تبیان، دستیار زندگی
روز 18 مهر 1333 به موجب رأی دادگاه بدوی نظامی دكتر سید حسین فاطمی به اعدام محكوم شد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

وزیر امور خارجه ای که تیرباران شد

روز 18 مهر 1333 به موجب رأی دادگاه بدوی نظامی دكتر سید حسین فاطمی به اعدام محكوم شد.

فرآوری: فهیمه السادات آقامیری-بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
وزیر امور خارجه ای که تیرباران شد

اولین تبعید فاطمی

سیدحسین فاطمی در سال 1296 هجری شمسی در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. پدرش سیدعلی محمد فاطمی معروف به سیف العلماء از روحانیون بنام نایین و مادرش سیده طوبی دختر حجت الاسلام خادم العلوم بود. سیدحسین در کنار سه برادر یعنی مصباح، نصرالله سیف پور و معصومی و یک خواهر به نام بانو سلطنت بزرگ شد و متاثر از فضای مذهبی خانواده اش بود.  تحصیلا ت ابتدایی سیدحسین در دبستان گلزار نائین طی شد و سپس همراه سیف پور، برادر بزرگترش به اصفهان رفت و در دبیرستان سعدی تحصیلا ت خود را ادامه داد. سیف پور که در کالج انگلیسی اصفهان تدریس می کرد از حسین خواست که تحصیلا ت خود را در این کالج ادامه دهد و او نیز دیپلم ادبی خود را از همین کالج دریافت کرد. حسین همزمان برای تأمین مخارج تحصیل در روزنامه ی برادرش، با نام «باختر» نیز همکاری می کرد.

در همان دوران جوانی نوشتن مقالات ادبی برای روزنامه را آغاز کرد. نوشته هایی که توجه ملک الشعرای بهار و دبیر اعظم بهرامی که در آن زمان به اصفهان تبعید شده و با باختر همکاری داشتند را به خود جلب کرد. سیدحسین پس از اخذ دیپلم، از اصفهان راهی تهران شد و کار مطبوعاتی را با روزنامه ی «ستاره» آغاز کرد. مقالات وی در این دوره منتقدانه و بی پرده بود. موضوعی که باعث شد او را از پایتخت به اصفهان تبعید کنند.

او با پشتکار خود توانست در زمان کوتاهی در کنار تهیه اخبار و مطالب گوناگون برای روزنامه ستاره، مدیریت داخلی این روزنامه را نیز برعهده گیرد. ولی حادثه ای، او را که در وادی ادب و هنر سیر می کرد وارد تقابل با نظام سیاسی وقت کرد. فاطمی طبق معمول با قریحه ادبی که داشت برای تصویر فضای روحی خود مقاله ای ادبی نوشته و در بخشی از آن آورده بود: «کبوتر بدون اعتنا به مال غیر، آزادانه صبح زود پرواز کرد و در آسمان قهقهه ذوق و نشاط برآورده، هر کجا دانه ای دید فرو آمده و به اندازه کافی سد جوع می کند.» ماموران اداره سانسور مطبوعات شهربانی تصور کردند که این متن به استهزا به یکی از خصایص شاه که «بی اعتنایی به مال غیر» است پرداخته است. اینچنین بود که چند روزی را به پاسخگویی به ماموران گذراند و تصویری تازه از فضایی که در ان زندگی می کرد به دست آورد.

مسوولیت اداره «باختر»

در سال 1318 بعد از اینکه برادرش سیف پور به شیراز سفر کرد او به اصفهان بازگشت و مسوولیت اداره «باختر» را به تنهایی به عهده گرفت. او که حالا دیگر در نقد مردان سیاست قلم می زد، در مقاله ای نمایندگان مجلس رضاشاهی را به صورت تلویحی عروسک های خیمه شب بازی نامید. بعد از چاپ این مقاله با توجه به سابقه شهربانی که داشت، به زندان افتاد تا اینکه پس از شهریور 1320 با هجوم متفقین به ایران ارتش رضاشاه تسلیم شد و زندانیان سیاسی از جمله حسین فاطمی از زندان آزاد شدند. فاطمی پس از بازگشت به تهران موفق شد در چهاردهم تیر 1321 با همکاری چند تن از دوستانش دوره جدید باختر را به صورت مستقل در تهران به چاپ برساند و با نخستین سرمقاله خود با عنوان «خدا- ایران- آزادی» شعار استبداد «خدا- شاه- میهن» را به سخره گرفته و به تدریج تند ترین انتقادات را متوجه مقامات دوران رضاشاهی کند.

در دوره مجلس سیزدهم در حالی که علی سهیلی نخست وزیر وقت به دنبال تحدید فعالیت مطبوعات بود، فاطمی در جواب تهدید ها نوشت: «... آن وقت که آزادی قلم در ایران بمیرد، بدانید مجلس هم خواهد مرد و آزادی گفتار از میان خواهد رفت.» در روز 26 خردادماه همان سال علی اصغر حکمت وزیر دادگستری و زین العابدین رهنما معاون نخست وزیر در اعتراض به این لایحه استعفا دادند. در نهایت به علت اینکه فوریت این لایحه از سوی مجلس پذیرفته نشد، نخست وزیر درخواست استرداد آن را مطرح کرد. در جریان همین ماجرا بود که همراهی نشریه «مرد امروز» با مدیریت محمد مسعود با اندیشه های فاطمی، این دو جوان انقلابی را به مرور آنچنان با هم نزدیک کرد که تا ترور مسعود این رفاقت صمیمانه بر جای ماند.

کسب دکترای حقوق سیاسی با تز «وضعیت کار در ایران»

فاطمی چندی بعد به فرانسه رفت و پس از کسب دکترای حقوق سیاسی با تز «وضعیت کار در ایران» از دانشگاه پاریس و اخذ دیپلم روزنامه نگاری از مدرسه «هوت اهود انترناسیونال» در شهریور سال 1327 به ایران بازگشت. فاطمی در زمان اقامت خود در پاریس با برخی نشریات فارسی چاپ ایران از جمله «ستاره» و «مرد امروز» همکاری داشت و مقالا ت خود را از طریق پست ارسال می کرد. یکی از وقایع این دوران که فاطمی را به شدت متاثر کرد ترور دوستش محمد مسعود مدیر روزنامه مرد امروز در سال 1326 و در خیابان اکباتان تهران بود. بعدها گفته شد که حزب توده پس از درج مطلب محمد مسعود علیه اشرف خواهر شاه در مورد خرید پالتوی پوستی گران قیمت، به ترور مسعود دست زد تا افکار عمومی خانواده سلطنتی را عامل ترور بدانند. محمود مسعود از روزنامه نگاران رادیکالی بود که در زمان نخست وزیری احمد قوام السلطنه در روزنامه اش نوشت: «برای خدمت به مملکت و جامعه تعهد می دهد یک میلیون ریال به ضارب یا ورثه کسی بپردازد که قوام السلطنه را در زمان زمامداری یعنی قبل از سقوط کابینه معدوم کند.» فاطمی در یکی از مقالا ت ارسالی خود از پاریس نوشته بود: «اوضاع ایران، بسیار بر یأس و ناامیدی من می افزاید، زیرا این زمامداران ما اصلا  دنیا را نمی بینند و حتی اخبار یومیه را هم نمی خوانند. حساب این ها صددرصد غلط است و اطمینان دارم که تمام اعمال و حرکاتشان ضدملت و مملکت است.»

فاطمی بلافاصله بعد از بازگشت به ایران با همراهی نصرالله شیفته و روزنامه نگاران جوان آن دوران شامل محیط طباطبایی، جلال نائینی، ذبیح الله منصوری و چند نفر دیگر به یاد «مرد امروز» محمد مسعود در تاریخ 8 مرداد 1328 «باختر امروز» را به چاپ رساند. عمر باختر امروز در دوره اول چندان نبود چرا که در پی انتقادات شدید دکتر فاطمی به دولت ساعد برای جلوگیری از تصویب قرارداد «گس- گلشاییان» در آخرین روزهای مجلس پانزدهم، باختر امروز در چهارمین شماره توقیف شد. با نزدیک شدن به انتخابات دوره شانزدهم و امکان تقلب در انتخابات در تاریخ 22 مهر 1328 تعدادی از روزنامه نگاران مخالف دولت و شماری از سران حزب ایران به رهبری مصدق در دربار متحصن شدند. هر چند این تحصن به سرانجامی نرسید ولی اساس تاسیس جبهه ملی را فراهم کرد و باختر امروز تبدیل به محلی شد برای درج افکار و عقاید این طیف سیاسی. جبهه ملی با تشکیل مجلس شانزدهم تعدادی از نمایندگان خود را وارد مجلس کرد و دکتر فاطمی توانست به عنوان نماینده مردم راهی پارلمان شود. اینچنین بود که ملی شدن صنعت نفت در اولویت مجلس قرار گرفت. مصدق سال ها بعد اعلام کرد که اولین کسی که این پیشنهاد را در منزل آقای نریمان مطرح کرد دکتر فاطمی بود که نمایندگان جبهه حاضر در جلسه به اتفاق آرا تصویب کردند.

در تاریخ دوره پهلوی هیچ یک از سیاستمداران و اصحاب قدرت به خود اجازه نمی دادند که در برابر خاندان سلطنتی به صورت صریح سخنان خود را بیان کنند اما فاطمی تنها کسی بود که در برابر سوال محمدرضا پهلوی که از وی پرسید چرا در روزنامه تان اینقدر به پدر من فحش می دهید بدون ترس پاسخ داد که به صلاح شما است که راه خود را از پدرتان جدا کنید چون پدرتان معنی دموکراسی را نمی دانست اما شما تحصیلکرده سویس هستید و با دموکراسی آشنا هستید.

چندی پس از تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت در مجلسین، محمد مصدق به نخست وزیری رسید.

در اردیبهشت 1330 در جریان معرفی کابینه، دکتر فاطمی از سوی مصدق به سمت معاونت پارلمانی و سخنگوی دولت منصوب شد و هرچند فاطمی به دولت پیوست اما   همان روز در جمع همکاران خود در باختر امروز حاضر شد و از آنان خواست به روش گذشته خود که مبتنی بر انتقاد از سیاست های دولت و نقد عملکرد وکلا و سناتور ها بود ادامه دهند.

در بهمن ماه 1330 انتخابات مجلس هفدهم برگزار شد و دکتر فاطمی بار دیگر به عنوان نماینده مردم تهران انتخاب شد اما عصر روز 25 بهمن 1330 در حالی که در چهارمین سالگرد ترور محمد مسعود در گورستان ظهیرالدوله شمیران پشت تریبون قرار گرفته بود و می گفت: «گلوله ای که مغز مسعود را پریشان کرد ایران را تکان داد»، مورد اصابت گلوله نوجوان 15 ساله ای به نام محمدمهدی عبدخدایی از اعضای جمعیت فداییان اسلام قرار گرفت و به بیمارستان منتقل شد. فاطمی که در این سوءقصد به شدت مضروب شده بود، اعتبارنامه مجلس هفدهم را در فروردین ماه سال 1331 در بیمارستان دریافت کرد. وی پس از بهبودی نسبی در 19 خرداد سال 1331 به همراه هیات ایرانی دفاع از حقوق ایران در مجادله حقوقی با بریتانیا عازم لاهه و از همانجا برای معالجه عازم آلمان شد و تا مهرماه همان سال از صحنه سیاست کشور به دور ماند.

اخراج کارمندان سفارتخانه انگلیس

دکتر فاطمی در مهر سال 1331 با استعفای وزیر خارجه وقت به سمت وزیر امور خارجه دولت دکتر مصدق منصوب شد و بدنبال کشف مدارک جاسوسی انگلیس بلافاصله سفارتخانه انگلیس را تعطیل و کارمندان آن را اخراج کرد.

پس از قیام سی تیر و درگیری شدید شاه و مصدق به مرور چنددستگی و شکاف در میان هواداران مصدق نمایان شد. پس از تصمیم مصدق مبنی بر قطع رابطه با دولت انگلستان، حسین نواب وزیر امور خارجه مصدق از این تصمیم خودداری و استعفا کرد. فاطمی که به تازگی به ایران بازگشته بود توسط مصدق به سمت وزیر امور خارجه منصوب شد. او بلافاصله پس از انتصاب به این سمت در تاریخ 19 مهر 1331، سفارتخانه انگلیس را تعطیل کرد و روابط دیپلماتیک با این کشور را به حالت تعلیق درآورد. او موفق شد در طول 9 ماه دوره وزارت خود دخالت های دربار در روابط خارجی ایران را کاهش دهد و 85 نفر از کارمندان وزارت امور خارجه که متعلق به خانواده های اشراف قدیم بودند را اخراج کند. در دوران فاطمی همچنین اساسنامه جدیدی برای وزارت امور خارجه نوشته شد و با راه اندازی کنفرانس های منطقه ای با حضور سفیران ایران در سایر کشور ها به منظور ارزیابی سیاست خارجی و موقعیت جهانی ایران، تحولی بزرگی در جهت گیری های دیپلماتیک کشور صورت گرفت.

در شرایطی که دولت مصدق آرام آرام با فراغت از درگیری های خارجی، می توانست به حل مشکلات کشور بپردازد، در نیمه شب 24 مرداد 1332 یگان ویژه گارد سلطنتی بر اساس نقشه کودتا، پس از محاصره منزل فاطمی وزیر خارجه، او را بازداشت و به کاخ سعدآباد منتقل کرد و به همراه تعداد دیگری از اعضای کابینه مصدق تحت نظر قرار داد. اما سرهنگ نعمت الله نصیری رئیس گارد شاهنشاهی و مامور ابلاغ فرمان عزل مصدق، دستگیر و کودتا خنثی شد. شاه و همسرش که در کلاردشت منتظر نتیجه کودتا بودند به عراق فرار کردند. صبح روز 25 مرداد با اعلام خنثی شدن توطئه، اعضای دولت و سران جبهه ملی با نخست وزیر تشکیل جلسه دادند و فاطمی در این جلسه خواهان تشکیل دادگاه صحرایی و مجازات کودتاچیان شد؛ موضوعی که با مخالفت مصدق مواجه شد. مصدق بعد از حادثه 30 تیر 1331 در مردادماه    همان سال طی متنی که در پشت قرآن نوشت، به شاه اطمینان داده بود: «دشمن قرآن باشم اگر بخواهم برخلاف قانون اساسی عمل کنم و همچنین اگر قانون اساسی را نقض کنند و رژیم مملکت را تغییر دهند، من ریاست جمهوری را قبول کنم.» با این سوگند که طبق آن مصدق خود را وفادار به قانون اساسی می دانست پس از خروج شاه از کشور جایی برای اعلام جمهوری در افکار او باقی نمی ماند. اما فاطمی در سرمقاله باختر امروز با مقایسه عملیات افسران آزاد مصر با عملیات خنثی سازی کودتا، خواهان پایان دوازده سال حکومت سلطه شد و اشتیاق خود را برای اعلام جمهوری نشان داد.

آرزوی اعلام جمهوری اما کوتاه زمانی بعد نقش بر آب شد که کودتای مجدد مخالفان دولت در 28 مرداد 32 موجبات سقوط دولت مصدق و بازگشت شاه را فراهم آورد. بعد از این واقعه فاطمی نیز همانند سایر سران جبهه ملی مخفی شد، چرا که با توجه به رویه ای که فاطمی در دوران مصدق مبتنی بر تلاش برای برکناری پادشاه و اعلام جمهوری در پیش گرفته بود، درصدر فهرست افراد تحت تعقیب قرار گرفت.

هر چند عنوان وزیر امور خارجه سابق دولت شاهنشاهی را یدک می کشید اما یک سال پس از کودتای 28 مرداد، در اواسط پاییز 1333 در یک قدمی مرگ قرار گرفته بود؛ آن هم به اتهام تلاش برای سرنگونی حکومت. دولت نظامی او را به عنوان یکی از سرشناس ترین سردمداران جمهوری خواهی در ایران، متهم ردیف اول ناآرامی های 25 تا 28 مرداد 32 معرفی می کرد.

محاکمه سردبیر روزنامه ی باختر امروز در پاییز 33 هم به اندازه ی بازداشتش پر سر و صدا بود و هم   این ها مثل اختفای 8 ماهه اش، نشانی بود از استیصال و وحشت رژیم شاه از او. سید حسین فاطمی در واپسین روزهای سال کودتا، در خانه ی فردی به نام محسنی در میدان تجریش بازداشت شد؛ در حالی که چهره اش با آن محاسن بلندی که تصویر لحظه ی بازداشتش نشان می داد، با دوران سخنگویی دولت مصدق آشکارا متفاوت بود.

عکسی یادگاری با شیر در زنجیر

ماموران فرمانداری نظامی ماه ها بود خانه به خانه و شهر به شهر در پی ردی از او می گشتند اما ناکام مانده بودند بنابراین عجیب نبود که وقتی در عین ناباوری خبر بازداشتش رسید، همه ی مقامات لشکری و کشوری برای گرفتن عکسی یادگاری با شیر در زنجیر، در شهربانی کل صف بکشند و از تیمور بختیار تا مولوی و نصیری و دیگران برای رساندن خبر خوش به اعلیحضرت از یکدیگر سبقت بگیرند.

فاطمی در لحظه بازداشت از سوی گروهی از هواداران شاه به ضرب چاقو مجروح شد و به جای زندان راهی بیمارستان شد؛ جراحتی که ناخوشی پیشین ناشی از ترور در مراسم خاکسپاری رفیق دیرینش محمد مسعود را بار دیگر به تن رنجورش بازگرداند و او را تا لحظه ی  مرگ رها نکرد. یک سالی در همین شرایط و به رغم اوج گرفتن نارسایی قلبی در زندان ماند تا مهرماه 1333 که در دادگاه نظامی پشت میز محاکمه نشست. او را همراه دو نماینده  مجلس هفدهم یعنی دکتر علی شایگان و مهندس احمد رضوی محاکمه کردند؛ جایی که همگی به استناد ماده 317 قانون دادرسی ارتش به «بهم زدن اساس حکومت» متهم شده بودند.

او از  همان لحظه ی اول به مرگش یقین داشت و می گفت «در مقام تظاهر و عوام فریبی» نیست. در دادگاه هم بار ها بر استقلال خواهی و میهن پرستی اش تاکید و تصریح کرد که «ما از نهضتی به پیشوایی دکتر مصدق حمایت کردیم که هیچ قصد و غرضی جز عزت و استقلال مملکت نداشت. من برای آن کشته می شوم که اولین اقدامم در وزارت بستن سفارتخانه و قطع رابطه با انگلستان بود. هیچ مأیوس نیستم، از هر قطره ی خون من هزاران نهال می روید و با تأیید خداوند قهار، انتقام این ملت ستم دیده را از استعمار ناپاک می گیرد.»

19 مهر 1333 به دنبال 10 جلسه محاکمه نفس گیر، دادگاه عادی شماره یک دادرسی ارتش به ریاست تیمسار سرتیپ قطبی به اتفاق آرا حسین فاطمی را به اعدام محکوم کرد و شایگان و رضوی را با یک درجه تخفیف مستحق حبس ابد دانست. احکام برای فرجام خواهی به دادگاه تجدیدنظر ارجاع شدند و در نتیجه حبس ابد دکتر شایگان و مهندس رضوی به ده سال حبس کاهش یافت اما تغییری در سرنوشت فاطمی ایجاد نشد.

حکم اعدام فاطمی که قطعی شد در اقوام و دوستانش ولوله ای افتاد تا برای شکستن حکم کاری کنند. این چنین بود که طی دو هفته پس از قطعی شدن حکم، جمعی از سناتورهای مجلس از جمله علی دشتی، جمال امامی امام جمعه تهران، دادگر، سردار فاخر حکمت، مطیع الدوله حجازی و ... هر یک جداگانه به دیدار شاه رفتند تا شاید بتوانند او را مجاب کنند با یک درجه تخفیف فاطمی را از اعدام برهاند. دکتر سیف پور فاطمی، برادر او و استاد زبان فارسی در دانشگاه پرینستون نیز   همان روز ها با ارسال تلگرافی به دربار، خدمات دکتر فاطمی در راه مبارزه با کمونیست ها و مبارزه ای که در راه احقاق حق ایران در شورای امنیت به کار برده بود را یادآور شده و استدعا کرد حکم او را با یک درجه تخفیف به حبس ابد تبدیل کنند. حتی شایع شده بود که نحاس پاشا، نخست وزیر اسبق مصر هم با ارسال تلگرافی خطاب به شاه خواستار عفو فاطمی شده بود.

با این حال شاه با فرجام خواهی رجال سیاسی و خانواده فاطمی موافقت نکرد و حکم اعدام فاطمی در پاییز غم انگیز 33 لازم الاجرا شد. این چنین بود که در روز 19 آبان سال 1333، فاطمی را در حالی که آثار بیماری در او نمایان بود، تا پای جوخه ی اعدام بردند.

دادستان ارتش پس از اعدام فاطمی در مصاحبه ای با توصیف حالات و روحی   او پیش از تیرباران گفت: «آن موقع روحیه اش به قدری قوی بود که اگر کسی وارد اتاق می شد و از جریان اوضاع اطلاع نداشت هرگز باور نمی کرد این شخص کسی است که چند دقیقه دیگر باید تیرباران شود و وصیت نامه اش را هم نوشته است.»

بعد ها روایت شد وقتی فاطمی را از اتاقش بیرون آوردند که سوار کامیون (آمبولانس) شود، خواهش کرد یک سیگار به او بدهند. یکی از افسران سیگاری آتش زد و به او داد که با وضع خاصی گوشه لب گذاشت که پیدا بود می خواهد جرات و قوت قلب خود را نشان دهد. این آخرین تقاضای فاطمی از زندانبانانش بود. روز اعدام فاطمی هوا به شدت سرد بود اما او با یک لا پیراهن و پیژامه ای پشمینه پای به میدان تیر لشکر دو زرهی تهران گذاشت و هنگام اعدام به جای عفوخواهی و تضرع با بلند ترین صدایی که در توانش بود نام عزیزترین هایش، ایران و مصدق را فریاد زد و بعد صدای رگبار گلوله در میدان تیر پیچید.

فاطمی در هنگام مرگ تنها 37 سال داشت و فرزندی سه ساله به نام سیروس که پیش از اعدام قیمومیت او را به دکتر محمد مصدق سپرد. پیکر او را پس از اعدام در حالی که شش گلوله سینه و قلب بیمارش را شکافته و شلیک تیر خلاص به زندگی اش پایان داده بود، به ابن بابویه شهر ری بردند. او وصیت کرده بود پیکرش را یا در قبرستان ظهیرالدوله کنار آرامگاه محمد مسعود و یا در جوار شهدای سی تیر به خاک بسپارند که سرانجام پس از انجام مراسم مذهبی خواست دوم محقق شد.

دکتر سید حسین فاطمی سرانجام پس از محاکمه غیرعلنی در دادگاه نظامی به دلیل اقدام برای برکناری شاه و اقدام علیه سلطنت در سحرگاه 19 آبان 1333 اعدام شد.


منابع: سایت تاریخ ایرانی، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، آرشیو روزنامه اطلاعات