تبیان، دستیار زندگی
قشر دانشجو در سالهای آغازین دهه 1340 از نظر كمیت پرشمار نبود. به عنوان مثال، آمار دانشجویان دانشگاه تهران در سال 1340 دوازده هزار نفر بود. با این حال، همین تعداد كم نقش پررنگ و تأثیرگذاری داشتند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فعالیت های سیاسی دانشجویان در دوره زمانی 1340 - 1342

قشر دانشجو در سالهای آغازین دهه 1340 از نظر كمیت پرشمار نبود. به  عنوان مثال، آمار دانشجویان دانشگاه تهران در سال 1340 دوازده هزار نفر بود. با این حال، همین تعداد كم نقش پررنگ و تأثیرگذاری داشتند.

بخش تاریح ایران و جهان تبیان
فعالیت های سیاسی دانشجویان در دوره زمانی 1340 - 1342

جامعه ی جوان ، جامعه ای انقلابی و رادیکالی

جامعه ایران در این سالها جوان بود طبعا جامعه جوان تر، انقلابی تر و رادیكال تر است و یك جامعه مسن تمایلات محافظه كارانه بیشتری دارد. دانشجویان اگرچه از نظر تعداد كم بودند، اما تأثیر خوبی روی جمعیت جوان كشور می گذاشتند كه البته در این راستا نقش روحانیون و محافل مذهبی را نباید نادیده گرفت. در هر انقلابی جوانان نیروی اصلی و بدنه آن به شمار می روند و در این میان، دانشگاهیان با توجه به تحصیلات و مطالعات خود بیشتر متوجه نابسامانی ها و تغییرات محیط می شوند. این مقاله مقدمه ای در باب مشاركت سیاسی دانشجویان ایران در اوایل دهه 1340 هجری شمسی است و به سازمان ها و فعالیت های این قشر نگاه مختصری داشته و فضای فكری آن زمان را توصیف می کند.

دوره 1340 - 1342


بعد از كودتای 28 مرداد و بازگشت شاه به كشور، وی كم كم به تثبیت موقعیت خود پرداخت و نقش پررنگ تری در عرصه سیاست و اداره كشور به عهده گرفت. در این برهه روشنفكران دینی به تدریج به مبارزه سیاسی روآوردند؛ هر چند كه سازماندهی ضعیفی داشتند و با توجه به زندانی بودن دكتر مصدق از ضعف رهبری رنج می بردند. در اواخر دهه 30 جبهه ملی دوم تشكیل شد و از همان آغاز شاخه دانشجویی جنبش بسیار فعال گردید. تبدیل شدن دانشگاهیان به اپوزیسیون و ایفای نقش مبارزاتی تبعات سنگینی برای محمدرضا شاه داشت . چرا كه در این سالها او به شدت به همكاری و تأیید روشنفكران و تحصیلكرده ها احتیاج داشت. تشكیل احزاب توسط شاه هم در این راستا توجیه می شود، چرا كه امیدوار بود احزاب كه تحصیلكرده ها با آن آشنایی داشتند و سایه ای از دموكراسی غربی را به نمایش می گذاشت باعث جلب رضایت دانشگاهیان و تكنوكراتها شود. در این زمان حساسیت به قشر دانشجو مسئولان را برآن داشت تا به مشكلات این قشر و وضع دانشگاهها رسیدگی كنند. سند شماره 47 مجموعه اسناد جنبش دانشجویی ایران، گزارش كارشناسان دربارة مشكلات دانشگاهها و ارائه طرح اصلاحی است. نبود امكانات رفاهی و برنامه های فوق برنامه ، وجود دستجات سیاسی و ناراحتی از اولیای دانشگاه مشكلات این بخش عنوان شده است.
در جلب همراهی دانشگاه عوامل خارجی نیز بی تأثیر نبود. در جریان انتخابات ریاست جمهوری آمریكا، شاه از رقیب كندی حمایت كرده بود و با پیروزی او در انتخابات روابط آمریكا با ایران به سردی گرایید. سیاست اصلاح طلبانه كندی در كشورهای جهان سوم كه در معرض كمونیسم قرار داشتند شاه را برای همراهی با تكنوكراتها تحت فشار قرار می داد. نخست وزیری امینی و اجرای اصلاحات ارضی كه اولین قدم اصلاحات در ایران بود شاه را برای اجرای نقش اول اصلاحات كشور ترغیب كرد. اجرای اصلاحات مورد نظر شاه كه به خودكامگی و محوریت وی  انجامید، همزمان با خاطرة سركوب جنبش ملی شدن نفت قشر روشنفكر جوان كشور را در مبارزه جدی تر كرد و عناصر مذهبی  به اسلام و مذهب به عنوان رویكرد سیاسی توجه كردند. در واقع، كم كم با حذف اپوزیسیون غیرمذهبی در این سالها و ظهور و فعالیت اپوزیسیون مذهبی به خصوص از سال 41 به بعد رهبری مبارزات به دست روحانیون افتاد.

دکتر بازرگان پایه گذار نهضت آزادی

در سال 1339 شاخه مستقل ملی مذهبی از جبهه ملی مشتق شد. رهبری ملی مذهبی ها را بازرگان بر عهده داشت كه پایه گذار نهضت آزادی شد (1340). نهضت آزادی با دیدگاه اسلامی و مبارزه قانونی در چارچوب قانون اساسی شكل گرفت. تأكید بر سلطنت شاه و نه حكومت او و اجرای قانون اساسی مشروطه در اساسنامه و بیانیه های این سازمان محوریت داشت. از نظر اسلامی هم این سازمان طیف متنوعی بودند. انجمن اسلامی و شاخه دانشجویی نهضت به اضافه بعضی رهبران مثل آیت الله طالقانی، دكتر سحابی و دكتر شیبانی مذهبی تر بودند و برخی مثل حسن نزیه بیشتر جنبه های ملی داشتند. مهندس مهدی بازرگان نیز حد وسط بود. با این حال نهضت آزادی که از میان روشنفكران و تحصیلكرده ها نزدیكی بیشتری با روحانیون داشت، هرچند سعی كرد مشی مستقل خود را حفظ كند ، با این حال تنها گروهی بود كه رفراندوم سال 1341 را تحریم كرد و در سال 1342 سران آن همزمان با رهبران روحانی پس از 15 خرداد 42 دستگیر شدند. نقش نیروهای جوان دانشجو در نهضت آزادی از ابتدا پررنگ بود، تا جایی كه اولین گردهمایی علنی اپوزیسیون را پس از كودتای 28 مرداد هواداران دانشجوی جبهه ملی در 28 اردی بهشت 1339 در میدان جلالیه تهران برگزار كردند و رهبری آن را عباس شیبانی به عهده داشت. در 13 شهریور گردهمایی دیگری در میدان جلالیه برگزار شد كه به درگیری با نیروهای امنیتی منجر شد. اولین بزرگداشت رسمی روز دانشجو نیز پس از تشكیل سازمان دانشجویان دانشگاه تهران توسط كمیته دانشگاهی جبهه ملی صورت گرفت. سازمان دانشجویان دانشگاه تهران سازمان اصلی دانشجویی در ایران بود و بیش از ده هزار عضو دانشجو داشت و نشریه پیام دانشجو ارگان رسمی آن بود. در بهمن 1339 دانشجویان در محوطه دانشگاه تهران متحصن شدند. و نسبت به تقلب در انتخابات مجلس اعتراض و خواستار آزادی رهبران دستگیر شده سازمان دانشجویان دانشگاه تهران و دانشجویان زندانی شدند. محاصره دانشگاه به تعطیلی آن در 9 بهمن انجامید و دامنه تظاهرات را به دانشگاه های شهرهای دیگر كشور كشاند و حتی دامنه اعتصابات به دبیرستانهای تهران رسید. مجموعه این اعتراضات یكی از عوامل سقوط دولت شریف امامی بود.
از سال 1336 به بعد فكر تأسیس انجمنهای اسلامی جدید از فارغ التحصیلان انجمن اسلامی دانشجویان مطرح شد. در این راستا ابتدا انجمن اسلامی پزشكان، سپس انجمن اسلامی مهندسین و انجمن اسلامی معلمان تاسیس شد. در سال 1339 انجمن اسلامی بانوان كه از دانشجویان دختر و همسران اعضای سابق تشكیل شده بود، به راه افتاد. این انجمنها به عنوان اولین نهادهای مدنی بودند و بخش عمده ای از فعالیتهای فرهنگی روشنفكران دینی در سالهای قبل از انقلاب در این انجمنها صورت گرفت. در سال 1340 اولین كنگره انجمنهای اسلامی سرتاسر ایران برگزار شد و دبیرخانه ای به وجود آمد، اما با سركوب سال 1342 فعالیت دبیرخانه به طور كلی متوقف گردید.
فعالان توده ای نیز توانستند انجمنها و نشریات مخصوص خود را داشته باشند (نظر كانون نویسندگان ایران). بدین ترتیب، بعد از كودتای 1332 ملی گرایان، چپ گرایان و اسلام گراها هر كدام در گروه و طیف خود منسجم شدند و در روند مبارزه حول یك هدف واحد به همكاری و همفكری بیشتر روی آوردند. مخصوصاً ملی گرایان كه به روشنفكران دینی نزدیكتر شدند و با مجموعه نشریات اسلامی مثل حكمت، مكتب اسلام و مكتب تشیع (قم) ندای حق (تهران) راه حق و طلوع اسلام (رشت) و معلم امروز (تبریز) جهان دانش آموز (همدان) همكاری داشتند. انجمنهای اسلامی نتیجه همین نزدیكی دانشگاهیان و روحانیون روشن اندیش حوزه بود. جالب آنكه برخی از این دانشجویان برای ادامه تحصیل به خارج از كشور می رفتند و در جهت گیری های فكری كنفدراسیون و سازمانهای دانشجویی اروپا و امریكا تأثیر می گذاشتند و تشکیل انجمنهای اسلامی دانشجویان امریكا، اروپا و آسیا (هند و فیلیپین) نیز حاصل تجربیات و تلاشهای این دسته از دانشجویان است.
سركوب دانشجویان در داخل، به فعالیت بیشتر و سازماندهی قوی تر دانشجویان ایرانی در كشورهای غربی می انجامید. مبارزه در خارج از كشور به قصد آشنایی افكار عمومی غرب درباره وضعیت استبدادی و خودكامگی ایران و پیگیری منافع صنفی دانشجویان بود. در اواخر دهه 30 سازمانهای دانشجویی در اروپا كم كم موجودیت یافته و شروع به همگرایی كردند. شاخه دانشجویی جبهه ملی در خارج از ایران نیز فعالیت داشت. مركز این فعالیتها مونیخ آلمان بود و مجله باختر كه توسط خسرو قشقایی در اوایل 1961 منتشر می شد، ارگان رسمی جبهه ملی خارج از كشور بود. مركز دیگر جبهه ملی در پاریس بود كه علی شریعتی سردبیری نشریه سازمان دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه را برعهده داشت و به جناح چپ جبهه ملی متمایل بود و در سال 1962 شاخه برون مرزی نهضت آزادی را پایه گذاری كرد. در طول سال 1961 كمیته های دیگر جبهه ملی در تعدادی از شهرهای اروپایی تأسیس شد و با كمیته اجرایی جبهه ملی دوم ارتباط حاصل نمود و با تقویت اتحادشان در كنگرة در حال تأسیس كنفدراسیون (1962) شركت كردند.

سازمان دانشجویان ایرانی در آلمان

سازمان دانشجویان ایرانی در آلمان، فرانسه و انگلستان در اردیبهشت 1339 اعلام موجودیت كرد. در سال 1960 فدراسیون انجمنهای دانشجویان بریتانیا تشكیل شد. در همین سال یك سازمان مستقل دانشجویی در آمریكا نیز تشكیل شد. در همان سال در فاصله روزهای 15 و 18 آوریل نمایندگان سازمانهای دانشجویی ایرانی در فرانسه، آلمان و بریتانیا در هایدلبرگ آلمان غربی گردهم  آمده و در نتیجة ادغام سازمانهای خود كنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایرانی در اروپا را به وجود آوردند.
كنگره هایدلبرگ اهداف سازمان جدید را به شرح زیر اعلام كرد:
«هماهنگ كردن تمام دانشجویان ایرانی در اروپا و انجمنها و سازمان و اتحادیه های محلی ایشان به صورت یك كنفدراسیون به منظور ایجاد و حفظ استواری روح همكاری بین ایشان در اروپا و آگاه ساختن بیشتر آنها به حقوق و وظایف صنفی خویش و تدارك وسایل تشكیلاتی به منظور ارتباط همه محصلین ایرانی و مطالعه در شرایط كار و چاره جویی دربارة مسایلی كه بر قشر دانشجو و تحصیل كرده طبق منافع میهن ما معلوم است.»
جمله آخر این بند با احتیاط و محافظه كاری ایی كه لازمه شروع به كار یك سازمان بزرگ و فراگیر دانشجویی است راه را برای فعالیتهای سیاسی كنفدراسیون باز می كند. بدون آنكه حساسیت دولت ایران را برانگیزد یا بین طیف متكثر دانشجویان تفرقه بیاندازد. همان طور كه گفتیم در سال 1960 یك سازمان مستقل دانشجویی ایرانی در آمریكا نیز تشكیل شد. انجمن دانشجویی دیگری نیز در شمال كالیفرنیا وجود داشت كه رهبران آن در سال 1962 عبارت بودند از مصطفی چمران و حسن لباسچی. چمران در سال 1960 انجمن دانشجویان مسلمان را دركالیفرنیا پایه گذاری كرده بود. در فاصله سالهای 40 42 كنفدراسیون و سازمان دانشجویان در امریكا به سوی اتحاد با سازمان دانشجویان دانشگاه تهران حركت كردند و تشكیلات واحد جهانی را كه نماینده منافع صنفی و سیاسی همه جمعیت دانشجویی كشور بود، به وجود آوردند و نام اتحادیه ملی را برای آن برگزیدند و ماهنامه 16 آذر ارگان رسمی كنفدراسیون و اتحادیه ملی شد. در فاصله 6 تا 9 ژانویه 1961 كنفدراسیون دانشجویی ایران در اروپا اولین كنگره خود را در محل اتحادیه دانشجویی دانشگاه لندن برگزار كرد. در این كنگره نمایندگان 19 سازمان و از جمله اعضای جدید در كشورهای اتریش و سوییس حضور یافتند. در قطعنامه كنگره به عقب ماندگی ایران در عصر جدید اشاره شده و دولت ایران را در مورد نابسامانی های سیاستهای فرهنگی مورد خطاب قرار داده است. در این قطعنامه همین طور نسبت به عكس العمل رژیم شاه در برابر بزرگداشت روز دانشجو اعتراض شده است. از 31 دسامبر 1962 تا 5 ژانویه 1963 دومین كنگره كنفدراسیون در ساختمان خانه مردم در شهر لوزان سوییس برگزار شد و كنگره وحدت نام گرفت و برای اولین بار نمایندگان دانشگاه تهران نیز در آن حضور داشتند.
عمده فعالیتهای كنفدراسیون تحصن، تجمع و اعتصاب غذا و اشغال برخی دفاتر سیاسی ایران در خارج از كشور معطوف بود. حتی تا سال 1962 (1341) گفتگو و ارتباط میان دولت و سازمان دانشجویان وجود داشت. برای مثال، در اول اكتبر 1962 چهار نماینده سازمان دانشجویان امریكا در نیویورك با وزیر خارجه غلام عباس آرام ملاقات كردند. كنفدراسیون در امور بشردوستانه نیز ایفای نقش می كرد، مثلا بعد از زلزله سال 1341 بویین زهرا به ارسال كمك و تجهیزات اقدام كرد كه تا حدودی تنش میان دولت علم و این سازمان را كاهش داد. در كل، اتخاذ چنین راههای مسالمت آمیزی در جلب افكار عمومی غرب و نشان دادن چهرة حكومت شاه موفق بود. هر چند از اواخر سال 1341 به دنبال كنگره دوم كنفدراسیون در شهر لوزان سوییس و اوج گیری مخالفتهای روحانیون اعضای كنفدراسیون هم به مبارزات انقلابی روی آوردند. مخصوصاً سرسختی علم در قبول نكردن مسئولیت اتفاقات بهمن 1340 دانشگاه تهران، مخالفت تند دانشجویان ایران و اعضای كنفدراسیون را برانگیخت.
رویكرد كلی اعضای كنفدراسیون متنوع بود و طیف وسیعی از ملی گرایان، چپ گرایان و اسلام گرایان را تحت پوشش داشت، كه البته در كشاكش به عهده گیری رهبری كنفدراسیون و متأثر كردن فعالیتهای سازمان بودند. هر چند تا انتها سعی كردند وحدت بین دانشجویان حفظ شود با این حال كم كم در روند انقلاب گروهی از دانشجویان اسلام گرا (مثل مصطفی چمران) انجمنهای اسلامی دانشجویان خارج از كشور را راه اندازی كردند كه به مرور نقش پراهمیت تری یافتند.

دوران پس از 1342

همان طور كه گفتیم در اواخر دهه 1330 اپوزیسیون ملی جان تازه ای گرفته بود با این حال هنوز قوت چندانی نداشت كه شاه با اجرای اصلاحات ارضی و انقلاب سفید و سركوب سران جبهه ملی دوم آنها را پراكنده كرد. در همین زمان لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی دولت علم حساسیت مذهبیون و روحانیون را برانگیخت و آنها را وادار به واكنش كرد و بدین ترتیب این قشر از جامعه به مبارزات سیاسی روی  آوردند. علما طی تلگرافی نارضایتی خود را ابراز كردند. در این هنگام كم كم امام خمینی نقش پیش رو در اعتراضات را به دست گرفت. نارضایتی عمومی حتی روحانیون محافظه كار را وارد میدان كرد و آیت الله بهبهانی نیز تلگراف اعتراضی به شاه ارسال كرد. متن تلگرافها دعوت به سوی اجرای قانون اساسی بود و صحبتی از بركناری شاه یا براندازی رژیم نبود. با این حال، حتی با لغو این لایحه در 8 آذر 1341 نیز تب وتاب اعتراضات فروكش نكرد و امام خمینی همچنان به انتقاد از رژیم پرداخت. در همین حال توجه روشنفكران دینی و مذهبی و حتی غیرمذهبی به روحانیت جلب شد. یافتن یك رهبر برای مبارزه با رژیم شاه ضروری بود. برخورد میان روحانیون و دربار رفته رفته تا سال 42 شدت گرفت و به وقایع مربوط به 15 خرداد 42 و دستگیری امام خمینی منتهی شد. دانشجویان در روزهای نیمه خرداد و پس از آن حضور پررنگی داشتند. تجمعات و اعتراضات فرادولتی را ساماندهی كردند و در واقع دانشگاهها این روزها عملاً محل مبارزه بود. شعارهای مذهبی و شعارهایی در حمایت از امام خمینی در این تظاهرات غالب بود. در مقابل، رژیم بر شدت عمل افزود و به سركوبی و دستگیری دانشجویان پرداخت. پس از این اتفاقات دیگر جایی برای مذاكره، مصالحه و نرمش با رژیم شاه باقی نمانده بود. سران نهضت آزادی دستگیر شده بودند و دانشجویان وارد مرحله براندازانه مبارزه شدند. كنفدراسیون نیمه دوم سال 42 را به مبارزه و اعتراض به دستگیری دانشجویان، اساتید، روشنفكران و سركوب قیام 15 خرداد سپری كرد. تظاهرات و اعتراضات مردمی منجر به آزادی امام خمینی شد و در نیمه دوم سال 1342 فعالیتهای جبهه ملی دوم به پایان رسید. رهبران جبهه ملی تا پاییز همان سال در زندان نگه داری شدند و از آن تاریخ به بعد همه آنان به جز رهبران نهضت آزادی آزاد شدند. آزادی دیگر رهبران جبهه وقتی امكان پذیر شد كه سازمان دانشجویان دانشگاه تهران در ماه مهر خواهان یك گردهمایی عمومی در مقابل مجلس به منظور حمایت از انتخابات آزاد شدند. رهبران جبهه ملی با این تجمع مخالفت كردند اما دانشجویان با پلیس درگیر و در نتیجه حدود 100 نفر بازداشت شدند. پس از این گردهمایی، شورای عالی جبهه ملی پاییز 1342 چند بار تشكیل جلسه داد اما نتوانست سیاست هماهنگی اتخاذ كند و به سیاست صبر و انتظار روی آورد. اما سازمان دانشجویان پس از تظاهرات ماه مهر تصمیم گرفت از رهبری جبهه ملی جدا شود و از این زمان به بعد سازمان دانشجویی جبهه ملی به صورت یك نیروی مستقل درآمد و هدایت الله متین دفتری رابط این سازمان با دیگر گروههای مبارز شد. به دنبال این اختلافات، جبهه ملی و سازمان دانشجویان برای میانجی گری به مصدق رجوع كردند. وقتی مصدق از شورای عالی جبهه ملی حمایت نكرد،  اعضای شورا در بهار سال 43 به طور جمعی استعفا دادند.

از بررسی های مختصر و كوتاه این مقاله نكات چندی دربارة جنبش دانشجویی در آغاز دهة 40 به دست می آید. سازماندهی گسترده قشر جوان دانشجو با طیف متنوع فكری    سیاسی در قالب سازمان و اتحادیه های دانشجویی است كه با توجه به فرهنگ عمومی جامعه ایران كه سازماندهی و تشكیلات را نمی پذیرد، مهمترین نكته است. مسئله دوم، نقش این سازمانها به خصوص سازمانهای خارج از ایران در مغشوش كردن چهره حكومت شاه در افكار عمومی غرب است. در این راستا آنان با نشریات معتبر غربی مثل لوموند، تایمز و گاردین و... همكاری داشتند و گزارش فعالیتهای خود و اوضاع ایران را در آن به چاپ می رساندند. همچنین با سازمانهای حقوق بشری بین المللی نیز در ارتباط بودند. جالب آنكه در عرصه بین المللی نسبت به وقایع جهانی نیز واكنش نشان می دادند. شركت در اعتراضات دانشجویی كشورهای اروپایی به همراه دانشجویان این كشورها مثلاً در زمینه جنگ ویتنام و مسایل مربوط به جنگ سرد و مسایل خاورمیانه و فلسطین از آن جمله است. نكته سوم، تغییر گفتمان غالب جنبش دانشجویی است كه به شدت متأثر از فضای سیاسی جامعه ایرانی است. تحول از رویكرد ملی    ماركسیستی به رویكرد ملی    مذهبی و در ادامه رویكرد مذهبی    ملی كاملاً مربوط به تحولات جریانات سیاسی و به خصوص انتقال رهبری از قشر روشنفكران ملی گرا به مذهبیون است. تغییر فاز مبارزه از اعتراض در چارچوب قانون اساسی مشروطه به مبارزه براندازانه كه البته طی دهه 60 و 70 رخ میدهد، نیز در میان دانشجویان به تبع دیگر گروههای اجتماعی اتفاق می افتد. هرچند كه دانشجویان به دلیل محیط متنوع و متكثر دانشگاه انعطاف و شكیبایی بیشتری داشتند و به شدت تلاش داشتند تا همه افراد و سلایق دانشگاهی را در كنار هم در مبارزه دخالت دهند.
در پایان باید خاطرنشان كنیم در شكل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی دانشجویان و دانشگاهیان وزنه سنگین و تأثیرگذاری بودند و در این راه صدمات جبران ناپذیری متحمل شدند.


منبع: سایت موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی