تبیان، دستیار زندگی
«اگر من در اتاق فرزند چند ماهه ام تابلوهای نقاشی آویزان نکرده باشم نمی توانم وقتی که سی سالش شد به او بگویم به نمایشگاه نقاشی برو و برای خرید آثار هزینه کن.»
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

رسیدن به سبک مدرن بدون رد شدن از رئالیسم ممکن نیست

گفتگو با پروین مقدم؛ هنرمند پیشکسوت نقاشی

«اگر من در اتاق فرزند چند ماهه ام تابلوهای نقاشی آویزان نکرده باشم نمی توانم وقتی که سی سالش شد به او بگویم به نمایشگاه نقاشی برو و برای خرید آثار هزینه کن.»

بخش هنری تبیان
پروین مقدم


آخر هفته ها مجال خوبی است برای فراغت از کار روزمره و گشت زدن دردنیای هنر.

گاهی رفتن به سینما حالمان را بهتر می کند، گاهی رفتن به کنسرت خواننده محبوبمان و گاهی هم تماشای آثاری که در حوزه تجسمی خلق شده اند. البته معمولا هنرهای تجسمی در مقایسه با سایر هنرها کمتر مورد توجه بوده اما با این حال عده ای هستند که به صورت جدی اخبار تجسمی را پیگیری می کنند و برای تماشای آثار جدید هنرمندان به گالری ها می روند. یکی از مسائلی که بارها در همین صفحه به آن پرداخته ایم عجول بودن هنرمندان جوان در برگزاری نمایشگاه و صبوری نکردن این دوستان در این وادی است.

این که خیلی از جوانان دلشان می خواهد یک شبه ره صد ساله بروند و شاید عدم مهارت خود را پشت چند لکه رنگ پنهان می کنند موضوعی است که در محافل هنری مطرح است.

این که آیا آثار این هنرمندان جوان دارای ارزش هنری است یا نه، پرسشی است که برای یافتن پاسخش به سراغ یکی از پیشکسوتان حوزه تجسمی رفتیم و گفت و گوی کوتاهی با او انجام داده ایم که در ادامه می خوانید.

نمایشگاه هایی را که این روزها در گالری ها برگزار می شوند به لحاظ سبک چطور می بینید؟

نمایشگاه های نقاشی بیشتر در سبک مدرن اجرا می شوند که به اعتقاد من علت آن این است که نقاشی کردن در این سبک هنرمند را خیلی زودتر به نتیجه می رساند یعنی وقتی که هنرمند بخواهد خواسته و دغدغه ذهنی اش را بیان کند با سبک مدرن خیلی زود به نتیجه می رسد اما اگر قرار باشد همان اندیشه را با سبک رئال به تصویر کشد باید زمان زیادی وقت بگذارد. کار رئال خیلی سنگین تر از کار مدرن است و هنرمند برای اجرای آن باید زحمت بیشتری را متحمل شود.

ضمن این که «آن» خلق یک اثر در یک لحظه اتفاق می افتد و در سبک های مدرن هنرمند همان «آن» را منتقل می کند و به لحاظ احساسی ارضا می شود.

موضوع دیگری که باعث شده بیشتر نمایشگاه ها در سبک مدرن برگزار شوند این است که سلیقه مخاطب به این سمت و سو می رود و این اتفاق تنها در دنیای تجسمی نیست که می افتد بلکه در موسیقی هم همین اتفاق افتاده و می بینیم که سبک های امروزی مخاطبان بیشتری را به خود مجذوب می کند.

برای اجرای یک اثر رئال هنرمند باید حداقل شش ماه زمان بگذارد در حالی که یک اثر مدرن به سرعت اجرا می شود.

هنرمندان جوانی که در سبک های مدرن کار می کنند به لحاظ مبانی هنر و طراحی در چه سطحی هستند؟

ببینید بدون تعارف ضعف در حوزه طراحی و شناخت مبانی هنر پشت سبک مدرن پنهان می شود و خیلی از هنرمندان جوان این ضعف را دارند و اصلا به همین خاطر است که در سبک مدرن کار می کنند.

به عنوان مثال در گذشته برای تصویر کردن یک پرتره خیلی اهمیت داشت که فاصله چشم ها، تناسب بینی و سایر اجزا با هم هماهنگ باشند و به درستی کشیده شوند اما هنرمندان با بیان این که می خواهند در سبک های مدرن کار کنند همه قواعد را کنار می گذارند و اثر هنری خلق می کنند حرف درستی نیست.

توجه به اصالت هنر این روزها کمتر شده و دیگر کمتر کسی سراغ آن را می گیرد.

البته این را نباید به همه تعمیم داد. هنرمندان بزرگی هستند که در سبک های مدرن کار می کنند و آثارشان بسیار حرفه ای است. آثار ایران درودی آن قدر حرف برای گفتن دارد که می توان ساعت ها روبه روی آثارشان ایستاد و به برداشت های جدید رسید.

آثار اساتید این رشته ظرافت بسیار زیادی دارد و هرکدام روایتگر قصه ای جداگانه است. منظورم این است که در سبک مدرن هم می شود هنرمندانی را یافت که بسیار چیره دست هستند.

بااین وصف شما معتقدید که بهتر است یک هنرمند ابتدا رئال را بیاموزد و بعد به سبک هایی چون کوبیسم و امپرسیونیسم روی آورد.

صددرصد. یک نویسنده خوب زمانی می تواند کتاب پرمخاطبی را بنویسد که در آغاز حروف الفبا را بشناسد و بر زبان فارسی مسلط باشد. وقتی یک نویسنده ساختار زبان را نشناسد نمی تواند کتاب بنویسد. در هنرهای تجسمی هم وقتی نقاش سبک رئال را برای آغاز کار برگزیند می تواند به تدریج به سبک های مدرن روی آورد و با تسلط کامل کار کند.

این که از روز اول قلمو را بردارید و سبک مدرن را تجربه کنید ممکن است نتیجه ای که میخواهید را به دست نیاورید.

آیا هر اثری دارای ارزش هنری است؟ به عبارت دیگر چند لکه روی بوم و تکه ای کلاژ به معنای هنر است یا خیر؟

به اعتقاد من هر حسی که خلق شود دارای ارزش است یعنی هنر را نباید محدود به یک سری قواعد و چهارچوب های از پیش تعیین شده دانست هرچند ظرافت و گویش ها متفاوت است و اتفاقا همین موضوع است که باعث می شود اثری ماندگار شود یا این که خوب نباشد و مخاطب را جذب نکند.

به تعبیری همین امر موضوعی است که از آن به پختگی یا ناپختگی کار هنری یاد می کنند.

هرآن کس که قلمو به دست می گیرد هنرمند است و قابل احترام. در هنر موسیقی به محضی که یک نفر سازی مثل تار را در دست داشته باشد می تواند تصویر زیبایی را خلق کرده و باید به او به دید یک هنرمند نگاه کرد.

در حیطه تجسمی وضعیت درآمد هنرمندان چگونه است؟

همه می دانیم که هنر در اوضاع کنونی مشتری چندانی ندارد. نمایشگاه ها خیلی نمی فروشند و حتی آثار اساتید بزرگ هم خریدار ندارد. البته بعضی کارها به واسطه شرایط خاص فروخته می شوند اما در حالت عادی کارها فروش نمی روند پس هنرمند نمی تواند هنر را به دید یک منبع درآمد قطعی نگاه و روی آن حساب کند.

البته بعضی آثار هم واقعا کیفیت ندارند. هنرجویانی را دیده ام که وقتی در کلاس های نقاشی ثبت نام می کنند می خواهند خیلی سریع تابلو رنگ روغن کار کنند و هیچ اصراری بر فراگیری پایه هنر ندارند یعنی فرض کنید هنرمند بدون آن که رنگ را بشناسد از پرسپکتیو چیزی بداند و خلاصه بدون کمترین دانشی از هنر فقط می خواهد نقاشی بکشد و یک شبه ره صد ساله برود.

موضوع دیگری که گاهی مطرح می شود این است که آیا هنر باید تاریخ و ملیت هنرمند را منژس کند یا نه؟ آیا این اتفاق خوبی است که یک هنرمند ایرانی نقاشی هایش همه در حال و هوای ایران خلق شده باشند؟

این بستگی به این دارد که هنرمند چقدر به جامعه خود پایبند است. این که هنرمند چقدر دوست دارد سبک ها و هویت های غیربومی را در کار پیاده کند یک موضوع کاملا شخصی است و به روحیه و باورهای نقاش برمی گردد.

فکر می کنم خیلی خوب است که یک نقاش ایرانی کارهایش را در فضای تاریخ و تمدنی که دارد اجرا کند که البته این اتفاق ناخودگاه می افتد و هنرمند آنچه از جامعه دریافت کرده را در کارش پیاده می سازد.

آیا این کار ها مخاطبان بین المللی هم دارند؟

مخاطب خارجی که با فضای کشور من آشنا نباشد شاید خیلی با کارها ارتباط نگیرد و چنین آثار مشتری خارجی نخواهند داشت اما هنر برای کسی که دوستدار آن باشد دارای ارزش است و فارغ از این که کار بفروشد یا نه ارزش خود را خواهد داشت.

در بخش هایی از صحبت هایتان گفتید هنر در کشور ما خیلی مشتری ندارد چرا؟

بله؛ این موضوع بیش ازآن که به مسائل اقتصادی مربوط باشد به مسائل فرهنگی مربوط است.

فرهنگسازی خیلی مهم است. سرانه مطالعه در کشور ما بسیار پایین است و این بیش از آن که به اقتصاد مربوط باشد به فرهنگ مربوط است و در حوزه فرهنگ سازی نه تنها رسانه ها که خانواده ها هم مسئول هستند. اگر من در اتاق فرزند چند ماهه ام تابلوهای نقاشی آویزان نکرده باشم نمی توانم وقتی که سی سالش شد به او بگویم به نمایشگاه نقاشی برو و برای خرید آثار هزینه کن.

دوستانی دارم که می بینم برای خرید یک دست لباس یا چیزهای پیش پا افتاده هزینه های گزافی می کنند اما برای یک تابلو نقاشی حاضر نیستند هیچ پولی پرداخت کنند و این نشان دهنده ضعف در فرهنگ است.

مدرنیته و هنرمندان چیره دست

هنرمندان بزرگی هستند که در سبک های مدرن کار می کنند و آثارشان بسیار حرفه ای است. آثار ایران درودی آن قدر حرف برای گفتن دارد که می توان ساعت ها روبه روی آثارشان ایستاد و به برداشت های جدید رسید.

آثار اساتید این رشته ظرافت بسیار زیادی دارد و هرکدام روایتگر قصه ای جداگانه است. منظورم این است که در سبک مدرن هم می شود هنرمندانی را یافت که بسیار چیره دست هستند.


منبع: صبا