• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 100
تعداد نظرات : 60
زمان آخرین مطلب : 5110روز قبل
خاطرات و روز نوشت

سلام به همه تبیانی های بزرگ ومهربون

 خوب دوستان از اینکه در این مدت مارو شرمنده نظرات خوبتون کردید بسیار ممنونم امیدوارم در تمام مراحل زندگیتون موفق پیروز و سر بلند باشید...

سه شنبه 7/2/1389 - 23:55
انتخابات

سلام به همه تبییانی های عزیز  امیدوارم لحظات خوبی  روپیش رو داشته باشید

آیا شما باید رای بدهید؟

بله 

حق هر ایرانی است که در سرنوشت خود شریک باشد 

اگر خواهان ایرانی آباد" پویا" خوب "سرشار از امید وپاک ودولت وحکومتی پر قدرت هستیم 

باید وظیفه خود بدانیم که به پای صندوقهای رای برویم وفرد اصلح از همه جهات را انتخاب کنیم

پس وعده همه ما پای صندوقهای رای 

منتظر تک تک شما هستیم ....

جمعه 8/3/1388 - 12:24
دانستنی های علمی
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: اثنان یعجلهما الله فی الدنیا البغی وعقوق الوالدین . دو چیز را خداوند در این جهان کیفر میدهد : تعدی ، و ناسپاسی پدر و مادر . (کنز العمال ، ج 16 ، ص 462) این مطلب از دوست تبیانی حدیث گفته شد برای تاکید بیشتر دوباره من ثبت کردم
پنج شنبه 24/2/1388 - 23:9
كودك
امیدوارم این مطالب زیبا به درد دوستان عزیز تبیانی بخورد تا بتوانید فرزندی خوب برای خودتان در نهایت ایران عزیزمان داشته باشید چون این کودکان آینده این ممکت هستند وباید خوب پرورش یابند تاما کشوری آباد داشته باشیم ودست دشمنان از کشور ما کوتاه باشد کودکان امروز مسولین آینده.....
پنج شنبه 24/2/1388 - 23:5
كودك

قانون‌های هفت‌روز هفته برای فرزندان شنبه: روز ‌توانایی امروز به فرزندان‌مان می‌گوییم: «همه‌چیز ممکن است.» همه‌چیز از وجود بی‌کرانی نشأت می‌گیرد. خدا در دل هر کودکی هست و او را به این منشأ وصل می‌کند. این باور را باید در کودک تشویق کرد که در زندگی، همه‌چیز ممکن است. همه می‌توانند با خداوند در درون خود ‌که بذر فرصت‌هاست، تماس حاصل کنند. هر روز، فرصتی است تا این بذر را آبیاری کنیم و شاهد رشد آن باشیم. در درون هر‌کس، بذر خلاقیتی هست که می‌تواند در همه‌جهت رشد کند. هیچ‌چیز جز خودمان، ما را محدود نمی‌کند زیرا حقیقی‌ترین جنبه‌ی وجود هر شخص، توانایی نامحدود اوست. قلب خود را متوجه تمام چیزی کن که می‌توانی باشی. درون قلب تو همه‌چیز ممکن است. اگر قلب تو پاک باشد، می‌توانی آن‌چه‌ را که می‌خواهی، به‌سوی خود جذب کنی. یکشنبه: روز ‌بخشندگی‌ امروز به فرزندان‌مان می‌گوییم: «اگر می‌خواهی چیزی را به‌دست آوری، آن‌را ببخش.» از نظر معنوی، موفقیت یعنی پیرو‌ی از قانون‌های حاکم بر طبیعت که بخشش، یکی از ارزنده‌ترینِ این قانون‌هاست. میل به ستاندن و احتکار کردن، زاییده‌ی عدم آگاهی از این قانون معنوی است. نخست بگذارید کودکان، بخشش را به‌صورت سهیم‌شدن بنگرند. حتی کودکی سه یا چهارساله می‌تواند‌ احساس کند که اگر یکی از دو‌تکه شیرینی‌اش را به دوستش بدهد، چه احساس خوشایندی خواهد داشت. به کودکان بزرگ‌تر می‌توان آموخت چیزهایی را هدیه ‌دهند که جنبه‌ی مادی و ملموس آن‌ها کمتر است مانند‌ یک لبخند، کلمه‌ای پرمحبت یا کمک‌کردن به شخصی که نیاز به کمک دارد. دوشنبه: روز ‌کار‌ما‌ ‌«کار‌ما» ‌به معنای عمل و عکس‌العمل، علت و معلول، ثمره‌‌ی انتخاب‌ها و نتیجه‌های کارها می‌باشد. امروز به فرزندان‌مان می‌گوییم: «وقتی به انتخابی دست می‌زنی، آینده را تغییر می‌دهی.» «کار‌ما» مستلزم هوشیاری در چند زمینه است: - نظارت بر شیوه‌ی انتخاب‌های‌مان در زندگی - ارزیابی عواقب کارهایی که قصد انجام آن‌ها را داریم. - گوش سپردن به ندای قلب خود قانون «کار‌ما» می‌گوید: «هیچ‌گونه بی‌انصافی و تصادف و قربانی بودن، وجود ندارد و همه‌چیز بر طبق نظام کیهانی علت و معلول پیش‌می‌آید.» «کار‌ما» یعنی قانونِ «آن‌چه بکارید همان را درو می‌کنید.» اگر برای کرداری نیک یا بد، ثمره‌ای بی‌درنگ نمی‌بینید، صبور باشید و نظاره کنید. از طریق قانون «کار‌ما» به‌طور کامل، قابل پیش‌بینی‌است ‌انتخاب‌هایی که براساس افزایش بهبود وضعیت زندگی دیگران باشد، در مقایسه با انتخاب‌های متمرکز بر منافع شخصی خودمان، موفقیت‌های بیش‌‌تری می‌آفریند. سه‌شنبه: روز ‌کمترین ‌مقاومت امروز به فرزندان‌مان می‌گوییم: «نه نگو، در لحظه رها باش.» قانون «کم‌ترین مقاومت» توصیه می‌کند که بگذاریم زندگی بدون مداخله‌ی ما، خودش را آشکا‌ر کند تا بتوانیم تازگی و طراوتش را دریابیم. می‌گوید در لحظه، حضور داشته باشیم، یاریِ طبیعت را بجوییم و از ملامت هرکس یا هرچیزِ بیرون از خودمان، دست بکشیم. تلاش برای این‌که حرف خود را پیش‌ببریم، وسوسه‌ای است که تعداد کمی از ما قادریم در برابرش مقاومت کنیم اما این قانون ‌به ما می‌گوید که از راه‌هایی به‌جز تقلا و تعارض، می‌توانیم به خواسته‌ی خود برسیم. آموختن این نکته به کودک که قدرتی وجود دارد که آرزوها را برآورده می‌کند و اقتدارش بسیار عظیم‌تر از قدرت دیگر انسان‌هاست، درسی ارزنده به‌شمار می‌رود. کودکان خردسال از این قانون پیروی می‌کنند و راه «کم‌ترین مقاومت» را پیش‌می‌گیرند. به‌سوی آن‌چه که می‌خواهند می‌روند و عواطفی را که در لحظه‌ می‌جوشد، بر زبان می‌آورند و فعالیت اصلی آنان نه کار بلکه بازی است. چهارشنبه: روز ‌قصد و آرزو‌ امروز به فرزندان‌مان می‌گوییم: «هرگاه آرزو یا خواسته‌ای داری، بذری می‌کاری.» باید برای آینده، رؤیا و بینشی داشته باشید تا آینده‌، شما را به شگفت آورد زیرا بدون رؤیاها و بینش‌ها، زندگی به آداب و رسومی تکراری تبدیل خواهد شد. آینده‌ای که فقط تکرار امروز باشد، هیچ‌گاه نمی‌تواند ‌شگفتی‌ بیافریند. به فرزندان‌تان بیاموزید‌ هرچه هدف‌های‌شان مشخص‌تر باشد، آسان‌تر خواهند توانست زندگی‌شان را تنظیم کنند زیرا نظم از ذهن، آغاز می‌شود. عدم موفقیت در زندگی در‌اصل، ناشی از ذهن آشفته است، ذهنی که دربرگیرنده‌ی آرزوهای ‌متناقض‌‌ می‌باشد و این تناقض سبب می‌شود پیام‌های درهم‌آمیخته و ناهوشیارانه‌ای را به کائنات بفرستیم. برای نمونه، یک شکست‌خورده‌ی دائمی که آرزومند ثروت است ولی در‌عین‌حال نمی‌خواهد مسؤولیت کارهای خود را بپذیرد، در‌اصل برای کامپیوتر کیهانی، اطلاعاتی ناقص می‌فرستد و آن‌گاه از روی عدم آگاهی، شخص دیگری یا اوضاع و شرایط محیط زندگی را برا‌ی شکست‌های خود، مورد ملامت قرار‌می‌دهد. بیشتر آرزوها مرحله‌به‌مرحله تحقق می‌یابند نه بی‌درنگ. ‌ پنجشنبه: روز ‌عدم وابستگی‌ امروز به فرزندان‌مان می‌گوییم: «از ماجراهایت لذت ببر.» انسان عاقل به نمایش جهان‌ مادی دل‌نمی‌بندد و درمی‌یابد که همه‌ی ثمرات به کائنات متکی است‌ نه به «منِ» محدود ‌و تمرکزش به منشأ تمام دوگانگی‌ها از‌جمله نور و تاریکی، لذت و رنج و... یعنی خدا‌ست. عدم دلبستگی، دیدگاهی است که به ما اجازه می‌دهد از سفر زندگی، لذت ببریم. این‌گونه کامروایی، لازمه‌ی موفقیت است. عدم دلبستگی یعنی‌ شور و شوق برای کارتان و عدم اشتیاق نسبت به پاداش‌های آن. کاری کنید که فرزندان‌تان علاوه‌‌بر داشتن یا نداشتن چیزی، احساس امنیت و محبت کنند. می‌توانید از آغاز کودکی، شیوه‌ی دیگری را به فرزندان‌تان بیاموزید؛ این‌که شادی را در درون خود‌ بجویند نه در چیزهای بیرونی. نه امنیتی کاذب را به فرزندان خود تزریق کنید و نه بیش از حد به آنان هشدار داده و آنان را از مخاطرات بترسانید و از شهامت بازدارید. جمعه: روز ‌دارما‌‌ امروز به فرزندان‌مان می‌گوییم: «به دلیلی این‌جایید.» «دارما» ‌دارای چند معنی است: وظیفه، هدف، رسالت و قانون. بزرگ‌ترین هدف زندگی، یافتن رسالت خویش ‌است. غیرعادلانه دانستن زندگی یعنی زندگی تصادفی، بی‌معنا، دمدمی و خطرناک است. به‌عبارت دیگر، فاقد قانون معنوی است. به فرزندان‌تان بیاموزید آن‌چه زندگی را منصفانه می‌سازد، این ‌است که به ما اراده‌ی آزاد عطا شده تا با هر میزان قدرت خلاقی که در اختیار داریم، خود‌ را بیان و آشکار کنیم. امروز می‌توانید بنشینید و با حضور فرزندان‌تان، استعدادهای تک‌تک آنان را بنویسید تا این نظریه را تقویت کنید که خداوند، این استعدادها را به‌منظور شادمانی و توفیق به ما عطا کرده است. کائنات هدفی دارد: شکوفاییِ خلاقیت و شادمانی انسان. وقتی به دیگران خدمت می‌کنید، وظیفه‌تان را در مقام فرزند کائنات، به‌‌جا ‌می‌آورید. «وظیفه» مترادف «دارما» است. «دارما» وظیفه در قبال جامعه، وظیفه نسبت به خویشتن و وظیفه در برابر خداوند را دربر می‌گیر‌د. وظیفه‌تان در قبال جامعه، خدمت به دیگران است. وظیفه‌تان نسبت به خودتان، این‌ است که از نظر معنوی، شکوفا شوید. وظیفه‌تان در برابر خداوند، این است که برای تکامل والاتر بشریت، با مشیّت الهی او همکاری کنید.

منبع وبلاگ: MOHSEN53

پنج شنبه 24/2/1388 - 22:57
كودك

چگونه با فرزندان‌مان مذاکره کنیم؟ خانواده به‌عنوان یکی از اساسی‌ترین ارکان جامعه‌ محسوب می‌شود و نقش پدر و مادر در تربیت اصولی و انتقال مهارت‌های ارتباطی و اجتماعی سالم به فرزندان، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است زیرا فرزندان، اولین تعامل و ارتباط خود را برای تأمین نیازهای زیستی، عاطفی و روانی، با پدر و مادر، شروع و تجربه می‌کنند و چگونگی این تعامل، می‌تواند در شکل‌گیری پایه‌های شخصیتی و موفقیت و یا شکست آنان در اجتماع تأثیر بگذارد. بنابراین،‌ ضروری‌ترین مهارتی که ما پدر و مادران باید از آن بهره‌مند شویم تا بتوانیم زمینه‌های ارتباطی سالم را برای فرزندان‌مان در زندگی اجتماعی آماده کنیم، مذاکره‌ی اصولی است چراکه اگر فرزندان‌مان روش حل مسائل و مشکل‌ها را با ما تجربه نکنند، با ورود به جامعه، برای حل مسائل و مشکلات زیستی، عاطفی و روانی خود با دیگران، دچار مشکل خواهند شد. تعریف مذاکره: مذاکره، ارتباط دوسویه‌ی زیستی، عاطفی و روانی است که بین دو یا چندنفر به‌منظور رسیدن به یک توافق و تفاهم انجام می‌شود یعنی به ازای چیزی که به دیگران می‌دهیم، چیزی دریافت می‌کنیم. به‌عبارتی دیگر، مذاکره‌ی اصولی، ابزاری اکتسابی و آموخته‌شده است که به‌وسیله‌ی آن، یک‌سری نیازهای زیستی، عاطفی و روانی خود با دیگران را به‌گونه‌ای که طرفین از آن خشنود باشند، برطرف می‌کنیم. ما همواره خواسته یا ناخواسته د‌ر مورد نیازهای زیستی، عاطفی و روانی‌ با فرزندان‌مان در حال مذاکره هستیم که گریزی از آن نیست. پس چه بخواهیم چه نخواهیم، با انبوهی از سؤال‌ها و خواسته‌ها از جانب فرزندان‌مان مواجه می‌شویم که درصورت مدیریت اصولی آن‌ها، می‌توانیم فرزندان‌مان را با روش اصولی ارضای نیازهای‌شان با دیگران آشنا کنیم. برای نمونه، وقتی ما به فرزندمان می‌گوییم: «دَرست را بخوان.» ممکن است در پاسخ بگوید: «درس‌هایم را بعد می‌خوانم.» ما نیز ممکن است در مقابل پاسخ او، یکی از سه‌روش زیر را در پیش بگیریم: 1- سریع و بدون بررسی علت و چرایی مسأله بگوییم: «باشه.» 2- سریع و با عصبانیت بگوییم: «نه همین حالا شروع کن.» 3- از جواب سریع «نه» یا «بله» خودداری کنیم و فرزندمان را برای بررسی مسأله به مذاکره دعوت کنیم. همان‌طور که می‌دانیم در سه روش بالا، عمل مذاکره اتفاق افتاده است ولی فقط روش سوم به‌عنوان روش اصولی تلقی می‌شود چون در روش دوم، نتیجه «برنده» یا «بازنده» بوده یا به‌عبارتی، فرزندمان را تسلیم خواسته‌های خود کرده‌ایم و در روش اول، تسلیم خواسته‌های فرزندمان شده‌ایم، در حالی‌که در روش سوم، هدف، تسلیم‌شدن یا تسلیم‌کردن نبوده بلکه تلاش برای توافق بوده است. مذاکره‌ی اصولی: در این روش مذاکره، افراد و مذاکره‌کنندگان، از مسأله و موضوع مذاکره، جدا درنظر گرفته می‌شوند و به مذاکره‌کنندگان به‌عنوان انسانی نگریسته می‌شود که دارای احساسات و عواطف بوده و درعین حال، غیرقابل پیش‌بینی است. این روش معتقد است در مذاکره باید تا حد امکان به‌دنبال منافع متقابل باشیم، به‌عبارتی باید نتیجه‌ی مذاکره مبتنی بر «برنده- برنده» باشد. وقتی می‌خواهیم در مورد موضوعی با فرزندمان گفت‌وگو کنیم، نباید اجازه دهیم موقعیت و نقش‌مان به‌عنوان پدر و مادر در جریان مذاکره‌ تأثیر بگذارد و درنتیجه خواسته‌های خود را به او تحمیل کنیم بلکه او را به‌عنوان انسان مستقل و دارای حقوق مساوی درنظر بگیریم که به لحاظ نگرش و درک، متفاوت از ما می‌باشد. برای نمونه، فرض کنیم با فرزندمان توافق می‌کنیم که همیشه اتاقش را مرتب نگه‌دارد و او نیز قول می‌دهد در انجام تعهداتش کوشا باشد ولی بعد از چندروز، متوجه می‌شویم به قولش عمل نکرده و اتاقش هم‌چنان نامرتب است. ما نیز بدون آن‌که زود عصبانی یا احساساتی شویم و به شخصیت او حمله کنیم یا به‌عبارتی، خود را در یک موقعیت برتر فرض کنیم و او را محاکمه و محکوم کنیم، در کمال خونسردی و آرامش، تمام فکر خود را به مشکلی که پیش‌آمده متمرکز می‌کنیم و می‌پرسیم: «چه اتفاقی برایت افتاده که نتوانستی اتاقت را مرتب کنی؟!» این رفتار بی‌طرفانه‌ی ما باعث می‌شود فرزندمان، خود را در یک موقعیت برابر احساس کند و بدون احساس ترس و نگرانی، به‌ علت مسأله و چگونگی آن بیندیشد. برای نمونه ممکن است بگوید: «فراموش کردم» و یا «کار واجبی پیش‌آمد که ترجیح دادم آن‌را انجام دهم.» سؤال‌های منطقی و بی‌طرفانه، به فرزندان‌مان کمک می‌کند تا در مورد عواملی که باعث انجام ندادن کار شده، بیندیشند و در جهت رفع آن‌ها تلاش کنند. نکته‌هایی که ما پدر و مادران در مذاکره با فرزند‌مان باید توجه داشته باشیم، عبارتند از: - فرزندمان را از مسأله و مذاکره جدا کنیم برای نمونه، وقتی دروغی می‌گوید، به‌‌جای این‌که به او بگوییم: «خیلی بچه‌ی بدی هستی» و به شخصیت او حمله کنیم و باعث احساس شرمساری و گناه در او شویم،‌ می‌توانیم چنین بگوییم: «من از عملی که انجام دادی یا دروغی که گفتی، احساس خوبی ندارم و از این مسأله احساس ناراحتی می‌کنم.» این رفتار ما باعث می‌شود فرزندمان، دلیل ناراحتی‌مان را بپرسد. در این‌صورت است که می‌توانیم دلیل‌های اشتباه کارهایش را روشن کنیم و او را در جهت مسیر درست و اصولی راهنمایی کنیم چراکه در غیر این‌صورت، فرزندمان حالت دفاعی به ‌خود می‌گیرد و پیشنهادهای ما را نمی‌پذیرد. - عقیده‌ها و احساسات فرزندمان را از نگاه خودِ او ببینیم و درک کنیم نه از نقطه‌نظر خودمان برای نمونه، وقتی فرزندمان احساساتش را بیان می‌کند، ما نباید خود را با او مقایسه کنیم‌ و به احساساتش اعتنایی کنیم چراکه ممکن است از نظر او، موضوعی جالب و قابل توجه باشد و از این‌که از جانب دیگران درک می‌شود، احساس خوبی کند و توجه ما ممکن است به او کمک کند تا همیشه احساساتش را با ما درمیان بگذارد. - سعی‌نکنیم به‌سرعت اظهارات (حتی اشتباه) فرزند‌مان را قطع کنیم بلکه اجازه دهیم اظهاراتش‌ را به‌گونه‌ای که هست، بیان کند برای نمونه، ممکن است بگوید: «من دیگر به مدرسه نمی‌روم» و ما به‌جای این‌که عصبانی شویم و پیام او را سریع قطع کنیم، می‌توانیم چنین بگوییم: «چه چیز بدی از مدرسه دیده‌ای که تو را آزار می‌دهد و دوست نداری به مدرسه بروی؟» این عمل ما می‌تواند شروع خوبی برای بررسی علت مسأله باشد. - خونسرد باشیم برای نمونه اگر رفتار و یا اظهارنظر فرزندمان، ما را عصبانی می‌کند و از حالت کنترل خارج می‌شویم، قبل از این‌که حرفی بزنیم، به اتاق دیگری برویم و وقتی به آرامش رسیدیم، در مورد آن موضوع با فرزندمان صحبت کنیم. - سعی‌کنیم وقتی مشکلی برای فرزندمان‌ پیش‌می‌آید، او را برای یافتن راه‌حل‌های منطقی و اصولی دعوت کنیم برای نمونه، از فرزندمان بخواهیم لیستی از موضوع‌هایی که باعث مشکل شده را به‌صورت شفاف و واقعی روی یک‌ برگ کاغذ بنویسد و یا به ما بگوید و ما نیز باید توجه داشته باشیم که شرایط را ‌طوری آماده کنیم و یا به‌گونه‌ای رفتار کنیم که او به ما اعتماد و اطمینان کامل داشته باشد و صادقانه، مشکل‌هایش را با ما درمیان بگذارد چراکه اگر احساس کند درصورت بیان احساسات واقعی‌اش، مورد‌ مؤاخذه و محاکمه قرارمی‌گیرد، ممکن است از گفتن حقیقت، طفره رود و یا به‌صورت مبهم آن را مطرح کند. - نقطه‌نظر و دلیل تصمیم خود را برای فرزندمان توضیح دهیم برای نمونه، وقتی به فرزندمان می‌گوییم: «باید بازی را تمام کنیم چون باید ناهار درست کنم.» ممکن است در جواب بگوید: «من ناهار نمی‌خورم» و ما ممکن است بگوییم: «اما من و برادرت گرسنه هستیم.» با این عمل، او را در جریان تصمیم خود قرارداده‌ایم. - سعی‌کنیم راه‌حل‌های قابل قبول و مناسبی برای مشکل فرزند‌مان ارائه دهیم برای نمونه، ‌اگر «لوبیا» دوست ندارد، بپرسیم: «چه‌چیزی به جای لوبیا دوست داری؟» - سعی‌‌کنیم هدف‌مان از مذاکره، بررسی و چرایی مسأله برای رسیدن به یک توافق باشد نه

بحث و جدل

منبع : وبلاگ MOHSEN53 

پنج شنبه 24/2/1388 - 22:56
كودك

چرا کودکان دروغ میگویند؟ انواع مهم دروغ‌گویی در كودكان را به صورت زیر می‌توان دسته‌بندی كرد: ‌1- دروغ برای جلب توجه زمانی كه كودك، توجه مثبت دیگر افراد مانند هم‌سن‌وسالان و به‌خصوص مادر و پدر خود را دریافت نمی‌كند، با دروغ‌گویی و بزرگ جلوه‌دادن خود، سعی در جلب این توجه خواهد كرد. فراموش نكنید كه برای کودکان، گرفتن و جلب توجه مادر و پدر و بزرگ‌ترها‌ حتی از نوع منفی آن، بهتر از فقدان هرگونه توجهی است. 2ـ دروغ‌های خیال‌بافانه این نوع دروغ‌گویی، مخصوص كودكان كم‌سن‌و‌سال‌تر و خیال‌پرداز است. این نوع خیال‌بافی‌ها و غیرواقعی بودن آن‌ها را هرگز نباید به روی آنان آورد و به‌عبارتی، به‌جای هرگونه توجه و تمركز، باید از كنار آنان گذشت. 3ـ دروغ‌بازی این نوع دروغ، شبیه نوع قبلی یعنی دروغ‌های خیال‌بافانه است كه با آن، كودكان سعی دارند دیگران حوادث تخیلی یا بازی‌های آنان را باور كنند. 4ـ دروغ مبهم كودك وقتی ناتوان از ابراز احساس‌ها و فکرهای خویش است، با سرهم‌بندی و به‌هم چسباندن جمله‌هایی، سعی در بیان آن احساس‌ها دارد‌ اما بزرگ‌ترها تصور می‌كنند كه او در حال دروغ‌گویی است. 5ـ دروغ انتقام‌جویانه این نوع دروغ، از نفرت و خشم كودك ناشی می‌شود. 6ـ دروغ محدود و ساختگی این نوع دروغ، بیشتر وقت‌ها از ترس تنبیه، تهدید و توهین مادر و پدر و یا مربیان و بزرگترها صورت‌می‌‌‌گیرد. 7ـ دروغ خودخواهانه این دروغ، حساب شده است و جهت فریب دادن دیگران صورت‌می‌‌گیرد و به‌طور معمول برای به‌دست آوردن یك‌چیز یا وضعیت مطلوب از سوی كودك، ابراز می‌شود. 8ـ دروغ مصلحتی كودكان، این نوع دروغ‌گویی را به حساب خودشان برای مراقبت از دوستی كه در یك وضعیت مشكل قراردارد و تحت فشار است، بیان می‌كنند. 9ـ دروغِ عادتی یا عادت‌شده این نوع دروغ‌ها به دلیل نتیجه گرفتن‌های قبلی از دروغ‌هایی است كه پیش از این، ابراز شده و به‌عنوان یك الگوی رفتاری در دسترس اوست و برایش كاركرد داشته است. پرسش: بهترین روش‌ برای پرهیزدادن كودكان از دروغ‌گفتن، ‌به غیر از شناسایی دلیل‌ها و ریشه‌های این رفتار و تصحیح آن‌ها، چه نوع عملكردی است؟ پاسخ: مادر و پدر باید از همان سنین اولیه با ظرافت و هوشیاری، متوجه این رفتار از سوی كودك خود باشند. اگر از همان دوران اولیه، كودك را به‌خاطر دروغ‌گویی‌اش مورد طعن، مخالفت و یا استهزا و تنبیه قرار‌ندهید بلكه با آرامش، مهربانی و صبوری با او در این‌باره صحبت كنید، او نیز به‌تدریج از این نوع رفتار دست بر‌می‌دارد، ضمن آن‌كه باید برخورد مادر و پدر به‌گونه‌ای باشد كه به كودك، احساس شرم و یا گناه تلقین نكنند بلكه زمینه‌های بروز رفتار را از میان بردارند. مادر و پدر باهوش، باید كودك خود را نه با دعوا و مشاجره و تنبیه بلكه با بیان مثال‌های خنده‌دار و شاد، از عواقب نامطبوع دروغ‌گویی آگاه كنند. کودک با هدایت و رهبری صحیح از سوی پدر و مادر، خود را از دروغ‌گویی بی‌نیاز دیده، بنابراین، این عمل را به‌عنوان یك الگوی رفتاری، به‌كلی از دست خواهد داد‌ چراكه راه‌های بهتری برای جلب توجه خویش و یا بیان و ابراز احساس‌ها و عواطف‌ خود پیدا می‌كند. به بیان دیگر، او كم‌كم می‌آموزد و در خود، آن را تثبیت می‌كند كه نه از ترس تنبیه و قانون و یا مجازات ‌بلكه به‌دلیل كنترل از درون و وجدان فردی‌اش، از دروغ‌گفتن پرهیز كند.

منبع وبلاگ: MOHSEN53

پنج شنبه 24/2/1388 - 22:55
كودك

چرا کودکان دروغ می‌گویند؟ پرسش: علت دروغ‌گویی كودكان چیست و شیوه‌ی حل این مشكل از سوی مادر و پدر كدام است؟ پاسخ: دروغ گفتن كودكان، دلیل‌های بسیار متفاوتی دارد. در میان كودكان كم‌سن‌و‌سال‌تر، دروغ‌گویی معنایی مشابه آن‌چه بزرگترها می‌شناسند، ندارد بلكه بیشتر جنبه‌ی خیال‌بافی دارد. بنابراین، قصد آنان هرگز فریب دادن دیگران نیست. اما عمده‌ترین دلیل دروغ گفتن از سوی كودكان در سنین بالاتر، فشار بزرگترها به آنان برای گفتن جزئیات دقیق یك ماجراست. این تحت فشار قراردادن، كودكان را وادار به گفتن دروغ می‌كند و از این‌جا كودكان، دروغ‌گویی را یاد می‌گیرند‌ چراكه دروغ گفتن، آنان را از تنبیه‌شدن باز‌می‌دارد و آنان، این نكته را به تجربه و بر اثر رفتار اشتباه بزرگترها آموخته‌اند. پس کودک برای گریز از تنبیه شدن و مجازات، دروغ تحویل می‌دهد. درحقیقت، ریشه‌ی بیشتر دروغ‌ها به‌دلیل احساس ناامنی و وحشت از مجازات و تنبیه است، بنابراین، چنان‌چه كودك به‌خاطر راست‌گویی، درباره‌ی اتفاقی ناخوشایند یا ناشایست، از سوی مادر و پدر و یا بزرگترها تنبیه نشود، به دروغ‌گفتن پناه نمی‌آورد. هرچه كودك، بزرگ‌تر می‌شود، از مسؤولیت اخلاقی بیشتری برخوردار شده و چون دروغ‌گویی، وجدانش را می‌آزارد، بنابراین‌ از دروغ‌گفتن، بیشتر پرهیز می‌كند. پرسش: آیا دروغ گفتن، یك شكل كلی است یا از نظر روان‌شناسی می‌توان انواعی برای آن درنظر گرفت؟ پاسخ: خیر، یك شكل كلی برای آن نمی‌توان در‌نظر گرفت بلكه باید گفت آن‌چه كه ما به آن‌، دروغ‌گویی كودكان اطلاق می‌كنیم، بسته به سن، موقعیت و شرایطی كه او در آن قراردارد، متغیر است. بنابراین، نمی‌توان هرنوع گفته‌ی خلاف واقع از سوی كودك را به‌عنوان دروغ‌گویی به معنایی كه بزرگترها از آن استنباط می‌كنند، قلمداد كرد.

منبع وبلاگ: MOHSEN53

پنج شنبه 24/2/1388 - 22:53
كودك

روانشناسی کودک چه‌کنیم تا کودکان، مسؤولیت خطاهای‌شان را بپذیرند؟ «پسر 7‌‌ساله‌ام حاضر نیست اشتباهاتش را بپذیرد؛ با این‌که من و همسرم خیلی راحت سعی می‌کنیم اشتباهات‌مان را بپذیریم و بعد از انجام هر کار خطایی، از همدیگر معذرت‌خواهی می‌کنیم‌ اما پسرم برای نمونه می‌خواست برنامه‌ی تلویزیونی مورد علاقه‌اش را قبل از رفتن به مدرسه ببیند، در صورتی‌که باید قبل از رفتن، صبحانه‌اش را می‌خورد و لباس‌هایش را می‌پوشید‌ اما آن‌قدر دست‌دست کرد که ساعت 7‌ شد و شروع کرد به اعتراض به ما که به‌خاطر قوانین شما من نتوانستم برنامه‌ی مورد علاقه‌ام را ببینم. ‌در این شرایط از او سؤال‌هایی کردم ‌تا بتواند به اشتباهش پی‌ببرد. برای نمونه در این مورد به او گفتم: چه کسی صبحانه‌ات را آماده کرد؟ - مامان‌ کی صبحانه‌اش را نخورد؟ - من چرا نتوانستی برنامه‌ات را ببینی؟ - قانون ناعادلانه‌ی شما نگذاشت. همان‌طور که می‌بینید، هیچ‌گونه احساس شرمی از اشتباهاتش ندارد و هرگز قبول ندارد که او هم اشتباه می‌کند.» این خانم فراموش کرده که پسرش فقط 7‌سال دارد‌ و رعایت قوانین خانه برای او هم‌چون تنبیهی سخت و خالی از لذت است. به‌نظر می‌رسد که این خانم، 24‌ساعته مانند یک پلیس رفتار کرده و به‌طور دائم به‌دنبال هر‌گونه تخلفی در کودک است. او بیش از حد بر خطاهای کودک متمرکز شده و پیوسته به‌دنبال پیدا کردن مقصر در موارد مختلف است و می‌خواهد که از هر اشتباه، درسی به او بدهد. اما این شرایط خوبی برای تعلیم نیست‌ بلکه این‌گونه شرایط فقط ایجاد خشم و رنجش در فرد می‌کند. افراد به‌طور اتوماتیک از اشتباه‌های‌‌شان درس می‌گیرند، البته د‌رصورتی‌که به‌صراحت، اشتباه‌ها به آنان گوشزد نشود تا به احساس گناه و شرم منجر گردد. در‌واقع این پسر با رفتارش ناخواسته به شما لطف کرده و به شما فهمانده روش مؤثری انتخاب نکرده‌اید‌ اما شما این رفتار را فقط به‌عنوان یک نافرمانی تعبیر کردید. به‌یاد داشته باشید که این کودک فقط 7‌سال دارد و روشی که شما برای کنترل رفتار او به‌کار بستید، مناسب سنش نبوده که نتیجه‌ی موفقیت‌آمیزی درپی نداشته است. البته درنظر داشته باشید در هر‌کسی که احساس شرم و گناه ایجاد کنیم، در هر سنی باشد، حاضر به پذیرش خطایش نیست‌ و با آن سؤال و جواب‌هایی که شما کردید، اگر بخواهد به اشتباهش اقرار کند، دچار احساس شرم می‌شود‌ و بنابراین به‌طور حتم قبول نمی‌کند. اگر می‌خواهید کسی اشتباهش را بپذیرد، سعی‌کنید محیط مثبتی ایجاد نمایید و الگویی برای او فراهم کرده تا به سمت درست هدایت شو‌د. پس الگو و نمونه‌ای برای رفتاری که دوست دارید در کودک‌تان ایجاد شود، فراهم کنید، بدون این‌که آن‌را توضیح دهید و یا آن رفتار را به او گوشزد کنید. برای نمونه، همین که شما و همسرتان برای اشتباهات‌‌تان از همدیگر عذرخواهی می‌کنید، الگوی بسیار خوبی است و به‌تدریج می‌بینید در صورتی‌که اشتباهات کودک را به‌طور مستقیم گوشزد نکرده و تحقیرش نکنید، او هم رفتار الگو را به‌مرور زمان تقلید خواهد کرد. همیشه در ذهن داشته باشید که تأکید زیاد بر اشتباهات، محیط خوب و مثبتی ایجاد نمی‌کند و مانع یادگیری صحیح کودکان می‌شود. مطمئن باشید یکی از کلیدهای مهم پرورش کودکان و یا هر فردی در هر سنی، این است که به رفتارهای خوب آنان بیش‌تر توجه کرده و در ازای آن‌ها پاداش دهید. در این‌صورت خواهید دید که به‌مرور زمان، رفتارهای بد، کمتر می‌شوند. اما اگر به‌طور صحیحی با الگوهای رفتاری نادرست برخورد نکنید و شیوه‌ی درست را به کودکان به‌طور عمیق یاد ندهید، آن رفتارها به بخشی از ساختار شخصیتی آنان تبدیل خواهند شد. از طرف دیگر هر‌‌‌قدر به رفتارهای نادرست کودک توجه بیش‌تری نشان دهید، در‌حقیقت این‌گونه رفتارها را تقویت کرده‌اید‌ چون فرزند شما همیشه با انجام کارهای نادرست، می‌تواند توجه شما را‌ به‌خود جلب کند‌ و درنتیجه انگیزه‌ای برای انجام رفتارهای صحیح در او ایجاد نمی‌شود. علاوه‌بر این، با تمرکز بر اشتباهات، باعث می‌شوید کودک، فردی سرکش و گستاخ شده و دیگر از محیط خانه لذتی نبرد. ما ی‌خواهیم کودکانی پرورش دهیم که بتوانند در آینده‌، خود به‌تنهایی فکر کنند و به‌طور مستقل عمل نمایند؛ پس برای این‌که کودکان از ما حرف‌شنوی داشته باشند، بهتر است‌ با آنان‌ گفت‌وگو کنیم‌ و قوانینی ساده و به‌طور کامل مشخص برای خانه تعیین نماییم، قوانینی که موجب دعوا و مجادله نشود. برای نمونه: «اگر لباست را نپوشی و صبحانه‌ات را نخوری، نمی‌توانی تلویزیون تماشا کنی»‌، شاید در‌ظاهر، قانون معقولی به‌نظر آید‌ اما بهتر است که این عبارت را به این‌صورت تصحیح نماییم:‌ «تو می‌توانی قبل از رفتن به مدرسه، تلویزیون تماشا کنی اما قبل از آن، لباست را بپوش و صبحانه‌ات را بخور‌ چون باید قبل از فلان ساعت بیرون از خانه باشیم.» این عبارت، روشن و قابل درک است و به‌طور کامل به کودک می‌فهماند که به‌طور دقیق چه کاری را نباید و چه کاری را باید انجام دهد تا بتواند به آن‌چه می‌خواهد، برسد‌. حتی می‌توانید از او نظرخواهی کنید که چه قوانینی در نظرش خوب است و در‌صورت عدم رعایت آن‌ها، چه پیامدهایی عادلانه می‌آیند. البته دلیل ندارد که کودک شما تمام قوانین را بپسندد‌ اما شما هم باید منصف باشید و مهم‌تر این‌که در تأکید بر اجرای قوانین، ثابت و پایدار عمل نمایید‌ و تا آن‌جا که می‌توانید، از کم‌ترین توبیخ و سرزش استفاده کنید. اما ‌همیشه در ذهن داشته باشید‌ که اگر می‌بینید بارها و بارها در مورد مسأله‌ی خاصی با هم بحث می‌کنید و به هیچ راه‌حل مؤثری نمی‌رسید، نشانه‌ی این است که شیوه‌ی مؤثر و کارآیی به‌کار نبسته‌اید. در این زمان، باید بنشینید و به راه‌حل دیگری بیندیشید.

منبع وبلاگ: MOHSEN53

پنج شنبه 24/2/1388 - 22:51
كودك

شب ادراری(ناتوانی كنترل ادرار) عدم كنترل ادرار یكی از شایعترین علل مراجعه به روانپزشك یا متخصص كودكان می باشد. كودكانی كه به سن پنج سالگی می رسند باید توانائی نگهداری و كنترل ادرار خود را كسب كنند .حال اگر با رسیدن به سن پنج سالگی با سطح رشدی مناسب بدون هیچ دلیل جسمی و مشكلات پزشكی و یا مصرف برخی داروها ( ادرار او رها )،كنترل ادرار صورت نگیرد و این مسئله دو بار در هفته به مدت سه ماه پیاپی باشد، فرد مبتلا به اختلال بی اختیاری ادرار خواهد بود. شب ادراری ممكن است خواه عمدی و خواه غیر عمدی باشد. در واقع ترس، اضطراب، از دست دادن مهر و محبت والدین، تولد كودك دیگر، جلب نظر والدین، ترس از تنبیه و در بچه های بزرگتر مشكل در مدرسه و دوستان و در كل هیجانات مختلف در كودك مهمترین علل بیماری هستند. وجود نشانه های نظیر مكیدن انگشت، كج خلقی، لجبازی و سایر مشكلات رفتاری همراه با این اختلال گزارش است، زیرا عدم كنترل ادرار نیز به نوبه’ خود بر روان كودك اثر می گذارد و سر زنش یا تنبیه از طرف والدین باعث احساس ناراحتی و ضعف شده و بر شدت عدم كنترل ادرار می افزاید، والدین باید سعی كنند با آرامش و صبر با كودكان برخورد كنند، باید از توبیخ و تنبیه كودك خودداری كرد و با این عمل او را متوجه ساخت كه عدم كنترل ادرار عمل زشت و شرارت نیست بلكه نوعی بیماری است. محققان عقیده دارند چنانچه والدین در فهم كودك و نیازهای او بكوشند و با وی رابطه عاطفی صحیح بر قرار كنند بیماری به سهولت درمان میشود. به طور خلاصه درمان با تلفیق روشهای زیر انجام می گیرد: الف: تشویق كودك به بیان مشكلات خود و اصلاح رابطه كودك و اعضای خانواده. ب: از بین بردن جو اضطراب زا برای كودك . پ: بیدار كردن كودك برای ادرار كردن در شب در فواصل معین و آشنایی كودك با آداب توالت رفتن. ت: دادن مایعات به مقدار كم، مخصوصا نوشیدنیهایی كه در آنها كافیین وجود دارد مثل: چای، قهوه، نوشابه. ث: تهیه و نصب ورقه بالای تخت كودك به این منظور كه شبهایی كه كودك خشك بود، توسط خودش یك ستاره یا خورشید روی آن علامت زده شود و می توان به منظور تشویق یك جایزه در ازای مثلا ده ستاره به او داد. ج: دارو درمانی هم در بهبود این اختلال موثر است، اما به هر حال موفقیت آن همراه با موارد بالا می باشد.

منبع وبلاگ: MOHSEN53

پنج شنبه 24/2/1388 - 22:50
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته