تبیان، دستیار زندگی
علیرضا محمدی در یادداشتی می نویسد: دست به خیر، بخشنده و دردمند بودن 3 صفتی هستند که احتمالاً شهیدتان می کند!
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

3 صفت برای شهادت


علیرضا محمدی در یادداشتی می نویسد: دست به خیر، بخشنده و دردمند بودن 3 صفتی هستند که احتمالاً شهیدتان می کند!

بخش فرهنگ پایداری تبیان

شهدا

قاعدتاً هر آدمی وقتی با یک موضوع مشخص درگیر می شود، حالا به لحاظ شغلی یا ارتباط هایی که می گیرد، به دریافت هایی نائل می شود که لازمه شغلش به شمار می رود. مثلاً اگر شما در سرویس ایثار و مقاومت مشغول باشید، خواهی نخواهی ارتباطتان با خانواده شهدا، رزمندگان، جانبازان و... زیاد می شود. گفت و گو می کنید و سوال و جواب و... خیلی وقت ها از لابه لای همین حرف ها به اشتراکات جالب توجهی می رسید که جمع بندی آن ها به نتیجه مشخصی می رسد.
وقتی این اشتراکات را کنار هم بگذاریم، می شود به صفاتی رسید که در جمیع شهدا کم و بیش وجود داشت و «شاید» کمکشان کرد تا به مقام شهادت برسند. شاید را در گیومه می گذارم تا تأکید بر تردید باشد. حالا خدا از کسی خوشش آمد و او را کشت و خودش خون بهایش شد، رمز و رازی دارد که عقل من و امثال من به آن نمی رسد. منتها به عنوان نمونه از بس که صفت «دست به خیری و کمک به دیگران» را از بین صفات شهدا شنیدیم و انتشار دادیم، عقلم همین اندازه قد می دهد که نکند صفت بخشش و کرامت یکی از خصوصیاتی باشد که قواره آدم را به لباس تک سایز شهادت می رساند.
این دست صفات مشترک در مرام شهدا چند موردی را شامل می شوند. یعنی خود بندهِ خبرنگارِ دفاع مقدسی با چند صفت مشترک در شهدا رو به رو شده ام. یکی از آن ها کرامت و بخشندگی است. یک جور دردمندی از دیدن آلام مردم و بی خیال از کنارشان عبور نکردن. در این یادداشت قصد ندارم نام شهید خاصی را بیاورم بلکه مروری می کنیم به خاطرات مشترک خانواده ها که از بخشندگی و دست به خیری عزیزان شهیدشان تعریف کرده اند. یکی از شهدای مدافع حرم از اهالی شهر قم خانم جوراب فروشی را در پارکینگ عمومی نزدیک حرم می بیند، دلش آشوب می شود که چرا باید چنین آدم هایی وجود داشته باشند. آن لحظه پول جیبش نبود و چقدر راه می رود تا از عابر بانک پول بگیرد و دوباره مسیر رفته را برمی گردد و از او جوراب می خرد.
نگذشت به راحتی و نرفت. دلش درد آمد. دردمند بود و دغدغه داشت و دست به خیری در مرامش بود. یا یکی دیگر که از شهدای مدافع حرم محلات جنوب شهری و مشخصاً یافت آباد تهران، دو کودک یتیم را سوار ماشینش می برد تا کن سولقان و در رستوران اجاره ای دایی اش برای آن ها دو پرس شیشلیک می خرد. دایی می پرسد این ها کی هستند، می گوید: از صحبت های بینشان شنیدم که آرزو داشتند پدرشان زنده بود و آن ها را مثل بچه های همسایه به گردش می برد. پیش خودم فکر کردم بابایشان نیست، من که هستم. از مادرشان اجازه گرفتم و آوردمشان برای یک روز هم که شده خوش باشند. «یا با خانواده شهیدی از اهالی میدان نماز شهرری ملاقات کردیم که آخر دست به خیری بود. آن قدر به این محروم و آن محرم کمک می کرد که حساب از دست خودش و خانواده اش دررفته بود.»
پس دست به خیری و بخشندگی و دردمندی با هم یک صفت را شامل می شوند. صفت دوم هم می شود عملیاتی بودن و غیرت داشتن. اینکه بنشینی و بگویی کاش میدانی بود و اسبی و مرد میدانی لابد شهادت، جور درنمی آید. جالب است در همین شهدای مدافع حرم تعداد قابل توجهی از آن ها در ماجرای فتنه 88 کف خیابان ها بودند و خیلی شان مورد ضرب و شتم آشوبگران واقع شدند. تعداد این ها آن قدر زیاد است که اگر بخواهیم اسم هم بیاوریم نمی شود. یک لیست از شهدای مدافع حرم خصوصاً در مقطع سنی بالای 20 سال تا 30 و خرده ای را جلوی تان بگذارید، ندید 90 درصدشان در برخورد با فتنه مرد میدان بوده اند. همین عمل گرایی تنشان را از پشت میز و صندلی گرم و راحت کند و به جبهه های دفاع از حرم کشاند.
تا اینجا هم شد دست به خیری و عمل گرایی، اما صفت سوم چندان دیدنی نیست. حس کردنی است. یک آرزویی به نام «شهید شدن» که توی دل این ها افتاده که رهایشان نمی کند و رهایش نمی کنند. این آرزو را مثل پلاکی آویخته بر گردن این طرف و آن طرف می برند. پای سفره عقد به عروس خانم می گویند «اینجا دعایت می گیرد، بگو الهی آقا داماد را شهید کن» این جمله را یکی از سرداران لشکر 31 عاشورا از همسرش خواسته بود. یا از همسران شهدای نسل جدید (مدافعان حرم) بارها و بارها شنیدیم که چطور موقع عقد طلب شهادت داشتند. این آرزوی شهادت گویا مُثُل همان انرژی مثبتی است که راه را در عالم واقع، به سوی شهادت باز می کند. البته اثرات خارجی خاصی هم دارد. اینکه ارتباط صاحب آرزو را با شهدا زیاد می کند. راه به راه گلزار شهدا می روند. دم به دم فیلشان یاد هندوستان می کند و آن قدر با شهدا حشرونشر می کنند، تا خودشان هم شبیه آن ها می شوند.
در کنار این سه صف حسنه، رضایت پدر و مادر هم شرط است. شاهد بودیم که غالب والدین شهدا به قدری از رفتار و احترام فرزندشان نسبت به خود رضایت داشتند که علت رسیدن فرزندشان به مقام شهادت را ناشی از دعای عاقبت به خیری خودشان می دانستند.
مسیر شهادت آن هایی که زندگی شان را نوشتیم و خواندیم، این صفات را در برداشت. حالا هرکسی می تواند برداشت خودش را داشته باشد. هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله.


منبع: روزنامه جوان