تبیان، دستیار زندگی

نوروزمان را حرام نکنیم

یکی از ابعاد زندگی ما انسان ها، بعد اقتصادیست. دین اسلام بر داشتن اقتصاد سالم در جامعه اسلامی تأکید دارد؛ زیرا که اقتصاد ناسالم، همانگونه که موجب عدم شفافیت اقتصادی خواهد شد؛ موجب ازبین بردن نشاط مطلوب جامعه اسلامی خواهد شد و آسیبهایی را به همراه خواهد دا
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عید نوروز ،حرام،تحول

اقتصاد ناسالم، زمینه ساز انتحار اجتماعی

آیاتی از قرآن، جامعه اسلامی را به اقتصاد سالم و پویا فرا می خواند: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَیْنَكُمْ بِالْباطِلِ‏ إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحیماً[نساء/29] اى كسانى كه ایمان آورده‏ اید، اموال یكدیگر را در میان خود به باطل (از راه نامشروع) مخورید مگر آنكه تجارتى از روى رضایت میان شما انجام گیرد، و خودكشى نكنید و همدیگر را نكشید و خود را به هلاكت گناه نندازید كه خداوند همواره به شما مهربان است.»

این آیه، جامعه اسلامی را به اقتصاد سالم بر پایه تجارت و کسب و کار مشروع،  فراخوانده و درادامه آیه از عدم خودکشی و عدم هلاکت اهل ایمان بوسیله گناه، سخن می گوید.

حضرت علی (علیه السلام) در باره جایگاه عید می فرماید: «کُلُّ یَومٍ لا یُعصَی اللَّهُ فیهِ فَهُوَ عِیدٌ: هر روزی که در آن، نسبت به خدا نافرمانی نشود، عید است.»

بنابر این حدیث فوق، اگر هر روزی بدون گناه و معصیت الهی باشد، هر روزی که جامعه در کنار هم با صلح و صفا و توجه به حقوق هم (یکی از آنها حقوق اقتصادیست) و توجه به حلال و حرام خدا به سر برند؛ آن روز عید است.

تفسیر نمونه در مورد رابطه بین خودکشی و قتل نفس و تصرف مال حرام می نویسد: اگر روابط مالى مردم بر اساس صحیح استوار نباشد و اقتصاد جامعه به صورت سالم پیش نرود و در اموال یكدیگر به ناحق تصرف كنند، جامعه گرفتار یك نوع خودكشى و انتحار خواهد شد، و علاوه بر اینكه انتحارهاى شخصى افزایش خواهد یافت، انتحار اجتماعى هم از آثار ضمنى آن است. حوادث و انقلاب ‏هایى كه در جوامع مختلف دنیاى معاصر روى داده، شاهد گویاى این حقیقت مى ‏باشد، و از آنجا كه خداوند نسبت به بندگان خود، مهربان است به آنها هشدار مى ‏دهد و اعلام خطر مى ‏كند كه مراقب باشند مبادا مبادلات مالى نادرست و اقتصاد ناسالم، اجتماع آنها را به نابودى و سقوط بكشاند.[1]

متأسفانه هر از چند گاهی در کشور ما خبرهایی مبنی بر مفاسد اقتصادی منتشر می شود که علاوه بر تأثیرات منفی آن بر اقتصاد، روحیه نشاط و امید را در جامعه هدف قرار می دهد؛ امید و اعتمادی که مردم به پویایی جامعه اسلامی دارند.

بنابراین بین اقتصاد ناسالم جامعه و آسیب زا بودن جامعه رابطه مستقیمی است. شکاف طبقاتی یکی از آنهاست که در سایه این شکاف طبقاتی، آسیب های بسیار دیگری نصیب جامعه می شود. در ایامی مثل ایام نوروز، بحث شکاف طبقاتی، کم و بیش چهره خود را نشان می دهد؛ ولی با این وجود اکثرافراد جامعه در هر سطح و رتبه ای، نشاط و دید و بازدید نوروزی خود را دارند. خدا نکند که نشاط نوروزی جامعه اسلامی، فقط ظاهری باشد و تأثیر چندانی در روحیه معنوی جامعه، به خاطر انجام گناه (که یکی از آنها اقتصاد ناسالم است) نداشته باشند. «وَ تَضْحَكُونَ‏ وَ لا تَبْكُون‏[نجم/60] و (با چنین وضعى كه دارید هنوز) مى ‏خندید و نمى ‏گریید؟» 

نوروزمان را حرام نکنیم

حضرت علی (علیه السلام) در باره جایگاه عید می فرماید: «کُلُّ یَومٍ لا یُعصَی اللَّهُ فیهِ فَهُوَ عِیدٌ[2] هر روزی که در آن، نسبت به خدا نافرمانی نشود، عید است.»

بنابر این حدیث فوق، اگر هر روزی بدون گناه و معصیت الهی باشد، هر روزی که جامعه در کنار هم با صلح و صفا و توجه به حقوق هم (یکی از آنها حقوق اقتصادیست) و توجه به حلال و حرام خدا به سر برند؛ آن روز عید است.

آیه 60 نجم، نسبت به خندیدن بی مورد افراد، انتقاد کرده است. خدا نکند کسانی در عید نوروز شاد باشند ولی با پایمال کردن حقوق مالی  دیگران؛ گاهی متأسفانه دیده می شود که مسؤول محترمی که با استفاده از ماشین ارگان و سازمان دولتی که در آن مشغول به کار است و مال بیت المال است؛ به گردش و تفریح می رود و... خلاصه هر گونه تصرف مالی که شرعاً و قانوناً غیر مجاز است.

تفسیر نمونه در مورد رابطه بین خودکشی و قتل نفس و تصرف مال حرام می نویسد: اگر روابط مالى مردم بر اساس صحیح استوار نباشد و اقتصاد جامعه به صورت سالم پیش نرود و در اموال یكدیگر به ناحق تصرف كنند، جامعه گرفتار یك نوع خودكشى و انتحار خواهد شد، و علاوه بر اینكه انتحارهاى شخصى افزایش خواهد یافت، انتحار اجتماعى هم از آثار ضمنى آن است. حوادث و انقلاب ‏هایى كه در جوامع مختلف دنیاى معاصر روى داده، شاهد گویاى این حقیقت مى ‏باشد، و از آنجا كه خداوند نسبت به بندگان خود، مهربان است به آنها هشدار مى ‏دهد و اعلام خطر مى ‏كند كه مراقب باشند مبادا مبادلات مالى نادرست و اقتصاد ناسالم، اجتماع آنها را به نابودى و سقوط بكشاند

نکته مهم:

چه بسا متصرفان غیر قانونی در بیت المال، بحث رضایت داشتن رئیس و بالا دست خود را بهانه برای تصرف در بیت المال بدانند، و همین نکته هم ممکن است در ایام نوروز پیش بیاید. در آیه 29 نساء، گر چه بر رضایت داشتن دو طرف تأکید شده است؛ ولی اولاً رضایتی مد نظر است که بر پایه کار وتجارت باشد و دوماً تجارتی ارزش دارد که مورد رضای خدای بزرگ باشد.

البته در بین مردم هم ممکن است به همین طریق فوق (رضایت داشتن طرفیتی) در ایام نوروز، حقوق مالی یکدیگر را نادیده بگیرند. می دانیم که در ایام نوروز، بازار عیدی دادن و عیدی گرفتن داغ است؛ در این بین برخی  از مراکز خدماتی، به طریق های مختلف خواهان عیدی گرفتن از مشتریان خود هستند و عیدی دادن مشتریان خود را دلیل بر رضایت آنها به اینکار می دانند؛ با این استدلال که سکوت طرف مقابل، نشان رضایت آنهاست، در حالی که ممکن است یکی رضایت نداشته باشد ولی با رو دربایستی و... مجبور به اینکار شود.

بنده سال گذشته ایام نوروز، با ماشین یکی از اقوام به شهرستان رفته بودم؛ در بین راه که راننده در پمپ بنزین توقف می کرد تا باک ماشینش را پر کند، صاحب جایگاه پمپ بنزین، اگر مبلغی از مشتریانش می ماند؛ آن را به عنوان عیدی تصرف می کرد و راننده هم به دلایل مختلف (عجله داشتن، رودربایستی و...) چیزی نمی گفت...؛ ولی آیا این سکوت کردن ها نشان رضایت است؟ 

تذکر مهم:

البته عیدی دادن خیلی هم خوب است و در  احادیث اهلبیت نیز عیدی دادن مورد توجه قرار گرفته است.[3] ولی تمام بحث آنجاست که  یک نفر، عیدی گرفتن را یک طرفه برای خودش وضع کند. 

سخن آخر

بین اقتصاد ناسالم و نشاط جامعه، رابطه مستقیمی هست. اقتصاد ناسالم و وجود مفسدان اقتصادی، متأسفانه سبب سلب اعتماد مردم به حکومت اسلامی و شکاف طبقاتی و آسیب های دیگر خواهد شد. بعضی افراد ممکن است در ایامی خاص مثل ایام نوروز، با استفاده از بیت المال به تفریح و خوشگذرانی مشغول شوند. بعضی از افراد نیز به سبب موقعیت شغلی و خدماتی و غیره، اقدام به اخذ عیدی از دیگران کرده و آن پول را صرف تفریح و...کنند؛ در حالیکه شاید چندان هم از رضایت دیگران مطمئن نباشند.

پی نوشت ها:

1ـ تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج‏3، ص 357    

2ــ نهج البلاغة (للصبحی صالح) ص852

3ــ دعائم الإسلام ، ابن حیون مغربی، ج 2 ، ص 326