تبیان، دستیار زندگی
روز 25 مرداد 1349 سپهبد تیمور بختیار اولین رئیس ساواك كه روز 16 مردادماه جاری توسط یكی از اعضای نفوذی ساواك ترور شده بود، در بیمارستان الرشید بغداد درگذشت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اولین رییس ساواک دوران پهلوی چه کسی بود؟

روز 25 مرداد 1349 سپهبد تیمور بختیار اولین رئیس ساواك كه روز 16 مردادماه جاری توسط یكی از اعضای نفوذی ساواك ترور شده بود، در بیمارستان الرشید بغداد درگذشت.

فرآوری: فهیمه السادات آقامیری، بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
اولین رییس ساواک دوران پهلوی چه کسی بود؟

قوم بختیاری ها

فعالیتهایی که بختیار جهت جذب ناراضیان شاه و متمرکز کردن آنها در جهت از بین بردن او انجام می داد، به خوبی می تواند عزم بختیار را در بدست آوردن قدرت نشان دهد. جالب توجه این بود که ساواک نیز تقریبا با شبکه وسیع منابع که در پیرامون بختیار گسترانیده بود، به خوبی با همه اقدامات بختیار آشنا می شد. بنابراین در مقام واکنش، این دستگاه اطلاعاتی با تماس گرفتن با ناراضیان نظام و با لطایف الحیلی این افراد را غالبا یا خنثی و یا جزء منابع خود می گردانید و بختیار را بیش از پیش در گمراهی قرار می داد!

تیمور بختیار در جریان جنگ اول جهانی، در 1293 خورشیدی در شهرکرد در قلعه دزک در استان چهارمحال و بختیاری زاده شد. پدرش فتحعلی خان سردار معظم از خوانین بزرگ ایل بختیاری و نوه ی لطفعلی خان امیر امفخم بود.

خانواده ی بختیار از خوانینِ بختیاری بودند. پدرش فتحعلی خان سردار معظم، دو دوره نماینده مجلس شورای ملی و از خوانین بزرگ بختیاری و نوه لطفعلی خان امیر مفخم (دو دوره وزیر جنگ ایران در دوران قاجار) بود. همسر نخستِ بختیار ایران خانم نام داشت و دخترِ یکی از قدرتمندترین سران ایل بختیاری؛ سردار ظفر بختیاری بود و همسر دوم ایشان «قدرت خانم» از شاهزادگان قاجار بود. در آن زمان، بختیاری ها در سیاستِ ایران بسیار تأثیر گذار بودند. همسر محمد رضا شاه پهلوی، ثریا اسفندیاری بختیاری و شاپور بختیار هر دو از عموزادگانِ تیمور بختیار بودند.

پس از گذرانیدن مراحل اولیه تحصیلی، به دانشگاه نظام راه پیدا کرد و با درجه ستوان دومی مشغول به خدمت در ارتش گردید. عوامل چندی موجب شد که این خانزاده بختیاری سیر مدارج ترقی را در ارتش طی نماید و در نهایت به ریاست سازمان ساواک نائل گردد. در عللی که منجر به طی مدارجی عالی در مدت زمانی کوتاه توسط وی انجام گرفت، دو علت اصلی را می توان کاملا به صورتی بارز مشاهده کرد: 1.خصوصیت شخصیتی بختیار 2. تحولات زمانه و نیاز شاه به شخصیت بختیار.

روحیه بی باکی و تهوری که بختیار در وجودش نهفته بود، از وی فردی توانا ساخته بود که این توانایی را در جنگ با فرقه تجزیه طلب آذربایجان و یا کودتای آمریکایی سال 1332 و بعد از آن که قلع و قمع توده ایها و بهائیان بود، به عینه می توان مشاهده کرد.

از طرفی بی ثباتی جامعه ایران، این باور را به ذهن محمدرضا در دهه های 20 و 30 به وجود آورده بود که مشت آهنین بختیار می تواند پشتوانه خوبی برای حکومت و سلطنتش باشد. بنابراین با توجه به خصوصیت شخصیتی بختیار و جامعه ایران در دو دهه مذکور، شاه اجازه ورود بختیار به الیگارشی حاکمه را می دهد.
 این روند تا بدانجا ادامه می یابد که بختیار در پی بدست آوردن قدرت بیش از آنچه که شاه برایش در نظر گرفته بود، برنیامده بود. به محض اینکه بختیار خواهان بدست آوردن قدرت بیشتر بدون اجازه شاه گردید، توسط فرمانروای مطلق ایران، به ظاهر بازنشسته و در واقعه عزل گردید.

عزل بختیار هنگامی انجام گرفت (1340) که دیگر مهره مطلوب آمریکائیان، امینی در پست نخست وزیری اجرای وظیفه می کرد. تیمسار برکنار شده، صلاح در این دید که با استفاده از تحریکات و ایجاد شورشهایی در میان دانشجویان به نوعی خود را به شاه بقبولاند. اشتباه فاحشی که بختیار در خصوص امینی نموده بود منجر به تبعید وی از ایران به اروپا "سال 1340 شمسی" گردید.
پس از این واقعه، دولت ایران از تمدید گذرنامه بختیار در اروپا خودداری کرد و پرونده ای علیه او در دستگاه قضایی ایران تشکیل شد و اموال و دارایی های درخور توجه بختیار در داخل کشور مصادره شد. به فاصله کوتاهی بختیار تلاش برای برقراری ارتباط با مخالفان شاه را آغاز کرد. او در فروردین 1347 سوئیس را به مقصد لبنان ترک کرد؛ اما پس از ورود به این کشور، به دلیل همراه داشتن اسلحه و تجهیزات نظامی از سوی پلیس لبنان دستگیر و به 9 ماه زندان محکوم شد. حکومت پهلوی تلاش کرد تا او را به کشور بازگرداند؛ اما این تلاش ها به جایی نرسید. جمال عبدالناصر، رئیس جمهوری وقت مصر - که روابطش با شاه تیره بود- همچنین ژنرال دوگُل، رئیس جمهوری فرانسه و نیز سایر کشورهای عربی منطقه از بختیار حمایت کردند و مانع از خروج او از لبنان و تحویل او به حکومت ایران شدند. بختیار 9 ماه دوره محکومیت خود را در زندان گذراند و پس از این دوره نیز دولت لبنان در 11 فروردین 1348 رسماً اعلام کرد از استرداد بختیار به حکومت ایران خودداری می کند. در آستانه پایان مدت اعتبار گذرنامه ایرانی بختیار، کشورهایی مانند سوئیس، فرانسه و برخی کشورهای عربی برای اعطای گذرنامه و تابعیت سیاسی به او اعلام آمادگی کرده بودند؛ اما در همان زمان ژنرال صالح مهدی عماش از سوی ژنرال احمد حسن البکر، رئیس جمهوری وقت عراق برای دیدار بختیار به ژنو رفته و پیام داد که دولت عراق با کمال افتخار به ژنرال بختیار گذرنامه سیاسی اعطا کرده و تا هر زمانی که او بخواهد در کشور عراق مورد پذیرایی قرار خواهد گرفت. بختیار که علاقه مند بود نزدیک مرزهای ایران باشد دعوت دولت عراق را پذیرفت و در اردیبهشت 1348 و با تشریفات بسیار وارد بغداد شد و در قصر سابق نوری سعید سکنی داده شد.

بختیار و چگونگی براندازی نظام شاهنشاهی ایران

با نگاهی به اسناد مربوط به فعالیتهای بختیار در عراق می توان پیش بینی نمود که این سپهبد می توانسته برای شاه خطرآفرین باشد. در یک ملاحظه می توان راههای تلاش وی را برای سرنگونی رژیم شاه به این شرح خلاصه کرد:

1- سعی در جذب و به همکاری گرفتن ناراضیان داخلی و خارجی رژیم.

