• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 42
تعداد نظرات : 117
زمان آخرین مطلب : 5023روز قبل
ایرانگردی
 شهرستان اردستان در شمال شرقی اصفهان و در دل كویر مركزی ایران قرار دارد و بیش از 2500 سال از قدمت آن می‌گذرد و همه ساله توجه گردشگران داخلی و خارجی زیادی را به خود جلب كرده است.این شهرستان از غرب با شهرستان‌هایی مانند كاشان و آران و بیدگل، از شرق با شهرستان نایین از جنوب با شهرستان اصفهان و از شمال با استان سمنان همجوار است.         
آب و هوای این شهرستان گرم و خشك و حدود دو سوم از مساحت آن را دشت كویر پوشانده است. به دلیل وجود كوه‌های مركزی ایران روستاهای جنوبی و جنوب شرقی این شهرستان دارای آب و هوای مناسب مناطق كوهستانی است كه باعث ایجاد طبیعتی چهار فصل در این منطقه شده است.      
‌این شهرستان دارای دو بخش مركزی و زواره و سه نقطه شهری به نام‌های اردستان، زواره و مهاباد است. جاده ترانزیت تهران، بندرعباس و راه‌آهن جنوبی كشور از داخل این شهرستان عبور می‌كند كه باعث رونق بخش مركزی و بخش زواره شده است.
‌وجود قنوات كهن و منحصر به فرد در سطح شهرها و آبادی‌های این شهرستان گواه قدمت بیش 2 هزار ساله این منطقه تاریخی است آثار تاریخی بی‌شمار و جاذبه‌های گردشگری و طبیعی روستاهای خوش آب و هوا و گرمسیر، شكارگاه‌های مختلف و صنایع دیر پای این منطقه حاكی از مردمی فرهیخته و با فرهنگی غنی از دیرباز تا عصر حاضر بوده است.         

  وجه تسمیه اردستان   
بنای فعلی شهر اردستان مربوط به اوایل سلطنت ساسانیان و همزمان با حكومت اردشیر سرسلسله آن است. اردستان به معنی جایگاه مقدس و پاک و روشن، جایگاه درستی و راستی، مکانی است که مردمان آن جنگجو و دلاورند، محل پیشوای مذهبی زردشت، مکان زیج و جدولهای نجومی، جائی که فرشته آئین زردشت بر انجا موکل است و مرکز مردمان متدین و جائی که خاک ان سفید و به رنگ اَرد می باشد.
چون مردم انجا مطیع و فرمانبردار بوده اند به این نام یعنی اَردَستان نامیده شده که ممکن است کنایه از مردم سپاهی و لشکری باشد یعنی محل و جای سپاه و نیز احتمال دارد که منقلب از همان«ارد» و «ارت» باشد که به معنی سپاه است و چون اردستان جای سپاه بوده اَردَستان گفته اند. احتمال دیگر اینکه اصولا اردستان از کلمه« ارد» و «ارت» که به معنی آتش است گرفته شده و چون اردستان جای آتشکده های چند بوده، اردستان نامیده شده است.گفته اند چون زمین اردستان به سفیدی اَرد بوده آنجا را اردستان خوانده اند و اَرد در لغت فارسی به معنی آسیا ایت و چون آسیاهای زیادی در آنجا بوده به این نام خوانده شده است. همچنین آنرا« ارزستان» نامیده اند، زیرا ارز به معنی درخت انار آمده و ارزستان یعنی انارستان و چون اردستان از قدیم الایام دارای باغستانهای انار بوده و انار آن معروف و مشهور بوده، به این نام نامیده شده، بویژه که تمام محلات شهر اردستان دارای باغهای انار بوده و می باشد.          
در شهر اردستان بسیاری از مقابر امامزادگان و عرفای نامی مانند امامزادگان اسماعیل، موسی، قاسم، محسن، ابراهیم و عرفایی مانند پیر مرتضی، پیر جمالی، پیر سلیمان، پیر صابر، پیرعلی، پیر محمود، پیر اسحاق و‌ ... است و به دلیل عرفای بزرگی در عصر ایلخانی و تیموری در این شهر، شهر لقب دارالعرفان به خود گرفته است.
 آداب و رسوم اردستاناز قدیم الایام در اردستان آداب و رسوم و عقایدی وجود داشته که به سبب موقعیت جغرافیایی اردستان که در مرکز ایران قرار گرفته از تصرف تغییرات تاریخی مصون مانده استف و مردم تا حد زیادی مراسم و آداب سنن باستانی خود را حفظ نموده اند.اردستانیها مردمانی سریع الانتقال، بردبار، کم بضاعت، زحمتکش، مهمان نواز، سنت گرای و پایبند به اصول اخلاقی اند. گرچه درامدشان متناسب به نیازهای زندگی شان نیست، اما بسیار قانع هستند. اردستانیها از قدیم تا کنون معروف هستند که همه به اتکاء شخص خود بر روی پا ایستاده ، جز اعتماد به نفس، به هیچ شخص و دسته ای متکی نیستند و مردم آنجا از «کدیمین» و « عرق جبین» نان می خورند.مردم اردستان از محاکمه و لوبه نفع آنها تمام شود فراری هستند، از پرداخت مالیات و عوارض دولتی شانه خالی نمی کنند و نفع شخصی را به هر چیز دیگر ترجیح می دهند. از شگفتی های مردم این دیار را عادت چنان است که شغال را از ماکولات به رسم باج چیزی می دهند، اگر ندهند باغات و بساتین آنجا را نقصان تمام می رساند و چون چیزی از ماکولات مانند جگر و غیره بدهند، باغات از اذیت مصون و محروس می ماند. زبان، گویشهای مختلف و اشغار عامیانه« ترانه های محلی» اردستانزبان رسمی مردم امروز اردستان، فارسی معمولی استکه یک زبان عام مشترک است.علاوه بر زبان فارسی که همه مردم، خاصه کسانی که خواندن و نوشتن می دانند با آن آشنا هستند و به کار می برند. زبان دسگری در اردستان به نام « زبان محلی» یا « زبان بومی» وجود دارد که آن را لهجه می گویند که می توان گفت همان زبان پهلوی قدیم است و در عرف سکنه، گبری نامیده می شود.زمان پیدایش این زبان و رواج ان در منطقه مشخص نیست ولی انچه معلوم ست، واژه های ان در اثر عوامل مختلف دستخوش تغییراتی شده است. بطور معمول واژه های معمول امروز با گذشته تفاوت وحسوسی دارد و معانی ان هم تغییر کرده است. به نظر می رسد که لهجه قدیم اردستان از سده یازده هجری قمری که اصفهان پایتخت صفویان قرار گرفت، بر اثر نفوذ زبان فارسی بتدریج تغییر نموده است.کلمه گویش به اصطلاح زبان شناسان معادل لهجه است و مراد از آن زبان های مخصوص توسعه نیافته است که در روستاها و شهرستانهای قدیمی سرزمینهای باستانی از دیرباز بر جای مانده است. گویش اردستانی لهجه ای است قدیمی که طرز تلفظ لغات در شهر و روستا با یکدیگر تفاوت بسیاری دارد. بعنوان مثال زبان ساکنان قسمتی از روستاهای برزاوند به سبب همجواری با شهر نائین به زبان محلی مردم آنجا نزدیکتر است، همچنین اختلاف لهجه مردم روستاهای دهستان علیا با لهجه مردم محله های شهر اردستان زیاد نیست، یعنی لحن کلمات فقط اختلاف دارد و واژه های مشترک زیادی دارند.گویش اردستانی، خود گویشی مستقل و یکی از شاخه های زبانهای ایرانی است که تا کنون تحقیقی درباره ان بعمل نیامده است. قواعد و مبانی دستوری این زبانرا، اهالی از زمان کودکی بدون هیچ اسلوب و قاعده ای از پدر، مادر، خویشان و اطرافیان فرا می گیرند و به ان صحبت می کنند.از قدیم تصنیف ها ، ترانه ها، اشارات، کنایات، امثال و ضرب المثل های بسیاری به زبان محلی اردستان بین مردم رواج داشت و دارد که از گویندگان و تاریخ سرودن آنها اطلاعی در دست نیست که این تصنیف ها از زمانهای دور در جشنها و عروسیها و شب نشینیهای دسته جمعی خوانده می شده و می شود. نمونه هایی از اشعار عامیانه ( ترانه های محای)شو شنبه زگونیون بار کردم                                          غلط کردم پکه پشت بر یار کردم( شب شنبه که بار خود را از گونیان بار کردم               اشتباه کردم که از همدم و همسرم جدا شدم) رسیدم نیمه شو بر تل شیده                                  نشستم، برمه بسیار کردم(نیمه شب بر بلندی روستای شیده رسیدم       نشستم و زار زار گریه کردم) نمونه های از کلمات اردستانیپای چنارم= کنار درخت چنار                                   اسون= اردستاندُتفال= جوجه مرغ خانگی                                                    دُتی چو= دختر چی(دختر کوچک)بُو تا بشم= بیا تا برویم                     ایتا= یک                      نارِ چو= انار کوچکهناقم= بنشینیم                                       اُرُسی= دمپایی               پُر= پسر           ضرب المثلهادر اردستان پاره ای از اصطلاحات و امثال عامیانه وجود دارد که مردم در محاورات به انها استناد می کنند و برخی را به گویش محلی هم تکرار می کنند که نمونه هایی از ان به قرار زیر است:1- آب از آب افتا.( پس از آشوب دوباره آرامش برقرار شد)2- آب خوش از گلویش فرو نرود( سخت گرفتار رنج و زحمت است)3- از دماغ فیل افتاده ( بسیار متکبر و مغرور است)4- اجاق کور ( کسی که فرزند ندارد)5- الم شنگه راه انداخته ( آشوب به پا کرده)6- تیر به تاریکی انداخت ( یک دستی زد)7- دم کلفت ( ثروتمند)8- زنگوله پا تابوت ( فرزندانی که در سن پیری پدر بدنیا می آیند)9- سر غوز افتاد ( لج کرد)10- سق سیاه ( نفرین او برآورده می شود)11- شلم شور وا ( درهم و برهم)12- شندر غاز ( پول ناچیز و بسیار کم)13- غول بی شاخ و دم ( شخص درشت هیکل)14- قِصِر در رفتن ( جان سالم بدر بردن)15- کار حضرت فیل است ( کار مشکلی است)16- گاو نه من شیر ده ( کسی که خوبیهای خود را با یک کار بد از بین ببرد)17- لیچار( حرف پوچ و بیهوده)18- هارت و پورت (سخن درشت و بدم عمل)19- یک و دو کردن ( نزاع کردن با یکدیگر)20- یکی یگونه یا خل میشه یا دیونه ( فرزند چون منحصر باشد« یکی باشد» در کودکی لوس و در بزرگی بی تربیت و نالایق می شود)21- هر کی دی نهه وی نهه( هر کس در معرض دید نباشد کسی بیاد او نیست) و به اصطلاح امروزی، از دل برود هر آنکه از دیده برفت صنایع دستی اردستان صنایعی که در شهر اردستان در قدیم بیشتر معمول بوده، صنعت بافندگی است در زمان سلاطین صفوی در اردستان جامعه های گرانبها و زربفت بافته می شده و به اطراف جهان صادر میگردیده است و بازار تجارت ان رواج داشته و شاید به همین جهت است که در قرون اولیه اسلام بازار اردستان معروف بوده است            اصطخری در قرن چهارم هجری نوشته است که جامه های بسیار خوب و پارچه های ابریشم در آنجا فراوان تهیه و بافته می شود و قسمت عمده ان صادر و به اطراف بلاد دور برده می شده است.صنعتی که فعلا رواج دارد همان قالی بافی است. در ایوان کسری فرش معروفی بوده به نام « بهارستان» که در هنگام گشودن ایران توسط مسلمین اعراب آنرا قطعه قطعه و به غارت برده اند.     از دیگر صنایع دستی اردستان، تهیه جاجیم و گلیم، عبا، شال، چادر شب، احرامی و جانمازی، خورجین، پتو، کرباس و ریسمان خام و دستگش نخی و پشمی بوده است. در صنعت پوبی« چرخهای بافندگی و قطعات خراطی» می باشد در صنعت سفال، کوزه آب و خمره آب ساخته می شود.در اردستان بواسطه وجود اشجار توت، کرم ابریشم تربیت می شود که پیله ابریشم در قدیم الایام جزو صادرات این شهرستان بوده و منسوجات ابریشم این شهر شهره آفاق بوده است که می گویند زربفتهای زیادی از اردستان در ایوان کسری وجود داشته است. قنوات اردستان          
وجود قنوات زیبا فضای این نقطه از شهر را از بافت‌های مسكونی بیشتر نمایان كرده است و در دل كویری مركزی ایران با یك باغ شهر روبه‌رو هستیم، محلات تاریخی كه حدود هفت محله است در داخل باغ‌ها و زمین‌های كشاورزی جای گرفته است.
در این شهر 16 رشته قنات تاریخی وجود دارد و از موارد شاخص و منحصر به فرد آن می‌توان به قنات ارونه كه قدمت آن به دوران اشكانیان و مربوط به دوران سلطنت اروند شاه است، قنات دو طبقه این قنات از شاهكارهای منحصر به فرد آبرسانی دست بشر است كه دو رشته قنات با چاه‌های مشترك به صورت موازی و روی سر هم عبور می‌كند و بیش از 2 هزار سال است كه بخشی از شهر اردستان را مشروب می‌كند، قنات پا میله ، قنات فیض آباد و قنات خسرو شاه اشاره كرد.  قنات ارونهاز قنات های معروف استان اصفهان قنات ارونه شهر اردستان است که در واقع یک نهر پرآب زیر زمینی می باشد. این قنات متعلق به قرون بسیار دور و قبل از اسلام می باشد که بیش از یکهزار سال قبل از اسلام حفر گردیده و جزو آثار باستانی ایران به شمار می رود.مدتی که محققان و پژوهشگران برای عمر این قنات تخمین زده اند کمتر از دو هزار و پانصد سال نیست. این قنات در نظر اصطخری جغرافیدان قرن چهارم هجری« قناتی بسیار بزرگ و شگفت» امده است. جگسون نیز درباره آن می نویسد« از قناتهای شگفتی است که هنوز باقی مانده است.مورخین احداث این قنات را به « اروند شاه بن کی پشن بن کیقباد بن زاب بن نوذران بن منوش بن نوذر بن منوچهر» نسبت داده اند نام اروند شاه در تاریخ داستانی ایران قبل از اسلام آنهم یکبار برای پدر لهراسب شاه به این ترتیب« لهراسب شاه بن اروند شاه بن کی پشن بن کیقباد» آمده است و بهمن پسر اسفندیار از این خانواده، آتشکده مهر اردشیر را در اردستان ساخته است.تقسیم آب قنات ارونه مبنای بسیار قدیمی دارد و از زمانهای گذشته شروع شده و مطمئنا مربوط به پیش از اسلام و شاید قبل از تاریخ است و همچنان ادامه داشته، تا اینکه در دوره هلاکوخان مغول، خواجه نصیرالدین طوسی ان را «فرزه بندی» کرده است هنگامی که خواجه نصیر الدین طوسی به همراه هلاکوخان مغول نوه چنگیز خان وارد اردستان شد به دلیل اختلافی که بین مردم اردستان بر سر تقسیم آب قنات ارونه بوده آب آنرا به بیست سهم و نصف سهم تقسیم کرد. این تقسیم را بعضی نیز به شیخ بهائی نسبت می دهند. 

قنات دو طبقه تنها قنات دوطبقه ای که در دنیا شناخته شده، قنات محله مون شهر اردستان است. این قنات یکی از پیچیده ترین قناتهای منحصر بفرد چهان است. طبق افسانه ها بانی این قنات کاوه اهنگر است و بطوریکه گفته اند کاوه اردستانی بوده و در مجله کبودان شهر اردستان بدنیا آمده است وضع کاریز اقتضا دارد که مرد بزرگ و اهنین عزم چنین کاریزی را بنا نهاده باشد  این کاریز دارای دو رشته زیر و روست یعنی از مبدا تا مظهر قنات دو طبقه زیر و روست و در هر طبقه آب جاری است و آب طبقه فوقانی در طبقه تحتانی نفوذ نمی کند.قنات دوطبقه مون اردستان نشانه نهایت هوشمندی و دقت استادکاران مقنی و اب شناس آن زمان بوده است بعضی بانی حفر قنات را به خواهر خسرو انوشیروان ساسانی که از مادری اردستانی زاده شده و با کویر الفتی داشته است نسبت می دهند و می گویند این کار در زمان انوشیروان و به خواست خواهرش انجام یافته است.   بناهای تاریخی *مسجد جامع اردستان            
این بنا چهار دوره تاریخی شامل ساسانیان، آل بویه، سلجوقی و صفویه را گذرانده و در سال 553 هجری قمری به فرمان ابوطاهر حسین بن غالی بن احمد و به دست استاد محمد اصفهانی بنا شده است. نخستین مسجد دو طبقه در تاریخ اسلام و دومین مسجد چهار ایوانی در عصر سلجوقی است از بناهای بكر و دست نخورده آن روزگاران است كه سازه‌های آن از آجر و گچ، خشت و چوب بوده است، برخلاف دیگر مساجد جامع داخل بافت‌های پیچیده و مسكونی است، این بنا در كمربندی از باغ‌های سبز انار قرار دارد   
این مجموعه شامل مسجد آب انبار كاروانسرا، بازارچه، میدان (حسینیه)، حمام و مدرسه علوم دینی است كه مجموعه‌ای بسیار زیبا از معماری ایرانی ایجاد كرده است.  
این بنا در سال 1310 خورشیدی در فهرست آثار ملی ایران به شماره 96 به ثبت رسیده و از آن سال تاكنون تحت پژوهش نظارت مرمت و معرفی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری قرار دارد‌.
 
*مقبره امیر اویس یا سنگ سفید       
مقبره امیر اویس از سرداران عصر شاه اسماعیل صفوی است كه در سال 920 (ه .ق) كشته شده و در این محل سنگ مزار آن شامل سنگ قبر عمودی و افقی كه در نوع خود بی‌نظیر و منحصر به فرد است.
 


*مسجد امام حسن مجتبی (ع)         
این اثر تاریخی در كنار بازار قدیمی اردستان قرار گرفته، ساخت آن مربوط به سال 547 (ه .ق) است كه از آن بیش از مناره‌ای و قسمتی از مناره باقی نمانده اما همان قسمت باقی مانده حاكی از اوج عظمت و شكوه این بنا بوده است. این مسجد دارای سردی زیبا، مزین به کتیبه هایی به خط کوفی در متن کاشی فیروزه ای است سردر و باقیمانده مناره و شبستان و محراب و گچ بری آن نماینده کامل و جالب ساختمان های دوره سلجوقی و تزئینات آن عهد است.
 
*مسجد خسرو            
مسجد خسرو، مسجدی سه طبقه مربوط به سال 1135 (ه . ق) است. این مسجد شامل مجموعه‌ای از آب انبار شبستان مهتابی و زیبایی است كه از بناهای عصر صفوی و زیبای اردستان است.
  *خانه صدر (نقاشی)  
این خانه از خانه‌های حوضخانه‌ای مربوط به عصر فتحعلی شاه قاجار است، دارای گچ‌بری، نقاشی، آیینه‌كاری و تزئینات منحصر به فرد است.   


*مسجد دربند            
خراب‌های آتشكده‌ای به این نام در كنار راه قدیمی اردستان به زواره ساخته شده است این بنا دو طبقه شامل گنبد خانه و شبستان است. سال ساخت آن دقیقاّ مشخص نیست اما شواهد حاكی از بافت بسیار قدیمی و كهن است.

    *مسجد ملا یعقوب     
از مساجد عصر قاجار و دارای سه بخش تابستانی، شبستان و مهتابی و از مساجد زیبا است.
 مسجد سفید سر دشتاین مسجد در محله فهره اردستان در مجاورت بقعه پیر مرتضی علی اردستانی عار و صوفی مشهور قرن نهم هجری واقع بوده و از بناهای تاریخی است که در دوره سلاجقه ساخته شده است. *كاخ چهلستون (‌در روستای سرهنگ‌آباد)  
در قسمت شرقی شهرستان در دهستان سفلی روستای خوش آب و هوایی است به نام سرهنگ‌آباد. در این روستا كاخی است زیبا تركییبی از كاخ چهلستون اصفهان و باغ عفیف‌آباد فارس كه توسط سهام السلطنه عرب عامری در سال 1299(ه.ق) ساخته شده است این كاخ شامل مجموعه كوشك، آسیاب، حمام، قراول خانه، اسطبل، برج دیده‌بانی و یخچال منظریه است. این مجموعه برای پذیرایی از شاهزادگان قاجار در دوران ناصرالدین شاه ساخته شده است.

 *امامزاده سید كمال الدین حسین در روستای شهراب       
این امامزاده واجب التعظیم در سال 1299 ه.ق ساخته شده و داخل گنبد آن گچ بری‌ها، نقاشی‌ها، آیینه‌كاری‌ها و نقاشی پشت شیشه منحصر به فردی وجود دارد. این نقاشی‌ها تركیبی از نقاشی ملی و فرنگی است.


*خانه شهید مدرس در سرابه كچو   
شهید مدرس در روستای سرابه در 10 كیلومتری جنوب شرقی اردستان در خانه‌ای مذهبی متولد شده و مولد این بزرگوار در خانه‌ای در روستایی محقر در سرابه كچوی اردستان است. این بنا در سال 1365 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده و باعث افتخار مردم این شهرستان است.  
از دیگر بناهای شاخص این شهرستان می‌توان به كاروانسراهای ظفرقند، بغم، مهاباد و موغار، خانه‌های روستایی، حمام چاه ریسه، كاخ امیرآباد، یخچال چرمهین، برج محمد‌آباد، آبشار آب دام دام و كارخانه سنگ تراشی لاسیب اشاره كرد.
در توابع شهرستان اردستان روستاها و شهرهای دیگری قرار دارد كه در دل هر یك مسجدی آب انباری كاروانسرایی امامزادهای كاخی و ... به چشم می‌خورد هریك از این‌ها نشان‌دهنده فرهنگ كهن و تاریخ با عزمت مردم این دیار می‌باشد  وزراء، علما، دانشمندان، شعرا، عرفا و نویسندگان معروف اردستان کاوه آهنگرمی گویند کاوه اهنگر که درفش کاویانی را بر علیه ضحاک برافراشت از مردم اردستان و از بزرگان و امراء آن دیار بوده است. در محله کبودان شهر اردستان آب، ملک، باغ و کوچه ای بنام کاوه وجود دارد که در قدیم آب کاوه« سهم ارونه» از مالیات معاف بوده است. مجیرالملک اردستانی کیا ابوالفتح علی بن حسین طغرائی ملقب به « مجیرالملک» و « مجیرالدوله» از وزراء و بزرگان علم و ادب در قرن پنجم هجری قمری است. مجیرالملک در علو همت و فتوت ممتاز و در فضل و ادب یگانه و در فضل ترسل و انشاء سرآمد اقران و مدتی طغرانویس دربار بوده و به طغرائی معروف گردیده است. ابوعلی دهدار اردستانیابوعلی اردستانی معروف به دهدار و دهخدا یکی از داعیان اسماعلیه در نیمه دوم قرن پنجم و نمه اول قرن ششم هجری قمری است که در قزوین می زیسته و به امر حسن صباح، امور مردم طالقان و ری که دعوت حسن را اجابت کرده بودند به او واگذار شد. حسن بیک اردستانیحسن بیک در دوره شاه عباس اول صفوی سمت مجلس نویس یا واقعه نویس ا داشته و مجلس نویس، تمام احکام و اوامر شاهی را تهیه و ابلاغ می نموده و پس از وزیر اعظم از همه درباریان دوره صفویه به شخص شاه محترمتر بوده است. پیرجمال اردستانیقطب الاقطاب، سلطان العارفان و العاشقانف مولانا پیرجمال الدین احمد اردستانی از عارفان بنام ایران و سرآمد سخنوران اوایل قرن نهم هجری است تاریخ ولادت او را سال 816 هجری قمری نوشته اند که مقارن با سال نهم سلطنت شاهرخ میرزا تیموری است.جمالی در آثار خود به شرح و تفسیر آیات و احادیث و شرح بیانات عرفا و اشعار شعرائی از قبیل شنائی، عطار، مولوی، شیخ محمود شبستری و نظامی پرداخته و به کرات به اشعار خواجه حافظ شیرازی تمثل جسته و آثار او مشتمل بر مطالب عالیه اخلاقی و عرفانی و در واقع گنجینه ای در سیر و سلوک است. از میان آثار جمالی مثنوی عرفانی کشف الارواح« یوسف نامه یا یوسف و زلیخا» وی سرآمد همه آنها شمرده می شود و این مثنوی عرفانی، دلکش ترین و شورانگیزترین و شیوا ترین منظومه های اوست.وفات جمالی در سال 879 هجری قمری روی داده می گویند به شهادت رسیده و قبر او در جوار مرشدش پیر مرتضی علی در خانقاهی موسوم به خانقاه پیر مرتضی در محله فهره اردستان واقع شده است. شمنا پیر جمال احمد اردستانی موسس سلسله پیر جمالیه از سلاسل معروف صوفیه است. از دیگر بزرگان اردستان می توان به پیر مرتضی علی اردستانی، سهام السلطنه، حکیم الملک اردستانی، پیر علی کبودانی اردستانی، سلطان سید حسین اردستانی، ملا محمد صادق پلوی اردستانی، محمد عادل اردستانی، میرزا محمد علی کاتب السلطان اردستانی، عبدالکریم طباطبائی اردستانی، میرزا احمد صدر الکتاب اردستانی، میرزا محمد نیری اردستانی، حسام الدین قوام مصطفوی اردستانی، استاد سید محمد محیط طباطبائی،شهید سید حسن مدرس، شهید سید نورالله طباطبائی اولین نماینده مردم اردستان در مجلس شورای اسلامی، حاج سید یوسف طباطبائی نماینده ولی فقیه و امام جمعه اصفهان و بسیاری از بزرگان و شخصیتهای علمی، ادبی و فرهنگی که هر کدام در دوره های مختلف می درخشیدند.
دوشنبه 28/4/1389 - 11:35
داستان و حکایت

پدری ، پسر بداخلاقی داشت که زود عصبانی می شد. یک روز پدرش به او یك كیسه پر از میخ و یك چكش داد و گفت هر وقت عصبانی شدی، یك میخ به دیوار روبرو بكوب.

روز اول پسرك مجبور شد 37 میخ به دیوار روبرو بكوبد. در روزها و هفته ها ی بعد كه پسرك توانست خلق و خوی خود را كنترل كند و كمتر عصبانی شود، تعداد میخهایی كه به دیوار كوفته بود رفته رفته كمتر شد.. پسرك متوجه شد كه آسانتر آنست كه عصبانی شدن خودش را كنترل كند تا آنكه میخها را در دیوار سخت بكوبد

بالأخره به این ترتیب روزی رسید كه پسرك دیگر عادت عصبانی شدن را ترك كرده بود و موضوع را به پدرش یادآوری كرد. پدر به او پیشنهاد كرد كه حالا به ازاء هر روزی كه عصبانی نشود، یكی از میخهایی را كه در طول مدت گذشته به دیوار كوبیده بوده است را از دیوار بیرون بكشد

روزها گذشت تا بالأخره یك روز پسر جوان به پدرش روكرد و گفت همه میخها را از دیوار درآورده است. پدر، دست پسرش را گرفت و به آن طرف دیواری كه میخها بر روی آن كوبیده شده و سپس درآورده بود، برد.
پدر رو به پسر كرد و گفت: « دستت درد نكند، كار خوبی انجام دادی ولی به سوراخهایی كه در دیوار به وجود آورده ای نگاه كن !! این دیوار دیگر هیچوقت دیوار قبلی نخواهد بود

پسرم وقتی تو در حال عصبانیت چیزی را می گوئی مانند میخی است كه بر دیوار دل طرف مقابل می كوبی. تو می توانی چاقوئی را به شخصی بزنی و آن را درآوری، مهم نیست تو چند مرتبه به شخص روبرو خواهی گفت معذرت می خواهم كه آن كار را كرده ام، زخم چاقو كماكان بر بدن شخص روبرو خواهد ماند. یك زخم فیزیكی به همان بدی یك زخم شفاهی است.»
منبع: beytoote

دوشنبه 28/4/1389 - 11:8
طنز و سرگرمی

هر وقت من یك كار خوب می كنم مامانم به من می گوید بزرگ كه شدی برایت یك زن خوب می گیرم.تا به حال من پنج تا كار خوب كرده ام و مامانم قول پنج تایش را به من داده است.
حتمن ناسرادین شاه خیلی كارهای خوب می كرده كه مامانش به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود. ولی من مؤتقدم كه اصولن انسان باید زن بگیرد تا آدم بشود ، چون بابایمان همیشه می گوید مشكلات انسان را آدم می كند.در عزدواج تواهم خیلی مهم است یعنی دو طرف باید به هم بخورند. مثلن من و ساناز دختر خاله مان خیلی به هم می خوریم.از لهاز فكری هم دو طرف باید به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فكر ندارد كه به من بخورد ولی مامانم می گوید این ساناز از تو بیشتر هالیش می شود.در عزدواج سن و سال اصلن مهم نیست چه بسیار آدم های بزرگی بوده اند كه كارشان به تلاغ كشیده شده و چه بسیار آدم های كوچكی كه نكشیده شده. مهم اشق است !اگر اشق باشد دیگر كسی از شوهرش سكه نمی خواهد و دایی مختار هم از زندان در می آید من تا حالا كلی سكه جم كرده ام و می خواهم همان اول قلكم را بشكنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم.مهریه و شیر بلال هیچ كس را خوشبخت نمی كند. همین خرج های ازافی باعث می شود كه زندگی سخت بشود و سر خرج عروسی داییمختار با پدر خانومش حرفش بشود دایی مختار می گفت پدر خانومش چتر باز بود.. خوب شاید حقوق چتر بازی خیلی كم بوده كه نتوانسته خرج عروسی را بدهد. البته من و ساناز تفافق كرده ایم كه بجای شام عروسی چیپس و خلالی نمكی بدهیم. هم ارزان تر است ، هم خوشمزه تراست تازه وقتی می خوری خش خش هم می كند!اگر آدم زن خانه دار بگیرد خیلی بهتر است و گرنه آدم مجبور می شود خودش خانه بگیرد. زن دایی مختار هم خانه دار نبود و دایی مختار مجبور شد یك زیر زمینی بگیرد. میگفت چون رهم و اجاره بالاست آنها رفته اند پایین! اما خانوم دایی مختار هم می خواست برود بالا! حتمن از زیر زمینی می ترسید. ساناز هم از زیر زمینی می ترسد برای همین هم برایش توی باغچه یك خانه درختی درست كردم. اما ساناز از آن بالا افتاد و دستش شكست.. از آن موقه خاله با من قهر است.

قهر بهتر از دعواست. آدم وقتی قهر می كند بعد آشتی می كند ولی اگر دعوا كند بعد كتك كاری میکند.
عصر ایران

دوشنبه 28/4/1389 - 11:6
خواستگاری و نامزدی
کرایگ هایپر؛ نویسنده، محقق، مقاله نویس، مجری رادیو و تلویزیون و یک سخنران حرفه ای است. در ۲۵ سال گذشته، او با کارهایش به عنوان یک کارشناس حرفه ای موفقیت در حوزه های شخصی و اجتماعی معرفی شده. هاپیر یک سایت هم درباره سخنرانی موثر دارد که در آن نوشته:

«من خواسته ام بخش های مهم کتاب های کمکی که تا به حال خوانده ام و تجربه هایی که در زندگی ام داشته ام را به صورت ۴۰ نکته کلیدی فشرده کنم و در اختیار دیگران بگذارم تا در هر زمان بتوانند آن را بخوانند. مطمئنا کتاب هایی که در سطح جهانی فروخته می شوند و درباره خودیاری هستند ممکن است برای بعضی ها قابل استفاده باشند ولی من مایلم چیزی بنویسم که برای همه مفید واقع شود.آ» حالا این شما و این هم ۴۰ توصیه کرایگ هایپر. بخوانید و قضاوت کنید.

۱) فرصت هایی را می بینند و پیدا می کنند که دیگران آنها را نمی بینند.

۲) از مشکلات درس می گیرند، در حالی که دیگران فقط مشکلات را می بینند.

۳) روی راه حل ها تمرکز می کنند.

۴) هوشیارانه و روشمندانه موفقیت شان را می سازند، در زمانی که دیگران آرزو می کنند موفقیت به سراغ شان آید.

۵) مثل بقیه ترس هایی دارند ولی اجازه نمی دهند ترس آنها را کنترل و محدود کند.

۶) سوالات درستی از خود می پرسند. سوال هایی که آنها را در مسیر مثبت ذهنی و روحی قرار می دهد.

۷) به ندرت از چیزی شکایت می کنند و انرژی شان را به خاطر آن از دست نمی دهند. همه چیزی که شکایت کردن باعث آن است فقط قرار دادن فرد در مسیر منفی بافی و بی ثمر بودن است.

8) سرزنش نمی کنند (واقعا فایده اش چیست؟) آنها مسوولیت کارهایشان و نتایج کارهایشان را تماما به عهده می گیرند.

۹) وقتی ناچارند از ظرفیتی بیش از حد ظرفیت شان استفاده کنند همیشه راهی را برای بالا بردن ظرفیت شان پیدا می کنند و بیشتر از ظرفیت شان از خود توقع دارند. آنها از آنچه دارند به نحو کارآمدتری استفاده می کنند.

۱۰) همیشه مشغول، فعال و سازنده هستند. هنگامی که اغلب افراد در حال استراحت هستند آنها برنامه ریزی می کنند و فکر می کنند تا وقتی که کارشان را انجام می دهند استرس کمتری داشته باشند.

۱۱) خودشان را با افرادی که با آنها هم فکر هستند متحد می کنند. آنها اهمیت و ارزش قسمتی از یک گروه بودن را می دانند.

۱۲) بلندپرواز هستند و دوست دارند حیرت انگیز باشند. آنها هوشیارانه انتخاب می کنند تا بهترین نوع زندگی را داشته باشند و نمی گذارند زندگی شان اتوماتیک وار سپری شود.

۱۳) به وضوح و دقیقا می دانند که چه چیزی در زندگی می خواهند و چه نمی خواهند. آنها بهترین واقعیت را دقیقا برای خودشان مجسم و طراحی می کنند به جای اینکه صرفا تماشاگر زندگی باشند.

۱۴) بیشتر از آنکه تقلید کنند، نوآوری می کنند.

۱۵) در انجام کارهایشان امروز و فردا نمی کنند و زندگی شان را در انتظار رسیدن بهترین زمان برای انجام کاری از دست نمی دهند.

۱۶) آنها دانش آموزان مدرسه زندگی هستند و همواره برای یادگیری روی خودشان کار می کنند. آنها از راه های مختلفی مثل تحصیلات آموزشگاهی، دیدن و شنیدن، پرسیدن، خواندن و تجربه کردن یاد می گیرند.

۱۷) همیشه نیمه پر لیوان را می بینند و توانایی پیدا کردن راه درست را دارند.

۱۸) دقیقا می دانند که چه کاری باید انجام دهند و زندگی شان را با از شاخه ای به شاخه ای دیگر پریدن از دست نمی دهند.

۱۹) ریسک های حساب شده ای انجام می دهند؛ ریسک های مالی، احساسی و شغلی.

۲۰) با مشکلات و چالش هایی که برایشان پیش می آید سریع و تاثیرگذار روبه رو می شوند و هیچ وقت در مقابل مشکلات سرشان را زیر برف نمی کنند. با چالش ها روبه رو می شوند و از آنها برای پیشرفت خودشان بهره می برند.

۲۱) منتظر قسمت و سرنوشت و شانس نمی مانند تا آینده شان را رقم بزند. آنها بر این باورند که با تعهد و تلاش و فعالیت، بهترین زندگی را برای خودشان می سازند.

۲۲) وقتی بیشتر مردم کاری نمی کنند؛ آنها مشغول فعالیت هستند. آنها قبل از اینکه مجبور به کاری بشوند، عمل می کنند.

۲۳) بیشتر از افراد معمولی روی احساسات شان کنترل دارند. آنها همان احساساتی را دارند که ما داریم ولی هیچ گاه برده احساسات شان نمی شوند.

۲۴) ارتباط گرهای خوبی هستند و روی رابطه ها کار می کنند.

۲۵) برای زندگی شان برنامه دارند و سعی می کنند برنامه شان را عملی کنند. زندگی آنها از کارهای برنامه ریزی نشده و نتایج اتفاقی عاری است.

۲۶) در زمانی که بیشتر مردم به هر قیمتی می خواهند از رنج کشیدن و بودن در شرایط سخت اجتناب کنند، افراد موفق قدر و ارزش کار کردن و بودن در شرایط سخت را می فهمند.

۲۷) ارزش های زندگی شان معلوم است و زندگی شان را روی همان ارزش ها بنا می کنند.

۲۸) تعادل دارند. وقتی از لحاظ مالی موفق هستند، می دانند که پول و موفقیت مترادف نیستند. آنها می دانند افرادی که فقط از نظر مالی در سطح مطلوبی قرار دارند، موفق نیستند. این در حالی است که خیلی ها خیال می کنند پول همان موفقیت است. ولی آنها دریافته اند که پول هم مثل بقیه چیزها یک وسیله است برای دستیابی به موفقیت.

۲۹) اهمیت کنترل داشتن روی خود را درک کرده اند. آنها قوی هستند و از اینکه راهی را می روند که کمتر کسی می تواند برود، شاد می شوند.

۳۰) از خودشان مطمئن هستند و به احساسات ناشی از اینکه کجا زندگی می کنند و چه دارند و چه طور به نظر می رسند، توجهی ندارند.

۳۱) دست و دل باز و مهربان هستند و از اینکه به دیگران کمک می کنند تا به خواسته هایشان برسند خوشحال می شوند.

۳۲) متواضع هستند و اشتباهات شان را با خوشحالی می پذیرند و به راحتی عذرخواهی می کنند. آنها از توانایی هایشان خاطر جمع هستند ولی به آن مغرور نمی شوند. آنها خوشحال می شوند که از دیگران بیاموزند و از اینکه به دیگران کمک می کنند تا خوب به نظر برسند بیشتر از کسب افتخارات شخصی شان لذت می برند.

۳۳) انعطاف پذیر هستند و تغییر را غنیمت می شمارند. وقتی وضعیتی پیش می آید که عادت ها و آسایش روزمره شان را بر هم می زند از آن استقبال می کنند و با آغوش باز وضعیت جدید و ناشناس را می پذیرند.

۳۴) همیشه سلامت جسمانی خود شان را در وضعیت مطلوبی نگه می دارند و می دانند که بدنشان خانه ای است که در آن زندگی می کنند و به همین خاطر، سلامت جسمانی برای آنها خیلی مهم است.

۳۵) موتور بزرگ و پرقدرتی دارند. سخت کار می کنند و تنبلی نمی کنند.

۳۶) همیشه منتظر بازتاب کارهایشان هستند.

۳۷) با افراد بدذات و غیرموجه نشست و برخاست نمی کنند.

۳۸) وقت شان و انرژی شان را روی وضعیت هایی که از کنترل شان خارج است صرف نمی کنند.

۳۹) کلید خاموش روشن دارند. می دانند چگونه استراحت کنند و ریلکس شوند. از زندگی شان لذت می برند و سرگرم می شوند.

۴۰) آموخته هایشان را تمرین می کنند. درباره تئوری های عجیب و غریب خیالبافی نمی کنند بلکه واقع بینانه زندگی می کنند.

دوشنبه 28/4/1389 - 11:4
كودك
ترس واکنشی هیجانی است و هرگاه امنیت جسمی و عاطفی و شخصیتی انسان به خطر بیافتد، ظاهر می شود. این واکنش عاطفی کاملا" طبیعی است و از همان بدو تولد در کودک مشاهده می شود. اطفال معمولا" از بعضی پدیده ها می ترسند و علت ترس آنها برای پدر و مادر شناخته شده نیست. از این رو از خود می پرسند:"چرا کودکم این قدر می ترسد؟ من که هرگز او را نترسانده ام و دلیلی برای ترس و وحشتش وجود ندارد."
ترس کودک در سنین مختلف
ترس نوزادان
نوزادان از صدای بلند و از دست دادن تعادل یا سطح اتکاء می ترسند و ترس خود را با جیغ و گریه و جمع کردن دست و پا نشان می دهند. به این ترسها، ترسهای اولیه می گویند که به مرور زمان برطرف می شود.
ترس های معمول کودکان
دراغلب کودکان،در سنین 6 تا 8 ماهگی، ترس از افراد بیگانه دیده می شود و ممکن است تا 18 ماهگی نیز ادامه یابد، ولی با بالا رفتن سن کودک، نوع ترس ها نیز تغییر می کند. ترس از تاریکی و تنهایی و ترس از حیوانات، بین 2 تا 5 سالگی در کودکان ظاهر می گردد. ترس از مدرسه به ویژه باآغاز دوره دبستان در برخی از دانش آموزان دیده می شود.
ترس نوجوانان
در دوران بلوغ بر اثر تغییرات جسمی و عاطفی، ترسهای موهومی نظیر ترس از اشباح و چیزهای غیر واقعی و اتفاقات غیر منتظره مثل وقوع سیل و زلزله و غیره در نوجوانان ظاهر می شود.
علل ترس
ترس کودکان به اعتبار علل مختلف آن به انواع زیر تقسیم می شود :
1- ترسهای عمدی؛ علت ترس ممکن است عمدی باشد؛ یعنی، کودک را از چیزی ترسانده باشیم؛ مثل ترساندن کودک از چیزهای خطرناک، نظیر آب جوش، برق، وسایل تیز و غیره.
گاهی اوقات برخی از پدر و مادرها از ترساندن کودک که سبب پیدایش ترس از تاریکی و تنهایی می شود. این گونه برخوردها از نادرست ترین روش های تربیتی به شمار می آید.
2- ترسهای تصادفی، علت ترس ممکن است تصادفی باشد. یعنی بدون آن که شما بخواهید کودکتان تصادفا" در شرایط ترسناکی قرار بگیرد و بترسد، مثل تجربه تلخ حمله سگ که سبب پیدایش ترس از حیوانات می شود .
3- ترسهای اکتسابی، ترس ممکن است مادر به کودک سرایت کند و کودک ترس را از مادر خود کسب کند. مادری که به محض مواجه شدن با موقعیتی نامطلوب، جیغ می زندو می لرزد و به لکنت می افتد. ترس خود را به آسانی به کودکش منتقل می کند، مثل ترس از رعد و برق و حشرات. متأسفانه اثر این نوع ترس ممکن است تا مدتها در ذهن کودک باقی بماند.
4- ترسهای عاطفی: ترس ممکن است به علت هیجانات عاطفی و فشارهای روحی کودک باشد. تنشهای عصبی و عاطفی ابتدا به صورت اضطراب و سرانجام به صورت ترس دائمی در کودک ظاهر می شود. مانند :
- اضطراب ناشی از دوری پدر و مادر: این حالت عاطفی به صورت ترس از تاریکی و تنهایی ظهور می کند.
- احساس گناه: گاهی اوقات برخی از والدین، هنگامی که کودکشان قواعد اخلاقی یا اجتماعی گناه و تقصیر را بر می انگیزند. مثلا" وقتی کودک را حین بازی با آلت خود غافل گیر می سازند. او را تهدید می کنند که در صورت تکرار این کار گرفتار خشم خداوند خواهد شد و به جهنم می رود . وقتی کودک شیطنت می کند یا در خیابان بهانه خریدن چیزی را می گیرد، به او می گویند که خانه را ترک خواهند کرد یا در خیابان رهایش خواهند ساخت یا او را مسبب مرگ خودشان می دانند. این نوع رفتارها در کودک احساس گانه و ترس را به وجود می آورد.
- کشمکش پدر و مادر: دعوای والدین و جدال دائمی آنها، کودک را دچار احساس عدم امنیت و ترس خواهد کرد.
اثرات ترس بر کودک
به طور کلی ترس دائم و ثابت به هر علت که باشد اثر بسیار نامطلوبی بر جسم و روان کودک به جا می گذارد و کودک را از رندگی طبیعی و شاد محروم می ساد و در نوع حادش سبب اختلال در جسم و روان کودک می شود. اطفال در مقابل ترسهال شدید، واکنشهای متفاوتی نظیر لکنت، شب ادراری، کم رویی، افسردگی از خود نشان می دهد. گاهی اوقات کودک بر اثر ترس پرخاشگر می شود. نامطلوب ترین اثر ترس این است که شخصیت کودک را نابود می کند. کودک ترسو اتکاء به نفس ندارد، در هیچ کاری داوطلب نمی شود و کاری را با رغبت انجام نمی دهد ،زیرا بیشترین میزان انرژی و نیروی کودک صرف مقابله با ترس می وشد و گاهی اوقات بی تفاوت و تنبل و ضعیف و بی اراده می گردد. دروغگویی نیز از جمله رفتارهای ناپسندی است که بر اثر ترس در کودک پدید می آید . ترس بیشترین صدمه را به اعصاب، مغز نیز نمی تواند بخوبی فرمان بدهد، به همین دلیل کودک گاهی بر اثر ترسهای شدید دچار لکنت زبان یا شب ادراری می شود.
ترس مفید
ترس همواره مضر ومخرب نیست، بلکه برخی از ترسها مفید و لازم نیست. این گونه ترسها را باید در کودکان برای اجتناب کردن آنها از خطر به وجود آورد، زیرا نباید کودکان را در مقابل خطرها بی دفاع گذاشت .
همه ی کودکان در شرایط ترسناک دچار ترس نمی شوند. برخی از کودکان آمادگی بیشتری برای ترسیدن دارند و زودتر از کودکان دیگر دچار هراس می شوند. در برابر این کودکان محتاط هستند که از روبرو شدن با هیچ خطری تردبد به خود را ه کودکان بی باکی هستند که از روبرو شدن با هیچ خطری تردید به خود راه نمی دهند. بخصوص و در سنین نوجوانی که تظاهر به شجاعت، گاهی حوادث جبران ناپذیری را به بار می آورد.
علت آن که برخی از کودکان دست به کارهای خطرناکی می زنند شجاعت نیست، بلکه این گونه کودکان از درک خطر عاجز هستند و نمی دانند چرا دست به چنین کارهایی می زنند. بنابر این لازم است به آنها احتیاط آموخته شود ، زیرا کودکان همیشه در سنی باقی نمی مانند که شما بتوانید از آنها حمایت کنید. کودکان همیشه در سنی باقی نمی مانند که شما بتوانید از آنها حمایت کنید، کودکان همیشه در سنی باقی نمی مانند که شما بتوانید از آنها حمایت کنید، بلکه دیر یا زود وارد جامعه بزرگتری می شوند و احتمال بروز حوادث خطرناک نیز همواره وجود دارد. به این ترتیب باید به کودک آموخت که چیزهایی نظیر برق، اتومبیل، اشیاء تیز و برنده و افراد ناباب و غیره خطرناک هستند و باید از آنها دوری کرد. ایجاد حس عدم اعتماد به افراد غریبه در کودک بخصوص در سنین نوجوانی اهمیت بسیار دارد، زیرا کودکان بخصوص در سنین نوجوانی خیلی زود به افراد غریبه اعتماد می یابند و براحتی ممکن است در اتومبیل آنها سوار شوند.
تبرس مفید نه تنها کودک را از خطرات احتمالی محفوظ می دارد، بلکه برای سلامت جامعه نیز مفید است، چون در بیشتر افراد، ترس از قانون است که موجب می شود آنها به اعمال غیر قانونی دست نزنند و نه شعور اجتماعی .
باید سعی کنید که با بیانی ساده و مستدل به کودک بفهمانید که لازم است از برخی چیزها دوری کند، مثلا" نباید در اتومبیل افراد غریبه سوار شود یا به دوستی بی دلیل آنها پاسخ مساعد بدهد. باید به او یادآور شوید که افراد غریبه و هیچ گاه کاری را بدون دلیل انجام نمی دهند، حتی ممکن است به وی شکلات و شیرینی تعارف کنند، ولی او هرگز نباید به آنها اعتماد کند، چون افراد غریبه چیزی به کسی نمی دهند، مگر آن که در عوض آن، چیزی از او بخواهند. به یاد داشته باشید که حرفها و دلایل شما باید برای کودک قابل فهم باشد همچنین هرگز درباره موضوعی ترسناک به گزافه گویی نپردازید. مثلا" سعی نکنید برای ترساندن کودک از اتومبیل، صحنه های دلخراش یک تصادف را برای او توصیف کنید یا ماجراهای هراسناکی را از بلاهایی که افراد غریبه بر سر کودکان می آورند تعریف نمایید، زیرا گزافه گویی ممکن است در کودک ایجاد ترس یا اضطراب دائمی کند که بسیار مضر است. اگر شما در مورد خطری غلو کنید یا به کودکتان دروغ بگویید، چنانچه خلاف آن به کودک ثابت شود، در او نسبت به شما حس بی اعتمادی پدید خواهد آمد، مثلا" مادری ممکن است برای پرهیز دادن کودک از خوردن شیرینی ، به او بگوید که این شیرینیها سمی هستند و اگر بخورد، بیمار می شود یا می میرد. در این صورت اگر کودک از آن شیرینها بخورد و هیچ اتفاقی برای او نیافتد، دیگر به حرف مادر اعتماد نخواهد داشت.
بنابراین همان طور که نباید در پرورش حس شجاعت در کودک افراط کرد، در ترساندن او هم از خطرات باید بسیار محتاط بود.
روشهای مقابله با ترس کودک
برای مقابله با ترس کودک، دو شیوه وجود دارد :
الف )شیوه پیشگیری، پیش از آن که کودک در موقعیت ترسناک قرار بگیرد، آمادگی های لازم را به او بدهید :
- اگر احتمال می دهید کودکتان از صدای رعد و برق بترسد، در یک روز طوفانی، او را لباس بپوشانید و به حیاط با روی بالکن ببرید و به او بگویید که حالا در آسمان برقی را خواهد دید و صدای بلندی را خواهد شنید و به این صورت با او بازی کنید .
- اگر حدس میزنید کودکتان از دندانپزشک بترسد، او را پیش از آن که با دندانپزشک روبرو شود آماده سازید، مهلا" با او دکتر بازی کنید و برخی از وسایل کار دندانپزشک را به او معرفی کنید. حتما" او را نزد دندانپزشک اطفال ببرید و سعی کنید درباره او با دندانپزشک صحبت کنید. هرگز نه خود و نه اطرافیانتان نزد کودک، ماجرای دندان درد و چرخ کردن دندان یا درد آمپولی را که به دندان می زنند توصیف نکنید .
- اگر کودک باید برای مدتی در بیمارستان بستری شود، او را از قبل آماده سازید و درباره آنچه در آن جا خواهد دید با او صحبت کنید. توضیحات شما باید کاملا" ساده و بدون حاشیه باشد. بخصوص به هیچ وجه به او نگویید که در بیمارستان به او بسیار خوش خواهد گذشت، زیرا واقعیت ندارد .
- اگر لازم است مدتی از خانه دور باشید؛ مثلا" در بیمارستان بستری شوید، حتما" از قبل به کودک بگویید. برخی از مادران در چنین مواقعی یک روز به بهانه خرید کردن از خانه خارج می شوند و دیگر بر نمی گردند. این نوع غیبت، حتی اگر چند روز بیشتر نباشد، صدمه عاطفی شدیدی به کودک، مخصوصا"در سنین 2 تا 6 سالگی وارد می سازد و کودک را دچار ترس و دلهره دائمی و بی دلیل می سازد که حتی پس از بازگشت مادر نیز برطرف نخواهد شد.
- اگر خودتان از چیزی ترسیدید، سعی کنید تا جایی که برایتان امکان دارد. خود را کنترل کنید، چون دلهره و اضطراب شما به کودک منتقل خواهد شد .
- هرگز نزد کودک از خطر احتمالی یا امکان وقوع حادثه ای صحبت نکنید، مثلا"حین مسافرت با اتومبیل، هیچ گاه نگویید :
"مواظب سیگارت باش، بالاخره ماشین را به آتش می کشی"
"جادّه چه قدر لغزنده است، کنترل ماشین امکان ندارد."
"نگاه کن، احتمال ریزش کوه خیلی زیاد است"
این گونه حرفها سبب می شود که کودک در طول مسافرت دائما" دچار دلهره و اضطراب باشد. این حساس پس از آن نیز در هر مسافرتی در او ظاهر خواهد شد.
- هرگز ترساندن کودک را مبنای تربیت او قرار ندهید. زیرا این گونه روشهای تربیتی، نادرست شیوه ها به شمار می آید. به کارگیری ترس و وحشت کودک نه تنها شما را به هدف تربیتی خودنمی رساند، بلکه کار را خرابتر می کند و شما را از هدفتان دور می سازد و مشکلات دیگری را برایتان فراهم می آورد. تا جایی که امکان دارد از ایجاد موقعیتهای ناخوشانید برای برانگیختن ترس در کودکان خودداری کنید.
اما گاهی اوقات، چنان که اشاره شد، ترسها بر اثر تصادف و تحت شرایط غیر قابل پیش بینی به وجود می آیند. در این گونه موارد تدبیر ها و شیوه هایی برای کاهش ترس وجود دارد که توضیح خواهیم داد.
ب ) شیوه کاهش ترس : چگونه باید با کودک ترسو برخورد کرد ؟ چگونه می توان ترس از او را از بین برد یا حداقل کاهش داد ؟ برای یافتن پاسخ این سئوالات باید به نکات زیر توجه کرد :
- هرگز کودک به به خاطر ترسش ، مسخره نکنید .
- او را مورد تهدید و سرزنش قرار ندهید .
- از گفتن جملاتی نظیر:"خجالت آور است، تو دیگر بزرگ شده ای " یا " ببین، مگر من می ترسم؟ "جدا" بپرهیزید .
- با او درباره افراد شجاع صحبت کنید و برایش قصه هایی تعریف کنید که قهرمان آنها کودکانی شجاع هستند.
- نزد او از افراد ترسو انتقاد کنید و رفتار آنها را زشت بشمارید.
- تا جایی که می توانید او را به مهر و علاقه خودتان نسبت به او مطمئن سازید.
- او را از نظر بدنی و مزاجی تقویت کنید، زیرا عدم قدرت بدنی، توانایی و مقاومت فرد را کاهش می دهد.
- هرگاه عملی شجاعانه، هر چهقدر هم کوچک، از او سر زد، وی را تشویق کنید.
- هرگز از او توقع انجام کاری را که بیش از حد تواناییش است نداشته باشید .
- برای غلبه برترس ؛ چاره ای جز روبه رو شدن با آن نیست. بنابراین کودک را با چیزی که از آن می ترسد، روبه رو کنید و کوشش نکنید او را از آن دور نگاه دارید، مثلا" اگر از تاریکی می ترسد، سعی نکنید با روشن گذاشتن چراغ اتاقش مشکل را حل کنید.
- برای از بین بردن ترس کودک هرگز او را ناگهان با چیزی که از آن می ترسد روبرو نکنید ، مثلا" اگر کودک از آب می ترسد، هیچ گاه او را ناگهان در حوض یا استخر یا دریا رها نسازید، بلکه همیشه او را کم کم با موقعیت ترسناک آشنا سازید، به طور مثال ابتدا با او به کنار حوض استخر یا دریا بروید و غذا بخورید و بازی کنید، بعد وارد قسمت کم عمق آب شوید و پاهایتان را بشویید و با او آب بازی کنید. سپس همراه او شنها یا سنگاهای ریز و براق دریا را بیرون بیاورید و همین طور ادامه دهید. زمانی متوجه خواهید شد که او بدون وحشت در آب شنا می کند.
- همیشه او را زمانی که شرایط مطلوبی دارد و سالمت و سرحال است با چیزی که از آن می ترسد روبرو کنید .
- در مقابل کودک ترسو، صبور باشید و عجله ای برای از بین بردن ترسش نداشته باشید.
- از بین بردن یا کاهش ترس کودک به زمان احتیاج دارد. این را را باید قدم به قدم طی کرد، یعنی، تماس کودک را با چیزی که از آن می ترسد، بتدریج بیشتر کرد. توجه داشته باشید که تا کودک به مرحله ای عادت نکرده است، وارد مرحله بعدی نشوید. هرچه ترس کودک شدیدتر باشد، زمان بیشتری را باید برای کاهش و از بین بردن ترس صرف کنید.
- علت ترس را بیابید. گاهی اوقات شناخت علت می تواند کمک بزرگی در تخفیف ترس بکند، ولی همیشه کافی نیست.
- رفتار عاقلانه و خونسردانه پدر و مادر در برخورد با شرایط خطرناک نمونه ای از رفتار صحیح در موقعیتهای خطرناک را به کودک نیشان می دهد. بنابر این سعی کنید برای کودک خود الگوی مناسب باشید.
روش غلبه بر برخی از ترسهای متداول کودکان
ترس از تاریکی و تنهایی
یکی از ترسهای متدوال در میان کودکان ترس از تاریکی و تنهایی است که معمولا" اکتسابی است، زیرا کودکان تا یک سال اول تولد براحتی تنها در اتاق تاریک می خوابند، ولی ناگهان متوجه می شوید که او دیگر حاضر نیست در اتاقش و در تاریکی بخوابد. در این صورت، قبل از هر چیز علت آن را جستجو کنید :
- آیا علت آن حسادت به نوزادی که بتازگی متولد شده است، نیست؟
- آیا تختخوابش صدا نمی دهد یا وقتی چراغ خاموش می شود، سایه ای روی دیوار اتاقش نمی افتد؟
- آیا بر اثر تغییری که در برنامه شما به وجود آمده، او مدتی از شما دور نمانده است یا در طول روز ساعات بیشتری را از شما دور نمی ماند؟
و دلایل دیگری که می توانید آنها را با کمی تأمل در زندگی خود بیایید.
مراقب باشید برای غلبه بر ترس از تاریکی، مرتکب دو اشتباه نشوید: کودک را مجبور نکنید به تنهایی در اتاق تاریک بماند، زیرا ترس کودک را شدت می بخشد. دیگر آنکه چراغ اتاقش را تا صبح روشن نگذارید تااو هرگز در تاریکی بودن را تجربه نکند.
عاقلانه ترین راه این است که او را کم کم با تاریکی آشنا کنید و میزان تاریکی را بتدریج افزایش دهید، مثلا" با او در یک اتاق نیمه تاریک بازی کنید و غذا بخورید. چراغ قوه ای در دسترسش قراردهید. چراغ کم نوری را دور از او در اتاقش بگذارید، رفته رفته چراغ را دور و دورترین کنید و سرانجام آن را از اتاقش خارج نمایید.
ترس از مدرسه
گاهی اوقات کودک قبل از رفتن به مدرسه شدیدا" احساس ترس می کند و حاضر نیست به مدرسه برود. این ترس در اوایل دوره دبستان در کودکان، به ویژه کودکانی که قبلا" هرگز به کودکستان نرفته اند، به وجود می آید. علت آن ممکن است از خانه باشد، یعنی دوری از شما باعث وحشت او می شود، شاید از دربان مدرسه یا یکی ازمعلمان یا همکلاسی مردم آزارش می ترسد، شاید هم از فرد غیرعادی که در راه مدرسه می بیند وحشت دارد. همچنین ممکن است ناتوانی در انجام تکالیف مدرسه سبب ترس او شده باشد. توجه داشته باشید که شما خود باید عامل ترس را شناسایی کنید، زیرا کودکان خردسال اغلب نمی توانند آنچه را که باعث ترسشان می شود، خوب توضیح بدهند.
هنگام ظهور ترس از مدرسه، گاهی علائمی نظیر دل درد و تهوع با گریه و زاری کودک همراه می شود، حتی امکان دارد که کودک تب کند.
گاهی اوقات کودکات در سنین 11 تا 12 سالگی دچار نوعی حالت انزجار و تنفر از مدرسه می شوند که علت آن را باید در خود کودک جستجو کرد. شاید علت آن این باشد که درسها مشکل تر می شود و کودک خو را قادر به انجام تکالیف نمی داند. کودکی که خود را بالاتر از آنچه هست تصور می کند اغلب دچار این احساس می شود، زیرا ناگهان قدرت و توانایی خود را در خطر می بیند و متوجه می شود، که آن طور که از خود توقع داشته نیست یا انتظار والدین از وضعیت درسی او به همان اندازه دوره ابتدایی است. اما او دیگر قادر نیست نمرات بیست دوره ابتدایی را کسب کند. به همین علت او نسبت به مدرسه حالت دلزدگی و افسردگی پیدا می کند که باعث امتناع او از رفتن به مدرسه می شود .
گاهی اوقات تعویض کلاس و مدرسه و معلم یا فوی یکی از اقوام نزدیک ممکن است سبب گریز کودک از مدرسه شود. همچنین وحشت کودک محیطهای بزرگ یا ترسو و خجالتی بودن او و عدم اعتماد به نفس وی نیز ممکن است سبب ترسش از مدرسه بشود.
برای رفع این مشکل، ابدا باید علت را شناسایی کنید. سپس اقدام به برطرف ساختن آن نمایید. گاه اوقات کودک برای مدت کوتاهی دچار این وضع می شود، سپس به حالت عادی باز می گردد. باید با کودک خیلی جدی باشید ولی خشونت نکنید، به هیچ وجه با ماندنش در خانه موافقت ننمایید زارا به این کار عادت می کند. از سرزنش و تنبیه او بپرهیزید. معلمش را در جریان مشکل قراردهید. او را تا مدرسه همراهی کنید. شاید تعویض مدرسه مفید باشد او را مطمئن سازید که در خانه متظرش خواهید ماند. سعی کنید هنگامی که به خانه باز می گردد، درصورت امکان برای آوردن او به خانه به دنبالش بروید.
در صورت که وضع خیلی حادو ترس کودک بسیار شدید باشد نباید به او برای رفتن به مدسه فشار بیاورید، ولی به محض رفع مشکل یا کاهش ترس او را به مدرسه بازگردانید و توجه داشته باشید که این کار هرچه زودتر انجام شود بهتر است.
ترس از حیوانات
از جمله ترسهای معمول دوران کودکی، ترس از حیوانات است که اغلب اکتسابی است، یعنی ممکن است از دیدن چهره وحشتزده مادر در هنگام برخورد با یک حیوان به وجود آید. گاهی نیز بر اثر تجربه ناخوشایند کودک با یک حیوان ایجاد می شود.
برای کاهش دادن این ترس نیز باید کودک را بتدریج با حیوانی که از آن می ترسد، آشنا کرد .یعنی اگر آن حیوان کرک یا مو دارد، ابتدا عروسکی کرک دار در اختیار طفل قراردهید، بعد تصویر آن حیوان را برای کودک نقاشی کنید یا عکس آن را به او نشان دهید و درباره آن با او صحبت کنید. سپس خود حیوان را از دور به او نشان دهید و و بتدریج فاصله او را با حیوان کم کنید. به خاطر داشته باشید که همه این مراحل را باید با صبر و حوصله و در مدت زمان مناسبی طی کنید.
در صورتی که ترس کودک آن قدر شدید بود که با به کارگیری این روشها موفق به از بین بردن یا کاهش آن نشدید، حتما" به روانشاس کودک یا متخصص تعلیم و تربیت مراجعه کنید و مشکلتان را با او در میان بگذارید.
دوشنبه 28/4/1389 - 10:57
ازدواج و همسرداری
توصیه ای به آقایان !اینکه چگونه قلب همسرخود را از عشق سیراب سازند.

رژیمی ابداع کرده ام به نام «رژیم عشق»!و آن را بدین منظور طراحی کرده ام تا روش ساده ای باشد برای اینکه قلب نامزد/همسر خود را از عشق و محبت سیراب کنید  این روش ساده، عملی و لذت بخش می تواند تفاوتهای بزرگی را در ازدواج شما ایجاد کند.
هنگامی که دانش تغذیه را مطالعه می کنید درمی یابید که غذاها شامل چند گروه اصلی هستند:سبزیجات، غلات، پروتئین ها و لبنیات. در ضمن حایز کمال اهمیت است که هر روز حتماً یک عضو متعلق به هریک از این گروه های اصلی را در برنامه ی غذایی خود داشته باشید. خب، نیازهای احساسی و عاطفی انسان نیز دقیقاً به همین صورت هستند.تغذیه ی قلب نامزد/همسرتان و سیراب ساختن او به این معناست که حتماً هر روز مقادیری از هریک از نیازهای پایه و اساسی او را تأمین کنید. این نیازهای پایه شامل سه گروه اند: توجه، محبت و قدردانی.این سه جزء اصلی و حیاتی، فرمول اصلی اکسیرعشق را تشکیل می دهند که در واقع سیراب کننده دل و جان نامزد/همسر شما یا به عبارتی غذای روح اوست. بدین ترتیب باید  توجه کنید، به او محبت نشان دهید و مراتب تشکر و قدردانی خود را از او اعلام کنید.
سه عنصر سازنده ی اکسیر عشق

01 توجه
02 محبت
03 تشکر و قدردانی
چنانچه از شما بپرسند که به چند وعده غذا در روز نیاز دارید احتمالاً پاسخ خواهید داد:سه وعده اصلی به انضمام چندین میان وعده ی کوچک و سبک. در اینجا از شما می خواهم که برای غذا دادن به روح زن زندگی خود، همین تعداد وعده ها و میان وعده ها را با رعایت فرمول های ارائه شده در زیر تکرار کنید:
وعده های اصلی: نامزد/همسر شما به سه وعده ی اصلی از اکسیر عشق در طول روز نیازمند است. اما اکسیر عشق چیست؟ اکسیر عشق تشکیل شده است از سه مورد لیست غذایی صفحه ی پیش باید روزی سه بار، هر بار به میزان سه دقیقه یک، دو یا سه عنصر سازنده ی اکسیر عشق را به نامزد/همسر خود بخورانید!توجه، محبت، قدردانی. من این فرمول را به 3×3 می نامم. بدین معنا که روزی سه بار هر بار به مدت سه دقیقه. می توانید آن را سه دقیقه ی صمیمیت و نزدیکی نیز بنامید.زمان وعده ها را نیز می توانید صبح پیش از آنکه از بستر خارج شوید، ظهر، و سرانجام شب پس از آنکه بچه ها به خواب رفتند، در نظر بگیرید: سه دقیقه صبح هنگامی که با هم بیدار می شوید، سه دقیقه ظهر تلفنی هنگامی که در محل کار خود هستید و سه دقیقه شب پیش از خواب.اینها وعده های اصلی هستند. درست مانند صبحانه، ناهار و شام.
میان وعده ها: حتی با اینکه سه وعده در روز غذا می خورید، اما با این حال، گهگاهی نیز نیاز دارید تنقلات یا خوراکی های سبک دیگری را نیز مصرف کنید. اینطور نیست؟ به هر طرز مشابهی نظیر همین فرمول را باید در رژیم عشق نیز رعایت کنید. بدین معنا که علاوه بر فرمول 3×3 باید چند میان وعده ی کوچک و سبک را نیز به دل و جان همسر خود بخورانید.
اما میان وعده چیست؟

*یک تلفن کوتاه که فقط بگویید:«دوستت دارم»
*تعریف، تمجید یا تحسینی کوچک.برای نمونه: «خیلی خوشگل شدی.»امروز چقدر زیبا به نظر می رسی»
*نگاه یا لبخندی محبت آمیز که حاوی تمام عشق تان باشد.
*یک پیغام یا یادداشت کوتاه و مختصر که بر روی تلفن همراه یا کیف پول او می گذارید.
حال که اصول کلی و اصلی رژیم عشق را آموختید، وقت آن رسیده است تا در باره ی سه عنصر سازنده ی اکسیرعشق، توجه، محبت و قدردانی، اندکی صحبت کنیم.
01 توجه

یکی از رایج ترین اشتباهاتی که در تشنه نگه داشتن نامزد/همسرمان مرتکب می شویم آن است که به او توجه کافی نشان نمی دهیم.توجه کردن به نامزد/همسرتان یکی از مؤثرترین روش های سیراب سازی قلب زن زندگی شما و تولید احساس محبوبیت در اوست و همانگونه که دیدید نیز اولین عنصر اصلی سازنده ی اکسیر عشق است.
توجه کردن به معنای 100 درصد حضور داشتن شماست در لحظه ی اکنون، آن هم در کنارنامزد/همسرتان. ممکن است بگویید:«خب، من که همیشه این کار را می کنم.ما اوقات زیادی را با هم می گذرانیم، اما حقیقت آن است که با هم بودن و در کنار همسرتان بودن لزوماً به این معنا نیست که توجه خود را تمام و کمال به او داده اید. ممکن است سرگرم صحبت با او باشید اما در عین حال با گربه تان بازی کنید. ممکن است کنار او نشسته باشید اما مشغول تماشای برنامه ی مورد علاقه تان از تلویزیون باشید. این ها توجه کردن نیستند.مطمئناً نامزد/همسرتان نیز آن را احساس خواهد کرد. شاید بتوان این قبیل توجهات را یک میان وعده در نظر گرفت اما مطمئناً وعده ی اصلی نخواهد بود.
توجه کردن به نامزد/همسرتان به این معناست که تمام کمال و با تمامی وجود خود در کنارش و با او باشید، مشغول هیچ کار دیگری نباشید.تلویزیون تماشا نکنید، مشغول باز کردن صندوق پستی کامپیوتری خود نباشید. مشغول ور رفتن با کامپیوتر خود نباشید، و تمامی توجه خودتان را فقط صرف او کنید.چگونه؟ به چشمان او نگاه کنید. حالش را از او بپرسید. شنونده ی خوبی باشید و او را به خود نزدیک کنید. این توجهات قلب او را چنان سیراب خواهند کرد که تصور آن را هم نمی توانید بکنید. توجه شما آن هم به این طریق به نامزد/همسرتان، به اومی گوید که برای شما مهم است و شما برای او ارزش قائل اید. گویی برای مدت سه دقیقه آن هم سه بار در روز. او تنها چیزی است که در کل این دنیا برایتان مهم است. هرگاه دربست و تمام و کمال توجه می کنید، لحظات گرانقدر و ارزشمند صمیمیت می توانند ایجاد شوند. 02 محبت

به زبان ساده: اغلب زن ها، بیشتر تشنه ی محبت جسمانی، اما غیر جنسی از جانب شوهرشان هستند.
محبت دومین عنصر اصلی سازنده ی اکسیر عشق است. محبت یعنی که روزی سه بار، هر بار به مدت سه دقیقه به لحاظ جسمانی با همسر خود ارتباط برقرار کنید.دستش را بگیرید، او را به خود نزدیک کنید، او را نوازش کنید،  هرگاه به همسرتان محبت جسمانی می کنید، انرژی های خود را در بعدی فیزیکی و جمسانی به یکدیگر مرتبط کرده جریان واحدی را بین قلب های خود برقرار می سازید.تحقیقات انجام شده در پرورشگاه ها و یافته های آنان در رابطه با قدرت التیام بخش محبت و نوازش جسمانی را به یاد دارید؟ هرگاه به همسر خود محبت جسمانی می کنید قلب او را عمیقاً سیراب می سازید.
چرا برخی از مردها با محبت کردن مشکل دارند؟ این قبیل مردها که به سختی می توانند به لحاظ جسمانی و فیزیکی به همسرشان محبت نشان دهند چیزی در خود دارند که من آن را سندرم «یا هیچ یا همه چیز» می نامم.   
03 تشکر و قدردانی

«می دانم دوستم دارد اما هیچوقت از من تشکر و قدردانی نمی کند.» این گله و شکایتی است که زن ها همیشه از نامزد/شوهرشان دارند و علت آن نیز این است که بیشتر زن ها تشنه ی تشکر و قدردانی از مرد زندگی شان هستند. هنگامی که مردها این شکایت زن ها را می شنوند گیج می شوند:«چگونه می تواند بگوید که من از او قدردانی نمی کنم؟ من سخت
مشغول کار هستم تا زندگی او و بچه ها را تأمین کنم؛ نسبت به او وفادارم. برای او زیرزمین خانه را مجدداً بازسازی و تعمیر کردم.من همه کار می کنم تا قدردانی خود را نسبت به او نشان دهم.»
مردان عزیز:آنچه شما از آن صحبت می کنید تشکر و قدردانی از زن ها به وسیله ی کارهایی است که انجام می دهید. اما آنچه قلب زن ها به راستی به آن نیاز دارد، شنیدن تشکر و قدردانی شما در قالب الفاظ و عبارات است.
بیشتر زن ها به مراتب حراف تر و خوش صحبت تر از مردها هستند. بیشتر اوقات چیزها برای ما زن ها خیلی واقعی نیستند مگر اینکه به زبان آورده شوند.دانستن اینکه شما از ما قدردانی می کنید، همیشه کافی نیست.ما نیاز داریم آن را از زبان شما بشنویم.ما به کلمات و گفتار شما احتیاج داریم. ابراز کلمات عاشقانه و نیز تعریف و تحسین کلامی و گفتاری شما همانند جواهرات برای ما ارزشمند و گرانقدر هستند.ما آنها را جمع می کنیم و گرامی می داریم. آنها موجب می شوند احساس ارزشمند بودن و غنی بودن کنیم.آنها به ما احساس خوشبختی و رضایت می دهند.
چگونه باید تشکر و قدردانی خود را ابراز کنیم؟

*به ما بگویید از چه چیز ما خوش تان می آید.
*به ما بگویید کدامیک از کارهایی را که برای شما و خانواده مان انجام می دهیم دوست دارید و برای آن از ما متشکر هستید.
*برای ما بگویید که چه چیزی از ما را تحسین می کنید و به آن افتخار می کنید.
*به ما بگویید برای نقشی که در زندگی شما ایفا می کنیم از ما قدردانی می کنید.
*به ما بگویید که به واسطه چه چیز ما احساس غرور می کنید.
بیشتر مردها احساس می کنند که از نامزدشان تشکر و قدردانی لازم را به عمل آورده اند (حتی تشکر و قدردانی کلامی)اما آنچه متوجه آن نیستند این است که ممکن است از چیزهایی که به راستی برای نامزد/همسرشان مهم است قدردانی نکرده باشند.در مصاحبه ها و تحقیقاتی که پیش از نگارش این مقاله انجام دادم تمامی زن ها به ویژه نیاز داشتند که مرد زندگی شان برای نگهداری و بزرگ کردن بچه ها و انجام دادن کارهای خانه از آنها تشکر و قدردانی کنند. بسیاری از زن ها گفته بودند که نیاز دارند شوهرشان صرفاً برای آنکه مادرهای بسیار خوبی هستند یا از خانه به خوبی مراقبت و نگهداری می کنند یا پیراهن های شوهرشان را همیشه شسته شده و اتو شده نگه می دارند یا غذاهای مورد علاقه ی او را تهیه می کنند از آنها متشکر و ممنون باشند.مادران شاغل به ویژه نیاز داشتند که شوهرانشان از آنها برای مراقبت از بچه ها و انجام کارهای خانه و درعین حال داشتن یک شغل نیمه وقت یا تمام وقت تشکر و قدردانی کنند.به یاد دارم زنی یکبار برای من نوشت:«نیاز دارم شوهرم به من بگوید که مادری خوب و زنی فوق العاده هستم . دوست دارم به این دلیل که پس از روزی نه یا ده ساعت کار باز هم در خانه آشپزی می کنم و غذای مورد علاقه ی او را برای شام درست می کنم از من قدردانی کند. دوست دارم به این دلیل که در کنار این همه مشغله به امور جزئی خانه مثل کوتاه کردن چمن ها، بردن ماشین به مکانیکی و دخترمان به دکتر نیز توجه و رسیدگی می کنم از من تشکر کند.»
به تجربه دریافته ام که واقعیت این نیست که مردها برای انجام این کارها از نامزد/همسرشان متشکر و ممنون نیستند.بلکه داستان از این قرار است که زن ها چنان در انجام امور متفرقه و جانبی بویژه انجام چند کار به طور همزمان مهارت دارند که این کارها برایشان بسیار ساده و به طور خودکار صورت می گیرد. لذا مردها نیز این حالت ما را مشاهده می کنند و آن را بسیار ساده و بدیهی می پندارند و تصور می کنند که اصلاً برای انجام این همه کار تلاشی صرف نکرده یا متحمل زحمتی نیز نشده ایم.مردان عزیز: ممکن است که ظاهراً ساده به نظر برسد اما در واقع چنین نیست.نمی توانید تصور کنید شنیدن عبارات یا جملاتی نظیر:عزیزم، برای شما متشکرم» یا: «امروز صبح برای شرکت در مراسم مذهبی چه لباس های زیبایی بر تن بچه ها پوشاندی»واقعاً از تو متشکرم. چقدر ما را خوشحال کرده قلب مان را از عشق و محبت سیراب می کند.
تنقلات پیش از خواب: تشکر و قدردانی

وعده های اصلی و میان وعده های رژیم عشق را به یاد دارید؟ حال وعده ی آخری را نیز پیش از خواب به آن اضافه می کنیم و آن را:«تنقلات پیش از خواب»می نامیم:روشی ساده و در عین حال بسیار نیرومند که قلب همسرتان را با تشکر و قدردانی تغذیه کنید.نحوه ی انجام آن نیز بدین صورت است که تشکر و قدردانی خود را از کاری که همسرتان در همان روز انجام داده است پیش از خواب هنگامی که به بستر می روید به او اعلام می کنید:
«متشکرم که بچه ها را نگه داشتی تا من بتوانم به سالن ورزش بروم.»
«متشکرم که شام مورد علاقه ی من را درست کردی.»
«متشکرم که شانه هایم را امشب پس از کار ماساژ دادی واقعاً بهش احتیاج داشتم.»
«متشکرم که امروز صبح خیلی با من صبور بودی. از اینکه من خیلی غرغر کردم معذرت می خوام.»
بسیار عالی و فوق العاده است چنانچه چنین تنقلاتی را پیش از خواب نثار هم کنید. از این که چه تعداد چیزهایی وجود دارند که می توانید برای آنها از همسرتان متشکر و ممنون باشید.تعجب خواهید کرد؛ تنها چنانجه توجه کافی مبذول دارید. به علاوه چنانچه این آخرین وعده به میان وعده ی فیزیکی و جسمانی دیگری نیز انجامید، تعجب نکنید.چرا که عشق و محبت بهترین پیش نوازشی است که وجود دارد... .
سیراب سازی قلب فرزندانتان با اکسیر عشق

درست به همان میزان که نامزد/همسرتان به توجه، محبت و قدردانی نیاز دارد فرزندانتان نیز به این سه عنصراکسیر عشق برای سیراب سازی دل و جان شان نیاز دارند.اکسیر عشق فرمولی است بسیار ساده برای سیراب سازی قلب کودکانتان از عشقی که بدان نیاز دارند. سعی کنید حتماً هر روز چند دقیقه از هر سه عنصر توجه، محبت و قدردانی به فرزندان خود بدهید. بدین معنا که چند دقیقه تمام و کمال منحصراً فقط به آنان توجه کنید به طوری که واقعاً حضور شما را احساس کنند.آنان را در آغوش بگیرید و ببوسید (آن هم نه فقط صبح یا شب که به آنها صبح به خیر یا شب به خیر می گویید) بلکه این کارها را در بین روز نیز بارها تکرار کنید و تشکر و قدردانی خود را از آنها نیز اعلام دارید. به این معنا که بگویید به آنها افتخار می کنید، بگویید از چه چیز آنها خوشتان می آید و هر بار که شما را خوشحال می کنند از آنها تشکر کنید.
یکی از روش هایی که به ویژه مؤثر واقع می شود این است که درست پیش از خواب این کارها را با آنها بکنید.درست همانگونه که توصیه کردم این کار را با همسرتان بکنید:«از اینکه امروز اتاقت را مرتب کردی متشکرم.«از اینکه در شستن ظرفها به مامان کمک کردی از تو متشکرم» با این روش فرزندان با قلب و دلی آکنده از شادی، عشق و احساس محبوبیت به خواب خواهند رفت.
آنچه عشق را پژمرده می سازد و آنچه در مقابل آن را بالنده و شکوفا می کند
هیچ یک از اعمال شما خنثی نیستند.یک یک تمامی رفتارها و حرکات شما یا نامزد/همسرتان را سیراب می سازد و یا آن را محروم نگاه می دارد.تمامی افعال شما یا میان شما صمیمیت ایجاد می کند یا آن را پژمرده می سازد. یا شمارا به یکدیگر نزدیک تر می کند یا از هم دور می سازد. اما بارها این مهم را فراموش می کنیم که آنچه می گوییم یا نمی گوییم، می کنیم یا نمی کنیم تأثیرات عمیق و بسزایی را بر فردی که دوستش داریم به جا می گذارد.
در سمینارهایم معمولاً از حضار کمک می گیرم تا به همراه یکدیگر بر روی تخته سیاه فهرستی از مواردی را که عشق را شکوفا و بالنده می کند و نیز مواردی که آن را پژمرده و محروم می سازند، تهیه کنیم.این راه مؤثری است، برای درک تأثیراتی که گفته ها یا کرده های ما بر روی روابط مان می گذارند.در زیر نمونه ای از این لیست نوشته شده است:
آنچه موجب پژمردگی و مردن عشق می گردد:

نگه داشن و بیرون نریختن احساسات
انتقاد و نکوهش
گرم گرفتن و زیاد از حد تحویل گرفتن و چشم چرانی با دیگران
بدیهی پنداشتن نامزد/همسرتان
تنهایی طلبی ـ تک روی
جمع شدن انزجار و عصبانیت
پس کشیدن، دور گرفتن
زیاد کارکردن
سرزنش کردن و دیگران را مسئول دانستن
آنچه موجب شکوفای و بالندگی عشق می گردد:

ابراز و بیان افکار و احساسات
تعریف، تحسین و تمجید
پای بندی و وفاداری به همسر
تشکر و قدردانی
مهرطلبی، با هم یک تیم بودن
حل و فصل کردن مسائل و مشکلات
نزدیکی، صمیمیت
با هم بودن
پذیرفتن مسئولیت اعمال و رفتار
طبیعتاً موارد زیاد دیگری نیز وجود دارند که می توان به فهرست فوق افزود. بسیار مفید است این فهرست را به همراه نامزد/همسرتان مطالعه کنید. سپس درباره ی موارد ذکر شده در آن با یکدیگر مذاکره کنید و ببینید که با کدامیک موافق یا مخالفید.در واقع، توصیه ی من این است که شما فهرست جداگانه و شخصی خودتان را حال به تنهایی و یا ترجیحاً به کمک نامزد/همسرتان ترتیب دهید و ببینید که چه مواردی موجب شکوفایی عشق و روابط شما شده و چه مواردی آن را سرد و خاموش می کنند.افزودن این موارد به فهرست نوشته شده، پیاده کردن آنها را به مراتب ساده تر خواهد کرد. زوجی را می شناسم که فهرست خود را بر روی یخچال آشپزخانه شان زده بودند یعنی درست جایی که بتوانند هر روز آن را ببینند. بعدها برای من نوشتند که روابط شان به طرز فوق العاده ای دگرگون شده و بهبود یافته بود تنها به این دلیل که نسبت به مواردی که موجب شکوفایی یا پژمرده شدن روابط و ازدواج شان می شده آگاهی یافته و خودآگاه تر شده بودند.من فرمول اکسیر عشق را به این دلیل ابداع کردم که مردها اغلب به من می گفتند:«می خواهم شوهر بهتری باشم اما نمی دانم چه کار کنم.» یا «می دانم نامزدم به توجه بیشتری از جانب من احتیاج دارد، اما درست نمی دانم چگونه این خواسته اش را به او بدهم.» اکسیر عشق پاسخ به این پرسش هار ا بسیار ساده کرده است: یکی را انتخاب کنید: توجه، محبت یا قدردانی، و مطمئن باشید که حتماً درست عمل کرده اید.(به عبارت دیگرمحال است اشتباه کنید!)با وجود این اگر می خواهید خیلی مطمئن شوید هر سه را با هم ترکیب کنید تا اکسیر
عشق 3×3 را به همسر خود خورانده باشید!

سیراب ساختن قلب نامزد/همسرتان با اکسیرعشق مانند آن است که ازدواج خود را بیمه کرده باشید.آیا می دانید در تحقیقاتی که به عمل آمده است چنین اثبات شده که علت اکثریت روابط نامشروع خارج از ازدواج نه به دلیل گرسنگی جنسی، بلکه به دلیل محرومیت از توجه، محبت و قدردانی است؟ در ت
منبع:رازهایی درباره زنان
دوشنبه 28/4/1389 - 10:56
بیماری ها
سطح داخلی بینی حاوی صدها مویرگ خونی است كه مقدار زیادی از خون بدن از طریق این مویرگ ها در بینی نیز در حال گردش است. این مویرگ ها بسیار ظریف و حساس بوده و عوامل مختلفی سبب پاره شدن آنها و در نهایت خونریزی از بینی می شود.
علل خون دماغ
1-یكی از مهمترین عوامل ضربات شدیدی است كه هنگام بازی و یا در اثر برخورد شیء محكمی با بینی به خصوص دریچه ها و یا در ورزش های مختلف بر روی بینی وارد می شوند.
2- تحریك غشاء مخاطی بینی توسط جسمی خارجی و یا هنگام سرماخوردگی و خشكی مخاط در فصل زمستان و یا زیر آفتاب تابستان و همچنین به دنبال آنها تخلیه شدید بینی از جمله دیگر موارد ایجاد كننده خونریزی بینی به حساب می آیند.
3- مصرف بعضی از داروها مانند داروهای ضد انعقاد خون، ضد التهاب ها، آسپرین، ایبوبروفن و اسپری های كورتونی مخصوص بینی نیز شرایط را برای خونریزی بینی مساعد می كند.
4-افراد با فشار خون بالا و یا دارای بیماری تصلب شرایین هم مستعد خونریزی بینی هستند. این مشكل در میان افراد مسن و به خصوص زنان مسن كه یائسگی موجب جمع شدن و خشك شدن بافت های بدن از جمله مخاط بینی می شود، رایج تر است.
5-گاهی اوقات آلرژی ها، عطسه های شدید و مكرر و عفونت های بینی و پولیپ و همچنین داخل شدن جسم خارجی در بینی نیز می تواند عواملی برای پاره شدن مویرگ ها و خونریزی محسوب شوند.
حال صرف نظر از آنكه خونریزی در اثر كدام یك از عوامل فوق ایجاد شده باشد آنچه در میان همه آنها یكسان است، انجام راهكارهایی جهت جلوگیری از خروج هر چه بیشتر خون از بدن و همچنین اساساً ایجاد خونریزی بینی است .
درمان خون دماغ
- قسمت نرم بینی تان را با دو انگشت فشار دهید
برای این منظور از دو انگشت شست و اشاره استفاده كنید و محكم فشار دهید. این فشار را برای مدت ۵تا۷ دقیقه نگه دارید اگر خونریزی پایان نیافت، دوباره برای مدت ۵تا۷ دقیقه دیگر این كار را تكرار كنید.
- صاف بنشینید
اگر هنگام خونریزی به حالت دراز كشیده قرار گرفته و بنا به تصور افراد عادی سرتان را به عقب خم كنید، مقدار زیادی از خون وارد حلقتان شده و امكان دارد احساس خفگی در شما ایجاد كند. لذا بهترین وضعیت صاف نشستن است.
- از پنبه استفاده كنید
در صورتی كه از بسته نگه داشتن پره های بینی با دست خسته شدید، تكه پنبه ای را به صورت فشرده درآورده و در سوراخ بینی در حال خونریزی قرار دهید. برخی ها معتقدند آغشته كردن این پنبه به قطره فنیل آفرین و محكم نگه داشتن پره های بینی با دست و به مدت ۵ الی ۱۰دقیقه در جلوگیری از ادامه خونریزی بسیار مثمرثمر خواهد بود
- بینی تان را كمپرس یخ كنید
قراردادن كیسه یخ بر روی تیغه میانی بینی و حتی پیشانی می تواند در قطع خونریزی تاثیرگذار باشد. سرما سبب انقباض رگ ها شده، لخته سریع تر تشكیل شده و بالاخره خونریزی پایان می یابد.
- بینی تان را تخلیه نكنید
برای مدت چند روز از تخلیه شدید بینی تان صرف نظر كنید. این كار را با دقت و به آرامی انجام دهید. رگ های خونی به چند روز زمان برای ترمیم نیاز دارند.
- آهن مصرف كنید
در صورتی كه مشكل خونریزی بینی شما به صورت مكرر پیش آمده و با از دست دادن مقدار زیادی خون همراه است احتمال بروز كم خونی در شما افزایش می یابد. لذا ابتدا، با دادن آزمایش خون میزان هموگلوبین و آهن خونتان را اندازه گیری كرده و در صورت نیاز با تجویز پزشك از قرص آهن استفاده كنید.
- مراقب مصرف آسپرین باشید
از آنجا كه آسپرین جزء رقیق كننده های خون محسوب می شود ممكن است از بروز لخته شدن و انعقاد خون جلوگیری كرده و خونریزی های بینی پیاپی را سبب شود. لذا در صورتی كه مشكل خونریزی بینی به صورت مكرر در شما ایجاد می شود و در ضمن برای كاهش درد مجبور به مصرف آسپرین هستید، به جای آسپرین از استامینوفن به عنوان مسكن و تب بر استفاده كنید ولی در صورتی كه تجویز آسپرین توسط پزشك برای بیماری قلبی و عروقی شما انجام گرفته است با پزشك مشورت كنید.
- ویتامین c مصرف كنید
به منظور تشكیل كلاژن، ماده ای حیاتی كه برای سلامتی بافت های بدن مورد نیاز است، ویتامین c مصرف كنید.
- مخاط بینی را مرطوب كنید
خشك شدن مخاط بینی به هر علتی كه باشد سبب خون دماغ می شود لذا برای جلوگیری از آن چند راهكار وجود دارد:
1- بینی خود را با سرم فیزیولوژیك به طور مرتب شست وشو دهید.
2- از پمادهای نرم كننده مخاط مانند ویتامین آ استفاده كنید.
3- رطوبت هوای خانه را با دستگاه های مرطوب كننده افزایش دهید.
خون دماغ می تواند بدنبال عفونت بینی مثل سرماخورگی سینوزیت عفونت سیستمیك مثل تب مخملك تب تیفوئید خشكی مخاط بینی ضربه و انگشت یا ضربه به بینی تصلب شرائین فشار خون اختلالات انعقادی اختلاتلات خونی و بیماریهای كبدی رخ می دهد. البته بطور معمول شایعترین علت ان عفونت بینی و خشكی مخاط بینی دستكاری و ضربه به بینی است. بنابراین درمان علت زمینه ای خودداری از ضربه و دستكاری بینی و نیز نرم كردن بینی به پماد ویتامین آ می تواند مانع خونریزی شود. در صورت وجود بیماری با درمان بیماری خون دماغ نیز بر طرف خواهد شد.
دوشنبه 28/4/1389 - 10:54
بیماری ها
سرطان پوست چیست؟

