تبیان، دستیار زندگی
امام صادق (ع) پسر کوچکی داشتند که خیلی زیرک و باهوش بود. روزی تخم پرنده ای را در خانه پیدا کرد، آن را به پدر نشان داد و گفت...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

باغ پرندگان

امام صادق (ع) پسر کوچکی داشتند که خیلی زیرک و باهوش بود. روزی تخم پرنده ای را در خانه پیدا کرد، آن را به پدر نشان داد و گفت:

باغ پرندگان

پدر، ببینید چه قدر کوچک، سفید و زیباست. فکر می کنید از چه پرنده ای باشد؟
پدر آن را در دست گرفت، خوب به آن نگاه کرد و گفت: هر تخم، اتاقکی در بسته است. راهی به بیرون ندارد. کسی نمی تواند توی آن برود، داخلش را ببیند، بیرون بیاید و به ما بگویید تخم چه پرنده ای است. در هر تخم دو دیواره کوچک است، دیواره ای زرد و طلایی که نامش زرده است و دیواره ای سفید و نقره ای که سفیده نام دارد.
یک دفعه سر و صداهایی آمد. پرندگانی در آسمان پرواز می کردند.
امام (ع) فرمودند: خداوند همه پرندگان را با بال های رنگارنگ و قشنگ از همین زرده و سفیده آفریده است. خداوند طاووس های رنگارنگ و زیبا را هم از همین تخم ها آفریده است. او آفریننده همه پرندگان، گیاهان و انسان هاست. پسر تخم پرنده را از پدر گرفت و دوباره خوب به آن نگاه کرد.
حس کرد به باغی از پرندگان نگاه می کند. به حیاط خانه رفت و به درختی که در خانه بود، نگاه کرد.
دوست داشت لانه پرنده را پیدا کند و تخم را در لانه بگذارد. شاید یک روز پرنده ای زیبا از آن بیرون بیاید، در آسمان پرواز کند و آواز بخواند.
نویسنده: مرتضی دانشمند
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.