تبیان، دستیار زندگی
همه یاران و همراهان شریعتی سیر تطورات و اندیشه پرجولان و همیشه جستجوگر او را تأیید می کنند. اندیشه ای که گردش ها و چرخش های ۱۸۰درجه ای، گویی بخشی از خصوصیات ذات وی شده بود
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شریعتی، شریعتی است؛ نه لیبرال نه سوسیالیست

همه یاران و همراهان شریعتی سیر تطورات و اندیشه پرجولان و همیشه جستجوگر او را تأیید می کنند. اندیشه ای که گردش ها و چرخش های 180درجه ای، گویی بخشی از خصوصیات ذات وی شده بود.

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
شریعتی، شریعتی است؛ نه لیبرال نه سوسیالیست

سفر حج شریعتی

به عنوان نمونه «دکتر شریعتی در یک سفر که به حج مشرف می شود و در مراسم حج می بیند که عده ای از حجاج شیعه در عرفات و مواقف دیگر حج به یاد امام حسین(ع) هستند، زیارت وارث می خوانند، زیارت عاشورا را می خوانند در برخورد با این جریان، اول بار این مطلب به ذهنش می آید که آیا اینجا در این کنگره عمومی مسلمانان جهان بجاست که شیعه، آن آهنگ و آرمان ویژه خودش یعنی حسینی بودن را مطرح می کند؟ آیا بهتر نیست که آنجا شیعه مثل دیگر مسلمانان همان دعاها و دیگر مناسک عمومی اسلام را بجا آورند، و اما سال بعد وقتی دوباره مشرف به حج می شود و همین مناظر را می بیند یک مرتبه متوجه می شود که عجب! حقیقت این است که مراسم پرشکوه حج، یک ظاهر و جسم است که باطن و روح آن در حسینی اندیشیدن و حسینی زیستن است». این یعنی همان چرخش 180درجه ای! اگرچه عارضه طبیعی این پویش و جوشش پرخروش، دریافت و اختلاط برداشت های درست و غلط پرتکرار از دین و جامعه می شود؛ اما این، خصوصیت طبیعی ذهن های نقاد و اندیشه های پویاست؛ چه آنکه علامه حلی که از سرآمدان فقاهت تشیع است نیز در پرتو چنین قلیانی در آغاز یکی از رساله های فقهی  خود برداشتی را مطرح می کند و همان رساله به پایان خود نرسیده است که فتوایی جدید، مخالف برداشت اول را افتاء می کند.

اما در میان همه این پویندگی ها و فراز و فرودهای فکری شریعتی می توان جوهره ای مشترک و مستمر فارغ از «شریعتی در حال شدن» را سراغ گرفت. جوهره ای سه بُعدی که موافق و مخالف، بر اصرار شریعتی به آن متفق القولند:

بُعد اول: روحیه انقلابی گری

انقلابی گری و ابوذرمانی و سکون ناپذیری را از شریعتی و راه شریعتی نمی توان ستاند. دردمندی و پرشوری را باید آینه تمام نمایی از شریعتی مقابل نسل نو انقلاب نهاد. دم از شریعتی زدن و از روحیه جهادی و انقلابی گری و شهادت طلبی نگفتن؛ یعنی شریعتی منهای شریعتی.

چه زیبا چمران در مدح شریعتی می سرود که «ای علی! همراه تو، در راه خدای بزرگ به مجاهدت برمی خیزم و با اسلحه شهادت مجهز می شوم.

و تو ای خدای بزرگ! علی را به ما هدیه کردی تا راه و رسم عشق بازی و فداکاری را به ما بیاموزاند.
قسم به شهادت که تا وقتی که فدائیان از جان گذشته، حیات و هستی خود را در قربانگاه عشق فدا می کنند، تو بر شهادت پاک آنها شاهدی و شهیدی»

بُعد دوم: ضدیت با رکود و سکولاریزم در دین و روحانیت

شریعتی دو گوهر را از جمله حلقات مفقوده اسلام امروزی می دانست: زمانمندبودن و سیاسی بودن. اولاً دین و روحانیت ساکن و ناروزآمد را پدیده ای غریبه با حقیقت اسلام می دانست و از منظر وی مسلمان حقیقی آن کسی است که درد دین دارد و درک زمان؛ ثانیاً بر آن بود که جوهره اسلام در حسینی بودن آن است و حسینی بودن یعنی سیاسی بودن و سکولارنبودن و امتداد سیاسی بودن یعنی کارآمدکردن دین. اسلام شریعتی اندیشه ای برای کتابخانه ها نیست، برنامه ای است برای زندگی. آیا نسل امروز نیز دل به این تلنگر شریعتی می سپارد؟ و آیا برای خود مأموریتی جهت کارآمدسازی دین و سیاست می شناسد؟

بُعد سوم: ستیزه جویی با استعمار و غرب گرایی

شریعتی یعنی طنین ایرانی «اقبال»؛ یعنی «اقبال» ایرانی؛ یعنی مبارزه با خواب مرگ آسای مسلمین و شرقی ها در مقابل عقب ماندگی غرب آورده؛ یعنی برخواستن و قیام مقابل غرب زدگی؛ یعنی در این حجاب فرورفتن و آن را دریدن؛ چنان که یار دیرینش، فخرالدین حجازی می گفت: «او سال ها در اروپا بود و در این مدت نه تنها هیچ گردی از غرب بر دامان جانش ننشست، بلکه نقاط ضعف فراوان تمدن غرب را به خوبی دریافت و به این بنای پرفریب جادویی یورش برد و آن را در هم شکست.»

خون او می جوشید از خیانت های استعمار. روحیه خودباوری و ستیزه با «ازخودبیگانگی» و «غرب زدگی» پیام تاریخی او برای نسل امروز ماست.

او غرب را چنین توصیف می کرد: «غرب با بد معرفی کردن ما و خوب نشان دادن ما به خودش و همچنین با بدنشان دادن خود ما به ما، خودش را به صورت یک کلی مطلق بی نقص، بی عیب، دارای نژاد برتر، دارای همه فضائل انسانی و دارای همه امکاناتی که نوع برگزیده و برتر انسان می تواند داشته باشد، معرفی کرد.» و در ذمّ کدخدای امروز غرب نیز چنین می گفت: «آمریکا! آمریکا! این بلاهت عظیم و توحش متمدن و بدویت مدرن و خشونت با اتیکت و غارت قانون مند و خوشبختی زشت و آزادی لش و دموکراسی احمق و اندیویدوالیسم قالب ریزی شده و استانداردیزه و بالاخره همان جاهلیت عرب».

تلفیق این سه بُعد از شخصیت و آراء و مجاهدت های دکتر شریعتی، ره آوردی جز تمهید بسترهای لازم برای «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» و پیشرفت در مرحله کنونی که مرحله «تثبیت دولت اسلامی» است، نخواهد داشت. او برای تشعشع این آرمان ها به مثابه معلمی حقیقی سوخت تا نخبگان و روشنفکران، حوزوی و دانشگاهی و جوانان و نوجوانان، اینچنین که امروز مغفول است، او را به نسیان نسپارند.

«خود او ابتکارهای زیادی داشت، مسائل جدیدی داشت... به معنای درست کلمه، شریعتی یک مرحله بود، مرحله بعدی این است که بیاییم آن مسائلی را که شریعتی با استفاده از آشنائی های خودش با فرهنگ اسلام فهمیده بود و ارائه داده بود، با اصول اساسی فلسفی اسلام بیامیزیم و منطبق کنیم. آنچه که به دست خواهد آمد، به نظر من مرحله جدیدی است که می تواند برای نسل ما مفید باشد؛ به تعبیر بهتر بیاییم شریعتی را با مطهری بیامیزیم. شریعتی را در کنار مطهری مطالعه کنیم. ترکیبی از زیبایی های شریعتی با بتون آرمه اندیشه اسلامی مطهری به وجود بیاوریم. آن به نظر من همان مرحله نوینی است که نسل ما به آن نیاز دارد.»


منبع: سایت الف