تبیان، دستیار زندگی
در یک روز پاییزی، که هوا کمی سرد شده بود، میمون کوچولو با خودش فکر می کرد که چکار کنم، چکار نکنم، کمی گرمم بشود؟...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عیادت

در یک روز پاییزی، که هوا کمی سرد شده بود، میمون کوچولو  با خودش فکر می کرد که چکار کنم، چکار نکنم، کمی گرمم بشود؟

عیادت

یک مرتبه گفت: آخ جان می روم با دوستانم یک مسابقه دو راه می اندازم رفت و رفت تا به گاو تپلی رسید.
و گفت سلام دوست مهربان، با من به مسابقه  دو می آیی؟ 

گاو تپلی گفت: سلام، البته که می آیم، بیا با هم بدویم. اما میمون کوچولو گفت نه، بهتر است با همه دوستانمان بدویم تا بیشتر لذت ببریم. دو تایی راه افتادند تا این که شتر بلند قد آن ها را دید.

شتر گفت: سلام دوستان کجا می روید؟ میمون کوچولو  و تپلی جواب دادند سلام، می رویم تا با بقیه دوستانمان یک مسابقه دو راه بیندازیم. تو هم با ما بیا، سه تایی به طرف پارک رفتند تا به دوستانشان برسند. میمون  گفت: بیایید تا آن جا تمرین کنیم.  دویدند و دویدند تا به پارک رسیدند.

همه دوستان آن جا جمع بودند به هم دیگر دست دادند و احوال پرسی کردند اما مثل همیشه خوشحال نبودند. میمون کوچولو  پرسید:  چرا ناراحتید خرگوش باهوش جواب داد: از سگ باوفا خبر نداریم، تا حالا نیامده، نمی دانیم چکار کنیم، میمون کوچولو  گفت: این که اصلاً ناراحتی ندارد به خانه شان می رویم و احوالش را از مادرش می پرسیم.

همه به خانه دوستشان رسیدند، مادر سگ باوفا بیرون خانه هیزم جمع می کرد. به او سلام کردند و پرسیدند: چرا سگ امروز پیش ما نیامده است؟ مادر جواب سلامشان را داد و گفت: بچه ام سرما خورده و مریض شده. دکتر گفته باید استراحت کند من هم می خواهم برایش سوپ درست کنم.

شتر گفت می توانیم به دیدنش برویم؟ 
مادر جواب داد، البته خوشحال هم می شود اما زیاد پیشش نمانید. میمون کوچولو از همان دور و بر یک دسته گل زیبا تهیه کرد بعد همه با هم به عیادت دوستشان رفتند.


عیادت


سگ کوچولو روی تخت دراز کشیده بود. با دیدن دوستان خوشحال شد و همه سلام و احوال پرسی کردند.

میمون کوچولو که داشت به پنجره نگاه می کرد گفت: در هوای سرد باید لباس گرم بپوشیم و بهداشت را رعایت کنیم، مثلاً قبل از غذا دستمان را بشوییم،  وقتی عطسه یا سرفه می کنیم؛ دستمالی جلوی دهانمان بگیریم.

خرگوش باهوش در حالی که داشت گوشش را می خاراند گفت: آن دفعه ای که من مریض شدم، مادرم برایم سوپ درست کرد من هم خوردم بعد خیلی خیلی زود خوب شدم. اگرتو هم می خواهی زودتر پیش ما برگردی باید سوپ و آشی را که مادرت درست می کند، بخوری.

گاو تپلی دستی به شکمش کشید و به شوخی گفت: اگرسوپت را نخوردی مرا صدا کن تا همه اش را برایت هورتی سر بکشم یک مرتبه همه زدند زیر خنده.

 بعد شتر گفت: برای این که دوستمان بیشتر استراحت کند و زودتر خوب شود بلند شوید تا برویم. و یکی یکی از سگ کوچولو با شادی خداحافظی کردند و همه از این که به عیادت دوستشان رفته بودند خوشحال بودند.


 راستی بچه ها شما اگر به عیادت کسی بروید چه کارهایی انجام می دهید؟
 

koodak@tebyan.com
شهرزا فراهانی-  نویسنده: عابدین فهیمی
 

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.