تبیان، دستیار زندگی
چهره محبوب برنامه های معارفی تلویزیون است و پیشکسوت منبری های کت و شلواری روزگار، اما تفاوتش با بیشتر سخنرانان هم شکل خودش این است که استاد سیدمرتضی خاتمی خوانساری مجتهد است و محضر علمای بزرگ را درک کرده و سال هانزدشان زانو زده است...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

در گفت و گو با استاد خاتمی خوانساری مطرح شد

پیامبر(ص) لباس خاصی نمی پوشید

استاد


چهره محبوب برنامه های معارفی تلویزیون است و پیشکسوت منبری های کت و شلواری روزگار، اما تفاوتش با بیشتر سخنرانان هم شکل خودش این است که استاد سیدمرتضی خاتمی خوانساری مجتهد است و محضر علمای بزرگ را درک کرده و سال هانزدشان زانو زده است. خودش معمم نشده ولی اوضاع فرزندشان فرق می کند. ساده و سهل حرف می زند. شاید توقع داشت که سوالات معرفتی و دینی ازاو بپرسیم چون به نظر می رسید تا اواسط مصاحبه هم منتظر سوالات اصلی بود ولی. . . 
در طبقه دوم منزلش کتابخانه بزرگی دارد و فضا برای جلسات وضع و روضه مهیاست.  استاد خاتمی بزرگ حسینیه قودجان خوانسار هم هست که شرح تعزیه های آن دیار راباید درفرصت دیگری نقل کنم. علی الحساب گفت و گویمان درباره منبررفتن کت و شلواری هارا بخوانید؛

درجایی خواندم که ازحدود40 سالگی اجازه اجتهاد داشتید این در حالی بودکه شما اول به دانشگاه رفتید بعد آن را رها کردید و سراغ حوزه و علوم دینی رفته بودید. 
من ازکودکی به علوم دینی مشغول بودم. منتها در سال 41کنکور دادم.  دیپلم ریاضی هم بودم. دررشته آمار هم قبول شدم مدتی هم خواندم ولی بعد آن را رها کردم و متمرکز مشغول درس های دینی شدم. 
چرا دانشگاه را رها کردید؟راضی تان نمی کرد؟
آخرش کارشناس آمارمی شدم و چندان دوست نداشتم.  من طلبگی راازقبل مشغول بودم و به همین دلیل مستقلا مشغول درس های دینی شدم. 
پدرتان هم دراین وادی بودند؟
پدرم خیر، ولی پسرهایم سه تای شان معمم هستند. 
چه جالب!شما سه فرزندتان معمم شده اند ولی خودتان با اینکه مجتهد هستید معمم نشدید. دلیل خاصی داشت؟
من از کلاس دهم دبیرستان در کارهای تبلیغاتی و سخنرانی به صورت های مختلف مشغول بودم. در مسجد آیت الله سعیدی خدمت ایشان بودم و بعد از نمازها مسئله می گفتم که بعدها به سخنرانی در هیئت ها تبدیل شد و همین طور جلورفتم و احساس نیازی برای من ایجاد نشد که معمم شوم.

من از کلاس دهم دبیرستان در کارهای تبلیغاتی و سخنرانی به صورت های مختلف مشغول بودم. در مسجد آیت الله سعیدی خدمت ایشان بودم و بعد از نمازها مسئله می گفتم که بعدها به سخنرانی در هیئت ها تبدیل شد و همین طور جلورفتم و احساس نیازی برای من ایجاد نشد که معمم شوم.


احساس نمی کنید که اگر معمم می شدید شاید بهتر می توانستید. . . 
اگر به احساس باشد که این طرف (معمم نبودن و مبلغ بودن) احساس نیاز بیشتربود و هست.  مهم این بود که مؤثر واقع شویم و کار را پیش ببریم. بله گاهی بدون آن نمی شود و چاره ای نیست. شاید الان خودتان هم به دلیل همین قیافه من است که اینجا هستید. (باخنده)
به نکته دقیقی اشاره کردید. اتفاقا مردم بیشتر گرایش پیداکرده اند به سمت مبلغین کت و شلواری. 
خودمانی تراست. این احساس که حتما لازم است معمم شوم پیش نیامد و همین طوری کار پیش رفت و ادامه پیدا کرد. این مسئله به خود افراد برمی گردد. البته لباس شخصی مسئله مهمی نیست به جهت اینکه همه لباس شخصی هستند.  اما آنچه مهم است، شناخت قبلی ازفرد است که مثلا کسی را در صدا و سیما دیده اندو پذیرفته اند. در پشت صحنه یکی ازبرنامه های تلویزیونی یکی از آقایانی که برنامه را اداره می کند با همکارش صحبت می کرد؛می گفت که بقیه هم همین حرف هایی که آقای خاتمی می گوید را می گویند اما مردم حرف های اورا بیشتر گوش می کنند. 
استاد


راز اینکه حرف های شمارا گوش می کنند چیست؟
فکرمی کنند گوینده مثل خودشان و ازخودشان است. البته این مسائل شخصی است و اصلش استفاده کردن است. افراد وقتی می بینند حرف خوب است استفاده  می کنند و جذب می شوند و تفاوتی نمی کند که این استفاده را ازمعمم ببرند یا غیرمعمم. مردم اگر یک بار یا چندبار گوش کنندببینند خبری نیست دیگر تحویل نمی گیرند. 
کسی به شما نگفته که چون لباس روحانیت به تن تان نیست نباید سخنرانی کنید؟ البته شما را می شناسند ولی این نگاه گاهی وجود دارد که ازبعضی سخنرانان غیرمعمم ایراد گرفته می شود که چون معمم نیستید نباید سخنرانی مذهبی کنید. 
در اسلام همه مبلغ هستند. نه اسلام بلکه در همه ادیان این طور است.  چون هرکسی به نوبه خود امربه معروف و نهی ازمنکرمی کند . شما اگراطلاعات دینی داشته باشید خواه ناخواه بین دوستان و خانواده مطرح می کنید مگراینکه طرف اطلاعات نداشته باشد یا کم داشته باشد و حرفی نزند. این طبیعی است.  بعضی افراد وقتی صحبت می کنند در مسائل سیاسی آگاهی دارند ولی بعضی ندارند. این چیز خاصی نیست و به علم ربطی ندارد. چون همه به نوبه خود باید دین را تبلیغ کنند و نشر بدهند. 

بنابراین لازمه تبلیغ دین لباس روحانیت بر تن داشتن نیست؟
نخیر. در زمان رسول اکرم(ص) و همه پیامبران در طول تاریخ لباس مطرح نبوده است. ایشان در لباس مردم بودند.  وقتی کسی اولین بار به جلسه ای که پیامبر حضور داشت می رفت، چون پیغمبر(ص) جای خاصی نمی نشست و لباس خاصی نمی پوشید اورا نمی شناختند و می پرسیدند ایکم محمد؟کدام یک ازشما محمد (ص) هستید؟ این نشان می دهد که ایشان فرقی از نظر ظاهری و لباسی با دیگران نداشت،  یا تمام ائمه معصومین را با لباس نمی شناختند؛مثلا در روایات داریم که حضرت علی (ع)در زمان حکومت شان به مغازه ای رفت که جنسی بخرد و مغازه دار اورا شناخت حضرت علی (ع) خرید نکرد و گفت که تو می خواهی ازمن سود نگیری و من کراهت دارم، بعد رفت به مغازه ای که ایشان را نمی شناخت تا به طور معمول معامله کنند. آن زمان لباس ملاک نبوده است .  زمانی رضا شاه شرارت کرد و لباس هارا به کت و شلوار تبدیل کرداما بعد که وضع بر هم خوردو رضاشاه رفت هم داستان لباس و هم چادر رهاشد اما این کت و شلوار ماند و گرنه قبل آن همه مردم عبا و دستار و عمامه داشتند و کت و شلوار نبود. پدر خودم که ازدنیارفت کاسب بود ولی عمامه هم داشت.  بسیاری ازکشاورزان در ده ما عمامه داشتند.  من بچه بودم مخصوصا در خوانسار یادم هست که خیلی از مغازه دارها عمامه داشتند و لباس آخوندی می پوشیدند.  این لباس همگانی بود. بعد ازداستان رضاشاه این قیافه (کت و شلوار) ایجادشد والا در خیابان همه عمامه داشتند.  درتمام طول دوران معصومین هم لباس، نمایش چیزی نبود و همه مانندهم بودند. 

بعد ازداستان رضاشاه این قیافه (کت و شلوار) ایجادشد والا در خیابان همه عمامه داشتند. درتمام طول دوران معصومین هم لباس، نمایش چیزی نبود و همه مانندهم بودند.


اگر مثلا به امام حسن (ع) و معاویه وارد می شدیند هر دو عمامه داشتند وهردو هم عبا داشتند. چیزی به نام لباس خاصی مطرح نبود که مثلا بگویند که امام هشتم لباسش این گونه بود و منصور دوانیق لباسش نوع دیگری بوده است. اگراین طور نبود که نمی پرسیدند کدام یک ازشما محمد (ص) هستید. 
در سال 62با یکی ازدوستان که اخیرا مرحوم شده و درجهاد بود و ماشین بزرگی داشت ازتهران به خواف رفتیم تا کاری انجام دهد. آنجا هنوزهمه کشاورزان و مغازه داران ریش داشتند و عبا داشتند و معمم بودند. وقتی پرسیدیم گفتند که رضا شاه به اینجا نرسید و اینجا را خلع لباس نکرد. کشاورزان هم همین طور بودند. 
بحث دیگری هم اینجا مطرح می شود. ممکن است کسی درس دین خوانده باشد و معمم نباشد و تبلیغ کند و این سوء استفاده دیگرانی شود که اطلاعات کمی ازدرس های علوم دینی دارند اما خود را عالم دین جابزنند. 
همین معنا به طورجدی درمعمم ها هم وجود دارد.  ممکن است کسی درس نخوانده و بی سواد باشد ولی لباس روحانیت بپوشد و منبر برود. آن کسی که لباس پزشکی بوده و مدعی است که مادکترهستیم او بیشتر می تواند خرابکاری کند، چون تا مردم بفهمند او دروغ می گوید طول می کشد. 
تا وقتی یک نفر حرف حساب می زند خوب است ولی دفعه بعد که ببینید که حرفش نیمه حساب شد خودتان اورا رها می کنید و این عادی است.  شما باید ان طرف خطر راهم بفهمید، که چون لباس تن اوست مردم فکرمی کنند اوعالم است ولی متاسفانه تحصیلات کافی نداشته و تامردم بیایند بفهمند که این بی سواد است و غلط گفته است طول می کشد و مشکل بیشتر آن طرف است. کسی که در کوچه من را ببیند فکرمی کند که من بقال یا کارمند هستم مگر قبلا من را بشناسد، ولی وقتی یک روحانی در کوچه و خیابان راه می رود مردم به راحتی به او رجوع می کنند و اگر بلد نباشد این خطرش بیشتر است. 
شنیده ام که در گذشته ها معتقد بودند که مجتهد ها باید منبر بروند و سخنرانی کنند. 
اگر به مکه رفته باشید در مسجد النبی ستون حنانه را به شما نشان داده اند. می گویند پیغمبر (ص) در زمانی که جمعیت کم بود نشسته صحبت می کردند. وقتی جمعیت افزایش یافت و ایشان را نمی دیدند، می ایستادند و صحبت می کردند. کنارشان ستونی بود که وقتی خسته می شدند ظاهرا به آن ستون تکیه می دادند. مردم می گفتند که شما صحبت تان طول می کشد بنابراین چیزی بسازیم که روی آن بروید و بنشینید ایشان پذیرا نمی شدند. بعد که با اصرار چیزی شبیه منبر ساختند برای اولین بارکه حضرت به منبر رفتند، ستون شروع به ناله کرد مانند شتری که صدا می کندو آقا وقتی ستون را درآغوش گرفتند آرام شد والا تا قیامت صدا می کرد که چرا کنارمن نمی ایستید؟ منبر چیز خاصی نیست. امر به معروف درهرجا که لازم شد باید انجام دهید. وجوب امرونهی همگانی است یا شعائردینی همگانی است و چیزخاصی نیست. همه مردم باید دین را بدانند. چون "طلب العلم فریضه علی کل مسلم"

کارهای دینی مانند بقالی است وقتی جنس تان را می برند باید دوباره جنس بیاورند. مسئله می پرسند اگر نمیدانید بروید یادبگیرید و فردا جواب بدهید. اگر انسان انچه بلد نیست نگوید مشکل حل می شود.


چه سطح سوادی لازم است که یک نفر بتواند به طور رسمی مطالب دینی را عرضه کند و درمجالس سخنرانی کند؟
من سطح را بیان نمی کنم فقط یک چیز می گویم.  من هم نه؛بلکه شرع می گوید که تقوا داشته باشد و آن چیزی که بلد نیست نگوید و آنچه بلد است را بگوید و این طور دیگر خرابکاری به وجود نمی آید.  یک نفردرخیابان راه می رود و کسی ازاو آدرس می پرسد اگربلد است پاسخ دهد و اگربلدنبود پاسخ ندهد، چون غلط گفتن مشکل درست می کند. کارهای دینی مانند بقالی است وقتی جنس تان را می برند باید دوباره جنس بیاورند. مسئله می پرسند اگر نمیدانید بروید یادبگیرید و فردا جواب بدهید.  اگر انسان انچه بلد نیست نگوید مشکل حل می شود. 

استاد

آقای بروجردی به طلبه ها می فرمودند که یقینیات را بگویید و با خیال و فکر و شاید صحبت نکنید. البته توصیه می کنند که  ازامام زمان (عج) هم برای مردم زیاد بگویید که بدانند امام دارند، آقا دارند و سرپرست دارند ولی اگر فرد تقوا داشته باشد انچه بلد نیست نمی گوید و انچه بلد است را می گوید. 
به نظرمی رسد که در سال های اخیر فضای مداحی دربرخی مجالس چالش برانگیزشده است.  یا سخنانی بیان می شود که ممکن است مستند نباشد یا شیوه و سبک شان درشان مجالس مانیست.  توصیه شما دراین زمینه چیست؟
عزاداری امام حسین (ع) بایدحفظ شود و صحیح بگویند و حتما زیرنظر استاد فهمیده ای فعال باشند و شعرهاراچک کنند که غلط نباشد.  اما مسائل مداحان سریع منتشر می شودو صدا می کند ولی برای منبری ها چندبرابر این است ولی منتشر نمی شودو کسی کاری ندارد.  شاید اگر یک فرد مطلع پای منبری نشسته باشد بفهمد که ممکن است ازصدمطلب 98تای آن راغلط گفته باشد ولی چون سروصدایی نشده است، گذشته اند. 
به منزل یکی ازدوستان رفته بودیم وآقایی بالای منبربودهرچه می گفت غلط می گفت وچون کسی بلد نبودکه اینها غلط است یا درست است اعتراض هم نمی شد. مستحبات را واجب می گفت خودش حکم می دادو احکام تراشی می کرد. این خطرناک است. فردی که بعد ازسی یا چهل سال درس خواندن این رساله را می نویسد زحمت کشیده وکار یک روز و دو روز نیست. تخصص است. این طور نیست که دوکلمه ضرب، یضرب بخوانند و بعد رساله بدهند. منتهی مشکلات مداحان سروصدایش بیشتراست.



منبع: ماهنامه خیمه


تهیه و تنظیم: سید سبحان بطحایی