تبیان، دستیار زندگی
ایران طی اوایل دهه بیست شمسی که مقارن جنگ دوّم جهانی بود، وضعیت بسیار اسفناک و نابسامانی داشت. فی المثل در زمینه بهداشت عمومی و سلامت جسمی افراد جامعه، اوضاع به شدّت وخیم و نامساعد به نظر می رسید، که یکی از علائم برجسته و مبرهن آن را می توان شیوع فراوان ا
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ماجرای مهاجرین لهستانی در ایران طی جنگ دوم جهانی و شیوع امراض مسری

ایران طی اوایل دهه بیست شمسی که مقارن جنگ دوّم جهانی بود، وضعیت بسیار اسفناک و نابسامانی داشت. فی المثل در زمینه بهداشت عمومی و سلامت جسمی افراد جامعه، اوضاع به شدّت وخیم و نامساعد به نظر می رسید، که یکی از علائم برجسته و مبرهن آن را می توان شیوع فراوان امراض مُسری به ویژه تیفوس عنوان نمود.

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
ماجرای مهاجرین لهستانی در ایران طی جنگ دوم جهانی و شیوع امراض مسری

فقر و فلاکت اکثریت افراد جامعه

اگرچه فقر و فلاکت اکثریت افراد جامعه و شرایط زندگی فاجعه آمیزِ مردم ایران طی آن برهه زمانی علّت اصلی انتشار و گسترش این بیماریها بود، با این حال، شواهد و قراین حاکی از تأثیر منشأ خارجی در این زمینه یعنی حضور مهاجران لهستانی می باشد.


در روزهای نخستین سال 1321ش بود که سفیر بریتانیا در تهران طی تلگرافی به نخست وزیر ایران خبر از انتقال قریب-الوقوع چهل هزار لهستانی از روسیه به ایران داد، کسانی که گفته می شد در زمره نیروهای نظامی محسوب شده و قرار بود از طریق بندر پهلوی(انزلی) وارد ایران گردیده، بعد از اقامت موقّت، به منظور کمک به نیروهای انگلیسی و متّفقین به جبهه های جنگ در افریقا و خاور نزدیک فرستاده شوند. در واقع همه این نقشه ها و تصمیمات از سوی مقامات دولت انگلستان و در لندن اتخاذ می گردید، تا آنجا که حتّی دولتمردان لهستانی نیز اطّلاع دقیقی از روند امور نداشتند:«در مورد اینکه قرار است گروه دیگری از لهستانیها وارد ایران شوند، کاردار لهستان با تردید در صحّت این خبر اظهار داشته، اساساً مسأله در لندن مذاکره و اقدام می شود، ما خبری دقیق نداریم. او به ما گفت نقل و انتقال ارتش لهستان جزو نقشه جنگ متّفقین می باشد». علی ایّ حال، از همان ابتدای ورود مهاجران لهستانی به خاک ایران در بندر انزلی، وضعیت نامطلوب بهداشتی آنان، یکی از دغدغه های زمامداران حکومت ایران گردید:«به خاطر وضعیت بهداشتی نامساعد مهاجران لهستانی که از سوی فرمانداری رشت تلگراف شد، عده ای آقایان پزشکان وزارت بهداری به ریاست دکتر موءیّدحکمت مأمور شدند فوراً به بندر پهلوی رفته و به وضع بهداشت افراد لهستانی رسیدگی کامل کنند».

بعد از ورود مهاجرین، مشخّص گردید که بخشی از آنان غیرنظامی یعنی زنان، اطفال و افراد سالخورده هستند، که این بر میزان نگرانی و تشویش خاطر مسئولین امر افزود:

در نتیجه تصمیم متّخذه بدوی قرار بر این بود که ابتدا چهل هزار تن از نیروی لهستان مقیم شوروی به ایران سوق داده شده و از طریق بندرپهلوی همدان و کرمانشاهان به عراق اعزام گردند و همین که تعلیمات و تجهیزات عده دیگر خاتمه یافت، باز چهل هزار تن به همین ترتیب و از همین طریق به سوی مستملکات انگلستان روانه گردند، ولی روز20مارس(10فروردین1321) که جلسه مذاکره بین استالین و فرمانده کل نیروهای لهستان در روسیه منعقد شد، نظر به اشکالات موجوده در شوروی از لحاظ تغذیه عدّه سکنه غیرنظامی لهستانی تصمیم گرفتند عدّه ای از آنها را نیز به همراهی سربازان اعزامی به خاک ایران گسیل دارند و از تصمیم بالا نمایندگان لهستانی مقیم ایران به هیچ وجه اطلاعی نداشتند، ولی تصور می کنند این عدّه غیرنظامی در حدود15هزار نفر از زن و بچه و پیرمرد باشند. این عدّه افراد بدون رعایت اصول بهداشت و بدون اعمال نظافتها و مراقبتهای لازمه از مرز کشور عبور کرده با تمام کثافات و وضعیت نامطلوب خود وارد تهران شده و فعلاً نیز به همان صورت باقی و عموماً در اثر فقدان امکنه کافی با یکدیگر در اختلاط و تماس  دائم می باشند. چنانچه معروض گردیده، عدّه ای از این دستجات بیمار و بقیه نیز در نتیجه بدی تعذیه، وضعیت مزاجی شان صورت مطلوبی نداشته و به نظر می رسد که اکثراً دچار ضعف و بی بنیه گی می باشند.

مهاجران غیرنظامی واردشده به ایران، بلافاصله از بندر انزلی به تهران انتقال داده شدند، چنان که بر اساس گزارش وزارت جنگ مقارن با اوایل اردیبهشت ماه، شمار آنان بیش از دوازده هزار نفر بود که ازین تعداد، قریب به هزار نفر مبتلا به بیماریهای گوناگون، به ویژه تیفوس بودند و طی همان روزهای نخستین حضور در تهران، روزانه پنج تا شش نفر از آنان تلف می شدند. تدابیر و تمهیداتی برای حلِّ این معضل و جلوگیری از انتشار امراض در جامعه، از سوی دولت ایران اندیشیده شد که گزارشهای ذیل، حکایت از برخی از برجسته ترین این راهکارها دارد. تلگراف نخست وزیر به فرماندار گیلان مورخ 12فروردین:«شنیده می شود لباسهای کهنه لهستانیها را ایرانیها در بندرپهلوی خریداری می کنند با مقامات انگلیس مذاکره نمایید ازین کار ممانعت و لباسهای کهنه آنها را بسوزانند، والّا به بیماریهای گوناگون مبتلا خواهیم شد».

گزارش وزارت جنگ به نخست وزیر مورخ 2 اردیبهشت:«نسبت به حفظ انتظامات اردوگاههای غیرنظامی لهستانی و جلوگیری از تماس آنها با شهر مراقبتهای لازمه به عمل می آید، ولی چنانچه در گزارش حضوری و کتبی معروض گردید برای حصول اطمینان از جلوگیری قطعی مراوده و تماس اهالی، احتیاج به یک افسر ارشد با بیست سوار و ده پیاده دارد تا پاسگاههای شهربانی را تقویت نماید». گزارش اداره انتظامات وزارت کشور به نخست وزیر مورخ 7 اردیبهشت:«چون دیده می شود که باز هم عده زیادی از افراد غیرنظامی لهستانی در خیابانها و معابر متفرّق، و ممکن است از لحاظ سرایت امراض و سایر مفاسد اخلاقی تولید مشکلاتی نماید، قرار شد از طرف متصدّی اردوگاه مهاجرین کارتی به نام ورقه مرخصی تهیه شود که به زبان فارسی و لهستانی، چاپ و به عده معیّنی که تحصیل مرخصی برای آمدن به شهر می نمایند داده شود». همچنین رئیس ستاد ارتش(یزدان پناه) در نامه ای به نخست وزیر درخواست نمود تا مجدّانه از خریدوفروش اشیای لهستانیهای ساکن در اردوگاه در میان مردم، ممانعت به عمل آید:«طبق اطلاعی که رسیده با وجود برقراری پُست امنیه در اطراف اردوگاههای لهستانیها به منظور ممانعت از خروج اشیای بیماران و فروش آنها، مع-الوصف خروج این اشیاء و خریدوفروش آن، زیاد و از نظر بهداشت عمومی کاملاً زیانبخش است. بنابراین متمنّی است مقرر فرمایند  نسبت به عدم خروج و فروش اشیای واحدها و نفرات لهستانی اعم از بیمار و غیر آن، قبل از سرایت امراض مختلفه در شهر، اقدام عاجلی معمول دارند که از طرف خود روسای آنها نیز اقدامات شدیدی به عمل آید».

با همه این اوصاف، طبق گزارش وزارت امور خارجه به نخست وزیری مورخ آذرماه1321ش، قریب به بیست وپنج هزار لهستانی غیرنظامی در خاک ایران بودند، که ازین تعداد، تقریباً بیست ویک هزار نفر در تهران و چهار هزار نفر دیگر در شهرهای اصفهان و اهواز اقامت داشتند، ضمن این که نزدیک به دو هزار نفر از این ها، دچار بیماری جسمی بودند .

علی رغم همه این تمهیدات و زمینه سازیها، از آنجایی که جامعه ایران طی آن برهه زمانی خطیر و حسّاس، از بُعد امکانات بهداشتی، تجهیزات درمانی و رفاه عمومی در وضعیت بسیار وخیم و نامساعدی قرار داشت، جلوگیری از شیوع امراض در میان مردم به نوعی غیرممکن بود، هم چنان که وزیر وقتِ بهداری(حکمت) به عمق فاجعه پی برده و در نامه ای به نخست وزیر چنین نوشت:

جایگاه واردین به خارج شهر تهران را موردبررسی قرار داده و جدّیت کرده که حتی المقدور از بروز یک اپیدمی خطرناکی شهر تهران را حفظ نماید، ولی تصدیق می فرمایند با وضعیت حاضر کشور و دنیا، ادامه این عمل با دسترسی نداشتن به وسایل کافی، غیرمقدور است، لذا ناچار شده مراتب را ذیلاً گزارش نموده تا هرچه زودتر قبل از آن که اپیدمی خطرناکی که شهر تهران را تهدید می نماید، صورت واقعی بگیرد دستوری برای کوچ دادن این مهاجرین غیرنظامی به نقاط دوردست صادر بفرمایند...تعداد مهاجرین 11576نفر مرکب از زن و بچه و مرد می باشند...از شماره فوق 828 تن آنها بیمار مُسری(تیفوس 367نفر،تیفوئید 9نفر، مخملک 12نفر، سرخجه9نفر) و 346نفر مبتلا به بیماری غیرساری و کلّیّه این بیماران در زیر چادرها با یک پلشت بری ناقصی به سر می برند و چون قوّه دفاعیه بدنی این مهاجرین کافی نبوده و علاوه بر آن، وسایل کافی برای پلشت بری و برقرارکردن اصول بهداشتی در مابین آنها در دسترس نیست، روزانه بر تعداد این بیماران افزوده می شود. هرچند در اثر جدّیت هایی که توسط  کارشناسان فنی به عمل آمده، آمار اموات انها روبه تنزّل است، اما این را بایستی یک امر موقّتی دانست، زیرا وضعیت بهداشت مهاجرین سالم هم چه از نقطه نظر  سُکنا و چه از نقطه نظر لباس و غیره رضایت بخش نیست و مسلّماً  در آتیه نزدیکی با گرمای تابستان و بروز حشرات، خواه از راه فضولات و یا دستکاری و شستشو در آب های جاری و با خلط و آمیزش با مردم و خوردن اغذیه غیرصحّی به طور قطع اگر فکر عاجلی برای فرستادن این مهاجرین به نقاط دوردست از تهران نشود  بروز یک اپیدمی خطرناک را باید منتظر بود».

دولت ایران در آن مقطع زمانی هیچ اختیاری نداشت

امّا این مکاتبات و درخواستها به ثمر ننشست، چرا که دولت ایران در آن مقطع زمانی هیچ اختیاری نداشت و این دولت بریتانیا بود که تصمیم نهایی را می گرفت. ازین رو، گروههای دیگری از غیرنظامیان لهستانی به تدریج وارد ایران گردیدند و از سواحل شمالی ایران به سو شهرهایی مانند اراک انتقال داده شدند، در این میان، تعداد زیادی از آنان نیز دچار بیماری بودند:«طبق اطلاع سفارت لهستان از تاریخ 10مرداد 1321ش عدّه زیادی لهستانی نظامی و غیرنظامی از روسیه، روزی حدود سه هزار نفر برای عبور از ایران وارد بندر پهلوی می شوند، حدس می زنند تعداد بیماران به ویژه مبتلایان به بیماریهای معده از دفعه گذشته خیلی بیشتر خواهد بود». گویا شمار آنان قابل توجّه به نظر می رسید، چنان که طی دهه آخر مردادماه1321ش، طبق گزارش گمرک بندر پهلوی، قریب به 22 هزار مهاجر لهستانی وارد خاک ایران شدند. گرچه این تعداد عظیم عمدتاً به صورت همزمان در ایران حضور نداشته، بلکه اقامت آنان در ایران موقّتی بوده و در قالب دسته های چند صد نفری، به تدریج ایران را به مقصد مستعمرات انگلستان در افریقا ترک می کردند، با این حال، با توجّه به اوضاع فاجعه بار ایران در آن زمان، نگهداری و اداره امور همین تعداد طی چند ماه نیز بسیار سخت و دشوار بود:«چون حفظ انتظامات اطراف اردوگاههای غیرنظامی لهستانی به منظور جلوگیری از مراوده و تماس اهالی برای جلوگیری از بسط و توسعه امراض واگیردار موردلزوم بود،خواهشمندم مقرّر فرماییدپاسگاههای مزبور از طرف اداره کل شهربانی برقرار گردد». با همه این اوصاف، طبق گزارش وزارت امور خارجه به نخست وزیری مورخ آذرماه1321ش، قریب به بیست وپنج هزار لهستانی غیرنظامی در خاک ایران بودند، که ازین تعداد، تقریباً بیست ویک هزار نفر در تهران و چهار هزار نفر دیگر در شهرهای اصفهان و اهواز اقامت داشتند، ضمن این که نزدیک به دو هزار نفر از این ها، دچار بیماری جسمی بودند. بدین ترتیب بود که سرانجام از زمستان1321ش تا قریب به دو سال بعد، امراض مُسری به ویژه تیفوس و تیفوئید بر پایتخت و بسیاری از مناطق ایران سایه افکند و حتّی منجر به مرگ شمار قابل توجّهی از ایرانیان گردید.


منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران