تبیان، دستیار زندگی
سال هاست که از آتش بس می گذرد ، خانه ها آرام گرفته اند، صدای آژیرخطر نمی آید و همه می گویند خرم شهر! آزاد شده است ، دیگر چسبی بر شیشه ها نمی خورد، مردم به زیرزمین ها پناه نمی آورند ... اما نخل های سوخته جنوب گواه از چیز دیگری دارند
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چرا صدام حسین به ایران حمله کرد؟

سال هاست که از آتش بس می گذرد ، خانه ها آرام گرفته اند، صدای آژیرخطر نمی آید و همه می گویند خرم شهر! آزاد شده است ، دیگر چسبی بر شیشه ها نمی خورد، مردم به زیرزمین ها پناه نمی آورند ... اما نخل های سوخته جنوب گواه از چیز دیگری دارند و صدای الله اکبر تابوت پلاک های خالی و استخوان های دست های گره خورده ی غواصان هنوز جوابی نداده اند که جنگ برای چه؟!

فهیمه السادات آقامیری- بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
جنگیدن برای قهرمان شدن

پیدایش انقلاب اسلامی و ویژگی های جاه طلبانه ی صدام حسین شروعی برای جنگی بزرگ

«برادران عزیز، اعضای مجمع ملی عراق، شما را بر اساس تصمیم شورای رهبری انقلاب به این جلسه فوق العاده دعوت کرده ایم تا شما را با مسائل بسیار مهمی درباره میهن و ملتمان آشنا کنیم. مباحث و مسائل ملی ما از وحدت اعراب و تاریخ ملی ما از تاریخ اعراب جدا نیستند. باید تاریخمان را مطالعه کنیم و برای آشنایی با واقعیت های اساسی موجود، درس های لازم را از تاریخ فرا گیریم.»(١)

سخنان خود را این طور شروع می کند و حرف از تاریخ اعراب می زند و دشمنی هایی که همیشه به خیال های واهی خود ، ایرانیان با آنها داشته اند، دیکتاتوری که از هیچ ظلمی دریغ نکرد و فقط کافی بود در خواب ببیند که کسی به حکومت و تاج و صندلی اش ایراد گرفته است. این رسم ظالمان و جباران روزگاران است که برای جان و مال و ناموس و آزادی مردمان سرزمینشان کمتر از توب و تفنگ و محافظان و دربانان اتاقک های سری شان ارزش قائلند. او با لباس رزم وارد می شود و برگزاری جلسه فوق العاده  مجمع ملی عراق از همان ابتدا مشخص می سازد که اعلانِ جنگی در راه است ، به خیال خودش می خواهد از آب گل آلود ماهی بگیرد . کشور همسایه، ایران، چند ماهی می گذرد که دست انقلابیون افتاده است و در سر دارد از این فرصت استفاده کند و جنگی به راه اندازد .جنگی که او باوری قاطع داشت بر شکوه و قدرتش در چشم ملت های عرب و جهان غرب می افزاید و نامش را در فهرست فاتحان بزرگ تاریخ قرار می دهد.

صدام می خواهد برای جنگیدن با ایرانیان ابزار داشته باشد!

صدام تاریخ را بازگو می کند و بازگویی که، یک سری مطالب را حذف کرده و یک سری ها را مغرضانه بزرگ کرده :

او روایت تفصیلی و تحریفی خود از سابقه منازعاتِ عراق و ایران را تا دورانِ استعمارگران انگلیسی، فرانسوی و بعد ها امریکایی و دیگر امپریالیست های این عصر، عقب می برد. بر زخمی که اعراب از تشکیل دولت اسراییل برداشته اند، انگشت می نهد و می گوید که «اسراییل به منظور جدا نگه داشتن ملل عرب از یکدیگر ایجاد شده است. آنها می خواهند باز هم در ملل عرب تقسیمات دیگری به وجود آورند تا اعراب به هیچ  وجه قادر به جلوگیری از توسعه طلبی اسراییل نباشند و برای رسیدن به این مقصود است که کشور عراق، اولین هدف امپریالیست ها و صهیونیست ها قرار گرفته است. قبل از انقلاب 17 ژوئیه 1968 عراق را برای تجزیه آماده کرده بودند و اگر توفیق حاصل می کردند، عراق دیگر قادر نبود از آزادی، استقلال، و افتخار خود حراست کند و به نحو موثر و مشتاقانه ای وظیفه خود را در دفاع از حاکمیت ملت عرب و شئون آنها انجام دهد ولی با وقوع این انقلاب و نقش موثری که انقلاب در تقویت وحدت ملی عراق داشت، از توطئه آنها جلوگیری شد.»(٢)

صدام، تمرکز بسیاری بر موضوع «تشکیل دولت اسراییل، تجاوز به اراضی اعراب و تلاش برای سرکوبی اعراب» می کند تا به «پشتیبانی محمدرضا شاه پهلوی از اسراییل» برسد و روی این نکته، بیش از حد مانور دهد و چنین نتیجه گیری کند که عراق را اصلی ترین هدف صهیونیست ها و امپریالیست های حامی آنها نشان دهد.

