با خوشبختی دیگران، خوشبخت شو
هر وقت با او تماس میگیرم، میگوید كه در گوشهای از این كشور در حال ساختن خانهای، مدرسهای، مسجدی یا كار دیگری برای خدمت به مردم محروم است. باید اعتراف كنم كه سبك زندگیاش را بلد نیستم؛ درستش این است كه توانایی اینجور زندگی كردن را ندارم. راستش همه دوست دارند خوشبخت باشند، همه دوست دارند شاد باشند، همه دوست دارند در زندگی خودشان به اغنای عاطفی و حس رضایت درونی برسند، جوری كه حس كنند كارهایی را كه باید میكردند، انجام دادهاند و از این بابت بهخودشان ببالند. شاید به همین دلیل هم باشد كه خیلی از آدمها، خودخواه میشوند. چرا؟ چون دوست دارند خوشبخت باشند و شادی را تجربه كنند؛ شادی عمیق درونی را. بهخاطر همین فكر میكنند كه همهچیز را باید برای خودشان جمع كنند؛ فقط و فقط برای خودشان. اینجوری میشود كه عدهای خیلی آرامآرام خودخواه میشوند. و عجیب اینجاست كه هیچ وقت هم طعم آرامش و شادی عمیق درونی را نمیچشند و چه پارادوكس وحشتناكی است این...
در حدیثی نبوی آمده است: «كسی كه شب را صبح كند و تنها در اندیشه خودش باشد، هیچ وقت روی آرامش را بهخودش نخواهد دید». در حدیثی دیگر، آمده است: «كسی كه صبح از خانه بیرون بیاید، درحالیكه دغدغه رفع مشكل مسلمانان را نداشته باشد، مسلمان نیست». یا گفتهاند كه «مردم، اهل و عیال خداوند هستند و نزدیكترین راه برای رسیدن به خداوند، از همین مسیر خدمتگزاری به این اهل و عیال میگذرد».
خب، حالا این اردوهای جهادی، چند وقتی است كه در شهر و كشورمان عرف شده است. گروهی جوان، گروهی دانشجو و گروهی مؤمن جمع میشوند و میروند به جاهایی كه به آنها نیاز است و بعد شروع میكنند به خدمتكردن؛ مدرسه میسازند، حمام میسازند، خانه میسازند، راه میسازند، بیمارستان و درمانگاه میسازند، دم خانه نیازمندان آذوقه و مواد غذایی میرسانند و هزار و یك كار دیگر.
و نكته عجیب اینجاست كه وقتی برای خوشبختی و شادی دیگران كار میكنید، خود نیز طعمی و سهمی از این خوشبختی و شادی میبرید اما وقتی انسان سخت درگیر خودخواهیهای خود میشود...