تبیان، دستیار زندگی
اصطلاح «قرائت مجلسی قرآن» بر قرائت های قاریانی همچون عبدالباسط و یا مصطفی اسماعیل اطلاق شد که اغلب در حضور مردم با اصواتی زیبا، برگرفته از دستگاه های موسیقی، چنان روح نواز می خواندند که وجد و شور شنوندگان را از بلندی صدای تکبیرشان پس از هر قسمت تلاوت می ش
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آهنگ بیداری یا لالایی غفلت

بررسی غنا در قرائت قرآن در گفت وگویا با دکتر احمد ابوالقاسمی

درباره حد و مرز قرائت های غنایی و همین طور حدود و ثغور استفاده از دستگاه های موسیقی در قرائت قرآن، با دکتر احمد ابوالقاسمی، قاری و داور بین المللی قرآن به گفتگو نشستیم. ایشان از کاربرد دستگاه های موسیقی در قرآن گفت و از قرائت‌های غنایی برخی قاریان گلایه کرد. آنچه می خوانید حاصل این گفتگوست.

بخش قران تبیان
احمد ابوالقاسمی

اصطلاح «قرائت مجلسی قرآن» بر قرائت های قاریانی همچون عبدالباسط و یا مصطفی اسماعیل اطلاق شد که اغلب در حضور مردم با اصواتی زیبا، برگرفته از دستگاه های موسیقی، چنان روح نواز می‌خواندند که وجد و شور شنوندگان را از بلندی صدای تکبیرشان پس از هر قسمت تلاوت می شد دریافت، با مراجعه به روایات ائمه اطهار (علیه السلام) روشن می شود که ایشان بر تلاوت قرآن با صوت خوش تأکید و از سوی دیگر از خواندن های غنایی نهی کرده اند. درباره حد و مرز قرائت های غنایی و همین طور حدود و ثغور استفاده از دستگاه های موسیقی در قرائت قرآن، با دکتر احمد ابوالقاسمی، قاری و داور بین المللی قرآن به گفتگو نشستیم. ایشان از کاربرد دستگاه های موسیقی در قرآن گفت و از قرائت‌های غنایی برخی قاریان گلایه کرد. آنچه می خوانید حاصل این گفتگوست.

با توجه به جذابیت قرائت های مجلسی برای عموم مردم و استفاده قاریان از دستگاه های موسیقی در قرائت‌هایشان؛ بفرمایید دستگاه های موسیقیایی در قرائت قرآن چقدر تأثیر دارند و رابطه این دستگاه ها با قرائت قرآن چیست؟

هیچ کلام بدون موسیقی وجود ندارد؛ حتی صحبت کردن معمولی افراد هم خالی از موسیقی نیست؛ منتها درصد و تغییراتش کمتر از آواز خواندن است رسم است که هر متن ارزشمندی را که می خواهند بخوانند، آهنگینش می کنند تا بتوانند یک سری از احساسات را به آن اضافه کنند؛ برای مثال شما اگر هیچ کلامی را هم نخواهید به کار ببرید، می توانید با موسیقی، احساسات خود را بیان کنید؛ با یک آوای بدون کلام همه متوجه می شوند که شما شاد هستید یا غمناک پس موسیقی کمک زیادی به معنا می کند.

بعضی کلمات و عبارات و اشعار، با موسیقی کامل تر می شوند. با موسیقی، معنا و احساس را حتی بهتر می توان انتقال داد. موسیقی چیزی نیست که بعضی آن را به رقص و آواز تعبیر می کنند. همین فراز و فرود در صحبت یا حالت سوالی، موسیقی است موسیقی از اینجا شروع می شود که من می گویم «فلانی کتاب خود را می فروشد؟»؛ یعنی در طبقه بالاتر توقف می کنم که نشان از سوال است. اگر به حالت خبری بگویم «فلانی کتاب خود را می فروشد»، موسیقی در اینجا برای فهم معنا به شما کمک می کند. برای همین وقتی متون را می نویسیند، ناچار هستید از علائمی استفاده کنید تا موسیقی گفتاری را برای فهم بهتر، بر آن حاکم کنید.

پس موسیقی به فهم کلمات و عبارات و جملات و متون کمک می کند این اولین کاربرد موسیقی است و منظورمان از این بحث، این نوع موسیقی است که در حقیقت یک نوع آواست.