او به جنگ اعراب و اسراییل در اکتبر 1973 و اعزام ارتش عراق به سوریه اشاره می کند و چنین اظهار می دارد که «گرچه آنها (اعراب به رهبری مصر و سوریه) قبلا تصمیم خود را به عراق اطلاع نداده بودند، ولی عراق بایست در این جنگ شرکت می کرد. آن زمان چون نیروهای عراق در مرزهای ایران متمرکز بودند، به همین جهت شورای رهبری انقلاب در اکتبر 1973 بیانیه ای منتشر ساخت و اعلام کرد حاضر است اختلافات خود با ایران را به شیوه ای صلح جویانه حل کند. سپس ما سربازان خود را به سوریه اعزام داشتیم که آنان در حمایت از دمشق و جلوگیری از سقوط آن و ممانعت از پیشرفت صهیونیست ها در خاک سوریه نقش موثری داشتند.»
رییس جمهوری عراق، بی اعتنا به تحولاتی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ساختار سیاسی ایران رخ داده، خطاب به «ایرانیان، امپریالیست ها و صهیونیست ها» می گوید که باید از شجاعت و دلاوری ارتش عراق در آزاد کردن سرزمین هایشان عبرت بگیرند: «ما از ایرانیان می خواهیم که به صدای حق و منطق پاسخ دهند، صدایی که از آنها می خواهد روابط حسن هم جواری را با عراق و ملت عرب حفظ کنند و هر وجب از اراضی را که از عراق و ملت عرب به زور تصاحب کرده اند، پس بدهند و اگر پاسخ ندهند، ثابت کرده اند که عامل نیروهای امپریالیست و صهیونیست و نژادپرستان ارتجاعی هستند که نسبت به ملت عرب، نفرت و خصومت دارند.»(٣)

در این هنگام صدام با غروری تمام و با عملی جسورانه در برابر دوربین های فیلم برداری و عکاسی قرارداد الجزایر که پنج سال پیش از آن (یعنی در سال 1975)، در حضور شاه ایران و هواری بومدین، رییس جمهوری وقت الجزایر امضا کرده بودند، را در دست می گیرد و  پاره می کند.

او پس از لغو این قرارداد، تاکید می کند که حاکمیت عراق بر شط العرب (اروندرود) قطعی و انحصاری است و در ادامه می گوید : «مردم عراق و ارتش آن آماده هستند که در اجرای این تصمیم تاریخی سرسختانه بجنگند.» او رسما با جسارت تمام ایران را تهدید می کند که «هر کس بخواهد با این تصمیمِ مشروع عراق مخالفت کند، عراقی ها آن را با تمام قدرت و امکانات خود سرکوب خواهند کرد.»

تصمیم مشروع عراق!

همین جاست که صدام به طور کاملا صریح و بدون ترس و ابهامی ایران را تهدید به جنگ می کند و آشکارا از تصمیم خود در تصرف بخش هایی از ایران حرف می زند.
او حساب خاصی روی حمایت اعرابِ ساکنِ ایران در مناطق جنوبی و غربی (به ویژه خوزستانِ ایران) باز کرده است و آنها را «برادران عرب اهوازی» و «جنگجویان شریف کرد در ایران» یاد می کند .

او از دولت و مردم ایران نیز می خواهد که آنچه «تصمیم مشروع عراق» می خواند، را بپذیرند و می گوید: «امیدواریم که همسایه ما ایرانی، آزاد و مستقل باشد و نقش مثبتی در منطقه خلیج فارس و در جنبش غیرمتعهد ها و در مبارزه ملت ها برای آزادی، استقلال و پیشرفت ایفا کند.»

او برای چند بار تاکید می کند که «عراق جزئی از ملت عرب است» و اصرار دارد که «جنگ با ایران به منظور احقاق حقوق از دست رفته اعراب است.» صدام می خواهد نشان دهد که تنها برای استرداد اراضی عراق نیست که به ایران اعلان جنگ می دهد بلکه به همان اندازه که به اراضی عراق توجه دارد، به اراضی اعراب و به طور مشخص به وضعیتِ سه جزیره واقع در دهانه تنگه هرمز (تنب بزرگ، تنب کوچک، و ابوموسی) نیز توجه دارد و تلاش دارد آنها را از ایران بگیرد و به ملت عرب بدهد.

صدام با راه ها و زبان های مختلف ایران را تهدید به جنگ تمام عیار می کند.

از طرفی دیگر ، وزیر امور خارجه دولت موقت روز 10 شهریور 1358 در حاشیه اجلاس سران جنبش عدم تعهد در هاوانا پایتخت کوبا، با صدام حسین، رئیس جمهور وقت عراق دیدار و گفت وگو می کند ، که در انتها صحبت هایشان به اینجا ختم می شود که صدام مساله ی سه جزیره ی ایرانی در خلیج فارس را مطرح می کند و می گوید که این جزایر در زمان شاه ایران اشغال شده و شما باید آن را تخلیه کنید و به امارات برگردانید.

در پاسخ به این سخنان صدام وزیر امور خارجه ی دولت موقت ایران می گوید: در مورد سه جزیره ایرانی در خلیج فارس حاضر نیستیم با شما صحبت کنیم، چون به عراق ربطی ندارد ! در واکنش به سخن او  صدام می گوید: مگر شما با باور های حزب بعث آشنا نیستید؟ ما معتقدیم هر مساله عربی، مساله حزب بعث است. دوباره از او می پرسد : حزب بعث چند سال است تاسیس شده است؟ صدام (با نوعی از تبختر و غرور) گفت نزدیک به 50 سال است. در پاسخ به صدام می گوید: حزب بعث با یک سابقه 50 ساله هر مساله عربی را مساله خود می داند. حوزه علمیه نجف بیش از 900 سال سابقه دارد و با منطقی که حزب بعث دارد، امام خمینی هم می گوید هر مساله اسلامی، مساله ماست. حال اگر می خواهید وارد این چالش بشوید، فکر عواقب آن را هم بکنید.(٤)

آغاز جنگ تحمیلی از زبان دکتر صادق خرازی

با پیدایش انقلاب  اسلامی در ایران، و رویدادهای ناشی از تحول و دگرگونی نظام در ایران، زمینه و زمان را برای اهداف جاه طلبانه صدام آماده کرد. قدرت نمایی در منطقه خلیج فارس و احیای حس ناسیونالیستی عربی و کسب زعامت و به دست آوردن و اعتباری حتی بالاتر از جمال عبدالناصر در جهان عرب با هم ترکیب شد تا صدام در صدد برآید تا به عنوان قدرت برتر منطقه، نقش رهبری را در جهان عرب و بدست آورد. مذاکرات محرمانه مقامات سازمان سیا  و شورای امنیت عراق و برخی از دول قدرتمند دیگر به صدام حسین اعتماد به نفس کامل در تجاوز به ایران را داد، مانورهای دیپلماتیک  طارق عزیز و سیستم بعث سیاسی هم در ممالک عربی و هم با قدرت های جهانی ، زمینه  حمله و تجاوز به ایران را از نظر سیاسی ،کاملاً مساعد دید.  سپس با دست زدن به یک تهاجم نظامی و سکوت مجامع بین المللی در آغاز جنگ و حمایت تلویحی قدرت های جهانی که صدام را مهمترین عامل مهار ایران میدانستند عملا جنگ و تجاوز علیه ایران را اغاز کرد (٥)

جنگ ایران و عراق بزرگترین جنگ قرن بیستم

جنگ آغاز شد ، جنگی که هزاران هزار جوان و کودک را زیر پای دیو صفتان و بی خبران از وجدان ها له کرد ، شهرهای بسیاری را از بین برد و هزاران نفر را آواره ی شهرها و روستاهای دیگر کرد، خسارت های مالی و روانی زیادی به جای گذاشت و ظالمانی را رسوای زمانه کرد آنها که تمام رویاهای کثیف خود را در جنگ و خونریزی و آوارگی مردمان مظلوم و بی دفاع می دیدند، به خیال خود می خواستند قهرمان باشن اما دست روزگار آنها را از چاله های سیاه بیرون کشید.


پی نوشت:

(١) و (٢)و (٣):سایت موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی،

 (٤):سایت تاریخ ایرانی،

(٥):سایت پژوهش های ایرانی و اسلامی