تبیان، دستیار زندگی
بخش عظیمى از مردمِ شركت كننده در خیزش علیه عثمان (بویژه شمارى از نقش آفرینان آن حركت، مانند طلحه و زبیر)، در پى باز گرداندن جامعه به سیره و سنّت نبوى نبودند. آنان، براى حاكمیت یافتن ارزش هاى اصیل اسلامى، شمشیر نمى زدند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خیانت خواص، سستی عوام!

بخش عظیمى از مردمِ شركت كننده در خیزش علیه عثمان (بویژه شمارى از نقش آفرینان آن حركت، مانند طلحه و زبیر)، در پى باز گرداندن جامعه به سیره و سنّت نبوى نبودند. آنان، براى حاكمیت یافتن ارزش هاى اصیل اسلامى، شمشیر نمى زدند.

فرآوری: حامد رفیعی - بخش نهج البلاغه تبیان
حدیث فتنه

ایّام كوتاه حكومت على علیه السلام، جلوه زیباترین چهره حكومتِ استوار بر ارزش هاى انسانى بوده است. شیوه حكومت او نه تنها براى انسان هاى معتقد به ارزش هاى انسانى اسلام ، جاذبه آفرین بود، كه انسان هاى بى اعتماد به این ارزش ها نیز مجذوب آن بودند. بنابراین، فاصله گرفتن مردم را نباید در نااستوارى شیوه حكومتى امام على علیه السلام جستجو كرد؛ بلكه باید علل و عوامل آن را كاوید كه بى گمان، زمینه ها و اسباب و دلایلى دیگر دارد.

على علیه السلام، در نهج البلاغه، از رویگردانى مردم از حكومتش سخن گفته است و رویكرد آغازین، و رویگردانى واپسین آنان را به خویش، ضمن خطابه ها و پاسخ گویى به پرسش ها بیان كرده است.

تفاوت بنیادین خواسته های امام و مردم!

نخستین دلیل فاصله گرفتن مردم از امام على علیه السلام، تفاوت بنیادین دو گونه نگاه به حكومت بود. به واقع، این دو نگاه، تضادّى اصولى در انگیزه ها و هدف ها داشت.

بخش عظیمى از مردمِ شركت كننده در خیزش علیه عثمان (بویژه شمارى از نقش آفرینان آن حركت، مانند طلحه و زبیر)، در پى باز گرداندن جامعه به سیره و سنّت نبوى نبودند. آنان، براى حاكمیت یافتن ارزش هاى اصیل اسلامى، شمشیر نمى زدند.

امام علیه السلام تلاش كرد تا معیارگرایى را در صفحه ذهن و صحنه زندگى مردم بگستراند، تا آنان، راه را با معیار حق برگزینند و مردمان را بدان بسنجند، نه اینكه حق را با معیار افراد و شخصیت هاى برجسته و ...

امام على علیه السلام بعد از آن همه اصرار مردمان، زمام خلافت را به دست گرفت، تا مگر حقّى را بازستاند و جامعه را به سیره و سنّت نبوى باز گرداند و ارزش هاى اصیل اسلامى فراموش شده در اجتماع را زنده گرداند و در تمام زمینه ها، اصلاحات را بگستراند.

مردم را، كشش ها و كوشش هاى مادّى و دنیوى برمى انگیخت، و على علیه السلام را، حق مدارى، خداجویى و دغدغه احیاى ارزش هاى دینى. چنین بود كه امام علیه السلام فرمود: «خواست من و شما یكى نیست. من شما را براى خدا مى خواهم و شما مرا براى خود مى خواهید.»

در چنین هنگامه اى، وقتى مردمانى پافشارى على علیه السلام را در اهداف خود دیدند و ناهمسویى خود را با این اهداف یافتند، سرِ خویش گرفتند و از جمع خواستاران على علیه السلام بیرون رفتند و از حمایت على علیه السلام سر باز زدند.

خیانت خواص، سستی عوام!

نقش خواص و نخبگان در دگرگونى هاى جامعه، نقشى بنیادین و گسترده است. در روزگار حاكمیت امیر مؤمنان، نیز نقش بنیادین در تصمیم گیرى هاى غالب مردم را رؤساى قبایل، ایفا مى كردند؛ مانند امروز، که سردمداران احزاب و تشكّل هاى سیاسى و مدیران نهادهاى بزرگ فرهنگى، اطّلاع رسانى و گردانندگان مطبوعات ورسانه ها ، جریان سازان و نقش آفرینان اصلى جوامع هستند.

مردم را، كشش ها و كوشش هاى مادّى و دنیوى برمى انگیخت، و على علیه السلام را، حق مدارى، خداجویى و دغدغه احیاى ارزش هاى دینى. چنین بود كه امام علیه السلام فرمود: «خواست من و شما یكى نیست. من شما را براى خدا مى خواهم و شما مرا براى خود مى خواهید.»

امام علیه السلام تلاش كرد تا معیارگرایى را در صفحه ذهن و صحنه زندگى مردم بگستراند، تا آنان، راه را با معیار حق برگزینند و مردمان را بدان بسنجند، نه اینكه حق را با معیار افراد و شخصیت هاى برجسته و ... ایشان به مردم، در صورتیکه بزرگان و نخبگان آنان از برترى جویى دست نكشیدند، هشدار می دهد: «هان، بترسید! بترسید از پیروى مهتران و بزرگانتان كه به گوهر خود نازیدند و نژادِ خویش، برتر دیدند. پس آنان، پایه هاى عصبیت اند و ستون هاى فتنه ... آنان، پایه هاى فسق اند و ملازم بریدن از پدر و مادر؛ و شیطان، آنان را مركب گم راهى و سپاهى كه بدیشان بر مردمان صولت یابد، برگزید.»

امام علیه السلام مردمانى كه نه راه درست و استوار را مى شناسند، و نه جهت حركت را مى دانند؛ «هَمَجٌ رَعاع» نامیده است؛ مگس هاى خُردِ نشسته بر صورت چارپایان، و فرومایگان احمقى كه با هر بادى به سویى حركت مى كنند و بدون دستیابى به موضعى استوار، با هر جریانى به یك سو مى شوند.

براى على علیه السلام رویارویی، با توده اى عظیم از مردم كه نه اهل تشخیص بودند و نه در راه تحقیق، بسیار رنج آور بود.

کلام پایانی

شگفتا! بر ذهن و زبان و اندیشه و باور مردم، آن چنان آموزه هاى نبوى وارونه شده بود كه كسى چون على علیه السلام، تجسّم عینى حق و حق مدارى، وقتى آهنگ بازسازى و اصلاح اندیشه مى كند، فریاد برمى آورند كه: «سنّت، دگرگون شد!» آیا در چنین فضایى اصلاحات اساسى و بازگرداندن جامعه به سنّت نبوى، امكان پذیر است؟
منابع:

- نهج البلاغة: حكمت ۱۴۷ ؛ خطبه 192

- دانش نامه امیرالمؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، صص206-230

- مهریزی، مهدی، سیاست نامه امام علی علیه السلام، صص100-105

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.