پوست بزرگترین عضو بدن و وظیفه آن ذخیره چربى، خنك نگه داشتن بدن و ساختن ویتامین d در بدن است و بدن را از عفونت، نور، از دست رفتن آب و سایر مایعات و جراحت حفظ مى كند.
سرطان پوست بیمارى اى است كه در آن سلول هاى بدخیم از بافت پوست نشات مى گیرند و به طور نامنظم و فزاینده اى تكثیر و به طریقى از سیستم ایمنى و دفاعى بدن عبور مى كنند بدون اینكه موجب عكس العمل تدافعى و تهاجمى در سیستم ایمنى بدن شوند. مهمترین عامل پیشتاز و مستعد سرطان پوست، جهش در dna سلول بر اثر اشعه ماوراى بنفش است كه منجر به شروع تراریختى سلول و سرطانى شدن آن مى شود.
با توجه به نوع سلول پوستى كه دچار تراریختى و سرطان شده است اشكال مختلفى از سرطان پوست وجود دارد كه هركدام نشانه ها و عوارض خاص خود را دارند. شایع ترین اشكال سرطان پوست عبارتند از:

۱- سرطان سلول هاى بنیانى یا پایه
۲- سرطان سلول هاى فلسى
۳- سرطان سلول هاى ملانوسیست یا ملانوما

• سرطان سلول هاى بنیانى
سرطان سلول هاى بنیانى شایع ترین نوع سرطان پوست به شمار مى آید و نسبت به دیگر اشكال سلول هاى سرطانى پوست خطر كمترى دارد. سرطان سلول هاى بنیانى كه در پایه اپیدرم (لایه خارجى پوست) قرار دارند سرعت رشد كم و آرام داشته و به ندرت گسترش مى یابند.
سبب شناسى سرطان سلول هاى بنیانى پوست عبارت است از: در معرض تابش نور شدید آفتاب قرار گرفتن بدن از جمله صورت، گوش ها، گردن، سر، شانه ها و پشت، تماس با مواد شیمیایى مانند آرسنیك و مواد رادیواكتیو، جراحت هاى باز، سوختگى، خالكوبى و واكنش هاى حساسیتى نسبت به واكسن.
افرادى كه پوست و موى روشن و چشم آبى، سبز و خاكسترى دارند و همچنین اشخاصى كه مشاغل آنها در فضاى باز است و به طور متوالى در معرض نور آفتاب هستند نیز از خطر بالاترى براى ابتلا به سرطان سلول هاى بنیانى پوست برخوردارند.

• علائم هشدار دهنده سرطان بنیانى پوست
زخم هاى بازى كه خونریزى در آن پس از سه هفته یا بیشتر ترمیم نیافته باشد، لكه سرخ یا حساسیتى كه ممكن است حالت خشكى، درد و یا خارش داشته و بهبود نیابد، برآمدگى شفافى كه به رنگ صورتى، قرمز و سفید است و یا در افراد با پوست هاى تیره به رنگ قهوه اى و سیاه نمایان و گاهى با خال اشتباه گرفته مى شود، لكه صورتى كه با حاشیه برآمده و فرو رفتگى خشك، در مركز آن همراه است. در این مورد با رشد لكه، رشته هاى نازك رگ هاى خونى ممكن است بر سطح آن ایجاد شود.

• سرطان سلول هاى فلسى پوست
سرطان سلول هاى فلسى دومین شكل شایع سرطان پوست به شمار مى رود كه مى تواند تمام بدن از جمله لایه هاى مخاطى را دربرگیرد.اكثر اشكال سرطان سلول هاى فلسى مدت ها به لایه اپیدرم محدود مى ماند و در صورت درمان نشدن به لایه هاى زیرین پوست سرایت كرده و بافت هاى دیگر را مورد تهاجم قرار مى دهد.در معرض تابش نور شدید آفتاب قرار گرفتن اعضاى بدن مانند صورت، گردن، اطراف گوش ها، پوست سر بدون پوشش مو، دست، شانه، پشت بدن و لب پایین دهان از جمله علل ابتلا به این نوع سرطان است.زخم هاى باز، تابش اشعه ایكس و تماس با مواد شیمیایى مانند آرسنیك و فرآورده هاى نفتى از دیگر عوامل ابتلا به سرطان سلول هاى فلسى پوست است. درمان توسط داروهاى سركوب گر سیستم دفاعى بدن احتمال ابتلا به این نوع سرطان پوست را افزایش مى دهد. نشانه هاى ابتلا به این نوع سرطان در موارد بسیار معدودى در پوست هاى سالم دیده شده است كه محققان آن را ناشى از عوامل ژنتیك تلقى مى كنند.

• علائم هشدار دهنده سرطان سلول هاى فلسى پوست
رشد ضایعه زگیل مانند كه حالت خشكى پیدا و خونریزى كند، لكه فلس مانند با حاشیه نامنظم كه ممكن است حالت خشكى و خونریزى داشته باشد، زخم بازى كه خونریزى داشته و یا خشك شده و براى مدت طولانى بهبود نیافته باشد، وجود توده اى برآمده كه مركز آن فرو رفته و خونریزى كند. چنین توده اى ممكن است سریع بزرگتر شود.

• سرطان ملانوما
سرطان ملانوما رشد بدخیم سلول هاى ملانومیسم است. این سلول ها رنگ دانه تیره پوست، مو، چشم و خال هاى بدن را تولید مى كنند. از این رو تومورهاى ملانوما اكثراً قهوه اى و یا سیاه است. ولى در موارد معدودى نیز سرطان هاى ملانوم رنگ دانه تولید نكرده و به رنگ پوست صورتى، قرمز و یا بنفش ظاهر مى شوند.
ملانوما از خطرناك ترین انواع اشكال سرطان پوست به شمار مى رود. این نوع سرطان اگر زود تشخیص داده شود درمان ۱۰۰ درصد آن امكان پذیر است. اما چنانچه حالت تهاجمى پیدا كرده و به سایر بافت هاى بدن سرایت كند درمان آن امكان پذیر نخواهد بود.

• اشكال سرطان هاى ملانوم
ملانوم سطحى
این نوع ملانوم به صورت لكه اى مسطح و یا كمى برآمده با حاشیه نامنظم ظاهر مى شود. این لكه ممكن است به رنگ هاى قهوه اى، سیاه، قرمز، آبى و یا سفید نیز ظاهر شود.

• لنتیگو مالیگنا
لنتیگو مالیگنا مانند ملانوم هاى سطحى نزدیك به سطح پوست رشد مى كند و همراه با سایه هاى برنزه، قهوه اى و یا قهوه اى تیره همراه است. این سرطان كه به آهستگى رشد مى كند، ممكن است به ملانوم لنتیگو مالیگنا كه حالت تهاجمى دارد تبدیل شود.

• ملانوم اكرال لنتیجینوس
ملانوم اكرال لنتیجینوس قبل از اینكه لایه هاى عمیق تر پوست را در بر بگیرد، ابتدا به طور سطحى رشد مى كند. این نوع ملانوما با سایر اشكال ملانوم متفاوت است زیرا به شكل سایه هاى سیاه و یا قهوه اى زیر ناخن ها، كف پا و یا كف دست نمایان مى شود. این نوع سرطان از شایع ترین اشكال ملانوما در بین سیاه پوستان آمریكایى و آسیایى است و از جمله نادرترین اشكال ملانوما در بین سیاه پوستان آفریقایى است.

• ملانوم گره اى
ملانوم گره اى معمولاً جنبه تهاجمى داشته و زمانى تشخیص داده مى شود كه سطح آن برآمده شده است. رنگ این گره ها اكثراً سیاه و بعضى اوقات آبى، خاكسترى، سفید، قهوه اى، برنزه، قرمز و یا همرنگ پوست است. این نوع سرطان معمولاً در تنه، پا، دست افراد مسن و بر روى سر مردان دیده مى شود. این نوع سرطان شدیدترین و تهاجمى ترین نوع سرطان ملانوم است.

• الگوهاى درمانى سرطان پوست
تظاهرات بالینى سرطان پوست در هر شخص متفاوت است از این رو تعیین درمان مناسب بستگى به سن، وضعیت بدن، سابقه طبى بیمار، پیشرفت بیمارى، سازگارى بدن بیمار با دارو و الگوهاى مختلف درمانى دارد. در مجموع الگوهاى درمانى سرطان پوست عبارتند از:
جراحى: برداشتن بافت بدخیم و كمى از بافت سالم پوست كه روش معمول الگوى درمانى سرطان پوست است به اشكال مختلف انجام مى شود و عبارتند از:

كرایوتراپى: یا استفاده درمانى از سرماى شدید براى تخریب بافت. در این روش ضایعه بدخیم با استفاده از نیتروژن مایع منجمد شده و در نتیجه آن سلول هاى سرطانى نابود شده و از بین مى روند.خشكاندن و تخریب بافت هاى سرطانى از طریق جریان الكتریكى پر فركانس.
كورتاژ یا پاك كردن سطح مبتلا به بیمارى با استفاده از كورت (وسیله قاشقى شكل) در این روش جراح ضایعه بدخیم را تراشیده و به وسیله كورت پاك و تمیز مى كند.
پیوند پوست كه بر روى بستر پوست آسیب دیده ناشى از جراحى و برداشتن توده سرطانى حاصل شده انجام مى گیرد.درمان لیزرى كه به وسیله پرتو نورى لیزر، سلول هاى سرطانى برداشته شده و از بین مى روند.

جراحى میكروگرافى مه: در این روش ضایعه سرطانى با كمترین صدمه به بافت سالم برداشته مى شود و طى آن جراح با استفاده از میكروسكوپ مقطع بافت سرطانى را مورد بررسى قرار مى دهد تا به طور كامل از نابودى سلول سرطانى اطمینان حاصل كند.

رادیوتراپى: الگوى درمانى ضایعه سرطانى با استفاده از اشعه یونیزان كه منجر به انهدام سلول هاى سرطانى و كوچك شدن اندازه ضایعه سرطانى مى شود.

شیمى درمانى: استفاده از داروهاى شیمیایى منجر به انهدام سلول هاى سرطانى پوست مى شود. براى درمان سرطان پوست سه نوع شیمى درمانى وجود دارد: ۱- شیمى درمانى موضعى: استعمال لوسیون یا كرم بر روى پوست است كه منجر به انهدام سلول هاى بدخیم مى شود. در این روش كرم و لوسیون هاى شیمیایى كه معمولاً حاوى اسید تریكلرو- استیك هستند روى پوست قرار داده مى شوند (نباید روى پوست مالیده شود)

۲- شیمى درمانى بالینى كه داروهاى شیمیایى از طریق خوراكى یا تزریق وریدى و یا داخل عضلانى تجویز مى شود.

۳- شیمى درمانى الكتریكى: استفاده از الگوى شیمى درمانى توام با ارتعاشات الكتریكى جهت مهاركردن رشد فزاینده سرطان پوست.

پرتودرمانى: فوتودینامیك تراپى استفاده از رنگ و نور است. در این شیوه رنگ به داخل یك ورید تزریق و سپس در تمام بدن منتشر مى شود. بعد از چند روز، این رنگ فقط در سلول هاى بدخیم باقى مى ماند. سپس با تابش نور قرمز رنگ لیزرى رنگ درون سلول سرطانى نور را جذب مى كند و منجر به عكس العمل فوتو شیمیایى كه مخرب سلول ها است مى شود.درمان بیولوژیكى یا ایمونولوژیك كه مشتمل بر بازسازى، تحریك، هدایت و تقویت سیستم طبیعى دفاعى بدن بیمار است و با استفاده از آنتى بادى و هدایت سیستم دفاعى خود بیمار جهت مبارزه با سرطان صورت مى گیرد. استفاده از عواملى مانند اینترفرون سلول هایى كه فعالیت ضد تومورى مستقیم دارند و آنتى بادى هاى مونوكلونال كه اثرات تداخل بقاى سلول را دارند رشد سرطان را كاهش مى دهد.سرطان پوست یكى از شایع ترین و در عین حال قابل پیشگیرى ترین سرطان ها است. اكثر اشكال سرطان پوست در نقاط برهنه بدن مانند صورت، دست، ساعد و گوش ایجاد مى شود از این رو پوست باید در برابر اشعه خورشید محفوظ بماند و كرم هاى ضدآفتاب مناسب كه فاكتور محافظت در برابر آفتاب آنها (spf) پانزده یا بیشتر است توصیه مى شود.

نویسنده: على دوستى
منبع: پایگاه زیست شناسی ایران

دوشنبه 28/4/1389 - 10:53
تاریخ
جزو اسیرانی‌ كه‌ از سپاه‌ كوروش‌ گرفته‌ شد، معشوقه‌ی‌ یونانی‌ او به‌ نام‌ آسپاسیا Aspasia جلب‌ نظر می‌كرد. به‌ نظر می‌رسد كه‌ اردشیر سخت‌ به‌ این‌ بانوی‌ یونانی‌ دلبسته‌ بود امّا...


دین‌ در زمان‌ هخامنشی‌
پژوهش‌ درباره‌ی‌ اینكه‌ هخامنشیان‌ دارای‌ دین‌ زرتشتی‌ بودند یا نه‌، مبحثی‌ است‌ طولانی‌ و بسیار پیچیده‌ میان‌ آنانی‌ كه‌ در تاریخ‌ هخامنشی‌ تحقیقات‌ و كاوشهایی‌ نموده‌ و صاحب‌ نظرند. البتّه‌ با توجّه‌ به‌ زمان‌ این‌ سلسله‌، متوجّه‌ می‌شویم‌ كه‌ با تاریخ‌ متداولی‌ كه‌ از برای‌ ظهور زرتشت‌ ذكر می‌شود. یعنی‌ قرن‌ ششم‌ پیش‌ از میلاد بایستی‌ هم‌ عصر با آغاز سلطنت‌ هخامنشیان‌ بوده‌ باشد. امّا تولد زرتشت‌ در قرن‌ ششم‌ امروزه‌ آن‌ اهمیت‌ و اعتبار گذشته‌ را از دست‌ داده‌ و بسیاری‌ از دانشمندان‌، حوالی‌ قرن‌ هشتم‌ پیش‌ از میلاد را عصر ظهور پیامبر می‌دانند. در اینجا به‌ هیچ‌ روی‌ بر آن‌ نیستیم‌ تا درباره‌ی‌ عصر پیامبر به‌ گفت‌وگو و بحث‌ بپردازیم‌. لیكن‌ قدر مسلّم‌ آن‌ است‌ كه‌ زرتشت‌ در حدود دو قرن‌ پیش‌ از شاهنشاهی‌ هخامنشی‌ ظهور كرده‌ است‌ در اینجاقدر متیقّن‌ و مسلّم‌ آن‌ است‌ كه‌ ما به‌ هیچ‌وجه‌ نمی‌توانیم‌ اقوال‌ كسانی‌ چون‌ خسانتوس‌ Xantus و هرمیپوس‌ Hermipus و امثال‌ آنها را بپذیریم‌ كه‌ تاریخ‌ سرسام‌آور شش‌ هزار و یا اندكی‌ بیشتر و كمتر را از جنگ‌ ترویا Troia یا لشكركشی‌ خشایارشا به‌ یونان‌ و یا حمله‌ی‌ اسكندر را ذكر می‌كنند. اینان‌ خود به‌ مسائلی‌ اشاره‌ می‌كنند كه‌ وضع‌ را تا اندكی‌ روشن‌ می‌كند و آن‌ تعدّد نام‌ زرتشت‌ و شخصیتهایی‌ به‌ نام‌ زرتشت‌ می‌باشند كه‌ در سحر و جادو دستی‌ توانا داشته‌ و در اعصار دوری‌ زندگی‌ می‌كرده‌اند و به‌ مناسبت‌ تجانس‌ اسمی‌، چون‌ پیامبر بلند آوازه‌ شد، برای‌ شهرت‌ وی‌ آن‌ حوادث‌ و اموری‌ را كه‌ به‌ زرتشتهای‌ دیگری‌ وابسته‌ بود، به‌ این‌ وابستند و افسانه‌های‌ مردمی‌ جادوگر و ساحر و نیرنگ‌باز با شخصیت‌ مردی‌ مصلح‌، دانا و وارسته‌ آمیخته‌ شد. هر كاوشگر و محقّقی‌ هرگاه‌ به‌ دقّت‌ در اقوال‌ و آرای‌ تاریخ‌نویسان‌ یونانی‌ به‌ كاوش‌، جست‌ و جو و پژوهشی‌ منتقدانه‌ بپردازد، به‌ زودی‌ به‌ این‌ مسئله‌ آگاهی‌ می‌یابد. تاریخ‌نویسان‌ یونانی‌ و غیریونانی‌ درباه‌ی‌ روش‌ زرتشت‌ آن‌ قدر به‌ نیرنگها، شعبده‌ها و ساحری‌ و امور خارق‌العاده‌ اشاره‌ می‌كنند كه‌ حدّی‌ بر آن‌ متصوّر نیست‌، و آن‌گاه‌ خود را در خلال‌ گفته‌هایشان‌ از كسانی‌ دیگر نیز نام‌ می‌برند كه‌ زرتشت‌ نام‌ بوده‌ و به‌ سحر و جادو می‌پرداخته‌‌اند.

به‌ هر حال‌ هنگامی‌ كه‌ هخامنشیان‌ به‌ عصر قدرت‌ خود رسیدند، دارای‌ دین‌ زرتشتی‌ به‌ صورت‌ ساده‌ی‌ آن‌ بودند. سیر و توجّهی‌ به‌ روش‌ و سیاست‌ مذهبی‌ شاهنشاهان‌ هخامنشی‌، نشان‌ می‌دهد كه‌ چگونه‌ دین‌ بهی‌ كم‌كم‌ از مسیر خود خارج‌ شده‌ و به‌ شرك‌ ابتدایی‌ باز می‌گردد، هرچه‌ پیش‌تر می‌رویم‌ و نفوذ مغان‌ بیشتر می‌شود، دین‌ ساده‌ و اوّلیه‌ی‌ زرتشت‌ به‌ وسیله‌ی‌ این‌ مغان‌ بیشتر دچار تغییر و دیگرگونی‌ واقع‌ می‌گردد. اینان‌ با صبر و حوصله‌ كم‌كم‌ روش‌ و شكل‌ آیینِ پیشینِ خود را داخل‌ دیانت‌ زرتشت‌ می‌كنند تا سرانجام‌ از اواسط‌ دوران‌ اشكانیان‌ به‌ قدرت‌ دلخواه‌ رسیده‌ و در زمان‌ ساسانیان‌ قدرت‌ را قبضه‌ كرده‌ و ایران‌ را به‌ انحطاط‌ و شاهنشاهی‌ ساسانیان‌ را به‌ مرحله‌ی‌ سقوط‌ سوق‌ می‌دهند. انحطاط‌ مادی‌ و معنوی‌، انحطاط‌ فلسفی‌ و اخلاقی‌، شكست‌ و برافتادگی‌ و ذلّت‌ و خواری‌ ایرانیان‌ به‌ وسیله‌ی‌ این‌ طبقه‌ی‌ مذهبی‌ انجام‌ شد و فعلیت‌ یافت‌. مغان‌ همچون‌ زخمی‌ بودند بر پیكر قدرتمند ایران‌ كه‌ آهسته‌ آهسته‌ و به‌ تدریج‌ تمام‌ آن‌ را فراگرفته‌ و هلاكش‌ كردند. در اینجا باز در تاریخ‌ ادیان‌ مشاهده‌ می‌نماییم‌ كه‌ چگونه‌ مذهب‌ كه‌ در ابتدا جنبشی‌ كاملاً اجتماعی‌ است‌ از برای‌ رفاه‌ و آزادگی‌ مردم‌، سرانجام‌ آلت‌ دست‌ طبقه‌ای‌ به‌ نام‌ مغان‌ می‌شود كه‌ آن‌ چیزهایی‌ را كه‌ ابتدا مذهب‌ می‌خواست‌ از برای‌ مردم‌ و توده‌ی‌ فشرده‌ی‌ محروم‌ كه‌ اكثریت‌ قابل‌ ملاحظه‌ی‌ ملّتی‌ را تشكیل‌ می‌دادند فراهم‌ نماید، از آنان‌ باز می‌گیرد و تازیانه‌ای‌ می‌شود از برای‌ عذاب‌ آنان‌.

به‌ هر انجام‌ بدون‌ توجّه‌ به‌ این‌ مسائل‌، و اینكه‌ آیا زمان‌ زرتشت‌ مقارن‌ با هخامنشیان‌ بوده‌ و یا نه‌، و یا این‌ هخامنشیان‌ زرتشتی‌ بودند یا اینكه‌ آیین‌ اورمَزْدپرستی‌ آیینی‌ بوده‌ غیرزرتشتی‌ و بسیاری‌ از مسائل‌ دیگر، به‌ بحث‌ درباره‌ی‌ روش‌ دینی‌ هخامنشیان‌ و سیاست‌ مذهبی‌ برجسته‌شان‌ می‌پردازیم‌، برای‌ موضوع‌های‌ فوق‌ بایستی‌ به‌ مدارك‌ مربوطه‌ رجوع‌ نمود، و در این‌ باره‌ به‌ مجلداتی‌ كه‌ ضمن‌ دوره‌ی‌ تاریخ‌ ادیان‌ منتشر می‌شود، می‌توان‌ مراجعه‌ كرد.

وضع‌ عمومی‌ دیانت‌ هخامنشیان‌
آنچه‌ كه‌ به‌ احتمالی‌ قرین‌ با یقین‌ می‌توان‌ گفت‌، آن‌ است‌ كه‌ شاهنشاهان‌ هخامنشی‌ در آغاز با دین‌ زرتشت‌ به‌ شكل‌ صافی‌ و پاكش‌ آشنایی‌ داشتند. با آن‌ روش‌ زرتشتی‌ كه‌ هنوز كاملاً از شكل‌ اصلی‌ خود خارج‌ و منحرف‌ نشده‌ و به‌ وسیله‌ی‌ مغان‌ و تماس‌ با عقاید و ادیان‌ ملل‌ و قبایل‌ بسیاری‌ كه‌ با ایرانیان‌ برخورد پیدا كردند، تغییر ساختار نداده‌ بود. امّا با تمام‌ این‌ احوال‌ در بازسازی‌ آیین‌ اوایل‌ عصر هخامنشی‌ و شناخت‌ آن‌ به‌ اندازه‌ای‌ مدارك‌ كم‌ است‌ كه‌ هرگاه‌ بخواهیم‌ از روی‌ آن‌ مدارك‌ اندك‌ به‌ بازسازی‌ كاملی‌ دست‌ بریم‌، به‌ نتیجه‌ای‌ بی‌انجام‌ فراخواهیم‌ رسید.
امّا آنچه‌ كه‌ در آغاز بدان‌ دست‌ می‌یابیم‌، یك‌ نوع‌ یكتاپرستی‌ پالوده‌ و صافی‌ است‌ كه‌ در آن‌ عصر بسیار شگفت‌ به‌ نظر می‌رسد. این‌ توجّه‌ صِرف‌ به‌ یكتاپرستی‌، یا شیوه‌ای‌ از یكتاپرستی‌ كه‌ روشهای‌ شرك‌ پیشین‌ هنوز مصرّانه‌ خود را بدان‌ می‌شناسانند، لازم‌ است‌ در قومی‌ ظهور كند، و یا از فكر مردمی‌ تراوش‌ نماید كه‌ از لحاظ‌ و دیدگاه‌ علمی‌ و دانشْ آگاهی‌، برخورداری‌ بسیاری‌ داشته‌ باشد، چون‌ می‌دانیم‌ كه‌ تنها نقش‌ علم‌ است‌ كه‌ هر چه‌ بیشتر پیشرفت‌ نماید، شركت‌ و باورهای‌ چند خدایی‌ بیشتر به‌ توحید و گاهی‌ تعدّد خدایان‌ گرایش‌ می‌كند؛ و این‌ چنین‌ روشی‌ بی‌شك‌ بایستی‌ میان‌ قومی‌ به‌ وجود آید، تا پیامبری‌ آن‌ چنان‌ كه‌ زرتشت‌ بود ظهور كند.

زرتشت‌ بی‌شك‌ یك‌ موحّد راستین‌ بود. از نظرگاه‌ او اهورامَزْدا به‌ واقع‌ خدایی‌ بود یگانه‌ و بی‌دستیاری‌ مستقیم‌. امّا هرگاه‌ از اندیشه‌ی‌ نیك‌ Vohu Manah ، وُهومَنَه‌، بهمن‌ و پاك‌روانی‌ و پرهیزگاری‌ Armaiti ] وُهومَنَه‌ آرْمَئی‌ تی‌ [ و این‌گونه‌ ] منظور امشاسپندان‌‌اند سخن‌ می‌گفت‌، بی‌شك‌ از برای‌ آن‌ بود كه‌ مشكل‌ سرشتی‌ انسانی‌ بسیار به‌ دشواری‌ می‌تواند با به‌ كاربردن‌ واژه‌ای‌، یا واژه‌هایی‌ معدود به‌ طرز شایان‌ و رسایی‌ اندیشه‌ نماید، و آنچه‌ كه‌ مسلّم‌ است‌ اینها به‌ شكلی‌ بسیار ساده‌ و بی‌پیرایه‌ از صفتهای‌ خدایی‌ یكتا محسوب‌ می‌شد كه‌ برتر از همه‌ چیز بود. دیوها (خدایان‌)یی‌ كه‌ به‌ وسیله‌ی‌ مخالفان‌ پیامبر مورد پرستش‌ و نیایش‌ قرار می‌گرفتند، در حقیقت‌ چیزی‌ خارج‌ از زمره‌ی‌ ارواح‌ و روانهای‌ خبیث‌ نبودند كه‌ زرتشت‌ همواره‌ با صَبغه‌ و روش‌ یك‌ موحّدِ با ایمان‌ نسبت‌ به‌ آنها تنفّر ورزیده‌ و مردودشان‌ می‌شناخت‌.

و آنچه‌ كه‌ به‌ گفته‌ی‌ اولمستد Olmestead جالب‌ است‌ اینكه‌ دین‌ زرتشت‌ با تمام‌ نفوذ و قدرتی‌ كه‌ داشت‌، نه‌ در داریوش‌ و نه‌ در امّتْ پذیرش‌ شایسته‌ای‌ نداشت‌. آیا میان‌ یسْنا، هاتِ چهل‌ و چهار، بند سه‌ و چهار با این‌ قسمت‌ از كتیبه‌ی‌ داریوش‌ كه‌ در شوش‌ به‌ دست‌ آمد، می‌توان‌ تقارن‌ برقرار كرد:
«خدای‌ بزرگ‌ است‌ اَهورامَزدا كه‌ آن‌ آسمان‌ را آفرید كه‌ این‌ زمین‌ را آفرید، كه‌ شادی‌ را برای‌ بشر آفرید، كه‌ داریوش‌ را شاه‌ كرد... اَهورامَزدا خدای‌ بزرگی‌ است‌ برتر از تمام‌ خدایان‌. او مرا آفریده‌، او مرا شاه‌ كرد... اهورامزدا پشتیبان‌ توانای‌ من‌ است‌ و آنچه‌ كه‌ او به‌ من‌ امر می‌كند بكنم‌ به‌ دست‌ من‌ انجام‌ می‌شود؛ هر چه‌ من‌ كردم‌ به‌ فضل‌ اهورامزداست‌».

پس‌ متوجّه‌ می‌شویم‌ كه‌ اَهورامَزدا خدای (بَغْ) Baya بزرگی‌ است‌. خدایی‌ است‌ یكتا، سازنده‌ و آفریدگار همه‌ چیز كه‌ خداوند بزرگ‌ جهان‌ است‌ و این‌ امر و موضوع‌ در تمامی‌ كتیبه‌ها تكرار می‌شود و هر چه‌ كه‌ از مبدأ خود دور می‌شود، بر اثر تأثیرات‌ زمانی‌ مفهوم‌ خود را از دست‌ داده‌ و از شركْ نقش‌ برمی‌دارد. امّا با تمام‌ این‌ احوال‌، اَهورامَزدا یگانه‌ بَغ‌ نبود و داریوش‌ كراراً از این‌ مسئله‌ یاد می‌كند. این‌ انحرافی‌ است‌ از آیینی‌ كه‌ یكتاپرستی‌ را تبلیغ‌ می‌كرد و تمام‌ خدایان‌ گذشته‌ را كه‌ نفوذی‌ بسیار داشتند برافكنده‌ بود؛ امّا انحراف‌ هر چند بسیار كوچك‌ است‌، محسوس‌ می‌باشد و آیا این‌ بغان‌ دیگر كدامند؟ بی‌شك‌ همان‌ خدایان‌ قدیم‌ كه‌ از زمان‌ اردشیر دگر باره‌ به‌ شكلی‌ صریح‌ كنار اهورامزدا قرار Mi - اَناهیتامی‌گیرند و خواهیم‌ گفت‌ كه‌ چرا مهر و ناهید (میثْرَه‌ (Anahita این‌ بغ‌ مرد و بغ‌ بانوی‌ بزرگ‌، دگرباره‌ در زمان‌ هخامنشیان‌ قدرت‌ و مقام‌ پیشین‌ را به‌ دست‌ آوردند و منشأی‌ شدند برای‌ تتلیت‌ بزرگ‌ زمان‌ هخامنشی‌ كه‌ با راز همراه‌ بود.
به‌ هرانجام‌ این‌ قدر مسلم‌ است‌ كه‌ مشاهده‌ می‌كنیم‌ اهورامزدا سرآمد مغان‌ و بَغِ بزرگ‌ است‌، امّا از كتیبه‌های‌ داریوش‌ چیزی‌ از بغان‌ دیگر دستگیر و مفهوم‌ نمی‌شود و تنها از زمان‌ اردشیر دوم‌(مِمْنون‌)Memnon «به‌ یادآور» است‌ كه‌ از بغانِ دیگری‌ آگاهی‌ می‌یابیم‌. این‌ معنا از گفته‌های‌ هرودوت‌ Herodotus نیز درباره‌ی‌ آداب‌ و آیین‌ پارسها برمی‌آید و ما به‌ موجب‌ نوشته‌های‌ وی‌ آگاه‌ می‌شویم‌ كه‌ پارسها میترا Mithra، ماه‌، زمین‌ «زَم‌ Zam» آتش‌ «آتَر Atar»، آب‌ «اَپَمْ نَپات‌ Apam Napat»، وَیو «Vayu» را پرستش‌ می‌كرده‌اند. امّا سیر تدریجی‌ دیگرگونی‌ در توحیدِ نسبی‌ شاهان‌ هخامنشی‌ از زمان‌ اردشیر دوم‌ با قرارگرفتن‌ مهر خداوند راستی‌ و پیمان‌ و آناهیتا Anahita ایزدبانوی‌ آبها و حاصلخیزی‌ و تولید در كنار اَهورامَزْدا، بَغِ بزرگ‌ نمودار می‌شود.

در آغاز از روش‌ دینی‌ ساكنان‌ بومی‌ فلات‌ سخن‌ گفته‌ شد، آن‌ گاه‌ از آیینِ آریاییها و نفوذِ روشها و معتقدات‌ بومیان‌ بر باورهای‌ دینی آنها نیز اشاراتی‌ گذشت‌ و سرانجام‌ در اصلاحات‌ و عقایدِ زرتشت‌ بسیاری‌ از عناصر آریایی‌ با تغییر و تبدیلها و اصلاحاتی‌ به‌ زندگی‌ خود در هیئت‌ و دستگاهی‌ نو ادامه‌ دادند. مطابق‌ با گفته‌های‌ هرودوت‌ دورنمایی‌ از اخلاق‌، آداب‌، عادات‌ و رسوم‌ پارسها نقش‌ می‌شود كه‌ بنابر آن‌ می‌توان‌ دریافتهایی‌ حاصل‌ نمود.

نقل‌ نوشته‌های‌ هرودوت‌، بدون‌ آنكه‌ از زرتشت‌ یاد كند، منظری‌ از: رسوم‌، آداب‌، تشریفات‌، اخلاق‌، قوانین‌ و آیین‌ پارسها را نمایان‌ می‌سازد كه‌ در این‌ بند به‌ نقل‌ رئوس‌ آن‌ مبادرت‌ می‌شود. هرودوت‌ در كتاب‌ اوّل‌ خود، بند صد و سی‌ هشت‌ از غلبه‌ی‌ نهایی‌ كوروش‌ بر استیاگس‌ Styages یا آژی‌ دهاك‌ سخن‌ گفته‌ و پس‌ از آن‌ بلافاصله‌ از آیین‌ و رسوم‌ پارسیان‌ سخن‌ می‌گوید و این‌ منظری‌ است‌ از زندگی‌ اجتماعی‌، اخلاقی‌ و دینی‌ پارسها در آغاز شاهنشاهی‌ آنها.

هرودوت‌ چنین‌ آغاز می‌كند كه‌ پارسیان‌ در شیوه‌ی‌ پرستش‌ به‌ هیچ‌ روی‌ از برای‌ خدایان‌ خود مجسمه‌، پرستشگاه‌ و یا قربانگاه‌ بنا نمی‌كنند و نسبت‌ به‌ آنانی‌ كه‌ مبادرت‌ به‌ چنین‌ كارهایی‌ می‌نمایند، از لحاظ‌ مرتبت‌ عقلانی‌ ارزشی‌ قایل‌ نشده‌ و حتی‌ به‌ آنان‌ نسبت‌ دیوانگی‌ می‌دهند. وی‌ خود نتیجه‌ می‌گیرد كه‌ شاید منشأ و خاستگاه‌ چنین‌ امری‌ از آن‌ جهت‌ است‌ كه‌ پارسها چون‌ یونانیان‌ از برای‌ خدایان‌ صفات‌ و خصوصیات‌ بشری‌ قایل‌ نیستند. رسم‌ آنان‌ چنین‌ است‌ كه‌ بر بلندترین‌ نقاط‌ كوهستان‌ رفته‌ و از برای‌ زِئوس‌ Zeus (اَهورامَزْدا) هدایا و قربانیهایی‌ تقدیم‌ می‌كنند. هرودوت‌ در اینجا دچار اشتباهی‌ شده‌ است‌، چون‌ می‌گوید این‌ خدای‌ بزرگ‌ را با كاینات‌ و آسمانها یكی‌ می‌دانند، در حالی‌ كه‌ در قسمتهای‌ گذشته‌ متوجّه‌ شدیم‌ كه‌ آریاییها آسمان‌ را دیااوس‌ Dayaus می‌نامیدند و شاید هرودوت‌ بنابر تجانس‌ لفظی‌ با زَئوس‌، خدای‌ بزرگ‌ پارسها را همانند با آسمان‌ و كاینات‌ دانسته‌، در حالی‌ كه‌ اهورامزدا به‌ موجب‌ گاثاها و الواح‌ و سنگ‌ نوشته‌های‌ داریوش‌ خدای‌ بزرگ‌ و آفریننده‌ی‌ زمین‌ و آسمان‌ و جمله‌ی‌ كاینات‌ است‌. آن‌ گاه‌ اشاره‌ می‌كند كه‌ در آن‌ بلندیها از برای‌ خورشید «مهر» ماه‌، زمین‌ «زَم‌»، آب‌ «اَپَمْ نَپات‌»، آتش‌ «آتَر» و باد «وَیو» هدایا و قربانیهایی‌ تقدیم‌ می‌كنند. در آغاز اینها خدایانی‌ بودند كه‌ پارسها برایشان‌ عبادت‌ و قربانی‌ می‌كردند، امّا بعدها در اثر برخورد با آشوریها، برای‌ آفْرودیت‌ اورانیا Aphrodite ourania نیز قربانی‌ كردند و این‌ همان‌ الاهه‌ای‌ بود كه‌ آشوریها آن‌ را میلیتا Myllitta و اعراب‌ آلی‌تات‌ Alitat می‌نامیدند و پارسها آن‌ را میترا Mithra می‌خواندند. امّا در واقع‌ هرودت‌ میترا را با آناهیتا اشتباه‌ كرده‌ است‌، چون‌ اَناهیتا است‌ كه‌ یك‌ بَغْبانو می‌باشد، نه‌ میترا.

پس‌ وی‌ درباره‌ی‌ مراسم‌ مذهبی‌ و اهدای‌ قربانی پارسها سخن‌ می‌گوید كه‌ در مواقع‌ تشریفاتی‌ درباره‌ی‌ اهدای قربانی‌ نه‌ معبدی‌ برپا می‌دارند و نه‌ مذبحی‌، نه‌ قربانی‌ را با نوارها و آذینها می‌پیرایند و نه‌ ترنّم‌ موسیقی‌ برپا می‌كنند و نه‌ بسیاری‌ از تشریفات‌ دیگر را مراعات‌ می‌كنند، بلكه‌ به‌ سادگی‌ هنگامی‌ كه‌ یك‌ پارسی‌ درصدد قربانی‌ برای‌ خدایان‌ برمی‌آید، چارپای قربانی‌ را به‌ جایگاهی‌ پاك‌ برده‌ و بر كلاه‌ خود شاخه‌یی‌ چند از گل‌ خرزهره‌ قرار می‌دهد. به‌ هنگام‌ قربانی‌ وی‌ به‌ هیچ‌وجه‌ تنها برای‌ خود بركت‌ و خیرات‌ طلب‌ نمی‌كند، بلكه‌ برای‌ تمام‌ پارسها دعا می‌كند و خود او نیز كه‌ جزو پارسهاست‌، از دعای‌ خیر به‌ سهمی‌ برخوردار می‌شود، پس‌ از آن‌ قربانی‌ را به‌ قطعات‌ كوچكی‌ تقسیم‌ كرده‌ و پس‌ از پخته‌شدن‌ بر بستری‌ از علفهای‌ سبز و تازه‌، به‌ ویژه‌ شبدر قرار می‌دهد. در این‌ مراسم‌ حتماً لازم‌ است‌ تا یكی‌ از مغان‌ حاضر باشند و هرگاه‌ مغی‌ نباشد انجام‌ مراسم‌ قربانی‌ مقدور نمی‌شود. مغ‌ در این‌ هنگام‌ سرودی‌ می‌خواند كه‌ نَسَب‌ نامه‌ی‌ خدایان‌ «تَئوگونی‌ Theogonie» است‌ و پس‌ از انجام‌ سرود، شخصی‌ كه‌ قربانی‌ كرده‌ است‌، گوشت‌ را به‌ خانه‌ برده‌ و به‌ هر شكلی‌ كه‌ مایل‌ باشد به‌ مصرف‌ می‌رساند.

مسئله‌ی‌ مهم‌ دیگری‌ كه‌ حتی‌ هرودوت‌ درباره‌ی‌ آن‌ با احتیاط‌ سخن‌ می‌گوید، مربوط‌ است‌ به‌ مردگان‌ و به‌ آدابی‌ درباره‌ی‌ آنها. هرودوت‌ می‌گوید آنچه‌ كه‌ در این‌ باره‌ شرح‌ می‌دهیم‌ از زمره‌ی‌ مسائلی‌ مرموز است‌ كه‌ بالشخصه‌ درباره‌ی‌ آن‌ آگاهی‌ درستی‌ ندارم‌. امّا آنچه‌ مشهور است‌ اینكه‌ بایستی‌ مردگان‌ خود را پیش‌ از دفن‌ (در دخمه‌ نهادن‌ ) نزد سگان‌ و پرندگان‌ درنده‌ و گوشت‌خوار بیفكنند تا آنها را پاره‌پاره‌ كنند. در مورد مغان‌ من‌ به‌ این‌ چنین‌ كاری‌ اطمینان‌ دارم‌، چون‌ آنان‌ در نظرگاه‌ عام‌ به‌ این‌ امر اقدام‌ می‌كنند. امّا پارسها پیش‌ از آنكه‌ جسد را دفن‌ كنند، آن‌ را مومیایی‌ كرده‌ و بعد دفن‌ می‌كنند. مغان‌ از لحاظ‌ عقاید با كاهنان‌ مصری‌ تفاوت‌ بسیاری‌ دارند، چون‌ كاهنان‌ مصری‌ از كشتن‌ حیوانات‌ اجتناب‌ می‌كنند، مگر به‌ هنگام‌ قربانی‌. امّا به‌ عكس‌ مغان‌ به‌ جز سگان‌، بسیاری‌ از حیوانات‌ را با ولع‌ بسیاری‌ می‌كشند و در این‌ كار علاقه‌ و شوق‌ بسیاری‌ دارند و حتی‌ مورچگان‌ را در زمره‌ی‌ خطرناك‌ترین‌ حیوانات‌ زمینی‌ و پرندگان‌ آسمانی‌ انگاشته‌ و بی‌دریغ‌ آنها را می‌كشند.