شما وقتی می خواهید درباره عظمت موضوعی صحبت کنید، آن کلمه را می کشید و این کشیدن یک نوع موسیقی است، موسیقی در کتب عرفانی و الهی و... هم کاربرد دارد و پدیده ای عجیب جدید و ویژه نیست که فقط برای قرآن باشند؛ البته حد و مرز آن را معصومان مشخص کرده اند: «لَیس منّا مَن لَم یَتَغَنّ بِالقّرآن؛ هر کس قرآن را آهنگین نخواند از ما نیست» جالب این است که بدون موسیقی خواندن قرآن، سخت تر از با موسیقی خواندن آن است. اگر کسی بخواهد بدون آهنگ بگوید: «إنّ هَذَا القّرآنَ یَهذِی لِلّتِی هِیِ أقوَمُ»، گویا دهان به حروف نمی چرخد؛ در حالی که خواندن آن با صوت، راحت تر است. در واقع یکی از معجزات قرآن همین تأثیرگذاری موسیقی آن بوده به حدی که کفار می گفتند: «لَاتسمَعَوا ألهِذا القّرآنِ؛ این قرآن را گوش نکنید» یا می گفتند که این مرد جادوگر است یا اثر این متن جادویی است، چون وقتی می شنیدند، تحت تأثیر قرار می گرفتند و این تأثیر ادامه دارد؛ چنان که الان هم که 1400 سال گذشته است و موسیقی پیشرفت کرده و انواع آن پدید آمده مردم همچنان پذیرای این نوع خواندن هستند و گویی کهنه نمی شود؛ آمیختگی منظم و خاصی بین کلمات قرآن با این نعمات وجود دارد که تأثیرگذار است.

درباره اعجاز موسیقیایی قرآن هم توضیح دهید.

شما وقتی قرآن را با صوت می خوانید، آسان تر و روان تر می توانید آن را بخوانید؛ در حالی که اگر بدون آهنگ بخوانید گویا سخت تر است متون دیگر این طور نیست؛ حتی نهج البلاغه را که اخ القرآن و یکی از فصیح ترین متون زبان عربی است، نمی شود با صوت خواند و چنین امکانی در آن وجود ندارد. تفاوت جدی بین قرآن و نهج البلاغه همین است. اینها جزو عجایبی است. که هنوز هم برای ما باعث تعجب است. این مطلب را فقط یک قاری می تواند خوب درک کند؛ چون خودش امتحان کرده است. کسی که نمی تواند با صوت بخواند، این تفاوت را نمی تواند بفهمد بنابراین، خوب خواندن قرآن، یک امتیاز ویژه برای جذب است حتی در مساجدی که ائمه جماعات آنها، نماز را با صدای خوش می خوانند، مردم بیشتر استقبال می کنند و بهترین خاطرات مردم از سفر حج تمتع و عمره همین شرکت در نمازهای جماعتی بود که در حرمین شریفین خوانده می شد و آهنگ تلاوتشان جاذبه داشت.

دستگاه ها یا گوشه  های موسیقی چه نقشی در قرائت قرآن دارند؟

شما وقتی قرآن را با صوت می خوانید، آسان تر و روان تر می توانید آن را بخوانید؛ در حالی که اگر بدون آهنگ بخوانید گویا سخت تر است متون دیگر این طور نیست؛ حتی نهج البلاغه را که اخ القرآن و یکی از فصیح ترین متون زبان عربی است، نمی شود با صوت خواند و چنین امکانی در آن وجود ندارد

مقامات و دستگاه ها در جهان یکسان هستند ما اصطلاحی به عنوان مقامات قرآنی  نداریم و چنین تعبیرهایی ساختگی است مقامات قرآنی و غیرقرآنی نداریم شکل گیری یک مقام و آهنگ مانند ریاضی است؛ هر گاه فرکانسی وجود داشته باشد، نت بعد از آن یک مقدار از آن بالاتر قرار می گیرد؛ نت بعدی مقداری بالاتر و نت بعدی همین طور؛ و به این ترتیب یک مقام و آهنگ شکل می گیرد.

هر وقت این چینش وجود داشته باشد، یکی از دستگاه های موسیقی شکل می گیرد. اگر حتی یکی از این نت ها بالا و پایین شود، یک مقام دیگر و دستگاه دیگر تشکیل می شود. پس این یک قانون ریاضی است و نه به زبان فارسی ربطی دارد، نه به زبان عربی؛ شبیه شکل هاست. آنچه می تواند این مقام ها را قرآنی جلوه دهد، نوع کاربرد و استفاده ماست.

نحوه تسمیه دستگاه های مختلف بر چه اساسی است؛ مثل بیات ترک یا ماهور هندی؟

نام گذاری دستگاه های مختلف کار ایرانی ها بوده است چون ایرانی ها اینها را شناسایی و دسته بندی کردند، نام های ایرانی هم بر آنها نهادند.

یعنی مثلاً دستگاه ماهور هندی، در آمریکا هم همین نغمه است؟ یا آنها چیز دیگری به آن می گویند؟

بله، نام دیگری دارد این دستگاه ها همه جای دنیا با نام های دیگری است، ممکن است ما آهنگی را به صورت منطقه ای به کار ببریم یا در منطقه ای بیشتر کاربرد داشته باشد، ولی در کشوری دیگر کمتر استفاده شود. یا اصلاً نباشد به هر حال این آهنگ ها خارج از بحث ریاضی نیست. در همه جای دنیا از این دستگاه های موسیقی استفاده می شود؛ منتها با کمی تفاوت و اعمال سلیقه؛ مانند غذا که ممکن است یک نفر به آن فلفل بیشتری اضافه کند؛ ماهیت غذا همان گوشت و همان مرغ است، اما طعمش مقداری متفاوت می شود پس دستگاه های موسیقی ویژه قرآن نیست. این اسامی که الان وجود دارد، نام گذاری ایرانی هاست؛ مانند علم ؟؟؟ که ایرانی ها پیش دستی کردند و کتاب هایی درباره آن نوشتند مثلاً بیات اصفهان را چون مربوط به اصفهان است، به این نام خواندند؛ در عربی به آن نهاوند، و در موسیقی غربی به آن گام مینور می گویند؛ سه گاه یا چهار گاه مثلاً آهنگی که ما به آن ماهور می گوییم، اسم غربی آن ماژور می شود و عرب ها به آن عجم می گویند. آهنگی هم داریم که به آن حجاز می گویند و اکثر اذان‌هایی که در عربستان گفته می شود، با این دستگاه است ممکن است شما یک موسیقی اسپانیایی بشنوید که کاملاً مقام حجاز عربی باشد، ولی با سلیقه مردم اسپانیا.

بنابراین، استفاده از دستگاه های موسیقی در قرائت قرآن، فرقی با استفاده از آن دستگاه ها در آواز ندارد؟

خود نت ها فرقی ندارد، ولی چینش نت ها و نوع کاربری اش در تلاوت قرآن، آن چیزی شده که الان هست، ما با انواع و اقسام لهجه ها می توانیم قرآن را بخوانیم؛ سوریه ای، عراقی، الجزایزی، لیبی، مصری؛ منتها نوع مصری، عامه پسندتر یا جهان شمول تر است؛ یکی از دلایل آن، تلاوت عبدالباسط است که تقریباً همه مردم جهان به آن علاقه مند شدند و کم کم صدای قاریان مصری، از مصر فراتر رفت و تقریباً این مدل تلاوت قرآن در جهان پسندیده شد؛ مثل بعضی از غذاها که جهان گیر شده است. غذاهایی هم داریم که برای خودمان بسیار جالب است، ولی برای دیگران اصلاً جالب نیست؛ چون ذهنیتی درباره این طعم ندارند و طول می کشد تا به آن عادت کنند؛ عین همین هم در سبک هست. سبک مصری را تقریباً همه می پسندند و جهانی شده است؛ ولی نغمات و گوشه ها و مقامات زیادی هست که بسیاری از قاریان مصری ممکن است نخوانده باشند و شما آن را بخوانید و از نظر جهانیان پسندیده شود؛ این اتفاق افتاده است؛ قاریان ایرانی با استفاده از موسیقی ایرانی که در ایران بیشتر استفاده می شود، تلاوت هایی داشته‌اند که برای برخی از مصری ها هم جالب بوده است. و قبلاً نشنیده بودند یا چندان استفاده نمی کرده اند. مثلاً قبلاً مقام کرد در بین قاریان مصری چندان مرسوم نبود، اما الان از این مقام خیلی بیشتر استفاده می کنند؛ در بین قاریان قدیمی استفاده از این مقام را کم می دیدیم، ولی در حال حاضر زیاد شده است. حالا اگر کس دیگری هم بخواهد در دنیا از این مقام استفاده کند، چون سبک و مدل مصری در جهان حاکم شده است، همه آن را با سبک مصری می سنجند. ما سبکی به نام سبک عراقی داریم که بسیار هم زیباست، ولی جهانی نشده و طبیعی است که تأثیر تلاوت مصری ها بیشتر است.

یکی از ویژگی های تلات مصری ها نفس های بلند است، نفس بلند در شنونده هیجان ایجاد می کند و تأثیرکذار است؛ ترکیه ای ها هم خوب می خوانند، ولی در تلاوت آنها نفس بلند نیست همه اینها عواملی است که سبک مصری در دنیا جا افتاده است.

احمد ابوالقاسمی

در اوایل مصاحبه اشاره به نوع قرائت بر حسب معانی آیات داشتید، بفرمایید چگونه قاریان، مثل مصطفی اسماعیل، با استفاده از موسیقی، معانی بلند آیات را منتقل می کنند؟

ما مفهوم را هم با رنگ و شدت صدا و هم با آهنگ انتقال می دهیم؛ وقتی می خواهیم چیزی را مهم جلوه دهیم، سعی می کنیم حجم صدای خود را بیشتر کنیم؛ مثلاً می گوییم «خییییلی» اینجا علاوه بر کشش کلمه، از قدرت صدا برای بزرگ نمایی استفاده می کنیم در مقابل، از پایین آوردن صدا برای کم اهمیت بودن استفاده می کنیم. اینها کمک می کند که معنا بهتر تفهیم شود. همه مصری ها در این فضا نیستند؛ بعضی از قاریان، در تلاوت هایشان کمتر به این موضوع می پردازند، بعضی بیشتر. برای مثال مصطفی اسماعیل یا عبدالفتاح شمشاعی بیشتر این موضوع را رعایت می کنند قدیمی ها در کل، محور خواندنشان تطبیق موسیقی ذهنی شان با آیات بود و موسیقی را متناسب با کلمات و آیات انتخاب می کردند؛ اما قراء جدید چندان در این فکر نیستند، بلکه نفس و همچنین زیبایی آهنگ برایشان مهم است؛ اینکه کلمات چه باشد، برایشان اهمیتی  ندارد؛ و این موضوع می تواند نوعی انحراف در اصل قرائت قرآن محسوب شود، اصل موضوع، یعنی اینکه ما باید آیات الهی را به گوش مردم برسانیم، فراموش شده است مثل خیلی از غزل‌هایی که می شنوید، ولی نمی فهمید چه می گوید، فقط آهنگ است و از همین لذت می برید؛ قرائت ها هم این طور شده است البته خرده هم نمی شود گرفت؛ ممکن است کسی بگوید که من فقط می خواهم آواز بخوانم برای زیبایی، نمی خواهم این شعر را تفهیم کنم؛ من نیامده ام که بگویم «در همه دیر مغان نیست چون من ... »؛ بلکه از این مضمون استفاده می کنم برای اینکه بخوانم توجیه این قاریان شاید این باشد که ما نمی خواهیم این آیات را حتماً تفهیم کنیم، بلکه فقط می خوانیم البته بهتر این است که هم بخوانیم و هم تفهیم کنیم، این هم، دور و بعید نیست مصطفی اسماعیل، هم زیبا می خواند و هم تفهیم می کند.

اگر صلاح می دانید به آیه ای اشاره کنید که مصطفی اسماعیل با توجه به این توضیحات تلاوت کرده است و مثلاً مفهوم عظمت را به کار برده است.

یکی از تلاوت های معروفش، تلاوت آیه «نَحنُ أحَقّ بِالمُلکِ مِنهُ وَ لَمُ یُوتَ سَعَة منَ المَالِ»؛ مردم می‌گویند که چرا خدا این را برای ما انتخاب کرد؟ او دارا نیست» در سوره بقره است، در تلاوت جواب این آیه که می فرماید «قَالَ اِنّ اللهَ اصطَفَادُ عَلیکمُ وَزَادَهُ بَسطَة فی العِلَمِ وَ الجِسمِ»؛ خدا آن را برای شما انتخاب کرد...» به کلمه جسم که می رسد، می گوید «جسم و صدایش را قوی می کند تا معنای یک فرد تنومند در ذهن متبادر شود. و کاملاً این «جسم» را یک آدم تنومند نشان می دهد. از این نمونه ها به ویژه در قرائات قدیمی ها زیاد بوده است؛ مثلاً در قدیم در آیه «کلمَة الله هی العلیا» . «کلمه» را بالا می گرفتند؛ یا در آیه «اذا اراد شیئا أن یقولَ لَهُ کُن فیکُون» وقتی می گوید که باش، می شود»، طبق قاعده باید گفته شود. «کنننننن  فیکون» و اینجا خواندن را نگه داشت؛ اما آنها می گویند نه، وقتی خدا گفت باش؛ این قدر هم زمان نمی برد؛ بنابراین می گویند «کن فیکون»، اینها نگاه معنایی به تلاوت بوده است که الان بسیار کم شده است.

به نظر شما در موسیقی ای که در خواندن قرآن به کار می رود، نت نویسی هم مرسوم است؟

اشکالی ندارد و می تواند باشد؛ ولی کسانی که بسیار قوی هستند و تجربه شان زیاد است انگار که یک نت‌نویسی انجام می شود و می خوانند. گاهی برای ساختن آرم یک برنامه که آیه ای را می خوانیم، چینش را تغییر می دهیم و می گوییم به خاطر این کلمه، اینجا را بالا برویم، بهتر است؛ می توان گفت قرائت قرآن، نوعی نت نوشتن در ذهن است، فقط قاری با علایم نت و علایم موسیقی کار نمی کند، چنگ و دولا چنگ و نت سیاه در آن ندارد، خط حامل ندارد؛ اما در ذهنش عملاً همین کار را می کند یک قاری وقتی تجربه اش زیاد شده، این قدر قوی می شود که همین که چنین متنی مقابل او می گذارند، بلافاصله آهنگ سازی می کند.

در باره بحث غنا در تلاوت هم بفرمایید؛ آیا ممکن است غنا در قرائت قرآن پیش بیاید؟ باید چکار کرد؟

غنا وجود دارد و ممکن است زیاد هم پیش بیاید؛ اگر نبود، اصلاً ما را نهی نمی کردند. گاهی ما از غنا حرف می زنیم و می گوییم. این نوع خواندن غناست؛ ولی بعضی می گویند که غنا این نیست، خیلی شدیدتر از این باید باشد؛ می گوییم اگر اصلاً امکان دسترسی به آن نبود که ما را نهی نمی کردند؛ مانند اینکه کسی از راه رفتن در ارتفاع سیصد متری سطح زمین نهی نکرده است؛ شما تا به حال چنین تابلویی دیده اید؟ برای اینکه اصلاً امکان ندارد؛ ولی وقتی می گوید وارد چمن نشوید، یعنی این امکان به راحتی وجود دارد؛ وقتی می گوید که غنا نخوانید، یعنی اینکه امکان غنا به راحتی وجود دارد.

شاخصه هایش را با توجه به تخصص خودتان به لحاظ آهنگین بفرمایید و مثال هایی برای آن بزنید.

یکی از مثال هایش کثرت تحریر زدن های بی جا و نامتناسب با معنا و روح قرآن است؛ به طوری که وقتی تلاوتی را گوش می کنیم، انگار هیچ آیه ای را نمی شنویم؛ یعنی آیات، تحت پوشش و تحت الشعاع این هنرنمایی قرار می گیرند و به کلی از بین می روند که این حق قرآن نیست مثلاً قاری در ؟؟؟ کشیده ای مانند اولئک، آن را به قدری می چرخاند که آن کلمه دیگر شنیده نمی شود؛ در صورتی که این هدف نیست، گفته اند زیبا بخوانید برای اینکه زشت نخوانیم، نه اینکه همه هنرمان را به کار ببریم تا جایی که کسی آن کلمه را نشنود. مثلاً من دیده ام که قاری، آیات عذاب را به قدری با تحریر و هنرنمایی تلاوت می‌کند که اصلاً انگار عذابی وجود ندارد. این است که به نظرم در تلاوت بسیاری از افراد، می توان گفت غناست.

اگر بخواهیم مبانی اسلام را در موسیقی قرآن در نظر بگیریم، شاید بشود گفت یکی از مثال‌هایش همین است که شما فرمودید.

بله سنت پیامبر را ببینید؛ حد و مرز را برای ما تعیین کرده اند و گفته اند چه کسی  خوب می خواند؛ هر کس ک صدایش را شنیدی و احساس ترس از خدا کردی، این شروط و این ترس را در بسیاری از افراد نمی بینیم در قرائت قدیمی‌ها بوده است، ولی در جدیدی‌ها نیست.


منبع: نشریه رسائل - سید روح الله دعائی / کارشناس ارشد رسانه