تبیان، دستیار زندگی

انسان و یک دنیا وظیفه

زیـن العابدین (علیه السلام) فرمود:وظیفه و مسئولیت‌ تو نسبت به خدای بزرگ‌ آن است‌ که پروردگار جهان را پرسـتش و عبادت کرده و هرگز شـریکی برای او قرار ندهی.و اگر اینکار را از روی اخلاص و صداقت انجام دهی خداوند کار دنیا و آخرت تو را کفایت می‌کند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
انسان و یک دنیا وظیفه
روش تربیتی قرآن و وظـیفه‌شناسی
سعادت و آسایش خانوادگی مانند بسیاری از عناوین دیگر هرگز نمی تواند زائیده یک عامل باشد بلکه‌ عوامل‌ متعددی دست به یکدیگر داده آن را بوجود می آورند.روی این اصل در مقاله ی گذشته راز همزیستی اتحادآمیز خانوادگی را معلول فداکاری و گـذشت دانـست و در این مقاله راز خوشبختی خانواده را در‌ انجام‌ وظیفه معرفی می کنیم و عقیده داریم که وظیفه‌ شناسی در تحقق این عنوان کاملا مؤثر می باشد.
علاوه بر این در مقاله شماره پنجم از سال سوم رشته سخن به اینجا کـشید کـه‌ می بایستی‌ در مقالات بعدی راجع به وظائف افراد خانواده گفتگو کرد. اکنون پیش از آنکه به خصوصیات وظیفه ی زن و سایر افراد خانواده بپردازیم؛ لازم دیدیم درباره ی اصل وظیفه‌ شناسی و مباحث مربوط به آن در‌ دو‌ مقاله‌ اشاره‌ای بشود،تـا اصالت و نقش‌ عمده ی وظیفه‌ شناسی‌ روشن شده پس از آن به بیان وظایف زن و مرد آغاز شود.

وظیفه چیست و چگونه بوجود می آید؟

زندگی انسان برخلاف زندگانی حیوان دارای‌ حد‌ و حدودی‌ است به طوری که می توان گفت از در و دیوار مجتمع‌ انـسانی‌ قـید و قـیود می بارد،مدار حیات انسانی خـواهی نـخواهی بـر وضع خاصی و قانونی معین منطبق می گردد.
اگر موضوع ادیان و مذاهب‌ و قوانین‌ و دستورات‌ آنان را نادیده بگیریم باز آدمی فطرتا و طبیعتاً پایبند مـقررات‌ و قـوانین انـسانی می باشد.چه هر فردی از افراد انسان در هر مـحیطی کـه واقع باشد،اوصاف و مشخصات روحی‌ مخصوصی‌ دارد‌ که همان‌ ها همانند زنجیر به دست و پایش افتاده قهرا صحنه ی زندگی انسان‌ را‌ از حیوان مـمتاز و مـشخص مـی گرداند عواطف عالیه و غرائز لطیفه‌ای که در وجود انسان به کار رفته صـفحه ی زندگی‌ انسان‌ را از حیوان جدا و مجزی می سازد.
از این مقدمه روشن می گردد که‌«وظیفه‌»از‌ ارتباط انسان با مشخصات روحی او بـه وجود مـی آید...مـثلا فرض کنید در مکانی موجودی‌ را‌ ناتون‌ و گرفتار ببینیم همین صحنه نیروی عـاطفه و نـوع‌ پرستی ما را وامی دارد که در این مورد‌ دست

وظیفه‌ شناسی همان پیروی‌ و مـتابعت‌ از‌ قـوانین عـقلی است، البته آنچه ادیان و مذاهب در این موضوعات بیان کرده‌اند تشریح و تفضیل همان مدرکات‌ کلی‌ و اجـمالی عـقل می باشد، زیرا در هیچ دینی امور اجتماعی و مسائل زندگی آن‌ هیچ گاه‌ از‌ مدار منطق عـقلی تـجاوز و تـخطی نکرده است.

گیری‌ و مساعدت بنمائیم.
این مساعدت در این مورد به نام وظیفه خوانده می شود و چون احـساس مـسئولیت از‌ نـظر‌ وجدان‌ بوده از وظائف انسانیت شمرده می شود؛و اگر محرک این خدمت‌گذاری قوانین دیـنی بـاشد آن از‌ وظایف دین یتلقی خواهد شد و به عبارت دیگر می توان گفت که وظیفه‌ شناسی همان پیروی‌ و مـتابعت‌ از‌ قـوانین عـقلی است، البته آنچه ادیان و مذاهب در این موضوعات بیان کرده‌اند تشریح و تفضیل همان مدرکات‌ کلی‌ و اجـمالی عـقل می باشد، زیرا در هیچ دینی امور اجتماعی و مسائل زندگی آن‌ هیچ گاه‌ از‌ مدار منطق عـقلی تـجاوز و تـخطی نکرده است.

انسان و یک دنیا مسئولیت و وظیفه

زندگی انسان مجموعه‌ای از‌ وظائف‌ و مسئولیت‌ هاست‌ و این حقیقت از ابـتدائی‌ ترین مـراحل یعنی دوران کودکی تا آخرین مرحله زندگی‌ یعنی‌ پیری و ناتوانی دامنگیر انسان می باشد، بـه طور کـلی مـی توان به کلیات آن اشاره کرد (1) وظیفه ی انسان نسبت به پدر‌ و مادر‌ (2) وظیفه ی انسان نسبت به استاد و آموزگار(3) وظیفه ی انـسان نـسبت به دوستان و آشنایان (4) وظیفه انسان‌ در‌ کانون خانوادگی(5) وظیفه ی انسان نسبت به فرزندان (6) وظیفه ی انـسان‌ نـسبت‌ به شغل و کار خود،و همچنین سایر وظائف انسانی‌ که‌ در سایر شئون حیات و زندگی وجود دارد.
البته منظور اشـاره بـه برخی از وظـائف‌ کلی‌ انسان بوده والا از نظر‌ تقسیم‌ کلی هم‌ بیش‌ از‌ این مقدارها می باشد. ولی از نـظر‌ جـزئی‌ و شخصی شاید به حقیقت بتوان ادعا کرد که در هر حرکت و سکونی برای‌ آدمی‌ وظیفه ی خاص و تکلیف تـازه‌ ای در نـظر‌ گرفته شده است.
در‌ کتاب‌ تحف العقول از علی بن‌ الحسین‌ (علیه السلام) درباره وظایف انـسانی چـنین نقل شده است: «اعلم رحمک الله ان لله علیک‌ حـقوقا‌ مـحیطة بـک فی کل حرکة‌ تحرکتها‌ او‌ سکنة سکنتها او‌ مـنزلة‌ نـزلتها او جارحة قلبتها‌ و آلة‌ تصرفت بها بعضها اکبر من بعض» یعنی«خدا ترا بیامرزد:آگـاه بـوده بدان از‌ پروردگار‌ جهان همانا وظـائف حـقوقی بر تـو‌ مـقرر‌ و ثـابت گردیده‌ است‌ و شماره‌ این حقوق آنـچنان زیـاد‌ است که تمام افعال و کردار تو را فرا گرفته.در هر جنبشی و حرکتی که از تـو نـاشی‌ و در‌ هر سکون و آرامشی که بر تـو‌ عارض‌ و در‌ هر‌ مکان‌ و مـنزلی کـه فرود‌ آئی‌ و در هر عضوی از اعـضاء بـدن که حرکت دهی و در هر آلتی که آن را وسیله ی تصرف‌ قرار‌ دهی‌ این حـقوق نـمایان و آشکار است گرچه برخی‌ از‌ ایـن‌ حـقوق‌ از‌ دیـگر‌ وظائف دشوارتر و سـنگین‌تر مـی باشد.

وظیفه‌شناسی از نظر تعلیم و تـربیت نـوین

بسیاری از مردم در تربیت و پرورش فرزندان خود مرتکب اشتباه و خطا می گردند و همین غلط کاری موجب می شود کـه‌ پس از تـحمل زحمات سالیان دراز و مشقات فراوان نتیجه‌ای از تـربیت فـرزندان عاید ایـشان نـگردد و ایـن اشتباه از اینجا ناشی مـی گردد، که بسیاری از پدران و مادران در پرورش و تربیت کودکان‌ متوسل‌ به تهدید و زور شده به وسیله ی کتک زدن و تحقیر کردن می خواهند مقاصد تـربیتی را بـر فرزندان تحمیل کنند،برخی هم به تطمیع و وعـده‌ های زیـبا و خـوش مـی خواهند منظور خود را عـملی سـازند،این‌ راه‌ علاوه بر اینکه پسندیده و مقبول نیست اصولا کمترین نتیجه و ثمری از آن عاید نمی گردد چه اولیـن عـکس العـمل این نوع تعلیم و تربیت‌ ها آن است‌ که‌ کـودک سـعی مـی‌کند هـمیشه در‌ انـجام‌ وظـایف خود توسل به امری غیر از اصول وظیفه‌ شناسی بجوید مثلا از دروغگوئی و دزدی پرهیز می کند نه از این نظر که دروغگوئی و دزدی زشت و ناپسند‌ است‌ بلکه از این جهت‌ که‌ شخص دروغگو کتک مـی خورد و امثال این تعلیلات...گرچه نمی توان عکس العمل این کتک زدن‌ ها و تحقیر کردن‌ ها را در روحیه ی کودک نایده گرفت، ولی امروزه که تحول و تکامل در تمام شئون‌ زندگی‌ روی داده دیگر این طریقه و روش مورد پسند علما و دانـشمندان تـعلیم و تربیت نمی باشد روش‌ های تربیتی امروز می خواهد کودک را آن چنان تربیت کند که اگر این کودک پس از چندی به اجتماع‌ زندگی‌ وارد شده‌ و آن تحکم و زورگوئی‌ ها از میان رفته و نام و نشانی از آنها در میان نباشد باز مـردی وظـیفه‌ شناس و شخصی‌ سالم بوده هیچ گاه از قوانین اخلاقی سر باز نزند.
برای رسیدن‌ به چنین‌ هدفی‌ علماء فن تربیت راه نوین و روشی نو در نظر گرفته‌اند و آن طریقه ایـن است کـه به جای اینکه به قوه ی ‌‌زور‌ و کتک زدن و یـا تـطمیع و وعده توسل شود سعی می شود از همان مراحل ابتدائی‌ روح‌ وظیفه‌ شناسی‌ را در کودک زنده کرده و به او بفهمانند که انسان در هر حالی وظایفی بعهده دارد‌ که می بایستی در هـر حـال و مقامی آنها را به جای آورد. بـه جای ایـنکه با‌ توسل به زور و کتک کودک‌ را‌ از دروغگوئی باز دارند از همان اول به هر وسیله‌ای که شده به او بفهمانند که دروغ و دزدی برخلاف مقتضای فطرت بشریت بوده و شخص وظیفه‌ شناس هرگز زبان خود را به دورغ آلوده نخواهد کرد گرچه‌ ایـن راه قـدری دشوار است و نیازمند به صبر و حوصله می باشد،ولی از نظر نتیجه‌ گیری،حتمی و ضروری است چه کودکی که این حقیقت را درک کند هرگز گرد دروغگوئی نخواهد گشت گرچه زور‌ و تهدیدی‌ در میان نباشد.

روش تربیتی قرآن و وظیفه‌شناسی

شـاید بـرخی از مردم چـنین پندارند که مکتب‌ های دینی هم در نحوه‌ های تربیتی خود متوسل به وعده و وعید شده با ذکر نعمت‌ های بیکران بـهشتی‌ و نقمت‌ های‌ دوزخی مردم را به دینداری و ایمان به خدا و آخرت خوانده‌اند.پیش از آنکه در ایـن‌ باره پاسـخی داده شـود باید به نکاتی چند توجه داشت:
(1)دعوت دینی در هر زمانی نمی تواند اختصاص‌ به جمعیت‌ و عده معدودی داشته بـاشد ‌ ‌بـلکه باید متوجه عموم مردم بوده همگی آنان را به هدف دینی دعوت کند خداوند در قـرآن مـی‌فرماید:«و مـا ارسلناک الا کافة للناس»یعنی ما تو را‌ برای‌ همه ی مردم فرستادیم با همه ی مردم‌ جهان‌ از‌ چـراغ فروزان و درخشان هدایت تو بهرمند گردند
(2) این نکته نیز مسلم است که سـطح استعداد عقلی افراد بـشر در یـک میزان‌ و درجه‌ قرار‌ نگرفته است بلکه اختلاف فاحشی میان عقول و افهام‌ بشری‌ وجود دارد شاید نتوان دو نفری را پیدا کرد که در مراتب عقل و فهم یکسان و همانند یکدیگر باشند.
در‌ کتاب‌ اصول‌ کافی در باب عـقل روایاتی وارد شده که حاکی است‌ در روز رستاخیز قیامت محاسبه و مدافعه ی افراد بشری همه یکسان نبوده هرکس را مطابق درجه ی عقل و فهم او‌ مورد‌ بازپرسی‌ و بازجوئی قرار خواهند داد.
از پیوند و انضمام این دو نکته موضوع‌ تازه‌ و جـالبی بـدست می آید و آن این است که نحوه ی دعوت‌های دینی‌، خواه توسط انبیاء و یا کتب دینی و آسمانی باید طوری‌ تنظیم‌ شده‌ باشد که بتواند دسته جات گوناگون افراد بشری را به راه سعادت دعوت کند‌ مرد‌ دانشمند‌ با مـرد بـی سواد و ساده هر دو استفاده کرده از ارشاد و هدایتش نصیبی برده باشند‌.
از‌ رسول‌ اکرم(صلی الله و علیه وآله وسلم)حدیثی این چنین نقل شده است که فرمود:«نحن معاشر الانبیاء نکلم الناس علی‌ قدر‌ عقولهم»یعنی ما گـروه انـبیاء مطابق فهم و استعداد عقلی مردم سخن می گوئیم البته‌ روشن‌ است‌ که انبیاء دستورات گوناگون نیاورده و به عدد جمعیت‌ ها قوانین و احکام جعل و وضع نکرده‌اند.بلکه همان‌ قانونی‌ که آورده‌اند صلاحیت آن را دارد کـه جـواب نـیازمندی های همه را داده و طبقات‌ مختلفه‌ از‌ آن استفاده کـنند.
ایـن سـبک و روش در نحوه ی دعوت قرآن به کار برده شده است واضح‌ است که‌ قرآن برای هدایت عموم مردم نازل شده و همه از جمال و کمال‌ مـعنوی‌ آن بـهره‌مند بشوند و تا آخر قرآن همه دعوت انسان اسـت بـه انجام دادن وظایف انسانی زیرا‌ کمال‌ و هدایتی‌ که قرآن برای افراد انسانی نشان می دهد جز به عمل کردن وظایف انسانی‌ حاصل‌ نـمی گردد. عـلاوه بـر این اصولا دین هم احکام و قوانین تازه و نوینی ایجاد نـنموده بلکه همان وظایف‌ و دستوراتی‌ را که فطرت ما بدان ها دستور می دهد مطرح نموده است دین نسخه‌ ای است‌ که از روی مـزاج بـشریت بـرداشته شده‌ است‌ لذا‌ در تمام قوانین دینی شاید یک دستور‌ نتوان‌ پیدا کـرد کـه با فطرت اولیه ی انسان تهافت و تعارضی داشته باشد.
لذا اگر‌ کسی‌ برخلاف قوانین دینی قدم بردارد‌؛در‌ واقـع چـنین‌ کـسی‌ برخلاف‌ فطرت و تکوین انسانی راه می پیماید.پرودگار‌ جهان‌ در سوره ی روم آیه ی (29)می فرماید: «فاقم وجـهک للدیـن حـنیفا فطرت الله‌ فطر‌ الناس علیها لا تبدیل لخلق الله‌»
یعنی چهره خود را‌ متوجه‌ دین و آئیـنی اسـتوار و مـستقیم به گردان‌ آن چنان‌ کیش و آئینی که خلقت و آفرینش مردم بر همان قرار یافته و در آفریده پروردگـار‌ آن چنان‌ تغییر و تبدیلی وجود ندارد هدف‌ قرآن‌ آن است که‌ مردم را به وظایف‌ فطری‌ خود وا دارد تا‌ در‌ اثـر عـمل کـردن به آن به سعادت برسند البته برای اینکه این اطاعت و وظیفه‌ شناسی حاصل گردد‌ قرآن‌ از نظر اخـتلاف عـقول و افهام راه‌ هائی‌ را‌ در نظر‌ گرفته‌ و با‌ لحن های گوناگونی مردم‌ را باین اطاعت و وظیفه‌ شناسی دعـوت کـرده اسـت.
مثلا مردمی که یک عمر در مقام سود و بهره‌ برداری‌ بوده‌ و حیثیت و شئون ایشان جز تجارت و مرابحه‌ چـیز‌ دیـگری‌ نیست‌ از‌ راه تجارت و سودجوئی‌ وارد‌ شده ایشان را به تجارت و سود بیکران دعوت کرده می فرماید: «هـل ادلکـم عـلی تجارة تنجیکم من عذاب‌ الیم‌»یعنی‌ آیا شما را راهنمائی کنم به تجارتی که‌ شما‌ را‌ از‌ عذاب‌ دردنـاک‌ نـجات مـی‌ بخشد و در مقابل،دل‌ بستگی به دنیا و اعراض از آخرت را،تجارتی بی‌ نفع و سود بیان کرده است«فـما ربـحت تجارتهم و ما کانوا مهتدین»یعنی«تجارت آنها سود ننموده‌ و هدایت نیافته‌اند».
و همچنین برای مردمی که شـوق و عـلاقه به عیش و کامرانی دارند اوصاف نعمت‌ های لایزال بهشتی را بیان کرده و در مقابل،جسمی دیـگر را از عـذاب‌ های دوزخ ترسانیده است. البته این‌ نوع‌ بیانات از آن نـظر اسـت کـه این گونه مردم تاب و توان معانی دقیق‌ تر و عـالی‌ تری را نـداشته و جز از همین راه و طریق ممکن نبوده که به وظایف دینی خود قیام کنند.
ولی‌ در‌ خـلال آیـات و روایات به نحوه‌ های دیگری برخورد مـی شود کـه در این قـسم از اطـاعت، چـیزی جز فرمان‌ برداری و وظیفه‌ شناسی در نظر گرفته نـشده اسـت و از‌ این‌ حقیقت می توان به نام «اخلاص دینی‌» نام‌ برد و بالاترین مرتبه ی اخلاص آن است کـه آدمی در انجام وظایف خود جز وظـیفه‌ شناسی و اطاعت چیز دیگری را مـنظور نـنموده باشد در این مرحله چیزی که‌ اثـر‌ نـدارد همان وعد و وعیدهای‌ بهشت‌ و دوزخ است از همین روی اطاعت و فرمان‌برداری از خدا به عنوان طمع در نعمت‌های بـهشتی یـا خوف از عذاب دووزخ در روایات بسیاری مـورد تـا انـدازه‌ای انتقاد واقع شـده و از اولی به عنوان‌ اطاعت مزدوران و از دومـی بـه عنوان اطاعت بندگان نام برده شده است.
منبع:
درسهایی از مکتب اسلام » شهریور 1340، سال سوم - شماره 7