• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 21
تعداد نظرات : 14
زمان آخرین مطلب : 5356روز قبل
دعا و زیارت

پرسش: نماز تراویح چیست و در کجا تشریع شده است؟

پاسخ: نوافل شبهای ماه مبارک رمضان مورد قبول فریقین است و پیامبر فقط آن را به صورت فرادی می خوانده و امیرالمؤمنین و ائمه اهل بیت همگی آن را مانند بقیه نمازهای مستحبی به صورت فرادی می خواندند.

ـ طبق نقل بخاری عمر بن الخطاب دستور به جماعت داد و از کرده خود خشنود بود و می گفت «نعم البدعة هذه...» (این چه بدعت خوبی است؟!)(1)

ـ قسطلانی آن را تشریع عمر می داند عمر آن را با تعبیر بدعت آورد; چون پیامبر برای مردم جماعت خواندن نماز تراویح را بیان نکرده و درزمان ابوبکر نبوده است.(2)

عینی: عمر تعبیر «بدعت» آورد; چون پیامبر جماعت را برای این نماز تشریع نکرد و در زمان ابوبکر هم نبود.(3)

قلقشندی: عمر اولین کسی است که جماعت رمضان را تشریع کرد و آن در سال 14 هجری بود.(4)

ـ بیهقی چهار روایت از قول امیرالمؤمنین نقل می کند و خودش سند همه را ضعیف می شمرد که در آن ها امیرالمؤمنین نماز تراویح را تأیید کرده اند.

ـ ائمه شیعه همگی نماز تراویح را بدعت وجماعت نمازمستحبی راحرام دانسته اند.(5)

ـ عبدالله بن عمر بشدت از آن نهی می کرده است.

ـ در جواز به جماعت خواندن نوافل رمضان هیچ روایتی از پیامبر و اهل بیت پیامبر نرسیده است.(6)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحیح بخاری، ج 1، ص342

2 . ارشاد الساری ج 4، ص656

3 . عمده القاری، ج 11، ص126

4 . مآثر الاناقة فی معالم الخلافه، ج2، ص337

5 . سرائر، ج3، ص639

6 . پاسخ به برخی شبهات ـ طبسی.

سه شنبه 3/6/1388 - 19:40
دعا و زیارت

 

نمازى که برنامه هاى ظاهر و باطنش همراه با چهار هزار مسئله است و تا کنون صدها کتاب از طرف عارفان و فقیهان و حکیمان و فیلسوفان و وارستگان و عاشقان درباره آن نوشته شده ، چگونه در قدرت این فقیر تهیدست است که تمام منافع دنیوى و اخروى آن را بازگو کند ؟

 

من در این فصل به طور بسیار مختصر و بدون شرح و تفسیر به منافع نماز اشاره مى کنم و شما را در این زمینه به کتاب هاى مفصّل ارجاع مى دهم .

 

در قرآن مجید مى خوانیم :

* ( وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلوةِ وَ اِنَّها لَکبیرَةٌ اِلّا عَلَى الْخاشِعینَ )(1) .

از خداى بزرگ در سایه بردبارى و استقامت و نماز یارى جویید . این مسئله جز براى اهل خشوع سنگین است .

راستى چه مسئله باعظمت و چه حقیقت ریشه دارى است ، آن هم مسئله اى که از جانب حضرت حق مطرح شده و تجربه حیات امت اسلامى نیز آن را ثابت کرده است : بردبارى و صبر یکى از علل مهمّ پیروزى بر سختیها ، و نماز کلیدى براى حلّ بسیارى از مشکلات .

ــــــــــــــــــــــــــــ

 

1 ـ بقره ( 2 ) : 45 .

*************************

دانشمند بزرگ شیخ الرئیس ابوعلى سینا مى فرماید :

هر زمان مشکلى عملى در ضمن مطالعه شبانه برایم پیش مى آمد و از حلّ آن عاجز مى شدم به مسجد جامع شهر رفته دو رکعت نماز بجا مى آوردم ، سپس از خدا مى خواستم مرا به وسیله نور آن نماز مدد کند تا گره از مشکل باز شود . آرى ! پس از بیرون آمدن از مسجد مشکلم حل مى شد و به اندک زمانى به آنچه مى خواستم مى رسیدم(1) .

شهر قم از قحطى ناله داشت ، زمان خشک شده بود ، باغات در شُرف انهدام بود ، مردم از سختى معیشت مى نالیدند ، عوامل مادّى از حل مشکل عاجز بودند ، دولت زمان درمانده بود ، ملت همه چاره اى نداشت . تنها راهى که براى نزول باران وجود داشت یکى از دستورهاى مهم اسلامى بود : نماز باران !

کمتر کسى به خود جرأت مى داد به این مهم اقدام کند و به وسیله نماز ، از آسمان باران بیاورد . دلى مى خواست آکنده از یقین ، روحى مى خواست ملکوتى که بتواند با توان الهى و با بجاى آوردن نماز باران ، به جنگ طبیعت برود .

آن کس که با کمال اطمینان جرأت قدم نهادن به این میدان را به خویش داد مرجع بزرگ آن زمان مرحوم آیة اللّه العظمى حاج سید محمّد تقى خوانسارى بود .

من در سنّ سه سالگى ، آن مرد کم نظیر را در منزل پدرِ مادرم دیده بودم . آن انسان ملکوتى دست به سرم گذاشت و برایم دعا کرده بود که من در آینده از عمرم روحانى خدمتگزارى براى اسلام و مسلمین شوم ، و امروز آنچه دارم از دعاى آن فرشته عالم معناست .

او بارها غرق در اسلحه در میدان جنگ با استعمار در عراق شرکت کرده بود .

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ روضات الجنات : 3 / 171 .

 

*************************

او براى احقاق حقوق اسلام و مسلمین پافشارى عجیبى داشت .

 

حضرتش با جمعیت زیادى ، با چشم گریان و دل بریان و سروپاى برهنه ، به سوى منطقه خاک فرج قم حرکت کرد . این واقعه در زمانى اتفاق افتاد که در جنگ دوم جهانى متفقین در شهر قم قواى نظامى داشتند و از نزدیک ناظر اوضاع بودند . ارتش کفر که تصوّر مى کرد این جمعیت براى درگیرى آمده خود را آماده دفاع کرده بود ، ولى وقتى از داستان باخبر شد غرق در تعجب گشت که مگر ممکن است با عملى به نام نماز از آسمان باران آورد ؟!

اما دعاى آن انسان والا و نماز آن مرد الهى اثرش را بخشید و همچون سیل از آسمان باران نازل شد و این مسئله به عنوان خبرى مهم و اعجاب انگیز به سراسر جهان مخابره گردید .