اولین قدمی که بختیار جهت براندازی رژیم شاه انجام می داد، تلاش در جهت جذب و متمرکز کردن نخبگان ناراضی در خارج از هسته مرکزی سازمان الیگارشی حاکمه تهران بود. این تلاش مداوم و بی وقفه وی بعضا توام با شکست و گاهی هم با موفقیت، رو به رو می شده است. به عنوان مثال می توان از سعی بختیار جهت جذب داریوش فروهر نام برد که با شکست مواجه گردید. وی در نامه ای به فروهر می نویسد:
 "داریوش عزیزم ... یقینا آگاه هستید که عراق می باشم و برای آزادی ملت ایران از زیر بار استبداد و استعمار مبارزه می کنم و برای شورش همگانی ملت ایران با مسلح ساختن مردم تلاش می کنم. از آنجائی که شما را خوب می شناسم که مردی شجاع و میهن پرست هستید و همیشه در مبارزات ملی و میهنی پیشگام و کوشا بوده اید، دعوت می کنم با سازمان و یاران خودتان به جنبش آزادیبخش ملت ایران بپییوندید و شخص شما در انجمن رهبری شرکت کنید ... یقینا خود شما هم به این نکته پی بردید که دیگر حرف و سخن و شعار و تراکت کارشان را کرده اند و باید اکنون کارهای گرمتر کرد. در این راه است که ما گام برمی داریم. "
 بختیار تصور می کرد که هر مخالفت دولت، می تواند موافق وی تلقی گردد و وی هرگز به تناقض سخنان خود توجه نمی کرد. او در حالی می خواست یکی از رهبران ملیون ایران را به خود جلب کند، که برای خشنودی مقامات عراقی به خلیج فارس، لفظ جعلی خلیج عربی را! نام داده بود!
 از دیگر اقداماتی که بختیار در جهت متمرکز کردن و جهت دادن ناراضیان انجام داد، تحریک و حمایت از افراد ایران علیه حکومت تهران بود. در این رابطه فرخ قالیچه چیان، یکی از منابع ساواک، در گزارشی می نویسد:
 "پس از حل اختلاف بین دولت عراق و شورشیان آن کشور "پس از عید نوروز" ده نفر از افراد ایرانی به ملاقات تیمور بختیار آمده اند و ضمن مذاکره با وی گفته اند می توانند حدود یک هزار نفر را مسلح کنند و تقاضای یک هزار قبضه اسلحه را داشتند. بختیار با پیشنهاد آنها موافقت و اظهار داشته به موقع اسلحه لازم را به آنها تحویل خواهد داد. "
 سپهبد بازنشسته در طول مدتی که در عراق علیه شاه ایران فعالیت می کرد، در صدد بود که هر مخالفی را به طریقی به سمت خود سوق دهد. در این خصوص اصلاحات ارضی که در اوایل دهه 40 انجام گرفت، می توانست فرصت را برای وی مهیا کند.
 گروهی از مالکین که از اصلاحات رنجیده خاطر گردیده بودند، کانون خوبی از نظر بختیار برای سازماندهی علیه شاه تلقی می شدند. "ثابتی"  مدیر کل سوم ساواک- در مصاحبه ای پس از قتل تیمور بختیار در ارتباط با جذب مالکین توسط بختیار به خبرنگاران چنین توضیح می داد:
 "تیمور بختیار در سال 1348 ... به سراغ فئودالها و مالکین سابق و کسانی که انقلاب عمیق اجتماعی ایران قدرت و سروری ناحق آنها را کسب کرده بود، رفت و افرادی را برای تماس با آنها به کمک دولت عراق به داخل کشور فرستاد و به آنها وعده داد چنانکه با وی همکاری کنند نه تنها املاک و قدرت سابق خود را باز خواهند یافت، از وجوه و امکاناتی که دولت عراق در اختیار آنها قرار خواهد داد، نیز بهره مند می گردند. "
 بختیار را می توان نمود کاملی از اندیشه ماکیاولی تصور نمود. بنابراین با این طرز تفکر با همه وسایل علیه شاه اقدام می کرد. او که زمانی به جلاد کمونیستها مشهور بود، سعی در جذب توده ایها برای رسیدن به اهداف خود می کرد:
 "... سازمان انقلابی حزب منحله توده که طرفدار تزهای چین کمونیست می باشد برای آنکه از قافله عقب نماند... به سرپرستی کوروش لاشایی به عراق آمدند و ... با تیمور بختیار ارتباط گرفته شروع به همکاری کردند "
 علاوه بر سازمان انقلابی حزب توده، کنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایران نیز با تیمور بختیار همکاری می نمودند و بختیار آنها را نیز در جرگه همکاران خود قرار داد:
 "در سال گذشته (1348)حسن ماسالی و خسرو کلانتری بنا به دعوت دولت عراق وارد بغداد شدند ... و آنگاه ... به ملاقات تیمور بختیار شتافتند ..... "

از دیگر شخصیتها و مقاماتی که بختیار سعی در جذب آنان جهت منسجم تر نمودن جبهه خود علیه شاه کرده بود، می توان از بازنشستگان ارتش، و یا حتی روحانیون مخالف شاه نام برد! ساواک در گزارش خود به نقل از یکی از منابع خود "فتح الله پورسرتیپ" می نویسد:
 "تیمور بختیار از فتح الله پورسرتیپ خواسته است با سپهبد بازنشسته نصراللهی که از وضع ایران ناراضی است تماس گرفته و او را دعوت به همکاری کند ... بختیار از پورسرتیپ درباره سرهنگ بازنشسته مقدادی که با وی مکاتبه نموده سوال کرده و پورسرتیپ پاسخ داده مقداری فرد مورد اعتمادی نیست .....
 بختیار به پورسرتیپ توصیه نموده ضرری ندارد در نجف با(آیت الله روح الله) خمینی9 نیز ملاقاتی به عمل آورد. "
 فعالیتهایی که بختیار جهت جذب ناراضیان شاه و متمرکز کردن آنها در جهت از بین بردن او انجام می داد، به خوبی می تواند عزم بختیار را در بدست آوردن قدرت نشان دهد. جالب توجه این بود که ساواک نیز تقریبا با شبکه وسیع منابع که در پیرامون بختیار گسترانیده بود، به خوبی با همه اقدامات بختیار آشنا می شد. بنابراین در مقام واکنش، این دستگاه اطلاعاتی با تماس گرفتن با ناراضیان نظام و با لطایف الحیلی این افراد را غالبا یا خنثی و یا جزء منابع خود می گردانید و بختیار را بیش از پیش در گمراهی قرار می داد!

2- سعی در از بین بردن نظم عمومی و ایجاد اغتشاش در ایران

بختیار در نظر داشت که با ایجاد تشکیلاتی به نام جنبش آزادیبخش ملت، بتواند بر هیأت حاکمه فائق آید. وی این جنبش را سه مرحله تصور می کرد که اولین آن ترور و تخریب در درون ایران بود. 
 بختیار چه اهدافی را از ترور و تخریب در ایران دنبال می کرد؟
 بهترین جوابی که می توان به این سوال داد، در نامه بختیار به شهریاری "یکی از منابع نفوذی ساواک در دستگاه بختیار" آمده است:
 "اگر شخصیتی ترور شود این مردم مرعوب که می بینند حتی جرأت آمدن به عراق را ندارند و تا خرمشهر می آیند و برمی گردند خودشان هم جرأت و جسارت یافته و شروع به کار خواهند کرد. خواهش دارم دو سه برنامه پشت سر هم در نظر بگیرید که اگر بشود با هم و یا پشت سر هم اجرا بکنید تا صدادار و چشمگیر باشد و این مردم خواب آلود و مرعوب را بیدار بکند .... "

بختیار به این نتیجه رسیده بود که می باید در ابتدا مبنای نظم عمومی رژیم حاکمه را از طریق ابزار فیزیکی بر هم زد و سپس شورشی فراگیر ایجاد کرده و دست آخر با عملیات نظامی شاه را برانداخت. وی معتقد بود که می باید ابتدا با ترور شخصیتهای تراز اول پایه های نظام را از بین برد و سپس اصل نظام را. بختیار در گفتگویی با شهریاری به این مهم "ترور اشخاص " اشاره می کند. وی نامها و اسامی ای را که می باید ترور می شدند چنین عنوان می کند:
 "1- شاهنشاه آریامهر 2- سپهبد نصیری 3- اردشیر زاهدی 4- نخست وزیر 5- اسدالله علم 6- مهندس شریف امامی 7 ارتشبد جم 8- فردوست 9- اویسی 10- فرسیو 11- مقدم 12- مهندس ریاضی 13- هوشنگ انصاری 14- دکتر اقبال 15- رئیس حزب مردم و ملیون. " 
 بختیار به عوامل خود در جهت ایجاد هر چه بیشتر ترور و تخریب، شیوه ای خاص را آموزش داده بود. در یکی از طرحهایش معتقد بود که برای به انجام رسیدن بهتر ترور اشخاص مملکتی، می باید اقدام به تشکیل جوخه های تخصصی کرد. در این باره به شهریاری می نویسد:
 "در مورد طرز کار جوخه شناسایی جهت ترور شخصیتها بهتر است به این ترتیب عمل کنند. اشخاص مورد نظر را زیر دید قرار دهند و هر چند روز یکی از آنها را دنبال کنند، به نحوی که از وضع همه آگاه باشند و اگر فرصتهای مناسب و مساعدی پیش آید فوری اطلاع بدهند تا جوخه ضربت عمل ترور را انجام دهد. بدین ترتیب از دنبال کردن دائمی یک نفر که جلب نظر خواهد کرد پرهیز شده و از موقعیت های مناسب که ممکن است پیش بیاید استفاده خواهد شد..... "
 بختیار تا بدانجا به دنبال خرابکاری و ترور بود که حتی انجام این امور را در خارج از کشور نیز توصیه می کرد. قالیچه چیان در این خصوص به ساواک می نویسد:
 "تیمور بختیار گفته است علاوه بر خرابکاری در ایران، ما باید به فکر خرابکاری در بعضی از سفارتخانه های ایران در خارج نیز باشیم و خرابکاری در سفارت ایران در پاریس در مرحله یکم قرار دارد. "

3- تلاش در احیاء تعصبهای قومی ایرانیان

ایران از جمله کشورهای کثیرالقومی است که اقوام مختلف در آن زندگی می کنند. آذریها، کردها، بلوچها و ... صدها سال است که به شیوه ای مسالمت آمیز در کنار یکدیگر با شادیها و غمهای هم عجین شده و تاریخ و کشور واحدی را تشکیل داده اند. از مهمترین اشتراکات میان این اقوام می توان به ایرانی بودن و مسلمان بودنشان اشاره نمود و مهمترین افتراق آنان، اختلافات مذهبی، و زبانی و منطقه ای آنان می باشد. در مقایسه با کشورهای همجوار ایران مانند ترکیه و یا عراق ...  قومیتهای مختلف این کشور همگرایی بسیار زیادی با حکومت مرکزی دارند. در واقع می توان گفت که معضلات عمده ای که کشورهای همجوار ایران در خصوص برخورد با قومیتها دارند به هیچ وجه گریبانگیر ایران نبوده و نمی باشد.
 بختیار با توجه به هدفی که داشت "براندازی از هر راه ممکن" سعی در ایجاد بلوار و آشوب و ازدیاد شکافهای قومی  محلی در میان اقوام ایرانی و حکومت مرکزی، برای رسیدن به امیال و اهداف خود کرد. وی سعی در زنده کردن روح قوم پرستی افراد و شخصیتهای قومی داشت که سالها وجود این روح در میان آنان از بین رفته تلقی می شد. به عنوان مثال می توان با چگونگی تحریک اقوام و سران آنان توسط بختیار، از زبان یکی از منابع ساواک به نام بهرام اشاره کرد. بهرام می نویسد:
 "... تیمسار برای شیخهای اطراف خوزستان نامه هایی می نوشت که من ماشین می کردم. اسم نمی آورد فقط می گفت شیخ عزیز ... برای آنها طوری نامه می نوشت که احساساتشان را بیدار کند و به آنها وعده های سر خرمن می داد. مثلا می گفت چرا باید آدمی مثل شما در چنین شرایطی زندگی کنید حال آنکه لیاقت هر گونه پستی را دارید بیائید و عشایرها و یا لرها را آزاد کنیم، بیائید با برادران شهری خودمان دست به دست کرده زنجیر اسارت را پاره کنیم. "
 بختیار نقطه شروع مبارزه نظامی علیه شاه را مناطق قوم نشین ایران تصور می کرده است. تصور او از اقوام، به سابقه این قومها و برخورد و تعارض آنان با حکومتهای مرکزی برمی گشت. او می پنداشت که مناطق قومی، چون در گذشته معضلاتی برای همه حکومتهای مرکزی به ارمغان آورده بودند، بنابراین با تحریک آنان می توان دوباره مشکلاتی را برای نظام محمدرضا تا سرنگونی کامل آن فراهم آورد. در واقع بختیار می پنداشت که موضوع قومی در ایران آتشی زیر خاکستر است که با اندک تحریکی در خواهد شد. بنابراین در ابتدای کار خود در ارتباط با اقوام شروع برخورد با آنان را تحبیب قلوب آنان از طریق پیامها و سخنرانی خود گذارد:
 "... من همان طور که در پیام نیز یادآور شدم نظرم این است که باید ملیتها را محترم شمرد مثلا آذربایجان غربی و شرقی نباید درست کرد، باید آذربایجان یکی باشد و از خود آذربایجانی ها برای آذربایجان، استاندار و شهردار ... گذاشت. "
 در پیام دیگری که بختیار از عراق خطاب به مردم ایران می فرستد، به سقوط شاه و جایگاه قومیتها پس از این سقوط می پردازد:
 " تقسیمات کشور باید بر پایه قومی و واگذاری امور داخلی به استانها باشد "
 بختیار بدین باور بود که مرکزیت جنبش فراگیر خود را در چندین منطقه قوم نشینی که موقعیت جغرافیایی آنان اقتضای فعالیتهای نظامی را می کرد، قرار دهد. وی در توجیه عمل خود به شهریاری نماینده خود در تهران و عامل ساواک می نویسد:
 "... برای آنکه در مبارزه ای که در پیش گرفته ایم پیروز شویم باید برنامه فعالیتها و مخصوصا شروع عملیات چریکی علیه دولت از هر جهت حساب شده باشد و من به این نتیجه رسیده ام که شروع عملیات در یک منطقه واحد مثلا چهارمحال و بختیاری نتیجه ای نخواهد داد و فورا سرکوب خواهد شد. لذا در نظر دارم مقدمات عملیات وسیعی را که لااقل از چهار یا پنج منطقه شروع می شود فراهم نمایم. این مناطق عبارتند از کردستان ، کرمانشاه ، لرستان و بختیاری ، گیلان و خوزستان. "
 موضع گیریهای بختیار در ارتباط با مسائل قومی و ملی یک رویه و همگون نبوده و بعضا جنبه های کاملا متناقضی داشت و این امر موضوعی جز آن نبود که بختیار سعی در رسیدن به هدف خود از هر طریقی داشت. به عنوان نمونه می توان به سخنان وی در خصوص ایجاد ایرانی بزرگ و تفکیک قسمتی از پیکره ایران اشاره کرد. تیمسار در ملاقاتی که با شهریاری در کشور عراق بعمل آورده، وحدت کلیه واحدهای جدا شده از ایران بزرگ را مطرح می کند:
 "... تیمور بختیار گفته است وی در راه آزاد کردن ملت ایران تلاش می کند و در نظر دارد پس از برچیده شدن رژیم سلطنت در ایران فدراسیون بزرگی مرکب از کشورهای آریایی از جمله افغانستان و پاکستان تشکیل دهد. "
 بختیار هر چند که به ظاهر به ایران بزرگ دوران سلاطین قدرتمند ایرانی، می اندیشید، ولی خلیج فارس را خلیج عربی می خواند و آن را در قلمرو و استحقاق اعرابی می دانست که تاریخ تشکیل حکومت آنان به چندین دهه قبل پیشتر نمی رسید. در این رابطه قالیچه چیان طی گزارشی به ساواک می نویسد:
 "... در محل کار تیمور بختیار ]در عراق [نقشه ای وجود دارد که در آن نام خلیج فارس بنام جعلی "خلیج عربی" نوشته شده است. موقعی که بختیار اظهار نمود به داریوش فروهر نوشته ام یا خودش به بغداد بیاید یا از طرف خود نماینده بفرستد به تیمور بختیار گفتم فروهر چنانچه به بغداد بیاید با مشاهده این نقشه که در آن خلیج فارس، خلیج عربی خوانده شده قطعا بلافاصله به ایران بازخواهد گشت. بختیار پاسخ داده است از خلیج هر که بیشتر استفاده می کند، باید بنام آن باشد. "
 علت برخورد دوگانه بختیار با ایران و استفاده از خلیج عربی احتمالا چراغ سبزی بوده. که بختیار به میزبان خود نشان می داده است، و سخنان پرویز ثابتی نشانگر این واقعیت است:
 "... وقتی تیمور بختیار وارد عراق گردید .... در مذاکراتی که بعمل آمد، حکام عراق نقطه نظرها و سیاستهای خود را در قبال ایران برای بختیار تشریح کردند و خاطر نشان ساختند که دولت عراق در مسئله شط العرب خود را محق می داند و معتقد است دولت ایران حقوقی در شط العرب ندارد و قرارداد 1947 باید کماکان به قوت خود باقی بماند. در مورد خوزستان دولت عراق معتقد است که این استان قسمتی از خاک اعراب بشمار می رود و باید از خاک ایران تجزیه گردد. "

4- بختیار و تمهیداتی جهت عملیات نظامی در ایران

از دیگر اقداماتی که بختیار در جهت براندازی رژیم شاه ایران تدارک دیده بود، اجرای عملیات نظامی در داخل ایران بوده است. هر چند که در نهایت این اقدام بختیار مانند بسیاری از اقدامات دیگرش عقیم ماند و عملی نگردید، ولی بختیار در یاری گرفتن از این راه جهت از بین بردن رژیم شاه بشدت مصمم بود. وی در صدد بر آمده بود که با استفاده از نظامیان و ارتشیان ناراضی در درون نظام که توسط اقوام ناراضی حمایت و کمک می شدند، و با پشتیبانی عراق، شاه را از بین برده و حکومت مطلوب خود را رسمیت دهد. پورسرتیپ از منابع ساواک در ملاقاتی که با بختیار داشته است، گفتگوهای خود را به ساواک چنین گزارش می دهد:
 "(بختیار گفته است)... در مناطق خوزستان  استانهای کردنشین و منطقه بختیاری عواملی در اختیار دارد و با همکاری جلال طالبانی 24 در نظر دارد در روز معینی در چند نقطه ایران علیه وضع موجود قیام نمایند و با مذاکراتی که با مقامات عراقی صورت گرفته قرار شده به مجرد اینکه یکی از شهرهای قابل توجه ایران بدست ما افتاد کشورهای عربی ما را به رسمیت بشناسند و این امر کمکهای عراق را بما از لحاظ بین المللی تسهیل خواهد کرد. "
 طبق اسناد ساواک که برآمده از ادعای منابع اطراف بختیار می باشد، وی تا بدانجا در اقدامات عملیاتی خود مصر بود که بدنبال تشکیل و تجهیز نیروی هوایی نیز برآمده بوده است. صادقیان از منابع ساواک پس از قتل بختیار، در هامبورگ به مسئول دفتر ساواک در این شهر در رابطه با موضوع مذکور می گوید:
 "بنابه پیشنهاد عظیمی یکی از نزدیکان بختیار که ساواک نتوانسته بود وی را منبع کند ( تقوی ) تیمور بختیار می خواست به من (صادقیان) ماموریت دهد که با RONSEN- FON خلبان سوئدی که می جنگیده و تاکنون 5 میگ جنگی را سرنگون کرده بود تماس بگیرم و او را به بغداد دعوت نماییم تا در روز موعود وارد عملیات آینده تیم بمباران را پشتیبانی و تقویت نماید و عظیمی هم در صدد بود با کمپانی هلیکوپترسازی کبرا تماس بگیرد و از این نوع هلیکوپتر هم خریداری کنند .... تا کنون عظیمی در حدود 100 هزار دلار برای تقوی خرج کرده است. "

بختیار از طریق عوامل خود "که غالبا منابع ساواک نیز بودند" بارها از مرزهای جنوب غربی اسلحه و مهمات برای روز عملیات وارد نموده بود که ساواک با اقدامات اطلاعاتی عملیاتی خود جملگی سلاحها را کشف و ضبط می نمود. او که خود روزی بنیانگذار و رئیس سازمان مخوف و دهشت آور ساواک بود هرگز تصور نمی کرد شگردهایی که خود در زمان ریاستش بکار می برد حال هم سخنانش بدان شیوه ها دست یازند و وی را در تارهای اطلاعاتی خود محصور نمایند!
  5- انقلاب در ایران و ترسیم نظام مطلوب

بختیار در پیامهایی که به عوامل خود در عراق و یا ایران می فرستاد ضرورت ایجاد انقلاب در ایران را گوشزد می کرد. وی معتقد بود که هیچ گونه اصلاحی در رژیم حاکمه ایران با وجود شاه و اطرافیانش نمی تواند بوجود آید.

بنابراین وی لزوم بوجود آوردن انقلاب در ایران را متذکر می شد:
 "باید انقلاب کرد. انقلاب مسلحانه. ما نیرومندیم و باید نیروی خود را بکار ببریم. همان اسلحه ای که او (شاه) دارد ما می توانیم بهترش را بدست آوریم."
 ... من تصمیم قطعی دارم که کار کشور را یکسره کنم و خاک میهن را از وجود مهترزادگان و چاکرزادگان بزدایم. "
 بختیار بدون در نظر گرفتن اختلافات گروههایی که علیه شاه مبارزه می کردند و همچنین اختلافات عمده ای که در میان مردم "دهه 40" وجود داشت، تصور می کرد می تواند همه را زیر یک پرچم و تحت یک اقدام، جمع نماید. به همین منظور در پیامی که به مناسبت سالگرد جنبش مشروطیت صادر کرد، به استراتژی انقلاب مورد ادعای خود اشاره می کند:
 "این انقلاب یک قیام ملی، میهنی است و همه افراد کشور از خورد تا کلان و از پیر تا جوان از دهقان تا کارگر از دانشیان تا افسر از بازرگان تا پیله ور همگی با هر گونه تمایلات سیاسی که داشته باشند، وظیفه دار شرکت در این انقلاب هستند....... در آن روز که شیپور انقلاب نواخته گردد همگی هر نوع سلاحی را که می توانند، سرد یا گرم در دست گرفته و به سوی مراکزی که ستاد فرماندهی شورش دستور خواهد داد رهسپار شوند. "
 یکی از خط مشی های تیمور در جهت بوجود آوردن زمینه های انقلاب، سست کردن مشروعیت نظام و از بین بردن اقتدار آن در نزد ایرانیان بوده است. تبلیغات وی که در پیامهایش از طرف رادیو عراق فرستاده می شد، به این مهم مذکور بسیار اشاره می کرد. در این میان برای "از بین بردن مشروعیت محمدرضا شاه" بختیار که خود روزی از سردمداران دستگاه حاکم پهلوی بود و ریاست سازمان مخوف ساواک را بر عهده داشت، سعی می کرد که فساد رژیم را مستمسک کرده و به افشاگری این نظام بپردازد:
 "هم میهنان عزیز... متاسفانه دستگاه فاسد حاکمه گوشهای خود را بسته و جیبهای خود را گشوده است. لذا ما چنین اندیشیده ایم که آهنگی رساتر باید تا گوشی شنوا یابد جنبشی مردانه باید تا به نیم قرن حکومت خائن و فاسد پهلوی پایان دهد .... ما سخت مشغول فعالیت هستیم تا به یاری خداوند بزرگ و همت مردانه شما هم میهنان ارجمند ریشه این بیدادگری و بیگانه پرستی را از بیخ و بن براندازیم. "
 بختیار تا بدانجا پیش رفته بود که ترسیمی از نظام بعد از انقلابش را نیز برای مردم ایران به تصویر کشیده بود. اینکه پس از برکناری و تبعیدیش به معایب نظام پی برده باشد، سعی در بوجود آوردن نظامی مطلوب می نماید. نظام مطلوبی را که او ارائه می دهد داری خصایص زیر می باشند:
 الف: پایان دادن به رویه فرمانروایی خودکامی و برگرداندن استبداد به حکومت قانون.
 ب: اقدام فوری برای تحقق بخشیدن به آرمانهای ملی و تعیین برنامه برای رسیدن به هدفهای آن که به طور خلاصه عبارتند از:
 1- حکومت مردم بر مردم.
 2- اتخاذ سیاست مستقل ملی.
 3- تقسیمات کشور بر پایه قومی و واگذاری امور داخلی به استانها.
 4- تامین آزادیهای فردی اجتماعی و فرهنگی.
 5- آزاد بودن همه احزاب سیاسی.
 6-   تشکیل دادگاه انقلاب ملی برای کیفر متجاوزین به حقوق ملت و مأمورین استبداد محمدرضا شاه.
7-   الغاء کاپیتولاسیون.
8-  تجدید نظر در قوانین کیفر همگانی و آئین دادرسی و کیفر ارتش.
 9- اقدام تند و سخت برای برگرداندن پول هایی که محمدرضا شاه از ملت ایران ربوده و به خارج فرستاده.
10-  آزاد کردن همه زندانیان سیاسی.
 11-  تشکیل هیاتهای داوری برای رسیدگی سریع به دادخواهی ستمدیدگان حکومت محمدرضا شاه.
 12-  اقدام سریع برای تشکیل مجلس موسسان و تدوین قانون اساسی نو. 
 ساواک و حذف بختیار
 با اقدامات و تبلیغاتی که بختیار در جهت براندازی حکومت شاه انجام داده بود، بهانه خوبی بدست مقامات امنیتی رژیم داد تا نقشه ترور او را طراحی نمایند. اهم ادله ای که ساواک از بختیار ارائه داده بود به شرح زیر است:
 1- بختیار در صدد بوجود آوردن بلوا و آشوب در ایران می باشد.
 2- بختیار در پی تجزیه ایران برآمده است.
 3- تیمور سعی دارد همه (یا اکثر) گروههای مخالف رژیم شاه را متمرکز کرده و علیه آن بسیج کند.
 4- وجود تیمور بختیار در عراق اهرم فشاری علیه ایران می باشد که می تواند اقدامات ملا مصطفی بارزانی را در جهت فشار علیه عراق خنثی کند.
 5- این عنصر ناراضی "بختیار" سعی در از بین بردن مشروعیت رژیم پهلوی اذهان عمومی مردم ایران دارد.
 6- تیمسار سعی در تحریک اقوام ملی ایران نموده است که این امر به نوبه خود می تواند سرویس امنیت داخلی را خدشه دار کند.
سرانجام در مرداد 1349 تیمور بختیار توسط همراهان خود که از منابع ساواک بودند، هنگامی که برای شکار به مرزهای ایران نزدیک شده بودند، ترور گردید.


منابع: موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی ایران،سایت آفتاب، روزنامه شرق