دیگر آداب‌ و رسوم‌ پارسیان‌
پس‌ از این‌ هرودوت‌ در زمینه‌ی‌ رسوم‌ و آداب‌ و قوانین‌ پارسیها شرحی‌ نقل‌ كرده‌ است‌. به‌ موجب‌ نوشته‌های‌ وی‌ پارسها نیز چون‌ امروز كه‌ برپاكردن‌ جشن‌ تولّد معمول‌ و مرسوم‌ است‌، در انجام‌ آن‌ اهتمامی‌ داشته‌ و هر سال‌ روز تولّد خود را جشن‌ می‌گرفته‌اند در این‌ جشنها كه‌ اشراف‌ و طبقه‌ی‌ كارگر و كشاورز جملگی‌ به‌ حفظ‌ آن‌ می‌كوشیدند، فقرا و اغنیا هر كدام‌ مطابق‌ با فراخور حالشان‌ به‌ مدعوین‌ خوراك‌ و غذاهایی‌ می‌داده‌اند. آنچه‌ كه‌ موردنظر می‌تواند بود، رواج‌ ذبح‌ شتر، خر، اسب‌ و گاو است‌ و مصرف‌ گوشت‌ آنها - در مراسم‌ قربانی‌ و مراسم‌ معمولی‌، خوراك‌ گوشت‌ این‌ حیوانات‌ به‌ مصرف‌ می‌رسیده‌ است‌ و در جشنها پس‌ از ذبح‌، حیوان‌ را یكپارچه‌ كباب‌ می‌كرده‌اند. پیش‌ خوراك‌ یا صرف‌ خوراكهایی‌ اشتهاانگیز در ضمن‌ غذای‌ اصلی‌ و پس‌ از آن‌ نیز مرسوم‌ بوده‌ است‌. به‌ شراب‌ علاقه‌ی‌ زیادی‌ داشتند و از رسومی‌ كه‌ رعایت‌اش‌ بسیار شایسته‌ بود، اینكه‌ حق‌ نداشتند در منظر عام‌ و یا نزد كسی‌ آروغ‌ یا باد گلو كنند و هنگامی‌ كه‌ بخواهند درباره‌ی‌ مسئله‌ی‌ مهمّی‌ تصمیم‌ بگیرند، در حالی‌ مستی‌ در انجمنی‌ مسئله‌ را طرح‌ و درباره‌ی‌ آن‌ تصمیمی‌ اتّخاذ می‌كنند، آن‌ گاه‌ فردای‌ آن‌ روز در حال‌ هشیاری‌ دگرباره‌ همان‌ مسئله‌ را مطرح‌ و درباره‌اش‌ رأی‌ می‌گیرند. هرگاه‌ رأی‌شان‌ در حال‌ مستی‌ و هشیاری‌ مطابقت‌ داشت‌، بدان‌ عمل‌ می‌كنند، ورنه‌ از آن‌ منصرف‌ می‌شوند. همچنین‌ است‌ مصداق‌ این‌ نحوه‌ عمل‌ در مورد حالت‌ عكس‌ آن‌؛ یعنی‌ گاه‌ نیز نخست‌ در حال‌ هوشیاری‌ در مورد مسئله‌ای‌ تصمیم‌ می‌گیرند، و هرگاه‌ در حال‌ مستی‌ نیز به‌ همان‌ نتیجه‌ رسیدند كه‌ به‌ مورد عمل‌ می‌گذارندش‌ و در غیر این‌ صورت‌ مسكوت‌ می‌ماند.

در مورد علایق‌ خانوادگی‌ و حقوق‌ همسایگان‌ داخلی‌ و خارجی‌ بسیار دقّت‌ دارند. به‌ جای‌ سلام‌ كردن‌، هنگامی‌ كه‌ در راه‌گذر و یا مجلس‌ و محفلی‌ با هم‌ روبه‌رو می‌شوند لبهای‌ هم‌ را می‌بوسند، و این‌ در صورتی‌ است‌ كه‌ از طبقات‌ بالا و مهتران‌ باشند. هرگاه‌ به‌ هنگام‌ برخورد یكی‌ از طبقه‌ای‌ پایین‌تر و دیگری‌ بالاتر باشد، گونه‌های‌ هم‌ را می‌بوسند و اگر یكی‌ از كهتر مردان‌ با مهتری‌ برخورد كند، در برابر او زانو بر زمین‌ می‌زند و این‌ رسمی‌ است‌ كه‌ هنوز در میان‌ جوامع‌ اشرافی‌ بسیاری‌ از كشورها باقی‌ است‌.

در روش‌ خانوادگی‌ نخست‌ برای‌ كسانی‌ احترام‌ بیشتری‌ قایل‌اند كه‌ از لحاظ‌ مناسبات‌ خویشی‌ نزدیك‌تر باشند، و هر چه‌ علایق‌ و روابط‌ خانوادگی‌ دورتر شود، آن‌ روابط‌ عمیق‌ مودت‌ كه‌ خاستگاهی‌ از علایق‌ خانوادگی‌ آن‌ را به‌ وجود می‌آورد، سست‌تر می‌شود. همچنین‌ است‌ چنین‌ روشی‌ در سیاست‌ دوستی‌ خارجی‌، چون‌ پارسیان‌ به‌ ملل‌ و اقوامی‌ كه‌ نسبت‌ همسایگی‌ با آنان‌ دارند، دوستی‌ و روابطی‌ مودت‌آمیز بیشتر دارند و هر چه‌ نسبت‌ مكانی‌ میان‌ آنان‌ و اقوامی‌ دیگر بیشتر شود، مودت‌ و دوستیشان‌ سست‌تر و كمتر می‌شود. بر همین‌ پایه‌ و مبنا است‌ كه‌ تمدّن‌ و فرهنگ‌ را می‌سنجند، چه‌ پارسها خود را از شایسته‌ترین‌ و متمدّن‌ترین‌ اقوام‌ بشری‌ می‌شمارند و معتقدند كه‌ به‌ نسبت‌ مكانی‌ ملل‌ و اقوام‌ هر چه‌ از آنان‌ دورتر شوند، در مرحله‌ی‌ ابتدایی‌تر و بدوی‌تری‌ از لحاظ‌ فرهنگ‌ و تمدّن‌ به‌ سر می‌برند.

آنچه‌ كه‌ این‌ زمان‌ برای‌ ایرانیان‌ مسئله‌ای‌ مهم‌ شده‌ است‌ و درباره‌ی‌ آن‌ بسیار صحبت‌ و بحث‌ و تدقیق‌ می‌گردد و مخالفان‌ و موافقان‌ دارد، مسئله‌ی‌ اخذ تمدّن‌ خارجی‌ است‌، و در صورتی‌ روشن‌تر تقلید از روشهای‌ غربی‌ در شئون‌ مختلف‌ زندگی‌! هرودوت‌ در حدود بیست‌ و پنج‌ قرن‌ پیش‌ این‌ مسئله‌ را تذكّر داده‌ است‌ كه‌ ایرانیان‌ استعداد بسیار بیشتری‌ دارند از ملل‌ دیگر در اخذ رسوم‌ و عادات‌ خارجیان‌. چون‌ با مادها درآمیختند و لباس‌ مادی‌ را زیباتر و برازنده‌تر یافتند، روش‌ مادی‌ را در لباس‌ اخذ نمودند. به‌ هنگام‌ برخورد با مصریان‌ استعمال‌ زره‌ مصری‌ را كه‌ سپری‌ مطمئن‌ در كارزار به‌ شمار می‌رفت‌ گرفتند. با هر ملّت‌ و قومی‌ كه‌ برمی‌خوردند، روشهای‌ آنان‌ را در لذّت‌طلبی‌ و كام‌جویی‌ اقتباس‌ كردند. مثلاً روابط‌ جنسی‌ با پسران‌ نوخاسته‌ و زیبا را از یونانیان‌ آموختند و رسم‌ تعدّد زوجات‌ و داشتن‌ زنان‌ به‌ اصطلاح‌ عقدی‌ و رسمی‌ و كنیزكانی‌ به‌ عنوان‌ صیغه‌ و بردگانی‌ از برای‌ تمتّع‌ و كامجویی‌ نزدشان‌ رایج‌ و مرسوم‌ بود.

آنچه‌ كه‌ نزد پارسها وجه‌ اهمیت‌ و مقام‌ و احترام‌ به‌ شمار می‌رفت‌، شجاعت‌، تهوّر و دلاوری‌ بود، و پس‌ از آن‌ داشتن‌ فرزندانی‌ بسیار. شاه‌ در هر سالی‌ ضمن‌ تشریفاتی‌ هدایایی‌ به‌ آن‌ كسی‌ عطا می‌كرد كه‌ دارای‌ فرزندانی‌ بیشتر بود، چون‌ پارسها بر آن‌ عقیده‌ بودند كه‌ هر چه‌ نفوسشان‌ زیادتی‌ گیرد، به‌ همان‌ نسبت‌ به‌ قدرت‌ و تسلّطشان‌ افزوده‌ می‌شود. آنان‌ تحت‌ شرایطی‌ تربیتی‌ تا سن‌ بیست‌ سالگی‌ تنها سه‌ چیز به‌ فرزندان‌ خود می‌آموزند و آن‌ سه‌ چیز عبارت‌ است‌ از: اسب‌سواری‌، تیراندازی‌، راست‌گویی‌. پدران‌ تا سن‌ پنج‌سالگی‌ فرزندان‌ خود را ملاقات‌ نمی‌كنند و نزد زنان‌ بزرگ‌ می‌شوند و در این‌ روش‌ فلسفه‌ای‌ دارند و آن‌ این‌ است‌ كه‌ هرگاه‌ كودك‌ در چنین‌ سالهایی‌ فوت‌ كند، دل‌ پدران‌ به‌ تأثیر و اندوه‌ نگراید.

هرودوت‌ می‌گوید كه‌ اینها رسومی‌ هستند بسیار شایسته‌ نزد پارسیان‌ كه‌ من‌ آنها را ستایش‌ و تمجید می‌كنم‌، همچنین‌ رسوم‌ و عاداتی‌ دیگر دارند كه‌ در زمره‌ی‌ قوانین‌ محسوب‌ می‌شوند. مرعی‌ داشتن‌ قوانینی‌ كه‌ به‌ مرگ‌ كسی‌ منجر شود، سخت‌ مورد تحریم‌ و احتیاط‌ می‌باشد. شاه‌ بالشخصه‌ هیچگاه‌ جهت‌ ارتكاب‌ یك‌ گناه‌ و بزه‌ كسی‌ را به‌ مرگ‌ محكوم‌ نمی‌نماید. همچنین‌ هیچ‌ فردی‌ از پارسها حق‌ ندارد تنها به‌ موجب‌ یك‌ جرم‌ كسی‌ را به‌ گونه‌ای‌ مجازات‌ نماید كه‌ جبران‌ناپذیر باشد. به‌ هنگام‌ كیفر و مجازات‌ لازم‌ است‌ تا با دقّت‌ سنجشی‌ میان‌ اعمال‌ نیك‌ و بد مقصّر به‌ عمل‌ آید، و هرگاه‌ اعمال‌ زشت‌ و ناپسند مجرم‌ زیاده‌ از كارهای‌ نیك‌ و پسندیده‌اش‌ بود، می‌تواند كه‌ به‌ مجازاتِ بزهكار اقدام‌ نماید، و در غیر این‌ صورت‌ مجرم‌ از امكانات‌ بسیاری‌ برخوردار شده‌ و بخشوده‌ می‌شود.
پارسها برآنند كه‌ هیچگاه‌ از آنان‌ كسی‌ مبادرت‌ به‌ قتل‌ پدر و مادرش‌ نكرده‌ است‌ و هرگاه‌ در صورت‌ ظاهر چنین‌ اتّفاقی‌ میان‌ پارسها رخ‌ داده‌ باشد، حاكی‌ از آن‌ است‌ كه‌ یا از جانب‌ فرزند خوانده‌ چنین‌ اتّفاق‌ و عملی‌ انجام‌ شده‌ و یا از جانب‌ اولاد حرامزاده‌، چون‌ هیچگاه‌ كسی‌ پدر و مادر راستین‌ خود را به‌ قتل‌ نمی‌رساند.

معمولاً رسم‌ است‌ میان‌ پارسها از آنچه‌ كه‌ نهی‌ و منع‌ شده‌ است‌، حتی‌ سخن‌ نیز نمی‌گویند. در نظر آنان‌ زشت‌ترین‌ كارها دروغگویی‌ است‌، و پس‌ از آن‌ وام‌گرفتن‌؛ و در این‌ باره‌ استدلال‌ می‌كنند كه‌ آدم‌ وامدار و قرضمند معمولاً مجبور به‌ دروغگویی‌ می‌شود. برای‌ آب‌ احترام‌ بسیاری‌ قائل‌اند، در آبهای‌ روانی‌ كه‌ در شهر جریان‌ دارد و در هرگونه‌ مجاری‌ و در آب‌ ادرار نمی‌كنند، و حتی‌ دست‌ و صورت‌ خود را در مجاری‌ آب‌ نمی‌شویند و در آنها آب‌ دهان‌ نمی‌افكنند و به‌ كسی‌ نیز اجازه‌ی‌ چنین‌ كاری‌ را نمی‌دهند. در اینجا هرودوت‌ اضافه‌ می‌كند برخلاف‌ ما، پارسها در پاكیزه‌ نگاه‌داشتن‌ مجاری‌ و گذرگاههای‌ آب‌ اهتمای‌ بلیغ‌ مرعی‌ می‌دارند.

علل‌ تجدید حیات‌ مهرپرستی‌ در زمان‌ هخامنشیان‌
درباره‌ی‌ آیین‌ هخامنشیان‌ و دیانت‌ در عصر هخامنشی‌، چه‌ در آغاز و چه‌ در مرحله‌ی‌ میانگین‌ آن‌، دگرباره‌ تأكید می‌شود كه‌ موردی‌ است‌ بسیار دشوار و مستلزم‌ مطالعاتی‌ بسیار. در آغاز پرستش‌ و احترام‌ شدید اورمزد، البته‌ نه‌ به‌ عنوان‌ خدایی‌ یكتا، بلكه‌ سرور مطلق‌ خدایان‌ رواج‌ داشت‌ و پس‌ از آن‌ كم‌ كم‌ خدایان‌ آریایی‌ كه‌ زرتشت‌ آنها را و مراسم‌ پرستششان‌ را منع‌ كرده‌ بود، شروع‌ به‌ تظاهر بیشتری‌ كردند. هخامنشیان‌ در آغاز بی‌شك‌ به‌ اصول‌ زرتشی‌ پایبندی‌ بیشتری‌ داشتند، امّا هر چه‌ زمان‌ می‌گذشت‌ و ملل‌ و اقوام‌ بیشتری‌ تحت‌ لوای‌ پرچم‌ شاهنشاهی‌ در می‌آمدند، تركیب‌ و اختلاط‌ عقاید بیشتر می‌شد و در این‌ میان‌ نقش‌ طبقه‌ی‌ مغان‌ در دیگرگونی‌ دین‌ زرتشت‌ از عناصر دیگر بیشتر بود.
هر چند كه‌ هرودوت‌ پارسیان‌ را دارای‌ معابدی‌ نمی‌دانست‌، امّا آنچه‌ از كاوشهای‌ باستانی‌ تاكنون‌ برمی‌آید، سه‌ معبد از زمان‌ هخامنشیان‌ كشف‌ شده‌ است‌: یكی‌ در پاسارگاد كه‌ تاكنون‌ آثار بهتر و روشن‌تری‌ از آن‌ بر جای‌ مانده‌ است‌. این‌ به‌ امر كوروش‌ ساخته‌ شده‌، امّا برای‌ ادّعای‌ هرودوت‌ نیز نشانهایی‌ در دست‌ است‌، چون‌ نقش‌ برجسته‌ی‌ آرامگاهی‌ در نقش‌ رستم‌، شاه‌ را نشان‌ می‌دهد كه‌ در برابر یك‌ آدُریان‌ مراسم‌ ستایش‌ انجام‌ می‌دهد، در حالی‌ كه‌ اَهورامَزْدا با همان‌ نقش‌ معروف‌اش‌ در جهت‌ بالاتری‌ نموده‌ شده‌ است‌ و از این‌ نقش‌ برمی‌آید كه‌ مراسم‌ مذهبی‌ در هوای‌ آزاد انجام‌ می‌گرفته‌ است‌. دیگری‌ در نزدیك‌ مقبره‌ی‌ داریوش‌ كه‌ آتشگاهی‌ است‌ و شاید به‌ دستور خود داریوش‌ بنا شده‌ باشد. همچنین‌ جایگاهی‌ دیگر كه‌ شایع‌ است‌ «مگوش‌/ مغ‌ = گَئومات‌» آن‌ را ویران‌ كرد و داریوش‌ دوباره‌ ساخت‌. یكی‌ نیز در شوش‌ یافت‌ شده‌ كه‌ از قرائن‌ برمی‌آید كه‌ متعلّق‌ به‌ زمان‌ اردشیر دوم‌ بوده‌ است‌. این‌ آتشگاهها اغلب‌ بسیار ساده‌ و از اطاقی‌ تشكیل‌ شده‌ است‌ به‌ شكل‌ برجی‌ مكعب‌ كه‌ به‌ وسیله‌ی‌ پلكان‌ به‌ آن‌ وارد می‌شدند و در آن‌ جا مغُ، آتش‌ مقدّس‌ را در حال‌ فروزش‌ نگاه‌ می‌داشت‌. امّا بایستی‌ توجّه‌ داشت‌ كه‌ اینها تنها آتشگاههایی‌ بوده‌اند محدود و ساده‌ و بدون‌ تشریفات‌، چون‌ مطابق‌ با گفته‌ی‌ هرودوت‌ مراسم‌ مذهبی‌ در هوای‌ آزاد انجام‌ می‌گرفته‌ است‌. این‌ احتمال‌ هست‌ كه‌ در بنای‌ این‌ چهارتاقیها مقصودی‌ دیگر در نظر بوده‌ باشد و آتشگاه‌ عبادت‌ نبوده‌ است‌. تمامی‌ قربانگاههایی‌ كه‌ تاكنون‌ یافت‌ شده‌ در مسافتی‌ دور از این‌ معابد بوده‌ است‌. بنابر گفته‌ی‌ كِسِنُوفون‌ Xenophon اینها جاهایی‌ بوده‌اند كه‌ حیوانات‌ قربانی‌ و گردونه‌ هایی‌ را كه‌ به‌ اسبان‌ مقدّس‌ ایزد خورشید بسته‌ بودند، از آنجا حركت‌ می‌دادند و سپس‌ مراسم‌ قربانی‌ در برابر شاه‌ انجام‌ می‌گرفت‌.

زمان‌ هخامنشیان‌ انحراف‌ از آن‌ دینی‌ كه‌ زرتشت‌ شارع‌ آن‌ بود كم‌ كم‌ محسوس‌ می‌شد، امّا با تمام‌ این‌ احوال‌ پارسها و هخامنشیها در این‌ عصر به‌ دین‌ زرتشت‌ نزدیك‌تر از دیگران‌ بودند. میان‌ این‌ شاهان‌ داریوش‌ از همه‌ مؤمن‌تر به‌ طریق‌ به‌ نظر می‌رسد، و در نوشته‌های‌ آرامگاهش‌، چنان‌ است‌ كه‌ تكّه‌‌هایی‌ از گاتاها را می‌خوانیم‌، امّا نه‌ داریوش‌ و نه‌ جانشینانش‌ هیچ‌ كدام‌ آموزه‌ها و هسته‌ی‌ اساسی‌ تعالیم‌ پیغمبر را درنیافته‌ بودند. در حالی‌ كه‌ به‌ نظر می‌رسد كه‌ به‌ نوعی‌ نزدیك‌ به‌ یكتاپرستی‌ باور دارند و از بَغان‌ دیگر نیز نام‌ می‌برند. ممكن‌ است‌ این‌ به‌ گمان‌ برخی‌ كسان‌ سیاستی‌ تلقّی‌ شود در داخل‌ كشور، از برای‌ آرام‌ ساختنِ كسانی‌ زیادی‌ كه‌ سخت‌ به‌ بَغان‌ گذشته‌ وفادار بودند و اسكاتشان‌، امّا در كتیبه‌هایی‌ دیگر نیز كه‌ برای‌ سراسر شاهنشاهی‌ ارسال‌ می‌شد، اَهورْمَزْدا تنها و یكتا خدا نبود، بلكه‌ بزرگ‌ترین‌ بَغان‌ به‌ شمار می‌رفت‌.

با آنكه‌ زرتشت‌ پرستش خدایانِ «دیوان‌» دیگر را نهی‌ كرده‌ بود، با این‌ همه‌ مهر بعضیشان‌ در دل‌ مردم‌ سخت‌ بازمانده‌ بود، و از آن‌ جمله‌ بود Mi و اَناهیتا Anahita. مهر، ایزد روشنایی‌ و راستی‌ و داد،میثْرَه‌ ra جنبه‌یی‌ كاملاً اخلاقی‌ داشت‌ و چنان‌ كه‌ به‌ اختصار توضیح‌ داده‌ شد قبل‌ از زرتشت‌ دارای‌ اهمیت‌ و مقامی‌ بود. امّا یكی‌ از اصول‌ اصلاحی‌ زرتشت‌ پالودن‌ پیكرِ بَغان‌پرستی‌ بود و چون‌ مهر از جمع‌ بغان‌ دارای‌ اهمیتی‌ بسیار بود، او را از مقام‌اش‌ فروافكند و به‌ طور صریح‌ گفت‌ اهورامزدا خداوند یكتا می‌باشد. در این‌ اصلاح‌ حیت‌ مهر در زُمره‌ امشاسپندان‌ نیز قرار نگرفت‌ و چنین‌ به‌ نظر می‌رسد كه‌ زرتشت‌ بر آن‌ بوده‌ تا توجّه‌ خلق‌ را كاملاً از جنبه‌ی‌ خدایگان‌ بخشی‌ آسمان‌ و نگاره‌های‌ آسمانی‌ بازدارد. برای‌ نزدیكی‌ به‌ وحدت‌، برافكندنِ مظاهر كثرت‌ لازم‌ می‌نمود و به‌ همین‌ جهت‌ در این‌ دین‌، مجمع‌ خدایان‌ در هم‌ ریخته‌ شد و اهورامزدا خالق‌ مهر و ماه‌ و ستارگان‌ و زمین‌ و آسمان‌ و... معرفی‌ شد.

هرگاه‌ توجّهی‌ به‌ اجتماع‌ و اخلاق‌ عصر هخامنشی‌ بیفكنیم‌ متوجّه‌ خواهیم‌ شد كه‌ برای‌ چه‌ مهر دگرباره‌ تجدید حیات‌ نمود. مهر مظهر پیمان‌، دوستی‌ و مودّت‌، شجاعت‌ و قهرمانی‌، راستی‌ و راست‌واری‌، توانایی‌ و پهلوانی‌ بود و شاهنشاهی‌ هخامنشی‌ و مردم‌ آن‌ زمان‌ به‌ چنین‌ خدایی‌ نیاز داشتند، ایزدی‌ كه‌ اقوام‌ به‌ هم‌ آمده‌ و انبوه‌ سپاهیان‌ را كه‌ در اكثریتی‌ قابل‌ توجّه‌ بودند حفظ‌ كند، چنان‌ كه‌ در اروپا نیز مهرپرستی‌ به‌ وسیله‌ی‌ سپاهیان‌ رومی‌ كه‌ در آسیای‌ كوچك‌ بودند رواج‌ یافت‌. به‌ هر انجام‌ این‌ آغازی‌ بود از برای‌ كارهای‌ بعدی‌ و دیگرگونیهایی‌ كه‌ در دین‌ زرتشتی‌ حاصل‌ می‌بایستی‌ شد. مبدئی‌ بود از برای‌ سروده‌شدن‌ و تألیف‌ یشتها و بازگشت‌ به‌ دوران‌ بَغان‌پرستی‌ پس‌ از اصلاح‌ و یكتاپرستی‌. گروه‌ نظامی‌ در زمان‌ هخامنشی‌ به‌ این‌ ایزد رغبتی‌ نشان‌ داد و دین‌ زرتشت‌ كم‌ كم‌ از مسیر اصلی‌اش‌ منحرف‌ می‌شد. البته‌ اَهورامَزْدا مهتر خدایی‌ بود، امّا با صفاتی‌ كه‌ از برای‌ مهر برمی‌شمردند، دیگر جایی‌ از برایش‌ جز یك‌ یاد كرد باقی‌ نمی‌ماند. مهرایزد روشنایی‌، بخشایشگر نعمت‌ و فراوانی‌، نماد توانایی‌ و پهلوانی‌ و قهرمانی‌، ایزد پیمان‌دوستی‌ و راستی‌ و صفا و پاكی‌ بود، - مهرایزد و خداوند دشتها و بوستانهای‌ پهن‌، خدایگان‌ و برآرنده‌ی‌ سبزه‌ها، گیاهان‌، شكوفندگی‌ و بالش‌دهنده‌ی‌ درختها و برآرنده‌ آبها از سنگها، پرورش‌گر چارپایان‌، ایزد تندرستی‌ و نگاه‌دار آفریدگان‌ اهورمزدا بود، مهر ایزدی‌ رزمنده‌ و توفنده‌ بود، رزم‌جویی‌ كه‌ حریف‌ سرسختی‌ از برای‌ دیوان‌ محسوب‌ می‌شد، مبارز سرسختِ دیو تاریكی‌ بود كه‌ همواره‌ دروغ‌، غفلت‌، جهل‌ و سرما در جهان‌ می‌پراكند، مهر تباه‌ كننده‌ی‌ دیوانی‌ بود كه‌ دشمن‌ ایرانیان‌ بودند و دیوانی‌ را كه‌ خشكسالی‌، ویرانی‌، ناپاكی‌ و دروغ‌ را سرپرستی‌ داشتند نابود می‌كرد.
در روایات‌ و ادبیات‌ آن‌ قدر پاكیها و امور خوب‌ و نیكو را تحت‌ سرپرستی‌ مهر قرار داده‌اند كه‌ علّت‌ گرایش‌ تمام‌ طبقات‌ مردم‌ را بدان‌ توضیح‌ می‌دهد و باز می‌گوید كه‌ چگونه‌ مذهبی‌ جهانگیر شد و به‌ هنگامی‌ كه‌ مُرد، چگونه‌ تمامی‌ باورها و آداب‌ و رسوم‌ ویژه‌ی‌ خود را به‌ ادیان‌ و مذاهب‌ دیگر به‌ وام‌ داد. از دین‌ زرتشتی‌ تا تصوّف‌ و عرفان‌ اسلامی‌ ایرانی‌ و هر چه‌ كه‌ از مذاهب‌ و ادیان‌ در میان‌ این‌ دو قطب‌ گذشته‌ و پدید آمده‌اند، از مهرپرستی‌ عناصری‌ به‌ وام‌ گرفته‌اند كه‌ تنها در صورت‌ تحقیق‌ روشن‌ می‌شوند.
از زمان‌ اردشیر اوّل‌ به‌ روشنی‌ از مهر یاد می‌شود. داریوش‌ می‌گفت‌ اهورمزدا و دیگر بَغان‌، و ارشیر از این‌ دیگر بغان‌، پس‌ از اهورامزدا بلافاصله‌ مهر را یاد می‌كند.

در اینجا بایستی‌ تذكّر دهیم‌ كه‌ ممكن‌ است‌ روش‌ خورشیدپرستی‌ بابلی‌ و مصری‌ نیز در تجدید حیات‌ مهر در زمان‌ هخامنشیان‌ بی‌تأثیر نبوده‌ باشد. امّا مهرایزد خورشید نیست‌، بلكه‌ در ادبیات‌ اوستایی‌ جدا از مهر كه‌ صفاتش‌ ذكر شد، ایزد خورشیدی‌ نیز داریم‌ و قوانینی‌ روشن‌ هست‌ كه‌ به‌ هیچ‌وجه‌ منظور از مهر خورشید نمی‌باشد.
در ضمن‌ مباحث‌ آینده‌ از این‌ ایزد و گاه‌ بَغْ دگرباره‌ یاد می‌كنیم‌، امّا اندكی‌ از زمان‌ اردشیر اوّل‌ نگذشت‌ كه‌ توجّهی‌ به‌ یك‌ بغ‌بانو، یعنی‌ذجلب‌ شد. آناهیتا Anahita را اغلب‌ با آرته‌میس‌ Artemis ایزدبانوی‌ یونانی‌ یكی‌ می‌دانستند امّا بعدها در فهم‌ این‌ بغ‌بانو انحطاطی‌ رخ‌ داد و او را با ایشتار Ishtar زن‌ خدای‌ بابلی‌، الاهه‌ی‌ عشق‌ و شهوت‌ و آفرودیته‌ Aphrodite یونانی‌ یا وِنوس‌ Venus مقایسه‌ كردند. باری‌ اردشیر دوم‌ به‌ این‌ بَغ‌ بانو علاقه‌یی‌ بسیار داشت‌.

كْلِمِنْس‌ آلِكْساندریوس‌ klemens Alexandrius كه‌ از مورّخان‌ عیسوی‌ بوده‌ و در حدود سال‌ دو سد و بیست‌ میلادی‌ وفات‌ یافته‌، از بروسوس‌ Brossus مورّخ‌ معروف‌ كلدانی‌ كه‌ در سده‌ی‌ سوم‌ پیش‌ از میلاد می‌زیسته‌ است‌ روایت‌ كرده‌ كه‌ اردشیر دوم‌ نخستین‌ پادشاه‌ هخامنشی‌ بود كه‌ برای‌ آفرودیته‌ معبد بنا كرد (آنائی‌ تیس‌ Anaitis - آناهیتاAnahita) و تندیسه‌ی‌ آن‌ الاهه‌ را در نقاط‌ مختلف‌ چون‌ شوش‌، همدان‌ و بابل‌ برای‌ پرستش‌ در معبدها نهاد و هم‌ او بود كه‌ پرستش‌ این‌ الاهه‌ را به‌ مردمان‌ پارس‌ و باختر آموخت‌. این‌ معنا را كتیبه‌هایی‌ كه‌ یافت‌ شده‌ تصدیق‌ می‌كنند و مشاهده‌ می‌كنیم‌ كه‌ برای‌ نخستین‌ بار اردشیر دوم‌ از این‌ الاهه‌ یاد كرده‌ و وی‌ را هم‌ مقام‌ اَهورامَزْدا ذكر می‌كند. در كتیبه‌ی‌ شوش‌ این‌ شاه‌ از اَهورامَزْدا و ناهید و مهر كمك‌ می‌طلبد:
«این‌ آپادانا Apadana یعنی‌ ایوان‌ كه‌ داریوش‌ نیای‌ بزرگ‌ من‌ بنا نهاد، و در زمان‌ نیای‌ دیگرم‌ اردشیر آتش‌ گرفت‌، من‌ به‌ تأیید اورمزدا و آناهیتا و میثْرَه‌ دوباره‌ ساختم‌، و اورمزدا و اَناهیتا و میثْرَه‌ مرا از همه‌ی‌ دشمنان‌ نگهداری‌ كنند.

همچنین‌ كتیبه‌ی‌ دیگری‌ برپایه‌ی‌ ستونی‌ كه‌ از همدان‌ یافته‌ شده‌ و در موزه‌ی‌ انگلستان‌ است‌، این‌ شاه‌ می‌گوید كه‌: «این‌ ایوان‌ را من‌ به‌ خواست‌ اهورمزدا، آناهیتا و میترا بنا كردم‌، امیدوارم‌ كه‌ اهورمزدا و اَناهیتا و میثره‌ مرا از هر بلایی‌ حفظ‌ كرده‌ و آنچه‌ را كه‌ من‌ بنا كرده‌ام‌ از گزند ایام‌ مصون‌ دارند.

اَناهیتا نیز چون‌ مهر از خدایان‌ قدیم‌ و باستانی‌ آریایی‌ است‌ و بی‌شك‌ وی‌ نیز از جمله‌ الاهه‌گانی‌ بوده‌ است‌ كه‌ در اصلاحات‌ زرتشت‌ از مسند خدایگانی‌ به‌ پایین‌ كشیده‌ شده‌ بودند. به‌ نظر می‌رسد در زمان‌ هند - و ایرانیان‌ پرستش‌ عام‌ داشته‌، چون‌ در ریگ‌وِدا Rig Veda از دو زن‌ خدا به‌ نامهای‌ سی‌ نی‌ والی‌ Sinivali و سَرَسْ واتی‌ Sarasvati یاد شده‌ كه‌ شباهت‌ بسیاری‌ به‌ آناهیتا دارند.
به‌ نظر می‌رسد كه‌ پس‌ از آنكه‌ این‌ بغ‌ بانو نیز چون‌ میثْرَه‌ / میترا در زمان‌ هخامنشیان‌ به‌ تجدید حیات‌ پرداخت‌، از زمان‌ اردشیر دوم‌ پرستش‌ و ستایش‌اش‌ به‌ سایر قلمروهای‌ شاهنشاهی‌ نفوذ كرده‌ باشد. و حتی‌ در خارج‌ از قلمروهای‌ ایرانی‌ نیز دارای‌ اهمیت‌ و موقعیت‌ و مقامی‌ گشته‌ است‌، چون‌ این‌ بغ‌ بانو نیز چون‌ میثْرَه‌ آن‌ قدر دارای‌ مناصب‌ و صفات‌ بسیار نیكو بوده‌ كه‌ در هر منطقه‌یی‌ كه‌ داخل‌ می‌شده‌، صفات‌ و مناصب‌ ایزدبانوی آن‌ منطقه‌ را نیز گرفته‌ و مورد پرستش‌ واقع‌ می‌شده‌ است‌.

امّا درباره‌ی‌ آناهیتا Anahita كه‌ لفظاً با پاك‌ و بی‌آلایش‌ معنی‌ شود و هنگامی‌ كه‌ با اَرَدْویسور Aredvi Sura كه‌ «اَرِدْوی‌» نام‌ رودی‌ می‌باشد تركیب‌ شده‌ و به‌ شكل‌ «اَرَدْوی‌ سورَه‌ اَناهی‌ ته‌» به‌ كار می‌رود به‌ مفهوم‌ «رود نیرومند پاك‌» یا «چشمه‌ زاینده‌ی‌ پاك‌» به‌ تعبیری‌ درمی‌آید. امّا آنچه‌ كه‌ اساسی‌ و موردنظر است‌ آنكه‌ آناهیتا بغبانوی‌ بزرگ‌ آبها است‌. نزد آریاییهای‌ قدیم‌ و همچنین‌ ایرانیان‌ تا دورانهای‌ واپسینِ امپراتوریشان‌ عناصر چهارگانه‌ تقدیس‌ شده‌ و مورد احترام‌ بوده‌اند. در سراسر اوستا این‌ معنا به‌ وضوح‌ به‌ چشم‌ می‌خورد. ایزدآذرمظهر و نمایانگاه‌ آتش‌ است‌ و در سراسر اوستا از این‌ عناصر با احترام‌ و بزرگداشت‌ یاد شده‌ است‌. ایزد هوا، وَیو Vayu نام‌ دارد و «رام‌ یشْت‌» هر چند به‌ نام‌ ایزدرام‌ نامگذاری‌ شده‌، امّا همه‌اش‌ سخن‌ از ایزدهوا است‌. از نگهبان‌ و سرپرست‌ زمین‌ یا سپندارمذ نیز كه‌ یكی‌ از شش‌ اَمْشاسْپَند است‌ آگاهی‌ داریم‌، و سرانجام‌ اَرِدْوی‌ سورَه‌ اَناهیتا، بَغ‌ بانوی‌ بزرگ‌ و سرپرست‌ و ایزدآب‌، یعنی‌ عنصری‌ كه‌ پس‌ از آتش‌ از عناصر دیگر قابل‌ احترام‌تر بوده‌ می‌باشد. از بیست‌ و یك‌ یشْت‌ موجود، پنجمین‌ آنها، یعنی‌ آبان‌ یشْت‌، ستایشی‌ است‌ خاص‌ بانو اَناهیتا. البتّه‌ در سایر بخشهای‌ اوستا، چون‌ خرده‌ اوستا و یسْنا نیز از این‌ ایزدبانو یاد شده‌ است‌، امّا آنچه‌ كه‌ مقام‌ این‌ بغبانو را بیان‌ می‌كند، یشت‌ پنجم‌ می‌باشد.
امّا در اوستا از یك‌ ایزد دیگر نیز یاد شده‌ است‌ به‌ نام‌ اَپَمْ نَپات‌ Apam Napat كه‌ در یك‌ ریگ‌وِدا نیز از وی‌ یاد شده‌ امّا به‌ عنوان‌ یك‌ خدای‌ مذكّر، و در یسْناها و یشْتها نیز از او یاد شده‌ است‌، لیكن‌ به‌ عنوان‌ یك‌ ایزد موكّلِ بر آب‌ در برابر اَناهیتا اهمیتی‌ چندان‌ ندارد. در صفحات‌ گذشته‌، تحت‌ عنوان‌ آداب‌ و رسوم‌ پارسی‌ یاد شد كه‌ آب‌ تا چه‌ اندازه‌ نزد ایرانیان‌ مقدّس‌ بوده‌ است‌ و هرودوت‌، مورّخی‌ كه‌ این‌ چنین‌ گزارشی‌ را درباره‌ی‌ تقدیس‌ و احترام‌ و بزرگداشت‌ آب‌ نزد ایرانیان‌ می‌دهد، به‌ نظر ناباور می‌رسد كه‌ گزارشش‌ درباره‌ی‌ خشایارشا و تنبیه‌ آب‌ به‌ وسیله‌ی‌ او درست‌ باشد. استرابو Strabo نیز درباره‌ی‌ روش‌ ایرانیان‌ در پاكیزه‌ نگاه‌ داشتن‌ آب‌ همان‌گونه‌ سخن‌ می‌دارد، و چیزی‌ كه‌ اضافه‌ می‌كند روش‌ قربانی‌ كردن‌ پارسها برای‌ آب‌ است‌. وی‌ می‌گوید هنگامی‌ كه‌ ایرانیان‌ می‌خواهند برای‌ ایزدآب‌ قربانی‌ كنند، در كنار چشمه‌، رود و یا جویبار و ره‌گذر آب‌؛ گودالی‌ می‌كنند و با احتیاط‌ تمام‌ به‌ گونه‌یی‌ كه‌ آب‌ به‌ خون‌آلوده‌ نشود، مراسم‌ قربانی‌ برای‌ آب‌ را انجام‌ می‌دهند، و مراسمی‌ را كه‌ استرابو در قربانی‌ شرح‌ می‌دهد، همان‌ مراسمی‌ است‌ كه‌ از هرودوت‌ در صفحات‌ گذشته‌ نقل‌ كردیم‌ و این‌ موردی‌ از فرایض‌ مؤكّده‌ است‌ كه‌ در شرایعِ مغان‌ و كتاب‌ وندیداد و سایر رساله‌های‌ زمان‌ ساسانیان‌ و پس‌ از آن‌ نقل‌ شده‌ است‌.
معابدی‌ كه‌ از برای‌ ایزدبانو اَناهیتا ساخته‌ می‌شد بسیار مجلّل‌، باشكوه‌ و ثروتمند بوده‌ است‌. آنچه‌ كه‌ از روایات‌ و گزارشهای‌ باستان‌ برمی‌آید، این‌ آتشكده‌ها كه‌ به‌ نام‌ اَناهیتا بوده‌اند بسیار باشكوه‌ و شوكت‌ بوده‌ و حتی‌ به‌ گفته‌ی‌ برخی‌ از دانشمندان‌، بعضی‌ از این‌ معابد، چون‌ معبد ناهید در همدان‌ پیش‌ از عهد هخامنشی‌، یعنی‌ در زمان‌ دومین‌ شاه‌ مادی‌، یعنی‌ هُووَخْشَتَر 625-575 پ‌ - م‌» بنا شده‌ است‌.

در ضمن‌ شرح‌ وقایع‌ دوران‌ اردشیر دوم‌ یاد شد كه‌ كوروش‌ برادر اردشیر دوم‌ بر او شورید و سرانجام‌ در نزدیكی‌ بابل‌ در حالی‌ كه‌ پیروزی‌ فرارویش‌ بود كشته‌ شد. جزو اسیرانی‌ كه‌ از سپاه‌ كوروش‌ گرفته‌ شد، معشوقه‌ی‌ یونانی‌ او به‌ نام‌ آسپاسیا Aspasia جلب‌ نظر می‌كرد. به‌ نظر می‌رسد كه‌ اردشیر سخت‌ به‌ این‌ بانوی‌ یونانی‌ دلبسته‌ بود امّا از بیم‌ مادرش‌ كه‌ كوروش‌ را بسیار عزیز می‌داشت‌، به‌ جانب‌ وی‌ نمی‌رفت‌. سرانجام‌ اردشیر هنگامی‌ كه‌ داریوش‌ پسرش‌ را به‌ جانشینی‌ برگزید، مطابق‌ با رسم‌ معهود می‌بایست‌ اوّلین‌ خواهش‌ ولیعهد را برآورد سازد، و داریوش‌ نیز كه‌ دوستدار آسپاسیا بود، معشوقه‌ی‌ عمویش‌ را از پدر درخواست‌ كرد. مطابق‌ با این‌ جریان‌ كه‌ پلوتارك‌ Plotarchos از كته‌سیاس‌ Ktesias نقل‌ می‌كند، اردشیر در ظاهر خواهش‌ فرزند و ولیعهد را قبول‌ می‌كند لیكن‌ در واقع‌ از این‌ جریان‌ ناراضی‌ به‌ نظر می‌رسد و اندكی‌ نمی‌گذارد كه‌ آسپاسیا را به‌ همدان‌ می‌فرستد تا در معبد اَناهیتا راهبه‌ گشته‌ و به‌ پارسایی‌ تا پایان‌ عمر زندگی‌ نماید. در اینجا نشانه‌هایی‌ از آنچه‌ كه‌ بعد میان‌ مسیحیان‌ رایج‌ شد را ملاحظه‌ می‌نماییم‌، و چون‌ آسپاسیا كه‌ معشوقش‌ كشته‌ شده‌ بود و به‌ این‌ جهت‌ دچار شكست‌ و ناكامی‌ گشته‌ بود و درخواست‌ خودش‌ ترك‌ دنیا كرده‌ و به‌ معبد ناهید رفته‌ بود. به‌ احتمال‌ قوی‌ می‌توان‌ منشأ این‌ چنین‌ روشی‌ را از یونان‌ دانست‌. به‌ هر انجام‌ ولیعهد كه‌ از این‌ عمل‌ پدر به‌ خشم‌ آمده‌ بود، قصد جان‌ پدر را می‌كند، امّا نقشه‌اش‌ بی‌انجام‌ مانده‌ و به‌ فرمان‌ پدر به‌ قتل‌ می‌رسد.

پلی‌ نیوس‌ Plynius مورّخ‌ نامی‌ سده‌ی‌ دوم‌ پیش‌ از میلاد از عظمت‌ و شوكت‌ این‌ معبد، ضمن‌ وصف‌ همدان‌ سخن‌ بسیار می‌گوید. درهایی‌ كه‌ تمام‌ از چوبهای‌ سدر و سرو بوده‌ و جملگی‌ با رویه‌هایی‌ از طلا پوشیده‌ شده‌ بوده‌، بامی‌ كه‌ از نقره‌ پوشش‌ داشته‌ و چون‌ خورشید درخشان‌ بوده‌ است‌ و بسیاری‌ دیگر از توصیفات‌، عظمت‌ ثروتی‌ را كه‌ در این‌ معبد گرد آمده‌ بوده‌ و در زمان‌ حمله‌ی‌ اسكندر به‌ تاراج‌ رفته‌ است‌ بیان‌ می‌كند. پس‌ از معبد همدان‌، بایستی‌ از معبدی‌ دیگر در شوش‌ یاد كرد. به‌ گفته‌ی‌ پلی‌ نیوس‌ Plinius در این‌ معبد تندیسه‌ای‌ بسیار سنگین‌ از ایزدبانو آناهیتا قرار داشته‌ كه‌ از طلای‌ خالص‌ ساخته‌ شده‌ بوده‌ است‌ و به‌ هنگامی‌ كه‌ جنگی‌ میان‌ آنتونیوس‌ Antonius سردار رومی‌ و اشك‌ پانزدهم‌ یا فرهاد چهارم‌ «37 - 2 - ب‌ - م‌» درگیر می‌شود. تندیسه‌ی‌ پربهای ناهید به‌ تاراج‌ می‌رود. هرگاه‌ بر آن‌ باشیم‌ كه‌ ادامه‌ی‌ این‌ ماجرا را بیان‌ كنیم‌، تا آخر عهد ساسانی‌ گست
دوشنبه 28/4/1389 - 10:51
دعا و زیارت
آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد / شاید دعای مادرت زهرا بگیرد

آقا بیا تا با ظهور چشم هایت / این چشم های ما کمی تقوا بگیرد

دوشنبه 28/4/1389 - 10:42
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته