تبیان، دستیار زندگی
سیدضیاء طباطبایی درکودتای 1299 خورشیدی همراه با رضاخان بود و رئیس الوزرای ایران شد و تا 14 خرداد 1300 در این مقام بود....روز هشتم شهریور 1348 سیدضیاءالدین طباطبایی، نخست وزیر برآمده از كودتای سوم اسفند 1299 در 81
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سیدضیاء عامل كودتای انگلیسی رضاخان  پهلوی

سیدضیاء طباطبایی درکودتای 1299 خورشیدی همراه با رضاخان بود و رئیس الوزرای ایران شد و تا 14 خرداد 1300 در این مقام بود....روز هشتم شهریور 1348 سیدضیاءالدین طباطبایی، نخست وزیر برآمده از كودتای سوم اسفند 1299 در 81 سالگی درگذشت.

فهیمه السادات آقامیری-بخش تاریخ ایران و جهان تبیان

سیدضیاء عامل كودتای انگلیسی رضاخان  پهلوی

عامل اجرایی كودتای رضاخان پهلوی ، چه کسی بود؟

سیدضیاءالدین طباطبائی مشهورترین نخست وزیر در سالهای پایانی سلسله قاجار و عامل اجرایی كودتای رضاخان پهلوی بود. او فرزند سیدعلی آقا یزدی از خطبا وسخنوران مشهور دوره مظفرالدین شاه قاجار بود.
سیدعلی آقا یزدی در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه قاجار در حوزه علمیه نجف به فراگیری فقه و اصول مشغول بود واز محضر درس آیت الله العظمی حاج میرزاحسن شیرازی كسب فیض می كرد. وی با آیات عظام و مراجعی چون آقا سیدابوالحسن اصفهانی و مرحوم حاج آقا حسین بروجردی همدرس بود. هنگامی كه مظفرالدین میرزا در دوران ولیعهدی خود از پیشگاه مرحوم میرزای شیرازی استدعا كرد كه یكی از روحانیون حوزه را به منظور زعامت وپیشوایی دینی هموطنان و همكیشان خویش به ایران اعزام نماید، وی شاگردش سیدعلی آقا یزدی را به ایران گسیل داشت . سید با ورود به ایران چنان مورد احترام مظفرالدین میرزا قرار گرفت كه به وصیت او برجنازه اش نماز گذاشت .

سیدعلی آقا یزدی در ابتدا جزو مخالفان مشروطه بود وتنهادر چارچوب اقدامات مظفرالدین شاه با مشروطه خواهان همراهی می كرد، اما به مرور و بویژه پس ازبه قدرت رسیدن محمدعلی شاه كه چهره استبدادی وضدمردمی قاجار رابرملا كرد، او به صف مشروطه طلبان پیوست و به سرعت در زمره دوستان و همرزمان شهید شیخ فضل الله نوری قرار گرفت .

پس از حادثه به توپ بستن مجلس شورای ملی كه با تبانی محمدعلی شاه قاجار صورت پذیرفت ، سیدعلی آقا كاملاً در جبهه مخالفین دولت قرار گرفت . به طوری كه یكبار در دوران استبداد صغیر به ساری تبعید شد و خانه اش در تهران توسط عوامل دولتی واوباش غارت گردید.

سیدعلی آقا یزدی كه از مدرسین مسجد سپهسالار تهران بود، در یكی از سفرهایی كه در سالهای جوانی به شیراز داشت ، با دختری شیرازی ازدواج كرد. سیدضیاءالدین طباطبائی ثمره همین ازدواج و نخستین فرزند وی بود.

نگاهی به دوره های زندگی سیدضیاءالدین طباطبائی

دوران زندگی سیدضیاء شاهد حوادث مهمی ازجمله انقراض سلسله قاجار، ظهور و سقوط رضاخان و جنگ های جهانی اول و دوم بود. این دوره را می توان به 5مقطع متمایز تقسیم كرد.
 1 .مقطع قبل ازبه قدرت رسیدن سیدضیاء الدین كه با فعالیتهای روزنامه نگاری او از سنین نوجوانی آغاز می شود و تاسن 31 سالگی كه وی با كودتا قدرت رادر كشور به دست می گیرد، ادامه می یابد. ویژگی این دوره تلاش گسترده سیدضیاء برای جلب حمایت محافل وابسته به انگلیس در داخل كشور و شاخص كردن چهره خودبه عنوان سیاستمدار جسوری است كه قادر است با حمایت انگلستان ، اوضاع سیاسی ایران رادگرگون سازد. در این دوران كه معاصر با حوادث مشروطیت است ، سید صاحب چهره ای مرموز و دوگانهاست . روزنامه نگاری است كه از حرفه خود به عنوان محملی برای تبلیغ سیاست بیگانگان استفاده می كند.
 2 . دوران نخست وزیری سیدضیاءالدین كه با كودتای سوم اسفند 1299 آغاز می شود و تا 4 خرداد سال 1300 هجری شمسی ادامه می یابد. ویژگی این دوره ، سختگیری سید در داخل كشور و تشدید عملیات تعقیب و بازداشت ناراضیاءن از یك سو و تلاش برای ایجاد توازن در رفتار با دو دولت اشغالگر انگلیس و روسیه از جانب دیگر است . سید در این دوره سه ماهه در عین وابستگی به لندن تلاش می كند تا با انعقاد قرارداد جداگانه با روسیه از برانگیختن حساسیت ضدانگلیسی روسها جلوگیری كند. در این دوره سیدضیاء به عنوان یك كودتاچی دیكتاتور وسختگیر مطرح است .
 3. دوران اقامت سیدضیاء در خارج از كشور كه از خرداد سال 1300 با بركناری وی از مقام نخست وزیری آغاز می شود و تا مهر 1322 كه وی به كشورش بازمی گردد، ادامه می یابد. سید در بخشی از این دوران در اروپا به گردش ودر بخشی دیگر به كار تجارت فرش می پردازد. سپس به فلسطین می رود و در آنجا به ریاست دبیرخانه كمیته اسلامی قدس منصوب می گردد ودست به معاملات ملكی پنهان و آشكار بایهودیان می زند. در این دوره كه 22 سال به طول می انجامد شاهد اشغال ایران توسط متفقین و سرنگونی حكومت رضاخان هستیم .
 4. دوران فعالیتهای پارلمانی سیدضیاءكه از اسفند 1322 باشروع كار مجلس چهاردهم آغاز می شود وبا دستگیری وی توسط قوام السلطنه در اسفند 1324 خاتمه می یابد. ویژگی این دوره دوساله نیز تشكیل حزب «اراده ملی » توسط سیدضیاء و مبارزه وسیع وی با حزب توده می باشد. سید در این دوره تنها به عنوان یك شخصیت حزبی كه فعالیت های سیاسی خود را ازسنگر مجلس ادامه داده است ، مطرح می باشد.
 5. دوران كناره گیری سیدضیاء از سیاست كه با آزادشدن وی از زندان در 27 اسفند 1325 آغاز می شود و تا زمان مرگ وی در شهریور 1348 ادامه می یابد. در این دوره 23 ساله نیز سید عمدتاً به فعالیتهای كشاورزی ودامپروری در قزوین و منطقه سعادت آباد تهران سرگرم است . در این دوره گهگاه محمدرضا پهلوی ، وی راطرف مشورت خود در بعضی تصمیمات سیاسی قرار می دهد. سیدضیاء در این دوره هر هفته یك روز با شاه ملاقات داشته و غیر از این هفته ای دو روز نیز در منزل خود ملاقاتهای عمومی با دوستان وبستگان خود انجام می داده و طی این ملاقاتها راجع به مسائل مختلف روز با آنان به بحث و تبادل نظر می پرداخته است . ویژگی این دوره نیز دوری جستن سیدضیاء از فعالیتهای سیاسی بوده است .

سیدضیاءالدین در دوران قبل از كودتا

سیدضیاءالدین طباطبائی هفت سال قبل از ترور ناصرالدین شاه قاجار در یكی از روزهای تابستان سال 1268 هجری شمسی در شیراز دیده به جهان گشود. وی در 10 ماهگی همراه خانواده خود از شیراز به تبریز نقل مكان كرد و تا نزدیكی انقلاب مشروطیت به مدت 15 سال در تبریز ماند. او تحصیلات مقدماتی راتحت مراقبت معلمین خصوصی درخانه پدر انجام داد. سپس به شیراز زادگاه مادرش رفت و در آنجا به تحصیلات مذهبی و همچنین فراگیری زبان های انگلیسی وفرانسوی پرداخت .
 سیدضیاء از دوران بلوغ به دلیل تضاد و تعارضی كه باافكار پدرش داشت ، از وی دوری می كرد. او گاه هیأت و شكل ظاهری خویش را تغییر می داد، لباس روحانی را از تن بدر می كرد و به كلاه وسرداری وشلوار ملبس می گشت و گهگاه نیز برای اینكه خود را متجدد نشان دهد، در ملاءعام با كت و شلوار و پاپیون حاضر می شد. اواز آغاز نوجوانی به علت انحراف در فكر و عقیده از سنت های مذهبی چشم پوشی می كرد. به موسیقی و شكار و تفریحات ضددینی می پرداخت . این گونه اقدامات وی غالباً مورد نكوهش خویشان و آشنایان و اطرافیان وی قرار می گرفت .

سیدضیاءالدین طباطبائی در سال های اول قیام مشروطیت و در سن 17 سالگی در سایه فضای باز سیاسی به وجود آمده به كمك دایی خود ابتدا نشریه ای به نام «اسلام » و كمی بعد نشریه دیگری به نام «ندای اسلام » رادر شیراز انتشار داد ودر آن به حمایت از جنبش مشروطه پرداخت .

این نشریه كه اولین شماره آن دوماه پس از مرگ مظفرالدین شاه و در آغاز صدارت محمدعلی شاه ، در 15 اسفند 1285 منشتر شد، به منزله شروع فعالیت های سیاسی سید می باشد. امانشریه وی پس از مدتی توقیف گردید و چون سید جان خود را در خطر می دید، باتغییر لباس و همراه تحریریه خود راهی تهران شد و برای همیشه شیراز را ترك كرد. او در تهران فعال تر از قبل به صف مشروطه طلبان پیوست و حتی گفته می شود كه مبتكر چاپ و توزیع «فرمان مشروطیت » در تیراژ وسیع نیز بوده است .
 سیدضیاء برخلاف پدرش هواخواه جدی مشروطه بود وكمتر به جنبه های «مشروعه » آن توجه داشت . او در هجرت بزرگ علما و روحانیون و تجار به شهر مقدس قم (مرداد 1285) خود را در صف آنان قرار داد. شركت در اعتراضات واجتماعات عظیم مردمی ، شركت در تحصن علما در حرم حضرت عبدالعظیم ، مخابره تلگرام به سفارتخانه ها و مراجع تقلید در نجف اشرف جهت برانگیختن آنان به حمایت از نهضت مشروطه از جمله اقدامات سیدضیاء بوده است . او گاه دست به اقدامات خشن تری نیز می زد. از جمله اینكه زمانی توسط یكی از عوامل خود در مغازه حاج محمداسماعیل نماینده دوره اول مجلس (و هوادار محمدعلی شاه ) اقدام به بمب گذاری كرد. انفجار بمب سبب كشته شدن بمب گذار گردید و سید از ترس جان خود به سفارت بلژیك پناه برد واز آنجا به خارج رفت . در پی این حادثه بود كه سیدضیاء دریافت می توان با حمایت خارجی گلیم خود را از آب بیرون كشید.
 سیدضیاء در مورد دیگری به دلیل بمب اندازی به خانه «شعاع السلطنه »، برادر محمدعلی شاه تحت پیگرد قرار گرفت و به سفارت انگلیس پناهنده شد. اما سفارت با وجودی كه داعیه حمایت از مشروطه خواهان را داشت ظاهراً به این دلیل كه پدر سیدضیاء مخالف سیاست های انگلیس ومخالف دولت محمدعلی شاه است ، درخواست اعطای پناهندگی سید را رد كرد.

سید پس از آنكه پاسخ مشابهی را ازسفارت عثمانی شنید به سفارت اتریش پناهنده شد و در آنجا به مدت 6 ماه ماند تااینكه با صدور فرمان عفو عمومی محمدعلی شاه از سفارت خارج شد.
 این رویداد با پیشروی نیروهای مشروطه خواه در شمال كشور به سمت تهران مقارن بود. با ورود مشروطه خواهان به تهران (تیر 1288) سید به همكاری باآنان پرداخت ودر تصرف بعضی مناطق مركزی تهران بانیروهای مهاجم همكاری فعالانه ای داشت .
 سیدضیاءالدین طباطبائی در هفتم مهر 1288 خورشیدی اندكی پس از فتح تهران اولین شماره روزنامه شرق رادر 4 صفحه و به دو زبان فرانسه و فارسی باهمكاری چهره هایی مانند علی اكبر داور ودكتر حسین كحال منتشر كرد. این روزنامه برخلاف نشریه «ندای اسلام » حامی جدی مشروطه خواهان نبود ولحن بیطرفانه تری داشت .
 با این حال نشریه «شرق » كه هزینه آن توسط رزتشتیان و ارامنه تأمین می شد در 15 مهر 1289 به دلیل اهانت به مجلس دوم وپس از انتشار 64 شماره توقیف شد. سیدضیاء بلافاصله نشریه «برق » رابه جای شرق » انتشار داد. اما روزنامه «برق » نیز كمی بعد به دلیل مشابهی توقیف شد و سیدضیاء ابتدا محاكمه و به 5 سال زندان محكوم گردید ولی بعداً با دخالت عده ای از مشروطه خواهان از زندان آزاد و وادار به خروج از كشور شد. او دوسال در فرانسه وانگلیس ماند و به تحصیل پرداخت و در شرایطی كه هزینه تحصیلات وی توسط «اتحادیه دوستی ایران وفرانسه » تأمین می شد به فراگیری زبان های انگلیسی وفرانسوی پرداخت . در این مدت سیدضیاء یك بار به دعوت علاءالسلطنه سفیر ایران در لندن به عنوان نماینده مطبوعات ایران در جشن تاجگذاری ژرژ پنجم شركت كرد. در همین سفر بود كه وی بادیپلماتهای انگلیسی آگاه به امور ایران آشنا شد و به عنوان یك مشاور و رایزن فرهنگی و سیاسی مورد توجه آنان قرار گرفت .
 اقامت دوساله سید در اروپا باموضوع اولتیماتوم روسیه برای اخراج «مورگان شوستر» آمریكایی  و همچنین اولتیماتوم انگلیس برای اشغال نواحی جنوبی ایران كه انحلال مجلس دوم را درپی داشت ، مقارن شده بود. از دیگر حوادث تلخ این دوران حادثه به توپ بستن بارگاه حضرت ثامن الائمه توسط نظامیان روس بود.
 در گیر ودار این بحران سیدضیاء پس از سفری به هندوستان ومصر و دریای سرخ و عثمانی و عراق وارد ایران شد و مدتی بعد درآذر 1292 روزنامه «رعد» رابا كمك مالی سفارت انگلیس منتشر كرد.

او اعانات و كمكهای مالی انگلیس رابر هر حمایت مالی دیگری ترجیح می داد. در این رابطه «مورخ الدوله سپهر» تاریخ نویس دوره قاجار می نویسد: «روز سه شنبه 28 سپتامبر 1915 (6 مهر 1294) سیدضیاء محموله كمك مالی سفارت آلمان برای نشریه «رعد» را رد كرد و آن را نپذیرفت . او معتقد بود اتحاد با متفقین برای ایران مفیدتر از نزدیكی به آلمان است . با این حال پرنس دویس آلمانی علیرغم آنكه می دانست واسطه مذاكرات سری میان دولت ایران وسفارت انگلیس ، سیدضیاء است ، مع ذالك یك نوع حس احترامی نسبت به او دارد و برای روزنامه رعد اهمیت مخصوص قائل است .»

دوران فعالیت روزنامه «رعد» كه با تشكیل و سپس تعطیل مجلس سوم ایران مقارن بود، از حساس ترین دوره های تاریخ معاصر ایران است . وقوع جنگ اول جهانی وهجوم نیروهای روس از شمال وهجوم قوای انگلیس از جنوب و انعقاد قرارداد ننگین 1915 میان روس وانگلیس با هدف توسعه قلمرو نفوذ خود در ایران ، از جمله مهمترین رویدادهای این دوران از تاریخ ایران است . روزنامه رعد ابتدا حامی روسها بود وسپس در مقطعی به دفاع از انگلیسی ها پرداخت و حتی از تشكیل «پلیس جنوب » كه ساخته وپرداخته نظامیان اشغالگر انگلیس در نواحی جنوبی كشورمان بود، حمایت كرد.
 علی دشتی كه خود نیز روزنامه نگار بود وتمایل به انگلیسی ها داشت ، در روزنامه «شفق سرخ » تحت عنوان «آقا سیدضیاء مدیر رعد» وی راچنین معرفی می كند:
 در اینكه سیدضیاء الدین یك وقتی حامی سیاست روس و پس از آن مدافع سیاست انگلیس بوده ، به دلیل اوراق رعد كه مظهر این سیاست ها بود، هیچ جای شبهه نیست و به همین دلیل روزنامه رعد در ولایات نه تنها مورد توجه افكار عمومی نبود، بلكه مردم آن را عبوس و نفرت آمیز تلقی می كردند. ریشه عدم ثبات در مواضع روزنامه های سیدضیاء و بخصوص روزنامه «رعد» راباید در روحیات شخصی وی جستجو كرد. سیدضیاء برحسب اوضاع سیاسی ایران گاهی به دولت روسیه و گاهی به دولت انگلیس ، متمایل می شد. او ریشه مشكلات ایران را تماماً از تضییقات روسیه تزاری و یادولت انگلستان ناشی می دانست . از نظر او بی تدبیری طبقه حاكم در اداره مطلوب كشور نیز عامل موثری در این بی سامانی محسوب می شد. اواگر چه از اندیشه های انقلابی متأثر بود و این تأثیر را می توان از سلسله مقالاتش در «شرق » درباره ایده سوسیالیسم دریافت ، اما هیچگاه با نمادهای گرایش سوسیالیستی مانند سلیمان میرزا اسكندری  احساس یگانگی نكرد. در عوض گهگاه به وثوق الدوله كه چهره ای راستگرا ومخالف سوسیالیستها بود، ابراز تمایل می كرد.
 سیدضیاء در 1296 جهت مشاهده آثار انقلاب بلشویكی در روسیه عازم آن كشور شد. او طی اقامت در پتروگراد، از نزدیك شاهد انقلاب روسیه بود و همه روزه مشاهدات خود را از طریق كنسولگری به وزارت خارجه ایران می فرستاد. سیدضیاء اصرار داشت كه رجال دولتی و نمایندگان مجلس شورای ملی ایران ، برای زمینه سازی جهت بهبود در روابط آتی باروسیه ، تلگرام تبریكی به مجلس جدیدالتأسیس انقلابیون روسیه موسوم به «دوما» مخابره نمایند. او در روسیه یا تزار نیكلای دوم و سپس لنین نیز ملاقات هایی داشت .
سیدضیاء در پی هرج و مرج ناشی از انقلاب اكتبر 1917 روسیه به ایران بازگشت و به حمایت جدی از وثوق الدوله پرداخت . او حتی پیمان معروف 1919 وثوق الدوله كه ایران را به حوزه نفوذ اقتصادی و امنیتی انگلیس تبدیل كرده بود را مورد حمایت قرار داد.
 سید پس از عقد پیمان 1919 به وثوق الدوله دست مریزاد گفت و در نشریه خود خطاب به وی نوشت «خدایت خیر دهاد!». سیدضیاء دست كم 9 مقاله در حمایت از قرارداد 1919 در روزنامه «رعد» به چاپ رساند و در یكی ازمقالات تصریح كرد: «رستاخیر نوین ایران از هنگام امضای قرارداد 1919 انگلیس و ایران آغاز شده است . ما در قرارداد با انگلستان به آرزوی دیرینه خود دست یافته ایم . بخش عمده حمایت های سیدضیاء از قرارداد 1919 بخاطر عوایدی بود كه از خارج به او می رسید. در این رابطه حسین مكی در سلسله مقالاتی كه در روزنامه مهر ایران در سال 1320 شمسی به رشته تحریر درآورده می نویسد: «سیدضیاءالدین در زمان حكومت وثوق الدوله به واسطه عواید و منافعی كه از خارج به او می رسید، زیاده از حد در روزنامه خود راجع به قرارداد دولت ایران و انگلیس كه آقای وثوق الدوله منعقد كرده بود، جانفشانی می كرد. این در حالی بود كه در اعتراض به این قرارداد ننگین چند نقطه ایران شاهد قیام های مختلف گردید كه از جمله مهمترین آنها قیام مسلحانه شیخ محمدخیابانی بود.
 اعتماد وثوق الدوله به حدی به سیدضیاء جلب شده بود كه در اواخر سال 1298 از سوی وی در رأس هیأتی برای عقد قرارداد دوستی با جمهوری های آذربایجان ، گرجستان و ارمنستان به منطقه قفقاز رفت . روابط نزدیك سیدضیاء با وثوق الدوله به تدریج سبب ایجاد ارتباط دوستانه میان سید با «مستر هاوارد» كنسول انگلیس در تهران و «اسمارت » مترجم سفارت انگلیس شده بود. این روابط و جایگاه و منزلتی كه سید در كابینه وثوق الدوله به دست آورده بود به تدریج او را نزد انگلیسی ها به عنوان یك عنصر سیاسی جسور وجاه طلب مطرح ساخت . از این رو انگلیسی ها او را درخدمت كودتائی كه خود قرار بود هدایت آنرا برعهده داشته باشند قرار دادند. برای اجرای این كودتا كمیته ای در منطقه زرگنده تهران با نام كمیته «آهن » به وجود آمد و سیدضیاء در رأس آن قرار گرفت . این كمیته كه در نزدیكی اقامت سفیر انگلیس تشكیل شده بود، سازمانی سری بود كه «اینتلیجنس سرویس » سازمان جاسوسی انگلیس در پوشش آن افراد ورجال گوناگون را موتلف می ساخت و استراتژی خود را به پیش می برد. سیدضیاء خود رابط جلسات این كمیته با «نورمن » وزیر مختار انگلیس در تهران  و فرد دیگری به نام میرزا كریم خان دشتی كه از عوامل اطلاعاتی انگلیس در تهران بود، رابط این كمیته با سازمان جاسوسی انگلیس بود.

هدف از تشكیل كمیته آهن كه در آن علاوه بر عناصر ایرانی ، چهره های انگلیسی ازجمله ژنرال آیرونساید، كلنل اسمایس و سر والد اسمارت نیز حضور داشتند، تحكیم پایه های نفوذ انگلیس در ایران از جمله تحكیم قرارداد 1919 و سیطره كامل انگلستان بر كلیه امور وشئون ایران بود. اعضای این كمیته پس از كودتای سوم اسفند 1299 به مقامات درجه اول كشور گمارده شدند.

كمیته زرگنده دو كاركرد اساسی داشت . یكی سركوب نهضت جنگل ودیگری استقرار یك دیكتاتوری آهنین . این كمیته تا زمان كودتای رضاخان فعال بود و به كار خود ادامه داد.

اصرار انگلستان به انجام كودتا در ایران دلایل مختلفی داشت كه مهمترین آنها عبارت بودند از:

1   در روسیه به تازگی انقلاب بلشویكی شده بود و انگلیسی ها مصمم بودند تااز تأثیر هرج و مرج حاصل ازآن بر نواحی شمال ایران جلوگیری كنند. به همین دلیل بود كه آنان نیروهای خود راپس از خروج روسها از ایران به نواحی شمال كشور گسیل داشتند. مقابله با آثار انقلاب بلشویكی نیازمند برقراری یك حكومت مقتدر مركزی در ایران بود.
 2   انگلیسی ها از نفرت عمیق مردم نسبت به خاندان پرجور و فساد قاجار مطلع بودند و لذا ادامه حمایت از دودمان قاجار رابرای دوام حضور خود در ایران به مصلحت نمی دیدند و برای تثبیت موقعیت خود به تغییر حكومت نیاز داشتند.
 3   تأمین مطامع اقتصادی انگلیس در ایران ، نیازمند برقراری امنیت در جامعه بود و این امنیت از دید انگلیسی ها جز باكودتا میسر نمی شد.
 4   هزینه سنگین آماده باش دائمی نیروهای انگلیسی در ایران موضوعی بود كه لندن ، رفع آن راجز از طریق برقراری یك حكومت مقتدر عملی نمی دانست .
 5   احساس خطر از حركتهای استقلال طلبانه مردم در نقاط مختلف كشور عامل دیگری بود كه دربار لندن رابه حاكم ساختن یك دولت نیرومند مركزی در ایران ترغیب می كرد. قیام شیخ محمد خیابانی ، جنبش میرزا كوچك خان جنگلی ، قیام كلنل محمدتقی پسیان ، قیام دلاوران دشتستانی و خیزشهای پراكنده مردم در شهرهای مختلف كه معاصر همین تحولات بود سبب دلهره و واهمه انگلیسی ها شده بود و ضرورت استقرار یك حكومت خشن نظامی در كشور رااز نظر آنان ایجاب می كرد.
 در ماههای قبل از كودتای انگلیسی ها، اوضاع ایران كاملاً بحران بود. در آن زمان ، انتخابات دوره چهارم مجلس به شدت مورد اتهام قرار داشت . در نتیجه مجلس چهارم از نظر مردم یك مجلس فرمایشی جهت تصویب قراردادهای ذلت بار تلقی شده بود. كشور از نظر مالی دربحران عمیقی فرو رفته بود. خزانه مملكتی خالی بود وبرای پرداختن حقوق ماهانه نظامیان و افراد قشون ونظمیه و امنیه و ژاندارمری ، هر ماه از سفارت انگلیس مبالغی به صورت قرض دریافت می شد. انگلیسی ها نیز با تعطیل كردن بانك شاهی ، اتباع خود را دسته دسته از طریق كرمانشاه از ایران خارج می كردند.
 در تابستان سال 1299 شمسی بلشویكها كه سه سال قبل از آن با براندازی حكومت تزاری قدرت را در روسیه به دست گرفته بودند در تعقیب نیروهای مخالف و همچنین انگلیسی هایی كه از این نیروها حمایت می كردند بار دیگر وارد رشت و انزلی شدند و نیروهای انگلیسی مستقر در این دو منطقه را تار و مار كردند. این حادثه ضربه سختی به روحیه نیروهای انگلیسی وارد كرد. به همین دلیل در مهرماه همان سال دولت انگلستان یك ژنرال خود به نام «آیرونساید» رامأمور كرد تا ضمن ورود به تهران نیروهای انگلیسی را سامان تازه ای بخشیده یك حكومت قدرتمند طرفدار انگلستان را در تهران به روی كار آورد. وظیفه این افسر انگلیسی این بود كه با تقویت روحیه از دست رفته سربازان انگلیسی مانع از پیشروی مجدد روس ها شود و نگذارد آنان از ناحیه منجیل جلوتر بیایند. «آیرونساید» پس از انتصاب به این سمت تلاش های خود را آغاز كرد و هم او بود كه به دستور «لرد كروزن » وزیر خارجه وقت انگلستان و همراهی «نورمن » سفیر آن كشور در تهران نقشه كودتای رضاخان را به اجرادرآورد.
 اولین كار آیرونساید و نورمن این بود كه احمدشاه قاجار را وادار كردند فرمانده روسی نیروهای قزاق را بركنار كرده ، یك فرمانده ایرانی به جای او بگمارد. شاه سردار همایون رابه فرماندهی نیروهای قزاق منصوب كرد و آیرونساید هم یكی از افسران خود به نام سرهنگ «هنری اسمایت » را به اداره امور نیروهای قزاق و سرپرستی امور مالی آن گماشت . آیرونساید در 11 آبان 1299 به اردوگاه قزاق رفت و درباره افسران ایرانی تحقیقاتی به عمل آورد. وی در یادداشت های خود چنین نوشت :
 «... رضاخان بدون شك یكی از بهترین افسران است و اسمایت توصیه می كند كه رضاخان عملاً رئیس این دسته باشد و تحت نظر فرمانده سیاسی كه از تهران تعیین شده ، عمل كند....»

آیرونساید پس از بازدید دیگری از نیروهای قزاق در 24 دی 1299 چنین می نویسد:

«من به دیدار قراقان ایرانی رفته آنان را از نظر گذراندم . اسمایت سر و سامانی به وضعشان داده است . مواجب اینها مرتباً پرداخت شده است و اكنون این افراد لباس و مسكن دارند... فرمانده كنونی قزاقان (سردار همایون ) موجود حقیر و بی بو و خاصیتی است و روح و روان واقعی این گروه سرهنگ رضاخان است . یعنی همان مردی كه قبلاً بسیار به او علاقمند شده بودم . اسمایت می گوید مردی نیكوست و من به اسمایت گفته ام كه به سردار همایون مرخصی بدهد تابه سركشی املاك خود برود.
با كنار زدن سردار همایون ، رضاخان عملاً در مقام فرماندهی نیروهای قزاق قرار گرفت و روابطش با آیرونساید و اسمایت روز به روز نزدیك تر شد.
 دولت لندن برای انجام كودتائی كه نقشه آن راكشیده بود به دو چهره سیاسی و نظامی نیاز داشت . انگلیسی ها پس ازبررسی های لازم ، سید ضیاء الدین طباطبائی را به عنوان چهره سیاسی و رضاخان را به عنوان چهره نظامی مورد نظر خود برگزیدند. كودتای سوم اسفند 1299 با نقشه ژنرال آیرونساید و با اراده این دو به اجرا گذارده شد. سیدضیاء مسئول پیشبرد كودتا از نظر سیاسی و رضاخان عامل نظامی آن بود.
روز 10 بهمن 1299 ژنرال آیرونساید در ملاقات بارضاخان ، حمایت خود ودولت انگلیس از قدرت گرفتن وی را در تهران اعلام كرد. در این دیدار رضاخان توافق كرد كه پس از فتح تهران توسط نیروهای قزاق ، مقام نخست وزیری به سیدضیاءالدین سپرده شود و برای اینكه رضاخان اطمینان یابد كه در تصرف تهران مشكلی وجود نخواهد داشت ، ژنرال انگلیسی به او اعلام كرد كه احمدشاه در جریان این اقدام قرار دارد و «نورمن » سفیر انگلستان مشكلات احتمالی را حل خواهد كرد. آیرونساید 10 روز قبل ازوقوع كودتا، نقشه كامل آن را در اختیار رضاخان قرار داد و از او خواست كه شدیداً رفتار نظامیان عامل كودتا (قزاق ها) راتحت نظر داشته باشد تا اقدامی خلاف برنامه كودتا انجام ندهند. او راجع به این دیدار چنین نوشته است :
«من با رضاخان مصاحبه كرده ام و سركردگی قزاقان ایرانی را بطور قطعی به او سپرده ام . او مردی واقعی و رك ترین مردی است كه تاكنون دیده ام . به او گفته ام كه قصد دارم به تدریج او را از قید تسلط خود رها سازم ... در حضور اسمایت صحبت مفصلی با رضا داشتم و هنگامی كه موافقت كردم او را به حال خود رها سازم دو نكته را برایش روشن ساختم . 1   هنگامی كه از هم جدا می شویم نباید بكوشد مرا از پشت هدف قرار دهد و اگرچنین كند این كار به نابودیش منجر خواهد شد.    شاه تحت هیچ شرایطی نباید بركنار شود... رضا با چرب زبانی قول داد و من و او دست یكدیگر را فشردیم .
 آیرونساید یك هفته قبل از وقوع كودتا یعنی روز 27 بهمن 1299 به تهران آمد تا «نورمن » وزیر مختار انگلستان را درجریان كودتای قریب الوقوع خود قرار دهد. نورمن از شنیدن خبر انتخاب رضاخان به فرماندهی نظامی كودتا، وحشت كرد. او اعتقاد داشت رضاخان با روحیه ای كه دارد، قبل از هرچیز به فكر پایین كشیدن احمدشاه ازتخت سلطنت خواهد افتاد ولی «آیرون ساید» به وی اطمینان داد كه چنین واقعه ای رخ نخواهد داد.
«آیرون ساید» در خاطرات خود به تصریح گفته است «تصور می كنم همه قبول دارند كه من كودتا را مهیا كردم . دقیقاً می توان گفت كه من كودتا كردم .»
 از جمله اسنادی كه موید نقش مستقیم انگلستان در كودتای مشترك سیدضیاء و رضاخان می باشد، تلگرامی است كه «نورمن » وزیر مختار انگلستان در ششم اسفند 1299 (سه روز بعد از كودتا) با قید «فوق العاده محرمانه » به لندن مخابره كرده است . در این تلگراف كه به عنوان «سند شماره 683» در جلد سیزدهم از مجموعه اسناد سیاسی بریتانیا آمده است ، چنین می خوانیم :
 «سید ضیاء الدین طباطبائی درباره سیاستی كه قرار است پس از تشكیل كابینه اش اتخاذ كند، اطلاعات محرمانه زیر را در اختیار من قرار داده است . اولاً خیال دارد، تا آنجا كه بتواند عده اعضای كابینه را محدود كند و انجام وظایف غالب وزارتخانه ها را، بی آنكه وزیری تعیین كند، به دست معاونان همان وزارتخانه ها بسپارد. به عقیده وی بدون اعلام لغو شدن قرارداد، كابینه اش هرگز نخواهد توانست شروع به كار كند. اما چنانكه می گفت توأم بااعلامیه مربوط به لغو قرارداد، اعلامیه دیگری نیز به این مضمون منتشر خواهد شد كه قصد دولت ایران از لغو قرارداد مزبور، ابراز هیچ گونه خصومت نسبت به بریتانیای كبیر نیست و كابینه جدید منتهای سعی خود را بكار خواهد برد تا حسن نیت ایران را نسبت به انگلستان كه به عقیده وی مهمترین شرط بقای استقلال ایران است ثابت كند.
 از آن گذشته (طبق اطمینانی كه سید ضیاء به من داد) قدم های لازم بی درنگ برداشته خواهد شد تا عده ای از افسران و مستشاران انگلیسی در وزارتخانه های جنگ و مالیه مشغول خدمت گردند ولی استخدام آنها به طور خصوصی ، براساس قرارداد بین الاثنین صورت خواهد گرفت تا بهانه به دست دشمنان ما نیفتد كه هو بیندازند و بگویند قراردادی كه لغو شده بود، به نحوی دیگر به معرض اجرا گذاشته شده است . نیز (به گفته سیدضیاء) دقت خواهد شد كه فعالیت این گروه از كارمندان ارشد انگلیسی در دوایر دولتی ایران ، حتی المقدور جلب توجه عامه را نكند و به همین دلیل در اعلامیه رسمی كه راجع به وظایف این گونه مستشاران منتشر خواهد شد به عمد از آوردن كلمه «انگلیسی » اجتناب و همین قدر اعلام خواهد شد كه دولت جدید خیال دارد از كشورهای مختلف اروپایی عده ای مستشار برای سر و سامان دادن به امور بعضی از وزارتخانه های ایران استخدام كند.
 برای اینكه ظاهر این اعلامیه محفوظ بماند، از فرانسویان و آمریكائیان و در مرحله آخر حتی از روس ها، دعوت خواهد شد كه عده ای مستشار برای انجام وظیفه در وزارتخانه هایی كه اهمیتشان كمتر است در اختیار دولت ایران بگذارند. هدف سیدضیاء از اعلام این دعوت ، این است كه حتی المقدور نظر مساعد دولتهای خارجی رانسبت به كابینه خود جلب كند و در عین حال خاك به چشم بلشویكها وناراضیاءن محلی بپاشد تا متوجه نگردند كه دو وزارتخانه مهم (جنگ ومالیه ) به دست مستشاران انگلیسی سپرده شده است .
 یك نیروی نظامی جدید مركب از 5000 سرباز قرار است بیدرنگ تشكیل شود و برای دادن ترتیبات این مسئله از سرتیپ هادلستن (افسر ارشدانگلیس ) دعوت خواهد شد كه فرماندهی قوای مزبور را به عهده گیرد. این نیروی نظامی (پس ازاینكه تشكیل شد)وظایف قوای ما را كه هم اكنون درشمال ایران جلو بلشویكها ایستاده اند، به عهده خواهد گرفت .
 سید ضیاء محرمانه به من گفت كه در حال حاضر به قوای نظامی انگلستان احتیاج شدید دارد و بنابر این سربازان انگلیسی كه در قزوین هستند، عجالتاً نباید خاك ایران را ترك كنند تا آن نیروی محلی كه وی درصدد تشكیل آن است به وجود آید و بتواند وظایف كنونی انگلیسی ها را برعهده گیرد.
 حكومت جدید امیدوار است كه مقادیر هنگفتی وجه نقد از زندانیان متمول وصول كند وسیدضیاء امیدوار است كه با بودجه ای كه از این راه تأمین می كند، بتواند دست به تأسیس نیروی نظامی جدید و انجام سایر اصلاحات لازم در كشور بزند.
سیدضیاء ضمناً به من گفت : برای اینكه رویه خصومت آمیز حكومت كنونی شوروی نسبت به ایران تشدید نشود، این موضوع فوق العاده مهم است كه وی و اعضای كابینه اش طوری رفتار كنند كه سیمای آنگلوفیلی دولت جدید حتی المقدور پوشیده بماند.
 در پایان این مصاحبه رئیس الوزرای جدید به من گفت كه اگر بریتانیا بخواهد نفوذ و قدرت سابق خود را كماكان در ایران داشته باشد، باید ظاهر را رها كند وباطن را بچسبد، به این معنی كه نفوذ خود را در آتیه به عكس سابق ، از پشت پرده اعمال و طوری رفتار كند كه سیمای بریتانیای كبیر حتی المقدور به چشم ملت ایران نخورد. سیدضیاء كاملاً مطمئن بود كه اگر مانصایح و پیشنهادهای او را بكار بندیم ، چنین سیاسیتی در مرحله آخر به نفع كامل بریتانیا تمام خواهد شد واغلب آن مزایایی را كه دولت ما تحت قرارداد 1919 به دست آورده بود، بعد از الغأ قرارداد نیز كماكان در پشت پرده حفظ خواهد كرد. رونوشت این تلگراف برای اطلاع سرپرستی كاكس به بغداد هم مخابره شد. «نورمن »

«ح .م . زاوش » مورخ معاصر می نویسد: «در حقیقت می توان گفت كودتایی كه سیدضیاء و رضاخان رابه قدرت رساند، برخاسته از دیپلماسی انگلیس بود كه با مشاركت چهره های فراماسونر پشت صحنه عملی شد و افسران انگلیسی مقیم ایران كه وابسته به لژ اعظم اسكاتلندیارد بودند مجریان اصلی این طرح بودند. عوامل محركه و هدایت كودتا نیز بر عهده فراماسونهای ایران بود و رضاخان و سیدضیاء الدین طباطبائی فقط سرنشیان این مركب بودند.»

سیدضیاء در دوران حكومت كودتا

عملیات كودتا توسط 700 نظامی قزاق كه در قزوین تحت فرماندهی رضاخان عمل می كردند، صورت گرفت . سید ضیاء در حقیقت واسط بین قزاق ها با سفارت انگلیس در تهران بود و قزاق ها نیز خود قبلاً برای انجام این مأموریت تطمیع شده بودند.

صبح روز 29 بهمن 1299 قوای تحت امر رضاخان از محل استقرار خود در قزوین به طرف تهران به راه افتادند. عصر همان روز هیأتی ازطرف احمدشاه رهسپار كرج شد تارضاخان را متقاعد كند كه از ورود به تهران و هرج و مرج اجتناب ورزد. این هیأت در انجام مأموریت خود ناتمام ماند. روز دوم اسفند نیروهای تحت امر رضاخان در حومه غربی تهران اردو زدند. ادیب السلطنه معان رئیس الوزرأ وقت و معین الملك رئیس دفتر احمدشاه كه برای مذاكره با رضاخان به محل اردوگاه نیروهای وی رفتند، بازداشت شدند. نیروهای رضاخان سپس شبانه رهسپار تهران شدند و در ساعت 6صبح روز سوم اسفند 1299 در عملیاتی هماهنگ كار تصرف كلانتری ها، وزارتخانه ها، پستخانه ها، تلگرافخانه ها، ادارات دولتی و مراكز حساس شهر را شروع كردند. در این روز زد و خوردهای پراكنده ای در جریان تصرف شهر به وقوع پیوست و تعدادی نیز كشته و زخمی شدند ولی با توجه به اینكه فرمانده ژاندارم و دیگر محافظان شهر قبلاً توسط انگلیسی ها مطلع و تطمیع شده بودند، رضاخان و نیروهایش مشكل جدی در تصرف تهران نداشتند.
 متعاقب اشغال نظامی تهران حكومت كودتا در تهران مستقر شد و سیدضیاءالدین طباطبائی ، ریاست دولت تحت الحمایه رضاخان را برعهده گرفت . به دستور او بسیاری از شخصیتهای سیاسی از جمله آیت الله مدرس بازداشت و رهسپار زندان شدند و به این ترتیب حكومت سپهدار اعظم نخست وزیر وقت نیز ساقط گردید.
 در همان روز وقوع كودتا «نورمن » سفیرانگلستان در تهران با احمدشاه ملاقات كرد و ظاهراً بی آنكه از لندن دستوری داشته باشد، به شاه گفت تنها راهی كه برایش باقی مانده آن است كه با سركردگان كودتا رابطه برقرار سازد وخواسته های آنان رابپذیرد.

به پیشنهاد سیدضیاء الدین طباطبائی ، اعلامیه ای به امضای رضاخان چاپ شد و به معابر نصب گردیدكه خبر از برقراری حكومت نظامی می داد. براساس این اعلامیه كه عنوان «حكم می كنم » بر بالای آن دیده می شد، تمامی ادارات و دوایر دولتی و روزنامه ها تعطیل شدند و بجز نانوایی ها و قصابی ها به هیچ مغازه ای اجازه كسب داده نشد. تمامی تلفن ها و دیگر خطوط ارتباطی در داخل و خارج شهرها قطع شد و تمامی سفارتخانه ها از طرف قوای انتظامی محاصره گردید تا كسی در آنجا متحصن نشود. با این همه سپهدار اعظم نخست وزیر به شكل نامعلومی موفق شده بود خود را به داخل سفارت انگلیس رسانده در آنجا متحصن شود.
روز چهارم اسفند احمدشاه قاجار تحت فشار رضاخان فرمان نخست وزیری سیدضیاء را صادر كرد و رضاخان را نیز با لقب «سردارسپه » به ریاست «دیویزیون » (لشكر قزاق ) و فرماندهی كلی نیروها منصوب نمود.

دریافت فرمان نخست وزیری

سید ضیاء برای دریافت فرمان نخست وزیری خود از احمدشاه با تشریفات نظامی وارد كاخ احمدشاه در قصر فرح آباد تهران شد و در آنجا متن از پیش نوشته شده ای را كه فرمان نخست وزیری خود توسط احمدشاه در آن به چشم می خورد، تحویل شاه داد و شاه نیز از بیم عكس العمل سید یا رضاخان آن را امضأ كرد. سپس سید متن دیگری رابه شاه داد كه به منزله توجیه فرمان مزبور نزد مردم ایران بود. متن دوم از این قرار است :
 حكام ایالات وولایات
در نتیجه غفلت كاری و لاقیدی زمامداران دوره های گذشته كه بی تكلیفی عمومی و تزلزل امنیت و آسایش رادر مملكت فراهم نموده ، ما و تمام اهالی را از فقدان هیأت دولت ثابتی متأثر ساخته بود، مصمم شدیم كه به تعیین شخص دقیق و خدمتگزاری كه موجبات سعادت مملكت را فراهم نماید، به بحرانهای متوالی خاتمه بدهیم . بنابر این به اقتضای استعداد و لیاقتی كه در جناب میرزا سیدضیاء الدین سراغ داشتیم عموم خاطر خود را متوجه معزی الیه دیده ایشان را به مقام ریاست وزرأ انتخاب و اختیارات تامه برای انجام وظایف خدمت ریاست وزرائی به معزی الیه مرحمت نمودیم . شهر جمادی الاخر 1339 احمدشاه .
سیدضیاءالدین طباطبائی روزدهم اسفند 1299 كابینه خود را تشكیل داد. این اولین كابینه در سلسله پهلوی بود. سیدضیاءالدین دو ماه بعد در هفتم اردیبهشت 1300 كابینه خود را ترمیم كرد و از جمله رضاخان سردار سپه را به عنوان وزیر جنگ وارد دولت خود كرد. خود او نیز علاوه بر ریاست وزرأ وزیر داخله نیز بود.
سید ضیاءالدین در دوران كوتاه مدت نخست وزیری خود به كمك رضاخان تمامی كانون های قدرت در شهرها و ولایات مختلف را مرعوب خود ساخت . بعضی استانداران از جمله محمد مصدق استاندار فارس به نشانه اعتراض به كودتا استعفا دادند. بعضی مانند احمد قوام السلطنه استاندار خراسان بازداشت شدند و بعضی مانند صارم الدوله استاندار كرمانشاه با قشون خود به جنگ با مأموران كودتا پرداختند. هرچند كه سركوب شدند. سیدضیاء در طول عمر كابینه سه ماهه خود اگر چه با دیكتاتوری حكومت كرد ولی از بعضی اقدامات صوری مثبت نیز برای جلب حمایت افكار عمومی دریغ نمی ورزید. او از جمله برای اینكه خود را كابینه ای ملی و ضدانگلیسی نشان دهد، قرارداد 1919 را كه موجی از نفرت را در جامعه ایجاد كرده بود، علیرغم حمایت های اولیه خود لغو كرد. هرچند كه این قرارداد به دلیل اهانتی كه برای استقلال و حاكمیت ملی كشور داشت ، از ابتدا مجالی برای اجرا نیافت و به همت چهره هایی چون شهید مدرس عملاً به صورت قراردادی مرده درآمده بود.
 با این همه ، سیدضیاء بلافاصله پس از اعلام لغو قرارداد 1919 در نامه ای به ناصرالملك كه آن ایام در اروپا می زیست با اشاره به لغو قرارداد نوشت :
«...این تصمیم نباید موجب توهم برای اولیأ دولتی انگلستان شده و دلیل مخالفت تصور شود...» سپس از ناصرالملك تقاضا و درخواست نمود كه با توجه به دوستی با «لرد كرزن » وزیر خارجه وقت انگلیس با او مذاكره نماید و خاطرنشان كند كه «دوستی دولت علیّه با دولت انگلیس كاملاً برقرار و در لغو كردن قرارداد به هیچ وجه نظر مخالف در بین نیست . این قرارداد مانع نخواهد بود كه مستشار انگلیسی استخدام شود...»
سیدضیاءالدین طباطبائی برای اینكه بتواند همسایه شمالی را نیز با دولت خود همراه سازد، مبادرت به امضای یك پیمان دوستی با شوروی نیز كرد. این پیمان 4 روز بعد از كودتا در مسكو به امضأ رسید.
 اقدامات و ظاهرسازی های سیدضیاء در بازداشت و تبعید شخصیتهای پرنفوذ سیاسی و ملاكان و اعیان باعث واكنش های تندی نسبت به او و دولتش شد. خالی بودن خزانه مملكت مانع از این بود كه رئیس دولت كودتا بتواند برای بهبود وضع اقتصادی مردم كاری انجام دهد. خودسری های رضاخان مبنی بر اختصاص درآمد شهرداری و ادارات مالیه به نفع قزاقهای تحت فرماندهی خود بیش از پیش بر مشكلات دولت می افزود. در چنین شرایطی و با توجه به عدم حمایت جدی انگلیسی ها از سید ضیاء و ترجیح دادن رضاخان براو، سقوط حكومت كودتا قابل پیش بینی بود. كابینه سرانجام پس از 93 روز زمامداری و چند مرتبه نزاع و كشمكش او با سردار سپه روز 4 خرداد سال 1300 شمسی سقوط كرد.
سقوط كابینه سه ماهه سیدضیاء به مقیاس وسیعی نتیجه نارضایتی افكار عمومی و فشار دربار و چراغ سبز سردار سپه بود. سیدضیاءالدین پس از سقوط با دریافت 25 هزار تومان . تحت الحفظ به سوی قزوین و از آنجا به خارج از ایران تبعید گردید و جای خود را به میرزا احمد قوام السلطنه داد. هنگام خروج سید از تهران تلگرام زیر از طرف احمدشاه به تمام ولایات و ایالات كشور مخابره شد:
 «نظر به مصالح مملكتی ، میرزا سیدضیاءالدین را از ریاست وزرأ منفصل فرمودیم و مشغول تشكیل هیأت وزرای جدید هستیم . باید كمال مراقبت را در حفظ انتظامات به عمل آورید و مطالب مهمه را به عرض برسانید احمد شاه .»
بدین ترتیب سید كه روز چهارم اسفند 1299 فرمان نخست وزیری خود را با اختیارات تام از احمدشاه دریافت كرد، روز چهارم خرداد 1300 فرمان انفصال خدمت خود را رویت نمود. گفته می شود نارضایتی انگلیسی ها از سید به دلیل مخالفت وی با بعضی برنامه های آنان و همچنین حشر و نشر با حكام بلشویكی در روسیه ، انگلیس را به طرح تغییر رئیس الوزرای ایران متقاعد كرده بود. با این تغییر رضاخان زمامدار مطلق ایران شد.

سیدضیاءالدین در خارج از كشور

سید ضیاء پس از خروج از ایران به بغداد رفت و از طریق بصره و بمبئی با كشتی عازم آبهای اروپا شد و از آنجا به آلمان و فرانسه رفت . وی سپس راهی سوئیس شد و در شهر كوچك «مونترو» درآن كشور اقامت نمود. در آنجا وی یادداشت هایی در شرح حال خود و كابینه خویش به صورت خاطره به رشته تحریر درآورد. خاطره ای كه البته تكمیل نشد و هرگز به چاپ نرسید.
 از آنجا كه سید تصور می كرد مدت اقامتش در خارج از ایران طول نخواهد كشید و مجدداً به كشورش بازخواهد گشت در مصرف پول دقت به عمل نیاورد و لذا بعد از مدتی گرفتار تنگدستی شد و به ناچار به تجارت روی آورد. جمالزاده كه در این سالها از حال و روز وی اطلاع داشت ، در مقاله ای در این زمینه می نویسد: «به چشم خود روزی او را در یكی از خیابان های شهر ژنو دیدم كه چند قالیچه بر دوش خود حمل می كرد و به مغازه های فرش فروشی می رفت تا بلكه جنس خود را بفروشد.»
در سال 1305 سید ضیاء طی تماسی از طریق سفارت افغانستان در سوئیس خواستار عزیمت به كابل شد. اما دولت افغانستان درپی مشورت با دولت ایران ، از صدور روادید برای سید ضیاء امتناع ورزید.

سید ضیاء در سال 1296 جهت ارسال مشاهدات خود از آثار انقلاب بلشویکی روسیه به وزارت خارجه ایران، به این کشور سفر نمود؛ اما پس از هرج و مرجهای ناشی از انقلاب اکتبر 1917 به ایران بازگشت. وی که از حامیان وثوق الدوله و پیمان 1919 که مخالفان بسیاری داشت، بود. سید ضیاء در اواخر سال 1298 به منظور برقراری روابط با دولتهای تازه استقلال یافته آذربایجان، گرجستان و ارمنستان در رأس یک هیئت عازم منطقه قفقاز شد.

در پائیز سال 1310 حاج امین الحسینی مفتی اعظم فلسطین كه در تدارك برگزاری كنگره ای جهت مقابله با افزایش موج مهاجرت یهودیان به فلسطین بود، دعوتنامه هایی برای بسیاری از رجال دولتی و غیردولتی جهان فرستاد. از ایران هیچ مقام دولتی در این كنگره شركت نكرد ولی دعوتنامه ای برای سیدضیاء الدین طباطبائی كه در آن زمان در ژنو به سر می برد، ارسال گردید. سید نیز این دعوتنامه را پذیرفت و خود را به فلسطین رساند.
اجلاس این كنگره روز 14 آذر 1310 با نطق حاج امین الحسینی آغاز شد. سیدضیاء كه به سرعت توانست ریاست دبیرخانه كنگره را عهده دار شود، پس از دوهفته اقامت به طور موقت به ژنو بازگشت تا كارهای شخصی خود را در این شهر سر و سامان دهد. او مجدداً در بهار سال 1311 به فلسطین بازگشت .
سید این بار 8 ماه در فلسطین ماند و اقداماتی برای تأسیس كمیته های ملی كنگره و ایجاد شعب آن در بعضی كشورهای عربی به انجام رساند و سپس مجدداً به اروپا بازگشت .
سیدضیاء در 1314 بار دیگر به فلسطین بازگشت و قطعه زمینی را در دره «بیت حون » در نزدیكی غزه خریداری كرد. او به تدریج با فروش اموال و اثاثیه اش در تهران به آبادی قطعه زمین خود در غزه پرداخت . او طی 8 سال كه تا 1322 در فلسطین باقی ماند، ظاهراً به كار كشاورزی مشغول بود. اما شایع است كه وی به خواست انگلیس و برای بسط قدرت یهودیان صهیونیست در آنجا اراضی مسلمانان فلسطینی را خریداری می كرد و به یهودیان و آژانس های صهیونیستی می فروخت . حتی یكی از مهمترین نكاتی كه در دوره پس از بازگشت سیدضیاءالدین طباطبائی به ایران از سوی جرائد حزب توده مطرح می شد، آن بود كه وی با اقدامی غیراخلاقی یعنی با ابراز دوستی و جلب اعتماد فلسطینیان زمین های آنان را خریداری می كرد و به یهودیان می فروخت .
نورالدین كیانوری نیز در كتاب خاطرات خود می نویسد: «سیدضیاء در فلسطین برای یهودی ها كار می كرد. یعنی یهودیها از ظاهر اسلامی او استفاده می كردند. او زمین ها را از مسلمانان می خرید و به یهودیان انتقال می داد.»
سالهای دهه 1320، سالهای تشدید مهاجرت یهودیان از سراسر جهان به فلسطین از یك سو و اقتدار آژانس های ثروت صهیونیستی از جانب دیگر بود. در این سالها و بخصوص در خلال جنگ جهانی دوم كه سیدضیاء نیز در فلسطین بود، این جریان تشدید فوق العاده ای یافت . مع الوصف در میان اسناد موجود و آثار مورخین هیچ مدركی كه سیدضیاء موضعی علیه جنایات رژیم صهیونیستی اتخاذ كرده باشد، وجود ندارد. برعكس ، چنین به نظر می رسد كه سیدضیاء از توسعه روابط سیاسی رژیم پهلوی با اسرائیل استقبال می كرده است .
پس از سقوط رضاخان ، باردیگر انگلیسی ها تصمیم گرفتند سیدضیاءالدین را وارد عرصه سیاسی كشور نمایند. در واقع بیش از دو دهه كه سیدضیاء خارج از كشور بود، سیاستمداران و رجال انگلیسی هیچگاه او را فراموش نكردند و مایل بودند در لحظات بحرانی از وجود او استفاده كنند. اشرف پهلوی در خاطرات خود می نویسد:
«انگلیسی ها به طور غیرمستقیم به پدرم فهماندند كه فقط با سه نفر از رجال قدیمی می تواند مذاكره كند و آن سه نفر سیدضیاءالدین طباطبایی ، قوام السلطنه و ذكأالملك فروغی بود.»
 سیدضیاء توسط دو تن از عناصر اصلی سازمان جاسوسی انگلیس از فلسطین به تهران انتقال داده شد. این دوتن به نام های «آلن چارلز ترات (رئیس MI6 در ایران كه با پوشش كاردار سفارت بریتانیا در تهران عمل می كرد) و كلنل جان تیگ (رئیس MI6 در عراق و فلسطین ) نام داشتند.
 با این حال كمیسر عالی بریتانیا در فلسطین ، دیدار این دو نظامی انگلیسی با سید ضیاء را طوری ترتیب داده بود كه حضور آن دو در فلسطین برای شركت در یك كنفرانس راجع به جنگ قلمداد شود و هدف اصلی پنهان بماند. حسین فردوست در این رابطه در كتاب خود می نویسد:
 ترات در 12 سپتامبر 1942، تهران را به قصد اورشلیم برای دیدن سیدضیاء و اطلاع از نظریات وی درباره ایران ترك كرد. كمیسر عالی انگلیس در فلسطین دستور داشت تا ترتیب ملاقات ترات و سیدضیاء را به طور خیلی محرمانه بدهد. قبلاً هم انگلیسی ها سر وصدای زیادی درباره تشكیل كنفرانس «تبلیغات جنگ » در اورشلیم به راه انداخته بودند واین مسئله پوششی بود تا هدف اصلی مسافرت ترات به اورشلیم را مخفی داشته و این سفر را صرفاً برای شركت ترات در آن كنفرانس قلمداد نمایند. ترات بعد از ملاقات با سیدضیاء و گفتگو با وی به این نتیجه رسید كه سیدضیاء هنوز یك ایرانی وطن پرست است و مشتاق انجام خدماتی برای كشور خود می باشد و شدیداً معتقد است به اینكه كشورش باید با انگلیسی ها به هرنحو ممكن همكاری نماید.

بدین ترتیب سیدضیاءالدین طباطبائی در هفتم مهر 1322 پس از 22 سال دوری از كشور كه 16 سال آن در اروپا و 6 سال آن در فلسطین بود، با تصمیم انگلیسی ها و توسط «مظفر فیروز» كه جهت بازگرداندن وی به فلسطین رفته بود، به ایران بازگشت .

پس از وقایع شهریور 1320، در پی اشغال ایران و سپس فروافتادن پادشاهی رضاشاه پهلوی، بریتانیا که به دلیل سیاست انگلوفیلی سید ضیاء همچنان تمایل داشت، در موقع لزوم از وی استفاده نماید. در هفتم مهر 1322 با هدایت سازمانهای انگلیسی به ایران وارد نمود. گفته میشود یکی از اهداف انگلستان از به کارگیری مجدد وی در صحنه سیاسی ایران استفاده از نفوذ وی در میان ایلات و شوراندن آنها علیه آلمانها در صورت اشغال ایران طی جنگ جهانی دوم بود. بدین ترتیب دور جدید فعالیتهای انگلوفیلی سید ضیاء با حضور وی به عنوان نماینده مردم یزد در مجلس چهاردهم که با وجود مخالفت ها رأی اعتماد را کسب می نماید، آغاز گردید.

بعضی اسناد حاكی از آن است كه انگلیسی ها مایل بودند از وجود سیدضیاء در ایران و نفوذی كه وی در میان ایل قشقایی و بختیاری دارد، جهت شوراندن این قبائل علیه آلمانی ها استفاده كنند. وزیر مختار انگلیس در قاهره در این رابطه طی گزارشی به «بولارد» همتای ایرانی خود می نویسد:
 «در حال حاضر SOE طرح هایی برای سازمان دادن دسته های چریكی در میان ایل قشقائی و بختیاری در دست اجرا دارد. البته SOE مایل است تا از خدمات طباطبائی (سیدضیاء) به عنوان یك رهبر و عامل تشكیلاتی استفاده نماید به شرط آنكه این مسئله اثر بدی نداشته و شاه و دولت فعلی ایران و روس ها را ناراحت نكند. همچنین ممكن است كه او بتواند فعالیت های خود را از فلسطین هدایت نماید و نیز ما هم می توانیم در صورتی كه آلمانی ها موفق به اشغال ایران شدند از او به عنوان رهبر جنبش ایران آزاد استفاده كنیم .»

از مجموعه اسناد موجود این گونه برمی آید كه انگلیسی ها در سالهای پس از جنگ دوم جهانی ، به وجود سیدضیاء برای حفظ منافع سیاسی خود در ایران و مراقبت آنها از گزند اقدامات روس ها و آلمانی ها نیاز داشتند.

سیدضیاء در دوران فعالیت های پارلمانی

بازگشت سیدضیاء به كشور پس از 22 سال اقامت در اروپا و فلسطین آغازگر دور تازه ای از تلاش های سیاسی وی از طریق احراز كرسی نمایندگی مجلس شورای ملی بود. او برای ورود به مجلس جهاردهم از حمایت علی سهیلی نخست وزیر و سیدمحمد تدین وزیر كشور وقت برخوردار بود. او چون پدرش نمایندگی مردم یزد را در مجلس شورای ملی برعهده داشت ، در دور چهاردهم قانونگذاری به جای پدر از یزد انتخاب گردید با این همه در مجلس موقع طرح اعتبارنامه اش مورد مخالفت دكتر محمد مصدق نماینده مردم تهران و فراكسیون پارلمانی حزب توده (دكتر رادمنش ، دكتر كشاورز، ایرج اسكندری و مهنوش فریور) قرار گرفت .
اعتبارنامه سیدضیاء علیرغم مخالفت شدید طیفی از نمایندگان مجلس از جمله دكتر محمد مصدق با 57 رأی موافق از مجموع 86 رأی نمایندگان به تصویب رسید و وی حتی در مجلس به عنوان لیدر فراكسیون اكثریت نیز شناخته شد.
سیدضیاء در این مقطع ابتدا نشریه ای به نام «كاروان » و سپس روزنامه «رعدایران » را انتشار داد و در آن شدیداً به مخالفت و مبارزه با حزب توده و سیاست های اتحاد جماهیر شوروی پرداخت . او پس از مدتی حزب «اراده ملی » را تأسیس كرد این حزب پس از حزب توده بزرگترین و متشكل ترین سازمان حزبی در آن زمان بود. ولی وابستگی شدید سیدضیاء به انگلیسی ها سبب شده بود كه تبلیغات حزب توده علیه وی كارآمدتر باشد. حزب اراده ملی در بهمن سال 1323 توسط سیدضیاءالدین طباطبائی به وجود آمد این حزب در شیراز نیز فعال بود و در این شهر روزنامه ای به نام «اراده فارس » انتشار می داد. حزب اراده ملی و پیش از آن حزب وطن درواقع محافل قدرت گرائی بودند كه حول محور سیدضیاء خلاصه می شدند و به جز طرح بعضی شعارهای ملی و مذهبی ، گرایش ایدئولوژیك و سمت گیری خاصی نداشتند.
سیدضیاء پیش از تشكیل احزاب وطن و اراده ملی ، در آذر 1322 اتحاد جراید ملی را به وجود آورد كه شامل روزنامه های وظیفه ، كاروان ، كانون ، حور وكشور بود. روزنامه های اقدام (به مدیریت عباس خلیلی و سردبیری احمد دهقان )، كوشش (متعلق به سیدمحمد باقر حجازی ) ونسیم شمال (بجز نسیم شمال اشرف الدین حسینی ) متمایل به سیدضیاء بودند. در همین سال (1322)، سیدضیاء روزنامه رعد امروز را كه در واقع تجدیدحیات روزنامه رعد پس از دو دهه بود، با امتیاز و مدیریت مظفر فیروز به راه انداخت . از سال 1324 نشریه روستا به صاحب امتیازی مصطفی شاه علائی و سردبیری نصرت الله معینیان به جای رعد امروز به عنوان ارگان حزب اراده ملی منتشر شد.
 پس از مراجعت قوام السلطنه از مسكو، وی درصدد برآمد كه طرفداران سیاست انگلستان در ایران را موقتاً از صحنه خارج كند، به همین علت با پایان دوره چهاردهم مجلس در اسفند 1324، گروهی از جمله سیدضیاء به دستور قوام بازداشت شدند. علت بازداشت شدن او یكبار «اقدام برعلیه امنیت عمومی كشور» و یكبار «حیف و میل اعانات مربوط به زلزله زدگان گرگان » عنوان گردید. ولی واقعیت این بود كه وی در جهت ارضأ خاطر روس ها به خاطر دشمنی هایی كه با حزب توده داشت ، بازداشت شده بود. با این حال سید در 27 اسفند سال بعد (1325) به دلیل كسالت از زندان آزاد شد.
 به دنبال ترور رزم آرا توسط خلیل طهماسبی در 16 اسفند 1329، باردیگر سیدضیاء برای استقرار بر كرسی نخست وزیری خیز برداشت . وی با اسدالله علم و شخص شاه ملاقات كرد و پس از مشورت با آنان با «پایمن » مستشار سفارت انگلیس تماس گرفت و رئوس برنامه های خود درباره نخست وزیریش را جهت اطلاع اعضای سفارت و دیگر مأموران انگلیسی دراختیار وی قرار داد. وی در گفتگو با اعضای سفارت انگلیس تصریح كرد كه هرگاه از برنامه هایش استقبال كردند سریعاً با شاه تماس بگیرند و از او بخواهند تا با نخست وزیری وی موافقت كنند. اما پیش از این علم با «شپرد» سفیر انگلیس ملاقات كرده و با وی درباره چگونگی تشكیل دولت آینده و برنامه های خود به توافق رسیده بود. ظاهراً هم انگلیسی ها و هم درباریان به دلیل مخالفت نمایندگان مجلس با سیدضیاء و بدبینی افكار عمومی نسبت به سیاست های انگلیس با نخست وزیری سید كه عامل تابلودار انگلیس بود، موافق نبودند. در نتیجه به دنبال ترور رزم آرا، حسین علا در 21 اسفند 1329 عهده دار نخست وزیری شد. پس از استعفای حسین علاء از نخست وزیری در ششم اردیبهشت 1330، سیدضیاء مجدداً تلاش كرد تا منصب نخست وزیری را اختیاركند ولی قبولی بی قید و شرط این مسئولیت توسط دكتر محمدمصدق ، تلاش وی را خنثی كرد.
 سیدضیاء الدین طباطبائی در اردیبهشت سال 1340 نیز تلاشهای فراوانی برای ساقط كردن دكتر علی امینی به عمل آورد. برای رسیدن به این هدف حتی توانسته بود با طرفداران دكتر مصدق نیز كه از دوره رضاخان با وی دشمن بوده اند همپیمان شود در این همپیمانی حتی حزب توده و جبهه ملی نیز شركت داشتند. ولی این تلاش نیز بی ثمر ماند.

سیدضیاء با آنكه می دانست بسیاری از این شكست ها ناشی از وابستگی وی به غرب می باشد، ولی همواره از این وابستگی دفاع می كرد.

كناره گیری سیدضیاء از سیاست

سیدضیاءالدین پس از این شكستها، فعالیتهای سیاسی را ترك كرد و به دنبال حرفه مورد علاقه خود یعنی كشاورزی و دامپروری رفت . او در مزرعه بزرگی در بوئین زهرای قزوین به یونجه كاری و دامداری و زراعت مشغول شد. وی در شمال غرب تهران در منطقه سعادت آباد نیز زمینی داشت و در آن به كشاورزی و مرغداری پرداخت .
سیدضیاء اگر چه تأكید كرده بود از سیاست كناره گرفته است ولی در این دوره منزل وی تجمع بسیاری از مقامات لشكری و كشوری ، دوستان و اقارب وی و سیاسیون بود كه در هر هفته دوبار به دیدن وی می آمدند و راجع به مسائل سیاسی روز با سیدضیاء به گفتگو پرداختند. در بعضی از این نشست ها، مستشاران خارجی و یا وابستگان سیاسی و مطبوعاتی كشورهای خارجی نیز شركت می كردند. سید به طور منظم در هر هفته یك بار در روزهای چهارشنبه به حضور شاه می رسید و به وی راجع به تحولات مختلف سیاسی مشاوره می داد.
سیدضیاء در سال هایی كه خانه نشین شده بود و به قول خودش از سیاست كناره گیری كرده بود، سفرهای زیادی به كشورهای اروپایی و به عربستان سعودی داشت . او به كرات حامل پیام های شاه برای رئیس حكومت سعودی و یا دیگر رهبران جهان بوده است .
 سیدضیاءالدین طباطبائی در طول عمر خود سه بار سكته كرد و هنگامی كه در روز هشتم شهریور سال 1348 در سن 81 سالگی بر اثر سكته قلبی درگذشت ، از ازدواج سوم خود سه فرزند داشت . او در سال 1340 در سومین ازدواج خویش با یك دختر روستایی وصلت كرد. صدیقه ، مهدی و احمد نام فرزندان وی از سومین ازدواجش بود. فرزند چهارم وی نیز 40 روز پس از مرگ وی به دنیا آمد. جسد سیدضیاء در مقبره ناصرالدین شاه قاجار در شهرری به خاك سپرده شد.


منابع: موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، سیدضیاءالدین به روایت اسناد ساواك صفحه 348،
شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران( باقر عاقلی )