تبیان، دستیار زندگی
بعضی ها مرد خانه اند چون جیبشان پُر است، بعضی چون مثلاً خوش تیپ و خوش اندامند، بعضی چون آدم مشهوری اند و ... اما بعضی مرد خانه اند چون بهشتی اند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فقط بعضی مردها بهشتی می شوند!

بعضی‌ها مرد خانه‌اند چون جیبشان پُر است، بعضی چون مثلاً خوش تیپ و خوش اندامند، بعضی چون آدم مشهوری اند و ... اما بعضی مرد خانه اند چون بهشتی اند.

بخش خانواده ایرانی تبیان
مرد بهشتی، کمک در خانه، شهید بهشتی،همسر، خانواده

«شهید بهشتی» یکی از آن مردان بهشتی خانه بود که به گفته همسر و فرزندانش هیچ وقت باعث دلخوری آنها نشد و حتی برای یک بار هم سر آنها داد نزد. ساعتی که به آنها تعلق داشت، واقعاً از همنشینی با او لذت می بردند آن قدر که وقتی پدر از میانشان رفت وقتی می نشستند دور هم یک دفعه همین طور بلند بلند گریه می کردند و می گفتند: ما همه چیزمان را از دست دادیم؛ نه این که پدر ما از دست ما رفته، رفیق ما هم از دست ما رفته است.

این سطرها تنها قطره ای از دریای رفتارهای ویژه ای شهید بهشتی در محیط خانواده با همسر و فرزندان بود که او را تبدیل به مرد بهشتی خانه کرده بود.

احوال پرسی با خانواده

وقتی در خانه بود کارهای متفرقه را کنار می گذاشت. از تک تک اعضای خانواده احوال پرسی می کرد. اول از همه از همسرشان احوال پرسی می کرد و مثلاً همین جمله ی ساده را می پرسید که صبح تا حالا چکار کردید؟

مشکلات را می پرسید.

الگوی عملی بچه‌ها!

به بچه ها در مورد عبادت دستور نمی داد، ولی رفتار خود که همیشه اول  وقت وضو می گرفت و نماز می خواند، الگوی عملی آنها شده بود؛ البته اگر گاهی می دید نمازشان را دیر می خوانند، تذکر می داد، ولی آن هم با محبت و هرگز با لفظ چرا نخواندی و ... همراه نبود.

هفته ای با نشاط

به نشاط خانواده توجه خاصی داشت. آن سال ها مکان های تفریحی تهران برای خانواده های مذهبی مناسب نبود. برای همین بعضی از روزهای جمعه اهل خانه را سوار ماشین می کرد و به اطراف تهران که معمولا جاهای خوش آب و هوا و خلوتی بود، می برد و چند ساعت آنجا می ماندند و برایشان شیرینی یا بستنی می خرید و برمی گشتند. صدای خوب و رسایی داشت. در طول مسیر با صدای خیلی خوشی اشعار حافظ یا مولوی را می خواند. با این کار، خستگی هفته گذشته را از تنشان بیرون می برد تا برای آغاز هفته بعد شادابی لازم را پیدا کنند.

صله‌ی ارحام

فرصت زیادی نداشت، اما از صله ی ارحام خودداری نمی کرد و در تعطیلات نوروز یا تابستان حتی اگر پنج دقیقه هم شده بود، به خویشاوندانش سر می زد و این صله ارحام تا هنگامی که دیگر مسئولیت‌ها اجاره می داد، به طور تمام و کمال انجام می گرفت.

جمعه  مال خانواده!

جمعه بود، خبر دادند: یکی از مقدمات سیاسی خارجی به تهران آمده از شما تقاضای ملاقات کرده است. نپذیرفت و گفت: من این ملاقات را نمی پذیرم، مگر اینکه امام قدس سره به من تکلیف بفرمایند ولی اگر ایشان این تکلیف را نمی کنند، نمی پذیرم؛ چون برای خودم برنامه دارم و امروز که جمعه است، متعلق به خانواده‌ی من است. در این ساعات باید به فرزندانم دیکته بگویم و در درس‌ها به آنها کمک کنم و به کارهای خانه برسم؛ چون روز جمعه من، مخصوص خانواده است.

پول دستی به بچه ها!

به بچه ها پول توجیبی می داد، اما نه فقط بابت خرید خوردنی و... بلکه به آنها می گفت: از همین پول، لوازم التحریر و دفتر مورد نیازتان را هم بخرید.یا اگر می خواهید برای کسی هدیه بخرید، مقداری از این پول را جمع کنید و از این پول هدیه بخرید. با این روش چگونه خرج کردن پول را یادشان می داد. اگر گاهی پولشان کفاف یک هدیه مثلاً روز مادر را نمی داد، پولی قرض می داد تا فرهنگ قرض الحسنه هم در خانه رعایت شود.

احترام به سلیقه ی بچه‌ها

با حوصله خاصی به تمام سوال های بچه ها گوش می کرد و آنها را به دقت خواب می داد. حتی برایشان زمینه سوال ایجاد می کرد. مرتب برای آنها کتاب می خرید تا مطالعه شان بیشتر از گذشته شود، ولی هرگز این روحیه را نداشت که با سلیقه خاص خودش برای بچه ها کتاب بخرد.

ظرف شستن نوبتی!

دخترش «محبوبه سادات بهشتی» می‌گوید: «آن‌ها همراه همدیگر بودند، مادرم در جریان فعالیت های پدرم بود و پدرم هم از کارهای مادرم در خانه و بیرون از خانه با خبر بود. یادم هست که ظرف شستن در خانه‌ی ما نوبتی بود ولی به ابتکار پدرم بود تا همه ی کارها به عهده ی مادرم نباشد. خود پدرم هم نوبتش را رعایت می کرد و خیلی هوای مادرم را داشت. خانه پر از گل و گیاه بود و پدر همیشه به مادرم می‌گفتند که صفای هر چمن از روی باغبان پیدا است. چون مادرم به گل و گیاه خیلی علاقه داشت. پدرم تقید داشت که غذا را به همراه خانواده صرف کند، ما را دور هم جمع می کرد و برایمان شعر می خواند... برای مادرم حقوق ماهانه ای در نظر گرفته بود و پرداخت می کرد و مرحوم مادرم استقلال نسبی هم در مسائل مالی برای خودش داشت. بابا معتقد بود به زن علاوه بر نقش مادری و همسری باید به عنوان یک زن به مثابه یک زن هم احترام گذاشته شود. به خاطر همین هم به مادرم تأکید داشت که مدام در خانه نماند و زندگی خصوصیش را داشته باشد...»


برگرفته از: سیره شهید دکتر بهشتی، غلام علی رجایی، نشر شاهد

منبع : ماهنامه خانواده شاد

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.