تبیان، دستیار زندگی
برخی از تعابیر و واژه ها چقدر آزار دهنده است و شنونده را عصبانی می كند. مثلاً اگر كسی با كلمه بی حیا یا بی شرم یا بی عقل مورد خطاب قرار گیرد، از توهینی كه به او شده به شدت عصبانی می شود...
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : حسین خسروی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

روزی هم نوبت سفر ماست!

برخی از تعابیر و واژه ها چقدر آزار دهنده است و شنونده را عصبانی می كند. مثلاً اگر كسی با كلمه "بی حیا" یا "بی شرم" یا "بی عقل" مورد خطاب قرار گیرد، از  توهینی كه به او شده به شدَّت عصبانی می شود و گاه حتی به زد و خورد نیز می انجامد، در حالی كه ممكن است  بی آنكه متوجه باشد، نوع رفتار علنی او در جامعه، اگر با مبانی  و معیارهای فرهنگی و ادبی اصیل جامعه خودش سنجیده شود، اتفاقاً مصداق واقعی از "بی حیایی" و "بی شرمی" یا "بی عقلی"   باشد!

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

سفر

بی تردید از حیث علمی، ملاك و مبنای تعریف واژگان، در ادبیات هر ملتی تفسیر می شود و خارج آن، هرگونه رأی  دیگری فاقد اعتبار است!

اگر "ناصرخسرو" را در كنار سعدی و حافظ و مولانا و فردوسی، یكی از مشاهیر و استوانه های كم نظیر ادبیات سرزمینمان بدانیم، او در تعریف مصداق بی حیائی، چنین تعبیر می كند:

شرم از اثر عقل و اصل دین است

دین نیست ترا گر ترا حیا نیست

در واقع  ناصر خسرو  به وضوح بیان می كند كه ریشه "بی حیایی" ناشی از بی دینی است ! و ریشه "شرم" نیز برگرفته از عقل و دین است!

به تعبیر خیلی صریح و شفاف می گوید: دین و حیا و شرم، لازم و ملزوم یكدیگرند و ثمره بی دینی،  بی حیایی و بی شرمی است.

البته حتما عنایت دارید كه این تعابیر از من نیست و اگر كسی هم محتملاً تَكدُّری بیابد، نباید از من خُرده بگیرد بلكه باید از فرهنگ و ادبیات كهن این سرزمین برنجد  كه چرا با خواسته و معیار او همسان نیست! مُراد و منظور همان ادبیات ارجمند پارسی و دیرینه ایی است كه برای هر ایرانی شریفی محترم است.

این تعبیر البته در تصریحات قرآنی نیز جایگاه ارجمندی  دارد و جالب اینكه خداوند به صراحت عجیبی افراد بی دین را "بی عقل" می شمارد! آنجا كه احوال  اهل جهنم را بر می شمرد، می فرماید:

لو كُنَّا نَسمَع اَو نَعقل ما كُنّا فی اصحاب السَّعیر

می فرماید؛ أهل جهنم خواهند گفت كه اگر "عقل" داشتیم، جهنمی نمی شدیم!

و همه ما می دانیم كه طبق معیارهای دینی، اهل جهنم چه كسانی اند! همان افراد بی دین!

بنابر این نقل،  و مستندات ادبی، اگر به یك انسان لااُبالی و بی دین، اتلاق "بی حیا"، "بی شرم" یا "بی عقل" شود منطقاً نباید عصبانی شود و منطقاً نباید واكنش بدی نشان دهد!

چون این حقیقت را آفریننده او و فرزانگان و حُكمای سرزمین اش برای باز شناسی و تمیز شرافت از سست مایگی بیان كرده اند.

گرچه معتقدم این تعابیر واژگان محترمی نیست و بیان آن در عرف جامعه روا نمی باشد اما گاهی خوب و لازم است تا شناختی از معیارها، مبانی، چرایی و ریشه جان یافتن این گونه تعابیر در فرهنگمان داشته باشیم. این  عبارات، ملاك های شفافی از ادبیات ما  و تصریحات قرآنی است كه بدون هیچ دخل و تصرفی تقدیم شد تا شاید بدون تعصب و فارغ از موضع گیری های سطحیِ برخی افراد نارس كه اساساً گوشی برای شنیدن ندارند و همیشه فریاد مخالفت شان بلند است، اما این بار بیاییم بی حاشیه  و بی آنكه یكدیگر را به اتهام  و قضاوت نشانیم، خلوتی بسازیم و سفری به درون كنیم و با درنگی ژرف به خود نهیب زنیم كه؛ واقعاً من در كجای قصه زندگی ام ایستاده ام ؟!  و چقدر رفتار، كلام، لباس، حجاب، لُقمه، غیرت و عفت و ناموس من، با مبانی اصیل ایرانی سازگار است!

واقعاً نسبت من با دینم كه همه معیارهای پایبندی به آن صریح و شفاف است چیست؟

تكلیفم حداقل با خودم روشن باشد كه چقدر منافق صفتم و نان به نرخ روز خور! و چقدر یك رنگ و صادق؟!

آیا نكند من هم از جماعتی ام كه جلوی دوربین به خاطر نانِ  روز، خوش حجاب و پُشت دوربین به خاطر شامِ شب، بد حجاب!

جلوی دوربین ها و پُشت میكروفون ها و هر جا  كه رُخ می كند، خود را وامدار و عاشق و شیفته و سینه چاك مردم سرزمینم نشان دهم  و جایی كه قُماشی برایم كَف و سوتی می زنند و محفل خوش رقصی برپاست، با رفتارم به همه احترامات و اعتقادات همین ملت متدین كشورم  بی ادبی و پشت كنم!

درنگی كنم كه اگر سری در سرها دارم و شهرتم مرهون ثروت و سرمایه و رسانه و ورزش و سینمای مسلمین است، ریشه بركشیدنم را قدر بشناسم!

مبادا بی ادبی كنم و به همین نمك بر كام گرفته از سفره مردم  كشورم، بی حرمتی كنم و نمك دان  احساس و باورشان را بشكنم كه اگر چنین شد، با هیچ شرافت و مروّتی نمی سازد!

به قول حافظ ؛

آنكس كه نمك خورد و نمكدان بشكست

پیش رندان حقیقت سگ به از اوست!

خوب است گاهی به پشت سر خود نگاه كنیم،افراد عاقل  با نگاه  به گذشته، مراقبند تا مبادا از فرصت باقیمانده  عمر برای نجات شان بهره نگیرند!

همه ما كه خود را اگر عاقل هم می پنداریم، خوب است تا تامل كنیم كه  من نیز آیا  فرصت های محدود پیش رو را قدر می شناسم ؟

مبادا كه بواسطه بی توجهی مان،  توسط آدم های بی مایه، سست اندیشه و سطحی كه  گاه  ما را در پوستین دروغینی از فرهنگ و ادب و هنر به بی هویتی و بی دینی و بی غیرتی  دعوت و اِغوا می كنند، فریب بخوریم! تردید نكنید كه آنها نه بر عهد حرمت به فرهنگ و ادب این سرزمین اند و نه بر میثاق باورهای إیمانی این مردم شریف!

آنان الگوی ما نیستند!

آنان كجا  می توانمند فرجام نیك و با سعادتی برای تربیت این جامعه  باشند؟ ایشان كجا می توانند به ادب و تربیت فرزند من و تو و تبار ما قامتی بركشانند؟! با كدام هنر؟ كدام ادب؟  كدام بُنیه؟ و كدام دانش؟  و كدامین اصالت؟

به قول جامی؛

ذات نایافته از هستی بخش

كی تواند كه شود هستی بخش

دوستان خوبم!

فرصت را از دست ندهیم!

روزی هم نوبت سفر ماست!

قانونی كه كسی نمی تواند انكارش كند، دو قانون محكم، حاكم و استوار در همه سرزمین خداست و شرق و غرب هم نمی شناسد:

یك: فرصتها تكرار نمی شود...

دو: مرگ برای من و شما و همه آدمیان قطعیِ قطعی آست ...! شك نكنیم!

دیر با زود خبرمان را خواهند داد

چه خوشمان بیاید و چه نیاید!

مهم این نیست كه در قطعه هنرمندان آرام بگیریم یا بیچارگان!

مهم آنست كه چگونه در خاك شویم؟

لجن یا فرشته؟!

انتخاب با خودمان است.

ارادتمند

امیرمهرداد خسروی


مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.