى باشم، دست از گناهان بشویم، قلب خود را یكسره تسلیم خدا كنم، از دنیا و مافیها چشم بپوشم. تنها، آرى تنها لذت خویش را در آب دیده قرار دهم. من روزگار كودكى خود را در بزرگوارى و شرف و زهد و تقوى سپرى كرده‌ام. من آدم خوبى بوده ام، باید تصمیم بگیرم كه منِ بعد نیز خود را عوض كنم. حوادث روزگار آدمى را پخته مى كند و حتى گناهان مانند آتشى آدمى را می‌سوزاند.
 
 

رمز فایل : www.yjc.ir
 
يکشنبه 31/3/1394 - 20:3
بیماری ها
انحراف‌ چشم‌ strabismus 
 
 
شرح بیماری 
انحراف‌ چشم‌ عبارت‌ است‌ از عدم‌ هماهنگی‌ حركت‌ عضلات‌ یا توانایی‌ تمركز بین‌ دو چشم‌ كه‌ باعث‌ می‌شود چشم‌ها در جهات‌ متفاوتی‌ قرار بگیرند. ممكن‌ است‌ یك‌ یا هر دو چشم‌ به‌ داخل‌ (چشم‌های‌ ضربدری‌) یا خارج‌ («چشم‌ نهنگ‌») بچرخند. هم‌راستایی‌ چشم‌ها در بدو تولد كاملاً تكامل‌ نیافته‌ است‌. تغییر موقعیت‌ تكامل‌ حقیقی‌ چشم‌ در 4-3 ماهگی‌ خود را نشان‌ می‌دهد ولی‌ ممكن‌ است‌ در كودكی‌ یا دیرتر رخ‌ دهد.


علایم‌ شایع‌ 
ناهماهنگی‌ حركات‌ چشم‌ها. در بعضی‌ موارد تنها در موقع‌ نگاه‌ كردن‌ به‌ جهت‌های‌ خاصی‌، قابل‌ مشاهده‌ است‌. 
دوبینی‌ (گاهی‌) 
دید با تنها یك‌ چشم‌ همراه‌ با فقدان‌ درك‌ عمقی‌ 


علل‌ 
حركت‌ چشم‌ توسط‌ پیام‌هایی‌ كنترل‌ می‌شود كه‌ از مغز به‌ 4 عضله‌ دور چشم‌ می‌روند. عدم‌ هماهنگی‌ حركتی‌ از موارد زیر ناشی‌ می‌گردد: 
عدم‌ توازن‌ عضلانی‌ بین‌ دو چشم‌ 
فقدان‌ توانایی‌ تمركز یكسان‌ در چشم‌ها. مغز نمی‌تواند تصاویر دارای‌ تمركز متفاوت‌ را تحمل‌ كند لذا پیام‌های‌ حاصل‌ از یك‌ میدان‌ دید را در نظر نمی‌گیرد. سرانجام‌ چشم‌ ضعیف‌تر در اثر استفاده‌ نامناسب‌، بلااستفاده‌ می‌شود و یك‌ چشم‌ «تنبل‌» یا سرگردان‌ ایجاد می‌گردد. 
آسیب‌ مغزی‌ یا آسیب‌ به‌ سر (نادر) 


عوامل‌ افزایش‌ دهنده‌ خطر 
سابقه‌ خانوادگی‌ انحراف‌ چشم‌ 
نشانگان‌ داون‌ 
بیماری‌ تیرویید 
تومور چشم‌ 
آسیب‌ به‌ دستگاه‌ عصبی‌ مركزی‌ جنین‌ 
آسیب‌ زایمانی‌ 
استفاده‌ نامناسب‌ از چشم‌ 


پیشگیری‌ 
پیشگیری‌ خاصی‌ ندارد. 


عواقب‌ مورد انتظار 
انحراف‌ چشم‌ را می‌توان‌ با تشخیص‌ و درمان‌ زودرس‌، تصحیح‌ كرد. بدون‌ درمان‌ فوری‌ ممكن‌ است‌ كاهش‌ بینایی‌ در یك‌ چشم‌ دایمی‌ شود. 
بسیاری‌ افراد با دید یك‌ چشمی‌ سازگار می‌شوند و یاد می‌گیرند تمامی‌ فعالیت در زمان ابتلا به این بیماری های‌ خود از قبیل‌ رانندگی‌ را با یك‌ چشم‌ انجام‌ دهید. در صورت‌ از دست‌ رفتن‌ دید یك‌ چشم‌، از چشم‌ دیگر در برابر آسیب‌ محافظت‌ بسیاری‌ به‌ عمل‌ آورید. برای‌ ورزش‌ و سایر فعالیت در زمان ابتلا به این بیماری ها از جمله‌ درودگری‌ یا جوشكاری‌ كه‌ خطر آسیب‌ بالایی‌ دربر دارند، از عینك‌ محافظ‌ استفاده‌ كنید. 


عوارض‌ احتمالی‌ 
از دست‌ رفتن‌ دید طبیعی‌ در یك‌ چشم‌ 
زجر روانی‌ حاصل‌ از جذاب‌ نبودن‌ ظاهر صورت‌ 


درمان‌ 
اصول‌ كلی‌ 
تشخیص‌ با توجه‌ به‌ شرح‌ حال‌ طبی‌ و معاینه‌ فیزیكی‌ گذاشته‌ می‌شود و ممكن‌ است‌ شامل‌ آزمون‌های‌ تیزبینی‌، معاینه‌ شبكیه‌، معاینه‌ كامل‌ عصبی‌ و آزمون‌های‌ عضلانی‌ گردد. 
درمان‌ 3 هدف‌ را دنبال‌ می‌كند: به‌ دست‌ آوردن‌ بهترین‌ دید ممكن‌، به‌ دست‌ آوردن‌ بهترین‌ جهت‌ برای‌ چشم‌ها، تأمین‌ بهترین‌ فرصت‌ برای‌ دید دو چشمی‌. 
درمان‌ ممكن‌ است‌ شامل‌ عینك‌ یا بستن‌ چشم‌ قوی‌تر برای‌ تصحیح‌ عدم‌ توزان‌ تمركز (باعث‌ می‌شوند چشم‌ ضعیف‌تر به‌ كار بیفتد)، تمرینات‌ مربوط‌ به‌ عضلات‌ چشم‌، سم‌ بوتولینیوم‌ (در حال‌ حاضر تنها در بزرگسالان‌ استفاده‌ می‌شود) یا جراحی‌ برای‌ تصحیح‌ وضعیت‌ عضلات‌ چشم‌ باشد. گاهی‌ انجام‌ عمل‌ جراحی‌ دوم‌ ضرورت‌ می‌یابد. 
یك‌ درمان‌ جدید دیگر شامل‌ استفاده‌ از عینك‌ قرار گرفته‌ در یك‌ منشور پلاستیكی‌ نازك‌ است‌. بیمار قبل‌ از عمل‌ از این‌ عینك‌ها استفاده‌ می‌كند و به‌ تعیین‌ مقدار تطابق‌ جراحی‌ مورد نیاز برای‌ عضلات‌ چشم‌ كمك‌ می‌كند. 


داروها 
مگر در صورت‌ پیشنهاد تزریق‌ سم‌ بوتولینیوم‌، معمولاً برای‌ این‌ اختلال‌ دارویی‌ لازم‌ نیست‌. این‌ سم‌ از طریق‌ یك‌ سوزن‌ الكترومیوگرافیك‌ داخل‌ یك‌ عضله‌ چرخاننده‌ چشم‌ در خارج‌ از چشم‌ تزریق‌ می‌گردد. 


فعالیت در زمان ابتلا به این بیماری 
محدودیت‌ لازم‌ نیست‌. زمانی‌ كه‌ كودكتان‌ در حال‌ سازگار شدن‌ با بستن‌ یك‌ چشم‌ است‌، از او در مقابل‌ سقوط‌ یا آسیب‌ محافظت‌ كنید. 


رژیم‌ غذایی‌ 
رژیم‌ غذایی‌ خاصی‌ ندارد. 


درچه شرایطی باید به پزشك مراجعه نمود؟ 
اگر كودكتان‌ علایم‌ انحراف‌ چشم‌ را داشته‌ باشد. 
اگر پس‌ از جراحی‌ چشم‌ علایم‌ عفونت‌ ایجاد گردند (قرمزی‌، درد، تب‌). 
 
دوشنبه 31/6/1393 - 13:49
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته