تبیان، دستیار زندگی
با رجوع به این وصیت نامه و بررسی شاخصه های وصیت نامه سیاستمداران، می توان اینگونه استنباط کرد که وصیت نامه منصوب به شاه فاقد شاخصه های وصیت نامه های سیاسی بوده و بیشتر یک ابراز غم و اندوه برای از دست دادن قدرت و حکومت و بیان احساسات و عواطف شاه مخلوع از ا
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آیا وصیت نامه شاه واقعی بود؟

با رجوع به این وصیت نامه و بررسی شاخصه های وصیت نامه سیاستمداران، می توان اینگونه استنباط کرد که وصیت نامه منصوب به شاه فاقد شاخصه های وصیت نامه های سیاسی بوده و بیشتر یک ابراز غم و اندوه برای از دست دادن قدرت و حکومت و بیان احساسات و عواطف شاه مخلوع از این بابت است.

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
آیا وصیت نامه شاه واقعی بود؟

سابقه نوشتن وصیت نامه از زمانهای باستان می باشد

وصیت نامه سندی است قانونی که به موجب آن موصی(وصیت کننده) فرد یا افرادی را  مسئول اموال یا داراییهای خویش پس از مرگ می کند. سابقه نوشتن وصیت نامه به زمانهای باستان برمی گردد و در متون مقدس اسلامی(نظیر قرآن و روایات)، مسیحی، یهودیو زرتشتی نیز به نوشتن وصیت نامه توصیه شده است. اما بین وصیت نامه شخصی و وصیت نامه سیاسی تفاوت وجود دارد و افراد در نوع اول به تعیین وارث برای اموال خود و دادن نصیحت و اندرز به فرزندان خود و ... می پردازند، ولی در وصیت نامه سیاسی که عموما توسط رهبران و اشخاص مطرح سیاسی انجام می گیرد به طراحی خط و مشی برای آینده(کشور، حزب، جنبش و ...)، نصایح پدرانه برای پیروان و ... پرداخته می شود و در آن کمتر مسائل احساسی و عاطفی و بیشتر مسائل سیاسی، اعتقادی- سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ... گوشزد می شود. در طول تاریخ ایران نیز از این دست وصیت نامه ها وجود دارد. مثلا داریوش اول پادشاه مقتدر هخامنشی اقدام به نوشتن وصیت نامه بر روی سنگ نوشته کرده و در آن به انژاس دیدگاهها و نظرات سیاسی- اعتقادی خود پرداخته است. بسیاری دیگر از شخصیتهای سیاسی- تاریخی ایران نیز اقدام به نگارش وصیت نامه سیاسی کرده اند که مهمترین آنها وصیت نامه سیاسی- الهی حضرت امام خمینی (ره) است. اما بحثی که در این مقاله به دنبال بررسی آن هستیم کنکاش در واقعی و یا جعلی بودن وصیت نامه سیاسی منصوب به محمدرضا شاه پهلوی است که برای این منظور به خاطرات احمدعلی مسعود انصاری از نزدیکان فرح پهلوی و از دوستان رضاپهلوی(پسر شاه) رجوع خواهیم کرد.

وصیت نامه سیاسی محمدرضاشاه پهلوی

در روزهای پایانی سلطنت پهلوی و در حالیکه انقلاب اسلامی هنوز به نتیجه نهایی خود نرسیده بود، محمدرضاشاه پهلوی کشور را ترک کرد. وی پس از ترک ایران به کشورهای مختلفی از قبیل مراکش، پاناما، مکزیک، آمریکا و مصر رفت.محمدرضاشاه در تاریخ 3 فروردین 1359 با استقبال رسمی و گرم انورسادات و همسرش وارد مصر شد، جایی که آخرین مقصد وی بود. وخامت اوضاع جسمانی وی(به دلیل سرطان)باعث شد که در بدو ورود، در یکی از بیمارستانهای مجهز مصر بستری شود و سرانجام پس از 5 ماه در تاریخ 5 مرداد همان سال در سن 61 سالگی درگذرد. انورسادات مراسم با شکوهی برای تشییع جنازه وی برگزار کرد، اما تعداد بسیار معدودی از افراد و شخصیتهای سرشناس در مراسم وی حضور یافتند، تا جایی که دوست دیرین وی یعنی ملک حسن دوم حاکم مراکش نیز در این مراسم شرکت نکرد. جسد وی نهایتا در قاهره و در مسجد الرفاعی این شهر به خاک سپرده شد. پس از مرگ شاه وصیت نامه ای تحت عنوان «وصیت نامه سیاسی محمدرضا شاه پهلوی» توسط خانواده و اطرافیان وی منتشر شد و گفته شده است که شاه قبل از مرگش اقدام به نگارش این متن کرده است. اما برخی از افراد نسبت به اعتبار این وصیت نامه تردید دارند و آنرا ساخته و پرداخته فرح پهلوی و برخی از نزدیکان و دوستان وی می دانند.

احمد علی مسعود انصاری، از خویشاوندان فرح دیبا و دوست نزدیک و مشاور مالی رضا پهلوی پسر شاه معدوم، در کتاب خاطرات خود جریان وصیت سازی برای شاه را اینگونه توضیح می دهد:

«..... هنگام ترک نیویورک به لندن و از آنجا به قاهره، به دیدار هوشنگ انصاری رفتم. انصاری به من گفت وقتی به قاهره رسیدم بپرسم و جست وجو کنم که آیا شاه در مورد مسایل سیاسی و آینده ایران و ولیعهد وصیتی هم کرده یا نه؟ من وقتی به قاهره رسیدم مترصد بودم که ببینم وصیت نامه ای در کار هست یا نه، و عجبا که فهمیدم وصیت نامه ای در کار نیست. به همین علت هم فرح دست به کار شده بود که متنی به نام وصیتنامه سیاسی شاه تهیه شود و مأموریت و انجام کار را به عهده دکتر منتصری یکی از اشخاص مورداعتماد و علاقه فرح سپرده بودند. جواد معین زاده و چند نفر دیگر هم همکاری می کردند و دست اندرکار بودند.حاصل کار آنها هم متنی است که امروز به عنوان وصیت نامه سیاسی شاه معروف شده و البته بعد از مرگ او به وسیله اشخاص یاد شده تهیه گردیده است. این متن که بیشتر احساساتی و عاطفی است تا سیاسی، فاقد رهنمودهایی است که معمولاً وصیت نامه یک رهبر سیاسی را از وصیت نامه دیگران متمایز می کند. در آن تنها به مسئله جانشینی ولیعهد اشاره شده است».

احمد علی مسعود انصاری در کتاب خاطرات خود می نویسد: «...وقتی به قاهره رسیدم مترصد بودم که ببینم وصیت نامه ای در کار هست یا نه، و عجبا که فهمیدم وصیت نامه ای در کار نیست. به همین علت هم فرح دست به کار شده بود که متنی به نام وصیت نامه سیاسی شاه تهیه شود...حاصل کار آنها هم متنی است که امروز به عنوان وصیت نامه سیاسی شاه معروف شده...»

کنکاش در گفته های انصاری

رجوع به وصیت نامه شاه صحبت انصاری مبنی بر احساسی بودن و عاطفی بودن وصیت نامه شاه را تایید می کند. محمدرضاشاه پهلوی در بخشی از وصیت نامه خود اینگونه می گوید:

در این هنگام که دور از خاک وطنم در چنگال این بیماری جانکاه آخرین روزهای زندگی خود را سپری می کنم، به عنوان پادشاه ایران زمین، این پیام را به ملتم که در شوم ترین دوران تاریخی وطنش روزگار تیره ای را می گذراند می فرستم. همانند هر مسلمان معتقدی که در آستانه مرگ از وجدان پاک و صفای کامل روح برخوردار است، خداوند بزرگ را به شهادت می طلبم، از آن وقت که صرفا به خاطر جلوگیری از خون ریزی هموطنانم ناچار خاک ایران را ترک کردم آنی از فکر سیه روزی تدریجی ملتم، و مخصوصا اندوه رقت بار شهادت وطن پرستان با نام و گمنامی که سینه های فراخ خود را در مقابل جوخه های آتش جلادان قرار دادند، فارغ نبوده و با تار و پود وجودم این رنجها را احساس کردم... شگفت اتفاقی، که در همان لحظاتی که قلب من از حرکت می ایستد، قلوب افسران دلاور ارتش نیز که در تکاپوی نجات وطن بودند، پیاپی آماج گلوله های دشمنان ایران قرار می گیرند و برای این که چنین پیوندی جاودان ماند توصیه می کنم که بعد از نجات کشورم، کالبدم در گورستان این شهیدان جانباخته وطن، مدفون گردد...

جالب آنکه عبارات بعدی این وصیت نامه سیاسی حتی از حمایت از نیروهای همراه شاه نیز فراتر می رود و کلک خیال را در جغرافیای ایران به پرواز در می آورد و به توصیف آن می پردازد:

من در این دقایق واپسین شیرینی خاطرات افق ایران عزیز را که به آن عشق می ورزم در برابر تلخی زهراگین مرض جانسوز قرار داده ام. خاطره شالیزارهای کرانه های دریای خزر، و مرغزارهای دیلم، خاطره قله های پربرف سهند و سبلان آذربایجان، خاطره کوهستانهای سبز و خرم زاگرس کردستان، و هامونهای عریان بلوچستان، خاطره اروندرود خوزستان و هیرمند سیستان، خاطره دشت ارژن فارس، خاطره حاشیه های کویر سوزان خراسان و کرمان، خاطره شهرکها و دهستانهای ساحلی خلیج فارس، خاطره کوچ عشایر دلیر و فداکارو به طور کلی با اندیشه همه گوشه و کنار آن سرزمین مقدس و مردم پرتلاش و پرتوان آن، چشم از جهان فرو می بندم.

در واقع آنچه از این وصیت نامه اسنتباط می شود غم و اندوه شخصی است که قدرت و حکومت خود را از دست داده و با زبانی احساسی و عاطفی سعی در بیان آن دارد. درواقع این وصیت نامه فاقد شاخصه های وصیت نامه های سیاسی نظیر طراحی برنامه ای برای آینده، تبیین رویکردها و برنامه های گذشته و ... است.

مسئله دیگری که باعث قبول گفته های احمدعلی مسعود انصاری درباره وصیت نامه منصوب به شاه می شود، نوع رابطه ویژه انصاری با خاندان پهلوی و نزدیکی وی با محمدرضاشاه، فرح دیبا(نسبت خانوادگی) و رضا پهلوی است. انصاری در طی چندین سال از نزدیکان شاه و سایر افراد خانواده سلطنتی بوده و حتی پس از انقلاب و در دوران آواگی نیز همراه این خاندان بوده است. این نزدیکی وی به خاندان سلطنتی و رصد مستمر تحولات و مناسبات این خاندان توسط وی باعث شده است تا بتوان به گفته های وی بعنوان یک شاهد عینی وقایع منصوب به پهلویها اعتماد کرد.

مسئله دیگر غیر منتظره بودن مرگ شاه بود. در واقع خانواده پهلوی تصور نمی کردند که بیماری شاه بتواند در طی چند ماه وی را از پای درآورد. بنابراین ممکن است به این دلیل محمدرضاشاه پهلوی اقدام به نگارش وصیت نامه نکرده باشد و در هنگام مرگ وی، فرح دیبا و سایر اطرافیان در پی چاره جویی برای حل این مشکل و ایجاد یک وصیت نامه جعلی برآمده باشند.

فرجام

احمدعلی مسعود انصاری از نزدیکان محمدرضاشاه پهلوی و فرح دیبا در کتاب خاطرات خود وصیت نامه منصوب به شاه را جعلی و ساخته فرح دیبا و برخی از افراد نزدیک به وی دانسته است. با رجوع به این وصیت نامه و بررسی شاخصه های وصیت نامه سیاستمداران، می توان اینگونه استنباط کرد که وصیت نامه منصوب به شاه فاقد شاخصه های وصیت نامه های سیاسی بوده و بیشتر یک ابراز غم و اندوه برای از دست دادن قدرت و حکومت و بیان احساسات و عواطف شاه مخلوع از این بابت است. از طرف دیگر و با توجه به نزدیکی انصاری به خاندان پهلوی و نظاره گری وی از تحولات و اقدامات این خاندان(حتی در دوران آوارگی) صحت گفته های وی به واقعیت بسیار نزدیک است.


منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران