تبیان، دستیار زندگی
لطفعلی خان آخرین پادشاه زندیه بود که بعد از گذشت قریب به یک دهه از مرگ کریم خان زند، (بنیانگذار سلسله زندیه) در سال ۱۷۸۹ بر مسند پادشاهی ایران نشست. لطفعلی خان ۵ سال بر ایران فرمانروایی کرد و در نهایت به دلیل ضعف حکومتی که از خود نشان داد و خیانت یکی ا
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تاج زند و تاراج قاجار

لطفعلی خان آخرین پادشاه زندیه بود که بعد از گذشت قریب به یک دهه از مرگ کریم خان زند، (بنیانگذار سلسله زندیه) در سال 1789 بر مسند پادشاهی ایران نشست. لطفعلی خان 5 سال بر ایران فرمانروایی کرد و در نهایت به دلیل ضعف حکومتی که از خود نشان داد و خیانت یکی از نزدیکان خود خاندان زندیه را به دست قاجار داد تا آقا محمد خان قاجار، فصل جدیدی از تاریخ پارس را رقم زند...

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
تاج زند و تاراج قاجار

رسیدن به جانشینی کریم خان زند چه قدر طول کشید؟

کریم خان زند در سال 1779 درگذشت و انتخاب جانشین بعدی او یک دهه زمان برد و این مدت زمان طولانی آسیب بسیار زیادی به خاندان زندیه  وارد آورد. در این ده ساله علاوه بر کشمکش و نزاع بر سر مسند قدرت، مجال آن فراهم شد تا حاکمان مختلفی در هر گوشه و کنار ایران بر رعایا حکمرانی کنند. تعداد شاهان و فرمانروایان کوچک در این دوران ده ساله بسیار زیاد شد و هر یک ساز خود را می زدند و حاضر به پیروی از دیگری نبودند. آقا محمد خان قاجار نیز که بعد ها در مقابل لطفعلی خان و خاندان زندیه قرار گرفت، یکی از همین خرده فرمانروایانی بود که در این دوره ده ساله مجال کسب قدرت یافته بود. آقا محمد خان از    همان ابتدا در اندیشه براندازی خاندان زند بود، در آن زمان که لطفعلی خان بر مسند قدرت نشست، زندیان به دلیل اطمینان خاصی که به دلاوری، ثبات قدم و وفاداری شاه جدید خود داشتند هیچ گاه بدین موضوع نمی اندیشیدند که او با اشتباهی بسیار بزرگ تاریخ حکومت 44 ساله زند را به پایان برده و پارس را در مسیر فرمانروایی 131 ساله قاجاریه قرار دهد. لطفعلی خان پسر جعفرخان زند و نوه صادق خان زند، برادر کریم خان زند بود. او دارای ویژگی های برجسته بسیاری چون خوش  سیمایی، دلاوری، نیرومندی و هوش سرشار بود.

لطفعلی خان یکی از حاکمان متعددی بود که هر یک بعد از مرگ کریم خان مشغول سر و سامان دادن بخشی از کشور بودند و در نقطه ای خاص برای خود حکمرانی می کردند. او بوشهر را برگزیده بود و مشغول سامان دادن به این منطقه بود که خبر دستگیری پدرش توسط یکی از رقبای زندیه به نام "صید مرادخان زند" را شنید.

مراد خان به یکی از غلامان خود دستور داده بود تا جعفرخان را ترور کنند. خبر ترور پدر، لطفعلی خان را به شیراز پایتخت زندیه کشاند و مراد خان مجبور شد تا قدرتی را که با ترور جعفرخان در شیراز از آن خود کرده بود به فرزند او واگذار کند. لطفعلی خان تنها هجده و یا نوزده سال داشت که با سیصد تن سپاهی دشتستانی خود را به شیراز رساند و بر کودتاگران پیروز شد و کنترل اوضاع را در دست گرفت.

لطفعلی خان گرچه در ابتدای کار و برای انتقام خون پدر و حفظ خاندان زندیه شجاعت و دلاوری خاصی از خود نشان داده بود اما از    همان لحظات که نام بزرگ ترین رقیب او آقا محمد خان قاجار در کنار نام او قرار گرفت چندان قدرتمند عمل نکرد. او در ابتدا توانست تا در یک نبرد تقریبا سنگین بخش های شمالی شیراز را از آقا محمد خان که سعی در نفوذ در منطقه اصلی زندیه داشت بگیرد، اما این نبرد برد چندان ساده ای برای لطفعلی خان نبود. آقا محمد خان در این جنگ از شترهای بسیار زیادی استفاده کرد تا اسب های زندیان را به وحشت بیاندازد. زندیان در جدال با آقا محمد خان توانستند شیراز را نگه دارند و قاجاریان مجبور به عقب نشینی به سمت تهران شدند. لطفعلی خان موفقیت چشمگیری را در مقابل آقا محمد خان از آن خود نکرده بود چرا که قاجار در شش هفته تمام توان نیروهای زندیه را در اطراف شیراز کاملا تحلیل داده بود.

در همان سال (یک سال پس از پادشاهی) لطفعلی خان سعی کرد تا وجهه خود را با حمله به کرمان و تسخیر این منطقه بهبود بخشد اما در این نبرد نیز پیروز نشد. او به کرمان رفت تا حاکم آنجا را که از فرمان زندیه سرپیچی می کرد تغییر دهد اما شرایط بد آب و هوایی و فصل سرما باعث شد تا شکست دیگری برای لطفعلی خان رقم خورد و دلاوری و تدبیر او باز هم زیر سوال برود.

خاندان زندیه از همان سال های نخست پس از مرگ کریم خان زند در کشمکش با آقا محمد خان قاجار بود. گرچه لطفعلی خان نخستین شاه رسمی خاندان زند پس از کریم خان شد اما پدرش جعفرخان نیز بار ها در نقش نماینده زندیه پیش از پادشاهی پسر، در مقابل آقا محمد خان قاجار قرار گرفته بود. آقا محمد خان یک بار به اصفهان، شهری که جعفرخان در گذشته در آنجا فرمانروایی می کرد حمله کرده و جعفرخان به ناچار راهی شیراز شده بود. آقا محمد خان بعد از این ماجرا تصمیم گرفت تا پس از دسیسه برای مرگ جعفرخان با حمله به شیراز آنجا را همانند کریم خان زند به پایتخت قاجاریان بدل کند اما با لطفعلی خان که در واکنش به ترور پدر به آنجا آمده بود روبرو شد و تصمیمش هرگز عملی نشد.

تنها بازماندگان خاندان زندیه

جعفرخان زند و پسر جوان او تنها بازماندگان خاندان زندیه بودند که متوجه رشد قاجار در نقاط مختلف کشور شدند و تا آخرین لحظات زندگی خود تلاش کردند تا به عنوان نماینده خاندان زند در مقابل آقا محمد خان ایستادگی کنند. جعفرخان بعد از فرار از اصفهان به شیراز پی برد که شهری که آن را ترک کرده در اختیار برادر آقا محمد خان قرار گرفته است. بنابراین بار دیگر به اصفهان لشکرکشی کرد تا در حرکتی نمادین به مردم فارس نشان دهد که حکومت در دست زندیان است و نه قاجاریان. جعفرخان اصفهان را بار دیگر پس گرفت اما بعد از ورود به شیراز در بهار 1789 در مرکز حکمرانی زندیان کشته شد و مسیری را بنیان گذارد تا لطفعلی خان نیز دنباله رو راه پدر شود. در سال 1791 بود که لطفعلی خان تصمیم به حمله به اصفهان گرفت اما از آنجا که به یکی از افراد خود به نام حاج ابراهیم خان کلانتر شک بسیار زیادی داشت پسر او را نیز همراه خود برد. این موضوع کمک چندانی در آن شرایط نکرد و به محض خروج شاه از شهر، تمامی مردان او به دستور حاج ابراهیم خان کلانتر دستگیر شدند. حاج ابراهیم به برادر خود در سپاه لطفعلی خان پیام داد که شهر شیراز در دست اوست. وفاداران سپاه لطفعلی خان به محض شنیدن این خبر به سمت شیراز بازگشتند اما دروازه های شیراز بسته بود و سپاهیان وفادار از هراس حمله و تجاوز به خانواده های خود لطفعلی خان را تنها گذاشتند، تنها شمار اندکی از وفاداران نزد شاه زند ماندند و به همراه او به سمت بوشهر رفتند.

سپاه وفادار به لطفعلی خان نخست به دشتستان و سپس به بندر ریگ رفت. "امیر علی خان حیات داوودی" فرمانروای ریگ وی را به گرمی پذیرفت و در اندازه توان به او نیرو داد. لطفعلی خان با سه هزار تن در منطقه ای به نام شهرک میان راه (بین شیراز-اصفهان) و در 14 فرسنگی شیراز به نبرد با سپاه قاجار رفت ولی چون شمار سپاهیان هر دو طرف با هم برابر نبود لطفعلی خان به حملات پی  در پی روی آورد و ماه ها سپاه قاجار را کلافه کرد. اما باز هم موفقیتی حاصل نشد و به ناچار با صد تن از یارانش از راه بیابان به طبس رفت و با سپاهی اندک ابرقو را گرفت. در آنجا به گسترش سپاهش پرداخت تا آنکه نیرو هایش را به 1500 تن رساند و سرانجام توانست بر شهر کرمان نیز چیره گردد. کرمانیان او را پذیرفتند و از او پشتیبانی کردند. او در کرمان به نام خود سکه زد و آن شهر را مرکز پادشاهی کوچکش قرار داد.  اما مدت زمانی نگذشت که آقا محمد خان با لشکرش کرمان را نیز محاصره کرد، محاصره چهار ماه به درازا کشید و در شهر قحطی آمد. سرانجام لشکر قاجار به درون شهر ریخت. لطفعلی خان زند از میان سپاه قاجار گذشت و توانست به یاری اسبش جان سالم به در برده و به سوی ارگ بم برود. شاه زند به بم رفت و حاکم بم نیز وی را به نیکی پذیرفت ولی از آنجا که گمان برده بود برادرش که از لشکریان زند بود به دست سپاه قاجار افتاده  است به میهمان خود خیانت کرد و وی را به قاجار ها سپرد. آقا محمد خان قاجار پاداشی را برای تحویل دادن مرده یا زنده لطفعلی خان زند تعیین کرد و فرمانروای بم با تحویل لطفعلی خان به او پاداش را نیز از آن خود کرد. لطفعلی خان را در حالیکه در نبرد با دشمنان زخم های سختی روی بازو و پیشانی برداشته بود، به کرمان نزد آقا محمد خان قاجار بردند. او که خون بسیاری را از دست داده بود با    همان حال در برابر آقا محمد خان ایستاد و به خان قاجار سلام نداد و تعظیم نکرد. آقا محمد خان نیز که غرور بیش از حد شاه ظریف الاندام را در مقابل ابهت خود مشاهده کرد، دستور داد که اصطبل بانانش وی را مورد تجاوز جنسی قرار دهند. فردای آن روز لطفعلی خان را باز به پیش خان قاجار آوردند، در حالیکه دیگر توانی نداشت و آب هم به او نداده بودند، وی را بر روی زمین می کشیدند.

آقا محمد خان لطفعلی خان را به تهران برد و پس از چندی دستور کشتنش را داد. مرگ وی را به روش خفه کردن نوشته اند. پیکرش را در امام زاده زید در بازار قدیمی تهران به خاک سپردند.

هنگامی که لطفعلی خان از فارس دور شد آقا محمد خان در شیراز بر تخت پادشاهی زندیان نشست و نخستین دستوری که داد ویران کردن آثار بر جای مانده از زندیان بود. دستور دیگر آقا محمد خان بیرون کشیدن استخوان های کریم خان زند، بنیان گذار پادشاهی زندیان از آرامگاهش بود، وی استخوان های کریم خان زند را به تهران برد و دستور داد که در زیر پله های کاخش جایی که همیشه از آن گذر می کرد خاک کنند تا همیشه بر آن پای نهد. این استخوان ها تا دوره پادشاهی رضا شاه پهلوی در همان جا ماند تا اینکه در دوره رضا شاه استخوان ها را با احترام بسیار از خاک بیرون آوردند و در جایی دیگر به خاک سپردند.


منبع: سایت تاریخ ایرانی (A History of Persia، روبرت گراند واتسون، استاد دانشگاه هاروارد،ترجمه: نسرین رضایی )