این واقعه بر سنگ قبر آن آیت حق در شهر قم در مسجد بالاسر حضرت معصومه و در تواریخ آن زمان ثبت شده است .

* اى اهل ایمان ! براى پیشرفت کار خود مقاومت کنید و به ذکر خدا و نماز توسّل جویید که خداوند یاور بردباران است .(1) .

* اى رسول من ! آنچه از کتاب آسمانى به تو وحى مى شود بر مردم بخوان ، و نماز را که عبادتى است بزرگ برپاى دار ، که همانا نماز اهلش را از هر کار زشت و منکرى باز مى دارد ، و به حقیقت که یاد خدا بزرگتر است ، و پروردگار پاداش اعمال را از نظر دور نمى دارد(2) .

بى شک ، بین نمازگزار و بى نماز در تمام برنامه هاى ظاهر و باطن فرق است . نمازگزار به خاطر وجوب نمازهاى یومیه ناچار است از تمام آلودگى هاى ظاهر

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بقره ( 2 ) : 153 .

 

2 ـ عنکبوت ( ) : 45 .

****************************

 

در درجه اول و سپس از آلودگى هاى باطن خود را حفظ کند تا شرایط صحت و قبولى تحقّق یابد .

نمازگزار بر خود لازم مى داند که طهارت بدن و لباس را به خاطر نمازهاى یومیه به طور مرتب حفظ کند ، و مى داند که به خاطر مباح بودن مکان و لباس و آب وضو و غسل و خاک تیمم باید از بسیارى از فحشا و منکرات از قبیل دزدى کم فروشى ، غشّ ، در معامله ، غصب ، تقّلب در خرید و فروش ، حیله در کار ، ربا ، معامله حرام ، خوردن مال مردم به باطل ، به دست آوردن ثروت از طریق زور و تجاوز ، و کمک به ظلم و ظالم کناره گیرى کند تا بتواند دو رکعت نماز صحیح و قابل قبول بجاى آورد .

نمازگرا واقعى مى داند که با لباس حرام ، آب و خاک غیر مباح ، مکان غصبى ، و شکم پر از حرام نمازش پذیرفته نیست .

نماز عمود دین و عماد اسلام است . اگر این عبادت پرفیض به درستى انجام شود ، نمازگزار را از جمیع رذایل و آلودگى ها پاک مى سازد و از هر زشتى و ناپسندى باز مى دارد .

نکته مهمّى که نباید ناگفته بماند این است که در جمیع احکام عبادى اسلام ، رام کردن نفس سرکش ، و از میان بردن خودخواهى و تکبّر ، و اتّصاف به فضیلت تواضع و خشوع و جود و سخا و کرم و شرف ، و حفظ تمام حقوق خالق و مخلوق لحاظ شده است .

امیرالمؤمنین (علیه السلام) خطبه غرّایى به نام قاصعه « یعنى تحقیر کننده متکبران » دارد که در آن زیانهاى کبر و مفاسد این خوى زشت را به تفصیل بیان کرده و از مناسک حج ، سپس از نماز و روزه و زکات بام برده و بیان فرموده که چگونه این عبادت تکبّر را نابود مى سازد .

کمتر کسى توجّه دارد که تشریع حکم زکات که به طور مرتب با آیات نماز

همراه است از بین برنده تکبّر و آورنده تواضع است . ولى پس از اندک تأملى روشن مى شود که این حکم ، فقرا را با اغنیا شریک مى سازد و به آنان تسلّط در اموال توانگران مى بخشد . و این شرکت دادن فقرا با اغنیا از عظمت و علوّ مقام اغنیا و ذلّت و حقارت تهیدستان مى کاهد و فاصله بین محروم و منعم را از بین مى برد ، تا چه رسد به نماز که نمازگزار گاه در پیشگاه عظمت پروردگار بى حرکت مى ایستد و گاه کمر بندگى خم مى کند و در آخر با شکستگى و فروتنى و حقارت و پستى ، اعضا و جوارح گرامى حتى صورت و پیشانى خود را بر خاک مى ساید و با این اعمال با نفس خود جهاد مى کند و غرور و تکبر را محو مى سازد و تواضع و تذّلل را به اثبات مى رساند . و البته یک دین جامع و کامل باید باشد .

خودخواهى منشأ و منبع همه مفاسد است . نخست و در ابتداى کار ، باید اصل و ریشه عموم بیماریهاى روحى را چاره کرد . همچنان که اساس همه ترقّیات معنوى و روحى و اصلاحات فردى و اجتماعى ، خداشناسى و خداپرستى است ، خودخواهى و خودپرستى منبع همه بدبختى ها و مفاسد است . خودخواه و خودپرست نمى تواند خداجوى و خداپرست بشود ، پس امید صلاح و اصلاحى نباید از او داشت .

نمازگزار واقعى خدا را دوست مى دارد و عاشق دلباخته محبوب حقیقى است و خدا نیز او را دوست خود مى خواند . آیا دوستى خدا با عشق مفرط به مادیت محض که اصل هر گناه و خطاست جمع مى شود ؟

نمازگزار یک بار بسم الله و بار دیگر در سوره حمد خدا را به دو صفت رحمان و رحیم مى ستاید و اگر از نمازش غافل نباشد قهراً در کسب این صفت خدایى و تخلق به اخلاق الهى خواهد کوشید و در نتیجه ، مهربان ترین مردم خواهد شد و از قساوت و سنگدلى و بیرحمى و بى مهرى برکنار خواهد ماند .

نمازگزار مى داند که خداوند در کتابش خطاب به تمام پیامبران فرموده که اول

حلال تناول کنید ، سپس قیام به عبادت نمایید(1)

نمازگزار مى داند که رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود :

* خداوند را در فضاى بیت المقدس فرشته اى است که هر شب ندا مى دهد : هر کس از مال حرام بخورد مستحب و واجبى از او پذیرفته نمى شود(2) .

و مى داند که آن حضرت فرمود :

* کسى که لباسى را به ده درهم خرید ، اگر در پول آن لباس درهمى از حرام باشد ، خداوند در آن لباس نمازى را نخواهد پذیرفت(3) .

نمازگزار به این معنا توجه دارد که داود (علیه السلام) به حضرت حق عرضه داشت :

* الهى ! اى خداوند مهربان ! ساکن بیت تو کیست و نماز را از چه بنده اى قبلو مى کنى ؟ جواب آمد : کسى که به خاطر جلال من تواضع کند و روزش را به یاد من بگذراند ، به خاطر من از شهوات حرام دورى جوید ، گرسنه را سیر کند ، غریب را پناه دهد ، به حادثه دیده رحم نماید . این چنین انسانى در مملکت ملکوت همانند خورشید مى درخشد و من دعایش را مستجاب مى کنم ، آنچه از من بخواهد به او عنایت مى نمایم ، عدم تحمّلش را مى بخشم ، در غفلت چراغ راهش مى شوم ، در تاریکى نورش گشته دستش را مى گیرم . او میان مردم مانند فردوس در بین بهشتهاست که نهرهایش همیشگى و میوه هایش بى تغییر است(4) .

نمازگزار حتماً به این معنى توجه دارد که حضرت صادق (علیه السلام) فرمود :

* کسى که دوست دارد بداند نمازش قبول است یا نه ، ملاحظه کند که آیا

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مؤمنون ( 23 ) : 51 .

2 ـ محجة البیضاء : 3 / 204 .

3 ـ محجة البیضاء : 3 / 204

4 ـ محجة البیضاء : 1 / 352 .

***********************

نمازش او را از فحشا و منکرات باز مى دارد یا نه . به اندازه اى که نمازش قدرت حفظ او را از مفاسد دارد به درگاه حق قبول است(1) .

جامعه نمازگزار جامعه اى است پاک ، و کشور با نماز کشورى است سعادتمند . در مملکتى که همه اهل نمازند ، از ظلم و تجاوز و بغى و فحشا و منکرات و فساد و قساوت و بدبینى و بى اعتبارى و دزدى و چپاول خبرى نیست . در آن مرز و بوم که مردمش متوسل به نمازند از دادگستریهاى عریض و طویل و پرونده هاى جنایى اثرى نیست .

در آن آب و خاک که سایه نماز بر سر ملت آن است از نزاع و جدال و جنگ و خونریزى و طلاق و جدایى و هجوم به ناموس ملت و بى حجابى سراغى نگیرید .

کشور با نماز ، مأمور مسلّح براى حفظ مال مردم و راحت و امنیت خانواده ها

نمى خواهد .

در ملّتى که حقیقت نماز حکمفرماست بحثى از زندان و زندانبان نیست ، بدهکار مال مردم را مى دهد ، و طلبکار آسایش و امنیت دارد .

در جامعه با نماز خون و مال و عرض و آبروى مردم محترم است و این نماز است که ضامن خیر دنیا و آخرت انسان هاست .

کشور با نماز نمونه اى از بهشت آخرت ، و ملت بى نماز دچار انواع بدبختى ها و مفاسد است .

نماز چراغ پرفروغ حیات ، آرام بخش قلب ، معشوق مناجاتیان ، عرصه گاه خوشبختى اهل حق ، نور چشم مشتاقان جمال ، وسیله قرب مقرّبان و دستگیره نجات امیدواران است .

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ المیزان : 16 / 138 .

(در نماز هایتان ما را فراموش نکنید)التماس دعا

يکشنبه 1/6/1388 - 20:21
دانستنی های علمی

در حدیث معتبر از حضرت رسول منقول است که باید هر کس  باحوال بدن خود بپردازد، که اینها باعث زیادتى جمال او است .

از حضرت صادق علیه السلام منقول است که موى بینى را گرفتن رو را نیکو میکند.

از حضرت امام موسى علیه السلام منقول است که چهار چیز است که از وسواس شیطان است گل خوردن و گل را بدست ریزه کردن و ناخن را بدندان گرفتن و ریش را خائیدن .

از حضرت صادق منقول است که بسیار دست بر ریش مگذار که رو را معیوب و بدنما میکند.

منبع :فصل هفتم : در کندن موی بینی و بازی کردن با ریش (حلیه المتقین)

يکشنبه 21/4/1388 - 20:10
دانستنی های علمی

برنامه های موسسه فرهنگی مذهبی امیدواران منتظر شهرستان ارومیه در سال 1388  

با تشکر فراوان ازهمکاری صمیمانه هیئت امناء گرامی مسجد حضرت قائم (عج) خدمت همشهریان گرامی یادآور می شود جشن ها و مراسمات عزاداری  در محل مسجد حضرت قائم (عج) واقع در ارومیه- انتهای خیابان فرهنگ -  خیابان شهید مظفری آذر- مسجد حضرت قائم (عج) منعقد خواهد شد.  

 

 

ردیف موضوع برنامه تاریخ شرح برنامه
1 میلاد امام حسن عسگری (علیه السلام) 14/1/88 پخش شکلات و شیرینی در سطح شهر
2 میلاد حضرت امام علی (علیه السلام) 15/4/88 برگزاری جشن در محل مسجد حضرت قائم(عج)
3 برگزاری اردوی 2 روزه ، ویژه اعضای موسسه 18و19/4/88 محل اردو متعاقباً اعلام خواهد شد/.
4 مبعث رسول اکرم (ص) 29/4/88 برگزاری جشن ویژه در محل مسجد حضرت قائم(عج)
5 ولادت حضرت امام حسین (علیه السلام) و روز پاسدار 4/5/88 برگزاری جشن های اعیاد شعبانیه همراه با سخنرانی توسط علماء و روحانیون برجسته کشوری
6 ولادت حضرت ابوالفضل العباس(علیه السلام) و روز جانباز 5/5/88 برگزاری جشن های اعیاد شعبانیه همراه با سخنرانی توسط علماء و روحانیون برجسته کشوری
7 ولادت حضرت امام زینالعابدین(علیه السلام) 6/5/88 برگزاری جشن های اعیاد شعبانیه همراه با سخنرانی توسط علماء و روحانیون برجسته کشوری
8 ولادت حضرت قائم(عج) 16/5/88 برگزاری جشن بزرگ در محل مسجد حضرت قائم(عج) با همکاری پایگاه برادران(مرصاد)و پایگاه خواهران(قائم عج)
9 برگزاری اردوی 9 روزه 26/5/88 محل اردو مشهد مقدس
10 ولادت حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام) 14/6/88 برگزاری جشن همراه با محفل انس با قرآن کریم با دعوت از قاریان برجسته
11 شب قدر 17/6/88 برگزاری مراسم ویژه شبهای قدر
12 سالروز ضربت خوردن امام علی (ع) 18/6/88 برگزاری مراسم ویژه عزاداری
13 شب قدر 19/6/88 برگزاری مراسم ویژه شبهای قدر

                           

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دوشنبه 31/1/1388 - 16:20
دعا و زیارت
قرآن مجید و کتاب هاى اصیل حدیث براى انسان مؤمن ارزش و عظمتى قائلند که براى چیزى در آفرینش ، پس از خدا و انبیا و ائمه ، به این اندازه ارزش قائل نیستند . مؤمن ماه آسمان حیات ، خورشید عالم معنى ، و نور زمین و آسمان است . * قالَ النَّبِىُّ (صلى الله علیه وآله وسلم) : مَثَلُ الْمُؤْمِنِ عِنْدَ اللّهِ کمَثَلِ مَلَک مُقَرَّب ، وَ اِنَّ الْمُؤْمِنَ اَعْلى عِنْدَاللّهِ مِنْ مَلَک مُقَرَّب(1) . رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود : مؤمن نزد خداوند همانند ملک مقرّب است ، و به حقیقت که مؤمن نزد خداى بزرگ از ملک مقرّب بالاتر است .* اِنَّ رَسوُلَ اللّهِ (صلى الله علیه وآله وسلم) نَظَرَ اِلَى الْکعْبَةِ فَقالَ : مَرْحَباً بِالْبَیتِ ما اَعْظَمَک وَ ما اَعْظَمَ حُرْمَتَک عَلَى اللّهِ ! وَ اللّهِ لِلْمُؤْمِنُ اَعْظَمُ حُرْمَةً مِنْک لاَِنَّ اللّهَ حَرَّمَ مِنْک واحِدَةً وَ مِنْ الْمُؤْمِنِ ثَلاثَةً : مالَهُ وَ دَمَهُ وَ اِنْ یظَنَّ بِهِ ظَنَّ السُّوءِ(2) .  در روایت آمده که رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) به کعبه نظر فرمود واین چنین به خانه ى حق خطاب کرد : آفرین به بیت الهى ، چه عظیم است قدر و منزلت تو و حرمتى که نزد خداى دارى ! به خدا قسم مؤمن احترامى عظیم تر از تو دارد ،  ــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ مستدرک سفینة البحار : 1 / 167 . 2 ـ مستدرک سفینة البحار : 1 / 168 . چرا که خداوند براى تو یک حرمت قرار داده و براى مؤمن سه حرمت : حرمت در مال و در خون و آبرو که نباید به او گمان بد برد . * قالَ الصّادِقُ (علیه السلام) : اَلْمُؤْمِنُ اَعْظَمُ حُرْمَةً مِنَ الْکعْبَةِ(1) .  امام صادق (علیه السلام) فرمود : مؤمن حرمتى بزرگتر از کعبه دارد . این چنین انسان هاى والا و با عظمتى داراى خصوصیات و ویژگى هایى هستند که نشان دهنده ى اعتقاد آنان به خدا و روز قیامت و بیان کننده ى طهارت ظاهر و باطن آنهاست . قرآن و روایات به خصوصیات و نشانه هاى مردم مؤمن اشاره دارند تا از جهتى چهره ى ملکوتى آنان را به جامعه ى انسانى بشناسانند و از جهت دیگر درس و پندى براى مردم باشد تا آن نشانه ها را در وجود خود تحقق بخشند .در میان نشانه ها و خصوصیات مردم مؤمن نماز جایگاه مخصوصى دارد و شاید بتوان گفت نماز در رأس تمام خصوصیات مردم مؤمن پس از ایمان به خدا و روز قیامت است .این رساله اگر بخواهد از هر آیه و روایتى فقط قسمت مربوط به نمازش را بیاورد ، شاید از چهره ى زیباى آیه و روایت بکاهد . به ناچار آیات و روایاتى که در آنها ذکرى از نماز به عنوان نشانه ى مردم مؤمن آمده تمامش را نقل مى کند تا علاوه بر توجّه به نماز به سایر خصوصیات مردم مؤمن نیز توجه شود .در این قسمت ، تذکرّ این نکته ضرورى به نظر مى رسد و آن این است که به خاطر مفصّل نشدن رساله از ذکر اصل آیات و روایات خوددارى مى کنم و تنها برگردان فارسى آیات و روایات را در معرض تماشاى خوانندگان مى گذارم . ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مستدرک : 1 / 168 .

منبع :کتاب سیمای نماز
شنبه 22/1/1388 - 16:32
دعا و زیارت

سلام خدمت همه کاربران محترم

در این اوایل سال 1388 از تمام جوانها خواهش میکنم که حتماً دعای مجیر رو دانلود کنند و با ناله های حاج منصور ارضی هم صدا بشند.

ان شاءالله که همه دعاهایتان بحق مولامون امام زمان (عج)مستجاب شود صلوات بفرستید.

توضیح اینکه این فایل با فرمت mp3 هست از سایت یاسین مدیا.

دانلود دعای مجیر با صدای حاج منصور

دوشنبه 17/1/1388 - 23:44
دعا و زیارت

یکى از اصحاب على علیه السلام بنام (حبه عرنى ) مى گوید:

شبى من با (نوف ) در صحن حیاط دارالعمارة کوفه خوابیده بودیم ، اواخر شب بود ناگاه دیدیم على علیه السلام آهسته از داخل عمارت بیرون آمد وحشت فوق العاده او را فرا گرفته ، قادر نیست توازن خود را حفظ کند، دست خود را به دیوار نهاده مانند افراد واله و حیران به آسمان نگاه مى کند و این آیات را تلاوت مى کند: ان فى خلق السموات و الارض ...

حبه عرنى مى گوید:

على علیه السلام مکرر اى آیات را زمزمه مى کرد و آنچنان دل باخته این زیباییها و آفریننده این همه عظمت گردیده بود و چنان از خود بى خود شده بود که گویى هوش از سرش پریده است .

حبه و نوف ، هر دو در بستر خویش آرمیده و این منظره حیرت انگیز را نظاره مى کردند. تا على علیه السلام کم کم به خوابگاه حبه نزدیک شد و فرمود:

- حبه ! خوابى یا بیدار؟

- بیدارم ، یا امیرالمؤمنین ! شما با آن همه سوابق درخشان و با آن همه زهد و تقوا و عبادت بى نظیر از ترس خدا این چنین هستید، واى به حال ما، پس ‍ ما بیچارگان چه کنیم ؟!

على علیه السلام چشمها را پایین انداخت و گریست . آنگاه فرمود:

اى حبه ! همگى ما روزى در برابر خدا، ایستگاهى داریم و هیچ یک از اعمال ما بر او پوشیده نیست .

اى حبه ! خداوند به من و تو از رگ گردن نزدیکتر هست ، هیچ چیز نمى تواند بین ما و خدا حایل شود.

سپس به نوف فرمود:

- نوف ! خوابى ؟

- نه ، یا امیرالمؤمنین ! بیدارم ، حالت حیرت انگیز شما سبب شد که مدتى امشب اشک بریزم .

- اى نوف ! اگر امشب از خوف خدا زیاد گریه کنى ، فردا در مقابل خداوند چشمانت روشن خواهد شد.

اى نوف ! هر قطره اشکى که از ترس خدا از چشم کسى جارى شود، دریاهایى از آتش را خاموش مى کند!...

آنگاه کمى حبه و نوف را پند و اندرز داد و در آخر فرمود:

من به شما مى گویم : خدا ترس باشید.

سپس از آن دو نفر گذشت در حالى که با خود زمزمه مى کرد و مى گفت :

خداوندا! کاش مى دانستم هنگامى که از تو غفلت مى کنم تو از من اعراض ‍ مى کنى یا به من توجه دارى ؟

اى کاش مى دانستم با این خواب طولانیم و کوتاهى کردنم در سپاسگزارى نعمت هایت ، حالم در نزد تو چگونه است ؟!

حبه مى گوید: به خدا قسم على در همین حال بود تا صبح طلوع کرد.

منبع :داستانهای بحار الانوار جلد پنجم

يکشنبه 9/1/1388 - 22:33
فلسفه و عرفان

حـوزه عـلمـیـه نـجـف اشـرف کـه در حـدود هـزار سـال قـدمـت دارد، در سال 488 ق . به وسیله شیخ الطائفه ، ابو جعفر، محمد بن حسن طوسى تاسیس ‍ گردید. وى پـس از مـهـاجرت از بغداد به نجف اشرف ، با تاسیس این پایگاه علمى در جوار مرقد امـیـر مـؤ منان على بن ابى طالب علیه السلام ، نجف اشرف را به صورت مرکزى براى گـسـتـرش و تـعـمـیـق فـرهـنـگ شـیـعـه در آورد و خـود بـه مـدت 13 سـال در ایـن شـهـر بـه تـدریس و تاءلیف اشتغال داشت . از آن زمان تا کنون ، حوزه نجف پـذیـراى صـدهـا هـزار دانـش پـژوه بوده و هزاران مجتهد و فقیه به جامعه اسلامى تقدیم کـرده اسـت ، فـقهایى همچون محقق اردبیلى ، علامه بحرالعلوم ، شیخ انصارى ، شیخ محمد حـسـن مـعـروف بـه صـاحـب جواهر و آخوند خراسانى و بى شمار فقیهانى که نام بـردن آنـان فـرصـتـى بـسـیار مى طلبد. آرى ، خاک این شهر، عالم پرور است و هواى آن شامه نواز عارفان و آب آن حیات بخش دل مردگان !

سـیـد عـلى قـاضـى بـه نـجـف آمـد، رو بـه قـبـله عـاشـقـان کـرد و گـرد کـعـبـه آمـال عـارفـان طـواف نـمـود و از مـحـضـر مـقـدس مـولا و مـقـتـدایـش ، وصـى رسـول خـدا (ص )، على مرتضى علیه السلام توفیق طلبید و همت بلند خواست و راه آغاز کرده را سرعتى افزون بخشید، این جوان جویاى علم و حکمت ، چنان که به او سفارش شده بـود، سـراغ آشـنایان پدر را گرفت و سرانجام حجره اى اختیار کرد، سپس دروس ناتمام سطح را ادامه داد و خود را آماده ورود به درس خارج نمود.

منبع : کتاب دریای عرفان

شنبه 8/1/1388 - 19:45
دعا و زیارت

 متن عربی

وکان من دعآئه علیه السلام إذا استقال من ذنوبه أو تضرع فی طلب العفو عن عیوبه

اللهم یا من برحمته یستغیث المذنبون ویا من إلى ذکر إحسانه یفزع المضطرون ویا من لخیفته ینتحب الخاطئون یآ أنس کل مستوحش غریب ویا فرج کل مکروب کئیب ویا غوث کل مخذول فرید ویا عضد کل محتاج طرید أنت الذی وسعت کل شیء رحمةً وعلماً وأنت الذی جعلت لکل مخلوق فی نعمک سهماً وأنت الذی عفوه أعلى من عقابه وأنت الذی تسعى رحمته أمام غضبه وأنت الذی عطآؤه أکثر من منعه وأنت الذی اتسع الخلائق کلهم فی وسعه وأنت الذی لا یرغب فی جزآء من أعطاه وأنت الذی لا یفرط فی عقاب من عصاه وأنا یآ إلهی عبدک الذی أمرته بالدعآء فقال: لبیک وسعدیک هآ أنا ذا یا رب مطروح بین یدیک أنا الذی أوقرت الخطایا ظهره وأنا الذی أفنت الذنوب عمره وأنا الذی بجهله عصاک ولم تکن أهلاً منه لذاک هل أنت یآ إلهی راحم من دعاک فأبلغ فی الدعآء؟ أم أنت غافر لمن بکاک فأسرع فی البکآء؟ أم أنت متجاوز عمن عفر لک وجهه تذللاً؟ أم أنت مغن من شکآ إلیک فقره توکلاً إلهی لا تخیب من لا یجد معطیاً غیرک ولا تخذل من لا یستغنی عنک بأحد دونک إلهی فصل على محمد وآله ولا تعرض عنی وقد أقبلت علیک ولا تحرمنی وقد رغبت إلیک ولا تجبهنی بالرد وقد انتصبت بین یدیک أنت الذی وصفت نفسک بالرحمة فصل على محمد وآله وارحمنی وأنت الذی سمیت نفسک بالعفو فاعف عنی قد ترى یآ إلهی فیض دمعی من خیفتک ووجیب قلبی من خشیتک وانتفاض جوارحی من هیبتک کل ذلک حیآءً منی بسوء عملی ولذلک خمد صوتی عن الجأر إلیک وکل لسانی عن مناجاتک یآ إلهی فلک الحمد فکم من عآئبة سترتها علی فلم تفضحنی وکم من ذنب غطیته علی فلم تشهرنی وکم من شآئبة ألممت بها فلم تهتک عنی سترها ولم تقلدنی مکروه شنارها ولم تبد سوآتها لمن یلتمس معایبی من جیرتی وحسدة نعمتک عندی ثم لم ینهنی ذلک عن أن جریت إلى سوء ما عهدت منی فمن أجهل منی یآ إلهی برشده؟ ومن أغفل منی عن حظه؟ ومن أبعد منی من استصلاح نفسه؟ حین أنفق مآ أجریت علی من رزقک فیما نهیتنی عنه من معصیتک ومن أبعد غوراً فی الباطل وأشد إقداماً على السوء منی؟

حین أقف بین دعوتک ودعوة الشیطان فأتبع دعوته على غیر عمًى منی فی معرفة به ولا نسیان من حفظی له وأنا حینئذ موقن بأن منتهى دعوتک إلى الجنة ومنتهى دعوته إلى النار سبحانک مآ أعجب مآ أشهد به على نفسی وأعدده من مکتوم أمری؟ وأعجب من ذلک أناتک عنی وإبطآؤک عن معاجلتی ولیس ذلک من کرمی علیک بل تأنیاً منک لی وتفضلاً منک علی لأن أرتدع عن معصیتک المسخطة وأقلع عن سیئاتی المخلقة ولأن عفوک عنی أحب إلیک من عقوبتی بل أنا یآ إلهی أکثر ذنوباً وأقبح آثاراً وأشنع أفعالاً وأشد فی الباطل تهوراً وأضعف عند طاعتک تیقظاً وأقل لوعیدک انتباهاً وارتقاباً من أن أحصی لک عیوبی أو أقدر على ذکر ذنوبی وإنمآ أوبخ بهذا نفسی طمعاً فی رأفتک التی بها صلاح أمر المذنبین ورجآءً لرحمتک التی بها فکاک رقاب الخاطئین اللهم وهذه رقبتی قد أرقتها الذنوب فصل على محمد وآله وأعتقها بعفوک وهذا ظهری قد أثقلته الخطایا فصل على محمد وآله وخفف عنه بمنک یآ إلهی لو بکیت إلیک حتى تسقط أشفار عینی وانتحبت حتى ینقطع صوتی وقمت لک حتى تتنشر قدمای ورکعت لک حتى ینخلع صلبی وسجدت لک حتى تتفقأ حدقتای وأکلت تراب الارض طول عمری وشربت مآء الرماد آخر دهری وذکرتک فی خلال ذلک حتى یکل لسانی ثم لم أرفع طرفی إلى آفاق السمآء استحیآءً منک ما استوجبت بذلک محو سیئة واحدة من سیئاتی وإن کنت تغفر لی حین أستوجب مغفرتک وتعفو عنی حین أستحق عفوک فإن ذلک غیر واجب لی باستحقاق ولا أنا أهل له باستیجاب إذ کان جزآئی منک فی أول ما عصیتک النار فإن تعذبنی فأنت غیر ظالم لی إلهی فإذ قد تغمدتنی بسترک فلم تفضحنی وتأنیتنی بکرمک فلم تعاجلنی وحلمت عنی بتفضلک فلم تغیر نعمتک علی ولم تکدر معروفک عندی فارحم طول تضرعی وشدة مسکنتی وسوء موقفی اللهم صل على محمد وآله وقنی من المعاصی واستعملنی بالطاعة وارزقنی حسن الانابة وطهرنی بالتوبة وأیدنی بالعصمة واستصلحنی بالعافیة وأذقنی حلاوة المغفرة واجعلنی طلیق عفوک وعتیق رحمتک واکتب لی أماناً من سخطک وبشرنی بذلک فی العاجل دون الآجل بشرى أعرفها وعرفنی فیه علامةً أتبینها إن ذلک لا یضیق علیک فی وسعک ولا یتکأدک فی قدرتک ولا یتصعدک فی أناتک ولا یؤودک فی جزیل هباتک التی دلت علیها آیاتک إنک تفعل ما تشآء وتحکم ما ترید إنک على کل شیء قدیر.

متن فارسی

بار خدایا، اى که گناهکاران به رحمتت فریارسى مىکنند، و اى که بیچارگان به یادآورى احسانت پناه مىبرند، اى که خطاکاران از بیم تو به شدت گریه مىکنند، اى همدم هر وحشت زده دور از وطن، اى گشایش هر اندوهگین دل شکسته، اى فریادرس هر درمانده تنها، اى مددکار هر محتاج رانده شده، تویى که رحمت و دانشت همه چیز را فرا گرفته، تویى که هر آفریده را از نعمتهایت بهره‏اى مقرر فرموده‏اى، تویى که عفوت بر عقابت غلبه دارد، و تویى که مهرت پیشاپیش غضبت در حرکت است، و تویى که عطایت از منعت بیشتر است، و تویى که پهنه رحمت و مهرت همه آفریدگان را فراگرفته، و تویى که چون نعمت به کسى مرحمت کنى چشم پاداش از او ندارى، و تویى که در کیفر عاصیان از اندازه نمىگذرى، و من، اى خداى من، آن بنده توام که او را به دعا فرمان دادى پس لبّیک و سَعْدَیک گفت و فرمانت را بجاى آورد، اینک منم اى پروردگار من که در پیشگاهت به خاکسارى درافتاده‏ام، منم که خطاها پشتم را گرانبار کرده، و منم که گناهان عمرم را به تباهى برده، و منم که از سر جهالت تو را نافرمانى کرده‏ام در صورتى که تو شایسته این نبودى که من چنین کنم. اى خداى من، آیا اگر کسى تو را بخواند بر او رحمت مىآورى تا در دعا بکوشم؟ یا کسى را که به درگاهت بنالد مىآمرزى تا در گریه شتاب نمایم؟ یا از کسى که از سرِ فروتنى صورت به خاک درگاهت بساید درمىگذرى؟ یا کسى را که به پیشگاهت از سرِ اعتماد از فقر و ندارى خود شکوه کند بى نیاز مىگردانى؟ اى خداى من، آن را که جز تو عطا کننده‏اى نمىیابد ناامید مکن، و کسى را که از تو به غیر تو بى نیاز نمىشود بى یارى مگذار. خداى من، پس بر محمد و آلش درود فرست، و اکنون که به تو روى آورده‏ام از من روى مگردان، و در حالى که دل به تو داده‏ام محرومم منما، و اکنون که در درگاهت به پاى ایستاده‏ام دست رد به سینه‏ام مزن. تویى که ذات خود را به رحمت و مهر توصیف کرده‏اى، پس بر محمد و آلش درود فرست، و بر من رحمت آور، و تویى آن که خود را خطابخش نامیده‏اى، پس مرا عفو کن، بى شک مىنگرى اى خداى من، از خوفت جریان اشکم را، و از ترست پریشانى دلم را، و از هیبتت لرزش اعضایم را، این همه از شرمسارى من به خاطر سوء رفتار من است، و به همین خاطر از شدّت زارى به درگاهت صدایم فرو خفته، و زبانم از راز و نیاز با تو بازمانده. اى خداى من، سپاس تو را، چه بسا عیبها که بر من پوشاندى و مرا به میدان افتضاح و رسوایى نکشاندى، و بسا گناهان مرا که مستور داشتى و به آنم مشهور ننمودى، و بسا بدیها و پلیدیهاى من که پرده آنها ندریدى، و حلقه ننگ آن زشتیها بر گردنم نیفکندى، و زشتیهاى گناهم را نزد همسایگانى که در پى عیوب منند، و حسودانى که خواهان زوال نعمتت ازمنند آشکار ننمودى، ولى این الطاف تو مرا از گرایش به بدیهایى که از من سراغ دارى باز نداشت!! پس اى خداى من، نادانتر از من به صلاح کار خود کیست؟ و غافلتر از من به نصیب و حظّ خویش کدام انسان است؟ و چه کسى از من از اصلاح نفس خویش دورتر است آنگاه که تمام نعمتهائى را که به من لطف مىکنى در امورى که مرا از آن نهى فرموده‏اى صرف مىکنم؟ و چه کسى بیش از من در غرقاب باطل فرو رفته، و بر اقدام به گناه پیشتاز شده آنگاه که میان دعوت تو و دعوت شیطان توقف مىکنم و با آنکه او را بخوبى مىشناسم و وضع او از یاد من نرفته دعوت او را پیروى مىکنم؟ در صورتى که مىدانم عاقبت دعوت تو به سوى بهشت، و سرانجام دعوت او به سوى آتش جهنم است، اى پاک خداى من، چه شگفت انگیز است که به زیان خود شهادت مىدهم! و امور نهان خود را شماره مىنمایم! و شگفت آورتر از آن بردبارى تو از من، و درنگت از مؤاخذه سریع من است، و علّتش این نیست که من در آستان تو انسانى بزرگوارم، بلکه از روى مداراى تو با من و تفضّل تو بر من است، تا مگر از نافرمانى تو که خشم انگیز است باز ایستم، و خود را از گناهانى که آبرویم را مىبرد بازدارم، و از آن روست که گذشتت را از من بیش از کیفرم دوست دارى، و گرنه اى خداى من، گناهانم فراوانتر، و آثارم زشتر، و کردارم شنیعتر، و گستاخیم در باطل شدیدتر، و بیداریم براى طاعتت بسیار ضعیفتر، و هشیارى و مراقبتم در مقابل تهدیدت ناچیزتر از آن است که بتوانم عیوبم را در پیشگاهت شماره کنم، یا قدرت یاد کردن گناهانم را داشته باشم، و خود را به این صورت نکوهش مىکنم زیرا که به مهرت چشم طمع دارم که اصلاح کار گنهکاران وابسته به مِهر توست، و هم از باب امید به رحمت توست که آزادى خطاکاران در گرو آن است. خداى من، این گردن من است که گناهان آن را در بند کرده، پس بر محمد و آلش درود فرست، و آن را به عفوت از عذاب بِرَهان، و این پشت من است که بار خطاها آن را

سنگین نموده، پس بر محمد و آلش درود فرست، و به بخششت آن را سبک فرما. اى خداى من، اگر به درگاهت آنقدر زارى کنم که پلک چشمانم برهم اوفتد، و چندان به گریه و ناله صدا بلند کنم که صدایم قطع گردد، و چندان به پیشگاهت برپاى ایستم که پایم ورم کند، و آنقدر برایت رکوع نمایم که استخوانهاى پشتم از هم بپاشد، و چندان سجده کنم که چشمهایم از کاسه درآید، و در همه عمرم خاک زمین خورم، و تا زنده‏ام آب آلوده به خاکستر بنوشم، و در اثناى این احوال چندان ذکر تو گویم که زبانم از کار بماند، آنگاه از روى شرمسارى چشم به آفاق آسمان باز نکنم، با این همه مستحق محو یکى از گناهانم نخواهم بود، و اگر به وقتى که سزاوار آمرزشت شوم مرا بیامرزى، و در آن زمان که مستحق عفوت شوم از من بگذرى، همانا این آمرزش و بخشش به خاطر استحقاق من نیست، و من این شایستگى را ندارم، زیرا جزاى من در نخستین گناه آتش جهنم بود، پس اگر مرا به عذاب مبتلا کنى بر من ستم نکرده‏اى. اى خداى من، اکنون که مرا به پرده پوشیت در پوشیده و رسوایم نکرده‏اى، و به بزرگواریت با من مدارا نموده‏اى و به کیفرم عجله نکرده‏اى، و از سرِ فضلت بردبارى ورزیده‏اى و نعمتت را از من زایل نساخته‏اى، و احسانت را بر من تیره ننموده‏اى، پس بر طول زاریم، و سختى زمین گیریم، و بدى حالم رحمت آر. بار خدایا، بر محمد و آلش درود فرست، و مرا از گناهان حفظ کن، و به طاعتم وادار، و حُسن بازگشت قلبى را روزیم فرما، و از لوث گناه به توفیق توبه پاکم کن، و به موهبت عصمت تأییدم نما، و امر حیات و زندگیم را با عافیت به صلاح آر، و شیرینى عفوت را به من بچشان، و مرا رها شده عفو و آزاد گشته رحمتت قرار ده، و از خشم خود خطّ امانم ده، و هم اکنون نه در آینده به مژده آن خوشحالم کن، مژده‏اى که آن را بشناسم، و با نشانه‏اى که آن را آشکار ببینم آگاهم فرما، که این کار از توان تو بیرون نیست، و از قدرتت بر تو دشوار نباشد، و با توجه به حلمت بر تو سخت نیست، و در قبال بخششهاى فراوانت که آیات تو گواه آنهاست بر تو سنگین نیاید، که همانا تو هر چه خواهى کنى، و به هر چه اراده‏ات تعلق گیرد فرمان دهى، که تو بر هر کار و همه چیز توانایى.

منبع: صحیفه سجادیه (دعا)

شنبه 8/1/1388 - 19:35
دعا و زیارت

در بیان آداب جامه و کفش پوشیدن

فصل اول : درفضیلت تجمل و زینت کردن از کتاب حیله المتقین

بدانکه موافق احادیث معتبره بسیار زینت کردن و جامه هاى پاکیزه و فاخر پوشیدن هرگاه از حلال بهم رسد و مناسب حال او باشد سنت است و موجب خوشنودى پروردگار است و اگر ازحلال بهم نرسد بهر چه میسرشود باید قناعت نماید. وتحصیل زیادتیهاى لباس رامانع عبادت الهى نگرداند واگر حقتعالى روزى را براو فراخ گرداند، درخور آن بخورد و بپوشد وصرف نماید وبه برادران مؤ من بدهد.

و اگر روزى بر او تنگ شود قناعت نماید و بحرام و شبهه خود را آلوده نکند، چنانچه در حدیث معتبر از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام منقول استکه هرگاه خدا نعمتى به بنده خود کرامت فرماید و اثر آن نعمت بر او ظاهر شود او را دوست خدامینامند ویاد کننده نعمت پروردگار خواهد بود. و اگر براو ظاهر نشود او را دشمن خدا مینامند و تکذیب کننده نعمت پرودگار خواهد بود.

و در حدیث دیگر از آنحضرت منقول است که هرگاه حق تعالى نعمتى ببنده کرامت فرماید دوست میدارد که اثرآن نعمت را براو ببیند.

از حضرت امیرالمؤ منین صلوات الله علیه منقول است که از براى برادر مؤ من خود زینت کنید چنانچه براى بیگانه زینت کنید که خواهید شما را به خوش ترین هیئتى بیند.

وبسند معتبر منقول است که حضرت على بن موسى الرضا علیه السلام در تابستان بر روى حصیر مى نشستند و در زمستان بر روى پلاس و در خانه جامه هاى گنده میپوشیدند و چون بیرون میآمدند براى مردم زینت میکردند.

واز حضرت صادق علیه السلام منقول است که حقتعالى زینت و اظهار نعمت را دوست میدارد و ترک زینت و اظهار بدحالى را دشمن میدارد و دوست میدارد که اثر نعمت را در بنده خود ببیند باینکه جامه خود را پاکیزه کند و خودرا خوشبو دارد، وخانه را نیکو دارد و ساحتهاى خانه را بِروبَد حتى آنکه چراع پیش از فرو رفتن آفتاب روشن کردن فقر را زایل میکند و روزى را زیاد میکند.

واز حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام منقول است که حقتعالى جمعى را خلق کرده است که براى شفقت برایشان دنیا را تنگ کرده است و برایشان محبت دنیا را از ایشان برداشته است پس بسوى آخرت که حقتعالى ایشان رابسوى آن خوانده راغب گردیده اند و بر تنگى معاش و مکروهات دنیا صبر میکنند و مشتاقند بآنچه نزد خدا است از کرامت ابدى و جان خود را در رضاى خدا درباخته اند و آخر کار ایشان شهادت است پس چون بنشاءه آخرت روند حق تعالى از ایشان خوشنود باشد و میدانند که مرگ راهیست که همه را در پیش است پس توشه براى آخرت خود اندوخته اند و طلا و نقره جمع نکرده اند وجامه هاى گنده مى پوشند و بقوت ضرورى قناعت مینمایند وزیادتیها را در راه خدا میدهند که توشه آخرت ایشان باشد و از براى رضاى خدا با نیکان دوستى میکنند و از براى خدا با بدان دشمنى مى نمایند، ایشانند چراغهاى راه هدایت وایشانند متنعم بنعیم آخرت .

یوسف بن ابراهیم گوید که بخدمت حضرت ابى عبداللّه علیه السلام رفتم و جامه هاى خزپوشیده بودم ، پرسیدم که : چه میفرمائید درجامه خز؟ فرمود که باکى نیست بدرستیکه چون حضرت امام حسین علیه السلام شهید شد جامه خز پوشیده بود و چون حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام عبداللّه بن عباس را فرستاد که با خوارج نهروان سخن گوید بهترین جامه هاى خود راپوشید و به بهترین بوهاى خوش خود را خوشبو کرد و بربهترین اسبان سوار شده و بنزد ایشان رفت ، گفتند: تو از بهترین مردمى چرا لباس جباران را پوشیده و براسبان ایشان سوار شده ؟ عبداللّه بن عباس این آیه را خواند قُلْ مَنْ حَرّمَ زینَةَ اللّهِ اَلتى اَخْرَجَ لِعِبادِهِ والطَّیباتِ مِنَ الرِّزقِ یعنى بگویا محمد صلّى اللّه علیه وآله وسلّم که کى حرام کرده است زینتى را که خدا براى بندگانش بیرون آورده است و روزیهاى طیب و نیکو را، پس حضرت فرمود که جامه هاى نفیس بپوش و زینت کن که خدا نیکو است و نیکو را دوست دارد، اماباید که از حلال باشد.

ودر حدیث معتبر وارد شده است که سفیان ثورى که از مشایخ صوفیه است بمسجد الحرام آمد دید که حضرت امام جعفر صادق علیه السلام نشسته و جامه هاى پرقیمت نیکو پوشیده است ، گفت واللّه بروم و او را براین جامه هاى سرزنش کنم پس نزدیک آمد، و گفت : اى پسر رسولخداصلّى اللّه علیه وآله سلّم والله که پیغمبر چنین جامه اى نپوشیده و هیچ یک از پدرانت چنین جامه ها نپوشیده اند.

حضرت فرمود: که حضرت رسول صلّى اللّه علیه وآله وسلّم در زمانى بودند که روزى بر مردم تنگ بود، امروز برمردم روزى فراخ است سزاوارترین مردم بصرف کردن نعمتهاى خدا نیکانند، پس این آیه را خواند که گذشت و فرمودند که ما سزاوارترین مردمیم بتصرف کردن در آنچه خدا عطا کرده است . اى ثورى این جامه را که مى بینى براى مردم پوشیده ام پس دامن جامه را بالا کردند وباو نمودند جامه گنده بود که در زیر پوشیده بودند و فرمودند که این جامه گنده را براى خود پوشیده ام واین جامه هاى نیکورا براى مردم ، پس دست زدند و جامه بالاى سفیان را دور کردند او در زیر جامه گنده جامه نازکى پوشیده بود، فرمودند که جامه پائین را براى لذت نفس خود پوشیده و جامه بالا را براى فریب دادن مردم پوشیده اى .

ودر حدیث معتبر از عبداللّه بن هلال منقول است که گفت : عرض کردم بخدمت حضرت امام رضا علیه السلام که چه بسیار خوش میآید مردم را از احوال کسى که طعامهاى بدمزه و ناگوار میخورد و جامه هاى گنده میپوشد واظهار شکستگى و خشوع مینمایند، فرمود که : مگر نمیدانى که حضرت یوسف پیغمبر و پیغمبرزاده بود و قباهاى دیبا طلاباف میپوشید، وبر مجالس آل فرعون مى نشست و حکم درمیان مردم میکرد مردم را بالباس او کارى نبود، واز او عدالت در حکم میخواستند. امام مى باید که آنچه گوید راست گوید و هرگاه وعده کند وفا کند، وحکم بعدالت کند. خدا حلال را برکسى حرام نکرده است واندک و بسیارحرام را حرام کرده است پس خواندند این آیه را که : قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَةَ اللّهِ و بسیارى از اخبار مناسب این فصل را در کتاب عین الحیوة ایراد نموده ام .

دوشنبه 3/1/1388 - 15:45
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته