تبیان، دستیار زندگی
نگاهی به فیلم «سلام بمبئی» ساخته قربان محمد پور که این روزها بر اکران سینماهاست.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

«سلام بمبئی» ؛ ضعیف تر از فیلمفارسی

نگاهی به فیلم «سلام بمبئی» ساخته قربان محمد پور که این روزها بر اکران سینماهاست.

سید رضا صائمی- بخش سینما و تلویزیون تبیان
سلام بمبئی

قبل از اینکه فیلم و سریال های کره ای و ژاپنی در ایران طرفدار پیدا کند و رواج یابد این فیلم هندی بود که همیشه طرفداران زیادی داشت به ویژه در بین جوان ترها. فیلم هایی که کلیشه خاص خود را داشت و با رقص و آواز و یک قصه عاشقانه رومانتیک پر سوز و گداز همراه بود که گاه از فرط اغراق، از تراژدی به کمدی بدل می شد. شاید در میان انواع فیلم های هندی که در حافظه تاریخی- بصری مردم ما ثبت شده بتوان به فیلم شعله اشاره کرد که برخی مولفه ها و عناصر دیگر را هم درون ساختار کلی ژانر داشت؛ شعله بارها از تلویزیون خودمان نیز پخش شد و سویه عدالت طلبی و مبارزه با ظلم را درون قصه خود پرورانده بود اما غالب فیلم هندی ها در بستر خانوادگی و با رویکرد احساسی- عاطفی روایت می شد که جز برانگیختگی احساسی و دمی سرگرمی و خوش بودن، معنای دیگری نمی توان در آن پیدا کرد.

فیلمساز تلاش کرده که با تزریق هر آنچه که نماد و نشانه های یک فیلم هندی است آن را به سلیقه مخاطب نزدیک کند اما در عمل هیچکدام از این فرضیات محقق نمی شود

سلام بمبئی را باید در همین فضا و موقعیت و قصه، معنا کرد که حتی در الگوبرداری از عناصر این ژانر هم موفق نیست و در واقع می توان آن را یک شبه هندی ناقص دانست. «سلام بمبئی» ملودرامی عاشقانه است و داستان آشنایی یک دختر هندی و یک پسر ایرانی را روایت می کند که هر دو دانشجوی پزشکی هستند و درگیر اتفاقات تازه ای می شوند. اتفاقاتی آشنا که با حضور یک رقیب عشقی مثلث عاشقانه ای شکل می دهد تا در پس رفت و برگشت های احساسی بین این موقعیت های پارادوکسیکال بتوان احساسات مخاطب را در این فراز و نشیب ها در هم تنید و با خود همراه کرد. یک نوع همراهی لخت و کرخت که گویی قرار است موقعیت های فیلم هندی را شبیه سازی کند. در واقع فیلم شبیه سازی ساختار یک فیلم هندی به معنای متعارفش است که به دلیل ضعف در اجرا و ضعف فیلمنامه و روایت الکن خود به یک اثر نامتعارف در این گونه بدل می شود. سلام بمبئی حتی ضعیف تر از فیلمفارسی هایی است که تحت تاثیر فیلم هندی ها ساخته و ایرانیزه شده است. یک فیلم کاملا تجاری و گیشه ای که فروشش را صرفا مدیون حضور گلزار و بنیامین بوده و اینکه شاهد ساخت یک فیلم مشترک ایرانی- هندی هستیم.

سلام بمبئی

اگر عشق را هسته اصلی این ژانر بدانیم حتی شکل گیری رابطه عاطفی بین علی و کریشنا از قوام و چفت و بست عاطفی محکمی برخوردار نیست و زمینه سازی برای باور پذیری این رابطه عاشقانه درست صورت نگرفته است. گلزار پس از این همه سال بازیگری دست کم به لحاظ تجربی نیز نتوانسته از آن خشک و شق و رق بودن خود رها شده و در مقابل دوربین راحت باشد. حضور بنیامین نیز با توجه به موقعیت نقش او در فیلم اضافه به نظر می رسد یا دست کم می شد از هر بازیگر دیگری برای ایفای این نقش استفاده کرد، به ویژه نقش مقابل و پارتنرش که همسرش آن را بازی کرده. با این حال همه اینها در ذیل منطق یک فیلم تجاری قابل درک است. اساسا این فیلم ساخته شده برای فروش و گیشه و سرگرمی اما همین دلیل هم برای وفاداری به مولفه های ژانر و پردازش درست آن کافیست تا کمی فیلمساز به کیفیت اثر خود اهتمام می ورزید.
سلام بمبی اگرچه تلاش کرده تا از موقعیت و بافت جغرافیایی هند برای زیبایی شناسی بصری اثر خود بهره ببرد اما در این زمینه هم چندان موفق نیست و حتی تصویری که از هند و فرهنگ هندی در ذهن مخاطب وجود دارد با آنچه که می بیند چندان منطبق نیست. پایان بندی فیلم هم از فرط اغراق و سانتی مانتال بودن خنده دار می شود. گویی فیلمساز تلاش کرده که با تزریق هر آنچه که نماد و نشانه های یک فیلم هندی است آن را به سلیقه مخاطب نزدیک کند اما در عمل هیچکدام از این فرضیات محقق نمی شود. فیلم در هندی بودنش به معنای اصطلاحی که در فرهنگ سینمایی ما وجود دارد کم نگذاشته و شاید فقط یک درخت کم داشته است اما نتوانسته همه این عناصر را در مسیر درست هدایت کند و فاقد یک روح هندی است.