تبیان، دستیار زندگی
نزول آیات قرآن، از آغاز بعثت شروع شـد و تـا نزدیک پایان زندگی پیامبر گرامی امتداد داشت. مدت اقامت او در مکه سیزده سال و در مدینه ده سال بود و در مجموع این 23 سال، آیات و سوره های قرآن نازل گردیده است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چرا قرآن تدریجاً نازل شد؟

نزول آیات قرآن، از آغاز بعثت شروع شـد و تـا نزدیک پایان زندگی پیامبر گرامی امتداد داشت. مدت اقامت او در‌ مکه‌ سیزده سال و در مدینه ده سال‌ بود و در مجموع این 23 سال، آیات و سوره ‌های‌ قرآن نازل گردیده است.

بخش قرآن تبیان
نزول تدریجی قرآن

و قال الذّین کفروا لو لا نزّل‌ علیه القرآن جملة‌ واحدة‌ کذلک‌ لنـثّبت‌ بـه فـؤادک و رتّلناه ترتیلا: افراد کافر گفتند که چرا قرآن یک جا،بر او‌ (پیامبر) نازل نشده اسـت؛ این ‌چنین نازل کردیم‌ (تا از این راه) قلب تو‌ را استوار سازیم و آنرا‌ به‌‌ نظم خـاصی تنظیم نمودیم.

و لا یأتونک بـمثل الاّ،جـئناک بالحقّ‌ و احسن تفسیرا: تو را به چیزی توصیف نمی‌ کنند مگر اینکه‌ حقیقت را بر تو آشکار می‌ کنیم (و به ایراد آنان پاسخ‌‌ می‌ گوئیم) و آن را به وجه نیکو تفسیر می ‌کنیم.

الذّین یحشرون علی وجوههم‌ الی جهنّم اولئک شـر مکانا و اضلّ سبیلا: نان که به صورت‌ های خود به سوی جهنم‌ کشیده می ‌شوند، بدترین‌ جایگاه‌ دارند و از همه‌ گمراه ‌ترند.

آیات قرآن تدریجا نازل گردیده است

نزول آیات قرآن، از آغاز بعثت شروع شـد و تـا نزدیک پایان زندگی پیامبر گرامی امتداد داشت. مدت اقامت او در‌ مکه‌ سیزده سال و در مدینه ده سال‌ بود و در مجموع این 23 سال، آیات و سوره ‌های‌ قرآن نازل گردیده است.

تاریخ قطعی نزول قرآن و مضمون آیـات‌ سـوره ‌های آن، گواهی می ‌دهند که‌ آیات‌ و سوره های قرآن، به ‌طور تدریج نازل شده ‌اند و با مراجعه‌ به خصوصیات محیط «مکه و مدینه» می‌ توان آیات مکی را از مدنی باز شناخت. مثلاً: آیات مربوط به مـبارزه بـا شرک‌ و بت ‌پرستی‌ و دعوت‌ مردم به‌ خدای یگانه و روز‌ باز‌ پسین‌ را باید آیات مکی و آیات مربوط به احکام و دعوت به جهاد را مدنی‌ دانست: زیرا در محیط مکه طرف سخن، مشرکان‌ بت‌پرستی‌ بـودند‌ کـه‌ یـگانگی خدا و روز رستاخیز را انکار می‌ کردند، و آیـاتی‌ کـه‌ پیـرامون این موضوع سخن می‌ گوید، دراین محیط نازل شده ‌اند در حالی که در مدینه روی سخن با افراد با‌ ایمان‌ و گروه‌ یهود و نصاری بود و یـکی از کـارهای مـهم‌ رسول خدا «جهاد‌» در راه خدا بود. از این جهت‌ بـاید آیـات مربوط به احکام و فروع، و آئین یهود و نصاری و دعوت به‌ جهاد‌ و کوشش‌ و جانبازی‌ در راه خدا را آیات مدنی دانست.

بسیاری از آیات‌ بـا‌ حـوادث و رویـدادهائی که در زمان رسول خدا به وقوع می ‌پیوست؛ ارتباط مستقیم دارد و ایـن حوادث همان‌ شأن‌ نزول ‌ها‌ است‌ که گاهی از آنها، مایه روشنی مفهوم و مفاد آیه‌ می‌ گرد و پدید‌ آمدن‌ این‌ حـوادث سـبب مـی ‌شد که‌ از طرف خداوند آیاتی در این زمینه نازل گردد.

برخی‌ از‌ آیات‌ بـه عـنوان پاسخ به پرسش‌ های‌ مردم نازل می ‌گردید، و نیازمندی آنان را برطرف‌ می ‌نمود.

برخی‌ دیگر‌ از آیات به منظور بـیان مـعارف و احـکام الهی فرو فرستاده شده‌اند؛ و با در‌ نظر‌ گرفتن‌‌ این مطالب می‌ توان گفت کـه قـرآن تـدریجاً بر آن‌ حضرت نازل گردیده است.

خود‌ قرآن‌ نیز در پاره‌ای از موارد بر این مـطلب‌ تـصریح کـرده؛ می ‌فرماید: «و قرآنا فرقناه‌ لتقرأه‌ علی‌ النّاس علی‌ مکث» (سوره اسراء آیه 106) :این قرآن را بـه ‌طور تـدریج فرو فرستادیم که‌‌ آن‌ را آرام و با تأنی، برای مردم بخوانی.

قرآن با جمله کوتاهی نیز؛ این پرسش و پاسـخ‌ مـی‌گوید: درست است که‌ آیات‌ قرآن‌ به ‌طور تدریج، پیرو یک سلسله مقتضیات نازل شده است، ولی این‌ نزول‌ تدریجی، مانع از ارتباط و پیوستگی‌ مطالب آن نیست و خداوند آن چنان به آیات آن، انسجام و پیوستگی خـاصی‌ بـخشیده‌ که‌ همت بلند انسان را بر آموزش و ضبط آیات آن، قادر و توانا می ‌سازد‌ چنانکه‌ می ‌فرماید‌: «ور تلناه ترتیلا» به آیات قرآن؛ نظم و ترتیب خاصی بخشیده‌ ایم.

اکنون این سؤال پیـش مـی ‌آید‌ کـه‌ چرا‌ آیات‌ قرآن یک جا؛ به پیامبر نازل نگردید و چرا مانند تورات و انجیل کـه یـک جا‌ نازل‌ شده ‌اند،‌ در اختیار پیامبر قرار نگرفت؟

این سئوال نه تنها برای مـا مـطرح‌ اسـت‌،بلکه‌ دشمنان و مخالفان پیامبر در عصر رسالت نیز؛ آن را به صورت انتقاد مطرح کرده، می ‌گفتند‌«لو‌ لا نزل عـلیه القـرآن جملة واحدة»

چرا این قرآن یک جا بر‌ او‌ نازل نگردید؟

اعتراض آنان را مـی‌ توان بـه دو‌ صـورت‌ تشریح‌‌ کرد:

1-هرگاه آئین اسلام، آئین آسمانی و این‌‌ کتاب‌، کتاب سماوی است که از جانب خـداوند بـر پیـامبر خود نازل گردیده است‌؛ طبعاً‌ باید آئین‌ کاملی باشد و یک‌ چنین‌ آئیـن کـامل‌؛ باید‌ یک‌ جا، به‌ وسیله فرشته وحی بر‌ پیامبر‌ خدا نازل گردد و هرگز وقفه ‌ای در نزول آیـات آن پدیـد نیاید، زیرا‌ علت‌‌ ندارد آئین کاملی که از نظر‌ اصول و فروع و تشریع‌ فـرائض‌ و سـنن‌، پایان یافته است به ‌طور تدریج‌ در‌ ضمن 23 سـال و بـه مـناسبت ‌های گوناگونی نازل‌ گردد. از این‌ که قرآن به‌ طور پراکـنده‌ و بـه‌ پیرو  یک‌ رشته پرسش‌ ها؛ و به‌ وقوع‌ پیوستن‌ یک سلسله‌ حوادث‌ نازل‌ می ‌گردد؛ مـی ‌توان حـدس زد‌ که‌ این آئین از نظر اصـول و فـروع، تکمیل نـگشته اسـت و بـه تدریج رنگ تکمیل گام‌ به‌ سـوی تـکامل بر می‌ دارد، شایسته‌ نیست‌ که نام‌ آئین‌ الهی‌ بر آن نهاد.

2- آیات‌ قـرآن و تـاریخ قطعی کتاب های «تورات» و «انجیل» و «زبور» حـاکی است که این کـتاب ‌های‌ آسـمانی به صورت‌ الواح‌ مکتوب در اخـتیار آورنـدگان‌ آنها قرار‌ گرفته‌ بود‌ و پس‌ چرا‌ قرآن این ‌چنین نازل‌‌ نگردید؟! مثلاً‌ به سان تورات در الواحـی نـوشته شده‌ در اختیار محمد(صلی الله و علیه وآله) قرار نـگرفت.

از آنـجا کـه مشرکان قریش‌ بـه‌ چـنین‌ کتاب های آسمانی‌ اعتقاد نـداشتند، و از نـحوه ی نزول‌ آنها‌ آگاه‌ نبودند‌، می ‌توان‌ گفت‌ که نظر آنان در این اعتراض همان‌ نظر نخستین اسـت کـه بیان گردید و خلاصه آن این است‌ کـه چـرا فرشته ی وحـی هـمه ایـن آیات را یک جا، بـرای‌ او القاء ننمود بلکه این آیات به فاصله ‌های‌ مختلفی، به مناسبت‌ هایی بر او نازل گردید؟

اسرار نزول تـدریجی قـرآن

قرآن مجید؛ به عنوان پاسخ بـه اعـتراض آنـان؛ پرده از روی اسـرار‌ نـزول‌ تدریجی بر مـی ‌دارد و ایـنک‌ ما به توضیح این قسمت که قرآن با جمله کوتاهی‌ به آن اشاره کرده است می‌ پردازیم.:

پیـامبر بـزرگ مـسئولیت ‌های بزرگتری بر دوش‌ دارد و یک چنین‌ فرد‌، در مـسیر انـجام وظـایف رسـالت؛ بـا مـشکلات و دشواری ‌های فرساینده‌ ای رو به رو می‌ گردد، و چنین مشکلاتی هرچه هم روح و روان‌ طرف بزرگ باشد، موجب کاهش‌ نشاط‌ و طراوت‌ می ‌گردد.

در این موقع‌ تجدد‌ ارتباط با جهان ماوراء طبیعت؛ و تـکرار نزول فرشته از جانب خداوند؛ بر روح انسان نیرو و توان بخشیده، روان او را پر از نشاط‌ و معنویت‌ می ‌سازد و عنایت الهی و محبت‌ های‌ بی ‌پایان او با تکرار نزول وحی، تجدید می گردد.

قرآن مجید به این نکته روانـی، چـنین اشاره‌ می ‌فرماید: «کذلک لنثبت به فوأدک» تدریجاً فرستادیم که دل تو را نیرو بخشیم و آن‌ را‌ با تجدید عهد با فرشته وحی، استوار سازیم.

جمله یاد شده را می ‌توان ناظر به جهت دیـگری‌ نـیز دانست و آن اینکه: مصالح آموزشی ایجاب‌ می ‌کرد که قرآن به صورت تدریج‌ نازل‌ گردد و بدین سان‌ نیز بر مردم القاء شود.

زیرا پیامبر گرامی مـعلم امـت و طبیب روحی مردم‌ است کـه بـا نسخه‌ های‌ آسمانی، برای تعلیم و راهنمائی مردم و درمان دردهای اجتماعی برگزیده‌ شده و با‌ اجرای‌ دستورهای‌ الهی به مداوا و درمان‌ آنها گمارده شده است.

استوارترین شـیوه ی آمـوزش این است که جـنبه هـای علمی‌ و ‌‌فکری‌، با جنبه ‌های عملی آمیخته‌ گردد و آنچه را که معلم تدریس می ‌کند بلافاصله‌ آن‌ را‌ در خارج پیاده کند؛ و به نظریات او رنگ تئوری و فرضیه به خود بگیرد؛ سخت بگریزد‌.

هرگاه اسـتاد رشـته پزشکی فقط کلیات و اصول‌ پزشکی را به دانشجویان کلاس خود‌ القاء کند چندان نتیجه‌ نمی‌ گیرد‌ ولی اگر همان اصول را در برابر دیدگان دانشجویان در مورد یک بیمار،پیاده کند و گفتار خود را با عمل تـوأم سـازد؛ نتیجه‌ بـیشتری به دست می آورد.

هرگاه آیات الهی، یک‌ جا نازل می‌ گردید (هر چند جامعه ی اسلامی به بسیاری از آن نـیاز نداشت) در این موقع قرآن؛ فاقد چنین مزیتی می ‌شد که به‌ آن اشـاره نـمودیم و بـیان آیاتی که مردم در‌ خود‌ احساس نیاز به فراگرفتن آنها نمی‌ کنند؛ تأثیر چشمگیری در قلوب نمی‌ گذاشت.

ولی اگر پیـک ‌ ‌وحـی، آیات قرآن را در زمینه نیاز و احتیاج مردم به فرا گرفتن چنین اصول و فروعی، نازل‌ کـند‌؛ بـه ‌طور مـسلم در قلوب مردم حسن اثر بیشتری داشته، رسوخ زیادتری در روان مردم پیدا می ‌کند و مردم به فرا گـرفتن الفاظ و معانی آن، آمادگی بیشتری از خود نشان می ‌دهند‌؛ و بالاتر‌ از همه، نتایج این تعالیم را در مـوقع تعلیم پیامبر احساس مـی ‌کنند و ایـن ‌جا است که گفتار مربی با نتیجه توأم گردیده، نظریه‌ ها جنبه علمی به خود می‌ گیرند.

در این ‌جا‌ پاسخ‌ یک‌ پرسش باقی می‌ ماند و آن‌ این ‌که‌ اگر‌ نزول‌ آیات قرآن به صورت تدریج و به دنـبال احتیاجات و حوادث مختلف انجام گرفته‌ است، در این صورت روابط و پیوستگی آیات از هم‌ گسسته‌ می‌ گردد‌ و در نتیجه اندیشه انسانی به‌ آموزش و فرا گرفتن‌ و حفظ‌ و ضبط معارف آن، همت‌ نمی‌ گمارد، ولی هرگاه قرآن یک جا نـازل گـردد؛ و فرشته وحی همه را یک جا تلاوت‌ کند‌، روابط‌ و پیوستگی مطالب وحی الهی؛ کاملا رعایت می‌ شود و تمایلات افراد به‌ قرار گرفتن آن دو چندان می ‌گردد.

قرآن با جمله کوتاهی نیز؛ این پرسش و پاسـخ‌ مـی‌گوید: درست است که‌ آیات‌ قرآن‌ به ‌طور تدریج، پیرو یک سلسله مقتضیات نازل شده است، ولی این‌ نزول‌ تدریجی، مانع از ارتباط و پیوستگی‌ مطالب آن نیست و خداوند آن چنان به آیات آن، انسجام و پیوستگی خـاصی‌ بـخشیده‌ که‌ همت بلند انسان را بر آموزش و ضبط آیات آن، قادر و توانا می ‌سازد‌ چنانکه‌ می ‌فرماید‌: «ور تلناه ترتیلا» به آیات قرآن؛ نظم و ترتیب خاصی بخشیده‌ ایم.

اسرار دیگر نزول تدریجی‌ قرآن‌

پیامبر‌ گـرامی در دوران رسـالت خـود با طبقات‌ مختلفی مانند بـت ‌پرستان، یـهودیان و مـسیحیان که هر‌ کدام‌ از مکتبی پیروی می‌ کردند و عقیده خاصی درباره مبدأ و معاد و دیگر معارف عقلی‌ داشتند‌، رو به رو‌ می ‌گردید. این ملاقات ‌ها و نشست‌ ها و بـرخاست ها ایـجاب مـی‌ کرد که وحی الهی (هرچند از جانب‌ آنان‌ درخواستی‌ نـباشد) بـه توضیح و تشریح عقاید و آراء آنها بپردازد،و بر ابطال آئین آنان احتیاج‌‌ کرده‌، بی‌ بنیادی‌ آئین آنان را روشن سازد. این برخـوردها و تـماس ‌ها، در زمـان های مختلف به وقوع‌ می ‌پیوست‌. از‌ این جهت، چاره ‌ای جز این نـبود که‌ وحی الهی در اوقات گوناگون‌، به‌طور‌ تدریج‌، به‌ بیان بی ‌پایگی عقاید و آراء آنها بپردازد و به شبهات‌ و اشکالات مخالفان پاسـخ دهـد.

گـاهی این‌ برخوردها‌، ایجاب‌ می ‌کرد که آنان‌ از پیامبر گرامی مسائلی را به عـنوان آزمـایش، سئوال‌ کنند‌ و پیامبر به آنها پاسخ بدهد و چون سئوالات آنان در نوبت‌ های مختلفی مطرح می‌ گردید از این جـهت‌ چـاره ‌ای‌ جـز این نبود که وحی الهی‌ نیز در اوقات گوناگون به تدریج‌ نازل‌ گـردد.

گـذشته از ایـن؛ زندگی پیامبر، یک‌ زندگی‌ انقلابی‌‌ و حادثه آفرین بود و پیامبر در برابر انبوهی‌ از‌ حوادث‌ قرار مـی ‌گرفت کـه مـی‌ بایست احکام و تکالیف آنها را وحی الهی روشن سازد‌.

گاهی‌ خود مردم در زندگی روزمره‌ خود‌، بـا یـک‌‌ رشته‌ جریان هائی‌ رو به رو می ‌شدند که از این جهت‌ رو‌ به پیامبر آورده، حکم الهی را در مورد ایـن نـوع‌ پیـش آمدها‌، سئوال‌ می‌ کردند و چون این حوادث‌ و پرسش ‌ها در‌ اوقات مختلف و در زمان های‌ گوناگون‌‌ به وقوع مـی‌ پیوست، در ایـن‌ صورت‌ چاره ‌ای جز این نبود که وحی الهی نیز به ‌طور تدریج به آنـها پاسـخ‌ بـدهد‌.

قرآن مجید به این نکات‌ و نکات‌ دیگر‌ به آیه زیر‌ اشاره‌‌ نموده و می‌ فرماید: «و لا یأتونک‌ بـمثل‌ الاجـئناک بالحق و احسن تفسیرا»: «هیچ نوع خرده‌ ای بر تو نمی‌ گیرند،مگر اینکه‌ حـقیقت را‌ بـه‌ آنـان بازگو می ‌کنیم و به طرز نیکو‌؛ تفسیر‌ و توضیح می ‌نمائیم.‌»

ولی اگر پیـک ‌ ‌وحـی، آیات قرآن را در زمینه نیاز و احتیاج مردم به فرا گرفتن چنین اصول و فروعی، نازل‌ کـند‌؛ بـه ‌طور مـسلم در قلوب مردم حسن اثر بیشتری داشته، رسوخ زیادتری در روان مردم پیدا می ‌کند و مردم به فرا گـرفتن الفاظ و معانی آن، آمادگی بیشتری از خود نشان می ‌دهند‌؛ و بالاتر‌ از همه، نتایج این تعالیم را در مـوقع تعلیم پیامبر احساس مـی ‌کنند و ایـن ‌جا است که گفتار مربی با نتیجه توأم گردیده، نظریه‌ ها جنبه علمی به خود می‌ گیرند.

گذشته‌ از‌ همه این ها، نزول تدریجی‌ قرآن راز دیـگری نـیز دارد کـه آنان از آن غفلت داشتند و آن‌ هدایت مردم‌ به‌ منشأ قرآن و اینکه این کـتاب، کـتاب‌ آسمانی‌ و وحی‌ است‌ و هرگز‌،نمی ‌تواند میان انواع‌ حوادث‌ و رویدادهای آمیخته با غم و رنج، شادی و کامیابی؛ نـازل گـردیده است و به طور مسلم‌ این حالات گوناگون و احساسات‌ متضاد‌ در‌ روح و روان انسان،تأثیر عمیقی مـی ‌گذارند، و هـرگز‌ یک‌‌ بشر‌ نمی ‌تواند درد‌ و حالت‌ متضاد یک نـوع سـخن‌ بـگوید و سخنی که در حال فرح و شادی بر زبـان و نـوک قلم جاری می‌ گردد، با سخنی که در حال رنجوری‌ و خستگی؛ از دل و دماغ‌ تراوش می‌ کند از نـظر فـصاحت و بلاغت، از نظر زیبائی لفظ و عـمق مـعنی، با هم مـتفاوت مـی‌ باشند؛ ولی بـا اینکه قرآن در حالات گوناگون؛ بر پیـامبر نـازل گردید -مع الوصف- کوچکترین اختلافی‌ از‌ نظر الفاظ و معانی، در میان‌ آیات آن وجود نـدارد و هـمگی در پایه ‌ای قرار دارند که هیچ بـشری نمی ‌تواند با آیه و یـا سـوره‌ ای‌ با آن معارضه کند. تو گـوئی قـرآن‌ نقره‌ گداخته‌ یک پارچه ای است که یکباره از بوته برون آمده و در میان آیات آن، سـستی و تـفاوت وجود ندارد و یا همانند گـوهر یـک دانـه‌ و در‌ شاهورایست که پایـانش، بـسان آغازش‌ و اولش‌ بسان آخـرش مـی ‌باشد.

و شاید آیه زیر که هر نوع اختلاف را در قرآن‌ نفی می‌ کند و می ‌گوید هرگاه از جانب غـیر خـدا بود در آن‌ اختلاف‌ زیادی پیدا مـی‌ کردند؛ اشـاره‌ به‌ ایـن‌ راز بـاشد آنـجا که می ‌فرماید:«و لو کان مـن عند غیر اللّه لوجدوا فیه اختلافا کثیرا» (سوره نساء آیه 82) هرگاه قرآن از جانب‌ غیر خدا بـود؛ در آن تـفاوت‌ زیادی‌ پیدا می‌ کردند)

مفسران اسلامی، ایـن آیـه را بـه اخـتلاف‌ در مـضمون و تناقض در مفاد آیـات مـربوط می ‌دانند در صورتی که این آیه؛ نه تنها این نوع اختلاف را برنامه‌ اسلامی کرده مـی ‌گوید: «زلزله ها و خـسوف و کسوف و طوفان های وحشتناک‌ از نشانه‌ های رستاخیزند، هنگامی کـه یـکی از ایـن ها را‌ مـشاهده کـردید بـه یاد روز رستاخیز بیفتید و به سوی‌ مساجد بروید (و مراسم‌ نیایش‌ پروردگار‌ به جا آورید) (عن الصادق عن ابیه (علیهما السلام) قال:ان الزلازل و الکـسوفین و الریـاح الهائلة من‌ علامات السـاعة فـاذا رایتم شیئا من ذلک‌ فتذکروا‌ قیام الساعة و افزعوا الی مساجدکم(وسائل الشیعه-جلد 5 صفه 145))

توضیح اینکه: در منابع مختلف اسلامی، مخصوصا قرآن، به این حقیقت تصریح شده که‌ منظومه ‌‌شمسی‌ مـا سرانجام به خاموشی می‌ گراید و این‌ نظام در پایان به هم می‌ ریزد(همان حقیقتی‌ که‌‌ علم‌ امروز نیز آن را تایید کرده است) سپس رستاخیز در جهانی نو با طرحی نوین شروع‌ می ‌شود.

بنابراین حـوادثی هـمچون خسوف و کسوف ... برای یک مسلمان، اشاراتی است پر معنی‌ به جهان‌ دیگر؛ با‌ آن‌ دادگاه بزرگ الهی و پرونده اعمال، به همین جهت بسیار متناسب است در چنین موقعی‌ به فکر فـرو رود و بـه اصلاح فکر و جان و اعمال خود بپردازد و به درگاه خدا راز و نیاز کند.

نتیجه‌ اینکه نماز آیات از یک سو توجه به مبدأ را در انسان بیدار می ‌کند، و از سـوی دیـگر توجه به‌ معاد را او به ایـن تـرتیب راهی برای بهانه ‌جویان باقی‌ نمی ‌ماند که‌ وجود‌ دستورات اسلامی‌ دلیلی بر مکتب ترس بگیرند را نفی می‌کند؛بلکه ساحت قرآن را از همه نوع‌ اختلاف و دو رنگی که لازمه کار بشری‌ است‌؛ پیـراسته‌ مـی ‌سازد.

قرآن مجید در آخرین آیات در مورد بحث به کسانی‌ که به تکذیب پیامبر برخاسته ‌اند، بیم می ‌دهد که‌ آنان در روز رستاخیز، به صورت، به سوی دوزخ‌‌ کشیده‌ می ‌شوند‌ و آنان درحالی‌ که در روز رستاخیز‌ جایگاه‌ بـدی‌ دارنـد، افرادی گـمراه می ‌خواند چنانکه‌ می‌فرماید: «الذین یحشرون علی وجوههم اولئک شرمکانا و اضل سبیلا»: (کسانی که به صورت خود به دوزخـ‌ سوق‌ داده‌‌ می ‌شوند، بدترین جایگاه دارند و از همه گمراه‌ ترند.‌)

از‌ دقت در مـفاد آیـه مـزبور استفاده می ‌شود که آنان‌ پیامبر را مردی گمراه که جایگاه بدی دارد، خوانده‌ بودند‌؛ و قرآن‌ مجید‌ سخن آنان را بـرخود ‌آنـان‌ بازگردانیده و می‌ فرماید: «اولئک شر‌ مکانا و اضل سبیلا: «آنان چنین هستند، نه تـو، ای پیـامبر گرامی و راهنمای جهانیان»
منبع:

‌‌‌‌چـرا‌ قرآن‌ تدریجا نازل‌ شد؟؛ به نقل از مجله «درسهایی از مکتب اسلام » خرداد 1354، سال شانزدهم - شماره 6